در مقابل ، دسته ای به صراحت اظهار نموده اند که اهل بیت (ع ) در روز اربعین به کربلا آمده اند و سر مطهر امام (ع ) و سایر شهدا در کربلا دفن گردیده و یا سرهای مطهر به وسیلهء امام سجاد(ع ) به بدن های مطهر الحاق شده است .
دلایل استبعاد از نظر سید بن طاووس عبارتند از: 1. استجازه 2. اقامت یک ماهه 3. بعد مسافت .
1. استجازه : سید بن طاووس معتقد است مدت زمانی که برای رفتن قاصد ابن زیاد به شام ، برای کسب تکلیف دربارهء اعلام پایان یافتن جنگ و انجام مأموریت محوله و کسب تکلیف از یزید دربارهء سرهای مطهر و اسرا، صرف شد با ورود اهل بیت در روز بیستم صفر به کربلا سازگار نیست .
در جواب باید گفت : اولاً، جریان استجازه مبهم و معماگونه است زیرا نه معلوم شد و نه کسی گفته است حامل و ناقل اجازه چه کسی بود؟ چه وقت رفت و کدام زمان برگشت و ...؟ علاوه بر این ، چرا قاصد، سر مطهر امام (ع ) را به منظور اثبات صحّت گفتارش به همراه خود برای یزید نبرد؟ چون خود سید می گوید سر امام (ع ) از کوفه خارج شد.
ثانیاً، داستان استجازه با گفتهء شیخ مفید که مفادش حرکت اهل بیت (ع ) در روز سیزدهم یا چهاردهم است (ارشاد، ص 261) و به وضوح ، دلالت بر عدم استجازه می نماید، تعارض دارد.
علاوه بر مطالب گذشته ، زمینهء سؤال جدیدی وجود دارد و آن اینکه مگر عمر سعد برای فرستادن سرها و اهل بیت (ع ) از کربلا به کوفه از ابن زیاد اجازه خواست که ابن زیاد از یزید اجازه بخواهد؟
2. اقامت یک ماههء اهل بیت (ع ): سید بن طاووس با استناد به روایتی که بر اقامت یک ماههء اهل بیت (ع ) در شام دلالت دارد، آن را با جریان اربعین سازگار نمی داند.
از قراین متعدد و عبارات مختلف استفاده می شود که از هشت یا ده روز بیشتر نبوده است . کلمات محدث قمی و دیگران گویای این است که چون مردم شام از حقیقت امر مطلع شدند و فهمیدند که کشته شدگان ، فرزندان پیغمبر(ص ) و اسرا، خاندان نبوت می باشند و خروج کنندگان بر دین و دولت نیستند آن گونه که دولت مردان اموی شایع کرده بودند شرایط و اوضاع کاملاً علیه یزید برگشت . به همین سبب ، وجود اهل بیت (ع ) در شام ، مایه نفرت بیشتر شامیان از بنی امیه و تزلزل سلطنت این دودمان می شد. بنابراین ، یزید با تظاهر به احترام این بزرگواران ، سعی در برگرداندن آنها به مدینه نمود. شیخ مفید می گوید: و لمّا وضعت الرؤوس بین یدی یزید و فیها رأس الحسین (ع ) قال یزید ... ثم امر بالنسوة ان ینزلن ... فافرد لهم داراً یتصل بدار یزید فاقاموا ایام ثم ندب النعمان بن بشیر و قال : تجهّز لتخرج بهؤلاء النسوة الی المدینة.
ابن کثیر می گوید: اهل تحقیق گفته اند: بیشتر از یک هفته یا هشت روز، اقامت اهل بیت (ع ) در شام نبود. (البدایة والنهایه ، ج 8، ص 199198) این کلمات به وضوح بر عدم اقامت یک ماهه در شام دلالت می کند.
3. بُعد مسافت : سید بن طاووس می گوید: فاصلهء بین کوفه و شام حدود 10 روز راه است که با برگشت آن 20 روز می شود. از این رو، این فاصلهء طولانی به علاوهء اقامت یک ماهه اهل بیت (ع ) در شام ، با ورود اهل بیت (ع ) در بیستم صفر به کربلا منافات دارد.
در پاسخ باید گفت : اولاً، سید بن طاووس خود اعتراف دارد که مسافت بین کوفه و شام برای پیمودن عادی 10 روز است زیرا خود او گفته است مدت رفت و بازگشت بین این دو شهر، 20 روز یا بیشتر می باشد. از این رو، می توان باور داشت که پیک و قاصد سریع السیر دولتی که حامل پیام مهم امنیتی و نظامی نیز باشد، راه را 5 روزه طی می کند.
ثانیاً، بعضی از طوایف دمشق ، مسافت دمشق تا نجف اشرف را 8 روزه و برخی از قبایل 7 روزه می پیمایند.
ثالثاً، از شخصی به نام ابوخالد نقل می کنند: روز جمعه کنار شط فرات با میثم تمار بودم ، او گفت : الساعه معاویه در شام مرد، و من روز جمعهء هفتهء بعد با قاصدی که از شام آمده بود ملاقات کردم و خبر از شام گرفتم ، گفت : معاویه از دنیا رفت و مردم با پسرش یزید بیعت کردند. گفتم : کدام روز معاویه مرد؟ گفت : روز جمعهء گذشته . (رجال کشی ، ص 75 / تنقیح المقال ، ج 3)
با توجه به اینکه یزید هنگام مرگ معاویه در شام نبود و فرصتی هر چند کوتاه برای آمدن یزید به شام و بیعت مردم با او لازم بود، اگر این قاصد پس از بیعت مردم بلافاصله از شام خارج شده باشد حداکثر مدت 6 روز بین راه بود.
رابعاً، اشخاص موثق می گویند: مسافت کوفه تا شام را طی 3 روز به راحتی می توان پیمود. (فاضل قزوینی ، تظلم الزهراء، ص 172)
خامساً، امام حسین (ع ) فاصله 470 کیلومتری مدینه تا مکه را 5 روزه پیمودند (تقریباً روزانه 90 کیلومتر) در نتیجه ، مسافت شام تا کربلا را که حدود 570 کیلومتر است ، طی 7 روز به راحتی می توان پیمود و مسافت شام تا کوفه را به طور عادی 8 روزه می توان طی کرد.
سادساً، سرعت شتر معمولی در بیابان به 12 کیلومتر و شتر تندرو (جمّاز) حتی به 24 کیلومتر در ساعت می رسد. (دکتر پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 6، ص 33)
لازم به ذکر است علامه جلیل شهید قاضی طباطبایی در کتاب نفیس تحقیق اربعین از تاریخ طبری نقل می کند که ابابکره به دستور بسر بن ارطاة، از کوفه به شام 7 روزه رفت و برگشت .
سابعاً، شعبی نقل نموده که مغیرة بن شعبه راه دمشق تا کوفه را 5 روزه پیموده است . (ذهبی ، سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 22)
4. دفن سرهای مطهر: با توجه به اینکه سر مطهر امام (ع ) در کربلا به معنای آمدن اهل بیت (ع ) به کربلاست ، اعتراف به این موضوع خود دلیل مستقلی بر این مدعاست .
طبق اسناد و مدارک ، بازگشت سرهای مطهر شهیدان به کربلا و پیوستن به پیکرهای پاک آنان اگر مورد اتفاق نظر و اجماع همهء علما و مورّخان بزرگ شیعه نباشد، معروف و مشهور بودنش بین آنها قطعی و مسلّم است .
سید بن طاووس در کتاب لهوف جریان آمدن اهل بیت (ع ) در بیستم صفر به کربلا را به عنوان یک حقیقت تاریخی نقل می کند، در کتاب اقبال با دیدهء شک و تردید و استبعاد به این موضوع می نگرد ولی دفن سرهای مطهر در کربلا و ملحق شدن آنها به بدن های طاهر در بیستم صفر به نظرش ثابت و قطعی است .
اینک پرسش قابل طرحی که باید به آن توجه شود این است : روز بیستم صفر غیر از اربعین بودن چه اتفاق تازه ای رخ داد که زیارت امام حسین (ع ) با الفاظ خاص و برنامهء مخصوص ، مستحب و سنت شد تا آنجا که یکی از پنج نشانه تشیع خاص قرار گرفت چنان که در حدیث معروف از امام حسن عسکری (ع ) روایت شده است؟ (تهذیب ، ج 6، ص 52)
با توجه به اینکه ، زیارت های مخصوص امام (ع ) فقط در ایام و لیالی خاص مورد سفارش قرار گرفته است مانند شب های جمعه و غرّه رجب (که در ایام شرک و کفر نیز حرمت ویژه ای داشت ) و نیمهء شعبان ، لیالی قدر، عیدین ، و عرفه بنابراین ، سراغ نداریم شب و روزی را که هیچ ویژگی خاصی نداشته باشد ولی تشرّف به کربلا و زیارت آن بزرگوار در آن ایام یا لیالی مورد سفارش قرار گرفته باشد. بدین روی ، برگزاری آیین سوگواری در سالروزی که هیچ خاطره و حادثه مصیبت باری در آن اتفاق نیفتاده باشد تعجبآور خواهد بود به ضمیمه این نکته که روز بیستم صفر هیچ ویژگی خاصی مانند عرفه و جمعه ندارد. از این رو، پرسش اساسی این است که چرا زیارت عارفانه امام حسین (ع ) و مراسم سوگواری و عزاداری آن حضرت در روز 20 صفر مورد توصیه قرار گرفته؟
البته فراوانی ایام زیارت مخصوصه امام حسین (ع ) بیانگر این نکته است که پیشوایان مذهبی اسلام از هر فرصت مناسبی ، برای زنده نگه داشتن خاطرهء حساس و حیات بخش جریان عاشورا استفاده می کردند. بدین سبب ، در هر روز و شب ویژه و ممتازی که توجه به خدا و عبادت حضرت حق شایسته بود، شیعیان و پیروان مخلص را به سوی حسین (ع ) و کربلایش بسیج می کردند و با انواع تشویق و توجه سعی می کردند یاد آن امام مظلوم در دل ها تازه بماند و نامش بر زبان ها رایج باشد و زمین کربلا و حرم شریفش از حضور زنان و مردان مؤمن و عارف ، مملوّ و آکنده شود.
روزنامه القدس العربی با انتشار مقاله ای تحلیلی درباره اوج گیری قدرت شیعیان یمنی در سال های گذشته ، فاش کرد: دولت یمن ، سیاست کشتار و دستگیری سازمان یافته شیعیان زیدی و دوازده امامی را در دستور کار خود قرار داده است . این روزنامه با اشاره به ریشه های شکل گیری جنبش امامی مذهب در یمن ، نوشت : نخستین جرقه های تحرک سیاسی شیعیان یمن در سال 1982 به دست علامه صلح احمد فلیته با تأسیس اتحادیه جوانان زده شد که یکی از مواد درسی این اتحادیه ، موضوع انقلاب اسلامی ایران بود که علامه محمد بدرالدین طباطبایی حوثی تدریس آن را برعهده داشت . نویسنده این مطلب در ادامه با اشاره به تلاش های علامه مجدالدین المو›یدی و علامه سید بدرالدین طباطبایی حوثی ، بزرگ خاندان حوثی ، که تلاش های وی هم اکنون نیز ادامه دارد، نوشت : در اصل ، علامه بدرالدین مو›سس ، مرشد، مفتی و پدر معنوی جنبش شیعیان به شمار می رود و نه فرزند مشهور وی حسین که دو سال پیش به دست نظامیان یمنی کشته شد. القدس العربی می افزاید: پس از انقلاب اسلامی ایران احزاب شیعی متعددی در یمن پا به عرصه سیاسی گذاشتند که از جمله آنها می توان به حزب انقلاب ، حزب الله ، حزب الحق و اتحاد نیروهای ملی اشاره کرد. حزب الحق که مو›سس آن علامه سید حسین طباطبایی حوثی بود، بیشترین هوادار را به خود اختصاص داد. این روزنامه با بیان اینکه رهبری سیاسی شیعیان در سال های اخیر بر عهده محمد سالم عزان ، سید محمد طباطبایی حوثی ، سیدحسین طباطبایی حوثی ، عبدالرحمن الحمران و عبدالله عیضه الرزامی مشهور به مالک اشتر یمن بوده است ، می افزاید: جنبش حوثی امتداد اندیشه احیای تفکر امامی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ، به طرح سیاسی گسترده ای در یمن تبدیل شد. نویسنده مقاله در ادامه با اشاره به اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، اندیشه معنوی انقلابی و شیعی در یمن اوج گرفت ، تأکید کرده است : دولت ژنرال علی عبدالله صالح که 32 سال پیش با کودتا روی کار آمد و حاکمیت آن بر مردم یمن همچنان ادامه دارد، در سال 1994 با حمله به منزل علامه سید بدرالدین طباطبایی حوثی ، آن را ویران کرد که در پی آن ، وی مجبور شد به لبنان و ایران بگریزد که تا سال 1997 ادامه یافت . القدس العربی با اشاره به اینکه تشیع از سال 1990 به عنوان جریانی مو›ثر در منطقه رشد کرد و پس از سقوط بغداد در بهار 2003 اوج گرفت ، نوشت : اوج گیری تشیع در منطقه پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 شدت بیشتری به خود گرفت زیرا این حادثه باعث شد وهابی ها و اهل سنت تندرو از مجامع عمومی و مساجد طرد شوند و شیعیان جای خود را باز کنند. این مسئله در یمن با جایگزینی جنبش جوانان مو›من به جای گروه های سلفی و اخوانی نمود یافت . این روزنامه با بیان این مطلب که شیعیان یمن ، شعار الله اکبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل و پیروز باد اسلام را در سال های گذشته ، به عنوان شعار اصلی خود برگزیده اند و آن را در هر مسجد و کوی و برزن سر می دهند، می افزاید: این شعار، هزاران تن از جوانان پر شور یمن به ویژه در استان صعده را به این باور رسانده که امپریالیسم آمریکا نابودشدنی است و این کار با اوج گیری اندیشه سیاسی قابل تحقق است . نویسنده مقاله در این باره می نویسد: جهاد رسانه ای و تبلیغاتی شیعیان یمن از سال 2002 با سخنرانی پر شور علامه سید حسین طباطبایی حوثی در مدرسه امام هادی (ع ) منطقه مران با عنوان فریاد در چهره مستکبران تقویت شد. وی در این سخنرانی به طغیان آمریکا در خاورمیانه و خفتی که گریبان گیر کشورهای اسلامی و عربی و حاکمان منطقه شده است اشاره و با استناد به آیات قرآنی ، از مواضع جمهوری اسلامی ایران و حزب الله لبنان مبنی بر ضرورت رویارویی با امپریالیسم آمریکا و رژیم صهیونیستی تمجید کرد. در پی آن سخنرانی ، نیروهای نظامی و امنیتی دولت یمن با یورش به منازل شیعیان هوادار حوثی ، دست کم 600 تن از آنان را دستگیر کرده و به زندان انداختند. این روزنامه در ادامه با اشاره به اعتراضات مراجع تقلید و علمای مقیم شهرهای مقدس قم و نجف علیه دولت یمن به علت کشتار و آزار شیعیان این کشور، می افزاید: در این میان ، دکتر عصام العماد، عالم یمنی مقیم قم و امام جماعت مسجد جامع الاسطی صنعا و نویسنده کتاب سفر من از وهابیت به تشیع دوازده امامی و نیز هفته نامه البلاغ که ارگان شیعیان پیرو حوثی به شمار می رود، نقش مو›ثری دارند. این وسایل تبلیغی و نیز شبکه های خبری عربی ایرانی و شبکه المنار حزب الله لبنان ، در سال های اخیر بر حجم تبلیغات خود درباره قیام امام حسین (ع ) و مسئله غدیر افزوده اند که این اقدامات نیز بر تقویت جایگاه تشیع در یمن تأثیرگذار بوده است .
نظرات شما عزیزان: