روزی فردی داخل مجلس امیری گردید، ودرحضور امیر یك طبق شیرینی بود.
امیر به خدمتكارش گفت:یك عدد شیرینی به او بدهید.
آن فرد چون شیرینی را خورد گفت:ای امیر، پروردگار متعال در سوره یس فرمود:فارسلنا الیهم اثنین
امیر دستور داد یك عدد دیگر به او دادند.
چون خورد گفت:ای امیر خدا میفرماید :«فعزّزنا بثالث»
امیر گفت: یكی دیگر به او بدهند.
چون خورد گفت:ای امیر خدا میفرماید:«فخذا اربعة منّ الطّیر».
امیر گفت یكی دیگر به او دادند.
امیر گفت: یكی دیگر به او دادند.
یكی دیگر به او دادند.
یكی دیگر به او دادند
یكی دیگر به او دادند.
یكی دیگر به او دادند.
یكی دیگر به او دادند.
باز یكی به او دادند
باز یكی دیگر به او دادند
یكی ديگر به او دادند
عدد دیگر نیز به او دادند.
پس امیر دستور داد شیرینی را با طبقش پیش او گذاشتند.