در اين دوره , جوان رشد ذهنى بيشترى پيدا مى كند و از لحاظ ابزار ذهنى به حداكثر تحول عقلى خود مى رسد.
او مى تواند كاملا عمليات ذهنى را انجام دهد.
آنچه يك بزرگسال را از يك نوجوان , ممتاز مى كند, مساله كم وبيش بودن تجربه است .
او به خوبى مى تواند قضاياى منطقى را دريابد و خوب و بد را از هم تميز دهد, مى تواند به سادگى در مـورد كـارهـايش استدلال كند, زيرا نوعى هماهنگى بين تواناييهاى ذهنى و عملى او به وجود آمده است .
استعدادهايش از حالت عمومى ـبراساس رغبتها و ذوقهايش ـ جهت گيرى خاص پيدا مى كند وبه يكى از كارها و يا فعاليتهاى فنى و هنرى وب علاقه مندمى شود.
داراى قـدرت تـفـكـر گـرديده و مى خواهد خود را از قيد واقعيتهاى محسوس و ملموس دوران كودكى رها سازد.
مـمـكـن است در بعضى از مسائل شك كند, ولى او مى خواهد باورها و اعتقادهاى خود را دوباره , بازسازى كند و آنها را از روى استدلال و دليل قبول كند, بهمين جهت در مكتب اسلام , در دوران بلوغ و تكليف از جوان خواسته شده است كه عقايد والدين را به صورت تقليدى نپذيرد, بلكه اصول اعتقادى را با استدلال منطقى ياد بگيرد تا در اعماق جانش نفوذكند و درحوادث و پيشامدها براى او شك و ترديد حاصل نشود.
در ايـن مـرحـله از زندگى او بايد بداند كه زندگى فقط در خورد و خوراك , خلاصه نمى شود و ديگر نبايد, همچون دوران كودكى به دنبال لذت جويى و لذت گرايى باشد.
هدفى عالى در زندگى انسان وجود دارد, كه بايد آن را تعقيب كند و در مسير كمال حركت نمايد.
بـايـد چگونه زيستن را بياموزد و با برگرفتن رهنمودهايى از زندگى انسانهاى به كمال رسيده , چون پيامبر اكرمر و ائمه معصومين (ص ) خطوط زندگى نوين خود را ترسيم نمايد.
جـوان در دوره بـلـوغ بـا بحران فوق العاده اى روبه رو مى شود, كه ازسه محور او را محاصره كرده است : بحران بيولوژيكى , بحران روحى و روانى ,بحران اجتماعى .
در بحران بيولوژيكى , بدن جوان تغييرات زيادى پيدا مى كند كه با تحريكهاى جنسى توام است .
در وهله اول , جوان بايد خود را با اين تحولها و تغييرهاى جديد جسمى و جنسى سازگارى دهد.
در بـحرانهاى اجتماعى , جوان نيازهاى اجتماعى خود را به صورت شركت در فعاليتهاى جمعى و اظهار تعلق به گروه و عضويت در آن برطرف مى سازد.
مساله مهم بحران روحى و روانى , يافتن هويت خود است .
او تـا بـه حـال تـصـويـر درست و روشنى از خود نداشته , ولى كم كم خود را به صورت يك وجود نوظهور, كشف مى كند.
او بـايـد هـويت دوره هاى قبلى زندگانى اش را با موقعيت جديدش , پيوند دهد, در اين جاست كه هويت فردى اش شكل مى گيرد.
حـالـتهايى را در خود احساس مى كند و گاهى هم كه تنها مى شود به جستجوى سوالهايى چون : من كيستم ؟ جهان پيرامون من چيست ؟ رابطه من باجهان , چگونه است ؟ من كجاى عالم هستم ؟ هدف من چيست ؟ من چگونه بايد باشم ؟ مى پردازد.
هـمـه اين پرسشها بر اثر بروز هويت و آگاهى به خود براى جوان پيش مى آيد و او را دچار يك نوع نگرانى و سرگردانى مى نمايد.
جـوان در جـسـتـجـوى شـخـصيت خود, به اين نتيجه مى رسد كه چيزهايى را كه براى او مهم و كارهايى را كه برايش ارزشمند است بشناسد همچنين او در پى به دست آوردن معيارهايى است كه بتواند براساس آنها رفتار خود و ديگران را مورد قضاوت و ارزشيابى صحيح قرار دهد ((14)).
ايـن جـسـتـجـوى ذهـنى , اگر مسير طبيعى اش را طى كند و بر اساس بينشى صحيح , پاسخى منطقى دريافت دارد, شخصيت فردى و اجتماعى اش درست شكل مى گيرد و احساس اعتماد به نفس در وى قوت مى يابد در اين مرحله است كه نقش سازنده و حياتى دين در توجه دادن وى به سـوى خـدا و مـبـدا كمال و نيز در پرورش روح و روان و شخصيت جوان آشكار مى گردد, زيرا به پرسشهاى عميق و ظاهرا ساده كه از ضميرناخودآگاه جوان , سرچشمه گرفته و بعضا در ذهنش طـرح مـى گـردد, پـاسـخ داده مـى شـود و به قلبش ثبات و آرامش بيشترى مى بخشد و او را از سرگردانى روحى و روانى , نجات مى دهد.
در اين صورت است كه شخصيت جوان , شكل و جهت مى يابد و با الگوگيرى از شخصيتهاى بزرگ پـيـشـوايـان ديـنى , اراده اش قوى مى گردد,بطورى كه با همتى بلند, بزرگترين نيروى دوران زندگى خويش را در راه سازندگى خود و ديگران به كار مى اندازد.
تـجربه ها و تحقيقها نشان داده است كه اغلب ترسهاى موهوم و بى پايه دوران كودكى (مانند ترس از تاريكى و تنهايى و حيوانات وب) در دوره جوانى ازبين رفته و جاى خود را به ترسهاى جديدى كه مخصوص اين دوره است مى دهند.
آن دسته از ترسهاى دوره جوانى و نوجوانى كه به كارهاى مدرسه مربوط مى شود به احساس نقص و ناتوانى و زياده روى در اثبات مقام و موقعيت اجتماعى , مربوط مى شوند.
مـمـكـن اسـت تـنها گفتگوى ميان دوستان و يا خويشاوندان و يا مطالعه بعضى از موضوعات يا شنيدن خبرهايى از رسانه ها, اضطراب و پريشانى او راتحريك كند.
او در هـراس است كه مبادا در امتحانها موفق نشود و يا در آينده باشكست روبه رو شود و از عهده انجام تكاليف مدرسه به خوبى برنيايد و موردتحقير و سرزنش قرار گيرد, مى ترسد موقعيت او در كـلاس درس , مـتـزلـزل شـده و مـورد تـمـسخر آموزگارو همكلاسيهايش قرار گيرد و در آن هنگام ,قادر به پاسخگويى نباشد.
نـوجوان به همان اندازه كه دوست دارد, مستقل و دور از والدين زندگى كند, به همان ميزان به آنان علاقه مند و وابسته است , بخصوص ترس ووحشتى او را فرا مى گيرد كه مبادا والدين او بيمار شـده و يـا مـصـيـبـتـى بـرايـشـان پيش آيد و يا يكى از آنان را از دست بدهد, همچنين به خاطر وضـع اقـتصادى و مالى خانواده , گاهى جوان در نگرانى به سر مى برد, كه مبادا فقر و بى چيزى به آنـان روى آورد و گاهى از وضعيت سلامتى خود و بيمارشدن , بيمناك است و يا از اين كه نتواند در آيـنـده شـغـلـى بـه دسـت آورد و يا عهده دار مسووليت و كارى بشود, هراس دارد و از جهت اجـتـمـاعـى مـواظـب اسـت كه به حيثيت اجتماعى و اخلاقى اش لطمه اى وارد نشود, در چنين شرايطى از روبه رو شدن با واقعيتها, دورى مى جويد و از كفايت خود, نگران است .
بنابراين , ترس و اضطراب از آينده اى مجهول , كمرويى و گريز از موقعيتهاى زندگى , پريشانى و افـسـردگـى بـه خـاطر غوطه ور شدن در ناراحتيهاى گذشته , همه و همه , شخصيت نوجوان را مـتـزلـزل و او را دچـار نگرانيهاى روحى و روانى مى كند, در اين زمان و موقعيت است كه جوان , نـيـازمـنديك پايگاه امن فكرى و محل اتكاى روحى مطمئن مى باشد, تا اين كه قلب او از دلهره و اضـطـراب درباره آينده و هراس و نگرانى در مورد زمان حال , باز داشته و براى ادامه زندگى به او آرامش بخشد.
در چنين شرايطى ياد خدا مايه آرامش دل جوان مى گردد و با صفاى باطنيى كه دارد و گرايش مـذهـبـى كـه در فطرتش نهفته است , نقطه اميد در قلبش روشن مى شود و اضطراب روانى اش كاهش مى يابد.
تجربه , نشان داده است , جوانانى كه به خدا ايمان داشته و در حوادث زندگى به او توكل مى كنند, تـرس واضـطراب به دلشان راه نمى يابد و همواره در صحنه هاى زندگى با عزمى راسخ و اراده اى پـولاديـن در بـرابـر حـوادث , پـايدارى نشان مى دهند, بطورى كه اطرافيان را شيفته شجاعت و ابتكارخود كرده و به شگفتى وامى دارند.
صـحـنـه هـاى جنگ در سالهاى اخير, بيانگر اين شجاعتهاى ناشى از ايمان به خداست , مثلا, يك نـوجوان تازه بالغ , بدون سلاح , چندين نفر از افراددشمن را اسير كرده و آنان را تا جايگاه نيروهاى خودى آورده و تحويل آنان مى دهد.
نظرات شما عزیزان: