گفتگوى امام رضا(عليه السلام) با جاثليق
جاثليق كه از علماى دين مسيح(عليه السلام) بود با متكلمين اسلامى به گفتگو و مناظره مى پرداخت و مى گفت: ما و شما همگى متفق بر نبوت عيسى(عليه السلام) مسيح و زنده بودن آن حضرت در آسمان هستيم ولى در نبوت پيغمبر اسلام بين ما و شما اختلاف است و همگى متفق هستيم كه از دنيا رفته است. پس چه دليلى داريد كه آن حضرت پيامبر بوده است؟ متكلمين اسلامى متحير ماندند. پس در محضر مقدس حضرت رضا(عليه السلام) و مأمون عباسى حاضر گرديد و به حضرت عرض كرد، نظر شما درباره عيسى(عليه السلام) و كتاب او چيست؟ حضرت رضا(عليه السلام) فرمود: من اقرار به نبوت و كتاب عيسايى دارم كه اقرار به نبوت پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نموده و امت خويش را بشارت داده است و به عيسايى كه اقرار به نبوت آن حضرت نكرده است كافر هستم.
سپس فرمود: اى نصرانى ما به عيسى(عليه السلام) كه ايمان به محمد(صلى الله عليه وآله) داشت ايمان داريم ولى يك نقص داشت كه نماز و روزه بسيار كم بجا مى آورد.
جاثليق گفت: به خدا قسم عيسى(عليه السلام) همواره صائم النهار و قائم الليل بود.
حضرت رضا(عليه السلام) فرمود: براى چه كسى به جا مى آورد؟
جاثليق ساكت شد. (زيرا آنها معتقد به خدايى عيسى(عليه السلام) بودند و اگر عيسى(عليه السلام) خدا بود براى چه كسى عبادت مى كرد؟)
جاثليق به حضرت عرض كرد: كسى كه مرده را زنده كند و اكمه و ابرص (كور مادرزاد و پيس) را شفا دهد مستحق عبادت است. حضرت فرمود: يسع نيز همين كارها را مى كرد. بر روى آب راه مى رفت و اكمه و ابرص را شفا مى داد و حزقيل نيز 35 هزار نفر را پس از مرگ 60 ساله زنده نمود و قومى از بنى اسرائيل خارج از بلاد خويش شدند از ترس طاعون و مرگ و خداوند آن را هلاك كرد، و خداوند به پيامبرى از پيامبرانش امر كرد كه بر استخوانهاى مرده آنها بعداز چندين سال بگذرد و آنها را صدا بزند و بگويد: به اذن خدا زنده شويد و آنها نيز زنده شدند. و قصه ابراهيم و پرندگان را در قرآن ذكر كرده است كه: فصر هن اليك و داستان موسى(عليه السلام) را كه واختار موسى ذكر نمود زيرا آنها مى گفتند: لن نومن لك حتى نرى الله جهرة پس سوخته شدند و بعداز آن موسى آنها را زنده نمود و قريش نيز از حضرت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) درخواست نمودند كه آنها را زنده كند. سپس فرمود: تورات و انجيل و قرآن و زبور اين مطلب را مطرح نموده اند و اگر بايد هركسى را كه مرده زنده مى كند خدا دانست، مى بايست تمامى اينها را خدا پنداشت.
نظرات شما عزیزان: