واژة «ثقلين» دوگونه خوانده ميشود؛ گاه بر وزن «حَرَمَين» كه مفرد آن «ثَقَل» است، خوانده ميشود، به معناي چيز گرانمايه و پرارزش و به معناي متاع مسافر نيز آمده است و گاه بر وزن «سِبطَيْن» به معناي شيء سنگين وزن ميآيد. برخي از محقّقان اولي را به معناي گرانماية معنوي و دومي را به معناي اعم گرفتهاند. (ر.ك: التحقيق في كلمات القرآن الكريم، مادة ثقل؛ مجمع البحرين، لسان العرب و...؛ ماده ثقل).
واژة «ثقلان» در كلام الهي دربارة «جن و انس» به كار رفته (الرحمن، آية 3) و در سخن پيامبر بيانگر «قرآن و عترت» است.
حديث ثقلين
«حديث ثقلين» از پرآوازهترين احاديث گنجينههاي حديث مسلمانان است و دانشمندان و بزرگان مذاهب اسلامي در كتابهايشان، اعم از صحاح و سنن و مسائيد و تفاسير و سيره ها و تواريخ و لغت و غير اينها، از اين حديث ياد كردهاند. شيعيان اين حديث صحيح و متواتر را يكي از دلائل امامت و وصايت بلافصل حضرت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ ميدانند و آن را به هشتاد و دو طريق، با عبارات گوناگون از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت كردهاند. (دايرة المعارف تشيع، مدخل حديث ثقلين، اعيان الشيعه، ج 1، ص 370). اهل سنّت نيز اين حديث را معتبر دانسته و آن را از دهها طريق و از بيست و اندي صحابه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت كردهاند. «سخاوي شافعي» (شمس الدين ابي الخير) متوفاي 902 ق، در كتاب «استجلاب ارتقاء الغرف» و «سمهودي شافعي» متوفاي 911 ق، در كتاب «جواهر العقدين»، پس از نقل حديث شريف ثقلين به روايت «زيد بن ارقم»، «ابوسعيد خدري»، از مسلم و ترمذي و دارمي و نسايي و ابي يعلي و ابن خزيمه و طبراني و حاكم و ضياء مقدسي ـ كه همة آنها از مشاهير و بعضاً از امامان اهل سنت به شمار ميروند ـ آن را به تفصيل از بيش از بيست صحابي روايت كردهاند. نامهاي صحابيان راوي، به نقل سخاوي عبارت است از: زيد بن ارقم، ابوسعيد خدري، جابر. خديفه بن السيد، خزيمة بن ثابت، سهل بن سعد، ضمرة (الأسلمي)، عامر بن ليلي (الغفاري)، عبد الرحمن بن عوف، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر، عدي بن حاتم، علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ ، ابيذر، ابيرافع، ابي شريح الخزاعي، ابن قدامة الانصاري، ابي هريرة، ابي الهيثم بن التيهان، و مرداني از قريش و ام سلمه و ام هاني دختر ابي طالب. (خلاصة العبقات، سيد علي حسين ميلاني، ج 1، ص 93 ـ 96، منشورات قم الدراسات الاسلامية).
مرحوم علامه ميرحامد حسين هندي، اسناد اين حديث را در منهج دوّم كتاب گرانسنگ «عبقات الانوار في امامة الائمة الاطهار» كه به چاپ جديد، بر صد جلد بالغ ميشود». به تفصيل آورده است و استاد حسين ميلاني آن را تحت عنوان «خلاصة العبقات»تلخيص نموده و راويان آن را تا قرن چهارده ياد كرده است؛ همچنين فصل بزرگ را براي توثيق راويان و تأييد آنها و اثبات تواتر حديث ـ مستند به گفتار بزرگان اهل سنّت ـ اختصاص داده و گفتههاي معدود مخالفان را استادانه به نقد كشيده است.
صاحب عبقات راويان اين حديث را كه روايت آنها ثبت شود، برشمرده و از امام علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ و فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ وحسن بن علي ـ عليه السّلام ـ ياد كرده است. (ر.ك: همان و حديث ثقلين، دار النقريب بين المذاهب الاسلامية، القاهرة)
گفتني است حديث شريف «ثقلين» در مقاطع و زمانها و مكانهاي گوناگوني از پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ صادر شده و با اختلافهايي در الفاظ نقل گرديده است كه عموماً در الفاظي چون «كتاب»، «عترت» و «اهل بيت» مشتركاند و «ديگر» الفاظ، در صدر و ذيل روايات اختلافاتي ديده ميشود. مقاطعي كه اين حديث از پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شده عبارت است از: غدير خم در راه بازگشت پيامبر از حجة الوداع (مسلم[1] و نسايي)، در ايام حج و روز عرفه (ترمذي، ج 5، ص 662، حديث 3786، دار احياء التراث العربي)، حجفه (اسد الغابة، في معرفة الصحابة، ابن اثير، ج 3، ص 47، ط مصر)، در بيماري وفات (الصواعق المحرقه، ابن حجر الهيثمي الملكي، ص 75، مطبعة الميمنية ـ مصر)، در حجة الوداع در مسجد خيف (بحار الانوار، علامه مجلسي، 23، ص 129)، هنگام بازگشت از طائف و پس از فتح مكّه (صواعق، ص 89).
در كتاب «صحيح مسلم» كه از معروفترين منابع دست اوّل اهل سنّت است چنين آمده «قام رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ يوماً فينا خطيباً بماءٍ يدعي خمّاً، بين مكة و المدينة، فحمداله و اثني عليه و وَعَظَ و ذكر ثمّ قال: امّا بعد، الا ايها الناس فانما انا بشر، يوشك أن ياتي رسول ربّي فاجيب، و اني تارك فيكم الثقلين، اولهما كتاب الله فيه الهدي و النور، فخدوا بكتاب الله و استمسكوا به فحثّ علي كتاب الله و رغب فيه، ثم قال و اهل بيتي، اذكر كم الله في اهل بيتي، اذكر كم الله في اهل بيتي، اذكر كم الله في اهل بيتي...» (صحيح مسلم، ج 4، حديث 2408)؛ پيامبر خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در ميان ما برخواست و خطبه خواند، در محلي كه آبي بود به نام «خمّ» (غدير خم) كه در ميان مكه و مدينه قرار داشت. پس حمد خدا را به جا آوردو بر او ثنا گفت و موعظه كرد و پند و اندرز داد؛ سپس فرمود: امّا بعد، اي مردم! من بشري هستم و نزديك است فرستادة پروردگارم بيايد و دعوت او را اجابت كنم و من در ميان شما دو چيز گرانمايه به يادگار ميگذارم؛ نخست، كتاب خدا كه در آن هدايت و نور است، پس كتاب خدا را بگيريد و به آن تمسّك جوييد ـ پيامبر دربارة قرآن تشويق و ترغيب فراواني كرد ـ سپس فرمود: و اهل بيتم را؛ به شما توصيه ميكنم كه خدا را دربارة اهل بيتم فراموش نكنيد، به شما توصيه ميكنم كه خدا را دربارة اهل بيتم فراموش نكنيد، به شما توصيه ميكنم كه خدا را دربارة اهل بيتم فراموش نكنيد (اشاره به اين كه مسئوليت الهي خويش را دربارة آنان رعايت كنيد)...».
روايت ديگري از حديث ثقلين:
در كتاب معروف سنن ترمذي (صحيح ترمذي)، در بحث مناقب اهل بيت ـ عليه السّلام ـ از قول «جابر بن عبدالله» ميخوانيم: «رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ را هنگام حج، روز عرفه ديدم كه بر شتر مخصوص خود سوار بود و خطبه ميخواند. شنيدم كه ميفرمود: يا ايها الناس! ابن قد تركت فيكم ما ان اخذتم به لن تضلوا؛ كتاب الله و عترتي، اهل بيتي (صحيح ترمذي، حديث 3786)؛اي مردم! من در ميان شما دو چيز گذاردم كه اگر آنها را بگيريد (و دست به دامن آنها بياويزيد) هرگز گمراه نخواهيد شد؛ كتاب خدا وعترتم، اهل بيتم» سپس ترمذي ميافزايد:همين معنا را ابوذر و ابوسعيد (خدري) و زيد بن ارقم و خديفه نيز روايت كردهاند.
همو پس از نقل اين روايت با كمي فاصله، از ابوسعيد و زيد بن ارقم نقل ميكند كه هر دو گفتند: «قال رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ اني تارك فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلوا بعدي؛ احدهما اعظم من الاخر ما كتاب الله حبلٌ ممدود من السماء الي الارض، و عترتي اهل بيتي، و من يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض، فانظروا كيف تخلفوني فيهما (همان، حديث 3788)؛ رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود، من در ميان شما چيزي به يادگار ميگذارم كه اگر به آن تمسك جوييد ، بعد از من هرگز گمراه نخواهيد شد؛ يكي از آن دو بزرگتر از ديگري است؛ كتاب خدا كه ريسماني است كشيده شد از آسمان به سوي زمين و (ديگر) عترتم ـ اهل بيتم ـ واينها هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا در كنار حوض (كوثر) بر من وارد شوند؛ پس ببينيد بعد از من، چگونه دربارة آنها رفتار خواهيد كرد».
روايات ديگر اين حديث، چنان كه ذكر شد، در لفظ و محتوا نزديك و شبيه به هم ميباشند، لذا از ذكر آنها خودداري ميكنيم (رك: خلاصه عبقات، حديث ثقلين، دايرة المعارف تشيع، مدخل حديث ثقلين، پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 9، ص 62 ـ 71، مطبوعاتي هدف، قم و...) .
نكات مهم حديث ثقلين
اين حديث شريف خطوط مهمي را در برابر مسلمانان ترسيم ميكند كه به قسمتي از آنها اشاره ميشود:
1. قرآن و اهل بيت ـ عليه السّلام ـ هميشه همراه يكديگر و جداي ناپذيرند و آنها كه طالب حقايق قرآناند، بايد به اهل بيت ـ عليه السّلام ـ رجوع كنند.
2. همان گونه كه پيروي از قرآن بدون هيچ گونه قيد و شرط بر همة مسلمانان واجب است، پيروي از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نيز بدون قيد و شرط واجب ميباشد.
3. اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ معصوماند؛ زيرا جدايي ناپذير بودن آنها از قرآن از يك سو و لزوم پيروي بدون قيد و شرط از آنان از سوي ديگر، دليل روشني بر معصوم بودن آنها از خطا و اشتباه و گناه است؛ چرا كه اگر آنها گناه يا خطايي داشتند از قرآن جدا ميشدند، و پيروي از آنان، مسلمانان را از ضلالت وگمراهي بيمه نميكرد و اين كه ميفرمايد: با پيروي از آنان در برابر گمراهيها مصونيّت دارند، (لن تضلوا) دليل روشني بر عصمت آنها است.
4. پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ در اين حديث شريف فرمود: «اين دو هميشه با هم هستند تا در كنار حوض كوثر نزد من آيند، اين به خوبي نشان ميدهدكه در تمام طول تاريخ اسلام فردي از اهل بيت ـ عليه السّلام ـ به عنوان پيشواي معصوم وجود دارد و همان گونه كه قرآن هميشه چراغ هدايت است، آنها نيز هميشه چراغ هدايتاند، پس بايد كاوش كنيم و در هر عصر و زمان آنها را بيابيم؛ اين مطلبي است كه برخي از دانشمنداني اهل سنّت مانند «سمهودي»، بدان تصريح كرده است. (رك: خلاصة عبقات الانوار، ج 22، ص 285).
5. از اين حديث شريف استفاده ميشود كه جدا شدن يا پيشي گرفتن از اهل بيت ـ عليه السّلام ـ پاية گمراهياست و هيچ انتخابي را نبايد بر انتخاب آنها مقدم داشت.
6. آنها از همه افضل و اعلم و برترند. (رك: پيام قرآن، ج 9، ص 75 ـ 76).
[1] . صحيح مسلم، ج 4، باب 4، 2408، دار الفكر؛ خصايص نسايي، ص 20، ط التقدم ـ مصر.
نظرات شما عزیزان: