شاه تا مىتوانست در مقابل فشارهاى داخلى یا خارجى - منجمله فشار نهادهاى بین المللى - براى كاهش استبداد ایستادگى مىكرد.
شاه حتى مغرور به این بود كه تمام كسانى را كه در برابرش مقاومتبه خرج داده بودند، تصفیه كرده و بدون ریا و نیرنگ اعتراف مىكرد كه از دموكراسى متنفر است. (2)
سوء استفاده شاه از قدرت و روشهاى او
در زمان محمد رضا شاه، قانون اساسى كاملا مورد سوء استفاده وى قرار مىگرفت و عملا از استقلال قوا خبرى نبود و تمام تصمیمات مهم - و از جمله انتصاب و بركنارى نخست وزیر و وزراء، صاحبان پستهاى بالا، استانداران و غیره - توسط شاه اخذ مىشد.البته سلطه شاه بر سیاستهاى نظامى و خارجى كشور از بقیه آشكارتر بود.
در این دوران، شاه با تفرقه انداختن بین افراد و سازمانهاى داراى وظایف متداخل و ایجاد و تحریك دشمنى و حسادت بین آنها حكومت مىكرد. (3)
همچنین نهادهایى مانند بازرسى شاهنشاهى، ساواك، نیروهاى مسلح شاهنشاهى، دادگاههاى نظامى و افراد ذینفوذ خاص و قدرت اقتصادى و سیاسى خانواده سلطنتى در راستاى هدایت نهادهایى مانند دفتر نخست وزیرى و وزراء، مجلس، مطبوعات و غیره و در جهت منافع و خواسته شاه، عمل مىكردند و گاه خود، وظایف اینها را انجام مىدادند.كابینه هیچ تصمیم مهمى نمىگرفت و حد اكثر اینكه وزرا براى اجراى تصمیمات شاه مشورت مىكردند.شاه یك نخست وزیر تشریفاتى مىخواست و هویدا - كه از سال 1344 تا 1355- این سمت را در اختیار داشت، بخوبى این نقش را ایفا نمود.
یكى از نتایج استبداد شاه این بود كه وزرا براى باقى ماندن بر سركار همیشه تلاش مىكردند وزارت خانه آنها نظر موافق شاه را جلب كند و بنابراین آمار و حقایق قلب مىشد.با این وجود، شاه هر وقتبه قربانى نیاز داشت، گناه سیاستهاى خود را به گردن نخست وزیر با وزرا مىانداخت و آنها را بر كنار مىكرد.مثلا هویدا مسئول شكستهاى متوالى برنامه عمرانى پنجم - مانند خاموشىهاى برق در بهار و تابستان سال 1356- معرفى گردید.
از سوى دیگر، انتخاب نخست وزیر و وزیران عمدتا از بین افراد وابسته به سازمانهاى جاسوسى شاه و آمریكا و فراماسونرى صورت مىگرفت.در كتاب انقلاب ایران و مبانى رهبرى امام خمینى، كه در گرماگرم درگیرىهاى زمان انقلاب بصورت پاورقى در یكى از روزنامهها منتشر مىشد، در این رابطه آمده است:
«آمارى كه از وابستگىهاى افراد شناخته شده هیئت وزیران هویدا، آموزگار، شریفامامى، و ازهارى به دست آمده...حكایت از آن دارد كه 38%فراماسون، 24%عضو سیا و 21%عضو ساواك بودهاند» . (4)
استخدام و كنترل نخبگان (5)
در ایران پیش از انقلاب، حدود 40 خانواده ویژه - كه از نظر سیاسى و ثروت خیلى نیرومند بودند - وجود داشت.اكثریتبالایى از نخبگان سیاسى از این خانوادهها برگزیده مىشدند و یك بررسى نشان مىدهد كه 75%نخبگان سیاسى، حد اقل یك خویشاوند ذینفوذ داشتهاند.البته استخدام سیاسى نخبگان محدود به اعضاى خانوادههاى فوق نبود، بلكه گروه كوچكى از تنكوكراتهاى طبقه متوسط نیز به همكارى پذیرفته شدند.نخبگان سیاسى مهمتر بدلیل احساس عدم امنیتشاه و بى اعتمادى او، بدون توجه به امر كیفیت دست چین مىشدند و تعداد آنها به كسانى كه مىشد كه كنترل شوند و تهدیدى براى رژیم نباشند كاهش میافت.به همین دلیل به عنوان مثال: همسر شاه، فرح، رئیس 26 سازمان حكومتى بود و هزاران تصمیم معمولى حكومتى به جاى رستههاى پایینتر توسط شاه اخذ مىشد.
از سوى دیگر، روشهاى كنترل نخبگان با انواع مختلفى از مجازات براى نخبگان «خطاكار» ، تغییر متناوب افراد براى جلوگیرى از بروز حمایت مردمى براى آنها، و ایجاد تفرقه بین آنان مانند گماردن افراد رقیب به ریاست آژانسهاى حكومتى و بعهده گرفتن نقش موازنه بین آنها توسط شاه، تكمیل مىشد.عدم امنیتشغلى نخبگان باعث فساد و جمع آورى پول توسط آنها براى روز مبادا مىشد.
نخبگان ادارى و نقش آنها
به دلیل تحولات اقتصادى ناشى از گران شدن قیمت نفت كه به یك بوروكراسى متخصص و ماهر نیاز داشت، درها به سوى روشنفكران - كه بدلیل افزایش تعدادشان یك بوروكراسى حكومت غول پیكر پدید آورده بر آن مسلط گردیدند - باز شد.وقتى انقلاب آغاز شد و همراه با پیشرفت انقلاب، توقف خدمات كشورى پشت رژیم را شكست.
سخنان تكرارى و خستگى مردم
شاه در سخنان خود به طور مكرر روى موضوعات خاصى مانند رسیدن به دروازههاى تمدن بزرگ، انقلاب سفید، اصلاحات ارضى و صنعتى شدن كشور مانور مىداد.در سالها و ماههاى پایانى، شنیدن این سخنان براى مردم كه نتایجبرنامههاى او را مىدیدند، خسته كننده و تنفر انگیز به نظر مىرسید.به قول یكى از نویسندگان «وعده رسیدن به دروازههاى تمدن بزرگ بقدر ابلهانه و بلند پروازانه بود كه نه فقط امیدى بر نمىانگیخت، بلكه هر شنوندهاى را خشمگین و از آینده نومید مىكرد» . (6)
این تنفر و خستگى، به هنگام بازگو شدن القابى كه به شاه داده شده بود - مانند آریا مهر یا بزرگ ارتشتاران - كه این القاب مكرر و فراوان از دستگاههاى تبلیغاتى شنیده مىشد نیز به چشم مىخورد.
شاه با دادن وعدههاى بسیار تلاش مىكرد بر استحكام قدرتش بیفزاید.اما بر خلاف این اندیشه ماكیاولى - كه وعدهها (بدقولى) باعث ثبات تاج و تخت هستند - این سخنان در نهایت اثرات معكوس بخشید.
سازمان اطلاعات و امنیت كشور (ساواك)
در شكل گیرى ساواك، كه از اواخر سال 1335 كار خود را آغاز كرد، آمریكا و اسرائیل نقش عمدهاى داشتند. (7)
این سازمان بویژه در زمان حاكمیت نصیرى (دوره نخست وزیرى هویدا) با هزاران مامور رسمى و تعداد بسیار زیادى خبرچین و بهرهگیرى از شیوههاى متنوع در شكنجه و سركوبى، كار كنترل تمامى محافل، سازمانها، نهادها، مراكز و افراد مظنون را به عهده داشت.بدینوسیله، ساواك كه در تمام روزنامهها حضور داشت.براى آنها سر مقاله مىنوشتیا مطالب را دیكته مىكرد.در ادارات همه تحت مراقبتبودند.در ضیافتها هر كس به فرد مجاور خود بدگمان بود.در اطاقهاى هتلها، میكروفون كار گذاشته شده بود. كتابها و حتى نامههایى كه از خارج مىرسید كنترل مىشد.نامهها با بى دقتى زیاد باز و بعد با سنجاق دوخته مىشد.
ساواك گاه براى دستگیرى یك گروه كوچك به منظور اینكه فرد یا افراد مورد نظر فرار نكنند، دهها نفر را دستگیر مىكرد.
رژیم شاه علاوه بر بهره گیرى از نیروهاى گارد (مانند گارد شاهنشاهى و گارد دانشگاه) در سركوبىها از نیروهاى ارتش، ژاندارمرى و شهربانى نیز بهره مىبرد. (8)
علاوه بر این، ساواك براى حضور دائمى در افكار مردم و القاى ترس (مثلا با مصاحبههاى مقام امنیتى - ثابتى) تلاش مىكرد. ایجاد «كمیته مشترك ضد خرابكارى» با كمك شهربانى در سال 1350 به ساواك حضور آشكار بیشترى مىبخشید.
بدین ترتیب، ساواك توانسته بود به جز تعدادى از رهبران مذهبى و برخى از روشنفكران و تبعیدشدگان به خارج همه را بترساند.
همچنین ساواك در راستاى كنترل مخالفین در خارج از كشور، پولهاى هنگفتى براى رؤساى ساواك در خارج ارسال مىكرد و به اشخاص داخلى یا سیاستمداران خارجى و از جمله یكصد روزنامه و نشریه خارجى مبالغ بسیارى حق السكوت مىداد. (9)
مجموعا 4 نفر - كه عبارت بودند از تیمور بختیار، پاكروان، نصیرى و مقدم - به ترتیب به عنوان ریاستساواك منصوب شدند:
نفر اول در سال 1340 به دلیل احساس خطر شاه از وى، بر كنار شد و سپس بدستیكى از مامورین ساواك در عراق به قتل رسید. جاى وى را پاكروان گرفت.بدنبال حمله به شاه در 21 فروردین 1344 در كاخ مرمر، پاكروان نیز عزل شد و نصیرى كه قبلا مامور بركنارى مصدق، فرماندار نظامى تهران در جریان قیام 15 خرداد و از مهرههاى مطمئن شاه بود، به ریاستساواك رسید.نصیرى در جریان انقلاب كه شاه به قربانى نیاز داشت، قربانى شاه شد و مقدم به جایش منصوب شد.این هر سه نفر اخیر، با پیروزى انقلاب دستگیر شده و توسط دادگاههاى انقلاب اسلامى محاكمه و اعدام شدند. (10)
بطور كلى، القاى ترس مفرط باعث تنفر سركوب شده گردیده بود، هنگامى كه با تحولات انقلابى در سال 1356 و 1357 در این ترس تزلزل ایجاد شد و روحیه انقلابى پدید آمد، ساواك مهاجم به هدف حملات انقلابیون تبدیل شد و افشاى گسترده اعمال و شكنجههاى روحى و جسمى ساواك دهان به دهان نقل شده بر طغیانهاى عمومى مىافزود.مجموعه تحولات و اوضاع سیاسى كه تا كنون تشریح شد، در ایجاد و تقویت زمینههاى نارضایتى مؤثر افتاد.اما نمىتوان همچون بعضى از منابع (11)نقش عامل سیاسى را مطلق نمود و ریشه انقلاب اسلامى ایران را تنها در استبداد و دیكتاتورى رژیم گذشته دانست.
ب) وابستگى به بیگانگان
رژیم شاه عمیقا در جنبههاى مختلف سیاسى، اقتصادى، نظامى و غیره...به آمریكا و كشورهایى كه در اردوى این كشور بودند، پیوند خورده بود.این پیوند یك رابطه سالم دو جانبه نبود، بلكه در بسیارى از موارد به وابستگى گسترده این رژیم به بیگانگان - كه این وابستگى به طور مكرر مورد انتقاد مخالفین قرار مىگرفت - انجامیده بود.
مبارزه با نفوذ بیگانه در ایران به پایان قرن 19- زمانى كه علما با اعطاى امتیاز رویتر به مقابله برخاستند - بر مىگردد.این بدبینى و مخالفتبا نفوذ خارجى در ایران، از پس از سقوط دكتر مصدق و جایگزینى آمریكا به جاى انگلیس - و به این دلیل كه ایرانیان به آمریكا به عنوان حاكم نامرئى كشور مىنگریستند و با شعار شاه آمریكایى - علیه آمریكائیان ادامه یافت و در انقلاب اسلامى به اوج خود رسید.
پس از جنگ دوم جهانى و همزمان با تشدید جنگ سرد بین شرق و غرب، آمریكا در راستاى جلوگیرى از توسعه شوروى و كمونیزم و حفظ منافع خود، ابتدا دستبه كمكهاى سیاسى (مثلا كمك در خروج نیروهاى روسیه از كشور) زد و سپس همراه با این كمكها، كمكهاى اقتصادى و نظامى خود به رژیم شاه را به كشور سرازیر ساخت.در این رابطه، بر اساس یك پیمان نظامى دو جانبه در سال 1947 یك ماموریت نظامى آمریكایى - تحت عنوان رشد كارایى ارتش ایران - بر عهده رژیم شاه قرار گرفت.این قرار داد تا پایان سلطنت محمد رضا شاه ادامه یافت.آمریكا همچنین، در سرنگونى حكومت دكتر مصدق مداخله داشت.پس از این سرنگونى تا سال 1967، آمریكا حدود یك میلیارد دلار به رژیم شاه كمك اقتصادى نمود، تا به گفته آنها ضعف اقتصادى باعث نفوذ كمونیزم و روسها در ایران نگردد.آمریكا، همچنین در راستاى سیاستسد بندى در اطراف اتحاد شوروى، ایران راوارد پیمان بغداد - كه بعدا به نام پیمان مركزى یا سنتو (CENTO) مشهور شد - نمود.
علاوه بر این، منابع به امضاى یك قرارداد سرى نظامى بین آمریكا و ایران در سال 1959 اشاره دارند كه بر اساس آن آمریكا در صورت وقوع تجاوز به ایران به یارى ایران مىشتافت. (12)
اما هر چند تلاشهاى آمریكائیان در زمینه ایران، ظاهرا تحت عنوان كمك صورت مىگرفت، عملا ایران را به آمریكا وابسته كرد. همراهى و خود باختگى شاه و دولتمردان ایرانى نیز این روند را تشدید كرد.آمریكا از این وابستگى در زمینههاى مختلف سیاسى، اقتصادى، نظامى و استراتژیك از ایران بهره مىبرد: بر اساس دكترین نیكسون، ایران به ژاندارم آمریكا در منطقه تبدیل شد.قصد این دكترین ایجاد قدرتهاى منطقهاى براى حمایت از منافع بین المللى آمریكا و سایر كشورهاى غربى در مقابل روسها بود.در نتیجه، رئیس جمهور آمریكا - نیكسون - با فروش هر نوع تسلیحات مرسوم به ایران موافقت نمود.تا اواسط دهه 1350 ایران به بزرگترین خریدار تسلیحات آمریكایى تبدیل شده بود.از سال 1950 تا زمان سقوط شاه، ایران قرار دادهاى خرید تجهیزات و خدمات نظامى به ارزش حدود 20 میلیارد دلار با آمریكا امضا كرد.از سوى دیگر، آمریكا 40%سهام كنسرسیوم نفتى را بدست آورد و به اقسام سرمایه گذارىها در ایران اقدام نمود.روابط اقتصادى بین ایران و آمریكا نیز این برداشت ایرانىها را كه روابط ایران - آمریكا ماهیتا امپریالیستى است، تایید مىكرد.بعنوان مثال، براى هر دلارى كه ایران از تجارت با آمریكا بدست مىآورد دو دلار براى كالاهاى آمریكایى مىپرداخت.
علاوه بر اینها، آمریكا و سایر كشورهاى اردوگاه غرب دستشاه را در زمینه سركوبى مخافین نیز باز گذاشته، كمكهاى خود در این زمینه را نیز به عمل مىآوردند.
از میان تلاشهاى آمریكا در زمینه ایران - كه ایرانیان را به وابستگى شاه به آمریكا بیشتر از پیش معتقد مىساخت - مىتوان از درخواست آمریكا براى كسب مصونیت دیپلماتیك براى اتباع آمریكایى در ایران و تصویب آن كه مقابله شدید امام خمینى «ره» را به دنبال داشت، ورود هزاران متخصص نظامى آمریكایى و تنفر مردم از ارزشهاى جدیدى كه این افراد بهكشور تزریق مىكردند و مداخله شاه در عمان (ظفار)، ارسال تجهیزات نظامى توسط شاه به مراكش، اردن، زئیر، درگیرى نظامى ایران در سومالى، عملیات نظامى علیه ناراضیان بلوچ در پاكستان و ارسال جتهاى فانتوم براى حفظ رئیس جمهور ویتنام جنوبى - و ان تیو - نام برد كه همه این مداخلات و درگیریهاى نظامى یا تجهیزات ارسالى به دستور آمریكا و در راستاى منافع بین المللى این كشور صورت مىگرفت.بدین ترتیب، به شاه به عنوان یك عنصر آمریكایى نگریسته مىشد.
روابط با اسرائیل و آفریقاى جنوبى
روابط شاه و اسرائیل یكى از عوامل مخالفت عمومى با رژیم شاه بود، بر خلاف نظر عموم مردم ایران و افكار عمومى در جهان عرب كه خواستار نابودى رژیم اسرائیل بودند، رژیم شاه روابطى گسترده با اسرائیل داشت.در یكى از منابع طرفدار رژیم شاه آمده بود: «هدف كنونى ناسیونالیسم عرب...نابود ساختن اسرائیل، گسترش پان عربیسم در منطقه خلیج فارس و سوسیالیزم رادیكال است. ناسیونالیسم عرب اغلب مخالفتبا بیگانگان خصوصا بریتانیا و ایالات متحده را در بردارد.هیچیك از این مسائل با دكترین كنونى ایران...مطابقت ندارد» . (13)
بدین ترتیب، شاه 65%نفت مورد نیاز اسرائیل را تامین مىكرد.كالاهاى اسرائیلى به سوى ایران سرازیر بود.ساواك و موساد همكارى گستردهاى داشتند و آژانس یهود كه فعالیت عمدهاش مهاجرت یهودیان به فلسطین است در تهران دفتر نمایندگى باز كرده بود.همچنین، مشهور است كه در جنگ سال 1967 هواپیماهاى آمریكایى در ایران فرود آمده، پس از تغییر رنگ و آرم به اسرائیل مىرفتند.
شاه علیرغم مخالفتهاى داخلى و جهانى و از آن جمله انتقاد نیم میلیارد نفر سكنه آفریقا، با رژیم نژاد پرست (آپارتاید) آفریقاى جنوبى نیز روابط حسنه داشت و 95%نفت مورد نیاز این رژیم را تامین مىكرد. (14)
بطور كلى، متهورانهترین حملات علیه آمریكا و اسرائیل از طرف امام خمینى «ره» صورت مىگرفت.ایشان شدیدا و به طور مكرر در سخنرانىها و اعلامیههاى خود رژیم شاه را به دلیل وابستگى سیاسى، اقتصادى و نظامى به آمریكا و رابطه با اسرائیل مورد نكوهش قرار مىدادند (15).
پىنوشتها:
(×) عضو هیئت علمى دانشكده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران.
1. نظر عمومى مردم بر این است كه مرگ مشكوك بسیارى از افراد صاحب نام مانند تختى، حاج آقا مصطفى خمینى و دكتر شریعتى توسط شاه صورت گرفته است.وزرا نیز اگر مىخواستند در قدرت بمانند باید از نظر فكرى خود را بى تفاوت مىكردند.
2. كلربریر، پیر بلانشه، ایران: انقلاب به نام خدا، ترجمه قاسم صنعوى (تهران: كتاب سحاب)، ص 121.
3. مثلا هویدا به نفوذ هوشنگ انصارى وزیر دارایى و جمشید آموزگار وزیر كشور كه قرار بود رهبران دو جناح حزب رستاخیز باشند، حسادت مىورزید.خود او دبیر كل موقتحزب شده بود.
4. سیروس پرهام، انقلاب ایران و مبانى رهبرى امام خمینى (تهران: انتشارات امیر كبیر، 1357)، ص 26.
5. كلمه نخبه اصطلاحا درباره مفهوم حژخدب بكار مىرود كه در اینجا به معنى كسانى است كه اداره امور را بر عهده دارند.این واژه در معناى كلى خود روشنفكران و گروهاى فكرى را نیز شامل مىشود.
6. مهدى پرهام، فرهنگ سكوت، مجموعه سى مقاله (تهران، بى تا، 1357) ص ص 12- 11.
7. براى كسب اطلاعات مشروح درباره چگونگى تشكیل و سازماندهى ساواك و نقش آمریكا، انگلیس و اسرائیل در ایجاد آموزش آن رجوع كنید به حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى (2 جلد، تهران: انتشارات روزنامه اطلاعات، 1370) جلد 1، ص ص 476- 381.
8. گارد شاهنشاهى كه در مركز آن سازمان افسران قرار داشت و مطمئنترین نیروى نظامى شاه بود، بطور اخص حفاظت از شاه را بر عهده داشت.
9. حسین ارژنگى، غارتگرى در ایران (تهران: ناشر نویسنده، 1358) ص ص 26- 18 و 42- 40.
10. حاتم قادرى، تحلیلى از انقلاب اسلامى ایران (تهران: دفتر تحقیقات و برنامه ریزى درسى وزارت آموزش و پرورش، 1366)، ص ص 54- 53.
11.See Mohsen Nodjomi,Deictaorship and rise of popularMovement :the case of iran (ann arbor :u.m.i,1986) ,pp.178 -179.
12. سید جلال الدین مدنى، تاریخ سیاسى معاصر ایران (2 جلد، قم: دفتر انتشارات اسلامى، 1361)، جلد 1، ص 176.
13. حافظ فرمانفرمائیان، تحلیل تاریخى سیاستخارجى ایران از آغاز تا امروز، ترجمه اسماعیل شاكرى (تهران: انتشارات مركز مطالعات عالى بین المللى دانشگاه تهران، 1355)، ص 62.
14. گ.ل.بوندارفسكى، تاریخ توسعه طلبى آمریكا در ایران (تهران: انتشارات آلفا، 1358)، ص 112.
15. به عنوان مثال رجوع كنید به: فلسطین و صهیونیزم (كلام امام)، دفتر نوزدهم (تهران: انتشارات امیر كبیر، 1363)، ص ص 63- 41.
حمید روحانى، بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى (2 جلد، تهران: انتشارات راه امام، 1360)، ج 1، صفحات 413، 457، 692، 716، 726 و...
نظرات شما عزیزان: