درجات تقوا و لقای حق
روزه برای این است که انسان به تقوا برسد: ﴿لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾[۲۶] . و انسان با تقوا دو درجه دارد: یکی همان بهشتی که در آن نعمتهای فراوان موجود است: ﴿إِنَّ المُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾[۲۷] و این برای لذایذ ظاهری است. یکی هم مقام عنداللهی شدن است ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[۲۸] در این مرحله دیگر سخن از سیب و گلابی نیست. چون جنت و نهر، مأکولات و مشروبات از آن جسم و بدن اوست امّا لقای حق برای روح اوست. این سرّ و باطن روزه است.
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «للصائم فرحتان، فرحة عند إفطاره وفرحة عند لقاء الله»[۲۹] روزهدار دو وقت خوشحال است؛ یکی هنگام افطار و دیگری هنگام ملاقات با پروردگار. و در جای دیگر میفرماید: «للصائم فرحتان، حین یفطر وحین یلقی ربّه عزّوجلّ»[۳۰] .
روزهدار در بعضی دعاها از خداوند، جمال تام میخواهد: «اللّهم إنّی أسألک من جمالک بأجمله وکُلّ جمالک جمیل»[۳۱] .
نظامی گنجوی شاعر معروف در تبیین عشق مجازی و حقیقی، میگوید: در پایان امر که لیلی مریض شد به مادرش وصیت کرده گفت: مادر پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو: اگر خواستی به کسی علاقهمند شوی، به موجودی که با یک تب از بین میرود دل نبند.
حیف است که انسان به خودش و به غیر خدا و به هر آنچه که متغیّر است، دل ببندد؛ زیرا هر چه غیر خداست، در معرض زوال و تغییر است و نمیتواند جزای انسان باشد؛ جزای روزه دار، لقای حق است.
به ما گفتهاند، جمال مطلق را در سحرهای ماه مبارک رمضان، بخواهید و به گوش دادن بسنده نکنید، زیرا گوش دادن غیر از خواستن است. چه مقام بلندی برای انسان میسور بود که به ما گفتهاند: بگویید: «اللّهم إنّی أسألک من نورک بأنوره وکُلّ نورک نیّر» این ادعیه را در ماه مبارک رمضان به ما آموختند برای اینکه انسان روزهدار، لایق چنین سخن گفتن است و این دهان میتواند بگوید: «اللّهم إنّی أسألک من جلالک بأجلّه وکُلّ جلالک جلیل» .[۳۲]
سخن از حور و غلمان، سیب و گلابی و جنّات و نهر نیست؛ بلکه سخن از کمالات معنوی است و این مقام برای انسان وجود دارد، اگر این مقامات برای ما نبود، دستور خواندن این دعاها را نمیدادند. پس میشود به آن مقام رسید؛ چون میتوان روزه مستحبی گرفت و افطاری خود را به یک غیر مسلمان اسیر داد.
بخشی از احکام فقه اسلامی احکام مربوط به «وقف» است، فقها گفتهاند که انسان میتواند باغ، ملک یا مغازهای را برای امرار معاش کافر وقف کند! و این خود عبادت است جزء اینکه کافر حربی باشد و مهدور الدم. از پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که فمودهاند: «لکلّ کبدٍ حراء أجر»[۳۳] در کتابهای فقهی به اطلاق این حدیث تمسک شده و گفتهاند که: اگر انسان حیوان گرسنهای را سر یا درندهای را سیراب کند پاداش بهشت دارد.
اگر انسان روزهٴ مستحبی بگیرد و محصول دستاس خود را به صورت نان در بیاورد و به اسیر بدهد و بگوید ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ﴾[۳۴] چرا که ﴿فَأَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾[۳۵] این ممکن است. اگر خدامتگزار خاندان عصمت، یعنی فضه خادمه در کار اطعام حضور دارد معلوم میشود ما هم میتوانیم به این مقام برسیم و اگر خودمان را ارزان فروختیم ضرر کردهایم.
ارزش انسان
روایت لطیفی را مرحوم کلینی از امام هفتم (سلاماللهعلیه) نقل فرموده، که مرحوم محقق داماد، در شرح آن بیان شیرینی دراد.
حدیث این است که حضرت فرمود: «إنّ أبدانکم لیس لها ثمن إلاّ الجنّة، فلا تبیعوها بغیرها»[۳۶] بدن شما به اندازه بهشت میارزد؛ آن را بهغیر بهشت نفروشید. که ضرر خواهید کرد.
مرحوم محقق داماد میفرماید: این روایت ناظر به آن است که روحتان فوق بهشت است. روح را باید به «جنّة اللّقاء» بدهید. روحتانبایستی به ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[۳۷] برسد و بهترین راه برای عند اللهی شدن روزه گرفتن است [۳۸]
باطن روزه به صورت لقای خدا ظهور میکند و برای انسان، همتی بالاتر از لقای حق فرض ندارد. چون انسان موجودی ابدی است که هرگز از بین نمیرود، بلکه در نهایت از عالمی به عالم دیگر منتقل میشود. اگر باطن روزه نصی او شد، پیوسته در محضر حق است؛ بدون اینکه از حضور دایمی رنج ببرد. یکنواختی در بهشت رنجآور نیست، اصولاً در آنجا رنجی وجود ندارد؛ خواه بهشت ظاهری که ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ﴾[۳۹] باشد یا بهشت معنوی. انسان بدون اینکه رنج و خستگی و تشنگی و گرسنگی را بچشد، لذت سیری را احساس میکند؛ وضعیت بهشت مانند دنیا نیست.
نقش روزه دل حل مشکلات
از آنجا که در مسیر زندگی دشواری و مشکلات وجود دارد، دستور دادهاند در شداید و مشکلات روزه بگیرید.
یعنی اگر ما در هر نمازی چند بار از خدای سبحان استعانت میکنیم و میگوییم ﴿إِیِّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ راه کمکرسانی را هم خدا بیان فرموده است. ولی این چنین نیست که بگویید: کمک کن! و ما رایگان کمک برسانیم. اگر سخن از ﴿وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ است، راهش را هم قرآن به ما آموخته که: ﴿وَاسْتَعِینُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ﴾[۴۰] و این صبر به «صوم» تفسیر و تطبیق شده و در حدیث آمده است که: «إذا نزلت بالرّجل النازلة والشدیدة فلیصم»[۴۱] هرگاه برای کسی مشکل یا حادثهٴ خاصی پیش آمد باید رای دفع یا رفع آن روزه بگیرد.
نه تنها در جنگ، بلکه اگر مشکلات دیگری هم برای انسان پیش آید، باید برای حل آن مشکل، روزه گرفت.
این روزه چه نقشی دارد که مشکل را حل میکند؟ انسان را به کجا میرساند که بر مشکل پیروز میشود؟ تازه این امساک ظاهری است؛ امّا روزه، حکمتهایی دارد که روح را بهمقام بالا میرساند و روح بلند بر طبیعت فایق است.
اگر کسی برای خدا روزه گرفت چون کارها به دست اوست مشکل را حل میکند که فرمودهاند: «یا مُسهّل الأُمور الصّعاب»[۴۲] . قرآن هم فرمود: ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی ٭ وَصَدَّقَ بِالحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی﴾[۴۳] ما کارها را برای افرادی که در مسیر مستقیماند، راحت میکنیم. آنگاه نمونههایش را هم به عنوان انبیای عظام برای ما بیان فرمود.
وقتی موسای کلیم الله از خدای سبحان در خواست میکند: ﴿وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی﴾[۴۴] در پاسخ میفرماید: ﴿قَالَ قَدْ أُوتیِتَ سُؤْلَکَ یَامُوسَی﴾[۴۵] تو برای براندازی طاغوت فرعون از ما آسان کردن امور را طلب کردی، ما هم آن را به تو دادیم. آنچه را که از ما خواستی به تو دادیم؛ شرح صدر، روان بودن بیان، شرکت در رسالت و وزیر بودن برادرت را، و نیز خواستی که او را از وحی خاص بر خوردار کنیم، همه را عطا کردیم.
دربارهٴ رسول خدا هم فرمود: ﴿أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ٭ وَوَضَعْنَا عَنکَ وَزْرَکَ ٭ الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ ٭ وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ﴾[۴۶] آیا به تو شرح صدر نداریم و بارگران را که بر پشت تو سنگینی میکرد برنداشتیم و نام تو را بلند آوازه نکردیم؟
این راهها را قرآن در اختیار ما گذشته است؛ زیرا باطن روزه به قدری نیرومند است که انسان را بر جهان طبیعت ـ به اذن خداـ پیروز میکند.
نظرات شما عزیزان: