و ما [مجازات] را جز تا زمان محدودى تأخير نمىاندازيم، آن روز كه فرا رسد، هيچ كس جز به اجازه او سخن نمىگويد؛ گروهى بدبختند و گروهى خوشبخت. اما آنها كه بدبخت شدند، در آتشاند؛ و براى آنان در آنجا «زفير» و «شهيق» (نالههاى طولانى دم و بازدم) است.
جاودانه در آن خواهند ماند؛ تا آسمانها و زمين بر پا است؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد. پروردگارت هر چه را بخواهد انجام مىدهد. اما آنهايى كه سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپا است؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد. بخششى است قطع نشدنى»
(هود (11)، آيات: 104 - 108.)
عبارت «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» روشن مىسازد كه منظور از «جنت» و «جهنم»، بهشت و دوزخ پيش از قيامت است؛ زيرا هر گاه قيامت برپا شود، بساط زمين و آسمان نيز برچيده مىشود. به همين دليل امام على(ع) به اين آيات در قبال كسى كه ثواب و عقاب برزخى پيش از قيامت را انكار مىكرد، استناد كرده است: «اما رد بر كسى كه ثواب و عقاب در دنيا پيش از برپايى قيامت را انكار مىكند، سخن خداوند متعال است».
آنگاه آيات بالا را قرائت مىكنند و در ادامه مىفرمايد: «منظور از «إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ» آسمانها و زمين پيش از برپايى قيامت است؛ زيرا با قيامت، آسمانها و زمين تبديل مىشوند».
همانند آيه مذكور، اين سخن خداوند است: (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» و برزخ عبارت است از امرى بين دو امر (دنيا و آخرت) كه عبارت از ثواب و عقاب بين دنيا و آخرت است و مثل آن آيه «النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَه ؛
آتش است كه هر صبح و شام بر آن (خاندان فرعون) عرضه مىشوند»
(مؤمن (23)، آيه 46
قيامت خانه جاودانگى است و صبحگاهان و شامگاهان در آن راه ندارد؛
بلكه آن دو در دنيا هستند. همچنين خداوند متعال درباره بهشتيان مىفرمايد:
«وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيها بُكْرَةً وَ عَشِيّا ؛ و هر صبح و شام روزى آنان در بهشت مقرر است»
(مريم (19)، آيه 62
صبح و شب از صفات شبانه روز است كه در بهشت زندگانى پيش از روز قيامت واقع مىشود. خداوند متعال درباره اين گروه مىفرمايد:
«لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً ؛ نه آفتاب را در آنجا مىبينند و نه سرما را»
(انسان (76)، آيه 13
اين همانند آن سخن خداوند است [كه درباره شهيدان نازل شده است]: (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِى سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ؛ و مپندار كسانى كه در راه خدا كشته شدهاند، مردگانند؛ بلكه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند»
(آل عمران (3)، آيه 169 - بحارالأنوار، ج 6، ص 245).
امام سجاد(ع) در تفسير اين آيه مىفرمايد: «هو القبر و إن لهم فيه مَعِيشَةً ضَنْكاً و الله إن القبر لروضة من رياض الجنة أو حفرة من حفر النار»؛ «منظور از برزخ همان قبر است و براى مردگان در آن زندگى سختى است و به خدا قسم قبر يا باغى از باغهاى بهشت است يا چاهى از چاههاى آتش». دليل آن سخن عالم (امام موسى كاظم(ع« است كه فرمودند: «به خدا قسم من بر شما تنها از برزخ مىترسم»
(بحارالأنوار، ج 6، ص 218)
آرى باطن و حقيقت برزخىِ قبر هر كسى يا باغى از باغهاى بهشت است يا چاهى از چاههاى جهنم. وحشت قبر به هنگام ورود بدان و شب اول قبر و فشار آن، سؤال منكر و نكير از عقبههاى بس خطرناك قبر است كه كسى را از آنها گريزى نيست؛ مگر اينكه ايمان و عمل صالح را پيش از خود فرستاده باشد. روايت شده است:
قبرى را مىكندند، پيامبر اكرم(ص) با شتاب به سوى آن رفتند و به شدت گريستند؛ به حدى كه خاك از اشك ايشان تر شد و به ياران خود فرمودند: «إِخْوَانِى لِمِثْلِ هَذَا فَأَعِدُّوا»؛ «برادران من! براى همانند آن مهيا شويد»
(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 465.)
توصيههاى بسيارى كه در روايات شده است كه ميت را بلافاصله و با سرعت به درون قبر نگذاريد و قبل از دفن مدتى او را در كنار قبرش نگاه داريد و در هنگام دفن بر او تلقين بخوانيد و در شب دفن او، نماز شب اول قبر بخوانيد، همگى براى كم شدن وحشت و اضطراب او و فشار قبر است.
فشار قبر قابل وصف نبوده و حقيقت آن براى ما روشن نيست. اجمالاً مىتوان گفت: انسانى كه از دنيا رفته است، به دليل انس به دنيا و ناآشنايى به عالم برزخ ونظام جديد، فشار قرار مىگيرد.
سؤال منكر و نكير نيز پرسش از حقيقت و باطن اعتقادات و اعمال ما است.
امام صادق(ع) مىفرمايند:
«يَجِىءُ الْمَلَكَانِ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ إِلَى الْمَيِّتِ حِينَ يُدْفَنُ أَصْوَاتُهُمَا كَالرَّعْدِ الْقَاصِفِ وَ أَبْصَارُهُمَا كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ يَخُطَّانِ الْأَرْضَ بِأَنْيَابِهِمَا وَ يَطَئَانِ فِى شُعُورِهِمَا. فَيَسْأَلَانِ الْمَيِّتَ مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِينُكَ قَالَ فَإِذَا كَانَ مُؤْمِناً قَالَ اللَّهُ رَبِّى وَ دِينِىَ الْإِسْلَامُ فَيَقُولَانِ لَهُ مَا تَقُولُ فِى هَذَا الرَّجُلِ الَّذِى خَرَجَ بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ فَيَقُولُ أَ عَنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ ص تَسْأَلَانِى فَيَقُولَانِ لَهُ تَشْهَدُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ فَيَقُولُ أَشْهَدُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ فَيَقُولَانِ لَهُ نَمْ نَوْمَةً لَا حُلُمَ فِيهَا وَ يُفْسَحُ لَهُ فِى قَبْرِهِ تِسْعَةَ أَذْرُعٍ وَ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى الْجَنَّةِ وَ يَرَى مَقْعَدَهُ فِيهَا وَ إِذَا كَانَ الرَّجُلُ كَافِراً دَخَلَا عَلَيْهِ وَ أُقِيمَ الشَّيْطَانُ بَيْنَ يَدَيْهِ عَيْنَاهُ مِنْ نُحَاسٍ فَيَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِينُكَ وَ مَا تَقُولُ فِى هَذَا الرَّجُلِ الَّذِى قَدْ خَرَجَ مِنْ بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ فَيَقُولُ لَا أَدْرِى فَيُخَلِّيَانِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الشَّيْطَانِ فَيُسَلِّطُ عَلَيْهِ فِى قَبْرِهِ تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ تِنِّيناً لَو ْ أَنَّ تِنِّيناً وَاحِداً مِنْهَا نَفَخَ فِى الْأَرْضِ مَا أَنْبَتَتْ شَجَراً أَبَداً وَ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى النَّارِ وَ يَرَى مَقْعَدَهُ فِيهَا»؛
«دو فرشته منكر و نكير نزد ميت در هنگامى كه دفن مىشود، مىآيند؛ در حالى كه صداى آنها همانند رعد بلند آهنگ و چشمانشان همانند برقى سهمناك و خيرهكننده است، در اين حال زمين را با دندانهاى خود زير و رو مىكنند و موهاى خود را مىكشند؛ پس از ميت مىپرسند: پروردگار تو كيست؟ دين تو چيست؟
اگر او مؤمن باشد، مىگويد: الله پرودگار من است و اسلام دين من. آنان به او مىگويند: درباره مردى كه از براى پشتيبانى شما بيرون آمده چه مىگويى؟ مىگويد: آيا از محمد(ص) پيامبر خدا مىپرسيد؟ مىگويند: شهادت بده كه او پيامبر خدا است. او مىگويد: شهادت مىدهد كه او پيامبر خدا است.
[بدين ترتيب او از آزمون سربلند بيرون آمد و آنگاه] به او مىگويند: بخواب! خوابى كه در آن رويايى نيست. قبرش را به اندازه نه ذراع توسعه مىدهند و براى او، درى به سوى بهشت باز مىكنند و او جايگاهش را مىبيند.
اما اگر او كافر باشد، بر او وارد مىشوند؛ در حالى كه شيطان چونان دودى در كنار ديدگان او نشسته است. از او مىپرسند: پرودگار تو كيست و دين تو چيست؟ درباره اين شخص كه برأى پشتيبانى شما بيرون آمده چه مىگويى؟
مىگويد: نمىدانم! [در اين هنگام] بين او و شيطان را خالى مىكنند و بر او در قبر 99 مار بزرگ را مسلط مىسازند كه اگر يكى از اين مارها در زمين نفس بكشد، هرگز درختى نخواهد روييد. و ديدگان او را به سوى آتش مىگشايند و او جايگاه خود را در آن مىبيند»
(كافى، ج 3، ص 236.)
آرى برزخ باطن جهان ماده است و ما از ادراك آن عاجزيم.
آنچه ما مىبينيم قبرى است در دورن زمين؛ اما حقيقت آن براى ما روشن نيست.
اين قبر يا باغى از باغهاى بهشت است و آن براى انسانهايى است كه در دنيا بهشتى زندگى كردند، يا چاهى از چاههاى آتش و آن مخصوص انسانهايى است كه زندگانى جهنمى داشتهاند و اين بهشت و دوزخ برزخى كه غير از بهشت و دوزخ قيامت است، براى ما مكشوف نيست و پس از مرگ عيان مىشود.
اما مهمترين امرى كه باعث مىشود، قبر براى ما، نه تنها جايگاه تنهايى و وحشت نباشد؛ بلكه خانه روشن و باغ بهشت گردد، همان ايمان و عمل صالح است كه محبت پيامبر گرامى(ص) و خاندانش، سرمايهاى بس عظيم براى طول سفر و از جمله اين مرحله مىباشد.
نظرات شما عزیزان: