تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1607
بازدید دیروز : 344
بازدید هفته : 2466
بازدید ماه : 55744
بازدید کل : 10447499
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 31 / 3 / 1396

 

 





35 - شهادت جامه یهودیان


استدلال علی ( ع ) در باطل بودن دین یهود این بود که به آنها فرمود : همانا ما را ( بر اثبات دین خود ) دلیلی است که آن معجزه روشن و واضح است ، آن گاه شتران یهود را صدا کرده ، فرمود : ای شتران برای محمد و وصی او شهادت دهید ، پس شتران بر یکدیگر سبقت گرفته ، گفتند : راست گفتی ، راست گفتی ای وصی محمد ، و این یهودیان دروغ گفتند .
حضرت فرمود : این یک نوع از شهودند ، ( آن گاه فرمود : ) ای جامه های یهود که بر تن آنهایید ، شهادت دهید برای محمد و وصیش ، پس همه جامه های آنان به زبان آمده گفتند : راست گفتی یا علی ، شهادت می دهیم که حقا محمد ، فرستاده خدا است ، و این که تو ، یا علی ( ع ) حقا وصی اویی . ( 41 )


 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 31 / 3 / 1396

 






32 - سخن گفتن زمین با امام ( ع )


اسما بنت عمیس گوید : فاطمه زهرا ( س ) فرمود : یکی از شب ها که علی ( ع ) بر من وارد شد مرا به هراس انداخت .
عرض کردم : چگونه تو را به هراس انداخت ای سرور زنان عالمین .
فرمود : شنیدم که زمین با او حرف می زد و او نیز با او سخن می گفت . ( 38 )




 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 31 / 3 / 1396





28 - شهادت سنگریزه

سلمان گفت : نزد پیغمبر ( ص ) نشسته بودیم که علی بن ابی طالب ( ع ) وارد شد حضرت ، سنگریزه ای به او داد ، سنگریزه در دست علی ( ع ) قرار نگرفته بود که به سخن آمده می گفت : معبودی جز خدا نیست ، محمد پیغمبر خداست به پروردگاری خدا ، نبوت محمد و ولایت علی بن ابی طالب ( ع ) راضی هستم . ( 33)




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 30 / 3 / 1396

عکس نوشته حضرت علی





26 - خورشید هفت بار با علی ( ع ) سخن گفت

خورشید هفت مرتبه با علی ( ع ) سخن گفت ، اول ؛ گفت : یا امیرالمؤ منین ! نزد خدا شفاعت کن که مرا عذاب نفرماید .
دوم ؛ گفت : مرا امر کن تا دشمنانت را بسوزانم .
سوم ؛ هنگامی که علی ( ع ) در بابل به او فرمود : برگرد . گفت : لبیک .
چهارم ؛ وقتی که به او فرمود : خطایی از من سراغ داری ؟ به عزت پروردگارم اگر خدا مردم را مانند تو آفریده بود آتش خلق نمی شد .
پنجم ؛ در زمان خلافت ابوبکر مسلمانان بر سر نماز اختلاف کردند و با علی ( ع ) مخالفت کردند ، در این جا خورشید گفت : حق به جانب او و به دست او و همراه او است ، و همه قریش و حاضرین شنیدند .
ششم ؛ خورشید سطل آب برای علی ( ع ) آورد و وضو گرفت ، فرمود : تو کیستی ؟ گفت : خورشید فروزان !
هفتم ؛ زمانی که رحلت علی ( ع ) نزدیک شد خدمت او آمده سلام کرد و سفارش هایی به هم کردند . ( 31 )





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 30 / 3 / 1396

 

عکس نوشته های حضرت علی (ع) و تصویر پروفایل تبریک تولد امام علی (ع)



24 - سبب تاخیر نماز عصر


ابن بابویه در کتاب علل از حنان روایت کرده که گفت :
به حضرت صادق ( ع ) گفتم : به چه علت امیرالمؤ منین نماز عصر را ( در وقت ظهر ) ترک کرد ؟ و با این که برای او واجب بود که نماز ظهر و عصر را باهم بخواند ( چون می دانست که وقت نماز عصر موفق به ادای آن نمی شود ، شاید هم جهت دیگری در نظر داشته ) که به تاخیر انداخت ؟
فرمود : وقتی که آن جناب ، نماز ظهر را خواند ، متوجه جمجمه ای شد که روی زمین افتاده بود ، با او تکلم کرده فرمود : ای جمجمه تو از کیستی ؟
عرض کرد : من فلان بن فلان پادشاه آل فلانم ، امیرالمؤ منین ( ع ) به او فرمود : حکایت خود ، و هویت و زمانت را برای من بیان کن که چه بوده ؟
پس جمجمه شروع کرد به بیان خبر خود ، و آنچه از خیر و شر در زمانش اتفاق افتاده و مشغول صحبت با او شد تا آفتاب غروب کرد ، و به سه حرف از انجیل با او سخن گفت که عرب کلام او را نفهمید ، و چون از حکایت جمجمه فارغ شد به خورشید فرمود : برگرد ، خورشید گفت : بعد از آنکه غروب کردم برنمی گردم ، حضرت خداوند عزوجل را خواند ، و خدا هفتاد هزار ملک که هفتاد هزار زنجیر آهنین با آنها بود را به سوی خورشید فرستاد ، و زنجیرها را به گردنش گذاشته آن را به رو کشیدند تا سفید و روشن برگشت ، و امیرالمؤ منین ( ع ) نماز
خواند ، آن گاه مانند ستاره سقوط کرد ( و پایین افتاد ) . و علت تاخیر در نماز عصر این بود . ( 29 )

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 30 / 3 / 1396

عکس نوشته های حضرت علی (ع) و تصویر پروفایل تبریک تولد امام علی (ع)


تکلم امام علی ( ع ) با خورشید و اشیا


22 - معجزه رد شمس


پیغمبر اکرم ( ص ) در منزل خود بود و علی ( ع ) هم حضور داشت ، همان دم جبرییل آمده وحی الهی آورد ، رسول خدا سر مبارک خود را روی پای علی ( ع ) گذاشت و سر برنداشت تا هنگامی که آفتاب غروب نمود ، علی ( ع ) که نماز عصر را به جا نیاورده بود بی اندازه پریشان شد ، زیرا نمی توانست سر پیغمبر را از روی زانوی خود بردارد و نمی توانست نماز را به طور معمول به جا آورد چاره ای نداشت جز این که همچنان که نشسته است یا اشاره رکوع و سجود را به عمل آورد .
پیامبر پس از آن که از آن حالت به خود آمد به علی ( ع ) فرمود : نماز عصرت قضا شد . عرض کرد : چاره ای جز این نداشتم زیرا حالت وحیی که برای شما پیش آمده بود ، مرا از انجام وظیفه بازداشت .
رسول خدا ( ص ) فرمود : اینک از خدا بخواه تا خورشید را به جای اول برگرداند تا نمازت را به وقت خودش به جای آوری ، زیرا خدا دعای تو را مستجاب می کند ، برای این که از خدا و رسول او
اطاعت کردی . علی ( ع ) حسب الامر از خدا چنان درخواستی کرد دعای او مستجاب شد و خورشید به محلی آمد که بشود نماز عصر را خواند ، علی ( ع ) نماز عصر را در وقت خود به جای آورد ، آن گاه خورشید غروب نمود . اسما گوید : سوگند به خدا هنگامی که خواست غروب کند صدایی اره مانند که بر چوب کشیده می شود از آن به گوش ما رسید . ( 27




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 29 / 3 / 1396

-متحرک-ماه-رمضان-1




19 - گواهی جنیان بر وصایت علی ( ع )


جعفر بن عبدالحمید نقل می کند : در جایی جمع بودیم ، شخصی گفت : علی ( ع ) وصی رسول خدا ( ص ) بود . دیگران گفتند : این گونه نیست . آمدیم پیش ابوحمزه ثمالی و جریان را به او گفتیم ، ابوحمزه خشمگین شد و گفت : علاوه بر انسانها ، اجنه نیز بر جانشینی او گواهی داده اند .
ابو خیثمه تمیمی به من گفت : زمانی که قضیه حکمیت بین معاویه و علی ( ع ) اتفاق افتاد ، با خودم گفتم ، نه با علی همراهی می کنم و نه علیه او کاری انجام می دهم . بالاخره به روم رفتیم . وقتی که در ساحل رود میافارقین ( 20 ) عبور می کردم ، صدایی از پشت سرم شنیدم که می گفت :
یا ایها الساری بشط فارق
مفارق للحق دین الخالق
متبع به رئیس مارق
ارجع الی وصی النبی ( 21 ) الصادق
برگشتم ولی چیزی ندیدم پس گفتم :
انا ابوخیثمه التمیمی
لما رایت القوم فی الخصوم
ترکت اهلی غازیا للروم
حتی یکون الامر فی الصمیم ( 22 )
باز شنیدم که گفت :
اسمع مقالی وارع قولی ترشدا
ارجع الی علی الخضم الصیدا
ان علیا هو وصی احمدا ( 23 )
ابو خمیثه می گوید : پس پیش علی ( ع ) برگشتم . ( 24}




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 29 / 3 / 1396

 

کارت پستال تبریک ماه مبارک رمضان , کارت پستال ماه رمضان , عکس نوشته ماه رمضان و روزه




18 - ابر ، مرکوب علی ( ع )


میثم تمار گفت : من در خدمت مولایم امیرالمؤ منین ( ع ) بودم که جوانی داخل شد و در وسط جماعت مسلمین نشست . چون علی ( ع ) از بیان احکام فراغت
یافت ، پسر جوان برخاست و گفت : ای ابوتراب من فرستاده ای هستم به جانب تو با رسالتی که کوه ها را به شدت می لرزاند ، از سوی مردی که کتاب خدا را از اول تا آخر حفظ کرده است و علم قضاوت ها و احکام را می داند و او از تو در کلام سخنورتر و برای این مقام سزاوارتر است .
پس برای جواب آماده شو و با کلام ناروا سخنت را آرایش نده . غضب در چهره امیرالمؤ منین ( ع ) آشکار شد و به عمار فرمود : سوار شترت شو و در میان قبایل کوفه بگرد و بگو دعوت علی ( ع ) را اجابت کنید تا حق را از باطل و حلال را از حرام و درست را از نادرست بشناسید .

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 29 / 3 / 1396

کارت پستال تبریک ماه مبارک رمضان , کارت پستال ماه رمضان , عکس نوشته ماه رمضان و روزه




17 - کشف حجاب از چشم عمر


جابر بن عبدالله انصاری گفت : ما نزد امیرالمؤ منین ( ع ) در مسجد رسول خدا ( ص ) نشسته بودیم که عمر بن خطاب وارد شد . هنگامی که نشست ، رو به جماعت کرد و گفت : همانا ما سرّی ( حرف خصوصی ) داریم ، مجلس را خلوت کنید . خداوند شما را رحمت کند . چهره های ما ( از سخن او ) برافروخته شد و به او گفتیم : رسول خدا ( ص ) با ما این گونه رفتار نمی کرد و در موارد اسرارش به ما اعتماد می کرد . تو را چه می شود ، از وقتی که متولی امور مسلمین شده ای ، زیر پوشش نقاب رسول خدا ( ص ) خودت را پنهان کرده ای ؟
گفت : مردم اسراری دارند که آشکار نمودن آن در میان سایرین ممکن نیست . پس ما غضبناک برخاستیم ( و به کناری رفتیم ) و او مدتی طولانی با امیرالمؤ منین ( ع ) خلوت کرد . بعد هر دو از جایشان برخاستند و باهم بر منبر رسول خدا ( ص ) بالا رفتند .

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 28 / 3 / 1396


 



پس از امیرالمؤ منین ( ع ) پرسیدم : پشت کوه قاف چیست ؟
فرمود : ورای آن چیزی است که علم شما به آن نمی رسد .
عرضه داشتیم : آیا شما آن را می دانید ؟
فرمود : علم من به ورای کوه قاف مثل علم و آگاهی من است به
احوال این دنیا و هر آن چه در آن است . همانا من بعد از رسول خدا ( ص ) محافظ و گواه بر آنم ، اوصیای بعد از من رسول خدا ( ص ) محافظ و گواه بر آنم ، اوصیای بعد از من نیز همین طور هستند . بعد فرمود : به راستی ، من به راه های آسمان داناتر از زمینم . ما آن اسم مخزون و پوشیده ایم . ما اسما حسنایی هستیم که هرگاه خدا را به حرمت آن ( اسما ) بخوانند ، اجابت می فرماید . ما نام های نوشته شده بر عرشیم و به سبب ما ، خداوند آسمان و زمین و عرش و کرسی و بهشت و جهنم را آفرید و ملایکه ، از ما تسبیح و تقدیس و توحید و تهلیل و تکبیر را آموختند . و ما کلماتی هستیم که حضرت آدم آن را از پروردگارش فرا گرفت و خداوند توبه او را ( به برکت آن کلمات ) پذیرفت .
سپس حضرت فرمود : آیا می خواهید ، چیز عجیبی به شما نشان دهم ؟
عرض کردم : آری .
فرمود : چشم هایتان را ببندید . چنین کردیم . بعد فرمود : چشم هایتان را باز کنید ، وقتی چشم گشودیم ، شهری را دیدیم که بزرگتر از آن را ندیده بودیم . بازارهایش برقرار و در میان آن ها ، مردمانی بودند به بلندی درخت خرما که به بزرگی آنها ندیده بودیم ، عرضه داشتیم : ای امیرالمؤ منین ( ع ) ، این ها چه کسانی هستند ؟

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 28 / 3 / 1396




15 - علی ( ع ) در میان قوم عطرفه


از جمله نشانه های ( معجزات ) امیرالمؤ منین ( ع ) روایتی است که زاذان از سلمان نقل نموده که : روزی رسول خدا ( ص ) در بطحا نشسته و جماعتی از اصحاب نزد ایشان بودند . آن حضرت در حالی که روی به ما داشت و حدیث می فرمود؛ ناگاه به گردبادی نظر افکند که گرد و غبار به پا می کرد و همین طور که نزدیک می شد ، گرد و غبار بالاتر می رفت تا این که در مقابل رسول خدا ( ص ) ایستاد . در میان آن شخصی بود که گفت : ای رسول خدا ، سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد . بدان من فرستاده قوم خود هستم که به تو پناه آورده ام . ما را پناه ده و کسی را همراه من از جانب خودت بفرست که بر قوم ما تسلط داشته باشد؛ زیرا جمعی از آنان بر جمع دیگر ستم کرده اند . تا او بین ما و آن ها مطابق حکم خداوند و کتابش قضاوت کند و من از عهد و پیمان های مؤ کد بگیر که فردا صبح او را صحیح و سالم به سوی تو برگردانم ؛ مگر این که برای من حادثه ای از جانب خداوند پیش آید .
پیامبر ( ص ) فرمود : تو کیستی و قوم تو چه کسانی هستند ؟

گفت : من عطرفه بن شمراخ یکی از بنی کاخ هستم . من و جماعتی از خانواده ام استراق سمع می کردیم ؛ ولی هنگامی که ما را از آن منع کردند ، مؤ من شدیم و زمانی که خداوند تو را به پیامبری مبعوث کرد ، به تو ایمان آوردیم و تو را تصدیق نمودیم . اما گروهی از این قوم با ما مخالفت کردند و بر اعمال گذشته خویش پایدار ماندند و بین ما و آنها اختلاف افتاد . آنها از نظر تعداد از ما بیشتر و از نظر قدرت از ما نیرومندترند و بر آب و چراگاه دست یافته اند و به ما و حیوانات مان ضرر وارد می کنند؛ پس کسی را با من به سوی آنها بفرست که بین ما به حق حکم کند .

پیامبر فرمود : پوشش صورتت را بردار و خودت را به ما نشان بده تا تو را با آن صورت حقیقی ات که هستی ببینیم .

آن شخص صورتش را برای ما گشود . دیدیم پیرمردی است که بر او موی فراوان بود و سری دراز داشت و چشم هایش نیز دراز و در طول سر او قرار داشت . حدقه چشمش کوچک بود و در دهانش دندان هایی مانند دندان های درندگان بود . سپس پیامبر از او پیمان گرفت کسی را که همراهش می فرستد ، فردا صبح برگرداند .

چون کلامش پایان یافت ، پیامبر به ابی بکر ( و عمر و عثمان ) رو کرد و فرمود : کدام یک از شما با برادر ما عطرفه می رود تا ببیند آنها در چه حالند و بین آنان به حق حکم کند ؟
گفت : آنها کجا هستند ؟

حضرت فرمود : آنها زیر زمین هستند .

ابوبکر گفت: چگونه ما طاقت داخل شدن در زیر زمین را خواهیم داشت و چگونه بین قضاوت کنیم ، در حالی که زبان آنها را نمی دانیم ؟ پیامبر جواب او را نداد .

سپس رو به عمر بن خطاب کرد و همان سخنانی را که ابوبکر فرموده بود ، به عمر گفت و عمر نیز جوابی مثل جواب ابوبکر داد . سپس رسول خدا ( ص ) روبه عثمان کرد و همان حرف ها را که به آن دو ؟ ( ابوبکر و عمر ) فرموده بود ، به عثمان گفت و عثمان نیز همانند ابوبکر و عمر پاسخ داد .

سپس رسول خدا ( ص ) علی ( ع ) را خواست و به او فرمود : یا علی ، با برادرما عطرفه برو و بر قومش اشراف پیدا کن و ببین آنها در چه حالند و در بین آنها به حق حکم کن .
امیرالمؤ منین برخاست و عرضه داشت : گوش می سپارم و اطاعت می کنم ، آنگاه شمشیرش را حمایل نمود . سلمان گفت : من به دنبال علی ( ع ) حرکت کردم تا این که به وادی معهود رسیدند . وقتی امیرالمؤ منین ( ع ) وسط آن قرار گرفت ، و به من نگاه کرد و فرمود : ای اباعبدالله ، خداوند جزای کوشش تو را عطا فرماید؛ برگرد . من برگشتم ( ولی در عین حال ) ایستادم و به آن حضرت نگاه می کردم که چه کاری انجام می دهد . دیدم زمین شکافته شد و حضرت در آن فرو رفت و زمین به حال اول برگشت .

اندوهو حسرت فراوانی به من دست داد که خدا به آن داناتر است و همه آن به خاطر شفقت نسبت به امیرالمؤ منین ( ع ) بود .

به هر حال ، پیامبر ( ص ) صبح کرد و نماز صبح را با مردم خواند سپس بر کوه صفا نشست در حالی که اصحابش دور آن جناب را گرفته بودند . امیرالمؤ منین از مؤ عد مقرر دیرتر کرده بود . تا این که خورشید کاملا بالا آمد و مردم در مورد ( تاخیر ) آن حضرت زیاد حرف می زدند تا این که ظهر شد . از جمله می گفتند : جن ها ، پیامبر ( ص ) را فریب دادند و خداوند ما را از دست ابوتراب راحت کرد و افتخار کردن او به پسر عمویش تمام شد .

سرزنش دشمنان و منافقین آشکار گردید و حرفهای بسیار زدند تا این که پیامبر ( ص ) نماز ظهر و عصر را نیز خواند و به جای خود بازگشت و مردم آشکارا سخن می گفتند و از امیرالمؤ منین ( ع ) مایوس گشتند . نزدیک بود که خورشید غروب کند و مردم مطمئن شدند که علی ( ع ) هلاک شده است ، و نفاقشان هویدا گشت .
ناگهان کوه صفا شکافته شد و امیرالمؤ منین ( ع ) در حالی که از شمشیرش خون می چکید و عطرفه همراه او بود ، هویدا گشت . پیامبر ( ص ) برخاست و میان دو چشم و پیشانی علی ( ع ) را بوسید و به او فرمود : چه چیز تو را تا بحال از من دور داشت ؟

علی ( ع ) فرمود : به جانب خلق کثیری که به عطرفه و قومش ظلم کرده بودند رفتم و آنها را به سه چیز دعوت کردم ، ولی نپذیرفتند . آنها را به توحید و نبوت شما فرا خواندم ؛ از من نپذییرفتند . از آنها خواستم که جزیه بپردازند؛ قبول نکردند . ( در مرتبه سوم ) از آنها خواستم که با عطرفه و قومش صلح کنند؛ به طوری که جوی های آب و چراگاه ها ، یک روز از آن عطرفه و یک روز از آن آنها باشد اما سرباز زدند و قبول نکردند . پس شمشیر کشیدم و از آنان بیش از هشتاد هزار جنگجو را کشتم و چون آن چه را که برسرشان آمد مشاهده کردند ، فریاد زدند : الامان ، الامان .

گفتم : امانی برای شما نیست ، مگر به وسیله ایمان به خدا . پس ایمان به خدا و به شما آوردند . سپس میانه آنان و عطرفه و قومشان صلح برقرار نمودم و برادر شدند و اختلاف از میان آنها برداشته شد و تاکنون با آنها بودم . پس عطرفه گفت : ای رسول خدا ، خداوند از جانب اسلام به شما جزای خیر دهد و به پسر عموی شما ، علی ( ع ) از جانب ما پاداش خیر دهد . و عطرفه به سوی آن جا که می خواست بازگشت . ( 16)





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 28 / 3 / 1396





13 - دعای علی ( ع ) در حق زاذان

سعد خفاف می گوید : به زاذان گفتم : تو قرآن را خوب تلاوت می کنی ، چگونه یاد گرفتی ؟

تبسمی کرد و گفت : روزی امیرالمؤ منین از کنار من می گذشت و من شعر می خواندم و اخلاق خوبی داشتم . از صدایم خوشش آمد . فرمود : ای زاذان ! چرا قرآن حفظ نکرده ای ؟
گفتم بیش از دو سوره که در نماز می خوانم ، از قرآن چیزی نمی دانم .

فرمود : نزدیک بیا . پس نزدیک او رفتم . در گوشم چیزهائی گفت که نفهمیدم چیست . سپس فرمود : ( دهانت را باز کن ، از آب دهان مبارک خود در دهان من انداخت ) به خدا سوگند وقتی که از کنار او برخاستم تمام قرآن را با اعرابش حفظ بودم ، بعد از آن هیچ مشکلی نداشتم که از آن بپرسم .

سعد می گوید : داستان زاذان را برای امام باقر ( ع ) نقل کردم فرمود : زاذان راست می گوید ، علی ( ع ) با اسم اعظمی که هیچ وقت رد نمی شود ، برای زاذان دعا نمود




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 27 / 3 / 1396

 







10 - پنجاه درهم سود در برابر پنج درهم


روزی مقداد حضرت علی ( ع ) را دید و گفت : سه روز است که چیزی نخورده ام .
حضرت امیرالمؤ منین علی ( ع ) رفت و زره اش را به پانصد درهم فروخت و مقداری از آن پول را به مقداد داد و برگشت ، در راه شخصی را دید که شتری به دستش گرفته و از حضرت خواست تا آن را به صد درهم از او بخرد . علی ( ع ) شتر را خرید و در بین راه شخصی آمد و از حضرت خواست تا آن شتر را به صد و پنجاه درهم به او بفروشد .
علی ( ع ) شتر را فروخت و در آن حال ، حسن و حسین را صدا زد تا به دنبال آن شخص بروند .
رسول خدا ( ص ) صحنه را دید و فرمود :
( ای علی ! کسی که شتر را به تو فروخت ، جبرئیل و شخصی که شتر را از تو خرید میکاییل بود . پنجاه درهمی که از خرید و فروش شتر سود کردی
، در مقابل پنج درهمی بود که به مقداد دادی . ( من یتق الله یجعل له من امره یسرا . ) . ( 10 ) ( 11 )

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 27 / 3 / 1396

کارت پستال های گرافیکی شهادت امام علی (ع)





4 - حفظ مال و عیال


از علی ( ع ) روایت شده است که :مردی از شام برای او نوشت که : من بار عیال به دوش دارم ، و اگر از وطنم دور شوم بر آنها می ترسم ( که معاویه آزارشان کند ) و به اموالم هم علاقه مندم و دوست دارم که خدمت شما برسم ، حضرت پیغام داد : اهل و عیالت را جمع کن ، و مالت را نزد آنها بگذار ، و صلوات بر پیغمبر و آلش بفرست و بگو : خدایا همه اینها به امر بنده ات علی بن ابی طالب امانت من اند نزد تو ، پس برخیز به سوی من بیا . آن مرد چنین کرد ، و خبر به معاویه رسید که او به سوی علی ( ع ) فرار کرده ، معاویه دستور داد عیالش را اسیر کرده به غلامی و کنیزی برگیرند و اموالش را غارت کنند ، پس خداوند عیال او را شبیه عیال معاویه قرار داد و آن شر را از آنها دور کرد ، و ترسیدند که دزدان اموالشان را ببرند ، خدا آن مال را به صورت مار و عقرب قرار داد ، و هر وقت دزدان خیال بردنش را می کردند آنها را می گزیدند ، تا آن جا که علی ( ع ) به آن مرد فرمود : می خواهی مال و عیالت نزد تو بیاید ؟
گفت : آری .
حضرت گفت : خدایا آنها را بیاور ، ناگاه همه ، نزد آن مرد حاضر شدند ! و چیزی از مال و عیالش مفقود نبود . ( 4 )

5 - در آوردن دینار از زمین

از حسن بن ابی الحسن بصری از امیرالمؤ منین ( ع ) درحدیثی روایت کرده که : آن جناب با تازیانه اش خطی بر زمین کشید و یک دینار بیرون آورد و سپس خط دیگری کشید و دینار دیگری درآورد تا سه دینار ، و آنها را در دستش زیر و رو کرد تا مردم دیدند ، آن گاه آنها را برگرداند و با شستش دفن کرد ، و فرمود : بعد از من مرد نیکوکار یابد عملی صاحب اختیار تو شود ، و رفت ، و ما آن جا نشانه را گرفتیم ، و زمین را حفر کردیم تا به نم رسیدیم و چیزی نیافتیم . ( 5 )


6 - استوار نگاه داشتن دیوار

جمعی توطئه کردند که دیوار باغی را بر سر او و یارانش خراب کنند دیوار را کج کردند ، حضرت با دست چپش آن را نگه داشت و با دست راست با اصحاب غذا می خورد و چون فارغ شدند ، با دست چپ دیوار را راست و مستوی کرد . ( 6






موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 27 / 3 / 1396

 

کارت پستال های گرافیکی شهادت امام علی (ع)





اعجاز امام علی علیه السّلام

1 - دعای باران

مردم
از کمی باران به حضرت علی ( ع ) شکایت کردند ، و حضرت ( از خدا ) طلب باران کرد و فورا باران نازل شد ، به طوری که از زیادی آن به او شکایت کردند ، و باز دعا کرد تا از میزان باران کم شد . ( 1 )


2 - نشان دادن بهشت و دوزخ

اصحاب علی ( ع ) گفتند : یا امیرالمؤ منین ! ای کاش از آنچه که از پیغمبر به شما رسیده ، برای اطمینان خاطر به ما چیزی نشان می دادی ؟
فرمود : اگر یکی از عجایب مرا ببینید کافر می شوید ، و می گویید ساحر و دروغگو و کاهن است ، و تازه این بهترین سخن شما درباره من است .
گفتند : همه ما می دانیم که تو وارث پیغمبری ، و علم او به تو رسیده .
فرمود : علم عالم سخت و محکم است ، و جز مؤ منی که خدا قلبش را برای ایمان آزموده باشد ، و به روحی از خود تاییدش کرده باشد ، تاب تحمل آن را ندارد .
سپس فرمود : شما تا بعضی از عجایب مرا و آنچه از علمی که خدا به من داده ، نشان ندهم راضی نمی شوید ، وقتی نماز عشا را خواندم همراه من بیایید .
وقتی نماز عشا را خواند ، راه پشت کوفه را در پیش گرفت ، و هفتاد نفر که در نظر خودشان بهترین شیعیان بودند دنبال ایشان رفتند ، فرمود : من چیزی به شما نشان نمی دهم تا عهد و پیمان خدا را از شما بگیرم که به من کافر نشوید ، و امر سنگین

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 3 / 1396




 
شرح دعای روز بیست و یکم توسط آیت الله مجتهدی






دعای روز بیست و یکم

«اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِکَ دلیلاً ولا تَجْعَل للشّیطان فیهِ علی سَبیلاً واجْعَلِ الجَنّةِ لی منْزِلاً ومَقیلاً یا قاضی حَوائِجَ الطّالِبین»
خدایا قرار بده برایم در آن به سوى خوشنودى‌هایت راهنمایى و قرار مده شیطان را در آن بر من راهى و قرار بده بهشت را برایم منزل وآسایـشگاه، اى برآورنده حاجت‌هاى جویندگان!


* شرح فرازهای دعا

آیت‌الله مجتهدی تهرانی در شرح فراز «اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِکَ دلیلاً» می‌گوید: ‌خدایا کاری کن، راهی برایم پیدا شود تا تو از من راضی شوی! باید توفیقاتی از ما سر بزند تا دلیل و راهنمایی باشد، برای اینکه خدا از ما راضی باشد.

وی می‌افزاید: حدیث داریم که اگر می‌خواهید بدانید خدا از تو راضی هست یا نه؛ به خودت نگاه کن، ببین تو از خدا راضی هستی یا گوشه دلت می‌گویی چرا فلانی دارد و من ندارم! اینکه گله می‌کنی که خدا چرا به من نداده و فلان کس داده نشان دهنده این است که از خدا راضی نیستی و خدا هم از تو رضایت ندارد.

این استاد اخلاق در ادامه اظهار می‌کند: شما مثل بیمار هستید و خدا مثل دکتر است. ساعت 10 صبح دکتر به اتاق بیمارستان می‌آید و دستور غذا را به مسئول آشپزخانه می‌دهد. در یک اتاق گاهی 8 بیمار می‌خوابند و دکتر می‌گوید به این بیمار چلوکباب دهید و به آن آقا غذا ندهید و به آن بیمار دیگر هم سوپ دهید. حالا آن بیماری که دکتر از غذا منعش کرده با دکتر نزاع نمی‌کند، چون می‌داند عمل جراحی خواهد شد و نباید غذا بخورد. نگاه تمام بیمارها به دکتر یکسان است و ما هم پیش خدا باید این‌جور باشیم.

این استاد اخلاق ادامه می‌دهد: همان‌طور که دکتر صلاح مریض را هر چه باشد، می‌داند، خدای تبارک و تعالی هم هر چه صلاح ما باشد را می‌دهد. به یکی کمتر و به یکی بیشتر می‌دهد و ما نباید اعتراضی کنیم.

آیت‌الله مجتهدی تهرانی تأکید می‌کند: اگر این روحیه را پیدا کردیم که هر چه خدا به ما دهد به همان راضی باشیم، خدا هم از ما راضی می‌شود؛ اما اگر در دلمان شکایت داشته باشیم که خدا به ما کم داده، به این معنی است که خدا هم از ما راضی نیست.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 3 / 1396


 



مفهوم حقیقى نماز

جابر بن عبدالله انصارى گوید:


روزى به همراه مولاى متقیان، امام على(علیه‎السلام) بودم، شخصى را دیدیم كه مشغول نماز است، حضرت به او خطاب كرد و فرمود: آیا معنا و مفهوم نماز را مى‎دانى كه چگونه و براى چه مى‎باشد؟
اظهار داشت: آیا براى نماز مفهومى غیر از عبادت هم هست؟

حضرت فرمود: آرى، به حق آن كسى كه محمد(صلّى الله علیه و آله) را به نبوت مبعوث گردانید، نماز داراى تاویل و مفهومى است كه تمام معناى عبودیت در آن خواهد بود.
آن شخص عرض كرد: پس مرا تعلیم فرما.

امام فرمود: معنا و مفهوم اولین تكبیر آن است كه خداوند، سبحان و منزّه است از این كه داراى قیام و قعود باشد.

دوّمین تكبیر یعنى؛ خداوند، موصوف به حركت و سكون نمى‎باشد.
سوّمین تكبیر یعنى؛ این كه نمى‎توان او را به جسمى تشبیه كرد.
چهارمین تكبیر یعنى؛ چیزى بر خداوند عارض نمى‎شود.

پنجمین تكبیر مفهومش آن است كه خداوند، نه محلّ خاصّى دارد و نه چیزى در او حلول مى‎كند.
ششمین تكبیر معنایش این است كه زوال و انتقال و نیز تغییر و تحوّل براى خداوند مفهومى ندارد.
و هفتمین تكبیر یعنى؛ بدان كه خداوند سبحان همچون دیگر اجسام، داراى ابعاد و جوارح نیست .

سپس در ادامه فرمایش خود فرمود: معناى ركوع آن است كه مى‎گویى: خداوندا! من به تو ایمان آورده‎ام و از آن دست برنمى‎دارم، گرچه گردنم زده شود.

و چون سر از ركوع بر مى‎دارى و مى‎گویى:
«سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ الحَمْدلله ربّ العالمین» ؛ خداوندا! تو مرا از عدم به وجود آورده‎اى و من چیزى نبوده و نیستم، پس هستىِ مطلق تویى .

و هنگامى كه سر بر سجده فرود آورى، گویى: خداوندا! مرا از خاك آفریده‎اى؛ و سر بلند كردن از سجده یعنى؛ مرا از خاك خارج گردانده‎اى .

و همین كه دوّمین بار سر بر سجده گذارى یعنى؛ خداوندا! تو مرا در درون خاك برمى‎گردانى؛ و چون سر بلند كنى گویى: و مرا از درون همین خاك در روز قیامت براى بررسى اعمال خارج مى‎گردانى .
و مفهوم تشهّد، تجدید عهد و میثاق و اعتقاد به وحدانیّت خداوند؛ و نیز شهادت بر نبوّت حضرت رسول و ولایت اهل بیت او (علیهم صلوات الله) مى‎باشد.

و معناى سلام، ترحّم و سلامتى از طرف خداوند بر بنده نمازگزار است، كه در واقع ایمنى از عذاب قیامت باشد.



برگرفته از مستدرك الوسائل، ج 4، ص 105، ح 5/ بحارالانوار، ج 84، ص 253، ح 38.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: مفهوم حقیقى نماز
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 3 / 1396

 


معارف جزء بیست و یکم


مرز اطاعت از پدر و مادر
هدایتی که نصیب هر کس نمی شود

وَ الَّذِینَ جَاهَدُواْ فِینَا لَنهَْدِیَنهَُّمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ(69- عنکبوت)


كسانى كه در راه ما جهاد كنند ما آنها را به طرق خویش هدایت مى‏كنیم، و خداوند با نیكوكاران است‏.
«مجاهدة» یعنى به كار بردن آخرین حد وسع و قدرت در دفع دشمن که بر سه قسم است: جهاد با دشمن ظاهرى، جهاد با شیطان و جهاد با نفس.(1) «جاهَدُوا فِینا؛ جهادشان همواره در راه ماست‏» کنایه از این است كه جهادشان چه در راه عقیده و چه در راه عمل در امورى است كه متعلق به خداوند متعال است.



« سُبُلَنَا؛ راه‏هاى خدا» عبارت است از راه ‏هایى كه آدمى را به سوى او هدایت و به او نزدیك مى‏كند؛ چون به عنوان مثال وقتى مى‏گویند این راهِ سعادت است، معنایش این است كه: این راه به سعادت ختم مى‏شود.(2)



نکته قابل توجه اینکه هدایتی که در آیه آمده است از جنس هدایت ابتدایی که همه انسانها از آن برخوردارند نیست. هدایت ابتدایی همان نشان دادن راه در ابتدای کار است که این هدایت ابتدایی با فرستادن پیامبران و بیان احکام الهی در مورد تمام انسانها محقق می شود. از این مرحله به بعد کسانی که طبق آن برنامه های عمل کردند و قدری در مسیر خدا حرکت کردند هدایت ویژه الهی شامل حال آنها می شود که این می شود هدایت مضاعف(3). مؤید این تفسیر اشاره به معیت یا همان همراهی اختصاصی(4) است که در جمله بعد آمده است.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 3 / 1396

وصيت‎نامه حضرت علي(عليه‎السلام)

 



در آخرين لحظات عمر

از وصاياى حضرت علي(عليه‎السلام) در واپسين دم حيات مى‎توان به وصيت گهربار ذيل اشاره نمود.

بسم الله الرحمن الرحيم

اين آن چيزى است كه على پسر ابوطالب وصيت مى‎كند: به وحدانيت و يگانگى خدا گواهى مى‎دهد و اقرار مى‎كند كه محمد بنده و پيغمبر اوست، خدا او را فرستاده تا دين خود را بر ديگر اديان پيروز گرداند. همانا نماز، عبادت، حيات و زندگانى من از آن خداست. شريكى براى او نيست، من به اين امر شده‎ام و از تسليم شدگان اويم .

فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بيتم و هر كس را كه اين نوشته من به او رسد را به امور ذيل توصيه و سفارش مى‎كنم :

1- تقواي الهى را هرگز از ياد نبريد، كوشش كنيد تا دم مرگ بر دين خدا باقى بمانيد.
2- همه با هم به ريسمان خدا چنگ بزنيد، و بر مبناى ايمان و خداشناسى متفق و متحد باشيد و از تفرقه بپرهيزيد، پيغمبر فرمود: اصلاح ميان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چيزى كه دين را محو مى‎كند، فساد و اختلاف است .

3- ارحام و خويشاوندان را از ياد نبريد، صله رحم كنيد كه صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان مى‎كند.
4- خدا را! خدا را! درباره يتيمان، مبادا گرسنه و بى سرپرست بمانند.

5- خدا را! خدا را! درباره همسايگان، پيغمبر آن قدر سفارش همسايگان را فرمود كه ما گمان كرديم مى‎خواهند آنها را در ارث شريك كند.
6- خدا را! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا ديگران در عمل كردن، بر شما پيشى گيرند.




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 3 / 1396





روز بیست و یکم


پروردگارا! راه، پر پیچ وخم است و درندگان شیطان صفت
در آن به کمین نشسته اند.


عبور از این جاده چگونه بدون راهنمایی های تو به
سوی تو برایم میسر می شود، گرچه آن که به سوی
تو شتابد، به زودی به مقصد نائل آید

اما تو راه بر نفوذ شیاطین انس و جن ببند تا به سلامت
در بهشت رضوانت که منزل آرامش و آسایش است
قرار گیرم و حاجتی را که از تو می طلبم، برآورده ساز





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: روز بیست و یکم
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی