تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 31257
بازدید دیروز : 749
بازدید هفته : 43351
بازدید ماه : 73862
بازدید کل : 10465617
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 7 / 1394

سیمای جوان از دیدگاه قرآن







جوانی، بهترین فصل شکفتن ها، رویش ها و زیبا ترین دوران درخشش و نیل به سعادت، نشاط، معنویت و کمال است. فصل جوانی، بهاری است که در آن شخصیت، شکل می گیرد و استعدادها بارور شده و پایه های دینی و عقیدتی انسان مستحکم می گردد.


اهمیت این دوران به طوری است که دین مبین اسلام همواره به شکل های مختلف تاکید بر استفاده بهینه و پرثمر از این مقطع عمر می نماید، پیامبر اکرم –صلی الله علیه و آله- خطاب به ابوذر غفاری می فرماید که این فرصت طلایی جوانی را غنیمت شمرد و از آن کاملا بهره برداری نماید؛ " یا اباذر اغتنم شبابک قبل هرمک؛ ای ابوذر از جوانی خویش قبل از فرا رسیدن دوران پیری استفاده کن".

آری! پیری، دوران بهره مندی از اندوخته های جوانی است؛ چرا که توان و استعداد ذوق و عشق و شور و حال، همه و همه اوج آن در جوانی است. امام خمینی(ره) می فرماید:"اسلام آن قدر که به تهذیب این بچه های ما و بودن های ما کوشش دارد، به هیچ چیز کوشش ندارد. تا جوانی در دست توست، کوشش کن در عمل و تهذیب قلب و در شکستن اقفال و رفع حجاب، که هزاران جوان که به افق ملکوت نزدیک ترند، موفق می شوند و یک پیر، موفق نمی شود."

حضرت امام خمینی (ره) با توجه به این که بهترین توفیقات و کمالات را در بهار جوانی به دست آورده است، در توصیه به جوانان در جای دیگر چنین می فرماید: " شما جوان ها بهتر می توانید تحصیل نفس کنید، شما به ملکوت نزدیک تر هستید."

دوران نوجوانی و جوانی، دوران حساس و سرنوشت ساز و تعیین کننده شخصیت فرد است. در این دوران غرور، هیجان، احساسات، شهوت، ناپختگی عقلی و ... بر شخص سایه می افکند.

چیزی که می تواند این احساسات را در مسیر هدایت و هیجان و غرور را در طریق مثبت قرار دهد و شهوت را مشروع نماید، قانون الهی، یعنی قرآن و احادیث معصومین –علیهم السلام- است.

در این بخش به برخی راه کارهای قرآن و روایات در موفقیت و شخصیت جوان اشاره می گردد.
 
قرآن کریم سیمای جوان شایسته را چگونه تبیین می کند؟

جوانی، بهترین و حساس ترین دوره عمر هر موجودی به ویژه انسان به حساب می آید. در همین دوره است که انسان می تواند سرنوشت خویش را رقم بزند و افق آینده خود را روشن و درخشان و یا آن را تیره و تار سازد.

قالب وجودی یک انسان در دوره جوانی شکل می گیرد و آینده او هم بر این اساس رقم می خورد. در هر عصری جوانان بیشتر مورد توجه اند و در شکل گیری موضوعات مختلف در جوامع نقش موثری ایفا می کنند و در این میان برخی افراد، احزاب، قدرت ها و ... از احساسات چاک، شور و تحرک و نیروی سازنده جوانان در راستای منافع فردی و گروهی خود سود می برند.

قرآن کریم و روایات اسلامی به دوره حساس نوجوانی و جوانی عمر انسان اهمیت ویژه ای داده اند؛ چنان که حضرت امام صادق (علیه السلام) به یکی از یاران خویش می فرمایند:

برتو باد توجه به جوانان؛ زیرا آنان به هر کار خیر از دیگران پیش تازترند.

همچنین می فرماید:

"چون جوان مسلمان قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آمیخته گردد و خداوند متعال او را در زمره پیامبران والا مقام نزد خود قرار می دهد و خداوند خود در قیامت مدافع وی باشد."


قرآن کریم با طرح الگوهایی از جوانان شایسته، همانند جوانان اصحاب کهف، و برخی از پیامبران جوان الهی و یادآوری برخی از داستان ها و نکات اخلاقی و تربیتی، سیمای جوان شایسته را ترسیم می کند. گوشه هایی از تبیین سیما و ویژگی های یک جوان شایسته از نظر قرآن کریم و نیز روایات اسلامی را در پی می آوریم:
 
1.پرهیزکاری و رعایت تقوا:

قرآن کریم می فرماید:

"... وَاتٌقُوا الله وَاعلَمُوا اَنً اللهَ مَعَ المُتًقینَ؛ و از خدا پروا نمایید و بدانید خدا با پرهیزکاران است."

و در جایی دیگر می فرماید:

"انً اَکرَمَکُم عِندَ اللهِ اَتقیکُم...؛ گرامی ترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست..."

یک جوان شایسته از نظر قرآن، کسی است که تقوا و پرهیز کاری را پیشه می کند.
پیامبر اکرم –صلی الله علیه و آله- می فرماید:

خداوند متعال به وجود جوان عبادت پیشه (و با تقوا) بر فرشتگان می نازد و می فرماید: "این بنده مرا بنگرید به خاطر من از هوای نفس خود دست کشیده است."
 
2.داشتن ایمان و دوری از شرک:


قرآن کریم می فرماید:

"یا ایّهَا الّذینَ ءامَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِه وَ الکِتابِ الّذی نَزّلَ عَلی رَسولِه....؛
ای کسانی که ایمان آورده اید به خدا و پیامبرش و کتابی که بر او نازل کرده ایمان بیاورید..."

و در جایی دیگر به نقل از سفارش های جضرت لقمان به فرزندش، همه انسان ها به ویژه جوانان را از هرگونه شرک بر حذر می دارد و می فرماید:

"یا بُنَیّ لا تُشرِک بِاللهِ اِنّ الشّرکَ لَظُلمٌ عَظیمً؛...
پسرم چیزی را همتای خدا قرار نده که شرک، ظلم بزرگی است."

و به این ترتیب لقمان حکیم، اساسی ترین رکن ایمان و دین داری (توحید) را به فرزند جوانش، یاد آوری می کند.
 
3.عدالت طلبی و حمایت از مظلومان:

از آن جا که جوان هنوز در نابرابری های محیط غرق نشده و به آن خو نگرفته و آلوده نشده است، صفت عدالت طلبی و حمایت از مظلومان در او بیشتر تجلی دارد.

قرآن کریم به نمونه هایی در این باره اشاره می کند:

از جمله این جوانان عدالت طلب و حامی مظلوم، حضرت موسی (علیه السلام) است. در سوره قصص، آیات 15 و 23-28، آمده است که حضرت موسی (علیه السلام) جوانی عدالت طلب و حامی مظلومان بود و به همین جهت در سرزمین مصر به حمایت از شخص مظلومی برخاست و در مدین نیز این جوان، مردانه به کمک دختران حضرت شعیب رفت و برای گوسفندان آن ها از چاه آب کشید.
 
4.کوشش و تلاش:

دوره جوانی زمان تلاش، کوشش، تحرک و نشاط است. قرآن کریم باز حضرت موسی _علیه السلام‌_ را سمبل و الگوی یک جوان فعال، تلاشگر و پر تحرک معرفی می کند که بدون سرمایه و ثروت، ولی با تلاش و کوشش، برای حضرت شعیب کار کرد و بعد از انتخاب همسر و تشکیل خانواده، با ثروت فراوان به شهر خود (مصر) بازگشت.

بنابراین، یک جوان باید با اراده و پشت کاری قوی و عزمی راسخ بکوشد و از بحران ها و فراز و فرودهای زندگی به سلامت عبور کند.
 
5.حق پذیری:


جوانان، زودتر به حقایق دل می بندند و در عمل نیز بی باک و جسورند و اگر چیزی را حق ببینند، در تثبیت آن، مقاومت می کنند. قرآن کریم، برخی از جوانان اصحاب کهف را چنین می داند و می فرماید:

"نَحنُ نَقُصّ عَلَیکَ نَبَاَهُم بِالحَقّ اِنّهُم فِتیَة ءامَنُوا بِرَبّهِم و زِدنا هُم هُدًی؛
ما داستان آنان را به حق برای تو بازگو می کنیم، آن ها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم."
و در جایی دیگر، داستان جوانی را (حضرت اسماعیل) که حاضر شد در راه حق حتی جان خود را فدا کند یادآور می شود و میفرماید:
"فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السّعیَ قالَ یا بُنَیّ انّی اَری فِی المَنامِ اَنی اَذبَحُکَ فَنظُر ماذا تَری قال یا اَبَتِ افعَل ما تُومَرُ سَتَجِدُنی اِن شاءَ اللهُ مِنَ الصّابِرینَ؛
(هنگامی که(حضرت ابراهیم _علیه السلام_با او(حضرت اسماعیل _علیه السلام_ به مقام سعی رسید، گفت:
"پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم، نظر تو چیست؟ گفت: هر چه دستور داری اجرا کن؛ به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت."

از آیات یاد شده بر می آید که یک جوان مومن و شایسته باید در مقابل حقایق سر تعظیم و تسلیم فرود آورد.


از دیگر ویژگی های یک جوان از نظر قرآن، داشتن شجاعت و شهامت است. این دو از صفات کمال انسان است که بیشتر در جوانان نمود دارد. از جمله این جوانان می توان حضرت داوود و حضرت ابراهیم _علیهماالسلام_ با شهامت و شجاعت کامل در مقابل بت پرستان ایستاد و بت ها را شکست.

با مروری بر آیات قرآن، سیما و شخصیت جوان را در آئینه کلام وحی نگریستیم. همچنین برخی از راهکارهای قرآنی موثر در موفقیت و دستیابی جوانان به کمالات تبیین شد. در نوشتار حاضر، سایر ویژگی های جوان شایسته را در زلال کلام الهی پی می گیریم.

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 17 / 6 / 1394


 

خشم در جوان

 

در جـوان , خشم يك حالت تهاجمى و دفاعى است كه هرگاه منافع و مصالح شخصى اش به خطر افتد يا مانعى در رسيدنش به هدف پيش آيد و يادر انجام كارى ناتوان باشد, در او ظاهر مى گردد.
واكـنـشـهاى خشم در جوان بسيار متفاوت است , به خصوص در اوايل بلوغ , در عده اى به صورت تـمـرد و سـرپـيـچى و در برخى به گونه داد و فريادكشيدن و در عده اى ديگر به صورت سكوت هـمـراه بـا اخـم و گـوشه گيرى و افسردگى نمايان مى شود, زمانى به صورت عكس العملهاى تكرارى ازقبيل : كوبيدن پا به زمين و يا در به ديوار, ظاهر مى گردد.
مـدت زمـان خـشـم در نـوجوان بيش از كودكان است و عوامل محرك خشم در نوجوان , گاهى چـيـزهـايى است كه از آن محروم مى شود و بين او وآرزوهايش فاصله مى افتد و يا از خواسته هاى آنـى اش جـلـوگيرى مى شود, مثلا, مى خواهد بخوابد مانع خوابيدن او مى شوند و يا او را از خواب بـيـدارمـى كـنند و يا خود دست به كارى مى زند, اما از انجام آن ,ناتوان است و يا زمانى كه خود و خانواده اش مظلوم واقع مى شوند و يا وقتى كه اطرافيان به اشيا و وسايل او دست درازى مى كنند.
گاهى خشم وى متاثر از عوامل طبيعى است , مثل (تغيير) هواى خيلى سرد و يا حرارت سوزان و طوفان , گاهى هم خشم در مقابل رفتار والدين پديد مى آيد.
جـوان در تـمـام اين حالتها بايد خونسردى خود را حفظ كند و سعى نمايد, تعادل خود را از دست نـدهـد و قـبـل از هـر عـمـل يـا عكس العملى كه مى خواهد انجام دهد, عاقلانه بينديشد, چرا كه مـيدان دادن به غضب , انسان را در زندگى كم كم به يك حالت حساسيت عصبى مى كشاند و در اين هنگام , عقل رو به ضعف مى گرايد.
افـراط در خشم و غضب موجب مى شود كه شخص , مبتلا به نوعى جنون گردد و هر عملى را كه عقل , مجاز نمى داند از او صادر شود.
پـيـامبر اكرمر فرمود: غضب ايمان را فاسد مى گرداند, همچنان كه سركه , عسل را
 ((15))
و نيز از امام صادق (ع ) نقل گرديده است كه درباره غضب فرمود: كليد هر شر و بدى , خشم است 
((16)).
جـوان در بـرابر والدين و دوستان و زيردستان خود, بايد خشم خود را كنترل كند, اما هنگامى كه مـى بـيند حقى ناحق مى شود, ديگر نبايد دم فروبندد, بلكه در اين صورت بايد خشم خود را بطور طبيعى و معقول اظهار كند و از حق دفاع نمايد, ولى از جاده عدالت و اعتدال خارج نشود.
در مورد پيامبر بزرگ اسلام , نقل گرديده است كه او به خاطر دنيا خشمگين نمى شد, اما هرگاه پاى حق به ميان مى آمد و حقى ناحق مى شد,غضبناك مى گرديد و احدى را نمى شناخت و آرام و قرار نمى گرفت تا اين كه حق را به حقدار برگرداند و ستم را از ستمديده برطرف نمايد
 ((17)).

محبت

 

مـحبت و دوستى يكى از عواطف بسيار مهم و با ارزش در جوان است , به خصوص در دوران بلوغ , شديد بوده و مى توان آن را يكى از ويژگيهاى اين دوره دانست .
احـسـاس دوستى و ابراز محبت به ديگران , همسالان و بزرگترها نشانگر يكى از نيازهاى طبيعى اوست .
هنگام بلوغ , در نوجوان نسبت به جنس مخالف محبت و دوستى هم پديد مى آيد.
ايـن كـشـش , نـشـانه اى از رحمت الهى است كه خداوند براى استوارى نظام خانواده و گزينش همسر, در آينده براى او تدارك ديده است .
در حقيقت , اين احساس محبت , يكى از اساسى ترين شالوده هاى نظام خانواده در روابط اجتماعى او به شمار خواهد آمد و بناى استوار زندگى خانوادگى او را در آتيه تشكيل خواهد داد.
خـداونـد مـى فـرمايد: و از نشانه هاى قدرت الهى , اين است كه براى شما از جنس خودتان زوجى بيافريد تا اين كه در كنار او آرامش يابيد وبين شمارحمت و محبت , جارى كرد
 ((18)).

احكام دوران بلوغ

 

بنابه نظر مراجع دينى , دختر بعد از تمام شدن نه سال قمرى و پسر پس از اتمام پانزده سال قمرى بـالغ مى شود, چنانچه پسر قبل از رسيدن به پانزده سالگى محتلم شود يا اين كه موى زبر در محل مخصوص ((19))
پيدا شود, مكلف است .
كسى كه به حد بلوغ رسيده , نماز و روزه بر او واجب مى شود و بايد براى انجام احكام مورد احتياج خود از مجتهد جامع الشرايط تقليد كند.
علايم رشد و بلوغ , اختصاص به انسان ندارد, بلكه آفريدگار جهان در همه موجودات عالم , اعم از انسان , حيوان و نبات به نحوى خاص , اين پديده شگفت انگيز را قرار داده است كه پس از چندى در آنها استعداد بارورى و توليد مثل , بطور طبيعى نمايان مى گردد.
علامت بلوغ در نوجوان پسر, به صورت احتلام ظاهر مى شود.
انـسـان , اشـرف مخلوقات است و اين حالت احتلام در او آيت و نشانه اى است از قدرت پروردگار بزرگ كه جوان بايد با آن آشناگردد, احكام آن رابداند ورعايت نمايد.
تـوضـيـح مـطلب به اين ترتيب است كه جوان , هنگامى كه به سن بلوغ مى رسد, در خواب حالتى خـاص بـه وى دسـت مى دهد و همزمان با آن , منى ازاو خارج مى گردد و معمولا بلافاصله بيدار مى شود.
او نـبايد از اين واقعه نگران باشد, چرا كه خداوند متعال با ايجاد دستگاه جنسى در جسم او و بروز اين حالت در دوران جوانى و بلوغ مى خواهد,نويد آمادگى پدر شدن ـ به منظور بقاى نسل ـ را به او بدهد.
در ايـن زمان است كه پا به عرصه تكليف مى گذارد و احكام الهى بر وى جارى مى گردد, لذا بايد بلافاصله غسل نمايد.
انجام غسل بااحكامى كه وارد شده , موجب پاكى جسم و صفاى روح او مى شود.
مـستحب است در هنگام غسل ,بگويد: اللهم طهرنى و طهر قلبى
 ((20))
كه اين جمله به او آرامش خاصى مى بخشد.
در اين هنگام , نماز و تمامى احكامى كه براى بزرگسالان واجب گرديده , بر او نيز واجب مى شود.
جـوان ايـنـك وارد مـرحله جديدى از زندگانى اش شده و در پيشگاه حضرت حق , مقام و منزلت ويژه اى دارد.
او اكـنـون ايـن شايستگى را يافته كه مورد خطاب آفريدگار جهان واقع شده و بايد به اين دعوت پاسخ گويد
 ((21)).
او در ايـن مـرحـله از زندگانى خود, بايد بداند كه تمام اعمال , حركات , رفتار و گفتارش و حتى تـصـوراتـش تحت محاسبه الهى قرارمى گيرد و اگر خودرا در معرض هدايت مبدا آفرينش و در مـسـيـر قـانـون الهى قرار دهد و هماهنگ با برنامه هاى نظام خلقت عمل كند, هر روز كه از عمر گرانقدر اومى گذرد, يك قدم به سوى كمال و سعادت جاويد, نزديك مى شود.
او بايد قدر گوهر جوانى خود را بداند و اين مرحله حساس و پرفراز و نشيب زندگى را خوب درك كند.
هـمـواره خـود را در مـحـضـر خـداونـد, حـاضـر و نـاظـر بـبيند و در نمازش از او يارى جويد و دعـاكـند
 ((22))

تا بتواند در برابر همه مسائل و سختيهايى كه درآينده پيش مى آيد, پايدارى نشان دهد و بر همه آنها غلبه يابد.

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 17 / 6 / 1394


 

مهمترين دوران زندگى

اگـر شـمـا بـه عـنوان يك جوان در مورد دوران بلوغ ـ كه يكى از مهمترين و حساسترين دوران زنـدگـى شماست ـ آگاهى پيدا كنيد و بدانيد كه چه تغييرهايى در وجود شما و همسالانتان رخ مى دهد, آن وقت سپرى كردن اين دوران بحرانى براى شما بسيار آسان خواهد بود.
مهمترين ويژگيهاى اين دوران , بروز تمايلات جنسى است .
ندانستن و آگاه نبودن از اين مسائل , ضامن گناه نكردن و پاك ماندن نيست .
اگرجوان به طرز واقع بينانه اى و از طريق يك منبع صلاحيتدار با مسائل كلى بلوغ و حتى مسائل تـولـيـد نسل ـكه مبدا آفرينش , آن را در موجودات عالم , اعم از انسانها و حيوانات ونباتات , جهت حـفـظ و بقاى نسلشان قرار داده است ـ بطور منطقى و طبيعى آشنا شود, امكان بروز انحراف در اوكاهش مى يابد.
از طرفى , جوان بايد در اين دوران حساس و بحرانى , قدر جوانى اش را بداند و افكار خود را مشغول كـنجكاويهاى ناآگاهانه و انحراف آميز درباره مسائل جنسى ننمايد, زيرا جستجوى بيش از حد در اين باره , زمينه وسوسه هاى شيطانى را در وجود وى فراهم آورده و ادامه تحصيل و زندگى متعال و طـبـيـعـى او را بـا دشوارى و سرگردانى رو به رو مى سازد و در نتيجه , استعدادهاى سرشار و نيروى شاداب جوانى را هدرمى دهد.

پديده هاى جسمى بلوغ

ظـهـور بـلـوغ با دگرگونيهاى فيزيولوژيكى و بيوشيميايى در بدن شروع مى شود و وضع كاملا جديدى در وجود دختران و پسران پديدمى آورد.
غده هاى مترشحه داخلى و خارجى فعال مى گردد
 ((7)).
صفات اوليه جنسى كه مربوط به اندامهاى جنسى مى باشد, وظيفه توليد نسل را به عهده دارند.
تـغييرهاى حاصله بر اثر فعال شدن غده هيپوفيزآدرنال (فوق كليوى ) و گنادها (غدد جنسى ) به وجود مى آيد
 ((8)).
ايـن دگـرگونيها سرآغاز زندگى بزرگسالى به شمار مى رود كه در نظر اول شايد چندان قابل تـوجه نباشد, اما اختلاف آشكار آن با دوره كودكى ازلحاظ وضع ظاهرى و رفتار وحالتهاى روانى , كاملا محسوس است .
حـالـت طـبـيعى رسيدن به بلوغ جنسى براى بيشتر پسران از پانزده سالگى و براى دختران از نه سالگى آغاز مى گردد.
در طى ايـن مرحله در اكثر نوجوانان , طرح نسبتا ثابت چهره و اندامهاى بدن , نمايان مى گردد و پس از آن , تغييرهاى جسمى تا پايان عمر به آرامى ادامه دارد.
بطور كلى در دوره نوجوانى آنچه كه بيش از همه به چشم مى خورد, بلند شدن قامت , ازدياد وزن , رشـد سـريـع اسـتخوانها و ماهيچه ها مى باشد وهمزمان با آن , اعضاى داخلى بدن , رشدى مشابه دارند.
از ويـژگـيهاى ديگر جسمى جوان در اين دوره , روييدن مو درصورت و در بعضى از اعضاى بدن است .
آهنگ صدا در پسران بم و دورگه مى شود و براى اولين بار در خواب , محتلم مى گردند
 ((9)).
البته ممكن است بروز اين خصوصيات در افراد بطور متفاوت و در زمانهاى نسبتا مختلف صورت پذيرد.

پديده هاى روحى و روانى بلوغ

بلوغ در واقع , تغيير و تحول شديدى است كه سرتاسر وجود نوجوان را فرا مى گيرد.
بـلـوغ , يك نوع تولد مجدد است , يعنى , بافرا رسيدن بلوغ , شخص ديگرى با روحيه و اختصاصهاى جسمى متفاوت از كودك , به وجودمى آيد
 ((10)).
در اين مرحله نوجوان خواهشها و تمايلهاى متفاوت و متضادى دارد.
با اين كه جوان مى خواهد با دوستان خود باشد, علاقمند به تنهايى است .
در ايـن دوران , كـودك پـرجـنـب و جوش ديروز, به جوان حساس و تاثير پذير امروز مبدل شده و تغييرهاى سريع جسمى , تاثيرهاى فراوانى درحالات روحى او مى گذارد.
با ظاهر شدن نيروى جنسى در جوان , احساس خاصى به جنس مخالف در او پديد مى آيد.
او داراى روحيه اى كنجكاو و در عين حال , دچار نوعى سردرگمى است , حساس و زود رنج بوده و در مـقـابـل رفـتـار ديـگران به سرعت واكنش نشان مى دهد, گاهى به فكر فرو مى رود و زمانى بـه سـخـنـان اطـرافـيان مى انديشد, ولى به شدت از همسالان خود, الگومى پذيرد و از رفتار آنان پيروى مى كند.
از نظر رشد شخصيت , ثبات نسبى دوره قبل , دستخوش تحولى ناگهانى گرديده و رفتار خود را با انگيزه هاى درونى , تشخص طلبى و استقلال جويى
 ((11))
, بروز مى دهد.
سازگارى اجتماعى او دچار آشفتگى گرديده است .
نيروى متراكمى كه در جوان , نهفته , مى خواهد به صورتى , خود را آشكار كند.
بنابراين در رفتارش اظهار هويت , مالكيت , ابراز وجود, اظهار تعلق به گروه , نمايان است .
غالبا مى خواهد در جمع , مطرح شود و نقش و مسووليتى به عهده بگيرد
 ((12)).
هـمـواره رفـتـار و شخصيت وى ناپايدار و در بعضى اوقات نسبت به ديگران بى اعتماد و در انجام كارها بى حوصله است .
بـا كـمبودهاى خود به مقابله برمى خيزد, كم كم دوره وابستگى به سر آمده و مى خواهد زندگى مستقل خود را پايه ريزى كند.
اطرافيان جوان بايد موقعيت وى را خوب درك كنند و با محبت با اوبرخورد نمايند.
در ايـن بـاره پـيـامـبر اكرمر به والدين و مربيان چنين مى فرمايند: به شما سفارش مى كنم كه با جوانان مهربان باشيد, زيرا آنان (در اين هنگام ) نازكدل هستند
 ((13))
.

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 17 / 6 / 1394


 

زنـدگـى در دنياى امروز, زندگى در مدرسه است و سعادت و شقاوت هر انسانى به اراده همان انسان رقم مى خورد.
اگر بخواهيد عزيز و سربلند باشيد بايد از سرمايه هاى عمر و استعدادهاى جوانى استفاده كنيد و با اراده و عزم راسخ خود به طرف علم و عمل وكسب دانش و بينش حركت نماييد.
امام خمينى (قدس سره ).

مقدمه

 

جوان براى درك بهتر خود و نيز آشنايى با محيط پيرامون خويش , نياز به راهنمايى و آگاهى دارد.
او هـمـواره در حال رشد و نمو است و رشد جسمى اش بطور طبيعى , همراه باحالتها و هيجانهاى روحى و عاطفى است .
جـسـم جـوان به شكل غير ارادى به رشد خود ادامه مى دهد و رشد روحى و روانى وى در ارتباط مستقيم و متقابل با جسم اوست .
هـنـگـامى جريان رشد, حالت طبيعى به خود مى گيرد, كه او از نظر فكرى و اعتقادى در جهت صحيح و در مسير طبيعى برنامه هاى تكاملى نظام آفرينش قرار گيرد.
بـنـابـرايـن , جوان براى رشد روانى و سازندگى خود, نيازمند هدايت و راهنمايى مربيان صالح و خيرانديش است .
از طرفى او نيازمند به فكر كردن درباره خود و رفتار و اعمال و عكس العملهاى خويش در محيط زندگى است .
او بايد چگونه زيستن را بياموزد, بخصوص زمانى كه به هويت خود پى مى برد و كم كم خودش را پيدا مى كند كه من كيستم و در كجا هستم و چگونه بايد باشم .
او بـايد پاسخ اين سوالها را بيابد تا بتواند در مسير زندگى خود سنجيده گام بردارد و به آينده اى مطمئن و سعادتمند دست يابد.
يكى از روان پزشكان
 ((1))
مى گويد: من در تحقيقات فراوانى كه درباره علت ناراحتيهاى اشخاص انـجـام داده ام , بـه ايـن نتيجه رسيده ام كه اين افراد,دردوران كودكى و جوانى , چگونه زيستن را بخوبى فرا نگرفته اند و به اندازه كافى راهنمايى نشده اند.
بسيارى از آنان در حال حاضر, خود, پدر يا مادر هستند و داراى فرزندانى نيز مى باشند.
آنـهـا بـدون ايـن كه خودشان بخواهند و يا بدانند, ناراحتيهاى روحى و روانى خود را به فرزندان منتقل مى كنند.
جـوان بـه عـلـت اين كه سنش كم است و كمتر از بزرگسالان گرفتار ناملايمات زندگى شده , داراى ذهنى خام و عارى از تجربه است .
او كـمـتـر از بـزرگـتـرهـا سرد و گرم روزگار را چشيده و با مشكلها و دشواريهاى كمترى در زندگى رو به رو گرديده است .
ذهـن پـاك و سـاده اش چـنـدان فرصت انحراف و آلودگى پيدا نكرده و ازطرفى چون به دوران كـودكى نزديك است , بهتر از افراد مسن , مى تواندخاطره ها و حوادث دوران كودكى خود را به ياد بـيـاورد و عـلـت بـعضى از احساسها و رفتار خود را بفهمد تا در نتيجه , هرگاه رفتار ناپسندى از خودمشاهده كرد, به آسانى آن را علت يابى كرده و اصلاح نمايد.
جوان , هنوز قسمت بيشتر عمر خود را در پيش رو دارد.
او با شناخت بهتر خود, مى تواند از بروز واكنشهاى نابهنجار در برابر پيشامدهاى زندگى در آينده , جلوگيرى نمايد.
فصل اول .

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 28 / 4 / 1394

دوران نوجوانی و جوانی، دوران حساس و سرنوشت ساز و تعیین کننده ی شخصیت فرد است. در این دوران غرور، هیجان، احساسات، شهوت، ناپختگی عقلی و... بر شخص سایه می افکند.

چیزی که می تواند این احساسات را در مسیر هدایت و هیجان و غرور را در طریق مثبت قرار دهد و شهوت را مشروع نماید، قانون الهی، یعنی قرآن و احادیث معصومین(علیهم السلام) است.

در این بخش به برخی راهکارهای قرآن و روایات در موفقیت و شخصیت جوان اشاره می گردد.

- قرآن کریم سیمای جوان شایسته را چگونه تبیین می کند؟

علی امیرخانی

جوانی بهترین و حساس ترین دوره ی عمر هر موجودی بهویژه انسان به حساب می آید. در همین دوره است که انسان می تواند سرنوشت خویش را رقم بزند و افق آینده ی خود را روشن و درخشان و یا آن را تیره و تار سازد.

قالب وجودی یک انسان در دوره ی جوانی شکل می گیرد و آینده ی او هم بر این اساس رقم می خورد. در هر عصری جوانان بیشتر مورد توجه اند و در شکل گیری موضوعات مختلف در جوامع نقش مؤثری ایفا می کنند و در این میان برخی افراد، احزاب، قدرت ها و... از احساسات پاک، شور و تحرک و نیروی سازنده ی جوانان در راستای منافع فردی و گروهی خود سود می برند.

قرآن کریم و روایات اسلامی به دوره ی حساس نوجوانی و جوانی عمر انسان اهمیت ویژه ای داده اند. چنان که حضرت امام صادق(علیه السلام) به یکی از یاران خویش می فرمایند:

بر تو باد توجه به جوانان; زیرا آنان به هر کار خیر از دیگران پیش تازترند.

هم چنین می فرماید:

چون جوان مسلمان قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آمیخته گردد و خداوند متعال او را در زمره ی پیامبران والامقام نزد خود قرار می دهد و خداوند خود در قیامت مدافع وی باشد.

قرآن کریم با طرح الگوهایی از جوانان شایسته، همانند جوانان اصحاب کهف، و برخی از پیامبران جوان الهی و یادآوری برخی از داستان ها و نکات اخلاقی و تربیتی، سیمای جوان شایسته را ترسیم می کند. گوشه هایی از تبیین سیما و ویژگی های یک جوان شایسته از نظر قرآن کریم و نیز روایات اسلامی را در پی می آوریم.

1. پرهیزکاری و رعایت تقوا; قرآن کریم می فرماید:

(... وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ); ... و از خدا پروا نمایید و بدانید خدا با پرهیزکاران است.

و در جایی دیگر می فرماید:

(... إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ ...); ... گرامی ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست...

یک جوان شایسته از نظر قرآن، کسی است که تقوا و پرهیزکاری را پیشه می کند.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید:

خداوند متعال به وجود جوان عبادت پیشه (و با تقوا) بر فرشتگان می نازد و می فرماید: «این بنده ی مرا بنگرید به خاطر من از هوای نفس خود دست کشیده است.

2. داشتن ایمان و دوری از شرک; قرآن کریم می فرماید:

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلی رَسُولِهِ ...); ای کسانی که ایمان آورده اید به خدا و پیامبرش و کتابی که بر او نازل کرده ایمان بیاورید...

و در جایی دیگر به نقل از سفارش های حضرت لقمان به فرزندش، همه ی انسان ها به ویژه جوانان را از هرگونه شرک برحذر می دارد و می فرماید:

(یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ); ... پسرم چیزی را همتای خدا قرار نده که شرک، ظلم بزرگی است.

و به این ترتیب حضرت لقمان اساسی ترین رکن ایمان و دین داری (توحید) را به فرزند جوانش یادآوری می کند.

3. عدالت طلبی و حمایت از مظلومان; از آن جا که جوان هنوز در نابرابری های محیط غرق نشده و به آن خو نگرفته و آلوده نشده است، صفت عدالت طلبی و حمایت از مظلومان در او بیشتر تجلی دارد.

قرآن کریم به نمونه هایی در این باره اشاره می کند; از جمله ی این جوانان عدالت طلب و حامی مظلوم، حضرت موسی(علیه السلام)است. در سوره ی قصص، آیات 15 و 23 ـ 28، آمده است که حضرت موسی(علیه السلام) جوانی عدالت طلب و حامی مظلومان بود. و به همین جهت در سرزمین مصر به حمایت از شخص مظلومی برخاست و در مدین نیز جوان مردانه به کمک دختران حضرت شعیب رفت و برای گوسفندان آن ها از چاه آب کشید.

4. کوشش و تلاش; دوره ی جوانی زمان تلاش، کوشش، تحرک و نشاط است. قرآن کریم باز حضرت موسی(علیه السلام) را سمبل و الگوی یک جوان فعال، تلاشگر و پرتحرک معرفی می کند که بدون سرمایه و ثروت، ولی با تلاش و کوشش، برای حضرت شعیب کار کرد و بعد از انتخاب همسر و تشکیل خانواده، با ثروت فراوان به شهر خود (مصر) بازگشت.

بنابراین، یک جوان باید با اراده و پشت کاری قوی و عزمی راسخ بکوشد و از بحران ها و فراز و فرودهای زندگی به سلامت عبور کند.

5. حق پذیری; جوانان زودتر به حقایق دل می بندند و در عمل نیز بی باک و جسورند و اگر چیزی را حق ببینند، در تثبیت آن مقاومت می کنند. قرآن کریم، برخی از جوانان اصحاب کهف را چنین می داند و می فرماید:

(نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدیً); ما داستان آنان را به حق برای تو بازگو می کنیم، آن ها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم.

و در جایی دیگر داستان جوانی (حضرت اسماعیل) را که حاضر شد در راه حق حتی جان خود را فدا کند یادآور می شود و می فرماید:

(فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللّهُ مِنَ الصّابِرِینَ); هنگامی که (حضرت ابراهیم(علیه السلام)) با او (حضرت اسماعیل(علیه السلام)) به مقام سعی رسید، گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم، نظر تو چیست؟ گفت: هر چه دستور داری اجرا کن; به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت.

از آیات یاد شده برمی آید که یک جوان مؤمن و شایسته باید در مقابل حقایق سر تعظیم و تسلیم فرود آورد.

6. شهامت و شجاعت; از دیگر ویژگی های یک جوان از نظر قرآن، داشتن شجاعت و شهامت است. این دو از صفات کمال انسان است که بیشتر در جوانان نمود دارد. از جمله ی این جوانان می توان حضرت داود و حضرت ابراهیم(علیهما السلام)را نام برد.

حضرت ابراهیم(علیه السلام) با شهامت و شجاعت کامل در مقابل بت پرستان ایستاد و بت ها را شکست. خداوند متعال در این باره می فرماید:

(قالُوا سَمِعْنا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ إِبْراهِیمُ); (گروهی) گفتند: شنیدیم جوانی از (مخالفت با) بت ها سخن می گفت که او را ابراهیم می گویند.

حضرت داود(علیه السلام) نیز با شجاعت و شهامت و تکیه بر ایمان به خدا با ظالمی به نام جالود که بسیار قوی بود به مبارزه پرداخت و او را شکست داد.

7. عفت و پاکدامنی; از دیگر ویژگی های یک جوان شایسته از نظر قرآن کریم عفت و پاکدامنی است. قرآن کریم، در جایی درباره ی حیا و عفت دختران شعیب(علیه السلام) می فرماید:

(فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیاء...); ناگهان یکی از آن دو (زن) به سراغ او آمد، در حالی که با نهایت حیا گام برمی داشت ...

در جایی دیگر حضرت یوسف(علیه السلام) را قهرمان پاکی و عفت معرفی می کند که با وجود مهیا بودن تمام زمینه های انجام گناه، با عفت و پاکدامنی، از وسوسه ی شیطان به خدا پناه برد و با سرافرازی در آزمایش الهی پیروز شد.

بنابراین، یک جوان شایسته از نظر قرآن باید در برابر ناپاکی ها و هواهای نفسانی عفیف و پاکدامن باشد.

8. پرهیز از افراط و تفریط; از دیگر ویژگی های جوانان شایسته پرهیز از افراط و تفریط و رعایت اعتدال است; چنان که حضرت لقمان به فرزند جوان خود توصیه می کند:

(وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ ...); (پسرم) در راه رفتن، اعتدال را رعایت کن، و از صدای خود بکاه ...

از آیه ی یاد شده برمی آید که یک جوان شایسته باید در تمام امور اعتدال را رعایت کند.

حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) می فرمایند:

خیر الامور اوسطها; بهترین کارها معتدل ترین و میانه ترین آن هاست.

جوانان در این مقطع از سن باید احساسات و شور جوانی را در خویش کنترل و هدایت کنند و از افراط و تفریط در امور بپرهیزند.

9. خوش اخلاقی و تواضع در برابر مردم; حضرت لقمان به فرزند جوانش سفارش می کند:

(وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتال فَخُور); (پسرم) با بی اعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست ندارد.

10. عبادت و امر به معروف و نهی از منکر; یک جوان شایسته باید در اقامه و به جا آوردن نماز بکوشد و مردم را از منکرات و زشتی ها نهی و به خوبی ها دعوت کند و در برابر سختی ها و مشکلات صبور باشد:

(یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلی ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ); پسرم نماز را به پا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن و در برابر مصایبی که به تو می رسد شکیبا باش که این از کارهای مهم است.

11. خداپرستی; یکی از ویژگی های جوانان شایسته، خداپرستی است; خداوند متعال می فرماید:

(... وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً...); و خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید....

12. نیکی به پدر و مادر; از ویژگی های یک جوان خوب نیکی به پدر و مادر است; خداوند متعال در جاهای متعدد جوانان را توصیه کرده که به پدر و مادر خویش نیکی کنند; چنان که می فرماید:

(بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی ...); ... و به پدر و مادر نیکی کنید; هم چنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و همسایه نزدیک و....

13. یادآوری معاد و روز قیامت; یک جوان شایسته از نظر قرآن، هیچ گاه یاد مرگ و روز قیامت و حساب و کتاب اعمال آخرت را فراموش نمی کند; حضرت لقمان به فرزند جوانش می فرماید:

(یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل فَتَکُنْ فِی ...); پسرم اگر به اندازه ی سنگینی دانه ی خردلی (عمل خوب یا بد) باشد و در دل سنگی یا در گوشه ای از آسمان ها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت برای حساب) می آورد; خداوند دقیق و آگاه است.

14. تزکیه و تعلیم; یک جوان از نظر قرآن کریم باید با دو بال تزکیه و تعلیم به سوی آینده و کمال پرواز کند و خود را از هر جهت، به تقوا و علم مجهز سازد; قرآن کریم می فرمایند:

(کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ); همان گونه ]که با تغییر قبله، نعمت را بر شما کامل کردیم[ رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم، تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاک کند و به شما کتاب و حکمت بیاموزد و آن چه را نمی دانستید، به شما یاد دهد.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرمایند:

... هر که در جوانی، دانش آموزد، علم او هم چون نقشی است که بر سنگ حک شود و هر که در بزرگ سالی بیاموزد، کارش هم چون نوشتن بر روی آب است.

هم چنین حضرت امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:

دوست ندارم جوان شما را جز در دو حال ببینم: دانشمند یا دانش آموز; زیرا اگر چنین نباشد، کوتاهی کرده است و چون کوتاهی کند، ضایع گشته و چون ضایع گردد، گنهکار باشد و چون گنهکار باشد، سوگند به آن که محمد را به حق برانگیخت در آتش جای گیرد.

در زمان ظهور امام زمان(علیه السلام) و حکومت آن حضرت، جوانان نقش مؤثری دارند و از جایگاه ویژه ای برخوردار خواهند بود; چنان که حضرت علی(علیه السلام) می فرماید:

اکثر یاران امام مهدی (عج) جوانان هستند.

- مهم ترین وظیفه ی جوانان و نوجوانان در عصر حاضر از دیدگاه قرآن و روایات چیست؟

حسن رضا رضایی

دوران جوانی و نوجوانی، حساس و سرنوشت ساز و تعیین کننده ی شخصیت انسان است. برای استفاده ی صحیح از جوانی، باید به یک راه نمای آگاه و آشنا به مسیر و دور از خطا و اشتباه رو آورد و بهترین راه نما قرآن و احادیث صحیح معصومین(علیهم السلام)است.

قرآن دوران جوانی را دوران قوت و قدرت می نامد:

(اللّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْف ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْف قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّة ضَعْفاً وَ شَیْبَةً); خدا همان کسی است که شما را آفریده در حالی که ضعیف بودید; سپس بعد از این ضعف و ناتوانی قوت بخشید، و باز بعد از قوت، ضعف و پیری قرار داد ...

جوانان فطرتی پاک دارند و پاکی ها را می پذیرند و به آن جامه ی عمل می پوشانند. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در اوایل دعوت خود، با جوانانی روبه رو شد که سخنان پاک او را بر فطرت پاک خود نوشتند. ایشان می فرماید:

(اوصیکم بالشباب خیراً فانهم ارقّ افئده ...); من شما را به نیکی با جوانان توصیه می کنم، به سبب این که آنها دلی رقیق و قلبی فضیلت پذیرتر دارند ... جوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبّت بستند.

دوران جوانی و نوجوانی فرصتی بسیار ارزشمند و بی بدیل است. حضرت علی(علیه السلام)می فرمایند:

بادر شبابک قبل هرمک و صحتک قبل سقمک; جوانی را قبل از پیری، و سلامتی را قبل از مریضی دریاب.

برخی از فرصت طلبان از استعداد بکر و تازه ی جوانان سوء استفاده می کنند و آنان را به سوی قدرت، ثروت و شهوت سوق می دهند; اما اسلام با سه مقوله ی اخلاق، عقاید و احکام، دنیا و آخرت یک جوان را ترسیم نموده و وظایفی را اعم از دنیوی و اخروی برای جوانان و نوجوانان برشمرده است که در این جا به مهم ترین آن ها اشاره می کنیم.

1. تحصیل علم و دانش

اسلام به فراگیری علم و دانش تأکید بسیار دارد و اولین آیه ای که نازل شده به خواندن و نوشتن امر کرده است:

(اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَق اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ) ; بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید، همان کسی که انسان را از خون بسته ای خلق کرد... همان کسی که به وسیله ی قلم تعلیم نمود و به انسان آن چه را نمی دانست یاد داد.

اصلاحات جوامع انسانی از قلم های مؤمن شروع می شود و فساد و تباهی اجتماعات نیز از قلم های مسموم و فاسد مایه می گیرد. بی جهت نیست که قرآن به قلم و آن چه با قلم می نویسند، سوگند یاد می کند; (ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ) قلمی که می توان به واسطه ی آن علم را منتشر و در سینه ی تاریخ ماندگار کرد.

البیان بیانان، بیان اللسان و بیان البنان و بیان اللسان تدرسه الأعوام و بیان الأقلام باق علی مر الأیام; بیان دو گونه است، بیان زبان و بیان قلم. بیان زبان با گذشت زمان کهنه می شود و از بین می رود، ولی بیان قلم تا ابد باقی است.

قرآن تحصیل علم و دانش را پایه و مقدمه ی تربیت و تزکیه، و تعلیم را یکی از اهداف پیامبران بر می شمارد و هیچ وقت عالمان و دانشمندان را با جاهلان مساوی نمی داند.

(هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ); آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند برابرند؟

معصومین(علیهم السلام) اهمیت خاصی برای تحصیل علم قایل بوده اند تا جایی که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) تحصیل دانش را بر هر مسلمانی واجب دانسته و دانشجویان را مجاهد فی سبیل الله خطاب می کنند و می فرمایند:

هر کس در طریق تحصیل علم از دنیا برود، شهید مرده است.

در جای دیگر می فرمایند:

زندگی جز برای دو کس فایده ندارد: یکی دانشمندی که نظرهای او اجرا گردد و دیگری دانش طلبانی که گوش به سخن دانشمندی دهند.

علم به دانشی گفته می شود که در طریق خدمت و صلاح مردم و شناخت معبود باشد و اگر مایه ی غرور و غفلت و ظلم و فساد باشد; قیل و قالی بیش نیست.

دوران فراگیری دانش، نوجوانی و جوانی است و بیشتر توجه و خطاب قرآن کریم و معصومین(علیهم السلام) به جوانان است. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) می فرمایند:

فراگیری علم در دوران جوانی، همانند نقش بر سنگ است و در دوران پیری همانند نقش بر خاک است که سریع زایل می گردد.

لذا جوانان باید با توجه به مبانی دینی، به تحصیل علم بپردازند و عقب ماندگی و رشد نیافتگی مسلمانان را که ریشه در ظلم حاکمان ظالم و فاسد و توطئه ی دشمنان اسلام دارد، جبران نمایند.

2. کار و کوشش

جوان باید با نیرو و قدرت خود برای رسیدن به مقصود که تحصیل علم و هنر و یا آموختن صنعت و... است بکوشد. قرآن با برشمردن زمینه های تلاش و کوشش در همین کره ی خاکی ، به استفاده ی صحیح از آن توصیه می کند:

(و رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ); خداوند شما را از نعمت های پاکیزه بهره مند ساخت; شاید شکرگزار باشید.

در آیه ای دیگر کار و تلاش برای کسب روزی هم ردیف جهاد فی سبیل الله معرفی شده است:

(وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ آخَرُونَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ); گروهی دیگر برای به دست آوردن روزی الهی به سفر می روند و گروهی دیگر در راه خدا جهاد می کنند.

علی(علیه السلام) در تفسیر آیه ی (وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا)» می فرمایند:

سلامت، نیرومندی، فراغت، جوانی و نشاط و بی نیازی خود را فراموش منما و در دنیا از آن بهره ببر و متوجه باش که از آن سرمایه های عظیم، به نفع آخرتت استفاده کنی.

خداوند در قرآن صریحاً می فرماید:

(وَ لَقَدْ مَکَّنّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ قَلِیلاً ما تَشْکُرُونَ); ما تسلط و مالکیت و حکومت زمین را برای شما قرار دادیم و وسایل زندگی را برای شما فراهم ساختیم.

به این معنا که خداوند وسایل تلاش را فراهم نموده است و دسترسی نداشتن به آنها نشان کوتاهی و سستی خود ماست; لذا پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) می فرمایند:

هر شب ملائکه به زمین می آیند و ندا سر می دهند که ای فرزندان آدم! تلاش و کوشش نمایید.

پیامبر(صلی الله علیه وآله) با هر کسی روبه رو می شدند می پرسیدند: آیا شغلی داری؟ و اگر جواب منفی می داد، می فرمودند: سقط من عینی; از چشمم افتاد . هم چنین امام کاظم(علیه السلام)می فرمایند:

خداوند از انسان بی کار و پرخواب متنفر است.

جوانان می توانند با استفاده از نیروی جوانی تلاش خود را در هر رشته ای مضاعف نمایند، تا به رفاه زندگی دنیا و آرامش ابدی آخرت دست یابند. امام باقر(علیه السلام) در دعاهایش می فرماید:

اسئلک اللهم الرّفاهیة فی معیشتی ما ابقیتنی معیشة اقوی بها علی طاعتک... ; پروردگارا، در زندگی ام آن چنان رفاهی قرار بده که با آن به اطاعت و بندگی تو توانا شوم.

البته تلاش و کوشش برای کسب روزی باید از طریق صحیح و مشروع باشد.

طلب الحلال فریضة علی کلّ مسلم و مسلمة ; به دنبال رزق و روزی حلال رفتن بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.

3. اهتمام به ازدواج

ازدواج یکی از محبوب ترین کانون نزد خداوند و از سنت های پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) است که با آن می توان نصف دین خود را تضمین کرد. قرآن کریم امر به ازدواج می کند و می فرماید:

(وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ وَ الصّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ ); مردان و زنان بی همسر را همسر دهید و هم چنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را; اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بی نیاز می سازد; خداوند واسع و آگاه است.

پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) جوانان مجرد را مذمت می کنند و می فرمایند:

شرارکم عزائبکم ; بدترین شما مجردان اند.

خداوند صریحاً مسئله ی مالی خانواده ها را تضمین نموده است و جوانان نباید به خاطر فقر از ازدواج سر باز زنند. امام صادق(علیه السلام)می فرمایند:

الرزق مع النساء و العیال; روزی همراه همسر و فرزند است.

و در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله)، هر کسی از تنگدستی شکایت می کرد، پیامبر امر به ازدواج می نمودند و می فرمودند:

هر کس به خاطر فقر از ازدواج شانه خالی کند، به خدا گمان بد برده است.

جوان برای رشد خود نیازمند به آرامش روحی و فکری است و این آرامش می تواند در سایه ی ازدواج مهیا شود. علاوه بر آن، ازدواج اولین مرحله ی خروج از خودِ طبیعی و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است و انسان را پخته و شخصیت او اجتماعی می سازد و ثمراتی چون حفظ و تقویت ایمان و معنویت، بهره مندی از نشاط جوانی، پاک ماندن از فساد و انحرافات جنسی، محفوظ ماندن از بیماری های عصبی و روانی و... را به ارمغان می آورد.

4. دوری از هوای نفس و شهوت

بالاترین غریزه ی انسان، غریزه ی شهوت است که اوج آن در دوران جوانی است و بزرگ ترین مانع رشد یک جوان، شهوت پرستی و هوای نفس اوست. شهوت طلبی، وسوسه ی شیطانی است: که انسان را اسیر خود می کند:

عبد الشهوة اسیر لاینفک أَسْرُهُ .

و چه بسا لحظه ای شهوت طلبی، ناراحتی دراز مدت به همراه دارد. علی(علیه السلام) می فرمایند:

رب الشهوة الساعة تورث حزناً طویلا.

نفس اماره ی انسان همان تمایلات غریزی است که بر اثر شدت یافتن، بر عقل غلبه می یابد.حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند:

هر کس از شهواتش پیروی بنماید، به تحقیق در هلاکت به نفسش کمک کرده است.

قرآن نیز منشأ انحرافات را پیروی از نفس و کلید سعادت و خوش بختی را مخالفت با خواهش های نفسانی می داند. یوسف کنعان نیز از نفس اماره به خدا پناه می برد. حضرت علی(علیه السلام) در دعای صباح به خدا پناه می برد و می فرماید:

الهی قلبی محجوب... و هوائی غالب; خدایا قلبم ]با حجابی از گناه[ پوشیده شده... و هوای نفس بر من چیره گشته است.

برای فرار از خواهش های نفسانی و شهوت، لازم است ایمان و بندگی خدا را تقویت و معاشرت با دوستان منحرف را ترک کنیم و در پرورش عقل کوشا باشیم; زیرا هوای نفس دشمن عقل است; و علت انحرافات، اسیر بون عقل به دست امیال و هواهای نفسانی است.

5. عبادت و بندگی

جوانان به سبب فطرت پاک و استعداد برای پذیرش حقایق به ملکوت اعلی نزدیک ترند و می توانند سریع تر از دیگران به خدا برسند. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) فرمودند:

ان الله یحب الشاب الذی شبابه فی طاعة الله; خداوند جوانی را دوست می دارد که جوانی اش را در اطاعت خدا مصرف نماید.

و خداوند نیز یکی از اهداف خلقت بشر را عبودیت و بندگی معرفی کرده است:

(وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ); من جن و انس را خلق نکردم، مگر برای عبادت.

خداوند عبادت جوان را بالاترین عبادت ها می داند. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در همین زمینه می فرمایند:

خداوند هفت گروه را در سایه ی رحمت خود جای می دهد در روزی که سایه ای جز سایه اش نیست: اول، زمامدار عادل و دادگر; دوم، جوانی که در عبادت خدا پرورش یابد...

6. خودسازی و تهذیب نفس

حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند:

قلب جوان مانند زمین خالی و مستعد است که هر چیزی را که در آن قرار می گیرد می پذیرد.

قرآن نیز به تزکیه و تهذیب نفس تأکید فراوان دارد:

(قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها); کسی که تزکیه کند رستگار است.

جوان می تواند با عهد و پیمان بستن با خود و مراقبت از اعمال روزانه، و محاسبه ی اعمال و رفتار، خود را در مسیر رهروان حق قرار دهد.

امام خمینی(رحمه الله) در نامه ای به فرزند خود می نویسد:

تا عمر و جوانی و قوت و اختیار باقی است اصلاح نفس کن و در عمل کوشش کن. اگر قید و بندهای شیطانی در جوانی از آن ها غفلت شود، هر روز از عمر تو بگذرد ریشه دارتر و قوی تر می شود.

7. توبه و بازگشت

جوان به اقتضای سن خود بیشتر در لغزش های گناه قرار می گیرد، اما با توبه و برگشت به سوی خدا می تواند آن را جبران و خود را مشمول عفو خداوند بخشنده و مهربان نماید.

(إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ); مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند، خداوند غفور و رحیم است.

و پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) درباره توبه ی جوان می فرمایند:

ما من شیء احب الی الله تعالی من شاب تائب; هیچ چیز نزد خداوند دوست داشتنی تر از جوان توبه کار نیست.

حاصل سخن این که، دوره ی نوجوانی و جوانی، دوره ای حساس و سرنوشت ساز است و نیاز به یک راه نمای آگاه و عالم دارد و بهترین راه نما که بتواند ما را به سرمنزل مقصود برساند، قرآن کریم و روایات معصومین(علیهم السلام) است

«خانواده» کوچک ترین و در عین حال اساسی ترین واحد اجتماع است که باید در حفظ و بقاء و شکوفایی آن کوشش نمود.

تأثیرگذاری مستقیم، گستره ی تأثیر و طول مدت آن، شاخصه های مهمی هستند که توجه به خانواده را ضروری می سازد. در این بخش، مسئله ی نشاط در خانواده و آسیب های پیش روی آن مورد بررسی قرار گرفته است.

 

 

- عوامل و موانع نشاط در خانواده از دیدگاه تربیت اسلامی چیست؟

خانواده مناسب ترین بستر برای رشد انسان است. آدمی نیازهایی دارد که حسن تأمین هر یک از آنها گامی است در مسیر رشد، شکوفایی و تعالی انسان، و خانواده بهترین جایگاه تأمین این نیازهاست، اما گاهی، به عواملی، این محیط أمن و جایگاه تعالی محل کدورت ها، ناامنی و رکود می شود.

مقاله ای که پیش روی شماست نشاط در خانواده را بررسی می نماید.

نشاط: نشاط در لغت به معنای خوشی، شادمانی، خرمی، سرور، دل زندگی، خوشدلی و ... می باشد.

خانواده: برای خانواده تعاریف زیادی ذکر شده است. از جمله این تعاریف; تعریف خانواده به یک سیستم متعادل و پیچیده است که زن و شوهر آن را بنیان می گذارند و سپس با ورود هر کودک یا هر فرد دیگری (مثل پدر و مادر بزرگ) این سیستم پیچیده تر می شود.

بنابر تعریف ارائه شده از نشاط و خانواده در این مختصر به عوامل سرزندگی و شادابی اعضای یک خانواده به همراه نگاهی آسیب شناسانه پرداخته می شود.

در یک بیان کلی می توان گفت ساده ترین شیوه ی رسیدن خانواده به نشاط این است که اولاً، ویژگی های شخصیتی، زیستی، شناختی و اجتماعی همدیگر را بشناسیم; ثانیاً، نیازها را تبیین کنیم و ثالثاً، برای حسن تأمین نیازها بکوشیم. وقتی نیازهای فطری به نحو مطلوب و مشروع تأمین شد، قطعاً نشاط ایجاد می شود. در پی تبیین این روش ابتدا بحث تفاوت های جنسیتی زن و مرد، سپس ضرورت توجه به تفاوت های فردی و بعد از آن بحث نیازها را مطرح می کنیم.

تفاوت های جنسیتی

مرد و زن از نظر ساختمان بدن، کیان روانی، هوش، استعداد و... تفاوت های زیادی دارند.

یکی از علل اصلی ستیزها و کشمکش های دایمی، عذاب آور، دردناک و جان فرسا بین زن و شوهرها این است که مردان، زنان را با «ویژگی های خود» ارزیابی می کنند و زنان مردان را با مقیاس خود می سنجند و این سنجش همان قدر صحیح است که سنجش مایعات با متر و منسوجات با لیتر. چنین سنجش هایی معمولاً حس تحقیر یا برتری کاذب را به دنبال دارد.

شناخت تفاوت ها در گام اول بسیاری از سوء تفاهم ها را به صورت ریشه ای بر طرف می سازد و در گام بعدی توجه به این تفاوت ها و تنظیم روابط و مسئولیت ها بر اساس آنها به پویایی و نشاط خانواده می انجامد.

تفاوت های روانی

زن و مرد چنان که از نظر ساخت بدنی از هم متمایزند دارای تفاوت هایی در بعد روانی هم هستند که از نظر علم روان شناسی و در فرهنگ های مختلف به اثبات رسیده است... توجه به این تفاوت ها و شناخت بهتر هر یک، آدمی را به سوی زیست بایسته تر رهنمون می گرداند. برخی از تفاوت های روانی دو جنس چنین است:

1. تحقیقات حاکی از آن است که شکل گیری هویت دختران برای استقلال شخصی نیست، بلکه برای صمیمیت و مراقبت از دیگران است، در حالی که هویت پسران از اساس برای استقلال و رقابت و فردیت شکل می گیرد.

2. موضوع وابستگی زن به مرد و استقلال خواهی مرد از نظر وضعیت جسمانی یک امر طبیعی است. از جنبه ی روانی زن به وابستگی گرایش دارد، از تنهایی می ترسد و در ارتباط با دیگران کارآمدتر می شود، ولی مرد استقلال طلب است و زمانی که نیازمندی دیگران را به خود دریابد احساس توانمندی می کند.

3. زنان در برخورد با مسائل و مشکلات به جزئیات توجه بیشتری دارند و احساسی تر عمل می کنند ولی مردان در مقابله با مشکلات و مسائل کلی نگرند و منطقی تر عمل می کنند.

4. مردان به ارتباط غیرکلامی توجه بیشتری نشان می دهند و کمتر احساسات خود را به زبان می آورند و واکنش بروز می دهند، ولی زنان توانمندی های کلامی بیشتری دارند، در نتیجه بیشتر بر ارتباطات کلامی تأکید دارند.

5. به طور کلی مرد برون گرا و زن درونگراست.

6. اندیشه ی اخلاقی زنان به طور عمده به روابط بین فردی توجه دارد و با احساس مسئولیت نسبت به دیگران همراه است و جنبه ی از خود گذشتگی دارد. برای مردان خودمختاری و شایستگی مبنای قضاوت اخلاقی است و اخلاق پسران بیشتر بر مبنای عدالت شکل می گیرد... پسران بیشتر از دختران از قوانین اخلاقی سرمی پیچند. زنان گرچه احساسی ترند ولی در مسائل اخلاقی سخت گیرترند.

تفاوت های فردی

گذشته از تفاوت های جنسیتی، انسان ها (حتی افراد یک جنس) از نظر سرمایه های وجودی و خدادادی، اعم از نیروهای بدنی و توانایی های روانی یکسان نیستند; هم چنان که برخورداری آنها از نعمت های طبیعی و اجتماعی و توانایی های هوشی متفاوت و مختلف است. انسان ها با وجود فطرت ها و غرایز یکسان دارای توانمندی ها و استعدادهای متفاوت هستند.

بی توجهی به این تفاوت ها پی آمدهای دردناکی چون بی توجهی به تفاوت های جنسیتی دارد; یعنی بسیاری از آسیب های موجود در خانواده به این مسأله برمی گردد; مثلاً مقایسه ی درسی دو برادر و یا بین دانش آموز با همکلاسی هایش، مقایسه ای نابه جاست و بدترین ضربات را بر روند پیشرفت درسی دانش آموز و شخصیت او وارد می سازد. فرزندی که در این موقعیت قرار می گیرد دچار فشار روحی زیادی است و نباید انتظار ابراز وجود، خلاقیت و نشاط را در او داشته باشیم. مقایسه ی همسر خود با دیگران نیز اشتباهی است که نشاط را از خانواده می گیرد. کارشناسان تأکید می کنند که هر یک از زن و شوهر باید بکوشد با روان شناسی همسرش آشنا شود تا بداند او به چه اموری بها می دهد و نظام ارزشی اش چگونه است؟ و با توجه به آن، مناسبات بین خود و او را تنظیم کند.

عوامل مؤثر بر نشاط

1. کار

کار از جنبه های متعددی حایز اهمیت است و تأثیرات فراوانی بر روان آدمی و زندگی خانوادگی و اجتماعی دارد.

از بنیادی ترین و قوی ترین نیازهای انسان نیازهای فیزیولوژیکی است. این نیازها شامل هر چیزی می شود که در حفظ و بقای ارگانیسم انسان نقش دارد. نیازهای فیزیولوژی و از جمله مواد غذایی، در جوامع با بافت پیچیده تر (شهری) به شکل اشتغال و در جوامع ساده تر با نام کار و تلاش و شکل مستقیم تری تأمین می شود. این که بیکاری یک معضل اجتماعی شمرده می شود به سبب همین نیاز است; که اگر برآورده نشود بسیاری از موضوعاتی که به عنوان نیاز مطرح می شوند جایی برای طرح نخواهد داشت. در مقابل اگر در سایه کار، تلاش و یا به تعبیری اشتغال، این نیاز برآورده شود انسان مجال پرداختن به دیگر امور که زمینه ی تعالی و رشد، آسایش و رفاه، لذت های دنیوی و حتی اخروی و... را پیدا می کند.

این است که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)می فرماید:

تنگدستی سبب خواری نفس و حیرانی عقل و جلب کننده ی اندوه هاست.

کار از عواملی است که می تواند این آسیب ها را برطرف نماید.

از دیگر ابعادی که اهمیت کار را تبیین می کند نفسِ مشغول بودن و تأثیر مستقیم آن بر روان است. هنگامی که انسان مشغول به کار است یک نوع ایمنی راحتی بخش، یک آرامش عمیق درونی و یک قسم رخوت نشاط آور او را تسکین می بخشد. و شاید بتوان گفت که بی کاری بیشتر از هر عامل دیگری ناشادی می آورد. کار ما قسمتی از هویت ماست. اگر ما در طبقه ی شغلی هیچ کاری نداشته باشیم رنج می بریم و این مسئله به کاهش شدید شادکامی منجر می شود و شاید به همین دلیل حضرت علی(علیه السلام) با تأکیدی که بر تفریح به معنای خاص آن دارند، کار را بزرگ ترین تفریح ذکر می کنند.

از جنبه های دیگر اهمیت کار ارتباط آن با احساس کارآیی است. بهترین عاملی که می تواند این احساس را در انسان ایجاد کند خودکار است. و اهمیت آن در تأثیری است که بر فشار روانی دارد یعنی; از عوامل مؤثر بر فشار روانی احساس کارآیی است که این احساس هر قدر قوی تر باشد از میزان فشار روانی کاسته می شود و ضعیف شدن آن موجب شکنندگی و تأثیرپذیری انسان در برابر عوامل فشارزا می شود.

از دیگر تأثیرات مثبت کار فعلیت یافتن استعدادها، جلوگیری از انحراف و لغزش و هم چنین روش شناخته شده در درمان برخی اختلالات است که این مختصر مجال توضیح آنها را نمی دهد.

خلاصه این که بی کاری آسیب های بسیاری برای فرد و خانواده و اجتماع به بار می آورد، تا حدی که (در زندگی معمول و اکثریت مردم) می تواند موجودیت انسان را به خطر اندازد و بر عکس، کار، با واسطه و بیواسطه، تأثیرات مثبت زیادی دارد از جمله به زندگی رونق می بخشد.

2. صله ی رحم

مرحوم کلینی در کافی نقل می کند: پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) یک روز بدون هیچ مقدمه ای اصحاب خویش را دعوت کردند و این سخنان را با آنان در میان گذاشتند که

به حاضرین از امتم و غائبین از آنها و هر که در صلب مردان و رحم زنان تا روز قیامت قرار می گیرد وصیت می کنم که صله ی رحم را به جا آورند اگر چه در فاصله ی یک سال سفر نسبت به یکدیگر باشند...

صله ی رحم دارای فواید بسیاری در ابعاد مختلف است.

ارتباطات انسانی مطلوب تا 85 درصد موجب نشاط و سرزندگی افراد می شود. انسان موجودی اجتماعی است و غالب نیازهای او هم یا در ارتباط با اجتماع و یا توسط اجتماع برآورده می شود. وابستگی فرد به گروه و دوستی گروه با فرد و ارتباط انسانی بین آنها به تشکیل شخصیتی سالم و با نشاط و تحقق امنیت خاطر و آرامش در انسان کمک شایانی می کند. در واقع ارتباط مثبت انسان با اجتماع، هم نیاز امنیت روانی و هم نیاز تعلق انسان را پاسخ می دهد و این ارتباط و تعلق در خانواده به عنوان یک واحد کوچک اجتماعی و در فامیل با دایره ای وسیع تر بسیار پررنگ تر و زیباتر شکل می گیرد.

3. تبادل عاطفی

از جمله نیازهای روانی نیاز به عشق و تعلق داشتن است که فرد را در جهت ایجاد روابط محبت آمیز با دیگران سوق می دهد. نیاز دلبستگی و تعلق، هم شامل دریافت محبت از دیگران و هم محبت کردن به آنان می شود. برای ارضای این نیاز انسان باید با دیگران و از همه مهم تر، با اعضای خانواده ی خود تبادل عاطفی داشته باشد که نتیجه ی آن بالندگی و شکوفایی واقعی انسان است و چنانچه این نیاز اصلاً و یا به شکل صحیح ارضا نشود نتیجه ای جز پژمردگی یا انحراف نخواهد داشت. نکته ی حایز اهمیت این که فقط وجود محبت بین همسران و یا فرزندان و والدین برای ارضای این نیاز کافی نیست; لازمه ی ارضای این نیاز ابراز محبت است و به همین سبب کسانی که هنر نثار محبت بر شریک زندگی خود را دارند کام یاب ترند البته توجه به تفاوت های فردی و جنسیتی و امور دیگر کمک زیادی به ابراز محبت می کند; از جمله تفاوت های زن و مرد این است که زن عاطفی تر از مرد است و به ارتباط های عاطفی علاقه ی بیش تری نشان می دهد، احساس محبت کردن در دختران بیش از پسران است... به همین جهت مادران در به عهده گرفتن تربیت که عاطفه و محبت از ضروریات آن است، مقدم اند و در روابط زن و شوهر لازم است مردان در مسائل عاطفی پیش قدم باشند; چرا که زنان با این سرشت به دنیا می آیند. شهید مطهری می فرماید:

رکن حیات خانوادگی احساسات و عواطف مرد نسبت به زن است. از این عواطف است که هم زندگی زن و هم زندگی فرزندان صفا و جلا و خرمی می گیرد.

4. احترام

انسان های رشدیافته شناخت دقیقی از موقعیت خود در اجتماع دارند و این موقعیت و شناخت نسبت به آن زمانی به دست می آید که شخص از ناحیه ی خود و دیگران مورد تکریم قرار گیرد. مزلو روان شناس انسان گرا یکی از سلسله نیازهای انسان را نیاز به احترام می شمارد; احترام از ناحیه ی خود شخص به صورت احساس خودارزشمندی که مایه ی عزت نفس است و از ناحیه ی دیگران. با برآورده شدن نیاز به عزت نفس، شخص به قابلیت، ارزشمندی و کارآمدی خود اطمینان پیدا می کند و در سایه ی این اطمینان در تمام جنبه های زندگی خود کارآمدتر و مولدتر می شود و در غیر این صورت احساس حقارت و بی پناهی و دلسردی می کند. خانواده، از آن جا که بیشترین مدت ارتباطی و نزدیک ترین روابط برای اشخاص در فضای آن صورت می گیرد، می تواند احساس عزت نفس را در شخص بهتر و بیشتر از هر گروه دیگری نهادینه نماید.

مزلو می گوید: آنچه نیاز به احترام از ناحیه ی دیگران را اهمیت می بخشد این است که اگر قرار باشد احساس عزت نفس اصالت داشته باشد شرطش این است که همراه با احترام واقعاً درخور از سوی دیگران باشد.

5. رضایت از روابط جنسی

از جمله مسائلی که عموم مردم از آن غافل اند، نقش روابط جنسی در زندگی زناشویی است; مسأله ای که در هر دو جنبه ی آسیب زایی و ایجاد نشاط تأثیر بسیار بالایی دارد.

در میان لذت های غریزی، هیچ لذتی با لذت جنسی برابری نمی کند; از همین رو در اسلام، به ارضای مشروع میل جنسی توصیه شده است... . در سایه ی ارضای صحیح میل جنسی علاوه بر تأمین نیاز جنسی، فرد از لحاظ اخلاقی، فکری و روانی به آرامش می رسد و موجبات رشد و شکوفایی اش فراهم می گردد. اگر زن و شوهر از رابطه ی جنسی خود رضایت داشته باشند به احتمال قوی از زندگی خانوادگی خود نیز راضی، و اگر از رابطه ی جنسی ناخرسند باشند از زندگی خانوادگی نیز ناخرسند خواهند بود.

مشکل جنسی زیربنای بسیاری از مشکلات و دشواری های خانوادگی است: زن و مرد وقتی به طور صحیح ارضا نشوند به جای وصول به آرامش و سکون دچار تنش و عصبیت می شوند و همین امر موجب بروز درگیری ها و اصطکاک فراوانی می گردد. بنابراین، کیفیت روابط جنسی تأثیری مستقیم بر کیفیت روابط و نشاط خانواده دارد.

6. آراستگی

آراستگی از ضروریات زندگی، پاسخ به حس ارزشمندی و حرمت خود و نوعی احترام به دیگران است که به علت تحسین برانگیزی آن و فطرت زیبایی دوستی انسان ها باعث جلب توجه مثبت دیگران در قالب بازخوردهای آگاه و ناخودآگاه است.

متأسفانه در خانه به این مسئله کمتر توجه می شود در حالی که اگر نگوییم اهمیت آن در خانه بیشتر از اجتماع است، یقیناً کم تر نیست. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)هرگاه می خواستند به خانه بازگردند مسواک می زدند و خود را به بهترین عطرها خوشبو می کردند و می آراستند. رعایت آراستگی در خانه، علاوه بر این که به علت پاسخ به حس زیبایی خواهی باعث اقبال بیشر اهل خانه به هم می شود، با توجه به جامعه ی صدرنگ امروزی ضرورتی دو چندان دارد و بی توجهی به آن ممکن است خانواده را با آسیب های جدّی مواجه سازد و توجه به آن دارای پیامدهای مثبت است.

7. برنامه ریزی

برای پرهیز از افراط و تفریط در امور، باید در زندگی برنامه داشته باشیم; برنامه ای که جامع دورترین افق های زندگی و تمام ساعات شبانه روز باشد. در برنامه ریزی، چه در برنامه های روزانه و چه دراز مدت، باید به نشاط برانگیزی آن که انرژی لازم برای سایر فعالیت ها را تأمین می کند توجه شود. امام کاظم(علیه السلام) می فرمایند:

تلاش کنید شبانه روزتان را به چهار قسمت تقسیم کنید: بخشی را به کار و تلاش اختصاص دهید; قسمتی را به عبادت خداوند بگذرانید; بخش سوم را به کسب دانش واگذارید و بخش چهارم را صرف خوشی های حلال و پسندیده کنید و با این (بخش چهارم) می توانید از عهده ی سه تای دیگر برآیید.

اگر به زندگی افراد موفق نگاه کنیم می بینیم که نهایت اهتمام را به برنامه ریزی و توجه لازم را به برنامه های تفریحی داشته اند. حضرت امام خمینی (ره) می فرمایند: من در طول زندگی نه یک ساعت تفریح را برای درس گذاشتم و نه یک ساعت درس را برای تفریح.

8. تفریح

از آن جا که رسیدن به اهداف در سایه ی تلاش و کوشش میسر است، بعضی افراد، تفریح را حتی در حد ضروری هم نمی پذیرند و آن را نوعی بی کاری، بی هدفی و ابطال وقت می پندارند و حتی افرادی که به ضرورتِ تفریح آگاه اند در مشغولیات زندگی از این ضرورت غافل می شوند. تفریح به صور مختلف نیروی لازم برای زندگی را فراهم می کند; از جمله باعث می شود انسان کمی از کار روزمره ی خود فاصله بگیرد و در نتیجه راحت تر درباره ی آن بیندیشد و هنگام بازگشت به سر کار خود، با روحیه و انرژی بهتری به کارش ادامه دهد.

نکته ی دیگری که باید متذکر شد این که برخی نفس کار را تفریح می دانند، ضمن تأیید این مطلب که کار خود یکی از عوامل نشاط است، در عین حال باید دانست «کار اسمش کار است، و این با تفریح به معنای خاص آن تفاوت دارد، در تفریح هیچ وظیفه ای به عنوان کار وجود ندارد و فقط حالت لذت بخشی و شادی آفرینی وجود دارد».

9. شادمانی

دیل کارنگی در کتاب رمز موفقیت می گوید: شما هر وقت خواستید احساس خاصی را در خود پایدار سازید کاری را بکنید که اگر آن احساس طبعاً به شما دست می داد خود به خود آن کار را می کردید; مثلاً اگر خواستید احساس خوش بختی کنید خود را واقعاً خوش بخت بدانید و با نشاط و خرم و خندان باشید... خود به خود خواهید دید که واقعاً خوش بخت و مسرور شده اید; زیرا شما وقتی مانند یک آدم خوش بخت قدم برداشتید به زودی احساس خواهید کرد که یک آدم واقعاً خوش بخت هم هستید.

اگر می خواهیم گرفته و بی حوصله نباشیم باید به کارهایی بپردازیم که در صورت نشاط به آنها می پرداختیم. امام علی(علیه السلام)می فرماید:

السرور یبسط النفس و یثیر النشاط; یعنی خوشحالی مایه ی انبساط روان و امری نشاط برانگیز است.

الغم یقبض النفس و یطوی الانبساط; غصه نفس را در تنگنا می نهد و انبساط روان را در هم می پیچد.

10. اختصاص وقت

رسول گرامی اسلام که جاری کلامش از زلال وحی است و دور از هر گونه خطا، درباره ی اهمیت اختصاص وقت به خانواده این گونه می فرماید:

نشستن مرد نزد همسر و عیالش در پیشگاه خداوند از اعتکاف در مسجد من محبوب تر است.

امروزه اوقات اعضای یک خانواده در غفلت از هم سپری می شود; محدودیت های شغلی، دغدغه های فکری، سر گرمی های فردی، انفجار اطلاعات که توجه بسیاری را به خود جلب کرده، رسانه ها و... اموری هستند که روابط بین انسان ها، فامیل، همسایه و حتی خانواده ها را تحت الشعاع خود قرار داده و کم رنگ نموده اند. به همین جهت کارشناسان مسائل خانواده، توصیه و تأکید می کنند که در هر فرصت ممکن با همسر و اعضای خانواده ارتباط کلامی و عاطفی برقرار گردد و در روز یا در هفته زمان مشخصی را برای گفتوگو درباره ی مسائل و مشکلات و درد دل کردن با همسران در نظر گرفته شود. از مطلوب ترین اشکال ارتباط انسانی اختصاص وقت است; در این گونه اوقات مسائل و مشکلات زندگی یادآوری می شود که این خود به اعتقاد روان شناسان موجب کاهش شدت اضطراب و تخفیف آلام روحی می شود.

11. مثبت نگری

لازم است نهایت توجه و همت خود را به کار گیریم تا نکات قوّت و مثبت زندگی و افراد خانواده را ببینیم، چرا که آرامش خاطر و خوشی در زندگی تا حدود زیادی به طرز تفکر و نگاه ما به قضایا بستگی دارد. روان شناسان ارزیابی شناختی را یکی از عوامل مؤثر بر فشار روانی می شمارند. با خوش بینی و اعتقاد عمیق به این موضوع، علی رغم مشکلات و سختی های موجود بر سر راه زندگی، اوضاع سر و سامان می گیرد. گلمن (روان شناس) خوش بینی را روشی می داند که مردم بر اساس آن موفقیت ها و شکست های خود را توصیف می کنند. فرد خوش بین هر شکست را پدیده ای تغییرپذیر می بیند و معتقد است که بار دیگر می تواند موفق شود در حالی که فرد بدبین به هنگام شکست خود را سرزنش می کند و ناکامی را ناشی از برخی خصوصیات شخصی خود و تغییرناپذیر می داند

 

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی