اينان پس از بيرون آمدن از دريا چنان كه قرآن مجيد مىفرمايد بر قومى عبور كردند كه همواره با پرستش بتها و اصنام ملازمت داشتند، از باب ضعف در عقل و انديشه، و غرق بودن در امور مادى و حسى با كمال بىشرمى به موسى گفتند: اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِيهِ وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ. قالَ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِيكُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ. وَ إِذْ أَنْجَيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ يُقَتِّلُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ. وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ ......: «1» اى موسى همان گونه كه براى آنان معبودانى است تو هم براى ما معبودى قرار ده!! راستى اخلاق مادى و حسگرائى و تكيه نكردن بر دليل و برهان و منطق و عقل چه مىكند، و انسان را به چه ورطههائى از خطر و سقوط و هلاكت مىاندازد! موسى گفت: بدون ترديد شما گروهى هستيد كه جهالت و نادانى ميورزيد و از عقل و منطق دور هستيد و به خاطر بىبصيرتى و كوردلى به امور محسوس محض روى داريد. قطعاً آنچه اينان در آن قرار دارند و آن عقايد شركآلود و آئين بت پرستى است نابود شده و فاسد است و آنچه همواره انجام مىدهند باطل و برباد است. و سپس با يك دنيا تعجب و شگفتى به بنىاسرائيل گفت: آيا غير خدا را كه هيچ گونه شايستگى براى پرستش ندارد به عنوان معبود برايتان طلب كنم، در حالى فقط خداست كه شما را بر جهانيان روزگارتان برترى داد؟! اى بنىاسرائيل ياد كنيد هنگامى كه شما را از چنگال ظالمانه فرعونيان نجات داديم، آنان كه شما را به سختترين صورت شكنجه مىكردند و به شكلى گسترده پسرانتان را مىكشتند و زنانتان را براى كنيزى و بيگارى كشيدن و نشستن در مرگ فرزندان زندهمىگذاشتند و در اين امور براى شما از سوى پروردگارتان آزمايشى بزرگ بود. و ما موسى را سىشب به ميعادگاه خوانديم و آن سىشب را به ده شب ديگر تمام و كامل نموديم. موسى پس از وعده خدا براى اين كه آن ملت را در سايه نظامى متين و استوار و رشد دهنده، و تضمين كننده خير دنيا و آخرت قرار دهد به ميعادگاه رفت، كه پس از پايان آن ضيافت ويژه به دريافت كتاب آسمانى تورات كه حاوى همه حقايق مربوط به هدايت است نايل آيد و به ميان جامعه خود باز گردد و آنان را با تعليم دادن تورات و وادار كردن به عمل به آن به سعادت دنيا و آخرت برساند. مردى هوا پرست و گمراه كننده و تجسمى از شيطان كه كوتاه بينى بنىاسرائيل را در تقاضاى از موسى براى قرار دادن بتى براى آنها جهت پرستيدن ديده بود، و ضعف عقلى و فكرى و ارادى آنان براى او ثابت بود، و غرق بودن آن قوم در ماديات و دلباختگى آن بىخبران به امور حسى و لذائذ ظاهرى برايش ثابت بود در غيبت موسى با ساختن مجسمه گوسالهاى از زيور آلات و طلاجات كه وقتى در جهت باد قرار مىگرفت صداى گاو از آن بر مىخاست در معرض ديد و تماشاى آنان گذاشت و گفت: هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى!! «2» اين است معبود شما و معبود موسى!! آن كم خردان پست، و سفيهان زشت باطن، و بىارادههاى جاهل، و غرق شدگان در ماديت، و دلباختههاى به امور حسى و لذائذ ظاهرى كه در حقيقت گوساله طلائى ساخت سامرى از باطن گوساله خوى و طلا جوى آنان بيرون آمده بود به گوساله به عنوان معبود روى آورده و به پرستيدن آن مشغول شدند و به ستمى عظيم و ظلمى بزرگ نسبت به توحيد خالص و نسبت به خود و خير و سعادتشان تن دادند و مصداق حقيقى أَنْتُمْ ظالِمُونَ شدند. باور نكردن سخن صادقان، و گوش ندادن به موعظه و پند ناصحان، و فرار از علم و حكمت پيامبران، و بىتوجهى به دليل و برهان، و غرق بودن در ماديات و دلباختگى به حس و لذائذ قطعاً انسان را از خدا جدا و به گوساله پرستى در صورتهاى گوناگونش مىكشاند! «پيروى و متابعت از حسّ و ماده [كه دو امر روبنائى و ظاهرى و محدود و از دست رفتنى هستند] و تسليم شدن در برابر آن دو انسانها را در يك تناقض ويژه از جهت قول و عمل و گرفتار مىكند، زيرا از طرفى پيروى از حس موجب مىشود كه مطلبى را جز آنچه حسّ بر آن دلالت دارد نپذيرند گرچه حق باشد، از طرف ديگر تسليم در برابر ماده ايجاب مىكند كه عملًا آنچه را شخصيتهاى بزرگ مادى مىخواهند يا مىپسندند بپذيرند! آنان هر گونه تقليدى را در موضوعاتى كه دور از حس آنان است اگر چه خوب باشد به نام اين كه تقليد است مذمت مىكنند ولى همانها هر گونه تقليدى را كه موافق هوسهاى مادى است به نام بهرهبردارى از زندگى ستايش مىنمايند اگر چه عمل بدى باشد براى همين جهات است كه به سختى در برابر اوامر پيامبران و درستكاران و علماى ربانى كه آنان را به خير و صلاح دين و دنيايشان دعوت مىكنند تسليم مىشوند، و در برابر دعوت افراد مغرض و سركش را خيلى زود مىپذيرند!» «3» متأسفانه محاكم تفتيش عقايد در قرون وسطى كه به وسيله كشيشان مسيحى برپا شد و علم و دين كليسائى را در برابر با يكديگر به جنگ و مبارزه سختى كشيد و در اين ميدان خصمانه و ظالمانه ميليونها نفر عاشق علم و عالم را به فرمان كشيشان محكوم به اعدام و نابودى كرد و به تدريج جامعه اروپائى را به تسليم شدن در براى حس و ماده وادار كرد و دانشمندان علوم مادى با قدرت تمام باعث شدند كه دين كليسائى به درون كليسا رانده شود و قلب همگان به سوى حس و ماده جهتگيرى نمايد و تمدن غرب بر اين دو پايه بنا گذارى شود و در قرن هيجدهم به بعد اين تمدن جداى از مسائل معنوى و اخلاقى با كمك به اصطلاح دانشمندانى چون داروين و فرويد و دركايم كه هر يك انسان را از يك بعد خاص آن هم به صورت افراط و تفريط نگريستند به اوج خود برسد و انسان در فضاى اين تمدن با همه وجودش حسگرا و مادهپرست گردد و دلايل و براهين مربوط به ماوراء حس را هر چند استوار و محكم و منطقى و عقلى باشد نپذيرد و از طرف ديگر هيچ برهان و دليلى در موضوعاتى كه متضمن لذائذ مادى حسى است مطالبه ننمايد و اين موضوع خط بطلان بر غرائز انسانيت و احكام آن و امور فطرى و يقينى كشيد و معارف عاليه و اخلاق فاضله را از ميان برداشت و انسانيت انسان را از او گرفت و جامعهها و ملتها را در معرض شديدترين مفاسد اخلاقى و خانوادگى و اجتماعى و سياسى قرار داد!! انسان در فضاى تاريكى كه بر اروپا حاكم شد از مستقل بودن نوعش، و ريشه اصيلش كه از حضرت آدم و حوا كه داراى مقام خلافت اللهى بودند و هر دو به دست قدرت حق و اراده حكيمانه حضرت رب بىسابقه نر و مادهاى از گوهر پرارزش خاك آفريده شدند و به عنوان نوعى مستقل در ميان انواع جانداران ظهور كردند جدا شد و سر از ريشهاى به نام ميمون كه سمبل بازى و بازىگرى و دلقكى براى سرگرمى مردم است درآورد و در كنار او علمى به نام علم الانواع قرار داده شد و به دانشگاهها راه يافت و با استادى دانشمندان صهيونيست مسلك به باور دانشجويان و در نهايت به باور اكثر مردم داده شد كه ريشه شما ميمون و باطن و درون و روانتان كه ارث از اصل و ريشه وجودتان ميمون مىبريد ميمون صفت است و مسئله انسانيت و اخلاق و فضيلت و شرافت و كرامت و اصول انسانى امورى اعتبارى است و تكيه بر آنها غير منطقى و محدود شدن به آنها موجب محروميت از لذائذ و به كارگيرى غرائز به صورت آزاد است و سبب بىبهره شدن از شهوات مطلق و خواستههاى بىقيد و شرط است و پس از آن دوركايم به اين موج كمك كرد و انسان را در همه جهات و امور معلول اقتصاد دانست، و دانش او همچو هم پالكى سابقش به دانشگاهها و مراكز علمى راه يافت و اقتصاد و امور مادى محور و بنيان زندگى گشت و (لا اله الا الدلار) جاى لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* نشست و بشر را در سقوط عجيبى فرو برد و او را در لجنزار ماديت و پول و ابزار بدون ايمان و اخلاق به اسارت نشاند، و بدتر از هر دوى آنان هممسلك خطرناكشان فرويد بود كه چون هر دوى آنان از آئين تحريف شده يهوديت كه آئينى مادى و پولى بود پيروى مىكرد به عنوان روانكاو و روانشناس ميدان دار تمدن غرب شد و با نوشتن كتاب و به تحرير كشيدن مطالبى كه هيچ دليل عقلى و منطقى ندارد راه انسانيت و فضايل و اخلاق و حقيقت را مسدود نمود و افكارش با هزينههاى سنگين صهيونيستها به همه مراكز علمى حتى مجامع دانشگاهى كشورهاى اسلامى راه يافت و تا حدى توانست مسير ايمانى و عقلانى بسيارى از انسانها و شايد اكثريت آنان را در غرب و شرق عالم به سوى اسافل اعضا برگرداند و با چهرهاى كه كاشف از كمال آرامش درونى است! همه عظمتها و ارزشها به نحوى از انحاء به نام خردگرائى و حسگرائى تا حد پستترين مرحله حيوانيت پائين بياورد!! البته قرنها پيش از فرويد، جلال الدين بلخى آن حكيم عارف تباه شدن موجوديت آدمى را و ساقط شدن همه ارزشها را با اين پديده حيوانى يعنى برگشتن از اوج صعود انسانى به پستترين نقطه نزول حيوانى كه محور قرار دادن اسافل اعضا در زندگى است گوشزد نموده مىگويد: جز ذكرنى دين اونى ذكر او سوى اسفل برد او را فكر او «4» نگاهى به وضع جوامع امروز بيندازيد و در حالات و اعمال و رفتار اكثر آنان به خصوص جوامع غربى و مقلدين كورشان دقت كنيد مىبينيد شهوترانى بىقيد و شرط، تجاوز به نواميس به عنف و غير عنف، روابط نامشروع زنان با زنان، مردان با مردان و زنان و مردان با يكديگر، موج گسترده عشقهاى مجازى، نيمه عريانى و عريانى زنان و مردان، فيلمهاى محرك سينمائى و تلويزيونى و ماهوارهاى، قتل و غارتگرى، تجاوز به حقوق، رشوه، فساد فكرى، فساد باطنى چون حسد و بخل و طمع و غرور و نفاق و ريا، زورگوئى، به استعمار كشيدن ملتها به وسيلهى زورمندان، آدم ربائى، آدم فروشى، جاسوسى، خيانت، جنايت، بلوغ زودرس بر اثر تحريك شهوات، متلاشى شدن نظام خانواده، فرار فرزندان از خانهها، اعتياد به انواع مواد مخدر كه هر ساعت نوعى از آن براى به دام انداختن نسل به بازار مىآيد و ....... ظاهر و باطن زندگى را گرفته و دريا و صحرا و جوّ را به فساد و تباهى كشيده و امنيت روانى مردم را در شرق و غرب به هم زده و فضائى از شديدترين نگرانىها را به وجود آورده و كوس رسوائى غرق بودن در ماديات و دلباختگى به حس و لذائذ آن را در هر كوى و برزن و بلكه در هر خانه و كاشانه به صدا در آورده است!! و نزديك است اين تمدن ماشينى كه بر دو پايه ماده و حس بنيانگذارى شده و به
نظرات شما عزیزان: