اساس اقتصاد اسلام بر اين پايه نهاده شده كه در جامعه اسلامى نبايد اسراف و اتراف باشد چنانكه نبايد فقر و تهيدستى باشد. توجه به اين دو اصل بسيارى از مشكلات اقتصادى را حل مى كند، اقتصاد اسلامى ، امتيازات و خطوط كلى دارد كه اگر بر اساس صحيح اجرا گردد، ديگر ما هيچگونه مشكل اقتصادى و گناهان معلول آن را نخواهيم داشت . اين خطوط عبارتند از:
1 مال و ثروت از نظر اسلام ، امانت است .
2 همه مردم بطور مساوى حق بهره گيرى از طبيعت (آب و باد و دريا و جنگل و كوه و دشت ) را دارند. البته آن كس كه طبق موازين سبقت گرفت حق تقدم با او است .
3 كار تنها كار بازويى نيست بلكه شامل كار فكرى ، بيانى ، قلمى و... نيز مى شود.
4 كار در اسلام عبادت و مقدس مى باشد.
5 در اسلام بر خلاف مكتب هاى ديگر هم حقوق فردى محترم است و هم حقوق جامعه .
6 هدف از كار در اسلام هدف مقدسى است و كسب و درآمد بايد بر اين پايه تنظيم گردد.
7 در اسلام از كسب مال به عزّت تعبير شده و تعبير امامان ((برو به دنبال عزت خود.(179) يعنى برو بدنبال كار و كسب .
و عزيز بودن يعنى نفوذ ناپذير بودن . پس فقر عامل نفوذ بيگانگان است ولى ثروت مشروع عامل نفوذ ناپذيرى مى باشد.
8 خيانت در مزد كارگر از بزرگترين گناهان است .
9 دنيا و ماديات وسيله است نه هدف .
10 بايد بين دنيا و آخرت ، تعادل برقرار شود دنياى منهاى آخرت و يا آخرت منهاى دنيا درست نيست .
11 زن و مرد هر دو بايد كار بكنند، البته با توجه به انتخاب كار مناسب براى هر يك ؛ پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند:
طلب الحلال فريضة على كل مسلم و مسلمة (180)
كسب ثروت حلال بر هر مرد و زن مسلمان واجب است .
12 گدايى در اسلام ممنوع است ، امام به شخصى فرمود:
احمل على راءسك و استغن عن الناس (181)
بر سر خود بار حمل كن و از مردم بى نياز شو.
13 كار مصنوعى و شغل كاذب در اسلام ممنوع است (مثل دلال ها و واسطه هاى غير لازم ).
14 تمام اولياى دين اهل كار بودند، حضرت نوح عليه السلام نجّار بود، حضرت هود عليه السلام تاجر بود، ادريس عليه السلام خياط بود، بسيارى از آنها دامدار و كشاورز و چوپان بودند.
جالب اينكه در ماجراى حضرت شعيب و موسى عليهما السلام آمده : شعيب به موسى گفت :
من مى خواهم يكى از دو دخترم را به همسرى تو در آوردم به اين شرط كه هشت سال براى من كار چوپانى كنى .
15 اسلام به امور توليدى مانند كشاورزى و دامدارى عنايت خاص دارد در بعضى از تعبيرات امامان عليهم السلام آمده :
انكم لمسئولون فى البقاع و البهائم
شما در مورد زمين ها و حيوانات باز خواست مى شويد.
16 تنبلى و بى حوصلگى و به دنبال كار نرفتن كه باعث كَلّ بر ديگران شود از گناهان بزرگ است چنانكه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند:
ملعون من القى كَلّه على النّاس (182)
كسى كه زحمت زندگيش را برگردن ديگران بگذارد ملعون است .
اللهم بارك لنا فى الخبز و لا تفرق بيننا و بينه فلولا الخبز ما صلينا و لا صمنا و لا ادّينا فرائض ربنا(183)
خدايا! در مورد نان به ما بركت بده و بين ما و نان جدايى ميفكن كه اگر نان نبود نماز نمى خوانديم و روزه نمى گرفتيم و واجبات خود را ادا نمى كرديم .
على بن حمزه مى گويد پدرم گفت : امام كاظم عليه السلام را ديدم در زمينى كار مى كند و سر تا پايش غرق در عرق شده گفتم : فدايت شوم ياران كجايند؟! (كه نگذارند شما كار كنيد) فرمود:
قد عمل باليد من هو خير منى فى ارضه و مِن اَبى .
كسانى كه بهتر از من پدرم بودند، با دست خود در زمين خود كار مى كردند.
عرض كردم : آنها چه كسى بودند؟ فرمود:
رسول الله و امير المؤ منين و آبائى كلهم قد عملوا بايديهم و هو من عمل النبيين والمرسلين و الاوصياء الصالحين (184)
آنها: رسول خدا و امير مؤ منان و همه پدرانم بودند كه با دست خود كار مى كردند و كار بازويى از كارهاى پيامبران و رسولان و اوصياى صالح آنها است .
نظرات شما عزیزان: