تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7885
بازدید دیروز : 718
بازدید هفته : 20697
بازدید ماه : 51208
بازدید کل : 10442963
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 28 / 6 / 1394


 

رابطه ی علل طبیعی و علل ماوراء طبیعی در پیدایی حوادث از دیدگاه قرآن

1.بعضی از مفسرین تحت تأثیر اندیشه های پدیدار شده ی بعد از رنسانس از غرب که در حول انحصار علل حوادث پیرامون امور مادی می باشد چنین پنداشته اند که بعضی از تعابیر قرآنی در تعلل امور به علل ماورایی قابل تأویل به علل طبیعی می باشد و بر این مرام و عقیده اصرار ورزیده اند.
در حقیقت علل مجرده را که در طول علل طبیعی نافذ در حوادث می باشند، انکار کرده و به جای آن تنها علل اعدادی و طبیعی را انحصار بخشیده اند و آیات قرآن را بر همین پایه تفسیر کرده اند.
مثلاً آیت الله طالقانی در تفسیر پرتوی از قرآن راجع به تأثیر شیطان در مس و لمس انسان رباخوار، لمس شیطان را به تمثیل به صرع و دیگر اختلال های روانی کرده است.
برای تببین و توضیح مسئله و روشن نمودن موضوع اشکال به نقل سخن وی از تفسیر پرتوی از قرآن پرداخته، سپس موضوع را نقادی و روشن گری می نماییم.
وی در جلد دوم تفسیر پرتوی از قرآن ضمن آیه ی 275 سوره ی بقره آمده است که «آنان که ربا می خورند بر نمی خیزند مگر مانند کسی که شیطان با مس خود او را پریشان کرده است.»
(الذین یاکلون الرباء لایقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس) (18)
چنین آورده است:
الذی یتخبطه الشیطان من المس را تمثیل بیماری صرع و دیگر اختلال های روانی دانسته اند چون عرب این گونه بیماری ها را اثر مس جن «دیو زدگی» می پنداشته است و در زبان فارسی هم این گونه بیمار را دیوانه (گرفتار دیو) می نامند.
بعضی از مفسران جدید گفته اند: شاید مس شیطان اشاره به میکربی باشد که در مراکز عصبی نفوذ می یابد. و شاید نظر به همان منشاء وسوسه و انگیزنده ی اوهام و تمنیّات باشد. (19)
چرا آیت الله طالقانی چنین احتمالاتی راآورده است؟ مگر دیوانه شدن در اثر مس شیطان، معنی صریح و صحیحی ندارد؟ چه چیز ایشان را الزام کرده که بگوید قرآن در این جا به زبان اعراب سخن گفته است و با پندار آنان مسامحه ورزیده است؟ چرا ایشان از علم جدید کمک گرفته، و به تأثیر میکربها اشارت کرده است؟
شک نیست که این ها همه یک علت بیش تر ندارد و آن هماهنگ کردن فهم دینی خویش با فرهنگ روزگار است.
ایشان یا باید شیطان را مصداق میکروب بداند، و یا بگوید ین اقوال در مماشات با فرهنگ اعراب خرافه پرست روزگار نزول وحی صادر شده است.
چنین اندیشه ای مبین یک استراتژی است، و به همین جا تمام نمی شود. ایشان یا باید در معنی صدق و کذب و جد و هزل و حسن و قبح نیز تجدید نظر کنند. چون بودن این معانی در قرآن علی رغم منافاتشان با واقع، هم جدی و هم صادق و هم نیکو است و این همان پارادکسی است که کسانی مانند مرحوم طالقانی و شیخ محمد عبده و دکتر سروش گرفتار آن شده اند.

موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 28 / 6 / 1394


 

انسان شناسی قرآنی و تأثیر آن بر نظریات علمی

از دیدگاه قرآن انسان عرض عریضی است، که هویتش صدر و ذیل عالم را در پوشش خویش درآورده است. امتداد وجود انسان در گستره ی عالم وجود، قابلیت احاطه ی علمی و عملی انسان را به جمیع اسرار عالم نوید می دهد. بلکه جمیع درجات علمی عالم در این لوح محفوظ بشرط فعلیت جمع است.
قران در این خصوص می فرماید:
(کیف تکفرون بالله و کنتم امواتاً فاحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون)(3)
«چه سان به خدا کافر می شوید و حال آن که مردگان بودید پس شما را زنده کرد و دیگر بار شما را بمیراند و سپس زنده کند و آنگاه به او باز می گردید؟»
این آیه دلالت بر این دارد که انسان جزئی از اجزاء کره زمین است و از آن جدا نمی شود و مباین با آن نیست، چیزی که هست از همین زمین نشو و نما نمود و شروع به تطور و صیروت در خویش کرد و مراحلی را طی نمود، تا می رسد به آنجایی که خلقتی غیر زمین و غیر عادی می یابد. و این موجود در کنار خلقت جدید به کمالی جدید دست می یابد. آنگاه که در زمین به کمال خود نائل شد فرشته ی مرگ او را بطور کامل دریافت می کند.(4)
سپس در کارنامه او حیات دیگری و پس از آن موت دیگر ثبت می گردد، که در حقیقت انسان جمیع این مراحل چهارگانه است و هر یک از این مراحل کلمه ای از کلمات وجودی او بشمار می آید.
از سوی دیگر خداوند در این موجود ظرفیت دیگری را تقدیر کرده، که می تواند با سایر موجودات زمینی و آسمانی از عناصر بسیط گرفته تا نیروهایی که از این عناصر به دست می آید، و مرکبات و حیوانات و نباتات و غیر آن پیوند زده، آن ها را به تصرف خود در آورد و یا این که با آن ها تعامل نماید، و به این وسیله هستی خود را در حوزه ای وسیع تثبیت کرده به جریان در آورد.
تصرف انسان در حقایق موجودات عالم به واسطه ی این مجهز به فکر و ادراک می باشد، بسیار پیچیده و عجیب است، به طوری که سایر موجودات از این نوع تصرف در دیگر موجودات بی بهره می باشند.
انسان برای هر غرضی که دارد از هر چیز استفاده کرده و آن را به خدمت خود می گیرد. و نوع جدید از راه یابی در تصرف موجودات را به روی خویش می گشاید. به طوری که این نوع تحول در حیات، انسان در جای خاصی متوقف نخواهد شد، و انسان دائماً در تکثیر تصرفات خود و عمیق تر ساختن نظریاتش می باشد تا این کلام خداوند در موردش مصداق یابد.
(و سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض جمیعاً منه ان فی ذلک لایاتٍ لقوم یتفکرون) (5)

موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی