در جنگ نرم از سلاحهایی استفاده میشود که میتواند شامل جنگافزارهای نظامی باشد که بستر را برای سلطه روانی و ارعاب فراهم میآورد و ناتوانی را به طرف مقابل گوشزد یا تلقین میکند و این گونه اذهان و سپس قلوب را تحت تسخیر و سلطه خویش در میآورد. البته مهمترین ابزار در جنگ نرم، سلاحهای نرمی است که از طریق تبیین فلسفی، تشکیک در افکار و اندیشهها، تردید در عمل و موفقیت آن و نیز بهرهگیری از عناصری مانند جاسوسی، مردمشناسی و روانشناسی جامعه مخاطب و مانند آنها انجام میشود تا ذهن مخاطب از تصدیق به موفقیت در عملیات دچار شک شده و قلبش انگیزهای برای عمل نداشته باشد و عزم به تردید تبدیل شود.
در مطلب حاضر برخی ویژگیهای جنگ نرم و بایدها و نبایدهای آن از دیدگاه قرآن بررسی شده است.
جنگ نرم علیه جنگ سخت
بیگمان هدف در جنگ سخت، حذف فیزیکی دشمن و منابع مالی و اقتصادی اوست. از این رو تمام تلاش در جنگ سخت، بهرهگیری از ابزارها و سلاحهایی است که موجب مرگ دشمن یا ناکارآمدی وی میشود و یا منابع مالی و اقتصادی و زیرساختهای اصلی او را نابود میسازد؛ زیرا از میان بردن زیرساختها بویژه زیرساختهای اقتصادی دشمن، زمینه را برای سستی و ضعف جنگجویان در مقابله با حملات را فراهم میآورد. برخی از دشمنان سعی میکنند که حتی پیش از حمله سخت و حذف رزمندگان دشمن، نخست زیرساختهای دشمن را نابود کنند تا او فاقد هر گونه پشتیبانی و حمایت از پشت جبهه شده و به اجبار سر تسلیم فرود آورد. از همین رو همواره نخستین حملات به تاسیسات و زیرساختها انجام میشود.
اما هدف در جنگ نرم، حذف فیزیکی دشمن نیست، بلکه ایجاد شرایطی است که او با کمترین هزینه تسلیم شود و منابع انسانی و مالی بیکم و کاست برای استثمار و بهرهکشی باقی بماند؛ زیرا توسعهطلبی و گسترش سرزمینی و افزایش منابع بیشتر مورد نظر است؛ البته گاه در جنگ نرم، هدف فروریختن روحیه دشمن و سپس نابودی او با کمترین هزینه است؛ ولی این نوع از جنگ نرم، فواید کمتری نصیب میکند، در حالی که از مهمترین اهداف نظامهای سیاسی در جنگ نرم در جهان امروز، افزایش قدرت و شوکت و گسترش دایره سلطه و جهانگیری هدف است. مستکبران جهانی امروز برای گسترش سلطه جهانی تلاش میکنند و هدف آنان سلطهپذیری جوامع دیگر و امکان بهرهکشی و استثمار آنان بدون مزاحمتهای اساسی از سوی دیگران و بلکه همراهی و همدلی جوامع دیگر در مسیر اهداف آنان است؛ چنانکه جهانخواران امروز و مستکبران ستمگر در جهان، با بهرهگیری از گفتمان فریبای حقوق بشر، مردمسالاری، امنیت جهانی، دهکده جهانی، اقتصاد جهانی و مانند آن تلاش دارند این سلطه را افزایش دهند. از همین رو، تنها در موارد محدود، مدیریت شده و هدایت شد، اقدامات نظامی سخت را برای گوشمالی گروهی مخالف با سلطه جهانی آنان، گوشزد به دیگران و ارعاب آنان انجام میدهند و از گسترش دامنه و آسیبهای آن به شدت خودداری میکنند. در حقیقت این نوع جنگ سخت و نظامی و آتشافروزی مهار شده، نوعی جنگ سخت در راستای جنگ نرم است.
به هر حال، جنگ نرم، جنگ امروز جهان متمدن و پیشرفتهای است که هدف خویش را سلطه استثمارگرانه و اقتصادی قرار داده است؛ زیرا در گفتمان جهانی مستکبران، آخرت و معاد و رستاخیزی نیست و همه حقیقت همین دنیای مادی و محسوسی است که معقول حقیقی است و دنیای غیرمحسوس نه تنها مقبول نیست، بلکه از نظر ایشان معقول نیست؛ زیرا عقل، ابزاری تحت سلطه حواس عمل میکند و درکی از جهان معقول غیرمحسوس نمیتواند داشته باشد. این گونه است که همه بهشت آنان، همین دنیای محسوس خواهد بود و برای سعادت در آن تلاش میکنند و با افزایش قدرت و ثروت بر آن هستند تا آسایش و آرامش بیشتری را برای خود با بهرهکشی و استثمار مردمان فراهم آورند و یک درصدی را بر نود و نه درصدیها حاکمیت بخشند. از همین رو مستکبران جهانی، هرگز خواهان نابودی منابع انسانی و مالی و مادی جهان نخواهند بود؛ زیرا میخواهند بیشترین ثروت و قدرت را در اختیار داشته و بیشترین سود را در قالب لذتهای مادی خور و خواب و خشم و شهوت ببرند و به سعادت و خوشبختی در بهشت دنیا برسند. بنابراین، جنگ تمام عیار سخت و فراگیر به معنای از میان بردن این ثروت و قدرت است و هرگز حاضر نیستند تن به این نابودی بدهند؛ از همین رو جنگ نرم علیه جنگ سخت در جهان امروز قد علم کرده است و جهانخواران به جنگ نرم گرایش دارند و از همه ابزارهای جنگ نرم بهره میگیرند.
در جنگ نرم، همه انواع جنگافزارها از سخت و نرم مورد استفاده قرار میگیرد و اختصاص به جنگ افزارهای جنگ نرم فکری و روانی ندارد؛ این خیال خام است که گفته شود در جنگ نرم که جنگ علیه اذهان و قلوب است تنها از جنگ افزارهای نرمی چون شایعه، جاسوسی، آموزش و پرورش، سفارت و سفیر و مانند آنها استفاده میشود، بلکه افزون بر اینها، برای ارعاب دشمن حتی از سلاحهای نظامی مرگبار و کشتار جمعی ولی محدود و معدود و مهار شده بهره گرفته میشود تا ناتوانی در طرف مقابل القا کنند و یا دیگران را مرعوب خود سازند تا خود با جان دل و رضای خویش سلطه استثماری را پذیرا شوند و مثلا سلطه نژادی را یک امر طبیعی به شمار آورند و خود را خردهتر و کوچکتر از آن بدانند که رقیب گفتمانی و یا وجودی سلطهگر باشند. به این نوع روش تلفیقی جنگ هوشمند هم گفته می شود.
نظرات شما عزیزان: