3. مودت (ودود)
«مودت» از ماده «ود» است. این ماده، در قرآن به دو معنا به کار رفته است: یکی به معنای محبت و دوستی است و دیگری به معنای آرزو و خواسته (راغب اصفهانی، 1362). در این بحث معنای اول مورد نظر است. این معنا در مورد خداوند صادق بوده، در آیات متعدد قرآن به کار رفته است. خداوند متعال در چند آیه، خود را با این صفت معرفی کرده و دوستی و محبت خود به بندگان و متربیانش را نشان داده است. برای نمونه فرموده است: وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ (هود، 90) إِنَّهُ هُوَ یُبْدِئُ وَ یُعِیدُ* هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ (بروج، 13 و 14). مربی در تربیت متربیان خود، باید صادقانه و بدون هر گونه شائبه ای آنان را دوست داشته، به ایشان عشق بورزد و این دوستی و محبت خود را آشکار کند؛ در این صورت است که بین مربی و متربی، رابطه ای صمیمانه و محبت آمیز ایجاد می شود و این امر، انگیزه متربی را دو چندان کرده، او را آماده تأثیرپذیری از مربی خود می کند.
4 . حکمت (حکیم)
یکی از صفات خداوند که در مقام تربیت بندگان نمود یافته است، صفت حکیم بودن او است. این صفت بیش از یک صد بار در قرآن تکرار شده است و این فراوانی، نشان از اهمیت ویژه آن در امر تربیت دارد. خداوند امور هستی را از روی حکمت، تدبیر می کند؛ برای هر کار خود حکمتی دارد؛ هیچ کار بیهوده ای انجام نمی دهد و لغو و باطل
دراو راه ندارد. برخی از بندگان و متربیان او به درجاتی می رسند و این بر اساس حکمت اوست: نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ (انعام، 83)؛ آنگاه که بنده ای از بندگانش خطا کند، او به حکمتش آن که را بخواهد می آمرزد: وَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَى مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (توبه، 15) و در جایی که بنده اش سزاوار تنبیه است، اوست که براساس حکمتش از او می گذرد و یا او را کیفر می دهد: إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (توبه، 106).
هر مربی در موقعیت های گوناگون تربیت، با تصمیم ها و فعالیت های مختلفی روبه روست. گاهی در مقام تشویق متربیان است و گاهی در مقام تنبیه آنان؛ گاهی ممکن است به دلیل برخی شایستگی ها، بعضی را به بعضی دیگر ترجیح دهد؛ و در یک موقعیت ممکن است به گونه ای رفتار کند و در موقعیت دیگر، به گونه ای دیگر، در همه این موقعیت ها باید حکیمانه تصمیم بگیرد و حکیمانه رفتار کند.
5 . بردباری (حلیم)
حلم به معنای مهلت دادن و شتاب نکردن در سزا دادن به گناه است (سمعانی، 1368، ماده حلم). یکی از صفات پروردگار که در رفتار او با بندگانش بسیار متجلی است، صفت حلم و بردباری اوست. انسان به گونه ای آفریده شده است که زمینه گرایش به شر و نافرمانی در او وجود دارد و در انجام بسیاری از کارها، ضعیف و ناتوان است. گاه ناسپاسی می کند؛ گاه به طغیان و سرکشی می گراید و گاهی هم عجول و بی حوصله می شود. این وضعیت، شرایط ویژه ای برای رفتار با او می طلبد. خداوند متعال هر چند آفریدگار انسان بوده، بر هر کاری تواناست و صفاتی چون جبار (حشر،22)، شدید القوی (نجم، 5)، قهار (زمر،4)، شدید العقاب (غافر، 22) و ذوانتقام (زمر، 37) دارد، با این حال، در برابر رفتارهای انسان بردبار بوده، با وی مدارا می کند؛ به او مهلت می دهد
و در عقوبت و تنبیه او شتاب نمی کند. از این رو در آیات متعدد، در مقامل تعامل با رفتارهای ناپسند بندگان، خود را به داشتن این صفت می ستاید. برای نمونه، می توان به این موارد اشاره کرد: وَ اللَّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ (بقره، 263)،أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ (بقره، 235) و (آل عمران ، 155)، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ (نساء، 12) و کَانَ حَلِیماً غَفُوراً (فاطر، 41). کسی که مسئولیت تربیت افراد را پذیرفته است، باید واقعیات مربوط به متربیان را بپذیرد؛ ضعف ها و محدودیت های آنها را درک کند و در برابر ناهنجاری های آنان صبور و بردبار باشد تا بتواند از این راه به تدریج بر آنان تاثیر بگذارد.
6. دقت (لطیف)
«لطیف» از ماده «لطف» است. این ماده در کتاب های معتبر واژه شناسی، به دو معنا به کار رفته است: یکی به معنای «رفق» و دیگری به معنای «دقت در امور» (زمخشری، 1960م؛ فیومی، 1405، ابن منظور، 1376؛ ابن فارس، 1404؛ مصطفوی، 1385، ذیل ماده لطف). در آیات قرآن نیز به این معانی توجه شده است. برای نمونه، در آیه اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ (شوری،19) معنای اول و در آیه مبارکه یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ (لقمان، 16) معنای دوم به کار رفته است.
این صفت نشانگر این است که خداوند در مقام تربیت انسان هم به دقایق امور و جزئیات توجه دارد و هیچ چیز از دایره توجه و تدبیر او خارج نیست و در عین این دقت و ریزبینی، با بندگانش رفیق و مهربان است و با آنان با مدارا و نرمی رفتار می کند. بنابراین مربی که درصدد نقش آفرینی در عرصه تربیت دینی است، باید این ویژگی مهم را داشته باشد و در تعامل با متربیان، ضمن توجه دقیق به امور، اصل رفاقت و مدارا با انان را سرلوحه کار خود قرار دهد.
7 . نوآوری (خلاق)
خلاقیت و ابتکار امری مهم در تربیت و از ویژگی های خداوند در مقام مربی است. آفرینش جهان و زیبایی های آن و نیز آفرینش انسان و ظرافت های او، نمونه ای از این ویژگی خداوند است که همه اینها در مرحله خلق و هستی بخشی به انسان و جهان پیرامون اوست؛ اما مهم تر از همه، خلاقیت در مرحله تدبیر و تربیت انسان است؛ از همین رو، خداوند در قرآن با موصوف قرار دادن واژه «ب»، از این صفت یاد کرده است: إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِیمُ (حجر، 86). در تربیت دینی که عرصه ای حساس و ظریف است، مربی باید قدرت خلاقیت بالایی داشته باشد. مربی خلاق، متناسب با موقعیت های گوناگون تربیتی و براساس ظرفیت ها و توانمندی های متربی، به برنامه ریزی و طراحی فعالیت های موثر تربیتی می پردازد و با خلق موقعیت های جدید و انتخاب روش ها و راهبردهای مناسب، سریع تر به اهداف تربیتی دست می یابد. او پیوسته باید این توانمندی خود را تقویت کند تا در پرتو آن، الگویی از تربیت پویا و خلاق را ارائه دهد.
8 . عزت و اقتدار (عزیز، غنی، قدیر، قوی، علی، کبیر، عظیم، مقتدر، جبار، متکبر، ذوالقوه المتین، قهار، ذوانتقام، شدید القوی، شدید العقاب)
«عزیز» از ماده «عزت» است و عزت در مقابل ذلت، بر اقتدار و برتری دلالت می کند و صفاتی چون قهر، غلبه، قوت و شدت از آثار آن است (مصطفوی، 1385، ماده عز). از جمله ویژگی های خداوند، عزت و اقتدار او در مقام تدبیرو تربیت عالم هستی است و از همین رو، در آیات متعددی از قرآن این صفت تکرار شده و در بسیاری از آنها، این صفت به دنبال واژه «رب» آمده است: وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (شعراء، 9، 68، 104، 122، 140، 159، 175 و 191)؛ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ (هود؛ 66)؛ وَ قَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (عنکبوت، 26)؛ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ (ص، 66) أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ (ص،9). افزون بر این واژه، واژگان دیگری نیز در قرآن برای تاکید بر معنای این صفت آمده است که می توان به واژه های زیر اشاره کرد: قوی (حج، 40)؛ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ (ذاریات، 58)؛ قدیر(ملک،1)؛ علی (شوری،51) کبیر (حج، 62)؛ عظیم (شوری، 4)؛ جبار (حشر، 22)؛ شَدِیدُ الْقُوَى (نجم، 5)؛ قهار (زمر، 4)؛ شَدِیدُ الْعِقَابِ (غافر، 22) و ذو انتقام (زمر، 37). مجموعه این تعبیرها که بر اقتدار و قاطعیت خداوند در مقام تدبیر و تربیت انسان دلالت دارد، نشان می دهد که در عرصه تربیت دینی، مربی در عین برخورداری از صفت مهربانی و عطوفت، باید اقتدار، عزت و قاطعیت نیز داشته باشد؛ به گونه ای که بتواند امر خطیر و حساس تربیت را ، به ویژه در اوضاع پیچیده کنونی جهان، تحقق بخشد.
9. پسندیده بودن (حمید)
یکی از تعابیری که در قرآن به منزله صفت برای خداوند آمده است، تعبیر (حمید) است که از ماده «حمد» به معنای ستایش و در مقابل «ذم» است. حمید به معنای محمود است و محمود به کسی گفته می شود که صفات پسندیده اش زیاد باشد (ابن فارس، 1404ق). خداوند متعال همه صفات جمال و کمال را داراست و از همین رو، حمد و ستایش ویژه اوست: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (حمد،2). خداوند در موارد متعددی، خود را با این صفت توصیف کرده است؛ برای نمونه، در جایی با توصیف تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ (فصلت، 42) و در جای دیگر با عبارت وَ هُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ (شوری،28)؛ در موردی با تعبیر إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ (هود، 73) و در مورد دیگر با بیان العزیز الحمید و در موارد متعدد دیگری با تعبیر الغَنِّیُّ الحَمیِدُ (حدید، 24؛ ممتحنه، 6؛ فاطر، 15؛ لقمان، 12 و 26) خود را ستوده است. از جمله شرایط لازم برای یک مربی در تربیت دینی، برخورداری از صفات پسندیده و داشتن پیشینه مثبت، و مقبول بودن او در جامعه است. مربی وقتی صفات نیکو و پسندیده داشته باشد، متربی او را می پذیرد و وقتی او را پذیرفت، تحت تاثیرش قرار می گیرد.
10. خطاپوشی و آمرزش (غفار، غفور، غافر الذنب، ذوالمغفره، واسع المغفره)
خداوند در آیات بسیاری با کاربرد دو واژه «غفار» و «غفور»، این ویژگی مهم تربیتی خود را یادآور شده است. این دو واژه در ادبیات عرب، صیغه مبالغه هستند و بر کثرت ویژگی خطاپوشی دلالت دارند. خداوند در خطابی لطیف و شوق آفرین فرموده است: نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (حجر، 49)؛ «ای پیامبر! به بندگانم این پیام را برسان که من بسیار آمرزنده و مهربانم». همچنین در آیاتی با موصوف قرار دادن واژه «رب» که به طور صریح ناظر به بعد مربی بودن خداوند است، به نقش این صفت در تربیت اشاره کرده است. برای نمونه، می توان به این آیات اشاره کرد: سَلاَمٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ (یس، 58)؛ إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ (نحل، 119) و إِنَّ رَبَّکَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ (نجم، 32). خداوند متعال نه تنها به وجود این ویژگی در خود اشاره کرده است، بلکه بندگان و متربیان خود را به استغفار و طلب بخشش فرا می خواند: اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّاراً (نوح،10).
11. توبه پذیری (تواب، قابل التوب)
«تواب» صیغه مبالغه و از ماده «تاب» است. این ماده هم در مورد انسان و هم در مورد خداوند به کار رفته است و در هریک، معنایی متفاوت از دیگری دارد. در مورد انسان به معنای بازگشت است؛ یعنی انسان از راه نادرست معصیت و نافرمانی خداوند، روی گردان شود و به سوی خداوند متعال و بندگی او بازگردد؛ اما در مورد خداوند متعال، به معنای قبول کننده و پذیرنده بودن است؛ یعنی خداوند بنده و متربی خود را که از راه معصیت بازگشته و از رفتارهای گذشته خود پشیمان شده است، می پذیرد. کاربرد صیغه مبالغه که در ادبیات عرب بر کثرت دلالت دارد؛ نشانگر این است که خداوند بسیار پذیرنده است. برخی لغت شناسان در این زمینه می گویند: و قد یقال لله ذلک لکثره قبوله توبه العباد حالا بعد حال؛ «به خداوند تواب گفته می شود به این علت که پیوسته و زیاد، توبه کنندگان را می پذیرد». (اصفهانی، 1362، ماده تاب).
تفاوت غفار و تواب، با اینکه معنای هر دو در یک راستاست، در این است که غفار، به خطاپوشی خداوند اشاره دارد؛ اما تواب، به رابطه صمیمانه و همراه با لطف خدواند با بندگان، اشاره دارد؛ به این معنا که نه تنها خداوند خطای بندگان را می پوشاند و آنان را می آمرزد، بلکه آنان را با آغوش باز می پذیرد.
خداوند در بسیاری از آیات قرآن (بقره، 37، 54 و 128؛ توبه، 104 و 118؛ نور، 10؛ نساء، 16 و 64 و...) به این صفت مهم خود اشاره کرده است که لطیف ترین آنها، آیه 160 سوره بقره است که خداوند متعال با تکرار ضمیر متکلم، هم بر وعده قطعی پذیرش متربیان خطاکار و هم بر پذیرنده بودن خود اشاره کرده است: إِلاَّ الَّذِینَ تَابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُول?ئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ؛ «مگر آنها که توبه و بازگشت کردند و اعمال بد خود را با اعمال نیک اصلاح کرده، آنچه را کتمان کرده بودند، آشکار ساختند؛ من توبه آنان را می پذیرم که من توبه پذیر و مهربانم». بنابراین، مربی در عرصه تربیت دینی نه تنها باید از خطای متربی خود بگذرد، بلکه باید به گونه ای با او رفتار کند که در صورت پشیمانی، احساس کند که مربی او را به زیبایی و با آغوش باز می پذیرد، کریمانه و صمیمانه از خطای او می گذرد، ذهن خو را از گذشته او پاک می کند و او را با تمام وجود می پذیرد.
12. عفو بودن
«عفو» صیغه مبالغه و از ماده «عفو» است و عفو به معنای صرف نظر کردن از چیزی است در جایی که اقتضای نظر و توجه به آن وجود دارد (مصطفوی، 1385، ماده عفو). این صفت دست کم پنج بار در قرآن آمده است و بدین معناست که خداوند از گناه بندگان و عقوبت ایشان چشم پوشی می کند؛ در حالی که عملکرد بندگان گناهکار، اقتضای عقوبت و تنبیه دارد. بنابراین مربی باید در مواردی که متربیان مرتکب خطا و مستحق تنبیه و عقاب می شوند، از تنبیه آنان چشم پوشی کرده، با دیده عفو و گذشت به آنان بنگرد.
نگاهی ترکیبی به صفات خداوند در قرآن
با مراجعه به قرآن و ملاحظه موارد کاربرد صفات خداوند، یک نکته شگفت انگیز به دست می آید و آن اینکه خداوند در موارد بسیار کم، صفات خود را به تنهایی به کار برده و در بیشتر موارد، دو صفت را با هم آورده است؛ این نکته نشان می دهد که در امر تربیت، ترکیب برخی صفات با برخی دیگر، امری ضروری و مهم است؛ به این بیان که، صفات منشأ رفتارها هستند و در هر موقعیت تربیتی، باید به تناسب نیاز، برخی از رفتارها بروز کند. از سوی دیگر برای تحقق برخی از اهداف، نیاز است که دو صفت با هم، در قالب رفتارها تجلی یابند؛ بنابراین، یک مربی برای موفقیت در امر تربیت، باید در موقعیت های متفاوت، ترکیبی از صفات مرتبط و مناسب را داشته باشد. حال باید دید که در قرآن، کدام صفات با هم آمده اند؟ در ادامه به این صفات ترکیبی اشاره می شود:
1. علیم
این صفت بیشترین فراوانی همراهی را با صفت «حکیم» (دست کم 30 مورد) و «بصیر» (11 مورد) دارد؛ و پس از اینها به ترتیب با «واسع»، «عزیز»، «قدیر»، «خیبر»، «حلیم»، «خلاق» و «شاکر» همراهی دارد. این نکته نشان می دهد که علم اولاً، باید به درجه بصیرت برسد و ثانیاً بدون حکمت، چندان موثر و کارساز نیست. مربی باید حکیم و از نیروی تعقل زیادی برخوردار باشد، تا در مقام تربیت، حساب شده و حکیمانه رفتار کند. همچنین در کنار دانش لازم، باید اقتدار کافی، خلاقیت لازم و حلم کافی نیز داشته و در رفتار با متربیان دارای روحیه قدرشناسی و سپاسگزاری باشد.
2. حکیم
این صفت بیشترین همراهی را با دو واژه «عزیز» (دست کم 51 مورد) و «علیم» (دست 31 مورد) دارد و پس از اینها، به ترتیب با «خیبر» (دست کم 4 مورد) و
«حمید» و «تواب»، هر کدام یک مورد، همراه است. بنابراین مربی در تربیت دینی، علاوه بر حکمت، باید عزت، اقتدار و نیز دانش کافی داشته باشد.
3. عزیز
این صفت بیشترین همراهی را با صفت «حکیم» دارد و بیش از 50 بار با هم آمده اند: این همراهی نشان می دهد که حکمت، بدون عزت و اقتدار، کافی نیست. پس از حکمت، صفت «رحیم» با دست کم 13 مورد، بیشترین همراهی را با صفت «عزیز» دارد. این همراهی بر نکته مهمی تاکید دارد و آن اینکه، مربی در عین عزت و اقتدار، باید از رحمت و رأفت لازم نیز برخوردار باشد. صفت «عزیز» غیر از اینها، به ترتیب با صفات «علیم» (5 مورد)، «حمید» (3 مورد)، «غفار» (3 مورد)، «غفور» (2 مورد)، «وهاب» و «کریم » هر کدام یک مورد، همراه شده است که با توجه به هم معنایی «غفار» و «غفور» و «وهاب»، می توان نتیجه گرفت که مربی مقتدر و عزیز، علاوه بر حکمت و رحمت، باید از ویژگی خطاپوشی و بخشش نیز برخوردار باشد و با وجود توان انتقام و تنبیه، از خطای متربیان، کریمانه بگذرد.
4. لطیف
این صفت فقط با صفت «خبیر» همراه شده است و نشان می دهد که اگر مربی بخواهد در عملکرد تربیت خود، دقیق باشد، باید اطلاعات گسترده و همراه با مطالعه و تحقیق داشته باشد.
5. حلیم
این صفت با صفات «غفور»، «علیم»، «عزیز»، «شکور» و «اَوّاه» همراه شده است که از میان اینها، بیشترین همراهی را با «غفور» (6 مورد) دارد. این همراهی نشان می دهد که
ثمره حلم، غفران و خطاپوشی از متربی است و اگر مربی در موقعیت های بجا و مناسب، از خطای متربی چشم پوشی نکند، هنوز صفت حلم و بردباری در او ایجاد نشده است.
6 . غفور و غفار
واژه غفور با واژه های «رحیم»، «شکور»، «ودود» و «عفو» همراه شده است که از میان اینها، بیشترین همراهی را با «رحیم» (72 مورد) و «حلیم» (6 مورد) دارد. این همراهی نشان می دهد که خطاپوشی و گذشت، باید همراه با مهربانی و رحمت باشد و این امر، نشانه اوج کرامت و بزرگواری مربی است. همچنین نشانگر این است که شرط خطاپوشی، برخوداری از حلم و بردباری است. واژه «غفار» فقط با واژه «عزیز» همراه شده است و این همراهی نشان می دهد که مربی در اوج اقتدارش نیز باید خطای متربیش را بپوشاند و از آن بگذرد.
7. رحیم
این صفت با واژه های «رئوف»، «غفور» و «ودود» آمده است که از میان اینها، بیشترین همراهی را با رئوف (9 مورد) دارد. این همراهی، با توجه به نزدیکی معنای رحمت و رأفت، بر لزوم شدت رحمت در رفتار با متربی دلالت دارد؛ به گونه ای که موجب چشم پوشی مربی از خطای متربی شود.
8. ودود
این واژه با دو واژه «رحیم» و «غفور» همراه شده است و می تواند بر این نکته دلالت داشته باشد که صرف محبت کافی نیست، بلکه این محبت باید به رحمت، غفران و خطاپوشی بینجامد.
9 . خلاق
این واژه فقط با صفت «علیم» همراه شده و حکایت از رابطه دانش و خلاقیت دارد؛ به این معنا که هرچه دانش مربی بیشتر شود، زمینه خلاقیت و نوآوری در او بیشتر تقویت می شود.
10 . حمید
این صفت با واژه های «غنی»، «عزیز» و «حکیم» همراه شده است که از میان اینها، همراهی با واژه «غنی» بیشترین فراوانی (9 مورد) را دارد. این همراهی نشان می دهد که شرط محمود و پسندیده شدن، غنا و بی نیازی، به ویژه غنا در نفس است و آن مربی که وابسته به دیگران باشد، قابل ستایش و مدح نیست.
11. تواب
واژه «تواب» با دو واژه «رحیم» و «حکیم»، به ترتیب، هریک 9 بار و یک بار همراهی شده است. این همراهی نشان می دهد که رحمت مربی، مقدمه پذیرفتن متربی و عذرهای او است.
12. عفو
این واژه نیز به ترتیب ، با دو واژه «غفور» (4 مورد) و «قدیر» (یک مورد همراه شده است که با توجه به نزدیکی معنای عفو و غفران، بر اهمیت خطاپوشی و گذشت از خطای متربی در امر تربیت اشاره دارد. همچنین همراهی عفو و قدیر، بر لزوم گذشت مربی در عین برخورداری از قدرت و اقتدار، دلالت دارد.
مقوله بندی صفات
تاکنون با بررسی مهم ترین صفات خداوند به منزله مربی برتر هستی، مهم ترین صفات لازم برای یک مربی در عرصه تربیت دینی، از قرآن به دست آمد. همچنین روشن شد که صفات خداوند در بیشتر موارد، به صورت دو به دو و ترکیبی ذکر شده است که بر لزوم نگاه ترکیبی به ویژگی های مربی در تربیت، دلالت دارد. اینک باید به این پرسش پاسخ داد که آیا می توان مجموعه این صفات را در مقوله های کلی دسته بندی و به کمک آنها، مهم ترین ابعاد شخصیت یک مربی را با استفاده از صفات خداوند در قرآن، استنباط کرد؟
با یک نگاه تحلیلی به مجموعه صفاتی که بررسی شد، می توان آنها را در چهار مقوله کلی و اساسی دسته بندی کرد. این مقوله ها، محورهای اصلی ویژگی ها و صفات مربی در تربیت دینی را تشکیل می دهند و ضرورت است که در تربیت مربیان شایسته، برای فعالیت در تربیت دینی، بر این محورها و مقوله ها تمرکز کرد، این مقوله ها عبارت اند از:
الف) دسته اول:
صفاتی که بر دانایی و حکمت دلالت دارد و شامل علیم، بصیر، خبیر و حکیم می شود. در حقیقت، این دسته از صفات، بعد شناختی و عقلانی مربی را تشکیل می دهد.
ب) دسته دوم:
صفاتی که بر مودت و رحمت دلالت دارد و شامل رحیم، رحمان، رئوف و ودود می شود.
ج) دسته سوم:
صفاتی که بر عفو و مغفرت دلالت دارد و شامل غفار، غفور، عفُوّ، حلیم و تواب می شود. این دسته از صفات، همراه با دسته قبلی، ناظر به بعد عاطفی مربی می باشد.
د) دسته چهارم:
صفاتی که بر اقتدار و عزت مربی دلالت دارد و شامل عزیز، غنی، قدیر، قوی، علی، کبیر، عظیم، مقتدر، جبار، متکبر، ذوالقوه المتین، قهار، ذوانتقام، شدیدالقوی و شدیدالعقاب می شود. این دسته از صفات، ناظر به بعد تدبیر، مدیریت و قاطعیت مربی است.
نتیجه گیری
خداوند متعال، در یک نگاه، دو نقش اساسی در جهان هستی دارد: یکی نقش خلق و حدوث است و دیگری، تدبیر و تربیت عالم که می توان نقش دوم را غایت نقش اول دانست. برای تحقق بخشیدن به نقش دوم که جنبه مربیگری دارد، صفات و ویژگی هایی لازم است که خداوند در قرآن به آنها اشاره کرده است. براساس این صفات، می توان صفات لازم برای یک مربی در تربیت دینی را به دست آورد. این صفات که در بیشتر موارد، به صورت دو به دو، در کنار هم آمده اند، عبارت اند: علیم، بصیر، خبیر، حکیم، رحیم، رحمان، رئوف، غفار، غفور، عَفُوّ، حلیم، تواب، عزیز، غنی، قدیر، قوی، علی، کبیر، عظیم، مقتدر، جبار، متکبر، ذوالقوه المتین، قهار، ذوانتقام، شدید القوی و شدید العقاب.
مجموعه این صفات را می توان در چهار دسته زیر مقوله بندی کرد: صفات دال بر دانایی و حکمت؛ صفات دال بر مودت و رحمت؛ صفات دال بر عفو و مغفرت؛ و صفات دال بر اقتدار و عزت. این دسته بندی، در حقیقت، ابعاد شناختی، عقلانی، عاطفی و مدیریتی مربی را تشکیل می دهند.
پی نوشت :
1.دانشجوی دکتری روان شناسی تربیتی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
منابع تحقیق
1. قرآن مجید.
2. ابن فارس(1404ق)، معجم مقاییس اللغه، مکتب الاعلام الاسلامی، قم.
3. ابن منظور (1416ق)، لسان العرب، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
4. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1362)، مفردات الفاظ القرآن، مکتبه المرتضویه، تهران.
5. زمخشری (1960م)؛ اساس البلاغه، مصر.
6. سمعانی، احمدبن ابی مظفر (1368)، روح الارواح فی شرح اسماء الملک الفتاح، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، [بی جا].
7. طباطبایی، سید محمدحسین (1417ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت.
8. فراهیدی، خلیل بن احمد (1414ق)، ترتیب کتاب العین، موسسه النشر الاسلامی، قم.
9. فیومی، احمدبن محمد (1405)، مصباح المنیر، دار الهجره، قم.
10. قریشی، علی اکبر [بی تا]، قاموس قرآن، ج دوم، دار الکتب الاسلامیه، تهران.
11. مصطفوی، حسن (1385)، التحقیق فی کلمات القرآن، ج چهارم، مرکز نشر آثار العلامه المصطفوی، تهران.
12. هاشمی رفسنجانی، اکبر (1386)، فرهنگ قرآن، ج دوازدهم، موسسه بوستان کتاب، قم.
نظرات شما عزیزان: