أي يومي من الموت أفر / يوم لا يقدر أو يوم قدر
يوم لا يقدر لا أحذره/ و من المقدور لا ينجو الحذر
(از كدام روز مرگ مي توانم بگريزم آن روزي كه مرگ در آن مقدر نشده يا آنكه مقدر شده است اگر مرگ در روزي مقدرنشده باشدمن از آن باكي ندارم و هشيار هم نمي تواند از روزي كه درآن مرگ برايش مقدر شده است، بگريزد.) به همين دليل، در دين مبين اسلام تأكيد شده است كه مرگ انتقال از مرحله اي به مرحله ديگر و از خانه اي به خانه ديگر و از زندگيي به زندگي ديگر است. الذي خلق الموت و الحياة ليبلوكم أيكم أحسن عملاً و هو العزيز الغفور"(ملك/ 2)"آن كسي كه مرگ و زندگي را پديد آورده است تاشما را بيازمايدكدامتان كارتان بهتر و نيكوتر خواهد بود .اوچيره وتوانا وآمرزگار و بخشاينده است.خداوند متعال هيچ نعمتي را از بندگانش نمي ستاند مگر آنكه نعمت بزرگ تري را به جاي آن به آنها بدهد. "إن الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة ألا تخافوا و لا تحزنوا و أبشروا بالجنة التي كنتم توعدون نحن أولياؤكم في الحياة الدنيا و في الآخرة و لكم فيها ما تشتهي أنفسكم و لكم فيها ما تدعون نزلاً من غفور رحيم (فصلت/30 -32) "كساني كه مي گويند پروردگار ما خداست و سپس پابرجا و ماندگار مي مانند، فرشتگان به پيش ايشان مي آيند و بدانان مژده مي دهند كه نترسيد وغمگين مباشيد و شما را بشارت با به بهشتي كه به شما وعده داده شده است ما ياران و ياوران شما در زندگي دنيايي و در آخرت هستيم و در آخرت براي شما هر چه آرزو كنيد هست. و هر چه بخواهيد برايتان فراهم است اينها به عنوان پذيرايي ازسوي خداوند آمرزگار و مهربان است" عن ابي بصير قال:قال ابو عبدالله عليه السلام من قتل في سبيل الله كم يعرفه الله شيئا سياته" ابوبصير از امام صادق(ع) روايت مي كند كه امام فرمود: كسي كه در راه خدا كشته شود خداوند سيئات و گناهان كه كرده است مواخذه و مجازات نخواهد كرد. قال اميرالمومنين عليه السلام ان الله فرض الجهاد و عظمه و جعله نصره و ناصره و الله ما صلحت دنيا و لا دين الا به" علي (ع) فرمود: خدا بر بندگانش واجب كرد جهاد را و آن را بزرگ داشت و وعده نصرت و پيروزي را براي دين و دنياي مردم در سايه جهاد قرار داد . به خدا سوگند كارهاي دنيا و آخرت اصلاح نمي شود مگر در سايه ي جهاد و پيكار با دشمن. پس بايد با دشمن جنگيد و استقامت و پايداري درراه نابودي دشمن وجود داشته باشد تا فتح و پيروزي نصيب مسلمانان شود . "عن ابي عبدالله عليه السلام قال : رسول الله صلي الله عليه و اله الخير كله في السيف و تحت ظل السيف و لا يقيم الناس الا سيف مقاليه الجنه و النار" امام صادق (ع) از پيغمبر اكرم(ص) فرمود: تمام خوبي ها و ارزش ها در شمشير و زير سايه ي شمشير است كه مردان جنايتكار و آلوده را سر جايشان مي نشاند و ريشه ي فتنه و فساد را قطع مي كند. مسلمين و مجرومين جهان هرگز نخواهند آرامش و آسايش داشته باشند مگر آن كه شمشيرها را در راه عدالت و قطع ريشه ي كفر به كار برند و اين سلاح ها و شمشيرها هستند كه كليدهاي دوزخ و بهشتند اگر در راه خدا و سعادت بشر به كار افتند. در سايه ي همين شمشيرها و سلاح ها بهشت براي زندگي جامعه فراهم مي شود و اگر در راه بدبختي و بيچارگي وبه استثمار كشيدن توده ي مردم مجروم و مستضعف به كار افتد همين سلاح ها و شمشيرها انسان را به بردگي و غلامي مي كشد و سرانجام انسان را به دوزخ مي افكند. عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم في فضل الفزاء في سبيل الله و قال اذا زال الشهيدعن فرسه بطغته اوضربه لم يصل الي الارض حتي بعث الله زوجته من الحور العين فتبشره بما اعد الله له من الكرامه فاذا وصل الي الارض تقول مرحبا بالروح الطيبه التي اخرجت من البدن الطيب ابشر فان لك ما لا اذن سمعت و لا خطر علي قلب بشر" پيغمبر اكرم (ص) درباره ي ثواب مبارزين راه خدا فرمود : وقتي كه مجاهد في سبيل الله بر اثر تير دشمن از اسب بر زمين افتد، هنوز پيكر پاكش نقش بر زمين نشده كه خداوند متعال فرشته اي را به استقبال روحش مي فرستد و او را به بهشت و نعمت ها و كرامت هايي كه برايش مهيا شده است بشارت مي دهد. وقتي كه پيكر پاكش نقش بر زمين شد فرشته الهي به او مي گويد آفرين بر تو اي روح پاك كه از بدن پاك خارج شدي، براي تو مقام و منزلتي است كه هرگز چشمي آن را نديده و گوشي آن را نشنيده و به قلب ( كسي خطور نكرده است.
ايثار و شهادت در نهج البلاغه
امام علي (ع) در آخرين روزهاي زندگي و كمتراز يك هفته مانده به ضربت خوردن، براي شروع پيكار مجدد با معاويه سخنراني هيجان انگيزي نمود، در اين سخنراني امام براي تقويت رواني ارتش خود، و آماده ساختن آنها براي فداكاري و پيكار صفين سخن فرمود… '': ازمع الترحال عبا دالله الاخيار !، و باعوا قليلا من الدنيا لا يبقي بكثير من الاخره لا يفني'' ''بندگان نيك خدا ''در ايام تيره روزي مسلمين، باتصميم شهادت عزم كوچ كردن از اين جهان نمودند،و اندكي از دنياي ناپايدار را به بسياري از آخرت جاويد فروختند ''. ''ما ضرا اخواننا الذين سفكت دمائهم بصفين الا يكونوا اليوم احياء، يسيغون الغصص، و يشربون الرنق''برادران ماكه درصفين،خونهايشان به زمين ريخت زيان نكردند زيراكه ديگر امروز نيستند تا شرنگ تلخ اندوهها و ناروائيها را بياشامند''. ''قد والله لقوا الله فوفاهم اجورهم، و احلهم دار الامن بعد خوفهم ''''به خدا قسم كه آنان خدا را ملاقات كردند،وخداوند پاداش آنها را به طور كامل داد، و به جايگاه آرامش پس از بيمشان برد '' (شرح ابن ابي الحديد جلد 10 ص 99 ).
شهيد و شهادت در شعر اسلامي
در دوره اسلامي آن اغراض و مفاهيمي كه با تعاليم آئين جديد در تضاد بود مهجور ماند. غزل مادي،فخر كاذب ،هجاي گزنده ،خمريات و اغراض ديگر كه از آن بوي لهو و لهب به مشام مي رسيد به انزوا رفت . در عوض دعوت به اسلام و احتجاج با مخالفان و هجو ايشان ،رثاي شهداي غزوه هاي رسول و فتوحات ، فخر به پيروزي مسلمانان ،مدح،حكمت و وعظ و شعر زهدي با الگو پذيري از اسلام رواج يافت . (خفاجي، 1992،297-298) هم چنان كه اشاره به حوادث تاريخي، گرايش ادبيات را به سمت ، واقع گرايي سوق مي دهد.به مدد قرآن ،اين مفاهيم بلند، شعرايي چون حسان بن ثابت ،كعب بن زهير و عبدالله بن رواحه و كعب بن مالك را در صف مدافعان پيشگام از حريم اسلام قرار داد كه با شعراي مشركي چون زبعري ، ابو سفيان ،عمر بن العاص و ضرار بن خطاب با سلاح زبان به مقابله بر خيزند.(عزام ؛ 1989 -123) حسان مشهور ترين شاعر مدافع حريم اسلامي و نبوي است.گفته مي شود اولين اشعاري كه بر زبان وي جاري گرديد همزيه وي مي باشد.(ضيف،ص 48 )او در بخشي از اين قصيده خطاب به ابو سفيان بن حارث مي گويد:هجوت محمدا فاجبت عنه وعند اليه في ذاك الجزاء اتهجوه ولست له بكفيء فشركما لخيركما الفداءفان ابي و والده و عرضي لعرض محمد منكم وقاء(ديوان، 1987:9 )تو هجاي محمد كني و من پاسخ دهم و پاداش در نزد خدا ثابت است .آياهجاي او كني در حاليكه هم شأن او نباشي. پس از بين شما دو تن بدترين شما فداي بهترينتان باد.پدر من و پدر پدر من و آبرويم،اعتبار وآبروي محمد را ضامن گردد" .شعر دوره اسلامي آنگاه كه به مسأله جنگها ،در گيريها، و فتوحات مي پردازداز يكسو اشعار حماسي ديني را مي آفريند و از سوي ديگر جايگاه ادبيات متعهد را در عرصه ادب عربي مستحكمنر مي گرداند .در اين عرصه رثاي شهداي كارزارها و فتوحات حجم عظيمي از شعر صدر اسلام را به خود اختصاص داده است.هم چنان كه شيعه در شهادت امامان و اعوان و انصار و محبان اهل بيت اشعاري جانگداز سروده اند كه سراسر حاكي از اندوه و محبت و اخلاص و دريغ بر حق از دست رفته و مذمت باطل مدعي حق مي باشد. ابوالاسود دؤلي يار وفادار امام علي(ع) آنگاه كه حضرتش به شهادت مي رسد دررثايش مي سرايد:الا ابلغ معاويه بن حرب فلا قرت عيون الشامتينا أفي شهر الصيام فجعتمونا بخيرالناس طرا أجمعينا؟ هان به معاويه پسر حرب بگو كه هرگز ديده ملامتگرانمان مسرورمباد.آيا در ماه رمضان ما را داغدار بهترين خلق نموده ايد؟ (حوفي: 189)
سخنان بزرگان
استاد شهيد مطهري مي نويسد:" شهادت واژه اي است كه در اسلام قداست خاصي دارد ، در عرف خاص اسلامي هاله اي از نور اين كلمه را فرا گرفته است . اين كلمه در همه عرف ها توأم با قداست و عظمت است، چيزي كه هست معيارها و ملاك ها متفاوت است. از نظر اسلام هر كس به مقام و درجه شهادت نائل آيد، يعني واقعا در راه هدف هاي عالي اسلامي ، به انگيزه برقراري ارزش هاي واقعي بشري كشته بشود به يكي از عالي ترين و راقي ترين درجات و مراتبي كه يك انسان ممكن است در سير صعودي خود نائل شود ، رسيده است. شهيد كسي است كه با فداكاري و از خود گذشتگي خود و با سوختن و خاكستر شدن خود محيط را براي ديگران مساعد مي كند . مثل شهيد مثل شمع است كه خدمتش از نوع سوختن ، فاني شدن و پرتو افكندن است ، تا ديگران در اين پرتو كه به بهاي نيستي او تمام شده بنشينند و آسايش بيابند و كار خويش را انجام دهند . آري شهدا شمع محفل بشريتند. آنان كه هستي خويش را براي وصال دوست ، مهيا كرده اند ، از دام هاي منيت رهيده و شيطان را در بند كشيده و او را به يأس كشانده اند".( مطهري:72-84) شهيد مطهري(ره) در خصوص نقش اجتماعي شهيد مي گويند : درسي كه مردم بايد از شهادت شهيد بگيرند اينست كه اولاً نگذارندآنچنان زمينه هاپيدا شود،ازآن جهت آن فاجعه ها بصورت يك امرنبايستي بازگوشودكه به قهرمانان ظلم و تجاوز وقاتلين شهيد مربوط است،براي اينكه افراد جامعه ازتبديل شدن به امثال آن جنايتكاران خودداري كنند. علامه طباطبايي (ره) حيات شهيد را نوعي حيات حقيقي دانسته، مي نويسد:" ممكن است مرادبه حيات درخصوص شهدا اين باشدكه تنها اين طايفه حيات برزخي دارندواين معنا را بسيارازمعتقدين به معاد جاهلند ،هر چند هم بسيارازآن آگاه باشند وسخن كوتاه اينكه مرادبه حيات درآيه شريفه،حيات حقيقي است"( علامه طباطبايي، 254 ج 2 ) شهيد ازآن جهت كه زنده است وصاحب حيات به تعبير روشن تر،حجاب هاي تعيني را كنار زده ودر حضرت لاتعين درموقعيت احاطه برتعين وارد شده وازلاتعين به تعين مي نگرد،محيط برتعين خواهد بود.( مولوي، 1378 54-59) گرامي باد بر ملت بزرگ ايران و بر پيروان شاهد بزرگ، حضرت محمد (ص)، وجود رادمرداني كه راه شهادت را برگزيده اند، در هجرت از زندگي عالم ادني و جهان سفلي به وادي ايمن و ملكوت اعلي رسيده اند و در جستجوي حيات، سرچشمه را يافته اند و سيراب و سرمست از جرعه ي« ارجعي الي ربك » به رويت جمال و كشف رضايت حق نائل آمده اند « و كفي بهم فخرا » (امام خميني (ره) 1375: 19-44 (امام خميني(ره) در توضيح اين جايگاه رفيع فرموده اند : "مقام العنديه التي فيها مفاتيح الغيب لا يعلمها الا هو ، مقام عنديت جايگاهي است كه كليدهاي غيب در آن است و جز خداي تعالي بدانها دست نيابد" ( امام خميني (ره) ، 1373 164) بنابراين در مقام « عند ربهم » است كه هيچ حائلي ميان انسان و خدا وجود ندارد و در واقع، اتصال به مقام ربوبي و لقاء الهي است كه در نهايت كمال انسان و قرب الهي است و عرفا درباره ي آن گفته اند:" قرب عبارت از سير قطره است به جانب دريا و وصول به مقصود حقيقي و اتصاف به صفات الهي ويا اينكه قرب آن است كه هرچه پيش آيد از ميان برداري و آنچه حائل ميان محب و محبوب است برطرف كني (لاهيجي، 1377 : 305 و 30 ) شرف بزرگ شهداي در راه حق ،حيات « عند الرب » و ورود در ضيافت الهي است... اين حيات واين روزي ، غير از زندگي در بهشت و روزي در آن است. اين « لقاءالله » و ضيافت الله مي باشد... شهدا شمع محفل دوستانند ، شهدا درقهقهه ي مستانه شان ودرشادي وصول شان" عند ربهم يرزقون اند و ازنفوس مطمئنه هستند كه مورد خطاب "فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي" پروردگارند ، اين جا صحبت عشق است و عشق و قلم در ترسيمش برخود مي شكافد( امام خميني (ره) ، 1375 :36 و41 )
ايثار وفداكاري در بين اقوام مختلف
از زماني كه ناآدميت هاي آدم بر شاخسار جذاب و ساقه هاي فريبنده شجره ممنوعه نشست، از وقتي كه آدم با گناه نخستينش اسباب هبوط وفرودشرادر دنيا فراهم نمودوبا سكنايش بنيانگذار زندگي جديد و تازه درعالم سفلي شد ابليس براي انتقال وعمل به سوگندش با فريفتن قابيل طعم تلخ عصيان وشرمندگي را در كام مصيبت زده آدم ريخت. از اينجا بودكه زشتي ها وزيبايي ها شكلي اسطوره اي به خودگرفتندتا اهريمنان رابه ابليس و قابيل و مجاهدان ايثارگر فرشته خود را به هابيل و شهادت فرا خوانند بي شك آدمي با فطرت ميل اجتماعي كه در نهاد دارد از همان لحظات آغازين كه گروههاي كوچك شكل هاي قوي تر و بزرگتري به خود گرفتند، زيستن و بودن درجمع و قرار گرفتن در جماعت سبب شد كه حماسه ها،جانفشاني ها، ايثارگري هاي شكيل وچالاكي، دهاكي و جسارت و جراتهاي جميل افراد برتر آن قبيله واجتماع براي همه ستودني،شنيدني وغرورآفرين شود! بر اثرهمين حماسه ها و از خودگذشتگي ها و به خاطر آرامش و نجات ديگران و مقاومت در برابر متخاصمين كتاب قطور قهرمانان حماسه ساز تاريخ ملت ها شكل گرفت. و اين گونه آن قهرمانان راستين سرمشق و الگويي براي جوانان و ديگران شدند و در قبيله ها و طايفه هاي متفاوت به صورت هاي متناوب و گوناگوني ظهور يافتنددر يونان باستان زنان به جهت زاييدن مردان نيرومند و قوي و پرورش مردان سلحشور شكست ناپذير از احترام خاصي برخوردار بودند، آنچنان كه « لوكورگوس »معتقد بود كه: براي به دنيا آوردن مردان نيرومند و پرورش بي ضعف و فتور آنان زناني سخت كوش و آبديده لازم است" نمونه ديگر آن ظهور شواليه هاي اروپا است؛ اينان كه گروهي از نجيب زادگان اروپايي قرون وسطي در هنگام جنگ هاي صليبي بودند كه داراي آداب و رسوم جوانمردانه اي بودند. اين عده در آن قرون، مظهر قهرماني، نيكوكاري و شجاعت به شمار مي رفتند در هند " كشاترياها " بودند كه همزمان با ساسانيان در ايران به قدرت رسيدند. اينان نيز يك طبقه از حكمرانان و نظاميان حكومتي بودند كه پادشان از اين طيف انتخاب مي گرديد، اين گروه در هندوستان عليه حكومت هاي خارجي كه بر كشورشان سلطه داشتند قيام مي كردند و تحت عنوان جهاد مقدس عده بي شمناري را با خود توانستند همراهي كنند، به طوري كه رشادت اينان نسل به نسل همچنان روايت مي شد. همچنين بودا به عنوان انساني نيروانايي منجي و مراد بشريت هماره پيشوايي براي هندوهاي نيكوكار آيين پرست است . در نظام ژاپن سام وراييها به وجود آمدند؛ سامورايي نامي بود كه بر شهسواران نظام فئوداليته در ژاپن اطلاق مي شد . اين طبقه كه از اشراف به شمار مي رفتند در جنگهاي داخلي قرن دوازدهم ميلادي پايه گذار قيام مردمي عليه نظام حاكم بر ژاپن بودند و مردمان آنها را به خاطر مقابله با ظلم حاكمان و مبارزه خستگي ناپذيرشان دوست مي داشتند. در چين كنفوسيوس (تولد 551 ق، 479 ق) به عنوان يك مصلح و الگو و پيشواي اجتماعي به حمايت از مردمي كه از جور اميران جنگ طلب خون آشام مورد ظلم و ستم واقع مي شدند برخاست . پيروان و مريدانش راه و روشش را انتشار دادند و از او يك الگو و يك قديس تاريخي ماندگارساختند.اين گونه است كه آن قهرمانان محبوب، اطاعت و اعتقاد راسخ و پابرجاي مردم را نسبت به خويشتن برانگيختند. به نظر مي رسد كه نياز به اين قهرمانان جزء لاينفكي از زندگي انساني شده است، چرا كه ستودن آيين سلحشوران و پهلوانان و از خود گذشتگان و جنگاوران نيك نام دلير در همه مذاهب و سنن دنيا پذيرفته وستودني ازآن ياد شده است« آدلو »يكي ازروانشناسان تربيتي غرب بيان مي كند: از بزرگترين مايه هاي تربيتي روح بشر كه انسانها را ازمرحله پست به مراحل متعالي درراه فضايل بزرگ شيللر و هگل با « انساني كشانده اعتقادداشتن به انسان هاي برجسته (ابرمردها)بوده است آنهمه انتقاداتي كه به اعتقاد داشتن وپيروي ازنظام قهرمانان دارند درجاهاي بسياري از سخنان خويش قهرمانان را مي ستايند.اماوقتي كه حماسه قهرماني وجانبازي وايثاردرفرهنگ ناب اسلامي مطرح مي شود رنگ و بوي متفاوت و متغاير با ديگر انديشه ها و نگرش هاي ديگران پيدا مي كند. دراين فرهنگ، هدف و مقصود و انگيزه رزمنده و مجاهد در قالبي الهي ريخته مي شود تا ارزشمندي يك حماسه و ايثار مشروط به في سبيل الله بودن، براي خدا قيام كردن و خدايي شدن صورت پذيرد و اينجاست كه همه حركتها در راستاي قرب الهي مقدس و قابل تكريم مي شوند.
نظرات شما عزیزان: