به هر کرانه سر زده روشنی صبح امید
باد بهار عاشقان ، به جانب چمن وزید
ز مشرق طلوع نور ، صبا رسد به صد نوید
به گوشهی بنفشه زار ، یک گل تک دانه دمید
گلی که چشم دو جهان ، شبیه او دگر ندید
ز آسمان ز کهکشان ، زمزمه می رسد به گوش
کسی به جمع قدسیان ، نمانده ساکن و خموش
عیان شده ز بی نشان ، نشان جنبش و خروش
داده سبو بر همگان ، ساقی مستِ مِی فروش
هر که در این دایره بود ، کوثر ناب سرکشید
میان باغ و گلسِتان ، گل یگانه می رسد
نور زمین و آسمان ، در این میانه می رسد
در شب تار اختران ، ماه زمانه می رسد
عشق از آن سوی جهان ، بدین بهانه می رسد
که در طریق دلبری ، دلبر دلبران رسید
کسی که شد ز غمزه اش ، طریق دلبری تمام
همان که جمع انبیاء به حضرتش دهد سلام
هم او که چشم مست او ، ربوده دل ز خاص و عام
در شب میلاد نبی ، ز بیت پنجمین امام
جلوه نموده عالمی ، که عالمش شده مرید
خدا نموده در رُخش ، تجلی دوباره ای
هر دو جهان به امر او ، به غمزه و اشارهای
که دم به دم ز روی او ، به خود کند نظاره ای
عصمت و نور هشتمین ، یا ششمین ستاره ای
که در سپهر سروری ، خدای عشق برگزید
زآن که خدای روی خود ، به وجه صادقش کشید
او که به صد یوسف مصر ، درس جمال می دهد
به انبیاء و اولیا ، شرح کمال می دهد
به هر زلیخا ز شعف ، شوق وصال می دهد
چهره او به آرزو ، شور خیال می دهد
بگو یا یاس و نسترن ، عطر شقایق آمده
ز رحمت و لطف خدا ، هرآن چه لایق آمده
به جسم بی روح زمان ، جان خلایق آمده
ز نسل پاک فاطمه ، حضرت صادق آمده
نظرات شما عزیزان: