اسراف مسألهاي است كه همه ما به آن مبتلا هستيم و قناعت هم كم است. اين صفهايي كه ميبينيد، بسياري كاذب هستند و مقداري هم واقعي! چون هر كس ميگويد: چون نوبتمان است، اسم بنويسيم و بگيريم. چندي پيش يك ماشين ريش تراشي به يك پيرزن افتاده بود، يا موتور به كسي ميافتد كه استفادهاي ندارد ولي ميگويد حقمان است. سيگاري نيست ولي اسم مينويسد، با اينكه نياز ندارد ميگويد: چون سهممان است بگيريم.
در جمهوري اسلامي كوپني، بدين صورت در حال شكل گيري است كه ميگويند چون سهممان است بگيريم و اين بداست. عوامل اسراف، چگونگي اسراف كار شدن، وضع اسراف كار، و اينكه اسراف چيست؟
و سيماي اسراف كار، امااسراف كاري چيست؟
«مَنْ أَعْطَى فِي غَيْرِ حَقٍّ فَقَدْ أَسْرَفَ»(بحارالأنوار، ج66، ص261) كسي كه در غير حق پول خرج كند اسراف كرده است. پس هر كسي كه در راه حق نباشد و باطل باشد اسراف است. مثلاً براي كراوات پول بدهد يا يراي چيزهاي تزئيني، مد، دكور، هوس، باطل پول بدهد.
«إِنَّمَا السَّرَفُ أَنْ تَجْعَلَ ثَوْبَ صَوْنِكَ ثَوْبَ بِذْلَتِكَ»(كافى، ج6، ص441) اگر لباس مهماني را در خانه بپوشيد، اسراف است. البته خان مها به اين حديث عمل ميكنند و لباسهاي خوبشان را براي ميهماني ميگذارند و براي شوهرشان نميپوشند. اگر با لباس نو روي خاك بنشينيد اسراف است. «إِنَّمَا السَّرَفُ أَنْ تَجْعَلَ ثَوْبَ صَوْنِكَ ثَوْبَ بِذْلَتِكَ» يعني لباس ميهماني را لباس كار و خانه قرار بدهي. اگر كسي در خانه با كفش شبرو راه برود اسراف است. و يا با كفش روي قالي راه برود.
از موارد حماقت اين است كه انسان اسراف كند و گمان كند شخصيت ميآورد و بگويد با كفش روي فلان فرش راه رفتيم. حتي روي موكت هم نبايد با كفش رفت. حتي سخاوت زياد هم اسراف است.
قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيُّ(ع): «إِنَّ لِلسَّخَاءِ مِقْدَاراً فَإِنْ زَادَ عَلَيْهِ فَهُوَ سَرَفٌ»(أعلامالدين، ص313)
يعني سخاوت مقداري دارد و بيش از آن مقدار اسراف است.
حديث داريم شخصي هر چه داشت صدقه داد و سخاوت كرد و بخشيد و براي فرزندانش هم ارثي نگذاشت. پيامبر فرمود: اگر ميدانستم، اجازه نميدادم در قبرستان مسلمانها دفن شود و كسي حق ندارد وقتي فرزند دارد اموالش را ببخشد و بعد از خود، گدا راه بيندازد. و بايد اينقدر بگذارد تا فرزندانش به گدايي نيفتادند.
«أَدْنَى الْإِسْرَافِ هِرَاقَةُ فَضْلِ الْإِنَاءِ وَ ابْتِذَالُ ثَوْبِ الصَّوْنِ وَ إِلْقَاءُ النَّوَى»(كافى، ج6، ص460) اگر كسي آب بخورد و باقي مانده آبش را بيرون بريزد، اسراف است يا خرما بخورد و هسته آن را دور بريزد. «إن من السرف أن تأكل كلما اشتهيت»(مجموعةورام، ج2، ص229) اينكه انسان به هر چيزي رسيد بخورد و چيزي هم ميخورد كه ديگري راخنثي نمايد. مثلاً خرما و هندوانه، سپس چايي نبات و كاهو سكنجبين، كه در گرمي و سردي متضاد هم هستند تا گرمي وسردياش نكند. اگر انسان هر چيزي خورد اسراف است.
«لكن السرف» حديثي داريم كه: «وَ لَكِنَّ السَّرَفَ أَنْ تَلْبَسَ ثَوْبَ صَوْنِكَ فِي الْمَكَانِ الْقَذِرِ»(مكارمالأخلاق، ص98)
اگر كسي درجايي بنشيند كه جارو نشده است اسراف كرده است.
مثلاً در سربازي يا جبهه پتوي نو را روي زمين مياندازند و ميگويند: براي همين كار است در صورتي كه اين طور نيست و اسراف است چون پتو براي پهن كردن روي خاك و زمين نيست، بلكه گوني براي انداختن روي زمين است و بعد روي گوني ميتوان پتو انداخت.
اگر چيزي به درد بدن ميخورد اسراف نيست: «لَيْسَ فِيمَا أَصْلَحَ الْبَدَنَ إِسْرَافٌ»(كافى، ج4، ص53) مثلاً پول كيسه و صابون حمام زياد شده است، اسراف نيست ولي آب ريختن زياد در حمام اسراف است. زنها به خاطر ريختن آب زياد در حمام مرتكب گناه زيادي ميشوند. محكم نبستن شير آب يا زياد دم كردن چاي يا نيمه خورد كردن غذا و ميوه همه اسراف است. و همين طور پوشيدن لباس مهماني در خانه و يا دورانداختن هسته خرما و نشستن روي خاك و هر چيزي كه به بدن ضرر بزند و در راه باطل باشد.