ج ـ غنا آثار زیانباری را بر اعصاب و روان می گذارد؛ غنا و موسیقی لهو در حقیقت یكی از عوامل مهمّ تخدیر اعصاب و روان است و آثار زیانبار غنا و این گونه موسیقی بر اعصاب تا سرحدّ تولید جنون و بر قلب و فشار خون، و تحریكات نامطلوب پیش میرود.[1]
حرمت «غنا» در آیات و روایات:
گرچه در قرآن كریم، تنها كلیات مسایل آمده و تبیین جزییات و تعیین مصداقهای آن، به پیامبر و امامان ـ علیهم السلام ـ واگذار شده است و مراجع عظام تقلید با توجه به آیات و روایات موجود، احكام را از آنها استنباط میكنند، ولی در خصوص «غنا» و موسیقی ، قرآن كریم در برخی آیات به آن پرداخته و مخالفت خود را با غنا و این نوع موسیقی اعلام فرموده است از جمله:
آیهی اول:
«ذلك و من یعظم حرمات الله خیرٌ له عند ربه واحلت لكم الانعام الاماتتلی علیكم فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور»؛[2] این است ـ آنچه مقرر شده ـ و هر كس مقررات خدا را بزرگ دارد، آن برای او نزد پروردگارش بهتر است و برای شما دامها ـ چهارپایان ـ حلال شده است، مگر آنچه برشما خوانده میشود؛ پس از پلیدی بتها و از گفتار باطل اجتناب ورزید».
امام صادق (ع) میفرماید: «الغنا یورث النفاق»؛ «غنا» نفاق را به ارث میگذارد
ابن بصیر میگوید: از امام صادق (ع) از آیهی «... فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور» سؤال كردم. امام فرمود: منظور «غنا» است.[3]
زید شَحّام نیز میگوید: از امام صادق (ع) در بارهی تفسیر قول زور پرسیدم، آن حضرت فرمود: منظور از قول زور، غنا است.[4]
آیهی دوم:
«ومن الناس من یشتری لهوالحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و یتخذها هزوا اولئك لهم عذاب مهین؛[5] بعضی از مردم، سخنان باطل و بیهوده میخرند تا مردم را از روی جهل و نادانی گمراه سازند و آیات الهی را به استهزاء گیرند، پس برای آنها عذابی خواركننده است.[6]
امام صادق (ع) میفرماید: «غنا» از مسایلی است كه خداوند متعال وعدهی عذاب بر آن داده است و سپس آیهی 6، سورهی لقمان را تلاوت فرمود.[7]
«لهوالحدیث» دارای معنای گستردهای است كه هرگونه سخن یا آهنگهای سرگرمكننده و غفلتزا را شامل میشود كه موجب گمراهی و بیهودگی انسان میگردد، خواه از قبیل «غنا» و لحنها و آهنگهای شهوتانگیز و هوسآلود باشد و یا سخنانی باشد كه نه از طریق آهنگ، بلكه از طریق محتوا، انسان را به فساد و تباهی بكشاند.[8]
امام صادق (ع) میفرماید: «مجلس «غنا» و خوانندگی لهو و باطل، مجلسی است كه خدا به اهل آن نمی نگرد و این مصداق قول خداوند متعال است كه میفرماید: «بعضی از مردم هستند كه سخنان بیهوده خریداری میكنند تا مردم را از راه خدا گمراه سازند.»[9]
امام صادق (ع) میفرماید: «الغنا یورث النفاق»[10] «غنا» نفاق را به ارث میگذارد و در حدیث دیگری امام صادق (ع) میفرماید: «بیت الغناء لا تومن فیه الفجیعة و لا تجاب فیه الدعوة، و لا یدخله الملك»[11] خانهای كه در آن غنا باشد، ایمن از مرگ و مصیبت دردناك نیست و دعا در آن به اجابت نمیرسد و فرشتگان وارد آن نمیشوند.
در حدیثی از جابربنعبدالله از پیامبر اكرم (ص) نقل شده كه فرمود: «كان ابلیس اوّل من تغنی»[12] شیطان اوّلین كسی بود كه غنا خواند.
ابن مسعود از پیامبر اكرم (ص) نقل میكند كه فرمود: «الغناء ینبت النفاق فی القلب كما ینبت الماء البقل»[13] غناء روح نفاق را در قلب پرورش میدهد همانگونه كه آب گیاهان را پرورش میدهد.
ابن بصیر میگوید: از امام صادق (ع) از آیهی «... فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور» سؤال كردم. امام فرمود: منظور «غنا» است.
البته آهنگها و آوازهایی كه از نظر محتوا (مضمون اشعار) دارای معنایی باشكوه و زیباست و از طرفی خوب و زیبا اجرا میشود و در عین حال تناسب و شباهتی با ساز و آوازهای مجالس لهو، عیش و عشرت و فساد، ندارد گوش دادن به این نوع آهنگها اشكال ندارد. سازها و آوازهایی كه نسبت به آنها شك داریم و نمی دانیم آیا از نوع «غنا» (موسیقی مبتذل) است و یا جز موسیقیهای مجاز است، احتیاط آن است كه به اینگونه آهنگها نیز گوش داده نشود.[14]
برای آگاهی بیشتر به كتابهای:
1ـ تفسیر المیزان، علامة طباطبایی، (مؤسسة اعلمی بیروت)، ج 16، ص 209، 212.
2ـ تفسیر نمونه، ناصر مكارم شیرازی و دیگران، دارالكتب الاسلامیه، تهران، ج 14، ص 91، و ج 16، ص 114؛ ج 17، ص 15، 27.
3ـ نظری به موسیقی از طریق كتاب و سنّت، مصطفی شریعت موسوی، انتشارات اسماعیلیان، قم.
____________________
[1] ـ ر. ك: ناصر مكارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، (تهران، دارالكتب الاسلامیه) ج 17، ص 22.
[2] ـ سورهی حج، آیهی 30.
[3] ـ سید هاشم الحسینی البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، (قم، مؤسسه البعثه)، ج 3، ص 881 ـ 882.
[4] ـ همان.
[5] ـ سورهی لقمان، آیهی 6.
[6] ـ ر.ك: علامه محمد حسین طباطبایی (ره)، المیزان فی تفسیر القرآن (قم، منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه،) ج 15 ـ 16، ص 309.
[7] ـ سید هاشم الحسینی، البحرانی، همان.
[8] ـ ر.ك؛ ناصر مكارم شیرازی و همكاران، تفسیر نمونه (تهران، دارالكتب الاسلامیه) ج 17، ص 15.
[9] ـ ر.ك: محمدبن یعقوب الكلینی، الكافی (مؤسسه الوفا، للبیروت) ج 6، ص 444.
[10]- محمّد محمدی ریشهری، میزان الحكمة، مكتب الاعلام الاسلامی، قم، ج 7، ص 306.
[11]- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، آل البیت، قم، ج 17، ص 364، 327.
[12]- وسائل الشیعه، همان.
[13]- محمّد محمدی ریشهری، میزان الحكمة، مكتب الاعلام الاسلامی، قم، ج 7، ص 306.
[14] ـ ر.ك: آیت الله فاضل لنكرانی، جامع المسائل (استفتائات) مطبوعاتی امیر، چاپ دوم، ص 252.
نظرات شما عزیزان: