به خاطر مال دنیا و فشارهای عصبى خود را نکشید!.
به خاطر مال دنیا، و ثروت از دست رفتنى که نصیب شما نشده و مورد فشار عصبى و حال خشم قرار گرفته اید خود را نکشید و دست به قتل نفس نزنید.منظور از لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ به احتمالى به معناى این
است که در صدد قتل یکدیگر به خاطر متاع قلیل دنیا، و پولى اندک، و زمینى مختصر و غیر مختصر برنیائید. و به احتمالى به معناى این است که به خاطر مال دنیا، و ثروت از دست رفتنى که نصیب شما نشده و مورد فشار عصبى و حال خشم قرار گرفته اید خود را نکشید و دست به قتل نفس نزنید. و به احتمال قریب به یقین به این معناست که با ارتکاب محرمات، و تصرف نابجا در اموال مردم، و به دست آوردن ثروت از طرق نامشروع و دیگر معاصى خود را در چاه هلاکت و شقاوت، و بدبختى و تیرهروزى نیندازید.(انصاریان، حسین، تفسیر حکیم، 1393ش، ج8، ص 164).
نهی از خودکشی و انتحار در قرآن!.
[خداوند در ذیل آیه 29 سوره نساء می فرماید] وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً ، مردم را از قتل نفس بازمىدارد و ظاهر آن به قرینه جمله إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً:" خداوند نسبت بشما مهربان است" نهى از خودکشى و انتحار مى باشد، یعنى خداوند مهربان نه تنها راضى نمی شود دیگرى شما را به قتل برساند بلکه به خود شما هم اجازه نمى دهد که با رضایت خود خویشتن را به دست نابودى بسپارید، در روایات اهل بیت ع نیز آیه فوق به همین معنى" انتحار" تفسیر شده است.(مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 1374ش، ج3، ص356).
مطالعه برخی کتابها و مطالب انحرافی در شبکه های اجتماعی انسان را به زندگی بی علاقه می کند.
تحقیق کرده اند دیده شده که کتابهایى که مورد مطالعه این موجود بدبخت بوده کتابهایى بوده که به وسیله یک بدبخت تر از خود او مبنى بر بدبینى و بدگویى از حیات و خلقت نگارش یافته است. اگر احصا بشود معلوم مى شود که این گونه کتابها چقدر اشخاصى را به زندگى بى علاقه کرده و چه روحیه هاى سالم و معصومى را مشوّش کرده و چه خانواده هایى را متلاشى کرده و چه عزمهاى راسخى را از بین برده است. مکرر مى خوانیم که فلان جوان خودکشى کرد و نامه اى از او به دست آمد که نوشته است احدى مسئول قتل من نیست، من خودم شخصاً دست به این اقدام زدم، علت اصلى مطلب این است که از زندگى خسته شدم. بعد که تحقیق کرده اند دیده شده که کتابهایى که مورد مطالعه این موجود بدبخت بوده کتابهایى بوده که به وسیله یک بدبخت تر از خود او مبنى بر بدبینى و بدگویى از حیات و خلقت نگارش یافته است. اگر احصا بشود معلوم مى شود که این گونه کتابها چقدر اشخاصى را به زندگى بى علاقه کرده و چه روحیه هاى سالم و معصومى را مشوّش کرده و چه خانواده هایى را متلاشى کرده و چه عزمهاى راسخى را از بین برده است. اگر کسى مثلًا بستنى مسمومى بخورد به فاصله چند ساعت اثرش ظاهر مى شود و فوراً به بیمارستان منتقل مى گردد و آن بستنى فروش هم تحت تعقیب قرار مى گیرد، ولى چه بسیار اشخاص که کتابهاى مسمومى را مى خوانند و آن کتابها روحیه آنها را فلج و بى حس مى کند ولى نه خود آنها و نه مقامات مسئول متوجه نمى گردند که چنین ضایعه اى رخ داده است. آرى، امام حسن مجتبى علیه السلام فرمود: عجبا که مردم درباره مأکولات خود مى اندیشند که مثلًا غذاى مسموم نخورند و اگر کسى غذاى مسموم به خورد آنها بدهد او را تحت تعقیب قرار مى دهند اما درباره افکار و معلومات و معقولاتى که به مغز خود فرو مى کنند هیچ نمى اندیشند و توجه ندارند، و بسا هست که تا زنده هستند نسبت به آن شخص مسموم کننده علاقه مند هم هستند و به او ارادت مى ورزند.(مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (حکمتها و اندرزها(1 و 2))،1377ش، ج22، ص 195).
نظرات شما عزیزان: