رفتارهای اجتماعی سیاسی حضرت فاطمه زهرا(س)
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7014
بازدید دیروز : 8958
بازدید هفته : 349829
بازدید ماه : 7014
بازدید کل : 11063865
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 18 / 10 / 1400

استوری شهادت حضرت فاطمه زهرا (۸)

حضرت زهرا(س)، دختر رسول بزرگواری است که «مدنیت اسلام» را بر پایه وحی پدید آورد و به مسلمانان، تعهد اجتماعی و نظارت بر عملکرد مسئولان و حساسیت به معروف و منکر را آموخت و لذا به مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی بی‏تفاوت نبود و همواره جبهه حق را یاری می‏کرد و معتقد بود بی‏تفاوتی در قبال آنچه در جامعه می‏گذرد، بخصوص در زمینه وضعیت سیاسی و اجتماعی و حقوق عمومی، دور از روش و منش اسلامی است.

پس از رحلت پیامبر(ص) که خلافت را غصب کردند و فدک را از او گرفتند، او همراه زنان بنی‏هاشم به مسجد رفت و در جمع مسلمانان حاضر، ضمن خطبه‏ای که پشت پرده خواند، از بدعت‏ها، ستم‏ها، حق‏کشی‏ها و فراموش کردن وصیت رسول خدا(ص) و جان گرفتن دوباره سنت‏های جاهلی انتقاد کرد و ریشه‏های سهل‏انگاری در دفاع از حق، و فراموش کردن توصیه‏های قرآن و پیامبر را در عادت کردن به زندگی مرفه و دنیادوستی و لذت‏طلبی دانست و افرادی را که به سرعت، دستاوردهای وحی و دین و خدمات و زحمات پیامبر را از یاد بردند، نکوهش کرد.

خطبه او (که تاکنون بارها از سوی دانشمندان دینی شرح شده است)، نشانه تعهد اجتماعی و حضور در صحنه دفاع از بنیان‏های دینی و مبارزه با بدعت‏ها و غفلت‏هاست.

فاطمه زهرا(س) تلاش برای اثبات حق و ولایت علی(ع) و مبارزه با انحراف در رهبری امت اسلامی را تکلیف خود می‏دانست. گاهی شب‏ها به همراه علی(ع) به در خانه مهاجران و انصار می‏رفت و در حمایت از ولایت، توصیه‏ها و وصیت‏های پدرش را به یادها می‏آورد و آنان را به دفاع از حق شوهرش در مسئله خلافت (که در واقع حق امت بود) و نیز حمایت از حق خودش فرا می‏خواند.

خط سیاسی فاطمه زهرا(س) بسیار روشن و روشنگر و ابهام‏زدا بود. چنان مدبرانه عمل می‏کرد که پس از او هم راه، روشن بماند بر همین اساس در پایان عمر کوتاه خود و در بستر شهادت به همسر مظلومش علی(ع) وصیت کرد پیکرش را شبانه غسل دهد و به خاک بسپارد، تا آنان که بر وی ستم کردند و او را آزردند، در مراسم دفن او حضور نداشته باشند و از این حضور نتوانند بهره سیاسی ببرند و کارهای خود را تطهیر و توجیه کنند، این نمونه‏ای از درایت و آینده‏نگری آن حضرت بود. هنوز هم مخفی بودن مکان دفن او، روشنگر حقیقت و نشانه ظلمی است که بر او و خاندان پاک پیامبر(ص) خدا رفته است.

امر به معروف و نهی از منکر

قرآن کریم عمل به دو اصل حیاتی امر به معروف و نهی از منکر را از ویژگی‏های اهل ایمان می‏داند و در این باره می‏فرماید: «وَ المُؤمِنُونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم أوْلِیاءُ بَعْضٍ یأمُروُنَ بِالْمَرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ؛ مردان و زنان باایمان دوستان یکدیگرند. آنان همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می‏کنند.»(1)

فاطمه زهرا(س) تلاش برای اثبات حق و ولایت علی(ع) و مبارزه با انحراف

در رهبری امت اسلامی را تکلیف خود می‏دانست. گاهی شب‏ها به همراه علی(ع) به در خانه مهاجران و انصار می‏رفت و در حمایت از ولایت، توصیه‏ها و وصیت‏های پدرش را به یادها می‏آورد

و آنان را به دفاع از حق شوهرش در مسئله خلافت (که در واقع حق امت بود)

و نیز حمایت از حق خودش فرا می‏خواند.

نکته مهم در این آیه، اشاره به نقش زنان در عرصه امر به معروف و نهی از منکر است که خداوند متعال به صراحت بیان می‏دارد زنان نیز همانند مردان باید به ترویج ارزش‏های الهی بپردازند و در عرصه امر به معروف و نهی از منکر پیش‏قدم باشند؛ چرا که این دو فریضه از تمام برنامه‏های اسلام حتی جهاد در راه خدا افضل و بالاتر و مهم‏تر است. علی(ع) می‏فرماید:

«و ما اعمال البر کلها و الجهاد فی سبیل‏اللّه‏ عندالامر بالمعروف و النهی عن المنکر الا کنفثة فی بحر لجی؛ تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خداوند، در برابر امر به معروف و نهی از منکر همانند قطره‏ای در دریاست.»(2)

این دو اصل، محافظ و پاسبان تمام اعمال نیک است. اگر امر به معروف و نهی از منکر نباشد، بهترین اعمال نیک به فراموشی سپرده شده و بقیه احکام خدا نیز عملی نخواهد شد. به این جهت امام باقر(ع) در مورد فلسفه این دو اصل می‏فرماید:

«امر به معروف و نهی از منکر دو فرضیه مهم و بزرگ الهی هستند که به وسیله آن دو، سایر واجبات الهی اقامه می‏شوند، راهها امن می‏گردد، کسب و کار مردم حلال، حقوق افراد تأمین، سرزمین‏ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته می‏شود و استواری تمام کارها، به عملی شدن این دو اصل بستگی دارد.»(3)

زنان نیز همانند مردان باید به ترویج ارزش‏های الهی بپردازند

و در عرصه امر به معروف و نهی از منکر پیش‏قدم باشند؛ چرا که این دو فریضه

از تمام برنامه‏های اسلام حتی جهاد در راه خدا افضل و بالاتر و مهم‏تر است.

طبق رهنمود پیشوای پنجم، اگر مسلمانان به دو اصل امر به معروف و نهی از منکر اهتمام بورزند، دنیا و آخرت خود را آباد خواهند کرد؛ زیرا انجام دیگر واجبات، امنیت و آسایش، رفاه و آرامش، تأمین حقوق مردم و آبادی شهر و روستا همه و همه در گرو عمل به این دو اصل است؛ زیرا معروف از منظر وحی، تمام اعمال و رفتارهای خیری است که مصلحت مردم در آن است و منکر نیز تمام کارهای زشتی است که فساد و تباهی جامعه و بی‏بند و باری مردم را در پی دارد.

اگر اهل ایمان، به احیای معروف و جلوگیری از منکرات اهتمام بورزند، جامعه‏ای سالم و به دور از زشتی‏ها، آلودگی‏ها، نگرانی‏ها و تضییع حقوق انسان‏ها به وجود خواهد آمد.

با توجه به ضرورت نهی از منکر و الگو بودن حضرت زهرا(س) در این زمینه، بررسی شیوه‏های عملی نهی از منکر در سیره و سخن آن حضرت می‏تواند برای همه بانوان مؤمن و متعهد و پیروان آن بزرگوار بسیار راهگشا و درس‏آموز باشد.

عده‏ای در ستمی آشکار، فدک را غصب کردند و مزرعه‏ای را که پیامبر(ص) آن را برای حضرت فاطمه(س) به ارث گذاشته بود، به او ندادند. استدلال این افراد کژاندیش این بود که پیامبران از خود مال دنیا به ارث نمی‏گذارند و بنابراین فدک به حضرت فاطمه(س) نمی‏رسد. اما حضرت فرمود: شما که می‏گویید پیامبر ارث نمی‏گذارد، به کتاب خدا بنگرید. در آنجا خداوند می‏فرماید: «و ورث سلیمان داوود؛ سلیمان از پدرش داوود ارث برد.»(4) و در سوره مریم از زبان زکریای پیامبر می‏فرماید: «خداوندا! به من فرزندی عطا کن که از من و آل یعقوب ارث برد.»

آنگاه حضرت فاطمه(س) به مردم حاضر در مسجد پیامبر(ص) فرمود: «ای مردمی که به سوی باطل شتاب می‏کنید و

کردار زشت و بیهوده را نادیده می‏گیرید، آیا به قرآن نمی‏نگرید که می‏فرماید: «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها؛ آیا در قرآن نمی‏اندیشید یا آنکه بر دل‏های شما مهر زده شده است؟»(5)

یکی دیگر از منکرات عصر حضرت فاطمه، غصب مقام حکومتی حضرت علی(ع) بود. حضرت فاطمه(س) در مقام نهی از منکر برای زنان اهل مدینه باز هم به آیات قرآن تمسک کرد و بعد از حمد و ثنای الهی به آنان فرمود:

«وای بر دوستان دنیا! چرا نگذاشتند حق در مرکز خود بماند و خلافت بر پایه‏های نبوت بچرخد؛ چرا که آنان خلافت را از خانه‏ای که جبرئیل نازل می‏شد، به جای دیگر بردند و حق را از علی(ع) که به مسائل دین و سیاست آگاه بود، گرفتند.» سپس آن حضرت آیاتی از سوره‏های اعراف، زمر، رعد، کهف و ... را قرائت فرمود.

آن حضرت برای نهی از منکر و جلوگیری از کارهای خلاف علاوه بر استدلالات قرآنی، به دلائل عقلی نیز تمسک می‏کرد؛ همچنان که در مناظره با ابوبکر، علاوه بر قرآن، به دلائل عقلی نیز استناد می‏کرد.

روزی آن حضرت به نزد ابوبکر رفت و او را از عمل زشت غصب فدک برحذر داشت. او در پاسخ خلیفه که او را شایسته ارث نمی‏دانست، فرمود: ای ابوبکر! هر گاه تو بمیری چه کسی از تو ارث می‏برد؟ او گفت: زن و فرزندانم. حضرت زهرا فرمود: پس چه شده که من نمی‏توانم از پدرم ارث ببرم؟(6)

هجوم به افکار و اندیشه‏های غلط مرتکبین منکرات و زیر سؤال بردن آنان، شیوه‏ای منطقی و عقلانی است و اگر هم نتواند آنها را از کار منکر بازدارد، حداقل آنان را به تفکر وامی‏دارد و در مورد کار خلاف‏شان مردد می‏سازد. آن حضرت در مقام نکوهش مسلمانان بی‏تفاوت در ماجرای غصب

خلافت، افکار آنان را به چالش می‏کشید و با سؤالات منطقی مواجه می‏ساخت و می‏فرمود: «لیت شعری الی ای سناد استندوا؟ و علی ای عماد اعتمدوا؟ و بأی عروة تمسکوا؟ و علی ایة ذریة اقدموا و احتنکوا؛ ای کاش می‏دانستم به چه پناهگاهی تکیه زده‏اند؟ و به کدام ستون استوار اعتماد کرده‏اند؟ و به کدامین ریسمان تمسک جسته‏اند؟ و بر کدام فرزند و خاندانی پیشی گرفته و غلبه کرده‏اند؟»(7)

حضرت فاطمه در مورد مسائلی که ممکن بود در جامعه آن را منکر کوچکی محسوب کنند، حساسیت نشان می‏داد. روزی آن حضرت به اسماء بنت عمیس فرمود:

«انی قد استقبحت ما یصنع بالنساء انه یطرح علی المرأة الثوب فیصفها لمن رأی؛(8) من بسیار زشت می‏دانم که جنازه زنان را بر روی تابوت گذارند و بر روی آن پارچه‏ای افکنند که حجم بدن او را برای مردان نامحرم نمایان می‏سازد.»

اسماء بنت عمیس عرضه داشت: «ای دختر رسول خدا! در سرزمین، حبشه برای حمل جنازه‏ها تابوتی درست می‏کنند که بدن میت را کاملاً می‏پوشاند. آنگاه اسماء با استفاده از چوب‏های تر و شاخه‏های نازک درخت، شبیه آن تابوت را برای حضرت فاطمه ساخت و آن را به او نشان داد. حضرت زهرا(س) با خشنودی و خوشحالی فرمود: چه طرح زیبایی که کاملاً بدن زن در آن از دید مردان پوشیده می‏ماند. ای اسماء! برای من تابوتی با همین طرح درست کن و بعد از وفات مرا با آن بپوشان. خداوند تو را از آتش دوزخ نگهدارد!»(9)

یکی از مراحل نهی از منکر قهر و سکوت است. انسان مسلمان وقتی نتواند با موعظه و گفتگو گنهکاران را از راه انحرافی بازدارد، با قهر و سکوت خود، به مبارزه می‏پردازد. این

اگر مسلمانان به دو اصل امر به معروف

و نهی از منکر اهتمام بورزند، دنیا و آخرت خود را آباد خواهند کرد؛ زیرا انجام دیگر واجبات، امنیت و آسایش، رفاه و آرامش، تأمین حقوق مردم و آبادی شهر و روستا همه و همه

در گرو عمل به این دو اصل است.

شیوه حتی در مسائل تربیتی نیز مؤثر است. حضرت زهرا(س) در عرصه نهی از منکر از این روش بازدارنده نیز بهره می‏گرفت. او بعد از رحلت پدر بزرگوارش، با انواع ناملایمات و گرفتاری‏ها روبه‏رو شد. او شاهد هجوم ناجوانمردان به خانه‏اش بود. اهانت به علی(ع)، سیاست‏های غیر اسلامی اهل سقیفه، بی‏تفاوت بودن مردم و دهها مورد دیگر، از جمله کارهای ناپسند و زشت عده‏ای هواپرست و خودخواه بعد از وفات پیامبر(ص) بود. فاطمه زهرا(س) برای مقابله با این اعمال ناروا، به مبارزه منفی روی آورد و ناراحتی خود را با قهر و سکوت ابراز داشت و خطاب به خلیفه اول فرمود:

«واللّه‏ لا اکلمک ابدا واللّه‏ لادعون اللّه‏ علیک فی کل صلوه؛ به خدا قسم هرگز با تو سخن نخواهم گفت. به خدا سوگند در نمازهایم تو را نفرین خواهم کرد.»(10)

زمانی که آن حضرت در آستانه شهادت قرار گرفت و خلیفه اول و دوم برای دلجویی، به عیادت حضرت فاطمه(س) آمدند و در مورد اعمال غیر اسلامی و جابرانه خود عذرخواهی کردند. آن حضرت نهایت اعتراض خود را با قهر و سکوت ابراز داشت و به آنان فرمود:

«واللّه‏ لا اکلمکما من رأسی حتی القی ربی فاشکونکما الیه بما صنعتما به و بی و ارتکبتما منی؛ به خدا سوگند بعد از این با شما دو نفر حتی یک کلمه نیز سخن نخواهم گفت، تا اینکه خداوند را ملاقات کنم و از شما دو نفر در نزد خداوند شکایت خواهم کرد که چگونه با خدا و دین او و با من رفتار کردید و چه اعمال زشتی را مرتکب شدید.(11)

دوری از نامحرمان

حضرت فاطمه(س) در پاسخ این سؤال که «برای زنان چه چیز بهتر است؟» فرمودند: «برای زنان بهترین چیز آن است که مردان را نبینند و مردان آنان را نبینند.»(12)

و نیز در پاسخ سؤال پیامبر(ص) که از یاران خویش پرسیده بودند: «زن چه وقت به پروردگار، خویش نزدیکتر و مقرب‏تر است؟ فاطمه(س) گفتند: «زن آنگاه به خدای خویش نزدیکتر و مقرب‏تر است که در داخل منزل خویش اقامت گزیند (و بی‏جهت از منزل خارج نشود.)»

پیامبر(ص) (چون پاسخ فاطمه را شنید) فرمود: «فاطمه پاره تن من است.»(13)

البته روشن است که بیرون آمدن زنان مادامی که سبب انجام حرامی نشود اشکال ندارد و احیانا به خاطر پاره‏ای از امور رجحان یا لزوم پیدا کند، و منظور از این روایات، این نکته می‏باشد که: بهتر است زنان بدون جهت و ضرورت خود را در معرض دید مردان نامحرم قرار ندهند.

بخشش به نیازمندان

جابر ابن‏عبداللّه‏ انصاری می‏گوید: یک روز رسول خدا(ص) نماز عصر را با ما خواند و چون از نماز فارغ شد در قبله‏گاه نماز خویش نشست، و مردم دور او جمع بودند، در این هنگام پیرمردی از مهاجران عرب که لباسی بسیار کهنه و مندرس بر تن داشت به سوی پیامبر(ص) آمد در حالی که از پیری و ناتوانی نمی‏توانست خود را نگه دارد، رسول خدا(ص) متوجه او شدند و احوالش را پرسیدند عرض کرد: «ای پیامبر خدا! گرسنه‏ام به من غذا بده، بدنم برهنه است مرا لباس بپوشان، فقیر و مستمندم، به من احسان و انعام کن.»

فرمود: «چیزی ندارم به تو بدهم ولی راهنمای به خیر مانند انجام‏دهنده آن است، برو به خانه کسی که خدا و رسولش را دوست می‏دارد و خدا و رسول نیز او را دوست می‏دارند، و در راه خدا ایثار می‏کند، برو به حجره فاطمه(س).» و خانه فاطمه(س) چسبیده به خانه رسول خدا(ص) بود که پیامبر(ص) آن را جدا از منزل بانوان خویش برای خود قرار داده بود و فرمود: «ای بلال! برخیز او را به منزل فاطمه(س) برسان.»

پیرمرد اعرابی همراه «بلال رفت و بر در سرای فاطمه(س) ایستاد و با صدای بلند گفت: «سلام بر شما ای خاندان نبوت و محل

اگر اهل ایمان، به احیای معروف

و جلوگیری از منکرات اهتمام بورزند،

جامعه‏ای سالم و به دور از زشتی‏ها،

آلودگی‏ها، نگرانی‏ها و تضییع حقوق انسان‏ها

به وجود خواهد آمد.

با توجه به ضرورت نهی از منکر

و الگو بودن حضرت زهرا(س) در این زمینه، بررسی شیوه‏های عملی نهی از منکر در سیره و سخن آن حضرت می‏تواند برای همه بانوان مؤمن و متعهد و پیروان آن بزرگوار بسیار راهگشا و درس‏آموز باشد.

رفت و آمد فرشتگان و نزولگاه جبرئیل امین برای فرود آوردن وحی از سوی پروردگار جهانیان.»

فاطمه(س) فرمود: «سلام بر تو، تو کیستی؟»

عرض کرد: «پیرمردی از عرب که از سختی و مشقت، مهاجرت اختیار کردم و به سوی پدرت سرور آدمیان رو آوردم، اینک ای دختر محمد(ص)! من برهنه و سخت گرسنه‏ام. با من احسان و مواسات(14) کن، خداوند بر تو رحمت آورد.»

در این هنگام فاطمه(س) و علی(ع) و رسول خدا(ص) سه روز بود غذایی نخورده بودند، و پیامبر وضع آنان را می‏دانست. فاطمه(س) دست برد و پوست دباغی‏شده گوسفندی را که حسن و حسین(ع) روی آن می‏خوابیدند گرفت و فرمود: «ای کسی که بر در سرای ایستادی! این را بگیر، امید است خداوند به رحمت خویش بهتر از آن را به تو عطا فرماید.»

اعرابی عرض کرد: «ای دختر محمد! نزد تو از گرسنگی شکوه کردم و تو پوست گوسفند به من می‏دهی من با این گرسنگی، آن را چه کنم؟!»

فاطمه(س) چون این سخن را شنید دست فرا برد و گردنبندی را که در گردن داشت و فاطمه دختر حمزة بن‏عبدالمطلب به او هدیه کرده بود، بیرون آورد و به اعرابی داد و فرمود: «این را بگیر و بفروش، امید است خداوند به جای آن چیزی بهتر برای تو بدهد.»

اعرابی گردنبند را گرفت و به مسجد رسول خدا(ص) آمد. در حالی که پیامبر(ص) در میان یاران خود نشسته بود، عرض کرد: «یا رسول‏اللّه‏! فاطمه(س) این گردنبند را به من عطا کرد و فرمود: آن را بفروش امید است خدا برایت بسازد( با آن جوائجت را برآورده سازد).»

پیامبر(ص) گریست و فرمود: چگونه ممکن است خدا برایت نسازد در حالی که فاطمه دختر محمد(ص) «بانوی همه دختران آدم» آن را به تو عطا کرده است.

«عمار بن‏یاسر» از جمع یاران پیامبر برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا! آیا به من اجازه می‏فرمایی این گردنبند را خریداری کنم؟

فرمود: ای عمار! آن را بخر، چه اگر در (خریداری) آن همه جن و انس شرکت جویند خدای متعال آنها را به آتش کیفر نخواهد فرمود.

عمار گفت: «ای اعرابی گردنبند را به چند می‏فروشی؟»

گفت: «در برابر آنقدر نان و گوشت که سیر شوم و ردائی یمانی که خود را با آن بپوشانم و در آن برای پروردگارم نماز بگزارم، و دیناری که مرا به خانواده‏ام برساند.»

و عمار که در آن زمان سهم خود از غنیمت خیبر را که رسول خدا(ص) به او عطا کرده بود فروخته و چیزی از آن برایش باقمیانده بود، گفت: «به تو در برابر گردنبند بیست دینار و دویست درهم و یک برد (پارچه) یمانی و شترم را می‏دهم که تو را به خانواده‏ات برساند و از نان و گوشت هم سیرت می‏کنم.»

اعرابی گفت: «ای مرد! بسیار سخاوتمندی!» و همراه عمار رفت و عمار آنچه را تعهد کرده بود به او داد، و اعرابی نزد پیامبر(ص) بازگشت و رسول خدا(ص) به او فرمود: «آیا سیر و پوشانده شدی؟»

عرض کرد: «آری و بی‏نیاز شدم، پدر و مادرم فدای شما.»

فرمود: «اینک فاطمه را به جهت احسانش دعا کن.»

اعرابی گفت: «بار خدایا! تو همواره خدای ما بوده‏ای و جز تو خدایی را پرستش نمی‏کنیم، و تو از همه جهت رازق مایی، بار خدایا! به فاطمه آنچه چشمی ندیده و گوشی نشینده عطا کن.»

پیامبر(ص) بر دعای او آمین گفت، و به یاران خود رو کرد و فرمود: «همانا خداوند مضمون این دعا را در دنیا به فاطمه عطا کرده است، چرا که من پدر او هستم و هیچ کس از جهانیان همانند من نیست، و علی(ع) شوهر اوست و اگر علی نمی‏بود هرگز برای فاطمه تا ابد همسری نبود، و خدا به فاطمه «حسن» و «حسین» را عطا کرده است و برای جهانیان همانند آن دو نیست که دو سرور نوادگان انبیاء و دو سید جوانان بهشتند.»

سپس پیامبر اکرم(ص) رو کرد به مقداد و عمار و سلمان که در مقابل آن حضرت قرار داشتند و فرمود: «آیا برایتان (در مدح و فضائل فاطمه) بیفزایم؟»

عرض کردند: «آری یا رسول‏اللّه‏!»

فرمود: جبرئیل به من خبر داد که فاطمه(س) چون از دنیا برود و دفن شود، دو فرشته سؤال‏کننده در قبرش از او می‏پرسند: پروردگارت کیست؟

می‏گوید: «اللّه‏ پروردگار من است.»

می‏پرسند: «پیامبر تو کیست؟»

می‏گوید: «پدرم.»

می‏پرسند: «ولی و امام تو کیست؟»

می‏گوید: همین که در کنار قبر من ایستاده است؛ علی بن‏ابیطالب(ع)»

یکی از مراحل نهی از منکر

قهر و سکوت است.

انسان مسلمان وقتی نتواند با موعظه و گفتگو گنهکاران را از راه انحرافی بازدارد،

با قهر و سکوت خود، به مبارزه می‏پردازد.

سپس فرمود: «آگاه باشید که من برایتان از فضائل فاطمه باز هم می‏افزایم و بیشتر بیان می‏کنم:

همانا خداوند گروهی از فرشتگان را مأمور کرده است که فاطمه(س) را از پیش رو و پشت سر و راست و چپ نگهداری کنند، و آنان در زندگی با اویند و در قبر و پس از مرگ نیز همراه اویند و بسیار بر او و پدر و شوهر و فرزندان او درود می‏فرستند؛ پس آنکه مرا پس از وفاتم زیارت کند چنان است که مرا در زندگی دیدار کرده باشد، و هر کس فاطمه(س) را زیارت کند مثل آن است که مرا زیارت کرده باشد، و هر کس علی ابن‏ابیطالب(ع) را زیارت کند مثل آن است که فاطمه(س) را زیارت کرده باشد، و هر کس «حسن و حسین(ع) را زیارت نماید مثل آن است که علی(ع) را زیارت کرده و هرکس ذریه و فرزندان حسن و حسین(ع) را زیارت کند مثل آن است که آن دو را زیارت کرده باشد.»

آنگاه عمار گردنبند را گرفت و با مشک خوشبو ساخت و در پارچه‏ای یمانی(15) پیچید، و غلامی داشت به نام «سهم» که او را از غنائمی که در خیبر به او رسیده بود خریداری کرده بود، گردنبند را به او داده و گفت: «این را به رسول خدا(ص) بده و خودت هم به پیامبر(ص) تعلق داری.»

غلام گردنبند را گرفت و خدمت پیامبر(ص) شرفیاب شد و گفته عمار را به عرض رسانید، پیامبر(ص) فرمودند: «نزد فاطمه برو و گردنبند را به او بده، و تو نیز از آن او هستی.»

غلام گردنبند را به خدمت فاطمه برد و فرموده پیامبر را به اطلاع او رسانید، فاطمه(س) گردنبند را گرفت و غلام را آزاد کرد، غلام خندید، فاطمه(س) پرسید: «از چه می‏خندی ای غلام؟!»

عرض کرد: «برکت فراوان این گردنبند مرا خندان ساخته است؛ که گرسنه‏ای را سیر کرد و برهنه‏ای را لباس پوشاند و فقیری را بی‏نیاز ساخت و بنده‏ای را آزاد کرد، و خود گردنبند هم به صاحبش برگشت!»(16)

و نیز روایت شده که پیامبر(ص) برای فاطمه و شب عروسی او پیراهنی تهیه فرمودند زیرا پیراهنی که بر تن داشت وصله‏دار بود، در این هنگام مستمندی به خانه آنان مراجعه کرد و لباس کهنه‏ای طلبید، فاطمه(س) خواست پیراهن وصله‏دار به فقیر دهد، اما به یاد آورد که خدای متعال می‏فرماید:

«لن تنالو البر حتی تنفقوا مما تحبون؛ به نیکی نمی‏رسید تا آنگاه که از آنچه دوست دارید انفاق کنید.»(17) به همین جهت پیراهن نو را به فقیر داد ...(18)

ساده‏پوشی

سلمان فارسی گوید: روزی حضرت فاطمه(س) را دیدم که چادری وصله‏دار و ساده بر سر داشت.

در شگفت ماندم و گفتم عجبا. دختران پادشاهان ایران و روم بر کرسی‏های طلایی می‏نشینند و پارچه‏های زربافت به تن می‏کنند وه که این دختر رسول خداست نه چادرهای گرانقیمت بر سر می‏کند و نه لباس‏های زیبا.

فاطمه(س) پاسخ داد: ای سلمان خداوند متعال لباس‏های زینتی و تخت‏های طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است.(19)

پی‏نوشتها:

1. توبه، آیه71.

2. شرح نهج‏البلاغه ابن ابی‏الحدید، ج19، ص306.

3. الکافی، ج5، ص55.

4. نمل، آیه16.

5. محمد، ص12.

6. کشف الغمه، ج1، ص477.

7. بحارالانوار، ج43، ص159.

8. نوادر راوندی، ص13، ذخائر العقبی، ص53.

9. تهذیب الاحکام، ج1، ص469، کشف الغمه،ج1، ص503، بحارالانوار، ج43، ص189.

10.المعه البیضاء، ص825.

11. الهجوم علی بیت فاطمه(س)، ص139.

12. کشف الغمه، ج2، ص23 و 24، مناقب شهر آشوب، ج3، ص119، منتهی‏الامال، ص161.

13. بحار، ج43، ص92، منتهی‏الامال، ص162.

14. مواسات؛ یاری دادن به یکدیگر با ثروت.

15. پارچه‏ای که در یمن بافته می‏شود.

16. بحار، ج43، ص58 56.

17. آل‏عمران، آیه 92.

18. ریاحین الشریعه، ج1، ص106، به نقل از «التبر المذاب»

19. بحارالانوار، ج16، ص18.




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی