فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لََّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ (آل عمران/61)
«پس هر کس با تو در مقام مجادله بر آيد (درباره ي عيسِ) بعد از آن که به وحي خدا به احوال او آگاهي يافتي با او بگو بيائيد ما و شما با فرزندان و زنان خود به مباهله برخيزيم و در دعا و التجاء به درگاه خدا اصرار کنيم تا دروغگو و کافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازيم (اين آيه در مباهله به انصار اي نجران آمد چون پيغمبر به امر خدا با علي (ع) و فاطمه و حسين (ع) براي نفرين بيرون آمدند هنوز لب نگشوده آثار غضب خدا ظاهر شد نصاري ترسيدند و جز به قبول کردند)»
************
مفسرين و کليه مورخين و تمام پيشوايان دين فرموده اند که: پيامبر اسلام (ص) در اين آيه از کلمه ابنانا (فرزندان ما) منظوري جز حسن و حسين (ع) نداشته است و تنها آن ها بودند که در مباهله حاضر شدند و حال آن که آن ها از طرف مادر به پيامبر اکرم (ص) منتسب مي شوند.
و نيز در سوره نسا آيه 27 مي فرمايد:
************
وَاللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيكُمْ وَيرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِيلُوا مَيلًا عَظِيمًا (نساء/27)
«و خدا مي خواهد بر شما بازگشت به رحمت و مغفرت فرمايد و مردم هوسناک پيرو شهوات مي خواهند که شما مسلمين از راه حق و از رحمت الهي بسيار دور و منحرف گرديد.»
تا آن که مي فرمايد:
************
و حلائل ابناکم الذين من اصلابکم.
«و نيز حرام شد زن فرزندان صلبي (نه زن پسر خوانده شما)
************
از اين آيه استفاده مي شود که ازدواج دختران بر پدر و زوجه پسراني که از صلب پدرانند بر پدر حرام است و از نظر کليه مسلمين به راهنمايي مفسرين واقعي قرآن دختراني که در آيه است شامل دختران پسر و نيز زوجه پسران شامل زوجه پسر دختر نيز مي گردد بنابراين اسلام معتقد است که مادر در انعقاد نطفه فرزند کاملاً سهيم است و در سوره دهر آيه 2 مي فرمايد:
************
إِنَّا خَلَقنا الإنسانَ مِن نُّطفَةٍ (دهر/2)
«ما خلق کرديم انسان را از نطقه به هم مخلوط شده»
************
امام باقر (ع) در تفسير اين آيه فرمود: ماالرجل و ماالمرئه اختلطا جميعا يعني: «آب مرد و آب زن مخلوط مي شود و نطفه فرزند منعقد مي گردد.»
ما در کتاب پاسخ ما درباره اين که چرا فرزندان حضرت علي و فاطمه (ع) را ابن رسول اللّه مي گويند نوشته ايم که حتي ائمه اطهار (ع) در ضمن مناظراتي که با خلفا زمان خود درباره اين موضوع اظهار داشته اند همان مطلبي را اثبات کرده اند که دانشمندان علم جنين شناسي امروز با وسائل مجهز و کافي توانسته اند به گوشه اي از آن مطالب و علوم توجه پيداکنند.
ما در کتاب پاسخ ما شرح مفصلي از کيفيت پيدايش انسان از اسپرماتوزوئيد که نطفه مرد است و اوول که نطفه زن است نگاشته ايم و در آن جا يادآور شده ايم که هر دوي آن ها به طور مساوي در ايجاد فرزند دخالت دارند. و بايد هر يک از آن ها قسمتي از بدن انسان را تشکيل دهند.
قابل توجه آن که دانشمندان جنين شناس معتقدند که نطفه زن نقش مؤثرتري در ايجاد و پرورش فرزند به کار مي برد، يعني از زمان انعقاد نطفه تا وضع حمل سراپاي مادر براي نسل جديد حکم و وضع مشابه يک تخم مرغ را خواهد داشت نسبت به جوجه اي که در آن است و رشد مي کند. خروس تخم مرغي را نطفه دار مي کند ديگر تا زماني که جوجه هايش بالغ مي شوند تمام زحمات به عهده مرغ است بسا که خروس نباشد مرغ تخم مي گذارد و بسا که تخم مرغ بدون خروس جوجه مي آورد. مادر و پدر نيز همين وضعيت را دارند. (اسپرماتوزوئيد) پدر به تخمک (اوول) مادر مي رسد يکي مي شود شروع به فعاليت مي کند، فعاليت بدون تغذيه نمي شود و تغذيه نطفه از طرف مادر است.
نطفه که روز هايي چند در لوله هاي رحم سرگردان است از کجا بايد تغذيه شود گويا (اوول) اين پيش بيني را کرده، و به طور تقريب غذايي جهت خود و اسپرماتوزئيد، آن قدر برداشته که براي زمان قبل از لانه گزيني کافي است.
وقتي نطفه اي از پدر يعني اسپرماتوزوئيد و نطفه اي از مادر جدا از هم در جستجوي همند تا نسل جديدي بسازند فقط مادر به فکر تغذيه است اوول غذا با خود حمل مي کند بعد سلول هاي مخاط رحم توسط نطفه منهدم مي شود تا لانه گزيني انجام گيرد. باز سلول هاي خراب شده، که به مصرف تغذيه نطفه مي رسد از مادر است کم کم وضعيت جنين، مانند اعضا ديگر بدن که در مايعات غوطه ورند در آمده، او نيز در مايعي از بدن به نام (مايع آمينوتيک) غوطه ور شده و از آن جايي که مادر مي خورد و يا مي آشامد تغذيه مي نمايد.
بعد هم که از مادر جدا شد و متولد گرديد باز هم مادر متکفل تغذيه او بوده آن چه را به وسيله رگ هاي مخصوص در جفت به طفل مي رساند اينک به وسيله رگ هاي مخصوص در پستان به او مي رساند و در هيچ زمان از پدر خبري وکاري نيست. تا اين جا نظر علم روز ثابت شد که مادر در به وجود آوردن فرزند و رشد و تربيت او سهم بيش تري از پدر دارد.
ناگفته پيداست که اين حقيقت در قرون اخير که چشم مسلح به وجود آمده واضح گرديده ولي پيشوايان شيعه در چهارده قرن قبل تمام مطالب فوق را با بياني ساده براي پيروانشان فرموده اند و در ضمن آيات و روايات بسياري اشاره و بلکه تصريح کرده اند به اين که مبدأ خلقت انسان هم نطفه زن و هم نطفه مرد است که ما در اين فصل به چند نمونه از کلمات خاندان عصمت که همان حقايق قرآن است اشاره مي کنيم.
1ــ قال رسول اللّه صلي اللّه عليه و آله: اخبرني جبرئيل انه اذا سبق ما الرجل ما المرئه نزع اليه الولد و اذا سبق ما المرئه ما الرجل نزع اليها. پيامبر اکرم (ص) فرمود: جبرئيل به من خبر داد که وقتي آب مرد بر آب زن پيشي گيرد فرزند به شکل پدر متولد مي شود و اگر آب زن بر آب مرد پيشي گيرد فرزند به شکل مادر متولد مي گردد.
2ــ روزي از پيغمبر اسلام (ص) سوال شد که: انسان چگونه به وجود مي آيد. آن حضرت فرمود: ما الرجل ابيض غليظ و ما المرئه اصفر رقيق فاذا علا ما الرجل ما المرئه کان الولد ذکرا باذن اللّه عزوجل و اذاعلا ما مرئه ما الرجل خرج الولد انثي باذن اللّه تعالي. (آب مرد سفيد غليظ است و آب زن زرد رنگ رقيق است وقتي اين دو در رحم جمع شوند اگر آب مرد بر آب زن غلبه کند فرزند به خواست خداوند عزوجل پسر خواهد بود. و اگر آب زن بر آب مرد غلبه پيدا کند فرزند به اجازه خداوند دختر خواهد شد).
3ــ پيشواي ششم شيعيان امام صادق (ع) فرمود: اذا سبق ما الرجل ما المرئه فالولد يشبه اباه و عمه و اذا سبق ما المرئه ما الرجل يشبه الولد امه و خاله. (اگر آب مرد بر آب زن سبقت گرفت فرزند فرزند شباهت به پدر و عمويش پيدا مي کند و اگر به عکس شد يعني آب زن بر آب مرد غلبه کرد نوزاد شباهت به مادر و دايي خود دارد). از روايات فوق چند نکته علمي استفاده مي شود.
اول: چنان که علم جنين شناسي ثابت کرده نطفه زن و مرد در انعقاد فرزند هر دو مؤثرند.
دوم: پيشوايان اسلام در اين روايات اشاره به علم ژنتيک و يا قانون وراثت نموده اند با اين که در کتاب دانش که به گمان اروپائيان مجموعه گرانبهايي از معارف بشري است مي نويسد: در طي قرون متمادي بشر درباره اسرار توارث دچار حيرت بوده و فقط از اواخر قرن گذشته شروع به درک چگونگي اين مسأله نمود ولي مطالعات درباره اين موضوع فقط از اوائل قرن حاضر به صورت دانش مستقلي که علم پيدايش موجودات نام گرفته در آمده است.
پايه گذار حقيقي اين علم جديد راهبي که در صومعه برون واقع در نزديکي وين مي زيست، مي باشد اين شخص يوهان مندل نام داشت و در سال 1822 متولد شده بود. چنان که ملاحظه فرموديد از نظر دانشمندان اروپا علم ژنتيک کاملاً جوان است و حتي عمرش به يک قرن هم نرسيده و ما در اين جا براي آن که اعجاز گفتار پيشوايان اسلام واضح گردد آخرين نظريه دانشمندان روز را در موضوع علم ژنتيک از نظر شما مي گذرانيم.
دکتر اوکوسيت واسيمان، دانشمندان بزرگ آلماني در کتاب دانش پس از مطالعات زيادي معتقد شده بود که عامل حقيقي توارث، ماده اي است به نام (پلاسماي نطفه اي) که در هسته مرکزي سلول هاي نطفه اي در قسمت کروماتين سلول ها وجود دارد.
ناگفته پيدا است که اين دانشمند تا حدود زيادي به حقيقت نزديک شده است زيرا آخرين تحقيقات علمي در اين باره به ما مي گويد موقعي که سلول ها مي خواهند تقسيم شوند کروماتين به عده اي از اجسام نخ مانند که کروموزم يعني اجسام رنگ پذير ناميده مي شوند تقسيم مي گردند.
امروز براي ما مسلم شده است که اين کروموزم ها ناقل خصوصيات ارثي هستند و در کليه سلول هاي نباتات، حيوانات و انسان يافت مي شوند و تعداد آن ها در هر سلول بر حسب نوع موجودات متفاوت است. سلول هاي بعضي از موجودات زنده داراي تعداد کمي کروموزم مي باشد، سلول انسان 46 کروموزم دارد.
امروز ثابت شده است که کروموزم ها به صورت جفت در سلول ها وجود دارند و هر جفت از آن ها داراي شکل خاصي است، در موقع تقسيم سلول کروموزم ها نيز تقسيم مي گردند، تقريباً کليه سلول ها داراي تعداد کامل کروموزم معيني مي باشند.
يکي از موارد مهم استثنايي تعداد کروموزم هاي نطفه اي مي باشد موقعي که سلول هاي نطفه اي رسيده مي شوند براي آخرين بار تقسيم مي گردند در اين عمل تقسيم، از هر جفت کروموزم فقط يک عدد در هر سلول نطفه قرار مي گيرد و هر يک از سلول هاي نطفه اي داراي نصف تعداد معمولي کروموزم خواهد بود.
مثلاً در مورد انسان سلول نطفه اي به جاي 46 کروموزم فقط 23 کروموزم دارد درک علت اين امر مشکل نيست زيرا براي پيدايش يک موجود جديد بايد دو سلول با يک ديگر ترکيب شوند.
اگر هر يک از آن ها داراي تعداد کامل کروموزم مي بود سلول جديدي که از آميزش آن دو به دست مي آيد داراي دو برابر تعداد کروموزم هاي سلول معمولي مي گرديد. داستان شگفت انگيز وراثت به همين جا خاتمه نمي يابد بدين معني که کروموزم ها کوچک ترين واحد توارث نيستند.
دانشمندان معتقدند که اين کروموزم ها از ذرات کوچکي که ژن يا ماده حياتي ناميده مي شوند، تشکيل مي يابند اين واحد هاي کوچک به شکل دانه هاي تسبيح در طول کروموزم قرار گرفته اند.
در هر صورت ژن را مي توان به منزله کوچک ترين واحد و يا به عبارت ديگر اتم توارث تلقي کرد و ملکول هر ژن با ملکول ژن ديگر متفاوت است.
طرز قرار گرفتن اين ذرات در دور کروموزم ها تعيين شده و مورد مطالعه قرار گرفته و نقش آن ها در انتقال خصوصيات ارثي کشف گرديده است. هر کروموزم ممکن است داراي چند صد عدد ژن باشد هر يک از اين ژن ها به سهم خود نقش کوچکي را در انتقال خصوصيات ارثي به عهده دارند.
مثلاً براي انتقال خصوصيات کوچکي از قبيل رنگ چشم چندين ژن بايد با يک ديگر همکاري کنند. آنچه در بالا گفته شد فقط مقدمه و جز کوچکي از کشفياتي که در اين زمينه به دست آمده است مي باشد تشريح جزئيات اين مسأله دشوار است و دانشمنداني که عمر خود را صرف مطالعه اين مبحث نموده اند هنوز از چگونگي ارتباط ژن ها با يک ديگر اطلاع درستي ندارند و نمي دانند که چرا گاهي از اوقات خصوصيات غير مترقبه به طور ناگهاني به حيوانات يا نباتات انتقال مي يابد.
آن ها فقط مي دانند که در کروموزم هاي سلول نطفه اي تغييراتي رخ داده است و در نتيجه موجودي تولد يافته است که به هيچ وجه با والدين يا برادران و خواهران خود شباهتي ندارد اين نوع موجودات را نژاد تغيير يافته (موتانت) مي نامند.
عقيده ديگري که بعضي از دانشمندان آن را جديداً مورد بحث قرار داده اند اين است که مي گويند: عامل تعيين جنس، همراه کروموزم هاي غير جنسي نيست بلکه عامل معين کننده جنس را همراه يکي از کروموزم هاي ديگري که شناخته شده (به نام کروموزم هاي جنسي) مي دانند و وجود آن را در هر دو جنس (کرمک و تخمک) عقيده دارند.
بنابراين اگر آن کروموزم در کرمک (اسپرم) بيش تر باشد فرزند پسر خواهد بود و اگر تخمک (اوول) بيش تر بود نوزاد دختر است. حالا بعد از آن که مختصري از اين مسأله بحث شد برگرديم به تشريح رواياتي که از پيشوايان اسلام نقل کرديم.
پيغمبر اسلام (ص) فرمود: (وقتي آب زن و مرد جمع شد) يعني (اسپرماتوزئيد) وارد (اوول) گرديد اگر نطفه مرد غلبه کرد يعني کروموزم جنسي کرمک (اسپرم) بيش تر بود فرزند پسر است (و اگر نطفه زن غلبه کرد) يعني کروموزم جنسي تخمک (اوول) بيش تر بود فرزند دختر است.
قابل توجه آن که بعضي از دانشمندان علم ژنتيک در آخرين تحقيقات علمي خود گفته اند: در کروموزم ها ژن هايي که حامل صفات و خصوصيات نياکانند گاهي زياد و گاهي کم ترند.
امام (ع) در روايت بالا مي فرمايد: اگر آب مرد بر آب زن غلبه کند (يعني ژن هاي کروموزم نطفه مرد غلبه داشته باشد) فرزند به پدر و عمو ها شباهت دارد و اگر آب زن بر نطفه مرد غلبه کرد (يعني ژن هاي کروموزم نطفه زن غلبه داشت) فرزند شباهت به مادر و خاله هايش خواهد داشت.
در اين جا ممکن است يک مطلب فکر خوانندگان را متوجه خود سازد و بگويند اگر اين اصل مسلم باشد چرا بسياري از فرزندان شباهتي به پدر و مادر خود ندارند.
در پاسخ مي گوئيم: اولا پيشوايان اسلام تنها موضوع توارث را مؤثر نمي دانند بلکه نيرو و قدرت پروردگار را کاملاً مؤثر دانسته که اگر بر خلاف طبيعت اراده کند اثر ژن ها را خنثي مي نمايد و لذا در وقتي که مي گويند اگر نطفه مرد بر نطفه زن غلبه کرد فرزند پسر است بلافاصله فرموده اند: باذن الله يعني اگر خداوند اذن دهد.
لذا مي گوئيم: اين که حضرت عيسي (ع) تنها از حضرت مريم بدون پدر متولد شده با در نظر گرفتن مطالب فوق زياد شگفت انگيز نيست بلکه معجزه اين است که بايد طبق قانون توارث و علم ژنتيک اولادي که تنها از زن به وجود مي آيد دختر باشد ولي حضرت عيسي (ع) يک مرد از حضرت مريم يک زن که به هيچ وجه از لحاظ تقسيمات کروموزمي نبايد تحقق پيدا کند چگونه آن حضرت به وجود آمده است.
اسلام اين مطلب را سهل دانسته زيرا اين مورد را تنها مربوط به قدرت پروردگار مي داند و در قرآن تصريح کرده که تولد عيسي بدون پدر پنجاه درصدش مربوط به قانون توارث نبوده بلکه پسر بودنش خلقت ابتدايي بوده که مي فرمايد: عيسي هم مانند آدم خلقت شده است يعني همان گونه که به وجود آمدن آدم و خصوصيات او مربوط به قانون توارث نبوده و تنها قدرت خدا در به وجود آمدن آن حضرت مؤثر بوده است.
و بالاخره از گفتار فوق به اين نتيجه مي رسيم که اولاد را نبايد فرآورده پدر دانست بلکه مادر در ايجاد فرزند نقش مؤثرتري را بازي مي کند. اين جا شايد مهم ترين مطلبي که افکار جمعي را متوجه خود ساخته اين باشد که چرا دانشمندان علم جنين شناسي به عظمت پيشوايان اسلام توجه نداشته و اعجاز قرآن را اذعان نکرده اند.
در پاسخ اين عده بايد گفت که مردم غير مسلمان بيش تر اسلام را از دريچه تاريخ خلفا و افکار علما اهل سنت مي نگرند و گمان مي کنند که خلفا اموي و عباسي نمايندگان حقيقي پيغمبر اسلام (ص) بوده اند به خصوص اين موضوع که اثباتش ضرر هاي فوق العاده اي براي اغراض شخصي آنان داشته که در نتيجه اگر هم پيشوايان شيعه مي خواستند اين مطالب را به آنان تعليم دهند در مقام بحث و مجادله بر مي خواستند و منکر اين مطلب علمي مي شدند.
و لذا پيشوايان اهل سنت و خلفا اموي و عباسي يا از اين موضوع اطلاعي نداشته و طبق افکار سطحي مردم قضاوت کرده و يا روي حقد و حسد اصرار داشته اند که بگويند فرزندان تنها متعلق به پدرانند و مادران در ايجاد آن ها دخالتي ندارند و غالباً به اين شعر متمثل مي شوند که: بنونا بنو ابنائنا و بناتنا بنوهن ابنا الرجال الاباعد. فرزندان ما از پسران ما خواهند بود ولي فرزندان دختر ما فرزندان مردان ديگر و دور از نسب ما مي باشند و هم چنين مکرر خلفا اموي و عباسي با پيشوايان شيعه در مورد اين موضوع بحث مي کرده اند و به خصوص عباسيان منکر اين معني بوده اند. زيرا حقد و حسد آنان نمي گذاشت کسي را در مقابل خود در نسب برتر و پر اهميت تر ببينند و لذا مکرر پيشوايان معصوم شيعه با آنان مباحثاتي در اين موضوع داشته و از نظر علم و استدلالات عقلي و نقلي اثبات مي کرده اند که فرزندان فاطمه (س) به همان مناسبت که فرزند ابي طالب اند فرزندان پيغمبر اسلام (ص) هم خواهند بود چنان چه مباحثه حضرت موسي بن جعفر (ع) با هارون الرشيد در کتب تاريخ و روايات ذکر شده است.
بنابراين مسلم است، علاوه بر اين که فرزندان علي و فاطمه (ع) از نظر علم، فرزندان پيغمبرند بيان اين مطلب هم به تنهايي از قرآن و پيشوايان اسلام به خصوص با نداشتن وسائل علمي معجزه است.
حيات
تئوري هاي محل پيدايش حيات اوليه
در رابطه با پيدايش حيات اوليه امروزه سه تا نظريه وجود دارد: يکي مي گويد حيات در جو آغاز شده، ديگري مي گويد در اعماق اقيانوس ها، و سومي مي گويد حيات اوليه از فضا آمده است.
1.نظريه اول که مي گويد حيات در ابتدا در اتمسفر آغاز شده مي گويد: بافت هاي اصلي حيات در انتهاي بالاي اتمسفر شکل گرفته که متشکل از گاز هاي غير ارگانيک بوده است. وضعيت بد هوايي (طوفان، برق،...) و فعاليت هاي آتش فشاني و تشعشعات خورشيدي، گاز هايي مانند متان و هيدروژن را و آمونياک را به مولکول هاي ارگانيکي (آلي) تبديل نموده و بافت هاي آن را پايه گذاري کرده است.
2.نظريه دوم که محلّ تولد حيات اوليه را در جايي در چشمه هاي در اعماق آب مي داند مي گويد: ماده ارگانيکي اوليه در محيطي غني از لحاظ غذايي در چند کيلومتر در زير سطح آب آغاز شده است. در زير چشمه هاي آبي ستون هاي آبي قوي اي وجود داشته که با فشار بيرون مي زده و مواد معدني را با خود بيرون مي زده و مواد معدني را با خود بيرون مي داده، و گرماي لازم براي ايجاد حيات نيز را ايجاد مي کرده بوده است.
3.نظريه سوم که مي گويد: حيات اوليه در فضا شکل گرفته مي گويد: بافت هاي اصلي حيات در زمين پيدا و آغاز نشده، بلکه از فضاي دور دست آمده. ماده ارگانيک که روي خاکستر (يا غبار) بين سيارات نشسته بوده به اتمسفر وارد شده و به زمين افتاده و يا شايد ستاره اي از ستاره هاي دنباله دار ماده ارگانيسمي اوليه را از فضا با خود به زمين رسانده باشد.
محل پيدايش حيات در قرآن
************
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ (عنکبوت/20)
«به آن ها بگو: برويد در زمين و ببينيد خدا چگونه حيات را آغاز کرد. به همان سادگي نيز در مرتبه عالي تري حيات آخرت را ايجاد خواهد نمود و خدا بر هر چيز تواناست»!
************
ــ نکات آيه:
1.حيات در زمين آغاز شده:
عناصر لازم براي ايجاد بافت هاي اصلي حيات اوليه روي زمين در مرداب هاي آتشفشاني و موادر مشابه آن وجود داشته است. هر چند تحولات جوي نيز در آن نقش داشته بوده باشد.
2.آغاز حيات قابل شناخت است:
انسان فعلاً بافت ها و عناصر اصلي ساده ترين شکل حيات را شناخته است.
آيه در پاسخ به کساني که مي گويند روز قيامت زنده نخواهند شد. قرآن در پاسخ به آن ها از آن ها مي خواهد که بروند و ببينند که حيات چگونه آغاز شده، (1400 سال پيش گفته "برويد ببينيد حيات چگونه آغاز شده")! و همان گونه که فعلاً آن را ايجاد نموده، به همان سادگي نيز آن را در آخرت ايجاد خواهد نمود.
(حرف ثُمَّ در آيه براي بيان "رتبه، رده، و مدار بالاتر و عالي تر" است که از معاني آن است).
حيات اوليه
************
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا (فرقان/54)
«و اين خدا بود که موجود بي ريش و پشمي را در آب نطفه آفريد، مدت کوتاهي بعد خلقت آن را نَسَبي (يعني: از خود آن) و از طريق جفت گيري قرار داد (بين آن ها خويشي و بستگي ازدواج قرار داد.»
************
«بَشَر» در آيه به معني: موجود بي مو و ريش و پشم و پولک است که از جمله معاني آن است. (و به انسان به اعتبار «بي ريش و پشم» بودن وي نسبت به ساير موجودات بَشَر اطلاق شده است). بَشَر در آيه به معني: «لخت» نيز مي تواند باشد که از معاني آن است.
«صَهر» در اصل به معني: گداختن و ذوب نمودن و پيوند خوردن است. در وزن هاي ديگر به معني: داماد شدن و پيوند محرميت خوردن با کسي و مفاهيمي در اين زمينه به کار رفته است. و صِهر به معني: گداختگي ــ داماد ــ شوهر خواهرــ پيوند محرميت، پيوند زناشويي و مفاهيمي از اين قبيل است. و در آيه به معني: جفت گيري و آميزش دو جنس مخالف به کار گرفته شده که از معاني آن است.
مِن به معني «در» است که از معاني آن است. مانند: اذا نودي للصّلاه مِن يوم الجمعه (جمعه 9) که «مِن» در آيه به معني «في يوم الجمعه» است.
ــ نکات آيه:
1.اولين موجود زنده موجود بي ريش و پشم (لخت) بوده است. پس از مدت کوتاهي از آفرينش آن، آفرينش آن به طور نَسَبي (يعني: از طريق تکثير يابي خود آن) و از طريق جفت گيري صورت گرفته:
بر اساس شناختي که امروز انسان از حيات دارد، ابتدايي ترين شکل حيات يک مولکول لخت بوده است. ابتدا خود را تکثير مي کرده و بعد به دو جفت نر و ماده تکامل پيدا کرده و جفت گيري صورت گرفته است. چيزي که انسان به آن رسيده چيزي بهتر و بيش تر از آنچه آيه توصيف کرده و گفته در بر ندارد.
2.هنوز هم حيات به شکل تکثير موجود زنده وجود دارد: فعل جَعل به معني «قرار دادن» بر استمرار دلالت دارد. وقتي آيه مي گويد: آفرينش آن موجود اوليه را به طور نَسَبي و صهري «قرار داد»، به اين معني است که "هر دو حالت (نَسَبي و صهري) هم چنان ادامه دارد". يعني امروزه "تکثير شدن" نيز مانند "جفت گيري کردن" وجود دارد.
امروزه نيز تک ياختگان نخستين هم چنان به توليد مثل از طريق تقسيم شدن ادامه مي دهند. يک ارگانيسم ساده تک سلولي مثل آميب خود را به دو قسمت تقسيم مي کند.
در آمدن جانوران از آب
************
وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ مَّاءٍ فَمِنْهُمْ مَّنْ يَمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَّنْ يَمْشِي عَلَى رِجْلَينِ وَمِنْهُمْ مَّنْ يَمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ يخْلُقُ اللَّهُ مَا يشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ (نور/45)
«خدا هر جانوري را (يعني: همه جانوران را) در آب آفريد. بنابراين آن که رويِ شکم خود راه مي روند از آن هاست (از آن ها آمده)، و آن که روي دو پا راه مي رود از آن هاست (از آن ها آمده)، و آن که روي چهار پا راه مي رود از آن هاست (از آن ها آمده). خدا هر چه را بخواهد مي آفريند که حق به قدرت کامله بر همه کار تواناست.»
************
(وقتي واژه «کُلّ» بر سر واژه نکره بيايد بر تماميت نوع آن دلالت مي کند. مانند: نَظّفتُ کُلّ بيتٍ = هر خانه اي را تميز کردم، (که به معني: "همه خانه ها را تميز کردم" مي باشد). بنابراين قاعده عبارتِ «کُلّ دابّهٍ = هر جانوري» به معني «همه جانوران» است. و مِن در «مِن ماء» به معني «در» است که از معاني آن است. مانند: «إذَا نُودِيَ لِلصَّلَاهِ مِن يومِ الجُمُعَهِ فَاسعَوا إِلَي ذِکرِ اللهِ...= هر گاه در روز جمعه براي نماز فراخوان داده شد، بي درنگ براي پرستش خداوند بشتابيد»، که «مِن يَوم الجمعه» به معني: في يَوم الجمعه است. و مِن در «فَمِنهُم» و در «مِنهُم» ها براي تبعيض است، (يعني: براي جدا سازي است. به اين معني که واژه «مِن» نيز به سهم خود معنيِ جدا شدنِ "آن که روي شکم راه مي رود وآن که روي دو پا راه مي رود و آن که روي چهار پا راه مي رود" از حيوانات دريايي، را به جمله مي دهد).
ــ نکات آيه:
1.همه جانوران در آب آفريده شده اند. آن هايي که روي شکم يا روي دو پا يا روي چهار پا راه مي روند (يعني ر خشکي زندگي مي کنند) از جانوران دريايي آمده اند:
ابتدا موجودات دو زيست از آب در آمده اند و طي ميليون ها سال زندگي روي خشکي رفته رفته تکامل پيدا کرده اند و جانوران تنوع يافته اند.
قرآن در زمان حضرت محمد از طرف کساني که خود را روشنفکر مي پنداشته اند خرافات و افسانه هاي پيشينيان خوانده مي شده است. ولي امروزه همين چيز هاي خرافاتي آن روز، از خوراک هاي اول محافل علمي و روشنفکري است.
2.فعل يَخلُقُ به معني مي آفريند در وزن مضارع است:
مضارع بودن فعل يَخلُق به اين معني است که خدا هم چنان موجودات جديدي را مي آفريند. برخي مي گويند تکامل بيولوژيکي تمام شده و نژاد ها و تيره هاي جديد ديگري به وجود نمي آيند. ولي اين صرفاً يک نظريه است و هيچ دليل علمي در اين رابطه وجود ندارد. از طرفي انسان پيوسته موجودات جديدي را در دريا ها، جنگل ها و بيابان ها پيدا مي کند. چند صد سال پيش انسان تعداد انواع موجودات را چند هزار اعلام کرده بود. امروزه بيش از يک ميليون و هفت صد هزار نوع را مي شناسد.
بخش عمده هر موجود زنده آب است
************
...وَ جَعَلنَا مِنَ الماءِ کُلَّ شَيءٍ حَيٍّ (انبياء/30)
«و هر چيز زنده اي را از آب قرار داديم».
ــ نکته آيه: بخش عمده هر چيز زنده اي آب است:
در زبان عربي مبحثي وجود دارد به نام مجاز. يکي از مباحث اين مبحث اين است که: "مي توان چيزي را با بيش ترين صفتي که در آن است" توصيف نمود. مثلاً به "خانه اي که مصالح آن عمدتاً از تخته است"، مي توان گفت: خانه تخته اي. هر چند عناصر ديگري از قبيل آهن، شيشه و غيره نيز کم و بيش در آن به کار رفته باشد.
در چهارچوب اين مبحث، قرآن موجودات زنده را با آب توصيف مي کند. يعني: «قرار دادن هر چيز زنده اي از آب»، به اين معني است که: «بخش عمده هر چيز زنده اي آب است».
همان طور که قرآن موجودات زنده را توصيف مي کند «بخش عمده آن ها (يعني بيش ترين عنصر آن ها) آب است». مثلاً 60 تا 65 درصد بدن خود ما انسان ها آب است. هيچ موجود زنده اي را نمي توان پيدا کرد که بخش عمده بدن آن آب نباشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع:
پناهی ، حسین /فیض آبادی،حمیده ، بيولوژي در قرآن- ش10 ، انتشارات فیض دانش ،1389
ادامه دارد...
نظرات شما عزیزان: