ب) انسانشناسي در چارچوب معارف قرآن
ارتباط انسانشناسى با خداشناسي
تو را زكـنگـرة عـرش مىزنند صـفير *** ندانمت كه در اين دامگه چه افتادست
هم شناخت حضورى انسان راهى است براى شناخت حضورى حق، كه راه عرفان و شهود است، و هم شناخت حصولى آدمى راه شناخت حصولى پروردگار است، كه با تأمل در اسرار و حكمتهايى كه خداوند ـ جلّ جلاله ـ در وجود انسان نهاده است ارتباط مييابد و شناخت آنها بر معرفت آدمى دربارة صفات خدا ميافزايد.
انسان گنجينة اسرار الهى
آنچه در وجود گستردة آدمى به وديعه نهاده شده است، نشانههاي علم، قدرت و حكمت «او» است و در ميان آفريدگان، هيچ پديدهاى چون انسان و به قدر وى، داراى سرّ و حكمت نيست. از ميان آدميان است كه خليفةالله به وجود ميآيد و نخستين انسان، خليفة الهى بود. انسان دانندة جميع اسماي الهى و به تعبير عرفا، مظهر همة اسما و صفات خداوند است. پس شناخت انسان، در شناخت خدا نقشى مهم دارد. قرآن نيز به اين معنا اشاراتى دارد:
وَفِي الأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ * وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ؛(1)«در زمين براى اهل يقين نشانههاي بسياري است و نيز در خودتان، آيا نمىنگريد؟!»(2)
همچنين، در آيهاى ديگر ميفرمايد:
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ؛(3)و(4)«به زودى نشانههاي خود را در پيرامون
1. ذاريات (51)، 20 و 21.
2. ر.ك: محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 18، ص 404.
3. ر.ك: همان، ج 17، ص 431؛ عبد علي العروسي الحويزي، نور الثقلين، ج 4، ص 555.
4. فصلت (41)، 53.
اين آيه بهويژه بر آيات انفسى تكيه ميكند. نيز در آية ديگر ميفرمايد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لاَ يَضُرُّكُم مَن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ؛(1)و (2)«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! مراقب خود باشيد. هرگاه شما هدايت يافته باشيد، کسي كه گمراه شده، به شما زيانى نرساند».
علامه طباطبايى(رحمه الله) ذيل اين آيه، بحث گستردهاى در معرفت نفس آورده و خواستهاند از سياق آيه استفاده كنند كه تأمل در نفس، راهى براى هدايت است؛ چون صدر آيه تأكيد دارد بر اينكه خودتان را بيابيد و در خود انديشه كنيد، سپس ميفرمايد: «لاَ يَضُرُّكُم من ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ»، كه مفاد آن برحسب بيانى كه ايشان فرمودهاند اين است:(3) هنگامى كه در نفس خود بينديشيد به هدايت ميرسيد و ديگر، گمراهي ديگران به شما زيانى نمىرساند. دستكم ميتوانيم اين بيان را يك وجه محسوب كنيم. نيز در قرآن، همچنانكه آياتى داريم مؤيد اين نظر كه معرفت نفس، راهى براى معرفت خداست، آياتى هم داريم كه نسيان نفس و غفلت از شئون نفس را ملازم با فراموش كردن خدا شمرده است:
نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ؛(4)«خدا را فراموش كردند و خدا خودشان را از يادشان برد».
بدين گونه ميتوان دريافت كه توجه به نفس با توجه به خدا نوعي قرابت يا ملازمت دارد؛ چنانكه نسيان و فراموشى نفس با فراموش كردن خدا چنين ملازمتي دارد.
1. ملافتحالله كاشاني، منهج الصادقين، ج 3، ص 326.
2. مائده (5)، 105.
3. محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 6، ص 174.
4. حشر (59)، 19.
بارى، يكى از وجوه اهميت شناخت انسان، همين است كه به خداشناسى كمك ميکند؛ چنانكه در روايت آمده است كه راه شناخت خدا، خودشناسى است: من عرف نفسه (فقد) عرف ربّه؛ «هر كس خود را شناسد همانا خداي خود را شناخته است».
نظرات شما عزیزان: