سه عزا (نوحۀ اول)
غلامرضا سازگار
امشــب جنـــــاب فــاطمـه گـــویـد بـه هـر بــزم عـزا
گاهی پدر،گاهی حسن، گاهی حسین، گاهی رضا
واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا
خـون بـر دل یـاران شـده، از جـور بدکــاران شده
بــــا تیــر گُــل بـــاران شده جسـم امـام مجتبی
واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا
فـاطمـه مـیزند بـه سـر گـه بــر پـدر گـه بـر پسر
معصــومـه گشتــه خــونجگــر از داغ حضـرت رضا
واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا
یابن الحسن یابن الحسن رخـت عــزا بنمـا بـه تـن
هم بر حسین، هم بر حسن آخر تویی صاحب عزا
واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا
ای وای از مـــــــرگ نبـــــی ای وای از داغ نبـــــی
ای وای کشته شدحسن ای وای کشته شد رضا
واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا
سه عزا (نوحه دوم)
ذبیح الله احمدی گورجی
حضرت فاطمه عزا به پا میکند گریه در ماتم سه مقتدا میکند
ریـزد از دیـدۀ، شیعه اشک عزا یـا نَبـی یـا حسن، یا رضا یا رضا
یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا (۲)
درمدینه عـان نشانۀ محشر است آسمان تیره درماتم پیغمبر است
بستـه شــد دیــدۀ، خـاتـم الانبیـا یـا نَبـی یـا حسن، یا رضـا یا رضا
یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا (۲)
شیعه دست اَلم به سینه و سر بزن تیربــاران شـده پیکـر پاک حسن
گــریه کـن گــریه کن، در غم مجتبی یا نبـی یا حسن، یـا رضـا یـا رضا
یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا (۲)
فــاطمـه نالــه از غــم پسـر میکند قاسـم بن الحسن پدر پدر میکند
گشته از گریهاش،خون دل مصطفی یا نبـی یـا حسـن، یا رضــا یـا رضا
یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا (۲)
وامصیبت کـه در آخـــر مـاه صفـر کُشته گردد رضا زادۀ خیـرالبَشر
قلب او میشود، خون ز زهر جفا یـا نبـی یـا حسن، یا رضا یا رضا
یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا (۲)
در خــراسان بـه پـا محشر کبری شده تــازه داغ دل حضــرت زهــرا شـده
کشته شد کشته شد،نجل خیرالنّساء یـا نبــی یـا حسـن، یـا رضـا یا رضا
یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا (۲)
امام رضا علیه السلام (نوحه اول)
غلامرضا سازگار
کشته شد از جفا امام هشتم دیـده گریان بود معصومه در قم
در خراسان گشته بر پا شور و غوغا
وا امــاما وا امــاما وا امـاما
خلــق عالـم نمـاید ســوگواری اشک مهدی شده از دیده جاری
در عـزای جانگــداز ســرور مـا
وا امـاما وا امــاما وا امــاما
قتلگاه رضـا باشـد خـراسان گشته از داغ او زهرا پریشان
بـزم ماتـم دارد آن بانـوی عظمـی
وا امــاما وا امــاما وا امــاما
عاقبت بر دلش دشمن شرر زد گوشۀ حجره تنهـا بال و پر زد
حجّت حق گلبن بستان زهرا
وا امـاما وا امـاما وا امـاما
شد رضا کشته از بیـداد مأمون دیده بست ازجهان با قلب پرخون
سینه سوزان گشته مهمان نزد بابا
وا امـاما وا امـاما وا امــاما
نالد امشب تقی از سوز سینه آمــده در خــراســان از مدینه
شد دو چشمش از سرشک غم چو دریا
وا امــاما وا امــاما وا امــاما
امام رضا علیه السلام (نوحه دوم)
جعفر رسول زاده (آشفته)
رضـا رضـا، نفـس خستــهدلان بــوی تو
چه خوش بود، ضامن ما شود آهوی تو
ای پناه همه پسر فاطمه
یا رضا یا رضا(۲)
رضا رضا، هشتمین نـور ولایت توئی
امام ما، شرط توحید و هدایت توئی
رشتۀ متّصل قبلۀ اهل دل
یا رضا یا رضا(۲)
رضـا رضــا داغ تـو مرثیــۀ خاکیان
شرح غمت روضۀ محفل افلاکیان
بـر تـو دارد عزا حضرت مصطفی
یا رضا یا رضا(۲)
رضـا رضـا، ای کـرامت گـل احســان تو
بهشت ما، خاک خوشبوی خراسان تو
دست لطف خدا مظهــر کبریــا
یا رضا یا رضا(۲)
رضا رضا، خستگـان بر تو پناه آورند
غمزدگان، از ضریح تو شفا میبرند
ما گدای توایم آشنای توایم
یا رضا یا رضا(۲)
رضا رضا، کرمـی کـن به جـوادت قسم
جان دهم و چون غباری به مزارت رسم
مرغ دل پر زند تا به کویت رسد
یا رضا یا رضا(۲)
امام رضا علیه السلام (نوحه سوم)
غلامرضا سازگار
ای شــافـع روز جـزا مـولا علـی موسیالرضا
چشم و چراغ مرتضی مولا علیموسیالرضا
ای کعبهی دل؛ حرمت ای در دل عالم غمت فدای لطف و کرمت
حاجات ما را کن روا مولا علیموسیالرضا
ای شــافـع روز جـزا مـولا علـی موسیالرضا
چشم و چراغ مرتضی مولا علیموسیالرضا
دردا چه آمد بر سرت پیوسته خون شد جگرت آمد کنارت پسرت
زدی به حجره دست و پا مولا علیموسیالرضا
ای شــافـع روز جـزا مـولا علـی موسیالرضا
چشم و چراغ مرتضی مولا علیموسیالرضا
تو ثامن الائمّهای تو یوسف فاطمهای کعبهی قلب همهای
ای حرمت کرب و بلا مولا علیموسیالرضا
ای شــافـع روز جـزا مـولا علـی موسیالرضا
چشم و چراغ مرتضی مولا علیموسیالرضا
فدای قلب خستهات زمزمهی پیوستهات در حجرهی دربستهات
ای بر تو جاری اشک ما مولا علیموسیالرضا
ای شــافـع روز جـزا مـولا علـی موسیالرضا
چشم و چراغ مرتضی مولا علیموسیالرضا
منم منم گدای تو گدای آشنای تو شرمندۀ عطای تو
مرا مکن ز خود جدا مولا علیموسیالرضا
ای شــافـع روز جـزا مـولا علـی موسیالرضا
چشم و چراغ مرتضی مولا علیموسیالرضا
تویی غریبالغربا تویی معینالضّعفا تویی دوا تویی شفا
تو مروهای تویی صفا مولا علیموسیالرضا
ای شــافـع روز جـزا مـولا علـی موسیالرضا
چشم و چراغ مرتضی مولا علیموسیالرضا
امام رضا علیه السلام (نوحه چهارم)
سیدرضا مؤیّد
ای فروغ دل زهرا و علی
دهمیـن نــور خدای ازلی
ای امید دل ما حل نما مشکل ما
یا غریب الغربا ادرکنی(۲)
تو که از راز نهان آگاهی
پـارۀ قـلب رسول اللّهی
رأفت آئینۀ توست عرش حق سینۀ توست
یا غریب الغربا ادرکنی(۲)
سینه پیوسته تو را میخواند
دل بشکسته تـو را میخواند
سینهسوزانِ قضا همه گویند رضا
یا غریب الغربا ادرکنی(۲)
زائرت را تو سه جا دریابی
بــه هــواداری او بشتـابی
بیت حق حائر توست هر دلی زائر توست
یا غریب الغربا ادرکنی(۲)
ما که پیمانه به دستیم رضا
از گدایـــان تـو هستیــم رضا
سوگــوارانِ تــوایم داغــدارانِ توایم
یا غریب الغربا ادرکنی(۲)
زهــر انگــور بلاخیــز شده
در وجودت شررانگیز شده
آتــشِ هجــر کجـا دل پــر مـهر کجا
یا غریب الغربا ادرکنی(۲)
خاکبوسان حریمات مولا
بنـدۀ لطف عمیمات مولا
بــه پنــاه آمدهایم روسیــاه آمــدهایم
یا غریب الغربا ادرکنی(۲)
دلنـوازی ز تـو عصیـان از ما
دستگیری ز تو طغیان از ما
ای چو حق توبهپذیر دست ما را تو بگیر
یا غریب الغربا ادرکنی(۲)
امام رضا علیه السلام (نوحه پنجم)
غلامرضا سازگار
ای جگــر پارۀ فاطمه و مصطفی
جگـرت پاره پـاره شـد ز زهر جفا
مــادرت فاطمــه بـر تـو صـاحبعزا
یا رضا یارضا یارضا یارضا (۲)
ای خــراسـان گــواه قصــۀ غـربتت
اشک مهدی روان ز چهره بر تربتت
خون شده از غمت جگــر مرتضــی
یا رضا یارضا یارضا یارضا (۲)
به فدای تو و آن دلبشکستهات
قتلگاه تو شد حجرۀ در بستهات
از غمت شد به پا شــور روز جـزا
یا رضا یارضا یارضا یارضا (۲)
ای مــزار تــو بـا خــــون دل آمیخته
اشک چشم جواد به صورتت ریخته
چون حسین روی خاک میزدی دست و پا
یا رضا یارضا یارضا یارضا (۲)
گرچه عمری شده خونِ جگر قوت تو
شیعه اشک بصـر ریخـت به تابوت تو
مـیوزید هـر قدم بــوی تــو در فضـا
یا رضا یارضا یارضا یارضا (۲)
کرمی کن که جان خود فدایت کنم
یا رضــا گـویـم و گـریــه بــرایت کنم
شویم از خون دل خـاک قبــر تـو را
یا رضا یارضا یارضا یارضا (۲)
امام رضا علیه السلام (نوحه ششم)
ژولیده نیشابوری
دلــم نالـه دارد بـــرای رضا
شده غرق ماتمسرای رضا
رود سوی جانان غریب خراسان رضاجان رضا
جوادش ز غصّه نوا میکند
پـدر را دمادم صـدا میکند
شده غرق ماتم دل اهل عالم رضاجان رضا
شده در خراسان قیامت بپا
رود ناله از هـر دلی بر سما
فلک ناله دارد ملک ناله دارد رضاجان رضا
رضا جان به جـان جوادت قسم
به اشکی که ریزد بیادت قسم
نظر کن به سویم غمم با تو گویم رضاجان رضا
در مصیبت حضرت رضا علیه السلام
یک ماه خون گرفته۷
ســـلام آشـکـار شیعــه بــر غــمهـــای پنهــانت
الهـی گِـل شــود از اشــک من خـاک خراسانت
تـو بـــودی مثــل زهــــرا بضعـــۀ پــاک رسـولالله
که عمــری محنـت و انــدوه بــازی کـرد بـا جانت
به چشم خویش دیدی دمبهدم جان دادن خودرا
از آن روزی که مأمون در خــراسان کـرد مهمانت
چه شد که مرگ خودرا ازخدای خود طلب کردی
گمـــانـم یـــابن زهـرا قصـــر مــأمون بــود زندانت
دل نــــورانیت شــد پـــارهپـــاره چــون تـن جـدت
ز بس پیـوسته مــأمون بـر جگــر زد زخـم پنهانت
چـه شـد معصومه تا گیرد سرت را بـر روی دامن
جـوادت کـو کـه بگــذارد سـر خــود را بـه دامانت
ز جـا بــرخیـز و مثـل جـد مظلــومت بخــوان قرآن
چـــرا خــاموش شــد آوای روحانگیـــــز قــــرآنـت
شنیـدم دل نهــادی روی سنگـی از شـرار زهـــر
ولــی دیـگــر نکـــردنـد اهـل کوفه سنگ بــارانت
الهــی بشکنــد دستــی کــه بــا انگـور زهرآگین
شــرار افــروخت ای جان جهـان بر قلب سوزانت
بــه تشییع تـو حتـی قــاتلت هـم گـریه کـرد آری
نخندیدند دیگــر دشمنـــان بــــر چشـــم گـریانت
دلــت آتـش گــــرفـت از شعلـــۀ زهـــر ستـم اما
نیـــامد بـر دل ای محبــوب دلهــا زخــم پیکـانت
بـه «میثم» نعمت حـق شد تمـام از مهرتان آری
چه نعمت خـوبتر از این کـه گشتـم مرثیهخوانت
یا امام رضا علیه السلام
یک ماه خون گرفته۷
ای ثنایت به لب دعای مسیح نــام جـانپرورت شفـای مسیح
صحــن آزادی و عتیــق تـــواند آن یکی مروه این صفای مسیح
آفرینش غباری از قدمت
کعبـۀ روح انبیـــا حـرمت
عرش یک قبضه خاک از کویت خضــر رویــیــده از لـــــب جــویت
دل مـوسی مقیـم طــور شما چشم یوسف به چشم و ابرویت
پیش از آنی که گل شود گل ما
بـــوده بیــتالجــواد تـــو دل مــا
عرش گم گشته در خراسانت فــرش خشتی کنــار ایوانت
پسـر و دختــرم فـــدای جــواد پــدر و مــــادرم بــه قــربانت
عطر ایمان غبار تربت توست
دل مؤمن دیـار غربت توست
تـو قیـام منی امـام رضا تـو سلام منی امام رضا
بـه تمام پیمبران سوگند تـو امــام منی امـام رضا
من اگر دور از دیار توام
درمیان همه کنـار توام
در حــریمت چو بــاد میآیم مثـل آه از نهـــاد میآیم
همه درهای توست باز ولی مـن ز بـابالجواد میآیم
تو کریمی و عالمیست گدا
بـه جـوادت بـده به راه خدا
تو تبارک تو نور و فرقانی تو زبان و تو روح قرآنی
آبـــرو آبــــرو گرفتـه ز تو تـو همـه آبروی ایرانی
اگر ایـران تــو را نداشت چـه داشت؟
گر خراسان رضا نداشت چه داشت؟
مهر تو هم چو جان به پیکر ماست سایهات تا بهشت بر سر ماست
قــدم تــوست روی چشـــم همــه حــرم تـــو پنـــــاه کشــور ماست
وحــده لا الــه الا هـــو
علمت سبز ضامن آهو
ای تمــام بهشـت مـرقد تــو همه دلها مقیم مشهد تو
روشنیبخش دیدۀ خورشید نــور گلدستــهها و گنبـد تو
روی هر خشت یک ملک پیداست
نقـش بــال و پـرش امام رضاست
در امامان رئوف شهرت توست سنـگ هـم راهی زیارت توست
نــاز سائـل کشیــدن از آغـــاز شیوه و عادت و سجیت توست
دشمن از جود توست شرمنده
شتـــر اینجــا شـــود پنـــاهنده
چار صحنت بهشت قرب خداست نــزد هـــر فـــرد یــک امام رضاست
زائــرت بـسکـــه مهــربان استی با تو حس میکند خودش تنهاست
مثل تو میزبان ندیده کسی
اینقدر مهربان ندیده کسی
شهریــــارا مــؤیَّـد آمـدهای بــا جــلال محمَّـــد آمدهای
دیدی ایرانیان غریب استند از مدینه به مشهد آمدهای
سر به شهر خودت زدی مولا
یابن زهــرا خـوش آمــده مولا
ای همـه قلـــبها خراسانت هــر دلــی آهــــوی بیــابـــانت
دوستانت که جای خود دارند دشمنان هم خجل ز احسانت
حرمت قلب قلب ایران است
همه ایران ما خراسان است
حب الرضا علیه السلام
یک ماه خون گرفته۷
دین من ایمان من حبالرضاست جان من جانان من حبالرضاست
نـــامۀ اعمـــال مـن حبالحسین محشر و میزان من حبالرضاست
بــر روی سنـگ مــزارم حک کنید خلد من رضوان من حبالرضاست
سیرباغ و بوستان خواهم چه کار باغ من بستان من حبالرضاست
دل بریدم هم ز غلمان هم ز حـور حور من غلمان من حبالرضاست
کــوثر من مهر زهرا و علی است روح من ریحـان من حبالرضاست
ای مفســـرهای عــــالم بشنوید معنـی قــرآن من حـبالــرضاست
دیگـــر از تــاریکی قبـرم چـه بـاک مشعـل تــابان من حبالرضاست
نیـست کــارم بـا دوا و بـــا طبیب درد من درمـان من حبالرضاست
هـر چـه گفتـم در ثنایش گفتهام
نخل من دیوان من حبالرضاست
نوحۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
یک ماه خون گرفته ۶ – غلامرضا سازگار
اولین شهیدۀ علی مرتضا منم
یــار قــدخمیـدۀ علی مرتضایم
روح استقامتم حامی ولایتم یا حیدر(۲)
در میان دشمان فاطمه غمخوار علیست
محسن شهیـد من یار و طرفدار علیست
پشت در شوم فدا نشوم از او جدا یا حیدر(۲)
دست بستۀ علی دست شکستۀ من است
جــای تــــازیانهها بــــر تـن خستـۀ من است
به دفاع رهبرم خانهام شد سنگرم یا حیدر(۲)
یــا علی دشمـن اگـر ستـاده پشت در تو
غم مخور که فاطمه باشد همه جا یاور تو
به ولایتت قسم من فدایی توام یا حیدر(۲)
اگـر از ضرب لگد پهلوی زهرا شکند
اگر اعضـای وجـود من سراپا شکند
به خدا یار تواَم من طرفدار تواَم یا حیدر(۲)
یا علی ای که شده چاه غمت سینۀ من
تــو خمیــدهای ولـــی شکستـه آیینـۀ من
فاطمه فدای تو یار و همصدای تو یا حیدر(۲)
ای فدای تـو من و حسین و زینبین من
اشک تنهایی تـو چکیده از دو عین من
من پریشان تواَم دیده گریان تواَم یا حیدر(۲)
ای کتــاب غـربتت تـربت بینشــان مـن
غم دل به من بگو حرف بزن به جان من
یار افسردۀ من! خون دل خوردۀ من! یا حیدر(۲)
نوحۀ حضرت رضا علیه السلام(۱)
یک ماه خون گرفته ۶ – غلامرضا سازگار
پارهپاره شده قلب پـریشان رضا یا رضا
کربلای دگر گشته خراسان رضا یا رضا
زین مصیبت شد قیامت ای خراسان کو امامت؟
وا اماما وا اماما
خـــون دل ریــــزد از چشــم جــــوادبن رضـا یا رضا
از دو چشمش به رخ گشته روان اشک عزا یا رضا
زین مصیبت شد قیامت ای خراسان کو امامت؟
وا اماما وا اماما
قتلگــاه رضـا حجـــرۀ دربسته شده ای خدا
قسمت شیعیان گریۀ پیوسته شده ای خدا
زین مصیبت شد قیامت ای خراسان کو امامت؟
وا اماما وا اماما
دست و پامیزند بیکس و تنها پدرت یاجواد یاجواد
در کنــارش بیــا، تـا که بگیرد به بَرَت یا جواد یا جواد
زین مصیبت شد قیامت ای خراسان کو امامت؟
وا اماما وا اماما
بضعۀ مصطفی!گریه کن از داغ پسر، فاطمه!فاطمه!
قلب پاک رضا، پـر شده از خونجگر، فاطمه! فاطمه!
زین مصیبت شد قیامت ای خراسان کو امامت؟
وا اماما وا اماما
ریزد اشک رضا وقت شهادت زدو عین یا حسین
آخرین ذکر اوست نالۀ ای وای حسین یا حسین
زین مصیبت شد قیامت ای خراسان کو امامت؟
وا اماما وا اماما
در عزای حسین گریه کنید از دل و جان، شیعیان!یاحسین
پـارهپـاره شده پیکــرش از تیــر و سنان، شیعیان! یاحسین
زین مصیبت شد قیامت ای خراسان کو امامت؟
وا اماما وا اماما
نوحۀ حضرت رضا علیه السلام (۲)
یک ماه خون گرفته ۶ – غلامرضا سازگار
دربسته حجرۀ من گرید به غربت من
بــوی غــریبـی آیـد از خـاک تربت من
داد از غـم جدایی جواد من! کجایی؟
مثل حسین مظلوم حـق رضا ادا شد
در مـاتمم خراسان صحرای کربلا شد
داد از غـم جدایی جواد من! کجایی؟
از زنــدگانــی خـــود یکبــاره دل بریدم
جانم به لب رسید و معصومه را ندیدم
داد از غـم جدایی جواد من! کجایی؟
یارب! تو خود گواهی بیجرم و بیگناهم
دردا کـــه قصـــر مـأمـون گردیده قتلگاهم
داد از غـم جدایی جواد من! کجایی؟
امشب زنـان نوغان بر من عزا گرفتند
با اشک دیده ذکر «رضا رضا» گرفتند
داد از غـم جدایی جواد من! کجایی؟
با آنکه میدهم جان تنها غریب و مسموم
میگــــریـم از بـرای جـدم حسیـن مظلـوم
داد از غـم جدایی جواد من! کجایی؟
نوحۀ حضرت رضا علیه السلام (۳)
یک ماه خون گرفته ۶ – غلامرضا سازگار
یــــا غـریب الغـربا بـده در راه خدا
یــا معین الضعفاء بـده در راه خدا
تـو پنـاه همـهای پســر فاطمـهای
نظری کن به گدا بـــده در راه خدا
من اگـر روسیهم غرق بحـر گنهـم
تو زدی مـرا صـدا بـده در راه خـدا
نگشـایی در اگــــر نروم جـای دگر
بــه جــــوادت ابـدا بده در راه خدا
من گنهکار و بدم نه تومیکنی رَدَم
نه شوم ازتو جدا بــــده در راه خدا
بـــه هــوای کرمت آمــدم در حرمت
غمـــم از دل بــزدا بــده در راه خدا
من تهیدست وفقیر ازخجالت سربهزیر
تـــو امــــام و مقتــدا بــــده در راه خـدا
بـــه امـامتت قسم به کرامتت قسم
بـه مقـــام شهـداء بــده در راه خـدا
یــابنالطور و عادیات پســر والذاریات
یـــابنمصبــاحالهدی بـده در راه خدا
نگهی به «میثمت» که گدای حرمت
بـــــــودهام از ابتــدا بــده در راه خدا
پارۀ دل
یک ماه خون گرفته ۶ – غلامرضا سازگار
فـــراق پـــــارۀ تــــن؛ میـــوۀ دل کشنـدهتـر بــود از زهـــر قاتـل
پسر اشکش به صورت بودجاری پـدر پــر میزنـد ماننـد بسمل
بنـــال ای دل که باشـد داغ بابا بـرای کــودک نهسالـه مشکل
امــام مـن کجـا و شهـر غـربت؟ گـل زهــرا کجـا و خانــۀ گـل؟
بنـــالم دم بـــه دم ساعت به ساعت بگیـرم کـو به کو منزل به منزل
روا بـاشــد بـــه تــــابـوت امـامم بـه جـای گـل فشانم پـارۀ دل
رضادرحجرۀ دربسته میسوخت خراسان از امـامش بـود غافل
پسـر پروانهسـان دور پدر گشت پدرمیسوخت همچون شمع محفل
امامــی داد جــان دور از ولایــت که از فیضش ولایـت بود کامل
امــــام عصــر گریــد در عــزایش
وگرنـه گریـۀ «میثم» چـه قابـل؟
در مدح و مصیبت حضرت رضا علیه السلام
یک ماه خون گرفته ۶ – غلامرضا سازگار
ای بــــه تـــولای تـــو کمـال ایمان رضا! مهرتو درجسم دین خوبترازجان رضا!
زائـــر قبـــرت بَـــرَد فخـر بـه بیتالحـرام سائل کــویت کند ناز به سلطان رضا!
مـــور اگـــــر خــرمـن بـذل تــو را بنگـرد دانه نمیگیرد از دست سلیمان رضا!
اگــــر بخـــوانـی مــرا وگــر برانــی مـرا نمـیروم از درت قسـم بـه قرآن رضا!
عــــالـم امکـــان بــود نگیــن انگشتـری مــزار تــو خـــاتـم عالـم امـــکان رضـا!
مؤمن اگر آورد طاعت سلمان به حشر بدون مهر شما نیست مسلمان رضا!
به عرش کرد افتخار به فـرش داداعتبار رسیـد تــا پــای تو به خاک ایران رضا!
رواسـت روحالامیـن فشـاند از آسمــان بــه پـــای زوار تـــو لالـه و ریحان رضا!
عجـــب نـــدارم اگــر نـاز بـه جنـت کنـد اگــر تــو چشم افکنی به روی شیطان رضا!
حــــرام دانــم اگـــر در حـرم قـدس تــو بـه لب برم نامی از روضۀ رضوان رضا!
جمال حــق دیـدنی نیست، ولی دیدنیست؛ بــه روی تـو طلعت خـدای منـان رضا!
بـــدون مهـــر تـــو گـر نـام خــدا را بـرم قســم به ذات خدا ندارم ایمان رضـا!
هـــر آن کـه یکبـــار شـد زائـر درگـاه تو تــو میکنی بازدید سه بار از آن رضا!
زائـــر قبـــــرت اگـر پـای نهـد در جحیـم جحیـم را میکند روضـۀ رضــوان رضا!
دُر ز دهـن سفتـهام مـدح تو را گفتـهام کــز نفســم ریخته لؤلؤ و مرجان رضا!
زائـــر خــــود را کنــی بدرقــه تـا کربــلا بلکه شوی زائـرش از ره احسان رضا!
نیـست تعجــب اگــــر در قـــدم زائــرت خار شود لاله و خـاک، گلستـان رضا!
باز شـود بـر رویش هشـت در بـاغ خلد کافر اگر رو کنـد سوی خـراسان رضا!
گرتو پناهش دهـی ور تو نگاهش کنی نـاز بـه یـوسف کند گــرگ بیابان رضا!
در حـــرم قـــدس تـــو ای پسـر فاطمه جـای گـــل آوردهام نامـۀ عصیان رضا!
گـــریـه کنـم زار زار بلکـه نصیبــم شـود درحرمت جـان دهم بالب خندان رضا!
نــالـه و آهــــم ببیـن درد گنــاهم ببیـن نیست مرا بهتر از عفو تو درمـان رضا!
روزقیامت کجادامن ودستم تهیست؟ مـن کـه شمـا را شدم دست به دامان رضا!
باهمه جرم و گنه گر تـو شفیعم شوی روز قیــامت کنـــم نـاز بـه غفران رضا!
آه کـه زد قاتلـت شعله به جـان و دلت آب شدی همچنان شمع فروزان رضا!
دیده به در دوختی،سوختی وسوختی شد نفست درجگر آتش سوزان رضا!
گـرچـه نشـد پیکرت طعمـۀ شمشیرها در جگـرت داشتـی زخـم فراوان رضـا!
گرچه تنت آب شد در تب ودر تاب شد وقــت شهــادت نبــود کـام تو عطشان رضا!
کشـت تــو را میـزبــان آه کـه عباسیان خوب نگه داشتند حرمت مهمان رضا!
رفـت فـــرو بــارهــا در جگــرت خـارهــا یــافت به خون جگر عمر تو پایان رضا!
ای همه را دستگیر چشم ز «میثم» مگیر
کآمـــده ایــن بینـــوا بــر تـو نواخان رضا!
یک نگاه
یک ماه خون گرفته ۵ – غلامرضا سازگار
تـــاریکـم و بـه کـوی تـو تابنده میشوم
بــا یـک نگـــاه تـو مــه تــابنده میشوم
تـــو راه میدهـــی و رهـــایم نمیکنی
من دمبهدم زلطف تو شرمنده میشوم
گــــردیده از گنـــه دلــم از مرده مردهتر
تنهــــا بـه یک نگاه شما زنده میشوم
گـــریانـدهام تـــو را ز گنـــاه فــزون و باز
بـــا یـــک تبسم تو پر از خنده میشوم
وقتـی جحیـم از گنهـم شعله میکشد
در ایـن حــریم قدس، پناهنده میشوم
وقتی نسیمی ازحرمت میخورد به من
بخشیـده از گـذشته و آینــده میشوم
تـــا نیـــت زیــــارت قبــــر تــــو میکنـم
مــرهون عفــو خالق بخشنده میشوم
بیمهـــر تـــو بهشت بـه نامم اگر شود
در آتـــش جحیـــم، سرافکنده میشوم
«میثم» به شاهی دو جهان ناز میکند
تنهــــا در آستـــان رضـــا بنده میشوم
یک نگاه
یک ماه خون گرفته ۵ – غلامرضا سازگار
تـــاریکـم و بـه کـوی تـو تابنده میشوم
بــا یـک نگـــاه تـو مــه تــابنده میشوم
تـــو راه میدهـــی و رهـــایم نمیکنی
من دمبهدم زلطف تو شرمنده میشوم
گــــردیده از گنـــه دلــم از مرده مردهتر
تنهــــا بـه یک نگاه شما زنده میشوم
گـــریانـدهام تـــو را ز گنـــاه فــزون و باز
بـــا یـــک تبسم تو پر از خنده میشوم
وقتـی جحیـم از گنهـم شعله میکشد
در ایـن حــریم قدس، پناهنده میشوم
وقتی نسیمی ازحرمت میخورد به من
بخشیـده از گـذشته و آینــده میشوم
تـــا نیـــت زیــــارت قبــــر تــــو میکنـم
مــرهون عفــو خالق بخشنده میشوم
بیمهـــر تـــو بهشت بـه نامم اگر شود
در آتـــش جحیـــم، سرافکنده میشوم
«میثم» به شاهی دو جهان ناز میکند
تنهــــا در آستـــان رضـــا بنده میشوم
امام رضاست علیه السلام
یک ماه خون گرفته ۵ – غلامرضا سازگار
قبلــــۀ جــــان مـــن امــامرضاست دیـــن و ایمــان من امامرضاست
بیولایـــش ز مــــــرده مــــردهتـرم جــان و جـانان من امامرضاست
هـــرچــه کـــــــردم تـــلاوت قــرآن روح قـــــرآن مــــن امـامرضاست
چارصحنش بهشت هشت بهشت خلــد و رضـوان من امامرضاست
نسخــــــه و دارو و طبیبـــم اوست درد و درمـــان مـن امامرضاست
خجـلم از عنـایت و کرمش
که مرا راه داده در حرمش
او سیــــهرویـی مـــــرا دیـــده بــه سیــاهیم پرده پوشیده
به کسی چه که من گنهکارم هرچه هستم رضا پسندیده
بـــوده اشـــک خجـالتم بـر رخ او بـه اشکم ز لطف خندیده
دسـت او بـــر روی سرم بوده مهـــر او در دلــم درخشیده
گرچـه باشـد گناهِ بسیارم
هـر کهام ثامنالحجج دارم
هــــرکـه زیــــن آستــانه در بزند نیـست جــــایز در دگـــر بزند
ای خوش آن دل که بـر زیارت او ســــوی بـــابالجـواد پـر بزند
خوشترآن مادحی که درحرمش دم ز آل پیــــــــــامبـــر بـــزند
زنـگی ار رخ بــه خـــاک او شوید نی عجب طعنه بــر قمـر بزند
کیـست جـــز او کــه زائر خود را از کـــرامت سـهبار سر بزند؟
بیحساب است لطف و احسانش
پــــدر و مـــــــادرم بـــــه قـربــانش
زائرینی که دور این حرماند بیــــن زوّار کــــــربلا علــــماند
دردمندان کز او شفا گیرند آسمــــانیدل و مسیـحدماند
همـه عــالم اگر شوند گدا پیش لطف و عطاش باز کماند
میهمــانــان این امام رئوف غـــرق دریای رحمت و کرماند
دوستـانش ستارگان زمین زائــــرینش چو کعبه محترماند
کعبه با آن جلال، سنگ و گِل است
این حــرم مسجـدالحـــرامِ دل است
یک جهان دل مقیم خاک درش لحظهلحظه کــرامت دگــــرش
ایــن جگــرپارۀ رسـول خداست به چه تقصیر پاره شد جگرش
هیــچکـس جـــز خـدا نمیداند که چه آمد امام ما به سرش
بــر گـــل روی او به جای گلاب ریخت اشـک دو دیدۀ پسرش
دل بســــوزد بـــرای آن پسـری که نگه کرد و داد جـان پدرش
ناله از پـردۀ جگـر میکرد
گریه بر غربت پدر میکرد
پــــدر از ســــــوز زهـــر پـرمیزد نــــالهاش بــر جگـــر شرر میزد
هـــم پــــدر آه میکشیــد از دل هـــم پســر نـــاله از جگـر میزد
هم پدرچشم خویش رامیبست هم پسردست غم به سر میزد
دیـــــدنی بـود لحظـــهای که پدر بـــوسه بـــر عـــارض پسر میزد
دیـده گریان و حجره دربسته
سینه سـوزان و نالـه آهسته
در غــــــم آن ولــــیّ سبحـــانی ریخت خون،چشم هرخراسانی
پــــای تـــابوت او بـه سینـه زدند خـــــواهـرانـه؛ زنـــان نـــوغانی
همـه بـا اشـک دیــده میکردند جــای معصومهاش گلافشانی
حیف! با دست دوستان در خاک شــد نهـــان آن جهــان نورانی
عــــاقبت داد جــان و راحت شد میهمــــان غــــــریب زنـــــدانی
هر دلی قطعهای ز تربت اوست
اشک «میثم» نثار غربت اوست
امام رضا علیه السلام
یک ماه خون گرفته ۴ - غلامرضا سازگار
کـــار تـــو، همـه مهـر و وفا بود، رضا جان
پــاداش تـو، کـی زهـر جفا بود، رضا جان
آن لحظـــه کـــه پـــرپر زدی و آه کشیدی
معصــــومـۀ مظلــومـه، کجـا بود رضا جان
بــــر دیـــــدنت آمـــد چــو جوادت ز مدینه
ســــوز جگـــــرش، یـــا ابتـا بود رضا جان
تنهــــا نه جگر، شمعصفت شد بدنت آب
کــــی قتــل تـو اینگونـه روا بود، رضا جان
تـــو نــــــاله زدی، در وسط حجـره و زهرا
بـــالای ســــرت نـــوحهسرا بود رضا جان
یــک چشـــم تــو در راه، بـه دیدار جوادت
چشـم دگــــرت کـرب و بلا بود، رضا جان
جـان دادی و راحت شدی از زخم زبانها
ایــن زهــــر، بـــرای تـو شفا بود رضا جان
از آتش این زهر، تن و جان تو میسوخت
امـــا بــــه لبـت، ذکـــر خـدا بود رضا جان
روزی کـــه نبــــودیم در ایــن عـالم خاکی
در سینـــۀ مــا، ســوز شما بود رضا جان
از خــویش مـــران «میثــم» افتـاده ز پا را
عمــری درِ ایــن خـانه گـدا بــود رضا جان
امام رضا علیه السلام
یک ماه خون گرفته ۴ - غلامرضا سازگار
ای همــه دلهــا، حرمت یا رضا خلــق خــــدا و کـــرمت یا رضا
جنّ و بشر، حور و ملک میبرند سجـده به خاک حرمت یا رضا
بـر سر این مملکت از بام طوس ســـایه فکنـده، عَلَمَت، یا رضا
نیست عجب گـر کـه طواف آورد کعبــه بــــه دور حـرمت یا رضا
زادۀ مــوســـایی و عیســا کنـد زنـــدگی از فیـض دمت، یا رضا
بسکه بـوَد، لطف و عطایت زیاد ظرف وجود است کَمَت، یا رضا
گـــر تـــو قبـولم نکنی، میدهم بـــه جـان زهـرا قسمت یا رضا
ضــــامن آهــو بــه فـدایت شوم
جود و کرم کن، که گدایت شوم
تـــو هشت بحـر نور را، گوهری تـــو مطلـــع الفجر چهار اختری
تــو شمع جمعـی، بـــه شبستان طوس تـــو بــر تن عالم خلقت، سری
نــــام علــــی بُــوَد بــرازندهات بلکـــه تـــو یـــک محمّد دیگری
ضــــامن آهــویی و پیـش خـدا ضامن خلقی به صف محشری
هـــــم پــــدر چهـــار ابـنالرضا هــم پسر موسی ابن جعفری
ابــــوالجواد استی و بابالمراد ابـــوالحسن بضعــــــۀ پیغمبری
ای بــــه فـــــدایت پدر و مادرم کـــه خـــــوبْتر از پدر و مادری
دست کرم بر سر ما میکشی
پــادشهـی نـاز گـدا مـیکشی
سائل درگاه تو، سلطان ماست خاک درت، دارو و درمان ماست
روی تـــو! آفتـــــاب عـــرش خدا ســـایۀ تـو بـر سـر ایران ماست
جـــان همـه عــالمی و از کــرم جای تو در قلب خراسان ماست
زهـی کـرم، که ضامن کلّ خلق ضـــامن آهــــوی بیــابان ماست
عنــــایتت آمـــــده، کـــــل نعَــم ولایتت، تمـــــام ایمــــان ماست
بهشـت، نـه کــه بــا ولای شما جحیـم هـم روضۀ رضوان ماست
مهـــر تــو ای با همگان، مهربان در تـن ما خـوبْتر از جان ماست
سلسلة الذهب، تجلّای توست
کمــــال تــــوحید، تولاّی توست
مـــرغ دلـــم، خـدا خدا میکند رضـا رضـا، رضا رضا میکند
قبلـــۀ من کعبه، ولی قلب من روی بـــه ایوان طلا میکند
حضـرت معصـــومه علیهاسلام بــه زائــران تـو دعـا میکند
نگاه تو، چشم تو، دست تو، نه نـام تو هم دردْ، دوا میکند
جــز تـو کـــه رأفتت خدایی بوَد حاجت ما را که روا میکند
دلــت نیـــاید کـه جوابش کنی زائر تو، هر چه خطا میکند
اگــــر چــه آلــوده و شرمندهام بـــاز رضا نگه به ما میکند
تـو از کرم دست بگیری مرا
صـدا نکـرده میپـذیری مرا
تـــو از گـــدا گـرفتهای، احترام تـــو میکنی زائر خود را سلام
بــر در ایــن خـــانه، امید آورند یــأس بـه درگـاه تو باشد حرام
عادت تو، کرامت و عفو و جـود عــادت من عجز و گدایی مدام
بـا چــه گنــه، ای پسر فاطمه زهر ستم ریخت عدویت به کام
بـا کــه بگویم که به یک نیمْروز آب شـد اعضــای وجودت تمام
از چه غریبانه زدی، دست و پا ای بـه همـه عالم خلقت، امام
داغ تــو زائــــل نشـــود از جگر تــا کـــه بگیــــرد پسرت انتقام
تو مهدی فاطمه را صدا کن
تـو از بـرای فـرجش دعا کن
سوخت در آن حجره ز پا تا سرت خــون جگر ریخت ز چشم ترت
بـــر دل زارت، جگــر زهـر سوخت آب شد ای جان جهان، پیکرت
مـرد و زن و پیر و جوان، سوختند در پـــی تشییـــع تـــن اطهرت
بــر سر و بر سینۀ خود، میزدند زنان نوغان همه چون خواهرت
پشـت سـر جنـازه، انبــــوه خلق
پیــش روی جنـــازهات، مادرت
جسـم شریـف تــو، اگــر آب شد
دگـــر نشد بریده از تن، سرت
غــــریب بــــودی دم رفتــن ولــی
بــود یگــــانه پســـرت در بـرت
سنـــگ نــزد کسی به پیشانیت
خـــون سرت نریخت بر منظرت
کـاش چکـد خـون دلـم، از دو عین
صبح و مسا، در غم جدّت حسین
تـــو هشتمیـن حجّـــت کبــریایی غــریبی و بــا همــه، آشنایی
مسیـح نــه، طبیب صد مسیحی کلیــــــم نـــه، کـــلام کبریایی
کنــار حجـــــره، لحظـــۀ شهادت اشکْفشـــان بـــه یاد کربلایی
کشــت تـو را به زهر کینه مأمون نگــفت تــــو عـــزیز مصطفایی
چگـــونه شد، زهـر ستم دوایت؟ تـو کـه بـه درد عالمی، دوایی
چشـم و چراغ شیعهای در ایران گــر چـه ز جـدّ و پدرت جدایی
دست خدا،همیشه برسرماست تـــا تـــو، امـــام مهـربان مایی
گر چه بوَد بنده روسیاهی
میثــم دلبـــاخته را نگاهی
قبلۀ اهل ولا (نوحۀ اول)
مسافران صفر - غلامرضا سازگار
ای خراسان به یاد غربتت کربلا
حـرمت روز و شب قبلۀ اهل ولا
پــــارۀ پیکــــــر احمــــد و مـرتضی
یـا رضـا یـا رضـا یـا رضا یـا رضا (۲)
ای به غربت شده هماره خون بردلت
چــه غریبانـه شـد زهــر ستـم قاتلت
فاطمه در غمت گشته صاحب عزا
یـا رضـا یـا رضـا یـا رضا یـا رضا (۲)
مــرغ روحـم زنـد پـر بسوی تربتت
که کنم گریه بر شهادت و غربتت
افکنــم در حــــرم شـــورِ روز جـــزا
یـا رضـا یـا رضـا یـا رضا یـا رضا (۲)
ای دل عـالمــی بــا غمــت آمیخته
اشک چشم جواد به صورتت ریخته
قصهات سینه سوز نالهات جان گزا
یـا رضـا یـا رضـا یـا رضا یــا رضا (۲)
قتلگـاه تـو شد حجرۀ در بستهات
عالمی بیخبر از دل بشکستهات
صورتت بــر زمیـن نالـهات بـر سماء
یـا رضـا یـا رضـا یـا رضا یـا رضا (۲)
جان فدای تو و غربت و خون دلت
که به مظلومیّت گریـه کنـد قاتلت
خونِ دل اشـکِ غـم بـر تو آمد غذا
یـا رضـا یـا رضـا یـا رضا یـا رضا (۲)
بـدن پـاک تـو به دوش اهل ولا
تن پاک حسین برهنه در کربلا
گریه کن برحسین ای شهید ازجفا
یـا رضـا یـا رضـا یـا رضا یــا رضا (۲)
دارالشّفا (نوحۀ دوم)
مسافران صفر - محمد نعیمی
السّـلام ای پـــــارۀ قــلـب پیغمبـــر السّــلام ای هشتمین حجـت داور
ای امـام شیعیــان ای پنــاه عــاشقان
ای رضا جان ای رضا (۲)
زهرمأمون شعله زد بردل و جانت خون شد ای مولا چراقلب سوزانت؟
در عــزایت ای رضا شد خراسان کربلا
ای رضا جان ای رضا (۲)
خـواهرت معصـومـه شـد بیقرار تـو خــــــاتـم پیغمبـــران ســوگـــوار تــو
در عـزایت فاطمه دارد آه و زمزمــه
ای رضا جان ای رضا (۲)
ای بهشـت جــان مـا تـربت پـاکت جـان بقـــربان تـو و قلب صد چاکت
کوی تو دارالشفاست قبله حاجات ماست
ای رضا جان ای رضا (۲)
از چه پـــرپـر گشتـی ای لاله زهرا شد خـزان از داغ تـو گلشن طـاها
ما گــدایان توأیـم دیـده گریـان توأیم
ای رضا جان ای رضا (۲)
ای که فـرزندت جواد شد عزادارت از مدینــــه آمــــده بهــــر دیــدارت
شد دلش خون درغمت کــرده بـــر پــا ماتمت
ای رضا جان ای رضا (۲)
آب زلال (نوحۀ سوم)
مسافران صفر - جعفر رسول زاده ( آشفته)
ای چـراغ محفـــل دلخستـهگان آشنـا
ای امــام مهــربـان ای آیـت ایمـان رضا
ای صفای باغ دین یا امام هشتمین
ای خـدا را حجـت بــر حــق ولی کردگار
ای مـزارت بوسـه گاهِ خستــگان بیقــرار
ای صفای باغ دین یا امام هشتمین
ضامن آهو عزیزِ فاطمـه شمس الشّموس
ای پنــاه اهــل دل ای گـوهر دریای طوس
ای صفای باغ دین یا امام هشتمین
ای دلـــــت آئینــــــۀ نــور خـدای ذوالجلال
تشنــۀ لطف تــوأم کـو جرعهای آب زلال؟
ای صفای باغ دین یا امام هشتمین
در میـــان حجــرۀ غـربت نهـادی رخ بـه خاک
جان سپردی بیقرار و تشنه لب روحی فداک
ای صفای باغ دین یا امام هشتمین
میراث شهادت (نوحۀ چهارم)
مسافران صفر - جعفر رسول زاده ( آشفته)
بیــا ای زهـر کیـن کم کم، مداوای جراحت کن
مرا از خون دل خوردن، بیا ای مرگ و راحت کن
هـــزاران حجلـه از آهِ، غـــریبی چیــدهام اینجــا
چـو نیلـوفر ز بیتـابی، بـه خود پیچیدهام اینجــا
رضا جانم رضا جانم (۲)
صبــوری کردم از اوّل، اگر خون دلی خوردم
که میراث شهادت را، به اِرث از مادرم بردم
جــواد! ای دیـــدن رویـت، امیـد و آرزوی من
بیـا ای یـوسف زهرا، تبسّم کن به روی من
رضا جانم رضا جانم (۲)
در ایـن غربت که هر ساعت، شود افزون ملال من
گــلِ اشــکِ جـــواد آمـد، بــه گلبـــرگِ جمـــال من
گـــل اشک جوادش را، بگیر ای دل به دست امروز
شود کارش دُرست آخر،دل هرکس شکست امروز
رضا جانم رضا جانم (۲)
الا ای حجت هشتـم، کـــه از جـــام تـو مستـم من
ضـــریح بــــا صفـــایت را، دخیـــل گـــریه بستم من
به عشقت میروم عمری، از این صحرا به آن صحرا
مــــرا آهــــو حسـابم کـن، بــه جــان مـــادرت زهـرا
رضا جانم رضا جانم (۲)
در انتظار پسر (نوحۀ پنجم)
مسافران صفر - سید رضا موید
بــانــگ وا امامـا آید از خــراسان
فاطمه ز جنّت میرسد هراسان
تــا حـال پسر بیند خونهای جگر بیند
مظلوم اماما
نور حق برآمد از مجلس باطل
مظلـوم شـد آزاد از پنجۀ قاتل
شعله در فضا افکند بر سرش عبا افکند
مظلوم اماما
جز آن که رضا را خونین جگری بود
بر دلش ز مأمون از غم شرری بود
انگورِ به زهــر آلود جان و تن او فرسود
مظلوم اماما
مأمون به مرادِ خود رسید آخر
او جنایتــی سخت آفــرید آخر
مظهـر خـدا را کشت حضرت رضا را کشت
مظلوم اماما
چون که بر دلش زهر کرد اثر برآشفت
از محفــل مأمــون بـــرخاسته و گفت:
از ما که گـذشت اما این تو، این جواد ما
مظلوم اماما
از خــانــۀ مـــأمــون تـــا خـانــه ز غـم کاست
هی فتادو بنشست،هی نشست وبرخاست
بی تاب و توان میرفت بــا آتش جان میرفت
مظلوم اماما
در خانه اباصلت، گر منتظرش بود
او در انتظـــارِ روی پســـــرش بود
کآن نخــل مــرادم کو؟ ای خــدا جـوادم کو؟
مظلوم اماما
با آن که رضا را کشته بود طاغوت
پـــا و ســــر برهنـه دنبـــالۀ تابوت
میرفت و صدا میکرد هی رضا رضا می کرد
مظلوم اماما
طبیب عالم (نوحۀ ششم)
مسافران صفر - غلامرضا سازگار
پــــــارۀ پیکــــــر رســـــول اکـــرم
جگـرش پـاره شـد ای اهـل عالـم
حجره بسته، دل شکسته، دیده گریان
یا رضاجان یا رضاجان یا رضاجان
در عـــــزای رضــــا امـــــام هشتـم
گشته صـاحب عـزا معصومه در قـم
گشته خـواهر بی بـرادر در خراسان
یا رضاجان یا رضاجان یا رضاجان
ای دو عـالـم اسیــرِ یـک نگـاهت
قصـر مأمــون چـرا شـد قتلگاهت
حــامی دیـن، کشتـۀ حـق، یـار قـرآن
یا رضاجان یا رضاجان یا رضاجان
یــا رضــا! جــانِ مـا بـادا فدایت
تـــو امــام رئــوف و مــا گـدایت
از چه بر خاک، سر نهادی، چون غریبان
یا رضاجان یا رضاجان یا رضاجان
آسمـان در عـزایت گریـه میکرد
قـاتلت هــم بـرایت گریـه میکرد
در دلـت بـود سـوز مخفـی درد پنهـان
یا رضاجان یا رضاجان یا رضاجان
چشم اهــل عــزا گریـد بـه یادت
جــای معصومـه و جــای جـوادت
شیعه بستـه بـا ولایـت عهـد و پیمـان
یا رضاجان یا رضاجان یا رضاجان
گـرچـه بـر درد عالمـی طبیب است
شیعیـان شیعیـان رضـا غریب است
در غـریبی کشتـه شد آن جـان جـانـان
یا رضاجان یا رضاجان یا رضاجان
کبوتر نشدم من (نوحۀ هفتم)
مسافران صفر - محمد جواد غفورزاده (شفق)
غریب الغربایی- معین الضّعفایی
تویی قبلـهی هفتم من و طـوف حریمت
نوازشگر دلهاست دل و دستِ کریمت
غریب الغربایی- معین الضّعفایی
ملائـک همــــه چیـدند گـــل از تـــربت تــــو
توخورشیدی وخورشید زند بـوسه به خاکت
غریب الغربایی- معین الضّعفایی
تــو چـون آینه دیدی ریـــاکـــــاری مــــأمون
لبــت قــــاری قـرآن دلت چشمهای ازخون
غریب الغربایی- معین الضعفایی
تـو از دشمن جــانت بــه جــز قهــر ندیدی
تـو آییـنهی یـک رنـگ در ایـن شهـر نـدیدی
غریب الغربایی- معین الضعفایی
ولیـعهـــدی مـــأمون تورا خون به جگر کرد
تـو را بـا دل خـــونین مهیّـــای سفـــر کرد
غریب الغربایی- معین الضعفایی
نهـالی کـه نشـاندی در ایـن بـاغ، ثمر داد
ولـی از شب هجران خبـر مـرغ سحر داد
غریب الغربایی- معین الضعفایی
در ایـن ظلمـت بیـداد فــــروغ بصـــرت کـو؟
جمـــالِ گـل یـاسین جـوادت، پسـرت کو؟
غریب الغربایی- معین الضعفایی
خطــاکــارم و، محـروم از این در، نشدم من
شکستـــهپــــرم، آری کبـــوتر نشــــدم من
غریب الغربایی- معین الضعفایی
نظرات شما عزیزان: