تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 286
بازدید دیروز : 209
بازدید هفته : 2024
بازدید ماه : 46859
بازدید کل : 10373785
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 31 / 3 / 1400

خودشناسی تا خداشناسی - حقیقت انسان چیست؟

متن سخنرانی | از خود تا خدا «2»

یا لطیف
سخنرانی
حجةالاسلام سید محمد انجوی نژاد

انسان ها همه علاقمند به اين هستند كه باقي و هميشگي باشند ، همه همين طوريم . دوست داريم همه ما رو ببينند ، همه به ما محبت كنند . همه چيز مال ما باشه . اگر تمام دنيا ، مثلاً از اين 7 ميليارد نفر ، 999/999/999/6 نفرشون به ما بگن باريك الله ، و يكي بگه آقا ! دوستت ندارم ، دوست داريم كه اون يكي هم نظرش نسبت به ما عوض بشه . اين دردي هست كه ما داريم . از اول خلقت ، بني آدم دنبال سرّ حيات و آب حيات بودند ، از اول خلقت ، افسانه مي گفتند ، داستان درست مي كردند ، فيلم درست مي كردند ، كه آقا ! چه جوري ما به حيات واقعي و ابدي برسيم . هميشه اين رو مي خواستند بفهمند . و هميشه آدميان از مرگ و ياد مرگ فرار مي كردند براي اينكه مرگ رو مساوي با اين مي ديدند

موضوعات مرتبط: تا آسمان
برچسب‌ها: تاآسمان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 31 / 3 / 1400

متن سخنرانی | از خود تا خدا «1»
یا لطیف
سخنرانی
حجةالاسلام سید محمد انجوی نژاد

بحثي كه ان شاءالله در چند جلسه خواهيم داشت ، بحث از خود تا خداست . براي جلسات اول از خود شروع مي كنيم ، بعد به موضوع خود و خدا مي پردازيم و بعد هم به سمت خدا مي ريم . ( ان شاءالله )
يه قضيه اي هستش كه اين قضيه رو بعضي ها به صورت لطيفه مي شناسند اما يكي از لطيف ترين قضاياست ، ( نه لطيفه) و يه حقيقتي است . ( مربوط به 60 ، 70 سال پيشِ ) يك عالم جليل القدري بين دو تا شهري كه رفت و آمد مي

 

موضوعات مرتبط: تا آسمان
برچسب‌ها: تا آسمان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 31 / 3 / 1400

«تکبر» بدترین عذابهای جهنمی را در پی دارد

«تکبر» بدترین عذابهای جهنمی را در پی دارد

یکی از گناهانی که بدترین عذاب های قیامت و جهنم برایش اختصاص داده شده تکبر است. تکبر ممکن است در مقابل خدا و معصومین و یا در مقابل مردم صورت بگیرد.

موضوعات مرتبط: جهنم
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 31 / 3 / 1400

لیستی از گناهان که عذاب جهنم در پی دارند

لیستی از گناهان که عذاب جهنم در پی دارند

استاد شجاعی در این جلسه از مباحث منازل الاخره لیستی از گناهان را بر می شمرد که این گناهان عذاب سخت آتش در پی دارند و باید از آنها به خدا پناه برد و توبه کرد. این گناهان از این قرارند:

 

موضوعات مرتبط: جهنم
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 31 / 3 / 1400

حکایات رضوی

 
 

حکایات رضوی


آشنائى به تمام لغت ها و زبان ها


مرحوم شیخ صدوق ، شیخ حرّعاملى و دیگر بزرگان به نقل از اباصلت هروى حكایت كنند:
حضرت ابوالحسن ، امام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام به تمام زبان ها و لغات ، آشنا و مسلّط بود؛ و با مردم با زبان محلّى خودشان صحبت مى نمود.
 








موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 31 / 3 / 1400



هشت درس و پيام از هشتمين امام

«اصولاً رسول اكرم (صلی الله علیه واله) و ائمه عليهم ‏السلام طبق رواياتي كه داريم قبل از اين عالم انواري بوده‏ اند در ظلّ عرش و در انعقاد نطفه و طينت از بقيه مردم امتياز داشته‏ اند.»(1)

 

 

 

 

 

 

 
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 31 / 3 / 1400

امام رضا علیه السلام فرمودند: شیعیان و پیروان ما را به سه مساله امتحان کنید:

1- اهمیت به اوقات نماز؛ که آیا اول وقت نماز را برپای می‎دارند یا خیر؟

2- حفظ اسرار؛ یعنی در حفظ اسرار و مسایل محرمانه کوشا هستند یا خیر؟

3- از حیث توانمندی‎های مالی؛ یعنی آیا در مال خود برای برادران دینی سهمی قائلند و دست آنها را

می‎گیرند یا خیر؟

منبع:

خصال شیخ صدوق، ج 1، ص 66 .

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 31 / 3 / 1400

واقعه‎ای که در نیشابور اتفاق افتاد

 

این ماجرا را تقریبا تمام كتاب‎هایى كه به احوال امام رضا علیه السلام و جریان‎هاى خط سیرش به «مرو» پرداخته‏اند، نقل كرده‏اند. هنگام ورود امام به نیشابور دو حافظ قرآن به نام‎هاى «ابو زرعه رازى‏» و «محمد بن اسلم طوسى‏»

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 31 / 3 / 1400


لجه ای از اقیانوس

قالَ عليه السلام :

مَنْ فَرَّجَ عَنْ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اللّهُ قَلْبَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ

ترجمه :

فرمود: هركس مشكلى از مؤ منى را بر طرف نمايد
و او را خوشحال سازد، خداوند او را در روز
قيامت خوشحال و راضى مى گرداند.

اصول كافى : ج 2، ص 160، ح 4


 
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 30 / 3 / 1400

بهشت چگونه جایی است؟

 در بهشت داخل نمى ‏شود، جز كسى كه امامان را بشناسد و امامان نیز او را بشناسند .

بهشت، جایگاهی است که همه انسان ها رسیدن به آن را آرزو می کنند. همه افراد در نهاد خویش، چنین خواسته ای را دارند و اهل ایمان هم سودای دستیابی به آن عالم جاویدانِ بدونِ رنج و ناراحتی را در سر می پرورانند. آنان هم که با بصیرت و عرفان به جهان هستی می‌ نگرند و خود را پاک و صالح احساس می کنند، برای نجات از سختی ها و تلخی ها و پرگشودن به جهان نعمت ها و لذّت ها، با خوشحالی خواستار کنار رفتن «پرده و حجاب تن» هستند. اما اینکه بهشت چگونه جایگاهی است، عوامل ورود به بهشت چیست و درجات بهشتیان چگونه است، از مجهولاتی است که دست یافتن به آن ها برای آدمی بسیار خوشایند است.

 

موضوعات مرتبط: بهشت
برچسب‌ها: بهشت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 30 / 3 / 1400

تصویری از بهشت توصیف شده در قرآن

بهشت,تصویر بهشت,بهشت چگونه جایی است

خداوند متعال نه تنها در قرآن، بلکه در سایر ادیان آسمانی، مردمان را نوید می‌دهد که با ایمان و انجام اعمال صالح می‌توانند به بهشت برین دست یایند. بهشتی که سراسر خوشی و شادی است. تصویری که از بهشت در قرآن ترسیم شده است بسیار زیبا و گاه حیرت‌انگیز است که در این مجال در صدد بیان برخی توصیفات قرآنی آن می‌باشیم.

 

موضوعات مرتبط: بهشت
برچسب‌ها: بهشت
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 30 / 3 / 1400

#قرآن #القرآن #القرآن_الکریم #quraan #quran #قرآن_کریم #قران...

معنای (عذاب روز عقیم) در قرآن

منبع: پایگاه حوزه

 سوال

خواهشمندم بفرمایید که (عذاب روز عقیم) چیست؟

 

موضوعات مرتبط: بهشت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 30 / 3 / 1400

تاثیر شبکه‌های اجتماعی بر نوجوانان ۲

تاثیر شبکه‌های اجتماعی بر نوجوانان ۲


در مقاله قبل به خطرات و آسیب‌هایی که نوجوانان را در شبکه‌های اجتماعی تهدید می‌کند، اشاره کردیم. در این مقاله قصد داریم به روش‌های مناسب برای جلوگیری از این آسیب‌ها اشاره کنیم. اساتید و صاحبنظران در قالب مدل‌های مختلف راهکارها و توصیه‌های جامعی ارائه داده‌اند. این راهکارهای در قالب توصیه‌ها و اقدامات اجرایی و رویکردهای برنامه‌ای و مستمر قابل بررسی هستند. این راهکارها را می‌توان در قالب شش بند مطرح نمود:‌

موضوعات مرتبط: فضای مجازی
برچسب‌ها: فضای مجازی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 30 / 3 / 1400

نقش ابزارهای کنترل والدین در تنظیم رژیم مصرف کودکان

نقش ابزارهای کنترل والدین در تنظیم رژیم مصرف کودکان

ضرورت استفاده از ابزارهای کنترل والدین
یکی از مباحث مهم در سواد رسانه‌ای، تنظیم رژیم مصرف رسانه است. این موضوع در رابطه با کودکان و نوجوانان از اهمیت بیشتری برخوردار است، چرا این گروه مستعد‌ترین گروه کاربران برای استفاده غیر مناسب یا اعتیاد به فضای مجازی هستند. علاوه بر این کودکان در برابر آسیب‌های محتوایی و انواع مخاطرات امنیتی فضای مجازی بسیار آسیب‌پذیر هستند.

موضوعات مرتبط: فضای مجازی
برچسب‌ها: فضای مجازی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 30 / 3 / 1400

فضای مجازی هم جایگزین دارد

فضای مجازی هم جایگزین دارد

مدتی است که کارشناسان خانواده این هشدار را داده‌اند که فضای مجازی جایگزین خانواده شده است. یعنی اعضای خانواده به جای جمع شدن دور هم و مشارکت در فعالیت‌های مختلف در محیط خانه، در فضای مجازی پرسه می‌زنند و روز به روز ارتباطات خانوادگی ضعیف‌تر می‌شود. این در حالی است که می‌بایست خانواده فضایی صمیمانه برای همدلی افراد و بیان نظرات و تعامل اعضای آن با یکدیگر باشد. چرا فضای مجازی به حضور در محیط خانواده ترجیح

موضوعات مرتبط: فضای مجازی
برچسب‌ها: فضای مجازی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 30 / 3 / 1400

جدیدترین کارت پستال های ولادت امام رضا, تصاویر دهه کرامت

فصل سوم

قسمت اول

در دلائل و معجزات حضرت امام رضا علیه السلام

ما اکتفا می کنیم به ذکر چند معجزه که ده معجزه اولش از (عیون اخبار) است:

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 30 / 3 / 1400

ولادت امام رضا, کارت تبریک میلاد امام رضا

فصل دوم

قسمت اول

در مختصری از مناقب و مفاخر و مکارم اخلاق ثامن الائمه علی بن موسی الرضا علیه السلام

مکشوف باد که فضائل و مناقب حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام نه چندان است که در حیز بیان آید و یا کس احصاء آن تواند و فی الحقیقه فضائل آن جناب را احصاء نمودن ستارگان آسمان شمردن است.

(وَ لَقدْ اَجادَ اَبونواسٍ فی قَوْلِهِ وَ هُوَ عِنْدَ هارون الرَّشید کَما فی الْمَناقِبِ اَوْ عِنْدَ الْمأمون کَما فی سائر الْکُتُبِ):

قیلَ لی اَنْتَ اَوْحَدُ النّاسِ طُرّا

فی عُلُوم الْوَری وَ شِعرِ البَدِیْهِ/

لَکَ مِنْ جَوْهَرِ الْکَلامِ نِظامٌ

یُثْمِرُ الدُّرَّ فی یَدَیْ مُجْتَنیهِ/

فَعَلی ما تَرَکْتَ مَدْحَ ابْنِ مُوسی

وَ الْخِصالَ الَّتی تَجَمَّعْنَ فیهِ/

قُلْتُ لااَسْتَطیعُ مَدْحَ اِمامٍ

کانَ جِبْریلُ خادِما لاَبیهِ (13)/.

و ما به جهت تبرک و تیمن به ذکر چند خبری از فضائل آن بزرگوار که در جنب فضائل او به منزله قطره ای است از بحار اکتفا می کنیم:

اول:

در کثرت علم آن حضرت است:

شیخ طبرسی روایت

کرده از ابوالصّلت هروی که گفت ندیدم عالمتری از علی بن الموسی الرضا علیه السلام و ندید او را عالمی مگر آنکه شهادت داد به مثل آنچه من شهادت دادم، و به تحقیق که جمع کرد مأمون در مجلسهای متعدده جماعتی از علماء ادیان و فقها و متکلمین را تا با آن حضرت مناظره و تکلم کنند و آن حضرت بر تمام ایشان غلبه کرد و همگی اقرار کردند بر فضیلت او و قصور خودشان و شنیدم از آن حضرت که می فرمود من می نشستم در روضه منوره و علما در مدینه بسیار بودند و هرگاه از مسأله ای عاجز می شدند جمیعا به من رجوع می دادند و مسائل مشکله خود را برای من می فرستادند و من جواب می گفتم. (14)

ابوالصلت گفت و حدیث کرد مرا محمّد بن اسحاق بن موسی بن جعفر علیه السلام از پدرش که می گفت پدرم موسی بن جعفر علیه السلام با پسران خود می فرمود که ای اولاد من! برادر شما علی بن موسی علیه السلام عالم آل محمّد است از او سؤال کنید معالم دین خود را و حفظ کنید فرمایشات او را، همانا من شنیدم از پدرم حضرت جعفر بن محمد علیه السلام که مکرر به من می گفت که عالم آل محمد علیهم السلام در صلب تو است و ای کاش من او را درک می کردم همانا او همنام امیرالمؤمنین علیه السلام است. (15)

دوم:

شیخ صدوق روایت کرده از ابراهیم بن العباس که گفت هرگز ندیدم که حضرت ابوالحسن الرضا علیه السلام کسی را به کلام خویش جفا کند و ندیدم که هرگز کلام کسی را قطع کند، یعنی در میان سخن او سخنی

گوید تا فارغ شود از کلام خود، و رد نکرد حاجت احدی را که مقدور او بود برآورد و هیچ گاهی در حضور کسی که با او نشسته بود پا دراز نفرمود، و در مجلس، مقابل جلیس خود تکیه نمی فرمود، و هیچ وقتی ندیدم او را که به یکی از موالی و غلامان خود بد گوید و فحش دهد و هیچ گاهی ندیدم که آب دهان خود را دور افکند و هیچ گاهی ندید که در خنده خود قهقهه کند بلکه خنده او تبسم بود و چون خلوت می فرمود و خوان طعام نزد او می نهادند ممالیک خود را تمام سر سفره می طلبید حتی دربان و میرا خور او، و با آنها طعام میل می فرمود و عادت آن جناب آن بود که شبها کم می خوابید و بیشتر شبها را از اول شب تا به صبح بیدار بود و روزه بسیار می گرفت و روزه سه روز از هر ماه که پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه میان ماه باشد از او فوت نشد و می فرمود:

روزه این سه روز مقابل روزه دهر است، و آن حضرت بسیار احسان می کرد و صدقه می داد در پنهانی و بیشتر صدقات او در شبهای تار بود، پس اگر کسی گمان کند که مثل آن حضرت را در فضل دیده است پس تصدیق نکنید او را، و از محمّد بن ابی عباد منقول است که حضرت امام رضا علیه السلام در تابستانها بر روی حصیر می نشستند و در زمستان بر روی پلاس و جامه های غلیظ و درشت می پوشیدند و چون برای مردم بیرون می آمدند زینت می فرمودند. (16)

سوم:

شیخ اجل احمد بن

محمّد برقی از پدرش از معمر بن خلاد روایت کرده است که هرگاه حضرت امام رضا علیه السلام طعام میل می کرد کاسه بزرگی نزدیک سفره خود می گذاشت و از هر طعامی که در سفره بود از بهترین مواضع او مقداری بر می داشت و در آن کاسه می گذاشت پس امر می کرد که بر مساکین پخش کنند آن وقت تلاوت می کرد آیه (فلاَ اقتحمَ الْعقبه) (17)

حاصل این آیه شریفه و آیات بعد از آن آنکه اصحاب میمنه و اهل بهشت در عقبه، یعنی امر سخت و مخالفت نفس داخل می شوند و آن عقبه آزاد کردن بنده ای است از رقیت یا طعام خورانیدن است در روز گرسنگی به یتیمی که دارای قرابت و خویشی باشد یا مسکینی که از بیچارگی و فقر و خاک نشین باشد، پس حضرت امام رضا علیه السلام می فرمود که خداوند عز و جل دانا بود که هر انسانی قدرت آزاد کردن بنده ندارد پس قرار داد برای ایشان راهی به بهشت، یعنی مقابل آزاد کردن بنده اطعام را قرار داد که هر شخصی بتواند به سبب آن راه بهشت گیرد و به بهشت رود. (18)

شیخ صدوق در عیون روایت کرده از حاکم ابوعلی بیهقی از محمّد بن یحیی صوفی که گفت:

حدیث کرد مرا مادر پدرم و نام او غدر بود گفت:

که مرا با چند کنیز از کوفه خریدند و من خانه زاد بودم در کوفه، پس ما را نزد مأمون آوردند و گویا در خانه او در بهشتی بودیم از راه اکل و شرب و طیب و زر بسیار، پس مرا او به امام رضا علیه السلام بخشید و چون به خانه او

آمدم آنها را نیافتم و زنی بر ما نگهبان بود که ما را در شب بیدار می کرد و به نماز وامی داشت و این از همه بر ما سخت تر بود پس من آرزو می کردم که از خانه او بیرون آیم تا مرا به جد تو عبداللّه بن عباس بخشید و چون به خانه او آمدم گفتی که در بهشت داخل شدم،

صولی گفت:

من هیچ زنی ندیدم عاقل تر از این جده ام و سخی تر از او، و او در سنه دویست و هفتاد بمرد و تخمینا صد سال داشت و از او خبر امام رضا علیه السلام را می پرسیدند،

او می گفت:

من از احوال او هیچ چیز یاد ندارم غیر از اینکه می دیدم که به عود هندی بخور می کرد و بعد از آن گلاب و مشک به کار می برد و نماز صبح که می کرد در اول وقت می کرد پس به سجده می رفت و سر بر نمی داشت تا آفتاب بلند می شد پس بر می خاست برای کارهای مردم می نشست یا سوار می شد، و کسی نمی توانست آواز بلند کند در خانه او هر که بود و با مردم کم سخن می گفت و جد من عبداللّه تبرک می جست به این جده من و روزی که امام او را به وی بخشید او را (مدبّره) ساخت، یعنی قرارداد که بعد از مرگ او آزاد باشد، وقتی خالوی او عباس بن احنف شاعر بر او داخل شد از این کنیز او را خوش آمد به جد من گفت این را به من ببخش، گفت:

این مدبره است، عباس بخواند:

یاَ غَدْرُ زُیِّن بِاسْمِکِ الْغَدْرُ

وَ اَساءَ وَ لَمْ یُحْسِنْ بِکِ الدَّهرُ/.

نام کنیز غالبا (غدر) است، به غین با نقطه

و دال بی نقطه، یعنی بی وفایی و عرب امثال این نامها نام می کنند مثل غادره که هم از نامهای کنیزان ایشان است؛

یعنی:

ای مسمی به بی وفایی زینت گرفت به نام تو بی وفایی، و بد کرد و خوب نکرد با تو روزگار که نام تو را بی وفایی نهاد. (19)

پنجم:

و نیز به سند سابق از ابو ذکوان از ابراهیم بن عباس روایت کرده که گفت ندیدم هرگز حضرت امام رضا علیه السلام را که از او چیزی بپرسند و نداند، و ندیدم از او داناتر به احوالی که در زمان پیش تا زمان او گذشته است و مأمون او را امتحان می نمود به هر سؤالی و او جواب می گفت و همه سخن او و جواب او و مثلها که می آورد همه از قرآن منتزع بود و او در هر سه روز قرآن را ختم می کرد و می گفت:

اگر خواهم در کمتر از سه روز ختم می کنم اما هرگز به آیه ای نمی گذرم مگر آنکه فکر می کنم در آن و تفکر می کنم که در چه چیز فرود آمده بود و در کدام وقت نازل شده از این روی به هر سه روز ختم می کنم. (20)

ششم:

و نیز در کتاب مذکور از ابراهیم حسنی روایت کرده که مأمون برای حضرت رضا علیه السلام جاریه ای فرستاد چون او را نزد آن حضرت آوردند کنیزک اثر پیری و موی سفید در آن حضرت علیه السلام بدید گرفته شد و برمید چون حضرت آن بدید او را به مأمون باز گردانید و این ابیات را به او نگاشت:

نَعی نَفْسِی اِلی نَفْسِی الْمشیبُ

وَ عِنْدَ الشَّیْبِ یَتََّعِظُ الْلَّبیبُ/

فَقَدْ وَلَی الشَّبابُ اِلی مَداهُ

فَلَسْتُ اَری مَواضِعَهُ

یَؤُوبُ/

سَاَبْکیِه وَاَنْدُ بُهُ طَویلا

وَ اَدْعُوهُ اِلَی عَسی یُجیبُ/

وَ هَیْهاتَ الَّذی قَدْفاتَ مِنْهُ

تُمَنّینی بِهِ النَّفْسُ الکَذُوبُ/

وَراعَ الغانِیاتِ بَیاض رَأسی

وَ مَنْ مُدَّ الْبَقاءُ لَهُ یَشیبُ/

أرَی البیْضَ الْحِسان یَجُدْنَ عَنّی

و فی هجرانهن لنا نصیب/

فَاِنْ یَکُنِ الشَّبابُ مَضی حبیبا

فَاِنَّ الشَّیْبَ اَیْضا لی حبیبُ/

سَأصْحَبُهُ بِتَقْوَی اللّهِ حَتّی

یُفَرِّقَ بَیْنَنَا اْلاَجَلُ الْقَریبُ/.

یعنی پیری و موی سفید خبر مرگ مرا به من داد و نزد پیری پند می گیرد عاقل به تحقیق جوانی پشت کرد به سوی نهایت خود پس نمی بینم که او باز گردد به موضع خود زود باشد که بگریم بر جوانی و نوحه کنم بر او زمانی دراز و بخوانمش سوی خود شاید اجابت کند و هیهات جوانی که رفت از دست باز نیاید، نفس دروغ اندیش مرا در آرزوی او می افکند و بترسانید و برمانید زنان با جمال را سفیدی سر من و هر که دیر بماند و بقاء او امتداد یابد پیر گردد، می بینم که زنان سفید نیکو کناره می کنند از من و در هجران ایشان مرا نصیب و بهره است پس اگر جوانی رفت در حالتی که دوست بود پیری هم دوست من است زود باشد با او همراهی کنم به تقوای خدا تا جدا کند میان ما اجل نزدیک. (21)

مؤلف گوید:

که شیخ نظامی در این معنی چند شعری گفته که بی مناسبت نیست ذکرش در اینجا، فرموده:

جوانی گفت پیری را چه تدبیر

که یار از من گریزد چون شوم پیر/

جوابش داد پیر نغز گفتار

که در پیری تو هم بگریزی از یار/

بر آن سر کآسمان سیماب ریزد

چو سیماب از همه شادی گریزد/.

هفتم:

شیخ کلینی روایت کرده از الیسع بن حمزه قمی که گفت:

من در مجلس حضرت امام رضا علیه السلام

بودم سخن می گفتم با آن جناب و جمع شده بود در نزد آن جناب خلق بسیاری و سؤال می کردند از حلال و حرام که ناگاه داخل شد مردی بلند قامت گندم گون پس گفت:

(اَلسَّلامُ عَلَیک یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ)!

من مردی می باشم از دوستان تو و دوستان پدران و اجداد تو علیهم السلام از حج برگشته ام و گم کرده ام نفقه ام را و نیست با من چیزی که به سبب آن یک منزل خود را برسانم پس اگر فکری می کردید که مرا راه می انداختید به سوی شهرم و خداوند بر من نعمت داده (یعنی من در شهرم غنی و مالدارم) پس در وقتی که برسم به شهر خود تصدق می دهم از جانب شما به آن چیزی که عطاء می فرمایی به من چون که من فقیر و مستحق صدقه نیستم، حضرت به او، فرمود:

بنشین خدا ترا رحمت کند و رو کرد به مردم و برای ایشان سخن می گفت تا آنکه پراکنده شدند و باقی ماند آن خراسانی و سلیمان جعفری و خیثمه و من، پس فرمود:

آیا رخصت می دهید مرا در دخول، یعنی رفتن به حرم؟

پس سلیمان گفت:

خداوند کار تو را پیش آورد. پس برخاست و داخل حجره شد و ساعتی ماند پس بیرون آمد و در را بست و بیرون آورد دست مبارک را از بالای در و فرمود:

کجا است خراسانی؟

عرض کرد:

حاضرم در اینجا،

پس فرمود:

بگیر این دویست اشرفی را و استعانت جوی به او برای مخارج و کلفت های خود و متبرک شو به او و صدقه مده آن را از جانب من و بیرون رو که من ترا نبینم و تو مرا نبینی، پس بیرون آمد، سلیمان گفت:

فدای

تو شوم! عطای وافر دادی و رحم فرمودی پس چرا روی مبارک را از او پوشاندی؟

فرمود:

از ترس آنکه ببینم ذلت سؤال را در روی او به جهت برآوردن حاجتش! آیا نشنیدی حدیث رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم را که پنهان کننده نیکی معادل است با هفتاد حج یعنی عملش، و افشاء کننده بدی مخذول است و پوشاننده آن آمرزیده شده است، آیا نشنیدی کلام اول را:

مَتی آتِهِ یَوْما اُطالِبُ حاجَهً

رَجَعْتُ اَهلی وَ وَجْهی بِمائِهِ؛

حاصل مضمون آن است که ممدوح من کسی است که اگر روزی به جهت حاجتی نزد او روم بر می گردم به سوی اهل خود و آبروی من به جای خود باقی است، نحوی رفتار می کند که به مذلت سؤال گرفتار نمی شوم. (22)

مؤلف گوید:

که ابن شهر آشوب در (مناقب) این روایت را نقل کرده پس از آن فرموده که آن حضرت علیه السلام در خراسان در یک روز عرفه تمام مال خود را بخش کرد! فضل بن سهل گفت که این غرامت است.

فرمود:

بلکه غنیمت است، پس فرمود:

غرامت نشمر البته چیزی را که به آن طلب می کنی اجر و کرامت را انتهی. (23)

و بدان که توسل جستن به حضرت امام رضا علیه السلام برای سلامتی در سفر برّ و بحر و رسیدن به وطن و خلاصی از اندوه و غم و غربت نافع است و گذشت در کلام حضرت صادق علیه السلام که تعبیر فرموده از آن حضرت به (دادرس و فریادرس امت)، و در زیارت آن حضرت است:

(اَلسَّلامُ عَلَیْکَ علی غَوْثِ اللَّهْفانِ وَ مَنْ صارَتْ بِهِ اَرْضُ خُراسان، خراسانَ).

سلام بر فریادرس بیچارگان و کسی که گردید به سبب او

زمین خراسان محل خورشید، این معنی را حموی در (معجم) از خراسان نموده. (24)

هشتم:

ابن شهر آشوب روایت کرده از موسی بن سیار که گفت من با حضرت امام رضا علیه السلام بودم و نزدیک شده بود آن حضرت به دیوارهای طوس که شنیدم صدای شیون و فغان، پس پی آن صدا رفتم ناگاه برخوردیم به جنازه ای چون نگاهم به جنازه افتاد دیدم سیدم پا از رکاب خالی کرد و از اسب پیاده شد و نزدیک جنازه رفت و او را بلند کرد پس خود را به آن جنازه چسبانید چنانکه بره نوزاد خود را به مادر چسباند. پس رو کرد به من و فرمود:

ای موسی بن سیار! هرکه مشایعت کند جنازه دوستی از دوستان ما را از گناهان خود بیرون شود مانند روزی که از مادر متولد شده که هیچ گناهی بر او نیست. و چون جنازه را نزدیک قبر بر زمین نهادند دیدم سید خود امام رضا علیه السلام را به طرف میت رفت و مردم را کنار کرد تا خود را به جنازه رسانید پس دست خود را به سینه او نهاد و فرمود:

ای فلان بن فلان!

بشارت باد ترا به بهشت بعد از این ساعت دیگر وحشت و ترسی برای تو نیست.

من عرض کردم:

فدای تو شوم!

آیا می شناسی این شخص میت را و حال آنکه به خدا سوگند که این بقعه زمین را تا به حال ندیده و نیامده بودید؟

فرمود:

ای موسی!

آیا ندانستی که بر ما گروه ائمه عرضه می شود اعمال شیعه ما در هر صبح و شام پس اگر تقصیری در اعمال ایشان دیدیم از خدا می خواهیم که عفو کند از او و اگر

کار خوب از او دیدیم از خدا مسئلت می نماییم شکر، یعنی پاداش از برای او. (25)

قسمت دوم

نهم:

شیخ کلینی از سلیمان جعفری روایت کرده که گفت:

من با حضرت امام رضا علیه السلام بودم در شغلی پس چون خواستم بروم به منزلم فرمود:

برگرد با من و امشب نزد من بمان. پس رفتم با آن حضرت پس داخل شد آن حضرت به خانه وقت غروب آفتاب پس نظر کرد به غلامان خود دید مشغول گل کاری می باشند برای ساختن اخیه برای رستوران یا غیر آن ناگاه دید سیاهی را با ایشان که از ایشان نیست فرمود چیست کار این مرد با شما؟

گفتند:

کمک می کند ما را و ما چیزی به او می دهیم،

فرمود:

مزدش را گفتگو کرده اید؟

گفتند:

نه، این مرد راضی می شود از ما به هر چه به او بدهیم. پس حضرت رو آورد و زد ایشان را به تازیانه و غضب کرد برای این کار غضب سختی،

من گفتم:

فدای تو شوم! برای چه اذیت بر خودتان وارد می آورید،

فرمود:

من مکرر ایشان را نهی کردم از مثل این کار و اینکه کسی با ایشان کاری بکند مگر مقاطعه کنند با او در اجرتش و بدان که نیست احدی که کار بکند برای تو بدون مقاطعه پس تو زیاد کنی برای آن کارش سه مقابل اجرتش را مگر آنکه گمان می کند که تو کم دادی مزدش را و اگر مقاطعه کردی با او پس بدهی به او مزدش را ستایش می کند ترا به آنکه وفا کردی و اگر زیاد کردی بر مزدش یک حبه می داند آن را و منظور دارد آن زیادتی را. (26)

دهم:

روایت شده از یاسر خادم که گفت:

چون حضرت امام رضا علیه

السلام خلوت می کرد جمع می کرد تمام حشم خود را از کوچک و بزرگ نزد خود و با ایشان سخن می گفت و انس می گرفت با ایشان و انس می داد ایشان را، و آن حضرت چنان بود که هرگاه می نشست بر خوان طعام نمی گذاشت کوچک و بزرگی تا میرآخور و حجّام را مگر آنکه می نشاند او را با خودش سر سفره اش، و یاسر گفت که فرمود حضرت به ما اگر ایستادم بالای سر شما و شما غذا می خورید بر نخیزید تا فارغ شوید و بسا می شد که آن حضرت بعضی از ماها را می خواند عرض می کردند که ایشان مشغول غذا خوردند می فرمود بگذارید ایشان را تا فارغ شوید. (27)

یازدهم:

شیخ کلینی روایت کرده از مردی از اهل بلخ که گفت:

بودم با حضرت امام رضا علیه السلام در مسافرتش به خراسان پس روزی طلبید خوان طعام خود را و جمع کرد بر آن موالی خود را از سیاهان و غیر ایشان پس گفتم:

فدایت شوم! کاش خوان طعام آنها را سوا می کردی،

فرمود:

ساکت باش!

همانا پروردگار ما تبارک و تعالی یک است و مادر و پدر و ما یک است و جزاء به اعمال است. (28)

مؤلف گوید:

که این بود حال آن حضرت با فقراء و رعایا لکن وقتی فضل بن سهل ذوالریاستین بر آن حضرت وارد شد، یک ساعت ایستاد تا آنکه حضرت سر به جانب او بلند کرد و فرمود:

چه حاجت داری؟

عرض کرد که ای آقای من!

این نوشته ای است که امیرالمؤمنین یعنی مأمون برای من نوشته و اشاره کرد به کتاب حبوه که مأمون به او عطا کرده بود و در آن بود آنچه او خواسته بود از مال و

املاک و سلطنت، و عرض کرد به آن حضرت که شما اولی می باشید از مأمون به عطا کردن به مثل آنچه او عطا کرده؛ زیرا که شما ولیعهد مسلمین می باشید.

حضرت فرمود:

بخوان آن را و آن کتابی بود در جلد بزرگی پس پیوسته ایستاده بود و می خواند آن را پس چون فارغ شد از خواندن آن،

حضرت فرمود:

یا فَضْلُ! لَکَ عَلَینا هذا مَا اَتَّقیتَ اللّهَ عزَّ وَ جلَّ.

یعنی ای فضل!

از برای تو است بر ما این نوشته مادامی که بپرهیزی از مخالفت خداوند عز و جل. و حضرت به این یک کلمه محکم کاری او را به هم شکست و تاب آن را باز کرد. غرض آن است که حضرت اجازه نشستن به فضل نداد تا آنکه بیرون رفت.

دوازدهم:

شیخ صدوق از جابر بن ابی الضحاک روایت کرده است که گفت:

مأمون مرا فرستاد تا حضرت رضا علیه السلام را از مدینه به مرو آورم و امر کرد مرا که آن جناب را از راه بصره و اهواز و فارس حرکت دهم و از طریق قم نبرم او را، و نیز امر کرد که آن جناب را در شب و روز حفظ کنم تا به او برسانم.

پس من در خدمت آن حضرت بودم از مدینه تا به مرو و به خدا سوگند که ندیدم مردی را مثل آن حضرت در تقوی و کثرت ذکر خدا در جمیع اوقات خود و شدت خوف از حق تعالی، و عادت آن جناب چنان بود که چون صبح می شد نماز صبح را ادا می کرد و بعد از سلام نماز در مصلای خود می نشست و پیوسته تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت

و صلوات بر حضرت رسول و آل او می فرستاد تا آفتاب طلوع می کرد پس از آن سجده می رفت و سجده را چندان طول می داد تا روز بلند می شد،

پس سر از سجده بر می داشت و یا از مردم حدیث می کرد و ایشان را موعظه می فرمود تا نزدیک زوال آفتاب، پس از آن وضوی خود را تجدید می نمود و به مصلای خود عود می کرد و چون زوال می شد بر می خاست و شش رکعت نافله ظهر می گذاشت و قرائت می کرد در رکعت اول بعد از حمد، سوره (قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِروُن) و در رکعت دوم و چهار رکعت دیگر بعد از حمد (قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ) می خواند و در هر رکعتی سلام می داد و پیش از رکوع رکعت دوم بعد از قرائت قنوت می خواند و چون از این شش رکعت فارغ می شد بر می خاست و اذان نماز می گفت و دو رکعت دیگر نافله بعد از اذان به جا می آورد و پس از آن اقامه نماز می گفت و دو رکعت دیگر نافله بعد از اذان به جا می آورد و پس از آن اقامه نماز می گفت و شروع به نماز ظهر می کرد و چون سلام نماز می داد تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت خدا را آنچه خواسته باشد پس سجده شکر به جا می آورد و در سجده صد مرتبه می گفت:

شُکْرا للّهِ، پس سر بر می داشت و بر می خاست برای نافله عصر، پس شش رکعت نماز نافله به جا می آورد و در هر دو رکعت بعد از حمد، سوره (قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ) می خواند و در هر رکعتی قنوت می خواند و سلام می گفت و چون فارغ می شد از این

شش رکعت اذان نماز عصر می گفت، پس دو رکعت دیگر نافله عصر را با قنوت به جا می آورد، پس اقامه می گفت و شروع می کرد به نماز عصر و چون سلام می داد تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت خدا را آنچه خواسته باشد پس به سجده می رفت و صد مرتبه می گفت حمد اللّه و چون روز به پایان می رسید و آفتاب غروب می کرد وضو می گرفت و اذان و اقامه می گفت و سه رکعت نماز مغرب را ادا می کرد و در رکعت دوم پیش از رکوع و بعد از قرائت، قنوت می خواند و چون سلام نماز می داد از مصلای خود حرکت نمی کرد و تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت آنچه خدا خواسته باشد.

پس سجده شکر به جا می آورد سپس سر از سجده برمی داشت و با کسی تکلم نمی کرد تا برخیزد و چهار رکعت نماز نافله به دو سلام به قنوت به جا آورد و در رکعت اول از این چهار رکعت حمد و (قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِروُنَ) و در رکعت دوم حمد و توحید می خواند و چون این چهار رکعت فارغ می شد می نشست و تعقیب می خواند آنچه خدا خواسته باشد، پس افطار می کرد پس مکث می فرمود تا قریب ثلث شب پس بر می خاست و چهار رکعت عشاء را به جا می آورد با قنوت در رکعت دوم و بعد از سلام در مصلای خود می نشست و ذکر خدا به جا می آورد آنچه خدا خواسته باشد تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت و بعد از تعقیب سجده شکر به جا می آورد. پس به رختخواب می رفت و چون ثلث آخر شب می شد از

فراش خواب برمی خاست در حالی که مشغول بود به تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل و استغفار پس مسواک می کرد و وضو می گرفت و مشغول هشت رکعت نماز نافله شب می شد بدین طریق که بعد از هر دو رکعتی سلام می داد و در رکعت اول در هر رکعت آن یک مرتبه حمد و سی مرتبه (قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ) می خواند و بعد از این دو رکعت، چهار رکعت نماز جعفر به جا می آورد و از نماز شب حساب می کرد و چون از این شش رکعت فارغ می شد دو رکعت دیگر را به جا می آورد و در رکعت اول حمد و سوره (تَبارَکَ المُلک) و در رکعت دوم حمد و سوره (هَلْ اَتی علَی الاِنسانِ) می خواند و چون سلام نماز می داد بر می خاست و دو رکعت نماز شفع به جا می آورد در هر رکعت بعد از حمد، سه مرتبه (قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ) می خواند و در رکعت دوم قنوت می خواند و چون از نماز شفع فارغ می شد بر می خاست و یک رکعت نماز وتر را به جا می آورد و در این رکعت بعد از حمد، سه مرتبه (قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ) و یک مرتبه (قُلْ اَعوُذُ بِرَّبِ النّاس) و یک مرتبه (قُلْ اَعوُذُ بِرَبِّ الْفَلَق) می خواند، پس شروع می کرد به خواند قنوت، و در قنوت می خواند:

(اَللّهمَّ صلِّ علی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَللّهُمَّ اهْدِنا فیمَنْ هَدَیْتَ وَ عافِنا فیمَنْ عافَیْتَ وَ تَوَلَّنا فیمَنْ تَوَلَّیْتَ وَ بارَکْ لَنا فیما اَعْطَیْتَ وَ قِنا شَرَّ ما قَضَیْتَ فَاِنَّکَ تَقْضی وَ لایقضی علَیکَ اِنَّهُ لایذِلُّ منْ والَیْتَ وَ لایَعِزُّ مَنْ عادَیْتَ تَبارَکْتَ رَبَّنا وَ تَعالَیْتَ).

پس هفتاد مرتبه می گفت

(اَسْتَغْفر اللّهَ وَ اَسئَلُهُ التَّوْبَهَ) و چون سلام نماز می داد می نشست به جهت خواندن تعقیب و چون فجر نزدیک می شد بر می خاست برای دو رکعت نافله فجر و در رکعت اول حمد و (قُلْ یا اَیُّهَا الکافِروُنَ) و در رکعت دوم حمد و توحید می خواند و چون فجر طلوع می کرد اذان و اقامه می گفت و دو رکعت فریضه صبح را به جا می آورد و چون سلام نماز می گفت تعقیب می خواند تا طلوع آفتاب پس دو سجده شکر به جا می آورد و چون سلام نماز می گفت تعقیب می خواند تا طلوع آفتاب پس دو سجده شکر به جا می آورد و چندان طول می داد تا روز بالا آید و عادت آن جناب آن بود در جمیع نمازهای واجبه یومیه در رکعت اول حمد و سوره (اِنّا اَنَزَلْناهُ) و در رکعت دوم حمد و سوره (قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ) می خواند مگر در نماز صبح جمعه و ظهر و عصر آن روز که در رکعت اول حمد و سوره جمعه و در رکعت دوم حمد و سوره منافقین می خواند و در نماز عشاء شب جمعه در رکعت اول حمد و جمعه و در رکعت دوم حمد و (سَبَّحِ اسْمَ رَبَّکَ الاَعلی) می خواند و در نماز صبح دوشنبه و پنجشنبه در رکعت اول حمد و (هَلْ اَتی عَلَی الانسانِ) و در رکعت دوم حمد (هَلْ اَتیک حَدیثُ الغاشیه) می خواند، و به جهر و آشکارا می خواند قرائت نمازهای مغرب و عشاء و نماز شب و شفع و وتر و صبح را؛ و آهسته قرائت می کرد نمازهای ظهر و عصر را و در نمازهای چهار رکعتی در دو رکعت آخر سه مرتبه می خواند

(سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ للّهِ وَ لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ) و در فنوت جمیع نمازهایش این دعا را می خواند:

(رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الاَعَزُّ الاَجَلُّ الاَکْرَمُ).

و در هر بلدی که ده روز قصد اقامت می کرد روزها روزه می گرفت و چون شب داخل می شد ابتداء می کرد به نماز پیش از افطار و در بین راه که مقیم نبود نمازهای واجبی را دو رکعت به جا می آورد مگر مغرب را که همان سه رکعت را به جا می آورد و ترک نمی کرد نافله مغرب و نماز شب و وتر و دو رکعت فجر را نه در سفر و نه در حضر اما نوافل نهاریه را در سفر ترک می کرد و بعد از هر نماز مقصوره که نماز ظهر و عصر و عشاء باشد سی مرتبه می گفت:

سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ للّهِ وَ لا اِلهَ اَلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکبرُ) و می فرمود این به جهت تمامی نماز است. (وَ ما رَاَیْتُهُ صَلّی صَلوهَ الضحی فی سَفَرٍ وَ لاحَضَرٍ)؛ و ندیدم که آن حضرت نماز ضحی گزارد در سفر و نه در حضرت. و در سفر هیچ روزه نیمی گرفت و عادت آن جناب آن بود که در دعا کردن ابتداء می کرد به ذکر صلوات بر رسول و آل او علیهم السلام و بسیار می کرد این کار را در نماز و غیر نماز و شبها که در فراش خوابیده بود تلاوت قرآن بسیار می نمود و هرگاه می گذشت به آیه ای که در او ذکر بهشت یا آتش شده گریه می کرد و از حق تعالی سؤال بهشت می کرد و پناه می جست به خدا از آتش

و در جمیع نمازهای شبانه روزی خود بسم اللّه را بلند می گفت و چون (قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدُ) تلاوت می کرد، آهسته بعد از این آیه می گفت (اَللّهُ اَحَدٌ) و چون از آن سوره فارغ می شد، سه مرتبه می گفت (کذلِکَ اللّهُ رَبُّنا) و چون می خواند (قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِروُن)، آهسته در دل می گفت (یا اَیُّهَا الْکافِروُن) و چون از آن فارغ می شد، سه مرتبه می گفت (رَبی اللّهُ وَ دینِی الاِسْلامُ) و چون سوره و التین و الزیتون تلاوت می کرد بعد از فراغ، می گفت

(بَلی وَ اَنَا عَلی ذلِکَ مِنَ الشّاهِدینَ) و چون سوره (لا اُقْسِمُ بیَوْمِ القِیامَهِ) می خواند بعد از فراغ، می گفت (سُبْحانَکَ اَللُّهمَّ بَلی) و چون سوره جمعه قرائت می کرد بعد از

(قُلْ ما عِنْدَاللّهِ خَیْرُ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجاره)، می گفت (لِلَّذین اتَّقَوْا) پس می گفت (وَاللّهُ خَیْرُ الرّازِقینَ)

و چون از سوره فاتحه فارغ می شد، می گفت

(اَلْحَمْدُللّهِ رَبِّ الْعالَمینَ)

و چون می خواند (سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الاَعلی)، آهسته می گفت (سُبْحان رَبِّی الاَعلی)

و چون در قرآن (یا اَیُّها الَّذینَ آمَنوُا) قرائت می کرد، آهسته می گفت (لَبَّیْکَ اللّهم لَبَّیک).

و در هیچ بلدی وارد نمی شد مگر اینکه مردم قصد خدمتش می نمودند و چون خدمتش شرفیاب می شدند از معالم دین خود می پرسیدند حضرت ایشان را جواب می فرمود و حدیث می کرد ایشان را احادیث بسیار مروی از پدرش از پدرانش از علی علیه السلام از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم پس چون آن حضرت را به نزد مأمون بردم از من خبر حال آن حضرت را در بین راه پرسید من خبر دادم او را به آنچه از آن جناب مشاهده کرده بودم در اوقات شب و روز و در اوقات حرکت

و اقامت آن حضرت، پس مأمون گفت بلی یابن ابی الضحاک علی بن موسی بهترین اهل زمین و اعلم و اعبد ایشان است پس خبر مده مردم را به آنچه از آن جناب دیده ای به جهت آنکه می خواهم ظاهر نشود فضل آن مگر بر زبان من و به خدا استعانت می جویم بر این نیت که دارم که او را بلند کنم و قدر او را رفیع سازم. تمام شد حدیث شریف. (29)

(بِاللّهِ اَسْتَفْتِحُ وَ بِاللّهِ اَسْتَنْجِحَ وَ بِمُحَمَّدٍ صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَتَوَجَّهُ، اَللّهُمَّ سهِّلْ لی حُزوُنَهَ اَمْری کُلِّهِ وَ یَسِّرْلی صُعُوبَتَهُ، اِنَّکَ تَمْحُو ما تَشاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَکَ اُمُّ الْکِتابِ.)

و نقل فرموده از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که هیچگاهی مهموم نشدم و برای امری و تنگ نشد بر من معاشم و مقابل نشدم با حریف شجاعی و این دعا خواندم مگر آنکه خداوند هم و غم مرا برطرف کرد و روزی فرمود مرا نصرت بر دشمنانم. (30)

(سبحانَ خالِقِ النُّورِ، سُبْحانَ خالِقِ الظُّلْمَهِ، سُبْحانَ خالِقِ الْمِیاهِ، سُبْحانَ خالِقِ السَّمواتِ، سبحانَ خالِقِ الاَرَضینَ، سبحانَ خالِقِ الرِّیاحِ وَ النَّباتِ، سُبْحانَ خالِقِ الْحیاه و الْموْتِ، سبحانَ خالِقِ الثَّری وَ الفلَواتِ، سبحان اللّه وَ بحَمْدِهِ). (31)

فقیر گوید:

که در فصل بعد از این نیز ذکر شود بسیاری از مناقب و مکارم اخلاق حضرت امام رضا علیه آلاف التّحیّه و التّسلیم و لا قوّه الاّ بِاللّهِ العلی العَظیم.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 30 / 3 / 1400

تبریک ولادت امام رضا, تصویرهای میلاد امام رضا

زندگینامه

فصل اول

قسمت اول

در ولادت و اسم و لقب و کنیت حضرت رضا علیه السلام است

برگرفته شده از کتاب منتهی الامال مرحوم حاج شیخ عباس قمی (ره)

بدان که در تاریخ ولادت آن جناب اختلاف است و اشهر آن است که در یازدهم ذی القعده سنه صد و چهل و هشت در مدینه منوره متولد شده و بعضی یازدهم ذی الحجه سنه صد و پنجاه و سه گفته اند که بعد از وفات حضرت صادق علیه السلام بوده که پنج سال، و موافق روایت اول که اشهر است ولادت آن حضرت بعد از وفات حضرت صادق علیه السلام بوده به ایام قلیلی و حضرت صادق علیه السلام آرزو داشت که آن جناب را درک کند چه آنکه از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام روایت شده که می فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمد علیه السلام که مکرر به من می فرمود که عالم آل محمّد علیهم السلام در صلب تو است و کاشکی من او را درک می کردم پس به درستی او همنام امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. (1)

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 30 / 3 / 1400

آیت‌الله سید محمد سجادی در برنامه دست‌خط:

دو خاطره‌ای که حاج قاسم در حرم امام رضا (ع) بیان کرد/ ماجرای اعدام‌های ۶۷/ ناگفته‌های حکم اعدام آغاجری و مداخله رهبر انقلاب

آیت‌الله سید محمد سجادی

نامه‌ای به آقا نوشتم که هم حکم خلاف قانون و شرع است و هم ممکن است من را اعدام کنند، به داد من برسید. آقا نوشته بودند آقای مروی به آقای سجادی سلام برسانید و بگویید شما حکم شرعی‌تان را بیان کنید.

به گزارش مشرق، مهمان ارجمند این هفته برنامه «دست‌خط» از افراد برجسته‌ای است که در محضر امام خمینی (ره) از نجف اشرف تا زمان رحلت ایشان در مقاطع مختلف بوده‌اند. از یاران امام که خیلی کم حرف زده‌اند و کمتر از ایشان شنیده‌ایم ولی حرف‌های گفتنی بسیاری از امام و یادگار امام حاج احمد آقا خمینی دارند.

کسی است که در اصفهان در سال ۱۳۲۶ به دنیا آمد. حوزه علمیه اصفهان، بعد حوزه قم و بعد هم نجف اشرف پای درس حضرت امام بوده‌اند. از دوستان نزدیک آقا مصطفی خمینی (ره) و هم‌مباحثه ایشان و دوست ایشان بوده است که از ایشان هم حرف‌های گفتنی برای ما خواهد داشت. الان هم ریاست موسسه تحقیقاتی و پژوهشی حاج آقا مصطفی خمینی را برعهده دارند.

در خدمت آیت‌الله سید محمد سجادی عطاآبادی هستیم. بزرگواری که توصیف ایشان را کردم و رئیس موسسه پژوهشی تحقیقی علامه حاج آقا مصطفی خمینی هستند و این وقت را در اختیار ما قرار دادند.

خلاصه گفت و گو:

باید امام (ره) بهتر بشناسیم؛ ‌امام، روی مردم و اسلام حساس بود

سردار سلیمانی یک آدم استثنایی در تاریخ انقلاب بود و شهادتش، انفجار نور بود

  ماجرای دو خاطره‌ای که حاج قاسم در حرم امام رضا (ع) بیان کرد

گاهی حرف‌هایی در کشور زده می‌شود که باعث دوقطبی می‌شود؛ مسئولان، انسجامی را که شهید سلیمانی آورد، حفظ کنند

سال ۸۸ باید به قانون تمکین می‌کردند؛ این رفتارها هزینه داشت

ماجرای «فتح‌المبین» خواندن برجام

الان دیگر تار و پود برجام هم بهم ریخته و چیزی از آن باقی نمانده است

بعثی‌ها از طرف آمریکا برای سیدحسین خمینی حفاظت گذاشته بودند؛ از دستشان فرار کرد و به ایران آمد

اگر امام خمینی (ره) زنده بود، همین برخورد امام خامنه‌ای را با «معامله قرن» می‌کرد

حاج آقا مصطفی می‌گفت قطب‌زاده لاآبالی و بنی‌صدر خطرناک است

ماجرای اعدام‌های ۶۷؛ عده‌ای به دنبال دستاویز برای حمله به انقلاب هستند

امام (ره) برای برکناری منتظری احساس وظیفه کرد

حاج احمدآقا را بخاطر حمایت از رهبری آیت‌الله خامنه‌ای منزوی کرده‌ بودند

ناگفته‌های حکم اعدام هاشم آغاجری و مداخله رهبر انقلاب

حاج احمد آقا وجوهات میلیاردی باقی مانده از امام را به شورای مدیریت حوزه‌های علمیه تحویل داد

در ادامه مشروح گفتگوی محمدحسین رنجبران با آیت‌الله سید محمد سجادی عطاآبادی از نظرتان می‌گذرد.

*سلام، خیلی خوش آمدید.

علیکم السلام و رحمه الله و برکاته. از فرصتی که پیش آمده خیلی خوشبختیم و امیدواریم که خدا خیر به زبان ما جاری کند.

*شما در مقاطع مختلف با حضرت امام بودید، شاید الان برخی بگویند انقلاب به آن اهدافی که باید رسیده است؟ به خصوص برخی از این جوانان سوال می‌پرسند که آیا اگر امام بود، از اینجایی که بعد از ۴۰ سال رسیدیم، امام ابراز رضایت می‌کردند؟

باید امام خمینی (ره) را بازنگری کنیم، بهتر بشناسیم. مواضع و کلمات ایشان موجود است و در دسترس همگان است، برای چه ایشان قیام کرد؟ برای چه خودش را در طول نهضت به خطر انداخت؟ شما اگر ببینید این دو واژه در کلمات امام خیلی تکرار می‌شود که واژه «مردم» و «اسلام» است. من نمی‌خواهم بگویم کامل به آرمان‌های امام رسیدیم. ما فاصله داریم، یعنی در عمل و اجرا زمانی پیش می‌آید که موانعی ایجاد می‌شود. جنگ ۸ ساله، توطئه دارد، فتنه دارد، تحریم دارد. تمام دنیا مقابل این جریان ایستاده‌اند. اصلا اینکه تا الان این انقلاب مانده، معجزه است. واقعاً عنایت ربانی بوده، عنایات امام زمان (ارواحنا فداه) بوده، مقاومت جانانه مقام رهبری و لشگر قدس و سپاه و نیروهای انتظامی و مردم بوده است. از همه مهم‌تر، ایستادگی مردم است که امروز مردم حجت را بر همه ما تمام کرده‌اند که بعد از ۴۰ سال، برای شهید سلیمانی چه می‌کنند و چطور حضور دارند و یک غوغایی به پا می‌کنند که ترامپ از این کاری که کرده پشیمان می‌شود.

*برای حاج قاسم فکر می‌کردید چنین جمعیتی حضور یابند؟

نه، واقعا این شخصیت بزرگ (رحمه الله علیه) یک آدم استثنایی در تاریخ انقلاب اسلامی بود. شهید بسیار بوده‌اند، ولی برخی شهدا یک باطن و خلوصی دارند که تاثیرگذار هستند، مثلاً مرحوم شهید حاج آقا مصطفی خمینی که ایشان در آن مقطع رحلت می‌کند، امام (ره) خیلی به ایشان علاقه داشت و یک مرد مجتهد و ملا و نابغه بود، اما شهادت او یکباره انفجار نور بود و حرکت امام به سرعت به جلو رفت.

برخی از شهادت‌ها مانند سردار شهید عزیز و مهربان که یک نور و انفجار نور بود. مردم هم بالاخره دل‌مرده و افسرده و دل‌شکسته بودند و به نوعی سردی عجیبی عموم مردم را گرفته بود. این مانند خورشیدی که به کوه یخ می‌خورد و آب می‌کند و راه می‌افتد و همه حرکت می‌یابد، چنین انفجاری در باطن مردم به سبب این ایجاد شد و این در منطقه و جهان هم بود.

*آخرین باری که حاج قاسم را دیدید چه زمانی و کجا بود؟

ما چون خادم افتخاری حضرت امام رضا (ع) هستیم، در یک بیتی در حرم امام رضا (ع) که بیت خدام است و خدمه آنجا نماز می‌خوانند، انجا نشسته بودیم که یکباره دیدم ایشان کنار من است، چون خیلی بی‌تشریفات بودند. خیلی ساده می‌رفتند و می‌آمدند. دیدم ایشان هستند و سلام کردم و بعد دیدم ایشان بعد از نماز دعایی را شروع کردند و دعای معروفی برای علوی مصری است که در نجف اشرف یک بار امام مطلبی بیان کردند که من خاطره آن را اینجا نوشتم. در کتاب مفاتیح‌السماء نوشتم.

*به دوربین نشان دهید؛ این کتاب مفاتیح‌السماء حاج آقا سجادی است.

بله. تقریباً اشاره به سیره امام کردیم که چطور در این سنین این عبادت را می‌کرد. من این کتاب را به آقای سلیمانی (رحمة الله علیه) دادم و ایشان هم خوش‌شان آمد و گفتند دو خاطره دارم که برای کسی نگفتم و برای شما می‌گویم. هر دو خاطره عجیب بود. ایشان گفت من دوستی از فرماندهان لشگر حشدالشعبی عراق داشتم که اهل قلم و نویسنده بود. ایشان می‌گفت یکبار حرم قم بودم و در آنجا یک شخص بزرگی کنار من نشسته بود، سلام کردم. ایشان فرمود از اینجا بیرون می‌روید یک پارچه سفید بخرید و روی آن بنویسید حب‌المهدی حب‌الله است. بعد دیدم کسی نیست، یا خود حضرت یا نائب حضرت بود، این اتفاق عجیبی بود. آقای سلیمانی گفتند این پارچه را گرفته بود و نوشت و پارچه را به من داد. من در خانه این پارچه را دارم. شنیدم این پارچه در خانه آقای سلیمانی هست، من به منزل ایشان نرفتم.

خاطره دوم عجیب‌تر است که می‌فرماید همان دکتر گفت، یک ماجرایی بین یکی از علمای لبنان که درباره حضرت زهرا (س) تشکیکی کرده بود و علمای قم آیت الله تبریزی، آیت‌الله وحید و اینها ناراحت شدند و اعلامیه دادند. آقای سلیمانی گفتند این دکتر رفیق آن آقا بود. گفت من شب نیت کردم که یک مطلبی بنویسم و از این لبنانی دفاع کنم.

*آن بنده خدا که اهل قلم است.

بله. اسم ایشان را نمی‌خواهم ببرم. گفت شب خواب دیدم، آقای سلیمانی از قول او نقل کردند که شب خواب دیدم من را به مدینه بردند و حادثه بسیار فجیع آن روز را به من نشان دادند. آتش، دود، عربده، گرفتن مولا به آن وضع را دیدم. گفتند دکتر چه می‌خواهید بنویسید؟ این حادثه واقع شده و بیدار شدم و تا صبح گریه می‌کردم. از حضرت زهرا (س) عذرخواهی کردم و گفتم اشتباه کردم و مطلبی نمی‌نویسم. این خاطره را ایشان از قول آن دکتر می‌گفتند.

علی ایحال سردار سلیمانی هم خیلی زهرایی هستند و در منزل خود پرچم حضرت زهرا و روضه ایشان در کرمان می‌گرفته است. در صحبت‌های ایشان هم شنیدم که گفتند در جبهه هر جا گره‌ای اتفاق می‌افتاد، متمسک به خانم فاطمه زهرا (س) می‌شدیم و حضرت برای ما دریا بود هم می‌شکافت و راه را درست می‌کرد.

اتفاقاً خاطره‌ای از امام با حضرت زهرا (س) است که ایشان و مرحوم صفایی خوانساری بالای سر حضرت معصومه (س) نماز می‌خواندند، می‌گفتند ما بین‌الطلوعین با امام درس مرحوم شاه آبادی را می‌رفتیم. گفتند این چه وضعی است و چرا اینقدر بیچاره هستیم. زمان رضا خان یک عده بی‌حجاب در صحن آمدند و نمی‌توانیم کاری کنیم. خیلی ناراحت بودند. گفتند قدرت نداریم و متوسل به حضرت زهرا شویم که شر رضا خان را از مملکت ما دور کند. یک نمازی در مفاتیح‌الجنان است که نماز استغاثه به حضرت زهرا (س) است. روایت است امام صادق (ع) می‌فرمایند اگر از یک چیزی دلتنگ شدید و خیلی ناراحت هستید این استغاثه را بخوانید. حاج آقا روح الله در سجده خیلی گریه می‌کرد و متاثر بود. چند روز طول نکشید که رضاخان به جزیره موریس تبعید شد و شرش کم شد.

* در این شرایطی که خودتان هم اشاره کردید، شرایط اقتصادی مردم یک رخوت و ناامیدی بود شهادت حاج قاسم رخ می‌دهد و مردم عاشقانه برای حاج قاسم می‌آیند. یکی از علما از شما پرسید که چرا جوانان از ما برگشتند. شما گفته بودید تقصیر شماست، امام روی مردم و اسلام حساس بود و شما نیستید.

بله دیگر. آیت‌الله راستی کاشانی بودند. ایشان از حواریون و هواداران سخت امام در نجف بودند. در نجف به عنوان یک مرد فاضل محترم جا افتاده بود. دیگری هم شهید مدنی بودند. شهید مدنی که در مسجدالخضراء به جای آیت‌الله خویی نماز می‌خواندند. امام که به نجف آمدند، توطئه بزرگی بود که کسی به نماز امام نرود و درس ایشان هم کسی حضور نداشته باشد. سنگین است. این شوخی نبود و کاملاً جدی بود. در این میان آیت‌الله راستی کاشانی (ره) مردانه در درس امام آمدند و حرف مهمی زدند؛ ایشان فرموده بودند تا امام نیامده بودند، فکر کردیم فارغ‌التحصیل هستیم و بعد فهمیدیم هنوز باید درس بخوانیم. شهید مدنی هم پشت سر امام برای نماز می‌ایستادند و عقیده داشت. جایزه ایشان هم همیشه تحریرالوسیله بود و بعد آقای حکیم هر کسی را به امام خمینی ارجاع می‌دادند. ایشان هم تهدید شد.

گفتند نمی‌شود! یا باید اینجا باشید و یا باید آنجا باشید. گفتند آنجا برای خودتان باشد، من نماز خواندن با امام را ترجیح می‌دهم، به هر چیزی که در ذهن خود دارید. لذا ایشان را هم در نجف بسیار آزار دادند. آن زمان نماز امام و درس امام جهاد اکبر بود. بعد از رحلت امام یک بار در حرم آیت‌الله راستی کاشانی نشسته بودند و گفتند چرا اینطور شده و گفتم تقصیر شماست! گفتند چرا؟ گفتم ببین، فرق ما با امام این است که امام (ره) روی اسلام و مردم حساس بودند. اگر کسی به اسلام توهین می‌کرد، سلمان رشدی پیدا می‌شد یا در تلویزیون مطلبی بیان می‌شد فوراً موضع می‌گرفتند و عکس‌العمل شدید نسبت به مسائلی که به اسلام یا مردم برمی‌گشت، نشان می‌داد. گفتم ولی ما اینطور نیستیم. ما یکباره به اسلام توهین می‌شود و ما رد می‌شویم ولی اگر بگویند بالای چشم فلانی ابرو است، شهر را بهم می‌ریزیم. خب مردم هم می‌فهمند اما وقتی یک حادثه پیش می‌آید مانند حادثه شهادت سردار سلیمانی با زبان بی‌زبانی با ما حرف می‌زنند. این هم بشارت است که مردم در صحنه هستند و هم اخطار است.

*چقدر با مردم ارتباط دارید؟

ما مسجد امام حسین (ع) در بلوار امین نماز می‌خوانیم. مردم می‌آیند و ارتباط مستقیم با مردم داریم.

*چقدر با مشکلات مردم آشنا هستید؟

گاهی مردم درد و دل می‌کنند و ما هم می‌دانیم. از اینجا هم می‌گویم که ای مردم! ما الان در یک محاصره شدید هستیم و شکی در این نیست، اما در آسمان باز است؛ راه خدا. آن خدایی که توانائی دارد و می‌تواند یکباره تمام سدهای ایران را پر از آب کند و کرد، آن خدا می‌تواند گشایش دهد. ما اگر دست خود را به سمت بالا دراز کنیم، به قول مقام معظم رهبری خارج و کشورهای دیگر را رها کنید، در جنگ بدر است که خداوند ۳ هزار ملک فرستاد. این استغاثه به رب خودش درهای آسمان و رزق را باز می کند. همه باید با هم مهربان شویم. این هم یک رمز است. اگر واقعاً این کار را کنیم و همه به هم خوبی کنند و خیر هم را بخواهند و بد هم را نگویند و هر کسی می‌تواند کمک کند، خود درهای رحمت را باز می‌کند.

واقعاً در سیره امام (ره) دیدیم عجیب خداوند درها را برای ایشان باز می‌کند والا امریکا و غرب برای ما جز این که ذلیل و خوار باشیم و بچه‌های ما را بکشند هیچ برنامه دیگری برای ما ندارند. برای هیچ کشور مسلمانی هیچ برنامه‌ای غیر این ندارند. این نصرت های خدا را از روز ۱۲ بهمن و ۲۲ بهمن می‌بینیم. امام خامنه‌ای بیان کردند که «ذکرهم بایام الله» باید مردم این روزها را به یاد بیاورند. روزهای عادی نیست که امام بیایند و در بهشت زهرا بروند و حکومت ۲۵۰۰ ساله منحل و مضمحل شود. فتنه‌های بعد خیلی سنگین بود ولی اصل قصه شوخی نبود.

*فضای سیاسی کشور را چطور می‌بینید؟

بالاخره خوب است، اگر حکام ما قدر بدانند.

*قدر مردم را بدانند

بله. گاهی حرف‌هایی بیان می‌شود که موجب دلسردی می‌شود. موجب افتراق و دوقطبی شدن مردم می‌شوند و از اینها باید پرهیز کنند، همان انسجامی که شهید قاسم سلیمانی آورده را حفظ کنند.

*وضعیت انتخابات را چطور می‌بینید؟

ان‌شاالله خوب است.

*فکر می کنید پرشور برگزار شود؟

ان‌شاالله. یک مطلبی به ذهنم آمد که بد نیست بیان کنم. امام (ره) در نجف اینطور بودند، ولی در طول این سنین کلمه‌ای درباره این مسئله بیان نکردند و در قم هم هست که وقتی یک عده مقدس مآب‌ها امام را تکفیر کردند و می‌گفتند ظرف آقا مصطفی را آب بکشید و از این برخوردها داشتند. امام (ره) در دیوان خود یک شعری دارند که می‌گوید که «دست آن شیخ ببوسید که تکفیرم کرد، محتسب را بنوازید که زنجیرم کرد» غزل زیبایی است. حالا در دنیا در داستان‌ها و در تاریخ هم هست، طرف مقابل که کم می‌آورد دست به تفسیق می‌زند و طرف را فاسق می‌خواند، طرف را تکفیر می‌کند. این آیه دارد، یک آیه در قران کریم است که می‌گوید نکند اگر کسی داد می‌زند و می‌گوید من مسلمان هستم و شما بگویید مومن نیست! این همان تکفیر است که طرف مقابل را نمی‌تواند حرفی بهش بزند و فوری چوب تکفیر و تفسیق به او می‌زند. در رقابت‌های سیاسی هم وجود دارد که طرف مقابل را می‌بینند برهان و حرف و کتاب دارد، یک چیزی درباره او می‌زنند. قرآن از این نهی می‌کند و متاسفانه در جریانات سیاسی وجود دارد که تا پای تکفیر و تفسیق رقیب می‌روند و خدا نکند در این انتخابات آتی این موارد وجود داشته باشد.

*شما در دوره قبل انتخابات خبرگان نامزد شدید و رای نیاوردید و یک نامه محترمانه به شورا نوشتید.

بله. گفتیم «سر خم می سلامت، شکند اگر سبویی»؛ به امام خامنه‌ای این نامه را نوشتیم. این مهم نیست که اگر سبو بشکند و اصل شما هستید. آن ذره که در شمار ناید، مائیم!

*میخواستم بگم، شاید می‌خواستید حرف‌های دیگری بیان کنید ولی به همین میزان بسنده کردید و همینقدر جمع شد.

برادر من شهید شده، پسرم در جبهه مجروح شده است، خودم می‌خواهم چکار کنم؟!

*الان که در این فضا یک عده به شدت به شورای نگهبان حمله می‌کنند.

آدم باید قاعده و قانون کشور را رعایت کند و یکی از کارهای امام (ره) پایبندی به قانون بود. در عراق امام (ره) به موقع گذرنامه خود را به سفارت می‌فرستاد تا تمدید کنند. هیچ وقت دوست نداشت کارهای خلاف قانون کند و اجازه این کار را به اطرافیان خود هم نمی‌داد. معارضه و مبارزه جداست و کارهای خلاف مقررات در پاریش و عراق انجام نمی‌دانند. تلاش داشتند شئون آن محل را رعایت کنند. در پاریس خیلی‌ها مرید امام (ره) شدند. همسایه‌ها آمدند و خاک پاریس را به ایشان هدیه دادند که خاک‌مان را که عزیزترین چیز ماست به شما هدیه می‌دهیم. عده‌ای می‌گفتند عیسی مسیح نازل شده است. این برای همین برخورد امام (ره) است.

*شما هم چقدر در این قصه خوب شاگردی را به جا آوردید و با یک نامه و یک دردودل کار را تمام کردید و کاری که حضرت امام (ره) در این مسیر سفارش کردند.

کاری که اگر سال ۸۸ هم انجام می‌شد به آن فتنه دچار نمی‌شدیم.

بله. باید به قانون تن می‌دادند. اینها هزینه برای کشور دارد. تبعات این کارها زیاد است. فتنه اخیر را درنظر بگیرید که چه تبعات بدی دارد. چقدر ضایعه دارد و جقدر آدم‌ها از بین می‌روند و این شوخی ندارد. آنها دنبال این هستند که در کشور فتنه و هرج و مرج باشد و بعد قتل و غارت و بعد تصاحب کشور اتفاق افتد. کار دشمن همین است.

*گفته بودید برجام فتح‌المبین است.

خدا رحمتش کند. (می‌خندد). یک کتاب آن زمان نوشتم با عنوان «از صلح حدیبیه تا نرمش قهرمانانه»؛ بین برجام و صلح حدیبیه مقایسه کردم. خواندنی است واقعاً این «انا فتحنا» بود، چون ۷ قطعنامه سازمان ملل علیه ما بود، تحریم نفت و کشتی و همه چیز بودیم. ۷ کشور قلدر دنیا یک طرف ماجرا بودند و سوی دیگر ایران نشسته بود. در ایران با یک تلفن می‌گفتند شاه برود، می‌رفت.

*هنوز این اعتقاد را درباره برجام دارید؟

الان دیگه نه. الان آمریکا همه چیز را بهم زده است.

*در جای دیگر درباره آقای ظریف گفتید که آبروی کشور ما در سیاست خارجی است، به ویژه با تبسمی که بر لب دارد، بسیار کارگشا است.

در دنیا اخلاق تاثیرگذار است و این را منکر نمی‌توان شد. شما با هر کافری... حتی پیغمبر خدا خلق عظیم دارد و برخورد حضرت افراد را منقلب کرد.

*بله، البته آقای ظریف فرد زحمتکش و متدینی است.

مقام معظم رهبری از ایشان بسیار تعریف کردند.

*در مصاحبه اخیر قبول دارید عکس‌العمل ترامپ هزینه‌ای برای کشور است؟

نه، ببینید. هیچ کسی معصوم نیست و همه خطا دارند. من کلی می‌گویم و کاری به جزئیات ندارم.

*به این مصاحبه هم انتقاد داشتید؟

بله. الان وقت این حرف‌ها نیست. الان تار و پود برجام بهم ریخته و چیزی نمانده که بتوان تغییر داد.

*خیلی درباره این موضوع صحبت شده درباره پسر آقای مصطفی خمینی، سید حسین آقا، است.

ایشان هم یک سید منزوی و بیمار است.

*شبکه‌های معاند درباره این صحبت کردند و خبر آمد شما به نوعی با ایشان تعامل می‌کنید.

پدر ایشان استاد و رفیق ما بود. هم برادر ما و هم استاد ما بود و هم پدری برای من کرد. برای ازدواج ما قدم برداشت. فردی بود که به ما بسیار خدمت کرده و ما هم گاهی سر به ایشان می‌زدیم و بیمار است و حال‌شان بد است.

*الان ایران هستند؟

بله. یک بار هم امریکا رفتند و گفتیم کربلا گفتیم نمانید و از ایشان خواستیم که برگردند. الحمدالله آمدند.

*خیلی‌ها می‌پرسند رابطه ایشان با آقا سید حسن آقا چطور است؟ رابطه خاصی دارند؟

رفت و آمد مختصری دارند.

*ایشان الان در قم درس می‌خواندند؟

نه. ایشان خیلی مریض است.

*الان چند ساله هستند؟

دقیق نمی‌دانم ولی فکر کنم نزدیک ۶۰ باید باشند. خدا عاقبت ایشان را به خیر کند.

*نقش ویژه‌ای داشتید که زمینه آن را که دشمن سوءاستفاده کند برطرف کنید.

بله. وقتی رفتیم خطری بود و به ایشان گفتم همین کسی که دنبال است، شما را می‌کشد. یکی بود عین صدام که از دست آنها فرار کرد و آمد.

*نیروهای عراقی بودند؟

برای او حفاظت داشتند.

*نیروهای بعثی بودند؟

بله. بعثی‌هایی بودند که به طرف آمریکا از او مراقبت می‌کردند

*یک چیزی از شما خواندم که امام روی دو مسئله تاکید داشتند که یکی مسئله فلسطین بود. امام (ره) به شدت روی مسئله فلسطین حساس بودند.

بله. خدا شهید سعیدی را رحمت کند که حتی ایشان را به خاطر این مسئله شهید کردند که گفتند از اسرائیل اسم نبرید. آنها هم حساس بودند که این قصه از سوی انقلابیون صحبت نشود.

*الان با توجه به معامله قرنی که ترامپ کلید زده، فکر می‌کنید اگر امام بودند چطور برخورد می‌کردند؟

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی