در زمان صفويان بهويژه دورهٔ شاهعباس ظاهراً نقارهخانه را انحصار دستگاه سلطنت بيرون آمد و امتياز آن از طرف شاه به سرداران بزرگ و فرمانروايان ايالات و ولايات بزرگ نيز داده شد. هر نقارهخانه گروهى نوازنده داشت که بعضى از آنان از موسيقىدانان چيرهدست و رؤساى آنان از استادان موسيقى بودند و در اين فن شهرت داشتند.
موسيقى مذهبى دوران صفويه
عزادارى شيعيان براى خاندان نبوت و امامان و شهداى کربلا بهصورت نوحهخوانى و سينهزنى و دستهگردانى از دورانى شروع شد که آلبويه بر بخش بزرگى از ايران و عراق عرب دست يافتند. و در اواسط سده چهارم هجرى بزرگترين دولت ايران پس از اسلام را تشکيل دادند. آلبويه شيعهمذهب بودند و در زمان آنان اين مذهب در ايران رسميت پيدا کرد.
در زمان پادشاهان آلبويه در دهه اول محرم شيعيان به عزادارى حضرت سيدالشهداء قيام نمودند. معزالدوله اولين کسى بود که فرمان داد مردم بغداد در دهه اول محرم سياه بپوشند و بازارها را سياهپوش کنند و به مراسم تعزيهدارى حضرت سيدالشهداء قيام نمايند.
در سدهٔ هفت و هشت هجرى که تشيع در ايران قوت گرفت و رو به پيشرفت نهاد، مراسم عزادارى شيعيان در روزهاى سوگوارى گسترش يافت.
خواندن نوحه و زدن به سينه در ايام سوگوارى در ميان اعراب مرسوم بود و در دورهٔ اسلامى در ايران رايج گرديد. هر زمان که شيعيان ايران قدرت مىيافتند، نوحهخوانى و سينهزنى و دستهگردانى رواج مىگرفت چنانکه در دورهٔ صفويان عموميت يافت و بسيار رايج گشت و پادشاهان صفوى بهويژه شاهعباس علاقه بسيارى به اين نوع عزادارى داشت و خود در اين مراسم شرکت مىکرد و با يکى از دستهها بهراه مىافتاد. ظهور گرو، روضهخوان و برپا کردن مجالس روضه به شکل کنونى از يادگارهاى دوره صفويان است. شعر نوحه را براى سينهزنى مىساختند. يکى نوحه مىخواند و ديگران به نوا و آهنگ و وزن شعرهاى نوحهخوان سينه مىزدند. ولى شعرهاى مرثيه را در مجالس سوگوارى براى به گريه انداختن و اظهار تأسف شنوندگان بر قتل شهدا مىخواندند.
در زمان سلطان حسين بايقرا، يکى از دانشمندان و خطباى مستعد و خوشآواز سبزوار بهنام ملاحسين، معروف به کاشى به هرات رفت و مورد توجه بزرگان دولت قرار گرفت و شهرت يافت و کتابى بهنام روضةالشهدا به فارسى دربارهٔ واقعهٔ کربلا براى نوادهٔ دخترى سلطان حسين بايقرا نوشت. شيعيان روضةالشهدا را در روزهاى سوگوارى مىخواندند و عزادارى مىکردند. کمکم کسانى که اين کتاب را مىخواندند به مناسبت نام کتاب آن به روضهخوان معروف شدند و بهتدريج روضه را از بر مىخواندند. در دوره صفويان، جماعتى که آواز خوش داشتند، روضهخوانى را پيشهٔ خود کردند. هر ساله از روز نوزدهم تا بيست و هفتم ماه رمضان به مناسبت شهادت اميرالمؤمنين على (ع) و در ده روز اول ماه محرم به مناسبت شهادت امام حسين (ع) از سوى شاه و دولتمردان و بزرگان کشور در پايتخت و شهرهاى ديگر مجالس روضهخوانى برپا مىشد و در شب عاشورا و در روز بيست و يکم رمضان دستههاى سينهزن و سنگزن با مراسم و تشريفاتى که هنوز در بسيارى از شهرهاى ايران کم و بيش رايج است به راه مىافتادند.
در دورهاى که اهل موسيقى مطرود بودند و موسيقى خلاف شرع شمرده مىشد و از رونق و اعتبار افتاده بود، برپا داشتن مراسم عزادارى چون دستهگردانى و روضهخوانى و نوحهسرايى و سينهزنى جلوهگاه الحان و نغمات موسيقى شد و شعر و موسيقى در اين مراسم نقش مؤثرى داشت. ظهور خوانندگانى با نام روضه خوان که داشتن صداى خوش و دانستن دقايق فنى خوانندگى سبب رونق کارشان بود، در رواج خوانندگى و حفظ الحان و نغمههاى ملى تأثير بهسزايى داشت و اين فن را تا حدود زيادى از دستبرد حوادث و فراموشى نجات بخشيد. بر پاى مجالس روضه و دستهگردانى و نوحهخوانى و سينهزنى که در تمام عصر صفويه رواج داشت از زمان شاهعباس گسترش يافت و عموميت پيدا کرد. در نتيجه تعليم و تعلّم فن خوانندگى ميان خوانندگان منبرى و نوحهخوانها رواج و رونق گرفت و دامنه آن به دورههاى پس از صفويه و عصر قاجاريه نيز کشيده شد.
موسيقىدانان و نوازندگان دوران صفويه
موسيقىدانانى که اسکندربيک در کتاب خود بهعنوان موسيقىدانان عصر صفوى نام برده، عبارتند از: حافظ احمد قزويني، محمد مؤمن، حافظ جلاجل باخرزي، حافظ هاشم قزويني، استاد شهسوار چهارتاري، استاد شمس شترغوهي، استاد معصوم کمانچهاي، ميرزا مظفر قمي، استاد سلطان محمود طنبورهاي، ميرزا حسين طنبورهاي، استاد سلطان محمد چنگي، خواجه محمود شهابى هروي، مولانا غياثالدين عودي، معزالدين کاشاني، ملاابراهيم تبريزي، کمالالدين حسين، ميرمحمود نجفى مشهدي، بهرام ميرزا صفوي، سلطان ابراهيم ميرزا صفوي، قاسم قانونى هراتي، مسيب خان تکلو، پهلوان بيک قمري، قاضى عبدالله رازي، مير سديد رازي، ميز فريبى سمناني، مولانا عبدالغفور لاهيجي، سرودى خونساري، مولانا مايلى اردبيلي، غبارى گيلاني، خنجربيک جغتايي، ميرعبدالحى مشهدي، ميرعبدالله قانونى مشهدي، حنجرى همداني، حافظ فراقى تبريزي، ميرزا سليمان حسابى نطنزي، حافظ مجلسى تبريزي، رفيقى تبريزي، صدر خيابانى تبريزي، مولانا على خونساري، جواجه ملاى کازروني، مولانا امير مالک ديلمي، عبدالهادى ديلمي، ميرصدرالدين محمد، ميروالهى قمي، درويش علي، سيد تقىالدين محمد، خان احمد گيلاني، استاد زيتون، شاهمراد خونساري، شمس تيشى شيرازي، استاد محمد مؤمن طنبورهاي، ملابيخودى گنابادي، نجاتى بافقي، غيرت همداني، عبدالرزاق قزويني، مولانا احمد کمانچهاي، مولانا عبدالحق، محمد بيک خليفةالخلفايي، مذاقى نائيني، حافط محمد حسين، ميرصبحي، ملا طبيعي، عبدى شيرازي، ميرصوفي، بيرام بيک همداني، ميرظلّي، حافظ محمدطاهر قارى کرماني، ميرزا محمد منشى تبريزي، باقياى نائيني، صفى قلىبيک اصفهاني، واصب قندهاري، مقيم، حسين، حافظ عندليب تبريزي، آقارضا طنبوري، مطربى قزويني، حافظ محمدتقي، استاد صابر عودنواز، مولانا مطربى قزويني، تصنيفي، ميرزا نظام دستغيب، مولانا محمد طنبوره، مولانا على کوهسارى.
نظرات شما عزیزان: