روزگار خوش جواني (1)
نويسنده: سيد محمود طاهري
اشاره
جواني، بهار عمر و فصل طربناک زندگي است. هيچ دوره اي از زندگي چون روزگار جواني، سرسبز و خرّم نيست، و هيچ انساني همانند زمان جواني، توان مند و پر انرژي نيست. بسياري از پيروزي ها و کاميابي ها، تنها در سايه جواني امکان پذير است و بسياري از آرزوها و هدف ها، فقط در فرصت جواني قابل دست يابي است. جواني فرصتي است که بر خلاف بسياري از فرصت هاي ديگر، تنها يک بار در اختيار همه قرار مي گيرد و چون به انجام خويش برسد، هرگز امکان نخواهد داشت. پس «فرصت جواني»، طلايي ترين فرصت ها و ناب ترين موهبت هاست و نمي توان در اين نکته ترديد کرده هدر دادن روزگاران خوش جواني و تباه کردن اين بهار زندگاني، به اندوهي انبوه و حسرتي متراکم خواهد انجاميد، اما اين روزگار، اقتضاهايي دارد؛ اقتضاهايي که بخشي از آنها به جوان بر مي گردد و بخشي نيز به آنها که با جوان در تعاملند. آنها که به جوان بر مي گردد، «نازها» و «نيازها»ي جواني است. نازها، يعني «سرزندگي، شيک پوشي، آراستگي، جمال گرايي، آرمان گرايي و ...؛ و نيازها، يعني عبادت و تضرع؛ دانش اندوزي، مهار و تعديل غرايز، تهذيب نفس، ورزش، مطالعه، مسئوليت پذيري و ... .