حقيقت عزت
آيا عزت جز رسيدن به مرحله شکست ناپذيري ميباشد؟اگر چنين است، عزت را در کجا بايد جستجو کرد و چه چيزي ميتواند به انسان عزت دهد؟
در يک تحليل روشن ميتوان گفت که حقيقت عزت در درجه نخست قدرتي است که در دل و جان انسان ظاهر ميشود و او را از خضوع و تسليم و سازش در برابر طاغيان و ياغيان باز ميدارد. قدرتي که با داشتن آن هرگز اسير شهوات نميشود و در برابر هوا و هوس سر فرود نميآورد. قدرتي که او را به مرحله نفوذ ناپذيري در برابر زر و زور، ارتقاء ميدهد.
آيا اين قدرت جز از ايمان به خدا، يعني ارتباط به منبع اصلي قدرت و عزت سرچشمه ميگيرد؟
اما در مرحله عمل، عزت از اعمالي سرچشمه ميگيرد که داراي ريشه صحيح و برنامه و روش حساب شده باشد و به تعبير ديگر آن را در عمل صالح ميتوان خلاصه کرد.اين دو است که به انسان سر بلندي و عظمت ميدهد و به او عزت و شکست ناپذيري ميبخشد.([5])
راه وصول به عزت
خداوند متعال راه وصول به عزت را چنين تشريح ميکند: «إليه يصعد الکلم الطيب و العمل الصالح يرفعه»(فاطر،35/10). «الکلم الطيب» بمعني سخنان پاکيزه است، و پاکيزگي سخن به پاکيزگي محتواي آن است، و پاکيزگي محتوا هم به خاطر مفاهيمي است که بر واقعيتهاي عيني پاک و درخشان تطبيق کند. چه واقعيتي بالاتر از ذات پاک خداوند و آئين حق و عدالت او و نيکان و پاکاني که در راه نشر آن گام بر ميدارند؟ لذا است که «الکلمه الطيب» را به اعتقادات صحيح نسبت به مبدأ و معاد و آئين خداوند تفسير کردهاند. آري چنين عقيده پاکي است که به سوي خداوند اوج ميگيرد و دارندهاش را نيز پرواز ميدهد تا در جوار قرب حق قرار گيرد و غرق در عزت خداوند عزيز شود.
مسلما از چنين ريشه پاک شاخههايي ميرويد که ميوه آن عمل صالح است. هر کار شايسته و مفيد و سازنده، چه دعوت به سوي حق باشد، چه حمايت از مظلوم، چه مبارزه با ظالم و ستمگر، چه خودسازي و عبادت، چه آموزش و پرورش و خلاصه هر چيزي که در اين مفهوم وسيع و گسترده (محتواي پاک و عالي) داخل باشد كه اگر براي خدا و به خاطر رضاي او انجام شود آن هم اوج ميگيرد و به آسمان لطف پروردگار عروج ميکند و مايه معراج و تکامل صاحب آن و بر خورداري از عزت حق ميشود. اين همان چيزي است که در قرآن کريم به آن اشاره شده «ألم تر کيف ضرب الله مثلا کلمه طيبه کشجره طيبه اصلها ثابت و فرعها في السماء»(ابراهيم،14/24)
از آنچه گفتيم روشن ميشود که بعضي از مفسرين «کلمه طيبه» را به: « لا إله إلا الله» و بعضي به: « سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أکبر» و بعضي به: «لا إله إلا الله محمد رسول الله علي ولي الله و خليفه رسوله» تفسير کردهاند و در بعضي از روايات « الکلم الطيب و العمل الصالح» به ولايت اهل بيت(ع) يا مانند آن تفسير شده است. همه اينها همه از قبيل بيان مصداقهاي روشن براي آن مفهوم وسيع و گسترده است، چرا که هر سخني که محتواي پاک و عالي داشته باشد همه در اين عنوان جمع است.([6])
ممکن است پرسيده شود که چرا آيه فوق در مورد «کلام طيب» ميگويد؛ خودش به سوي پروردگار اوج ميگيرد، اما در مورد « عمل صالح» ميفرمايد؛ خدا آن را بالا ميبرد؟ سوال را چنين ميتوان پاسخ داد که «کلام طيب» همانگونه که گفتيم اشاره به ايمان و اعتقادات پاک است و آن عين اوج گرفتن به سوي خدا است که حقيقت ايمان جز اين نيست و لي «عمل صالح» رااو پذيرا ميشود و قبول ميکند و اجر مضاعف ميدهد و بقاء و دوام ميبخشد و به اوج ميرساند.([7])
منشأ عزت
عزيز از اسماي حسناي الهي است([8]) و عزت منحصرا از آن او است و او رب و مالک عزت است زيرا او خداوند يکتاي پيروز(سبحانه هوالله الواحد القهار؛زمر،39/4) خالق و مبدع و مالک آسمانها و زمين است (خلق السماوات والارض ؛زمر،39/63)و کليد گنجهاي آسمان و زمين از آن او است (له مقاليد السماوات والارض؛زمر،39/5)او عالم به غيب و شهود است (عالم الغيب والشهاده ؛زمر؛39/46)داناي به آنچه در قلبها ميگذرد(عليم بما في الصدور؛زمر،39/7)او بي نياز از ديگران است (فان الله غني عنكم؛زمر،39/7)و فراخي و تنگي روزي انسانها و ساير موجودات در دست اوست (ان الله يبسط الرزق لمن اليشاء ويقدر؛زمر،39/52)و تمام زمين در روز قيامت در قبضه قدرت او درهم پيچيده ميشوند (والارض جميعا"قبضته يوم القيامه والسماوات مطويات بيمينه؛زمر،39/67)و در يک جمله همه خيرها به دست اوست([9]) چيزي در اراده او نفوذ ندارد بلکه همه چيز تحت نفوذ اوست، پس او عزيز بالذات است و منشأ عزت ساير موجودات است.([10])
اگر ميبينيم در بعضي آيات قرآن کريم، عزت را علاوه بر خداوند، براي پيامبر(ص) و مومنان قرار ميدهد؛ «و لله العزه و لرسوله و للمومنين»(منافقون،63/8)، به خاطر آن است که آنها نيز از پرتو عزت پروردگار کسب عزت کردهاند و در مسير اطاعت او گام بر ميدارند. زيرا آنان با حقيقت عبوديت و بندگي آشنا هستند و قدرت و مالکيت را از آن خدا ميدانند و تمام اعمال شان را در جهت رسيدن به مقام قرب او انجام ميدهند و در راه زنده نگهداشتن حق با چشماني بيدار و عزمي استوار تلاش ميکنند. زيرا ميدانند هرگز مردم ذليل نميتوانند از چنگ ستمگران رهايي يابند. از سوي ديگر بايد توجه داشت با عنايت به اينکه علم و قدرت مطلق از آن خدا است و او منشأ عزت است، قرآن کريم به مومنان هشدار ميدهد که عزت را در همه شئون زندگي اعم از شئون اقتصادي، فرهنگي، سياسي و ... از غير خدا نجويند(ايبتغون عندهم العزه فان العزه لله جميعا"؛نساء،4/139).
بنابر اين منشأ عزت خدا است و کساني ميتوانند از پرتو عزت پروردگار کسب عزت کنند که با تسلط بر خويشتن داري و تواضع و فروتني حق محور باشند و با قطع اميد از امکانات مردم، در روابط اجتماعي با آنان با اخلاق کريمانه رفتار نمايند و با توکل و اعتقاد به قدرت مطلقه او و اعتقاد به اينکه بدون اراده الهي هيچ مخلوقي توان ضرر زدن يا نفع رساندن را ندارد و با شهامت تمام به رسالت انساني و الهي خويش در راستاي تحصيل رضايت حضرت حق بپردازد.([11])
در حالات امام حسن مجتبي(ع)ميخوانيم كه در ساعات آخر عمر شريفشان هنگامي که يکي از ياران به نام جناده بن ابي سفيان از آن حضرت اندرز خواست، حضرت نصايح ارزنده و موثري براي او بيان فرمود از جمله؛
«و إذا أردت عزا بلاعشيره و هيبه بلا سلطان فاخرج من ذل معصيه الله إلي طاعه الله» يعني هرگاه بخواهي بدون داشتن قبيله عزيز باشي و بدون قدرت حکومت هيبت داشته باشي، از سايه ذلت معصيت خدا بيرون بيا و در پناه عزت اطاعت از خداوند قرار بگير.([12])
در جاي ديگر از انس نقل شده است که پيامبر(ص) فرمود: « إن ربکم يقول کل يوم أنا العزيز فمن اراد عز الدارين فليطيع العزيز»[13] يعني پروردگار شماهر روز ميگويد: منم عزيز و هر کسي عزت دو جهان ميخواهد بايد از عزيز اطاعت کند.
در حقيقت انسان آگاه بايد آب را از سر چشمه بگيرد، که آب زلال و فراوان آنجا است، نه از ظروف کوچک و مختصري که هم محدود است و هم آلوده و در دست اين و آن است.([14])
اهميت و ابعاد عزت
عزت و کرامت، و نفوذ ناپذيري و ايستادگي در برابر پستيهاو رذالتها مطلوب و آروزي همه انسانها است.
عزت ابعاد مختلفي نظير عزت ذاتي، اکتسابي، دنيايي، آخرتي، فردي و اجتماعي، دروني و بروني و منفي و مثبت دارد.
انسان به عنوان گل سر سبد موجودات عالم، معلم و مسجود ملائکه، برترين مخلوق خدا، حامل امانت الهي و داراي کرامت و عزت ذاتي است. و هم چنين او ميتواند با ايمان به خدا و تکيه بر قدرت لايزال الهي و انجام عمل صالح و برخورداري از تقوا، عزت و کرامت نفس را کسب و حفظ و تعميق بخشد و سعادت دنيا و آخرت شان را تحصيل نمايد، و به عنوان عضوي از افراد جامعه در درون و بيرون به مرحلهاي برسد که هيچ کس نتواند در ساحتهاي شخصيتي او اثر منفي بگذارد.
بعد دنيايي عزت
عزت در دنيا در بعد فردي، آزادي از هواي نفس و روحيه خود اتکايي، خود باوري، احساس استقلال شخصيتي، آرامش روحي و رواني و توانايي تصميم گيري و نيز دوري از هرگونه خود کم بيني و احساس حقارت و ضعف و به دنبال آن دوري از هرگونه حسد و کينه جويي و بهانه گيري نسبت به ديگران را پديد ميآورد و بزرگترين مانع بر سر راه ارتکاب گناه و معصيت ميباشد.
امام علي(ع) ميفرمايد:«من کرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته»([15]) يعني کسي که عزيز و بزرگوار باشد، خواستههاي پست دنيايي در نظر او حقير ميباشد.
اما در بعد اجتماعي، از سويي آزادي از اسارت ستمگران و استقلال فکري، فرهنگي، اقتصادي، سياسي، و اجتماعي را تامين مينمايد و از سوي ديگر جلوي هرگونه فخر فروشي، استبداد و زورگويي و تعدي و تجاوز به حقوق اجتماعي را ميگيرد.
امام صادق(ع)ميفرمايد: «ما من رجل تکبر أو تجبر إلا لذله وجدها في نفسه»([16]) يعني هيچ انساني دچار گردن فرازي و يا گردن کشي نميشود مگر به سبب حقارت و ذلتي که در نفس خويش مييابد.و اگر عزت پايمال شد نا امني و تجاوز در همه عرصهها رواج پيدا ميکند.
امام هادي(ع) ميفرمايد: « من هانت عليه نفسه فلا تأمن شره»([17]) هر کس که نفسش خوار شود، از شر او ايمن مباش.
روان شناسان نيز، علت اصلي بروز اختلالات رواني رادر صدمه خوردن شخصيت و عزت نفس ميدانند چرا که هرکس شخصيت خود را لگد خورده تلقي کند، احساس ذلت و خواري نموده و از ارتکاب هيچ گونه رفتار ناشايستهاي روي گردان نيست.
خلاصه اينکه، براي انسان در اين جهان موهبتي بزرگتر از احساس عزت و شرافت نيست و هيچ زنجيره و زنداني بالاتر و خرد کننده تر از اين نيست که احساس نمايد در زندگي اسير و مقهور و بنده ديگران است. براي آزاد مردان، مرگ بسي ترجيح دارد بر اينکه خوار و ذليل زندگي کنند.([18])
بعد اخروي عزت
عزت، سعادت اخروي و متنعم شدن به نعمتهاي ابدي و لايزال الهي را نيز در پي دارد.در روايات متعدد از پيامبر اعظم و ائمه معصومين(ع) نقل شدهاست، کسي که ميخواهد در روز قيامت اجر و پاداش او با پيمانه بزرگ و کامل داده شود بايد آخرين سخنش در هر مجلسي که مينشيند اين باشد: «سبحان ربک رب العزه عما يصفون و سلام علي المرسلين و الحمد لله رب العالمين»([19]) يعني منزه است پروردگار تو، پروردگار شکوهمند، از آنچه وصف ميکنند، و درود بر فرستادگان، و ستايش ويژه خداي که پروردگار جهانيان است.
با عنايت به اهميت و جايگاه عزت امام صادق(ع) ميفرمايد: «ان الله تبارك وتعالي فوض الي المؤمن كل شيءالا اذلال نفسه»([20]) خداي عز و جل همه امور مومن را به خودش سپرده است ولي به او اجازه نداده است که ذليل باشد. اين همان درس عزت و افتخاري است که امام حسين(ع) در روز عاشورا به جهانيان آموخت و در جمله هاي تاريخي و ماندگارش فرمود:« ألا و إن الداعي بن الداعي قد ترکني بين السله و الذله ... و هيهات منا الذله».([21])
پی نوشتها
1. طريحي،فخرالدين، مجمع البحرين، ج3،ص172، دفتر فرهنگ اسلامي، قم،1376ش.
2. راغب اصفهاني، حسين، مفردات الفاظ قرآن، ص 334، دار القلم، دمشق، 1412ق.
3. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، ج17،ص22، دار الکتب الاسلاميه، [بيتا]
4. همان، ص 22.
5. مکارم شيرازي، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، ج18،ص197، دار الکتب الاسلاميه، تهران 1379ش .
6. همان، ص 194.
[7]. همان، ص 198.
[8]. مجمع البحرين، ج3،ص173.
[9]. الميزان في تفسيرالقرآن،ج3،ص134
[10]. جوادي آملي، عبد الله، قرآن در قرآن، ص 31، مرکز نشر اسراء،قم،چاپ اول، 1378ش.
[11]. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج69،ص372، موسسه الوفاء، بيروت، 1403ق.
[12]. همان، ج44،ص139.
[13]. طبرسي، فضل، مجمع البيان، 4ج،ص402، المکتبه الاسلاميه، تهران،1395ق
[14]. تفسير نمونه، ج18،ص193
[15].سيدرضي،محمدموسي،نهج البلاغه،ص،633،حکمت449،مؤسسه انصاريان،قم،چاپ اول،1421ق
[16]. کليني، محمد، اصول کافي، ج،ص426، انتشارات جامعه مدرسين،قم، 1364ش.
[17]. ابن شعبه حراني، تحف العقول، ج14،ص512، انتشارات جامعه مدرسين، قم،1364ش.
[18]. مطهري، مرتضي، حکمتها و اندرزها، ص 85-86،انتشارات صدرا،تهران ، 1372ش.
[19]. عروسي حويزي، جمعه، تفسير نور الثقلين، ج4،ص440،اسماعليان،قم، 1370ش.
[20]. اصول کافي، ج5،ص63.
[21]. بحار الانوار، ج45،ص83.
نظرات شما عزیزان: