جلوه هایی از اخلاق سیاسی پیامبر صلّی الله علیه وآله – بخش اوّل
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6257
بازدید دیروز : 718
بازدید هفته : 19069
بازدید ماه : 49580
بازدید کل : 10441335
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 1 / 2 / 1399

   زندگانی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله از حیث سیاست و مشی سیاسی بسیار قابل مطالعه و درس آموزی است. آن حضرت با شریعت جدیدی که از جانب خدای سبحان به آن مبعوث شد، دین جدید و نظام حکومتی تازه و بدیعی را در سرزمین جزیره العرب پی‌افکند که از آغاز نیز منحصر به این سرزمین نبود، همچنان‌که در کمتر از نیم قرن از آن فراتر رفته، بلاد ایران، شام، مصر و مغرب را درنوردید و تا قلب آندلس پیش رفت. به این ترتیب، نهالی که با دستان مبارک آن پیامبر رحمت غرس شده بود، درخت تناوری شد که ریشه‌های آن تا اعماق سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا گسترده شده و شاخ و برگ آن بر سراسر گیتی سایه افکند.

     بررسی رفتار سیاسی پیامبر اکرم در سال‌های نخستین دعوت به اسلام و حرکت عظیمی که ایشان در سرزمین مکه آغاز کرد، در حالی که گرفتار ضعف شدید سیاسی بود و دشمنان قدرتمند و مقتدری داشت، می‌تواند برای کسانی که به دنبال به دست گیری قدرت حکومتی در هر کشوری هستند، آموزنده باشد؛ همان‌طور که مطالعه عملکرد پیامبر در دوران به دست گرفتن قدرت سیاسی در مدینه و تشکیل حکومت، برای حاکمان و قدرتمندان کشورهای اسلامی بهترین نمونه از اخلاق قدرت و رفتار مطلوب حاکمان اسلامی را ارائه می‌دهد. این مطالعه و درس‌آموزی، نه فقط از دید مسلمانان و به عنوان تأسی به عمل پیشوای دین اسلام اهمیت دارد، بلکه از دید هر کس که دستی در سیاست دارد یا درباره فلسفه سیاسی مطالعه می‌کند، قابل تأمل است.

     مبارزه ثمربخشی که پیامبر اکرم در دوران جاهلیت و در سرزمینی که فرسنگ‌ها با علم و تمدن آن روز بشری فاصله داشت، آغاز کرد و الگوی حکومتیِ موفقی که ارائه داد، بهترین نمونه برای مطالعات عمیق بر روی مباحث مربوط به شیوه آغاز و پیگیری مبارزات سیاسی از هنگام ضعف نیروی انسانی و تجهیزات مادی تا زمان به دست گرفتن قدرت، در عین رعایت اصول اخلاق انسانی است. آنچه فیلسوفان سیاسی درباره شیوه‌های حکومت کردن بر مردم گفته و نوشته‌اند، تمامی آموزه‌های اندیشمندان غرب و شرق ـ که برای پیروزی در مبارزات سیاسی و یا پایداری حکومت بیان کرده و رفتار و عملکرد ویژه‌ای را ارائه داده‌اند ـ همگی با عرضه بر رفتار سیاسی اخلاقی و عملکرد مبارزاتی و حکومتی پیامبراعظم قابل قضاوت و داوری است.

     تجربه بشری ثابت کرده است که حاکمان، پس از گذشت زمانی از زمامداری، در چشم رعایا از عظمت و قداست خالی می‌شوند، ولی پیامبر اکرم چنین سرنوشتی را پیدا نکرد. قداست مقام ایشان در مدت زمامداری افزون‌تر شد و فراتر رفت؛ نه آن که فروتر گردد. باید بررسی نمود که راز این نتیجه چه بود؟

اخلاق مبارزاتی

جلوه‌هایی از اخلاق سیاسی پیامبر قبل از تشکیل حکومت (در مکه و پیش از هجرت)

  1. قاطعیت و جدیت در اهداف

     در آغاز بعثت و شروع دعوت پیامبراکرم، و پس از اقبالی که از سوی گروه اندکی از جوانان ـ که در شهر مکه زندگی می‌کردند ـ به آیین ارائه شده از سوی ایشان صورت گرفت، سران شهر مکه نگران گسترش این دعوت شدند و تلاش کردند تا با تهدید یا تطمیع پیامبر، ایشان را از ادامه فعالیت خویش بازدارند. قاطعیت ایشان در ادامه فعالیت‌های تبلیغی و جدیت در اهداف مبارزاتی، از ویژگی‌های عملکرد پیامبر در سرزمین مکه و در آغاز انقلاب دین اسلام است.

     تعبیر مشهور رسول الله در برابر تهدید‌ها وتطمیع‌های سران قریش ـ که: «به خدا قسم اگر خورشید را در دست راست من بگذارند و ماه را در دست چپ من قرار دهند، من دست از این کار نخواهم کشید تا این‌که در این راه هلاک شوم یا این‌که خداوند مرا نصرت داده و بر آنان غالب آیم» ـ به روشنی دلالت بر همین استواری و جدیت در راه هدف دارد. همین ایمان به راهی که انتخاب شده است و پایداری در این مسیر، رمز پیشرفت حرکتی بود که پیامبراکرم در جهان آن روز آغاز کرد. به طور کامل پیداست که اگر رهبر یک حرکت اجتماعی، کمترین تردید یا اضطرابی از خود نشان دهد، هرگز نخواهد توانست مطلوب خود را به کرسی بنشاند. همه جنبش‌های توده‌ای که در طول تاریخ بشر در جوامع گوناگون به پیروزی رسیده‌اند، از همین عنصر جدیت و قاطعیت در روحیات رهبر جنبش برخوردار بوده‌اند.

جلوه هایی از اخلاق سیاسی پیامبر صلّی الله علیه وآله

  1. صراحت در بیان اهداف و عدم مجامله با دشمن در عین ضعف نیرو و تجهیزات

     می‌دانیم که در آغاز بعثت پیامبر اکرم، در زمانی که تعداد کسانی که به دین اسلام گرویدند، بسیار اندک بودند، سران قریش ـ که خطر دعوت پیامبراکرم را نسبت به جاه و مقام، مال و منال خود به خوبی درک می‌کردند ـ در صدد آزار و اذیت ایشان برآمدند تا آن حضرت را از ادامه مسیر الهی خود بازدارند. رسول گرامی اسلام ـ که در آن زمان، از لحاظ عِدّه، یاران فراوانی نداشت و دارای عُدّه کافی نبود، بدون آن که سستی کرده و به مجامله با قریش بپردازد، در بیان اهداف خود صراحت به خرج می‌داد. نمونه‌ای از این صراحت کلام، داستانی است که ابن هشام به نقل آن از زبان عبدالله بن عمرو عاص پرداخته، می‌نویسد که پیامبراکرم در پاسخ به اهانت‌های مکرر قریشیان و آزار و اذیت ایشان، با صراحت و صلابت فرمود: ای گروه قریش، آگاه باشید! سوگند به خدایی که جانم به دست اوست، من مأموریت دارم که به جنگ و هلاکت شما اقدام کنم. طبیعی است که این ‌چنین صراحتی در کلام، در آن‌چنان وضعیتی از لحاظ ضعف عِده و عُده، نه تنها دشمنان را بهت زده می‌نماید، بلکه در دل پیروان ـ که یا شاهد صحنه باشند و یا از شاهدان صحنه بشنوند ـ قوت قلب و اعتماد به نفس فراوانی ایجاد می‌کند.

     نکته دیگری که نحوه برخورد پیامبر را با سران قریش در این داستان بر ما آشکار می‌سازد، آن است که رسول گرامی اسلام از ابتدا در پی انقلاب و دگرگونی سیاسی بود. پس ما در بررسی حرکات و سخنان پیامبراسلام با طرح یک انقلاب هوشیارانه مواجهیم؛ انقلابی که از ابتدا رهبر آن به دشمنان اعلام جنگ و وعده سرنگون کردن آنان را می‌دهد، و در نهایت، با فاصله زمانی کمی، پیروز می‌گردد.

  1. درک شرایط زندگانی پیروان

     سرّ موفقیت پیشوا در رهبری پیروان خود، حکومت او بر قلب‌های ایشان است و یکی از مهم‌ترین عوامل در ایجاد این نحوه حکومت و تسخیر عواطف افراد، آن است که رهبری، شرایط زندگی و مشکلات گریبان‌گیر پیروان را درک کرده و خود را در شرایط افراد تحت حاکمیت خود قرار دهد، و در کاهش فشار‌های گوناگون زندگی و مبارزه بر پیروان خود تلاش نماید. اگر می‌تواند آسایش و رفاه مطلوب را برای ایشان فراهم کند و اگر نمی‌تواند، شیوه‌ای را بیابد که در کاهش مشکلات مؤثر باشد. در زندگانی سیاسی رسول گرامی اسلام این مسأله چشم‌گیر است.

     سیره‌‌نویسان از افزایش روز به روز فشار و شکنجه مشرکان نسبت به پیروان انگشت شمار پیامبراکرم سخن می‌گویند و از این واقعیت که: خود پیشوای بزرگ اسلام تا حدودی از این فشارها در امان بود و سبب آن، اولاً حفظ و نگهداری الهی و محافظتی بود که پروردگار بزرگ نسبت به ایشان می‌کرد، و ثانیاً وجود عموی ایشان ابوطالب بود که شخصیت او در میان قریش مانع از این بود که مشرکان بتوانند به رسول‌گرامی اسلام آسیبی برسانند، ولی سایر مسلمانان ـ که چنین شرایطی نداشتند ـ همچنان گرفتار شکنجه و آزار دشمنان بودند و روز به روز کار بر ایشان سخت‌تر می‌شد. در این شرایط است که رسول‌گرامی اسلام اذن مهاجرت به حبشه می‌دهد و به مسلمانان تحت ستم می‌فرماید: خوب است شما به سرزمین حبشه ـ که سرزمین درستی و صداقت است ـ بروید… و با هجرت به آن مرز و بوم، به صورت موقت، خود را از چنگال این مردمان آسوده سازید!

     بدیهی است که حضور مسلمانان در شهر مکه موجب استواری بیشتر موضع پیامبر بوده و بر شکوه حرکت‌های آن حضرت می‌افزود. در آن دوران ـ که تعداد ایمان آورندگان به دین اسلام بسیار اندک بود ـ طبیعی است که هر چه افراد بیشتری به محضر رسول‌گرامی اسلام رفت و آمد می‌کردند، جلال و عظمت ایشان در دیدگان اهل مکه، و تاجران و زایرانی که به آن شهر رفت و آمد می‌کردند، افزون می‌شد، اما رسول‌گرامی اسلام دستور به هجرت به حبشه داد تا حداقل بخشی از مسلمانان از شکنجه و آزار مشرکان در امان باشند.

اخلاق زمامداری

جلوه‌هایی از اخلاق سیاسی پیامبر پس از تشکیل حکومت (در مدینه و پس از هجرت)

الف) سیاست داخلی

  1. همراهی با رعیت در امور خرد و کلان

     یکی از مواردی که در اخلاق سیاسی برای حاکمان جوامع مختلف لازم شمرده می‌شود، و معمولاً فیلسوفان سیاسی دنیا آن را ضروری می‌دانند، آن است که حاکم و شهریار نباید در بسیاری از کارهایی که مردمان عادی انجام می‌دهند، با آنان مشارکت و همراهی داشته باشد؛ و این را با شکوه و جلال لازم برای زمامدار جامعه در تعارض می‌دانند. حاکم در منطق اینان باید در مکانتی فراتر از رعیت قرار داشته باشد، نه آن‌که رعایا او را هم رتبه خویش ببینند؛ اگر چه این هم رتبه بودن تنها در انجام امور جاری همگانی جامعه باشد. به تعبیر اینان، چنانچه رعایا ببیند زمامدار جامعه، هم اندازه و همانند ایشان، به کارهای عادی معیشتی مشغول است، دچار توهم شده و خود را هم عرض و هم ارزش زمامدار می‌بینند، و در نتیجه، فرمانبَر و فرمانبُردار مطیعی نخواهند بود. عمل پیامبراکرم، در دوران زمامداری موفقی که طی ده سال ارائه داد، نشان دهنده بطلان این نظریه است. ایشان، نه تنها در ابتدای تشکیل دولت اسلامی در مدینه، در همان اولین مرحله قرار گرفتن در جایگاه یک حاکم و زمامدار جامعه، بر خلاف چنین دستورالعملی اقدام نموده و «ابتدا خود آن حضرت دست به کار ساختمان مسجد شد تا مسلمانان نیز ترغیب شوند»، بلکه در تمام دوره زمامداری نیز این‌گونه همراهی و مشارکت عملی با مردم تحت حاکمیت ایشان، در امور خرد و کلان، به چشم می‌خورد؛ از جمله در زمانی که به پیامبراکرم اطلاع داده شد که احزاب و گروه‌ها و قبایل مختلف با یکدیگر متحد شده و علیه مسلمانان آماده جنگ هستند و به سوی مدینه در حال حرکت‌اند، رسول خدا، بنا بر پیشنهاد سلمان فارسی، «دستور داد تا اطراف شهر را خندق حفر کنند و خود آن حضرت نیز حفر قسمتی از آن را برعهده گرفت». آن حضرت در جنگ نیز مشارکت می‌ورزید و به قتال با دشمنان می‌پرداخت؛ نه این‌که خود در گوشه‌ای بنشیند و سربازان را به نبرد امر نماید. ابن هشام نقل می‌کند که در غزوه احد، آن زمان که مشرکان بر مسلمانان چیره شدند و جنگ سختی درگرفت؛ به گونه‌ای که بسیاری از مسلمانان از میدان نبرد فرار نمودند، پیامبراکرم همچنان در صحنه حضور داشت و ابی بن خلف، از سران مشرکان، را به دست خویش به هلاکت رساند.

جلوه هایی از اخلاق سیاسی پیامبر صلّی الله علیه وآله

  1. اهتمام به وحدت و انسجام ملی، و مقابله با تفرقه‌افکنی‌ها

     انسجام ملی از مسائلی است که وجود آن نقش محوری در ماندگاری یک حکومت دارد. هر حکومتی برای بقای خود نیازمند اتحاد اقشار مختلف جامعه حول یک محور است. زمامدار برای بقای زمامداری خویش باید میان مردم تحت حاکمیت خود یکپارچگی و احساس مشترک ایجاد نماید. در پرتو این احساس مشترک است که همدلی و همدردی میان اقشار گوناگون جامعه شکل می‌گیرد؛ بسیاری از ناملایمات و ناهمواری‌های اجتماعی ـ که به صورت عادی، موجب دشمنی، افتراق و درگیری‌های قومی می‌گردد ـ رنگ می‌بازند؛ آستانه تحمل مردم بالا می‌رود؛ گذشت نسبت به یکدیگر و عفو از خطا‌های دیگران در میان مردم ارزشمند می‌شود، و نزاع‌ها جای خود را به دوستی می‌دهد. عملکرد پیامبراکرم، در طول دوران زمامداری، گویای چنین رویکردی است.

     تصمیم‌گیری‌های حکومتی و اوامر هدایتی آن حضرت در دوره راهبری امت نوپای اسلامی چهره زیبایی از یک زمامدار مرشد آگاه و حاکم هادی زیرک را تصویر می‌نماید. تأکیدات قولی و عملی رسول‌گرامی اسلام بر ایجاد و حفظ وحدت دینی میان مسلمانان از آشکارترین جلوه‌های اوامر اجتماعی ایشان است. از جمله اقداماتی که رسول‌خدا در همان اوایل ورود به شهر یثرب انجام داد، «پیمان برادری» بود که میان مهاجر و انصار بست. روشن است که عنوان «برادری» دربردارنده بالاترین و استوارترین نوع همبستگی و اوج همدلی است. دو برادر، هر قدر با هم اختلاف و تضاد داشته باشند و در مواقع متفاوت با هم به ستیزه برخیزند، لکن در مقابل بیگانگان به پشتیبانی از یکدیگر برخواهند خاست و هیچ‌گاه یکدیگر را تنها و بی‌یاور رها نخواهند ساخت.

     از دیگر اقدامات پیامبر اکرم، در روزهای آغازین ورود به شهر مدینه و تشکیل حکومت، عهدنامه‌ای بود که به عنوان میثاق نامه مسلمانان و پیمان‌نامه حکومت اسلامی با اهل ذمه ساکن مدینه منتشر نمود. مفادی از این میثاق نامه بر وحدت، همدلی و همبستگی میان مسلمین، مهاجر و انصار، تأکید می‌ورزد و آنان را «امت واحدی» می‌خواند که «بر ضد آن کس که طغیان کند یا علیه ایشان دسیسه کند، یا درصدد ظلم و تعدّی برآید، یا میان مؤمنان فتنه و فسادی کند، قوای خود را به طور دسته‌جمعی به کاربرند… صلح و سازش مؤمنان یکی است، و هیچ مؤمنی بدون موافقت مؤمن دیگری وارد صلح نشود» و تا آنجا که «مؤمنان در خونی که از ایشان در راه جنگ با دشمنان می‌ریزد، ذمه‌دار یکدیگرند».

     از اقدامات حکومتی دیگری که پیامبر اکرم در ماه‌های اولیه تشکیل دولت اسلامی در مدینه انجام داد، تنظیم لشکریان و انجام عملیات رزمی جهت ایجاد و تداوم آمادگی جنگی مسلمانان برای مقابله با حملات احتمالی دشمنان اسلام بود. در پاره‌ای از این رزمایش‌ها شخص پیامبر فرماندهی لشکریان را بر عهده داشت ـ که «غزوه» نامیده شده‌اند ـ و در پاره‌ای دیگر از این عملیات رزمایشی ایشان شرکت نمی‌کرد، بلکه لشکر را به فرماندهی شخص دیگری به صحنه نبرد فرضی ارسال می‌نمود که «سریه» نامیده می‌شوند. سیره‌نویسان ذکر کرده‌اند که لشکریان در سرایا فقط از مهاجران انتخاب می‌شده و هیچ‌یک از انصار شرکت نداشته‌‌اند؛ لکن در مورد غزوات به عدم مشارکت انصار اشاره‌ای نکرده‌اند که به طور طبیعی، به معنای حضور انصار در میان لشکریان است.

     این تصمیم پیامبر اکرم، به روشنی، نشان می‌دهد که ایشان نمی‌خواسته‌اند دو گروه مهاجر و انصار با هم در عملیاتی حساس و چالش برانگیز، بدون حضور شخص ایشان مشارکت نمایند؛ زیرا این مسأله موجب می‌شد مفاخره‌ها و نزاع‌های قومی و قبیله‌ای دیرینه‌ای که میان اقوام و قبایل ساکن در شبه جزیره ـ که مهاجر و انصار نیز از آن اقوام بودند ـ وجود داشته و با تأکیدات و اقدامات وحدت‌آفرین پیامبر رو به خموشی می‌رفت، در غیاب ایشان، دوباره، سرباز کند و آتش نفاق و اختلاف شعله‌ور گردد.

جلوه هایی از اخلاق سیاسی پیامبر صلّی الله علیه وآله

     در سال هشتم هجری نبردی میان مسلمانان با قبیله هوازن صورت گرفت و به پیروزی قاطع مسلمین انجامید. در این نبرد ـ که به غزوه حُنَین شهرت یافت ـ غنایم بسیاری به دست آمد که درباره سرنوشت آن غنایم نقل‌های تاریخی متعددی وجود دارد. در هنگام تقسیم غنایم حنین، رسول گرامی اسلام به اشراف و بزرگانی که تازه مسلمان شده بودند، و یا مشرکانی که به آن حضرت کمک کرده بودند، بیش از دیگران داد تا سبب جلب خاطر آنها و قبیله و فامیلشان گردد و بدین‌وسیله دلی از آنها به دست آورد. این عمل پیامبر موجب رنجش خاطر انصار شد تا آنجا که سعد بن عباده، بزرگ قبیله خزرج، گله انصار را ـ که گله خود او هم بود ـ برای رسول خدا نقل نمود. پیامبر که این‌چنین دید، در جمع انصار، با تأکید بر عدم حضور مهاجران، به غیر از چند نفر معین از ایشان، به اوسیان و خزرجیان فرمود: ای گروه انصار، آیا به خاطر مختصر گیاه سبزی از مال دنیا ـ که من خواستم به وسیله آن دل جمعی را به دست آورم تا(بلکه بدین ‌وسیله) اسلام آورند ـ در دل خویش از من گله‌مند شدید؛ در صورتی که من شما را به همان( نعمت) اسلامتان واگذاشتم؟ ای گروه انصار، آیا خشنود نیستید که مردم از اینجا با گوسفند و شتر بروند و شما با رسول‌خدا به منازل خود بازگردید؟ سوگند به آن‌که جانم به دست اوست! اگر موضوع هجرت در کار نبود، من خود یکی از انصار بودم. و اگر مردم به راهی روند و انصار راه دیگری را در پیش گیرند، من به همان راه انصار می‌روم.(آنگاه دست به دعا برداشته گفت:) خدایا، انصار و فرزندان انصار و فرزندان فرزندان انصار را رحمت کن! انصار که این سخنان را از رسول‌خدا شنیدند، گریستند؛ چندان که ریش‌های آنها تر شد و گفتند: ما به همین راضی هستیم که رسول‌خدا بهره و سهم ما باشد.

     حال، چنانچه پیامبر اکرم چنین تجمعی را تشکیل نمی‌داد و به توجیه انصار نسبت به این تصمیم خویش نمی‌پرداخت، مسلم است که انصار(کسانی که در سخت‌ترین لحظات پیامبراکرم را تنها نگذاشته بودند) هیچ‌گاه، نسبت به ایشان اعتراضی نمی‌نمودند، بلکه به این تصمیم گردن می‌نهادند؛ لکن درایت رهبر جامعه اقتضا می‌نماید ریشه هرگونه کدورت و دلخوری در میان رعایا را بخشکاند. همین که گروهی از رعایا احساس کنند دسته دیگری از ایشان مورد توجه ویژه بی‌دلیل حاکم قرار گرفته‌اند، کافی است تا حقد و حسادت آنان برانگیخته شود و منتظر فرصتی باشند تا به آن دسته لطماتی را وارد نمایند؛ بخصوص اگر کسانی وجود داشته باشند که به دنبال ایجاد فتنه و آشوب در میان افراد جامعه بگردند. در این موقعیت است که حاکم تیزبین و آینده‌نگر نباید از کنار این مسأله به سهولت بگذرد، بلکه باید نطفه چنین کدورتی را بمیراند.

     پیامبراکرم ـ که با جامعه‌ای با سابقه سال‌های متمادی تفاخرهای قبیله‌ای و نزاع‌های قومی مواجه بود، و نیز منافقانی را در میان افراد تحت حاکمیت خود می‌دید که از هر فرصتی جهت ایجاد دو دستگی و اختلاف در بین مسلمانان بهره می‌جستند ـ با این تدبیرِ آگاهانه به از بین بردن ریشه حسد و کینه مسلمانان نسبت به یکدیگر اقدام نمود. در جریان بازگشت لشکر اسلام از غزوه بنی‌المصطلق، آن گاه که میان فردی از مهاجران و فردی از انصار بر سر برداشتن آب از چشمه نزاعی درمی‌گیرد که موجب سوء استفاده منافقان مدینه و دستمایه آغاز تفرقه میان صفوف مسلمانان می‌گردد، رسول خدا، بی‌درنگ دستور حرکت را صادر می‌نماید و بدون هیچ‌گونه توقف و استراحت، «آن روز را تا شب و شب را تا صبح راه رفت و صبح آن روز نیز تا هنگامی که آفتاب بالا آمد، همچنان به راه ادامه داد، و چون هوا گرم شد، دستور داد فرود آیند. لشگریان نیز ـ که حدود یک شبانه روز راه رفته بودند ـ خسته و کوفته، به محض این‌که فرود آمدند، به خواب رفتند. این کار رسول‌خدا موجب شد که گفته‌های عبدالله بن اُبَی از یاد آنها برود و سخنان او مورد بحث و گفتگو واقع نشود و اختلاف و کینه میان مهاجر و انصار ایجاد نگردد».

… ادامه دارد.

منبع: شبکه تحلیلی نخبگانِ دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه‌ای


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: عترت
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی