خداوند میفرماید:
«الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُۆْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا ؛ كسانى كه عرش [خدا] را حمل مىكنند، و آنها كه پیرامون آنند، به سپاس پروردگارشان تسبیح مىگویند و به او ایمان دارند و براى كسانى كه گرویدهاند طلب آمرزش مىكنند».[سوره غافر، آیه 7]
دلالت این آیه به این که ملائکه ، موجودات مستقل و دارای شعور و اراده می باشند، روشن است؛ زیرا اوصافی که برای آنان ذکر شده (مانند ایمان به خدا و طلب مغفرت برای دیگران) جز با وجود مستقل و صاحب شعور و اراده سازگار نیست.
همچنین خداوند درباره ملائکه مقربین میفرماید:
«مسیح هرگز از بندگی خدا خودداری و سرپیچی نمیکند. ملائکه مقربین و هر که از بندگی او سرپیچی و گردنکشی کند، همه ایشان را به سوی خود جمع آوری خواهد کرد....اما کسانی که سرپیچی و گردنکشی کردند، آنان را با عذابی دردناک عذاب خواهد کرد .جز خدا برای خود سرپرست و یاوری نخواهند یافت».[سوره نساء، آیه 173]
مسیح و ملائکه مقربین اگر چه معصیت نمیکنند، ولی درصورت معصیت و سرپیچی از بندگی، با عذاب روز قیامت در این آیه تهدید شدهاند.
تهدید با عذاب روز قیامت که فرع بر ترک تکلیف است ،جز با استقلال وجود و شعور و اراده درست نمیباشد ؛ در نتیجه میتوان اصل اختیار ایشان را ثابت دانست.
مفسرین در ذیل آیه 6 سوره تحریم به این بحث مهم پرداختهاند:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُۆْمَرُونَ ؛
اى كسانى كه ایمان آوردهاید، خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ كنید: بر آن [آتش] فرشتگانى خشن [و] سختگیر [گمارده شده] اند. از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچى نمىكنند و آنچه را كه مأمورند انجام مىدهند.» [سوره تحریم، آیه 6]
در مورد تکلیف ملائکه و اختیار و اراده ایشان بحثهای مفصلی مطرح شده است. فخر رازى در تفسیر كبیر خود در ذیل آیه شریفه مورد بحث گفته:
در این آیه اشارهاى است به اینكه ملائكه در آخرت مكلف به تكالیف مىشوند (همانطور كه ما انسانها در دنیا مكلف هستیم) ، آنها در آخرت مورد تكالیف و اوامر و نواهى مىگردند، و عصیان ملائكه به همین است كه با امر و نهى خدا مخالفت كنند.[1]
علامه در المیزان فرمودهاند:
این حرف درست نیست، چون در آیه چنین اشارهاى وجود ندارد. آیه شریفه تنها مىخواهد بفرماید: ملائكه محض اطاعتند، و در آنها معصیت نیست، و به اطلاقش شامل دنیا و آخرت هر دو مىشود، پس ملائكه نه در دنیا عصیان دارند و نه در آخرت، پس هیچ وجهى ندارد كه تكلیف ملائكه را مختص به آخرت بداند.
سپس حضرت علامه، نظر تحقیقی خود را که برگرفته از حکمت متعالیه ملاصدرا است بیان فرمودهاند:
و نیز تكلیف ملائكه از سنخ تكلیف معهود در مجتمع بشرى ما نیست، چون در بین ما انسانهاى اجتماعى تكلیف ، عبارت از این است كه تكلیف كننده اراده خود را متعلق به فعل مكلف كند، و این تعلق امرى است اعتبارى، كه دنبالش پاى ثواب و عقاب به میان مىآید، یعنى اگر مكلف موجودى داراى اختیار باشد، و به اختیار خود اراده تكلیف كننده را انجام بدهد، مستحق پاداش مىشود، و اگر ندهد سزاوار عقاب مىگردد، و در چنین ظرفى یعنى ظرف اجتماع، و نسبت به چنین تعلقى یعنى تعلق اعتبارى البته، هم فرض اطاعت هست و هم فرض معصیت، هم ممكن است مكلف فعل مورد اراده تكلیف كننده را بیاورد و هم ممكن است نیاورد.
اما در غیر ظرف اجتماع مثلاً در بین ملائكه كه زندگیشان اجتماعى نیست، و اعتبار در آن راه ندارد، تا فرض اطاعت و معصیت هر دو در آن راه داشته باشد، تكلیف هم معناى دیگرى دارد.
آرى ملائكه خلقى از مخلوقات خدایند، داراى ذواتى طاهره و نوریه، كه اراده نمىكنند مگر آنچه خدا اراده كرده باشد، و انجام نمىدهند مگر آنچه او مأمورشان كرده باشد، همچنان كه فرمود:" بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ * لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ " (انبیاء/26 و 27) و به همین جهت در عالم فرشتگان جزا و پاداشى نیست، نه ثوابى و نه عقابى، و در حقیقت ملائكه مكلف به تكالیف تكوینىاند، نه امر و نهىهاى تشریعى، و تكالیف تكوینیشان هم به خاطر اختلافى كه در درجات آنان هست مختلف است، همچنان كه در جاى دیگر قرآن آمده:" وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ "، و نیز از خود ملائكه نقل كرده كه مىگویند:" وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَمَا خَلْفَنَا". [2]
در توضیح کلام علامه باید اضافه کنم:
فرشتگان بر اساس متون اسلامى و آیات قرآن، نمىتوانند برخلاف وظیفهاى كه دارند اقدام كنند. بنابراین اختیار به معنای مصطلح در بین ما انسانها، در مورد آنها مطرح نیست؛ چون انسان مخیر است؛ یعنى، مىتواند انجام دهد و مىتواند انجام ندهد.
از طرفى جبر نیز به معناى سلب اختیار از موجودى است كه شأن اختیار را داشته باشد؛ مثلاً اگر انسانى را وادار كنند كه كارى را برخلاف میل خودش انجام دهد، او را مجبور ساختهاند. بنابراین در فرشتگان جبر هم مطرح نیست.
البته براى اختیار معناى دیگرى نیز هست كه فرشتگان را هم شامل مىشود و آن این كه كارى را كه انجام مىدهند، از روى میل و رغبت است؛ بدون آنكه از سوى عامل دیگرى تحت فشار قرار بگیرند. بنابراین تسبیح و تقدیس فرشتگان اختیارى است و آنچه را مىكنند، در كمال میل و رغبت انجام مىدهند.
پی نوشت ها :
[1]. تفسیر فخر رازى، ج 30، ص 46
[2]. ترجمه المیزان، ج19، ص: 562
.. تبیان..
نظرات شما عزیزان: