ذکاوت ذاتیت نیز محروم می سازد. امام علی(علیه السلام) می فرماید: من اعرض عن نصیحه الناصح احرق بمکیده الکاشیح. 29 آن که پند خیرخواهی روی بگرداند، به مکر دشمن گرفتار می شود. آدمی هر چند گرانقدر و تواناتر گردد، نیاز به فروتنی و نرمخویی فزونتر می شود. چون پیمبر نیستی پی رو براه تا رسی از چای روزی سوی جاه تو رعیت باش چون سلطان نه خودمردان چون مرد کشتیبان نه انصتو را گوش کن خاموش باش چون زبان حق نگشتی گوش باش 30 پیش داوری نیز آفتی برای تهذیب نفس و تطهیر قلب است ، یعنی : نباید پیشاپیش در نظر خوداصول مسلمی را بسازد واز آنها عدول نکند و همه چیز را در ترازوی سنجش آنها بگذارد. این خودرایی و خشک اندیشی ، نمی گذارد دل در کمند پند در آید و گوش آویزاندرزی شود.احساس بی نیازی از شنیدن راهنمایی دیگران و سرسنگین بودن در برابر درسها و هدایتهای اخلاقی ، زمینه طغیان و سرکشی را آماده می سازد. و قرآن سبب سرکشی انسان را[ بی نیاز پنداشتن خود] می داند:ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی. 31آدمی که خود را بی نیاز به پندارد، طغیان می کند. مغرور شدن به توانایی اندیشه خود، شایسته خردمند نیست .امام علی(علیه السلام) می فرماید:حق علی العاقل ان یستدیم الاسترشاد فیترک الاستبداد . 32 شایسته و سزاوار خردمنداست که همواره راه راست بجوید و خود رایی را رها کند. هیچ دانی چه کسی گشت استاد آن که شاگرد شد و عار نداشت دراین درگه بلنداو شد که افتاد کسی استاد شد کو داشت استاد زکاریست اگر کار آگهی آگاه هم از شاگردی آموزگاری است . آدمی بالفطره منعطف و تاثیرپذیر آفریده شده است .اگر به باورهای نادرست و منفی بافیهایی که از خواجه مرادی و خود بزرگ بینی او سرچشمه می گیرد آلوده نشود، پند پذیر و هدایت شونده خواهد بود. دلیلی ندارد که از نور هدایت وارشاد پاک دلی بهره نگیرد و پیام خیرخواهی را نشنود. چرا که اگرارشاداخلاقی ، رسا و درست انجام گیرد، سحرگونه قلبها را تسخیر کرده و روحها را بر می انگیزد.انسان معجونی از عواطف و عزیزه هاست ، با آنچه می شنود و می بیند و درک می کند زندگی دارد.این خودسریها و سنگدلیهای تازه رشد کرده است که مانع آن می شود که آدمی در شعاع نور هدایت قرار گیرد. امام علی(علیه السلام) ، در تاثیر مواعظ شیو، می فرماید: ... فیالهاامثالا صائبه و مواعظا شافیه لو صادفت قلوبا زاکیه واسماعا واعیا وآراء عازمه والبابا حازمه ... 33 . اوه چه مثلهای صائب و رسائی و چه اندرزهای دلنشین ، ولی بشرط آن که با قلبهای پاک مواجه گردد و در گوشهای شنوائی فرو رود و به رایهای جازم و عقلهای کاملی دست یابد. دراین سخن کوتاه و گویای مولا (علیه السلام) چهار شرط اصلی برای بهره مندی از مواعظ بیان شده است که هر یک از شرایط، رکنی اساسی در آداب شاگردی اخلاق بشمار می آید.بنابراین ، تا درون از تعلقات ناشایست پاک نگردد و گوش دل برای شنیدن پیام خیرخواهانه مهیا نباشد و عزمی بسامان رساننده ، پشتوانه نشود و خلاصه اندیشه ای توانا و پابرجا راه را روشن نسازد، کجا نصیحت و درس اخلاق ، می تواند تاثیر بگذارد. حضرت عیسی(علیه السلام) می فرماید:از روی حقیقت این سخن را با شما می گویم : کشت در دشت نرم و آماده می روید، نه در روی سنگ . حکمت نیز چنین است در قلب فروتن شکوفا می شود نه در قلب متکبر و جبار. 2. آمادگی روحیراهنما واستاداخلاق یقینا عامل اصلی در کمال نیست ، بلکه این شاگرداست که باید قابلیت ،استعداد و آمادگی روحی داشته باشد، بنابراین ،اگرانسانی فاقد آمادگیهای لازم باشد،امیدی به راهنمایی او نبوده واز تربیت وارشاداثری نمی پذیرد. بقول شیخ سعدی : چون بوداصل گوهری قابل تربیت را دراواثر باشد هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنی را که بدگهر باشد سگ بدریای هفتگانه مشوی که چو تر شد پلیدتر باشد 35 نور معرفت و فضایل اخلاقی به درونی می تابد که آنجا را شایسته بیابد. قلبی که انباشته از شهوات و خاطرات است ، جایگاه نور دانش و هدایت نمی شود. مرحوم فیض( ره) دراین باره می فرماید:جوینده دانش را شایسته است که : نخست درون راازاخلاق زشت واوصاف ناپسند پاک سازد، زیرا دانش عبادت قلبی و نماز درونی است که آدمی به وسیله آن بخدا تقرب می جوید. همانگونه که نماز، بااین که وظیفه اعضاء ظاهری است ، جز با طهارت انجام نمی گیرد، عبادت باطنی و سازندگی قلب نیز جز با پالایش درون ،ازاخلاق زشت واوصاف ناپسند،انجام نمی پذیرد... ازاین روی پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرموده است : لاتدخل الملائکه بیتا فیه کلب...قلب جایگاه ملائکه و آثار رحمت ایشان است . صفات نکوهیده مانند غضب ، شهوت ، کینه ، حسد، کبر، عجب و ماننداینها مثل سگان پاره کننده هستند، پس ملائکه چگونه وارد شوند جایی را که مملواز سگان است و نور دانش را هم خداوند بر قلبی نمی تاباند مگر بواسطه ملائکه 36 . گر چه حکمت را به تکرار آوری چون تا نااهلی شوداز تو بری 37 تا آیینه دل ، صاف و پاک نباشد، فضائل در آن نقش نمی بندد. شاگردی مکتب اخلاق و خودسازی ، آمادگی روحی و سنخیت باطنی می خواهد. دانه های شفاف باران ، یکسان بر زمین می ریزد،اما به تناسب آمادگی که هر نقطه از زمین دارد، گوشه ای لاله می روید و گوشه ای خس بار می دهد.این آهن است که باید خود را در حوزه جاذبه آهن ربا قرار دهد تا جذب کشش او شود. تو مپندار که مجنون سرخود مجنون شد لیلی بود زسمک تا به سماکش کشش قلب سلیم و فطرت سالم است که از پنداخلاقی تاثیر می پذیرد و شایستگی بهره مندی می یابد. هنگامی که موسی(علیه السلام) استاد و راهنمای خود (خضر(علیه السلام)) را می یابداز وی تقاضای وصیت و دستورالعمل می کند. خضر(علیه السلام) پیش از پرداختن به پاسخ آمادگی روحی را برای شنیدن توصیه های اخلاقی گوشزد می کند....واعلم ان قلبک وعاء فانظربدان که قلب تو ظرف و جایگاه است ، بنگر که با چه چیزانباشته اش می گردانی ای موسی ، خویشتن را برای صبر واستقامت آماده ساز، تا به مقام حلم و خویشتن داری دست یابی ، قلبت را با تقوی همراه ساز، تا به علم و آگاهی دست یابی ، روح و جانت را با بردباری و شکیبایی تمرین بده ، تااز آنگاه رهایی پیداکنی.ای موسی ،اگر خواهان علم و معرفت هستی خویشتن رااز هر چیزی فارغ و آسوده خیال ساز، زیرا علم و دانش از آن کسی است که خود را فارغ از هر چیزی ، دراختیار آن قرار دهد. 3. عزم واراده توانا از ویژگیهایی که برای درس اخلاق شمردیم :[ تاثیرگذاری و داعیه سازی] بود،اما باید توجه داشت که تنها عامل موفقیت ، داعیه ساز بودن درس نیست ، بلکه این عزم واراده شاگرداست که تاثیر وانگیزه پدید آمده را به انجام می رساند و بدان تحقق می بخشد. براساس اصل اثرپذیری انسان ، کسانی که از پندهای اخلاقی وارشادی ، انگیزه می گیرند کم نیستند،اما آنان که توفیق عمل پیدا کرده و به مقصد می رسنداندکند.این اراده مصمم است که انگیزه و دریافت را به تحقق می رساند.ناکامی و واماندگی بسیاری از سالکان راه تربیت ، ضعف و سستی در عزمها بوده است ، که در برابر موانع و دشواریها به زانو آمده و بریده اند. درس مطلوب واستاد شایسته به تنهائی کارساز نیست ، شاگرد بایداز عزم واراده ای توانا برخوردار باشد و قدرت به کارگیری پیامها را داشته باشد، والاامید به کامیابی و موفقیت آن نمی رود. قرآن ناکامی حضرت آدم(علیه السلام) را در ضعف اراده و نداشتن عزم می داند:ولقد عهدناالی آدم من قبل فنسی و لم نجدله عزما 39 .از پیش با آدم پیمان بستیم ،امااو فراموش کرد و درا و عزم و اراده توانا نیافتیم . در برابر نکته ضعفی که از آدم(علیه السلام) بیان می شود، عامل گستردگی قلمرو و پیروزی پیامبران صاحب شریعت را صفت[ الوالعزم] بودندایشان شمرده و آنها را بدین جهت می ستاید:واصبر کما صبرالوالعزم من الرسل ... 40 . بردباری و شکیبایی کن همانگونه که پیامبران الوالعزم شکیبا بودند. امیرالمومنین(علیه السلام) نیز پیامبران بزرگ الهی را براین صفت می ستاید:...ولکن الله سبحانه جعل رسله اولی قوه فی عزائمهم و ضعفه فیماتری الاعین من حالاتهم مع قناعه تملا القلوب والعیون غنی و خصاصه تملا الابصار والاسماع اذی ... 41 . اما خداوند پیامبران خویش رااز نظر عزم واراده ، قوی واز نظر ظاهر، فقیر و ضعیف قرار داد، ولی توام با قناعتی که قلبها و چشمها را پراز بی نیازی می کرد، هر چند فقر و ناداری ظاهری آنان چشمها و گوشها رااز ناراحتی مملو می ساخت . علی(علیه السلام) رمز پیروزی پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در بر پایی دین خداوند و داشتن صفت عزم ، می داند:قائما بامرک مستوفزا مرضاتک ، غیرنا کل عن قدم ولا واه فی عزم 42پیامبر به امر و فرمان تو قیام کرد، برای به دست آوردن خشنودی تو شتاب کرد، بدون این که از پیشی گرفتن بماند و دراراده و تصمیمی که داشت سستی می ورزد. در روایتی که قبلااز مولا نقل کردیم یکی از شرایط بهره مندی از موعظه و پنداخلاقی را[ آارء عازمه] بیان فرموده بود. 4. حفظ احترام و قداست درس واستاد پیدا کردن استاد و راهنمای لایق ، کاری بسیار دشواراست ،ازاین روی اگر توفیق یار شد و دست به دامن خضر راهی رسید، باید گرانقدر و ارجمندش داشت .علاقه واحترام به استاد،احترام به دانش ، حیات ، شخصیت و کمال است . هر چه بهره مندی زیادتر گردد، بزرگداشت راهنماافزونتر باید باشد و سپس بدل به علاقه شده و در نهایت سراز محبت و عشق درآورد.شاگردانی که با علاقه و شیداوار پیام استاد و کوکب هدایت را شنیده اند، در تاریخ انسانیت صاحب آثار شگفت و نام و آوازه گشته اند که روشن است این از روابط معمولی شاگرد واستاد چنین نشانه هایی پدیدار نگشته است .رابطه راهرو با راهبر غیراز رابطه استادان و شاگردانی است که به راه و رفتن کاری ندارند و فقط در پی اندوخته های فزونتر ذهن هستند. علاقه شیخ طوسی ، به سید مرتضی ، ملاصدرا به میرداماد، ملاحسینقلی همدانی به سیدعلی شوشتری ، شاگردان ملاحسینقلی به وی ، علامه طباطبائی به محروم قاضی ،امام خمینی به شاه آبادی ، مطهری به امام خمینی و صدها نمونه دیگر غیراز علاقه ها و رابطه ای است که هر دانش آموزی با معلم خود دارد.استاداخلاقی که به شایستگی راهبری کند، حق حیات و شخصیت به شاگرد پیدا می کند و در تمامی کمالات و فضایل او شریک می گردد. امام سجاد(علیه السلام) می فرماید:اما حق سائسک بالعلم ، فالتعظیم له ، والتوقیر لمجلسه ، و حسن الاستماعالیه ، والاقبال علیه ، والمعونه له علی نفسک ، فیما لاغنی بک عنه من العلم ، بان تفرغ له عقلک ، و تحضره فهمک ، و تزکی له (قلبک )، و تجلی له بصرک ، بترک اللذات ، و نقص الشهوات ... 43 . حق آن که راهنما واستاد توست در فراگیری دانش و معرفت ، بزرگ داشتن او واحترام گزاردن به مجلس او و نیکو گوش فرا دادن به سخنان او و کمک گرفتن ازاو بر ضدخواهشهای نفس خود، تا بتوانی آن اندازه از علم که ضرورت دارد فراگیری .این است که باید نیروی عقلت را مهیا سازی و فهم خویش را آماده کنی و قلب را پاکیزه نگاه داری و دیده را جلا بخشی ، واین همه با ترک لذات و کاستن از شهوات میسراست . محضر و مدرس اخلاق ، آداب و قداستی ویژه دارد. همانگونه که دانش آموخته می شود، آداب شاگردی و شنیدن پیام اخلاق نیز باید فرا گرفته شود. پند و پیام اخلاقی خود پیوندی است میان راهرو و راهبر.اگر شاگرد اخلاق از سرچشمه حکمت و تدبیراستاد سیراب شود و جان تشنه اش طراوت و شادابی یابد، خودبخود علاقه مند و شیدای منبع حیات خویش می گردد و اندرز و پنداو را به گوش جان می خرد. با طهارت باطنی و حتی ظاهری در محضراستاد حاضر می شود. این بود گوشه از وظایف راهنمایان اخلاق و درنگی کوتاه در ویژگیهای درس اخلاق و بالاخره نیم نگاهی به آداب شاگردی و بهره مندی از کلاس تربیت .امید که توفیق یار شده و عزم واراده مدد کار، تا گامی فرا پیش نهیم و دل به پیام راه طی کرده ای بسپاریم . (برای دیدن شماره های قبلی کلیک کنید: شماره 1 . شماره 2 )پاورقی:29. غررالحکم ، ج 5.350.30. مثنوی معنوی ، دفتر دوم ، بیت شماره 24513. 31. سوره اقر، آیه 87.32. غررالحکم ، ج 3.401.33. نهج البلاغه ، صبحی صالح ، 83.34. الحیاه ، ج 2.318.35. کلیات سعدی ، چاپ فروغی ، 153. 36. الحقایق ، .27. 37. مثنوی معنوی ، دفتر 2، بیت شماره 316.38. بحارالانوار، ج 1.227.39. سوره طه ، آیه 115.40. سوره احقاق ، آیه 35.41. نهج البلاغه ، فیض الاسلام ، خ 234. 42. همان مدرک ، خ 71.43. الحیاه ، ج 2.271، چاپ دوم منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت تنظیم: گروه حوزه علمیه تبیان
نظرات شما عزیزان: