اغوا و فريب
فتنه 88 با اغوا و فريب آغاز شد. فريبي که گريبانگر جمعي از اقشار جامعه را گرفت و چند ماه طول کشيد تا به تدريج پرده تزوير از چهره فتنهگران بيفتد و حقيقت بر همگان آشکار گردد. اين فريب کاري از چند طريق دنبال ميشد:
1. اين جريان با انتخاب رنگ سبز به عنوان نماد انتخاباتي خود، تلاش داشت تا مردم متدين و معتقد به نظام اسلامي را فريب دهد تا اينگونه جلوهگر شود که در خط مستقيم ولايت اهل بيت(ع) حرکت خواهد کرد، در حالي که تئوريسينهاي اين جريان سکولارهايي بودند که به حکومت اسلامي اعتقادي نداشتند.
2. اين جريان با سرقت عناوين و بزرگنمايي انتساباتي که روزگاري به رهبر بزرگوار اين ملت - حضرت امام خميني(ره) – داشت، خود را خط امامي و از نزديکان فکري امام(ره) معرفي کرد در حالي که سالها بود از انديشهها و آرمانهاي حقيقي ايشان فاصله گرفته و ايادي آنها حضرت امام(ره) را در موزههاي تاريخ ميجستند!
3. جريان فتنه از همان ابتداي ورود به صحنه چنان به سياه نمايي و تيره و تار نشان دادن وضعيت کشور به عنوان حربهاي انتخاباتي متمسک شد که فراموش کرد تا چهار سال پيش، قريب به دو دهه مسئوليتهاي اجرايي کشور را برعهده داشته است! و چنان از قانون و اقدامات قانوني سخن گفت که کسي گمان نميبرد بزرگترين بيقانوني و تمرد از قانون را در دستور کار دارد.
4. اين جريان با جوسازي و جنگ رواني، چندماه مانده به انتخابات ادعاي امکان تقلب در انتخابات را مطرح ساخت و به ظاهر براي مقابله با آن "کميته صيانت از آراء" را طرح ريزي نمود و اين در حالي بود که مشخص شد اين کميته نه تنها براي صيانت از آراء ملت راه اندازي نشده، بلکه بلعکس مجموعهاي است که براي ايجاد اغتشاش و با قصد زيرپا گذاشتن آراء ملت در صورت شکست در انتخابات پيشبيني شده است! سران اين جريان آنگاه که متوجه شدند اين شعبده بازي و سياه کاريها نتوانسته اکثريت آراء ملت را به سمت خود متمايل سازد، بر دروغ بزرگ "تقلب در انتخابات" تاکيد ورزيدند بدون آنکه حاضر باشند مستندات قابل قبولي ارائه دهند.
پس از آن بود که سناريوي براندازي نظام اسلامي با اصرار بر ابطال انتخابات 40 ميليوني ملت در دستور کار فتنه گران قرار گرفت، به نحوي که با فريب هواداران و به خيابان کشاندن آنها قصد داشتند تا نظام اسلامي را وادار به تسليم در برابر اين بدعت و مطالبه غيرقانوني نمايند.
5. طرح مسايلي چون تجاوز به زندانيان سياسي، بدرفتاري با زندانيان در بند و مواردي از اين قبيل توسط جرياني دنبال ميشد که هنوز پرده تزوير به صورت داشته و خود را خادم و دلسوز ملت و جمهوري اسلامي معرفي ميکرد.
نکته اساسي در اين ميان اين بود که هر چند اهل بصيرت و آگاهي از همان ابتداي کار با دقت و تامل توانستند بر ماهيت اين جريان نفاق پي ببرند، اما باز هم کساني بودند که در پس پرده تظاهر و رياي اين جريان، از تشخيص حقيقت امر ناتوان بوده و مناقشات پس از انتخابات را در قالب درگيري دو جناح تحليل ميکردند که در رقابت سياسي با يکديگر قرار دارند و به همين دليل بود که حکيم فرزانه انقلاب اسلامي به ضرورت افزايش بصيرت ملت تاکيد ميورزيد.
عاشورا، رسواگر تزوير و فريب
اما آنچه در روز عاشوراي سال 88 به وقوع پيوست فتنه گران را رسوا کرد. و پرده تزوير و فريب را از چهره اين منافقين برداشت. ملت به يکباره ديدند در حالي که همگان در عزاي سيد و سالار شهيدان به سوگ نشسته اند، جمعي اوباش سبز رنگِ سياه دل، به پايکوبي و اغتشاش پرداخته و با حمله به عزاداران حسيني در دفاع از سران فتنه شعار ميدهند.
هيبت آنها نيز نشاني از عزادارن حسيني نداشت و چهرههاي بدور از شعائر اسلامي به خوبي نشان ميداد که اين اوباش به استخدام درآمده! تعلق خاطري به حماسه سازان کربلا ندارند. آنان فرصت طلباني بودند که از تعطيلي اين روز فرصتي براي آشوب و بلوا يافته و همچون يزيديان به پايکوبي و هلهله پرداخته و آرمانهاي امام حسين(ع) و نظام اسلامي را نشانه رفته اند!
نکته جالب توجه در برابر چشمان نظاره گر ملت آنکه سران فتنه به جاي برائت از اين هتاکان به حمايت از آنها وارد صحنه شده و موسوي با صدور بيانيهاي اين اوباش ضدانقلاب را "ملت خداجوي" خواند که به قصد عزاداري به خيابانها آمده بودند!؟
همه اين حوادث کافي بود تا آخرين پرده تزوير نيز از چهره جريان نفاق و فتنه برافتد و ملت با حضور ميليوني خود در راهپيمايي خودجوش "برائت از منافقين" در 9 دي ماه انزجار خود را از اين جريان فرياد زنند.
از عاشوراي 61 تا عاشوراي 88
تفاوت اصلي عاشوراي سال 1388 با عاشوراي 61 هجري در آن بود که اين بار بصيرت و آگاهي و ايمان ملت مسلمان ايران فرصت را از دشمنان حقيقت گرفت و اجازه نداد که بهاي رسوايي باطل و جريان نفاق، ذبح فرزند رسول خدا(ص) و عزيز فاطمه(س) و خاندان مطهرش باشد!
اين بار امام جبهه حق مستظهر به حضور با بصيرت ملت در صحنه، فاتح اين مصاف گرديد و دشمنان حق و عدالت به زباله دان رسوا و منزوي شدند و اين در حقيقت تجلي همان توصيف حکيمانه حضرت امام خميني(ره) از ملت مسلمان ايران است که در وصيتنامه سياسي - الهي خود فرمودند:
«من با جرأت مدعي هستم كه ملت ايران و توده ميليوني آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول اللَّه(ص) و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤمنين و حسين بن علي- صلوات اللَّه و سلامه عليهما- ميباشند.»
نظرات شما عزیزان: