فلسفة حرمت رقص چيست؟ اگر كسي در مجلس عروسي برقصد، چه مسائل و مشكلاتي پيش ميآيد؟ پاسخ: پی نوشت: [1] بيست پاسخ، مؤسسة در راه حق، ص 191، به نقل از وسائل الشيعه، ج 2، ص 957.
شنيدن موسيقي و آوازه خواني ضررهاي فراواني دارد، از جمله:
1ـ ضعف اعصاب و اختلال حواس: موسيقي به ويژه آهنگهاي حساس آن تحريكاتي در اعصاب "سمپاتيك" و "پارا سمپاتيك" به وجود ميآورد كه در نتيجه تعادل اين اعصاب به بهم ميخورد و انسان درچار ضعف اعصاب ميگردد. دگتر دلف آدلر پرفسور دانشگاه كلمبيا ميگويد: بهترين و دلكشترين نواهاي موسيقي شومترين آثار را روي سلسلة اعصاب انسان باقي ميگذارد. اصولاً شنيدن موسيقي و كنسرت در اعصاب يك نوع اثر تخديري ايجاد ميكند كه نجات از آن مشكل است.
2ـ ضررهاي اقتصادي موسيقي: هزينههاي سنگيني كه خرج موسيقي و مجالس شهوتراني ميشو، ضربههاي جبران ناپذيري بر اقتصاد افراد و جامعه ميگذارد.
3ـ ضررهاي اخلاقي: مجالس موسيقي از نظر زيانهاي فردي و اجتماعي، باعث گناهان فراوان ميشود. موسيقي سهم بزرگي در به وجود آوردن ناپسندها و پليديها دارد. نغمات موسيقي اجتماع را به فسادو انحراف ميكشاند. موسيقي مخصوصاً در محافل مختلط و به ويژه در صورتي كه خواننده زن باشد، مهيّج شهوت و هوس است و باعث شهوت راني و عشق بازي و اعتياد به آن ميشود و جامعه را دچار گناه و لغزشهاي فراوان ميكند.
4ـ بزرگترين ضرر موسيقيهاي مبتذل دوري از خدا است. اساس سعادت ياد خدا است كه ماية حيات و اطمينان قلب ميشود. كارهاي غفلت آور در اسلام ناروا قلمداد شده و موسيقي وغنا و رقص و مجالس لهو و لعب نقش مؤثري در غفلت از خدا دارد.
واضح است كه اسلام چيزي را بدون جهت حرام نميكند و آن نوع موسيقي چون از جهات مختلف زيان بخش است، در اسلام تحريم شدهاست.
مسعده بن زياد ميگويد: در خدمت امام ششم بودم كه شخصي گفت: در همسايگي من كساني هستند كه كنيزهاي آوازه خوان و موسيقيدان دارند و گاه و بيگاه ميخوانند و مينوازند. گاهي كه براي كاري به طرف ديوار خانة آنان ميروم، اندكي توقف ميكنم تا آواز آنها را بهتر و بيشتر بشنوم! حضرت فرمود: ديگر اين كار را تكرار مكن.[1]
پيامبر(ص) فرمود: " خدا مرا به رسالت برانگيختهاست تا براي مردم جهان رحمت باشم و آنان را به سوي سعادت راهنمايي كنم. خدا را فرمان داده كه آلات موسيقي را محو كنم و كارهاي جاهليّت را براندازم ".[2]
اگر انسان خود را در وادي موسيقيهاي مهيّج و مطرب و رقص و پاي كوبي بياندازد، كم كم از خوبان و خوبيها فاصله ميگيرد.
از تلاوت قرآن، رفتن به مساجد، خواندن نماز و دوستان صالح فاصله ميگيرد، و به حدّي ميرسد كه اصلاً از خوبيها بدش ميآيدو بد و بديها را دوست ميدارد و همواره با آنها همراه ميشود.
[2] همان، به نقل از مستدرك الوسائل، ج 2، ص 458.