همه چیز درباره بهشت
بهشت واقعيتى برتر از افسانه
پاداش صالحان و پارسايان
انسيه نوشآبادى
تأمل و تفكر پيرامون بهشت در آيات و روايات مربوطه، كافى است تا شور و هيجانى عميق در آدمى پديد آورده و او را براى سوق به چنين سعادتى در صراط مستقيم به حركت وادارد.
صرفنظر از ديگر امورى كه براى هدايت انسان از طرف پروردگار به بشريت موهبت شده است فقط اعتقاد به نعمات و الطاف بهشتى و زنده نگاه داشتن ياد آن براى هميشه در دل و رجوع به آيات بهشتى مخصوصاً آنگاه كه دل گرفتار وسواس و ترديد است. آنقدر انرژىبخش است كه مىتواند قويترين انگيزه براى جهتدهى به اعمال آدمى و ثباتبخشى به عقايد او گردد.
اما به نظر مىرسد كه اين مقوله با وجود تأثير فراوان در تزكيه نفوس و بهبود وضعيت روانى و فكرى جامعه، به شدت مورد غفلت واقع شده و منظور قرآن و روايات آنجا كه به زيبايى و البته در حد فهم انسان به توصيف بهشت و تشويق به آن مىپردازد تأمين نگشته است. لذا اكنون كه در عصر تبليغات بسر مىبريم شايسته است با استفاده از ابزار تبليغى، بهشت به نحو شايستهاى به مردم معرفى شود و پيرامون آن كارهاى فرهنگى با دقت و ذوق فراوان انجام گيرد.
ضمناً سختىها و مصيبات فراوانى كه در زندگى هر انسانى او را به چالشهاى اعتقادى، فكرى و روانى مىكشاند و با هزاران چرا، روح و روان او را مىآزارد جز با اعتقاد به بهشت و فهم نعمتها و بركتهاى فوقالعاده آن پاسخى بر سؤالات و تسكينى بر دردهايش نمىتوان يافت.
آيا اعتقاد حقيقى به حقانيت يك سراى ابدى كه جبرانكننده كمبودها و تلخىهاى دنيا و پاداشى بر صبورىها و اعمال نيك آدمى باشد مهمترين عامل در رفع اضطرابها، افسردگىها و ناآرامىهاى روحى نيست؟
آسايش در آرامش جاودانه
بهشت از لحاظ نظام و قوانين و بلكه تمام مسائل مربوط به آن به كلى با دنيا متفاوت است دنيا را ظرفيت برخوردارى از كوچكترين نعمات بهشتى نيست. نظامى كه براى آسايش و آرامش جاودانه طراحى شده، عارى از هرگونه درد و رنج جسمى و روحى است. مرگ، بيمارى، غم و ناراحتى و افسردگى دورى و فراق، حسرت و حسادت ... در بهشت راه ندارد اهل بهشت همه خرم و شاد و باصفا هستند.
آنكه به بهشت پا نهد با آب پاك بهشتى طهارت يابد و با قلبى عارى از پليدىها و اوصاف ناپسند و جسمى به غايت زيبا و دلربا وارد شود.
هر چند هر كسى را در بهشت برابر با اعمال دنيوىاش، شأن و مرتبت خاصى است اما به هر حال هر كه بهشتى شد از يكسرى نعمتهاى مشترك بهشتى از جمله آنچه ذكر شد و بسيارى ديگر برخوردار مىشوند و در مرتبه خود نيز كاملاً در رفاه و لذت و خوشى بسر مىبرد بهشتى حتى در پايينترين سطح هم كه باشد اكيداً مورد اكرام فرشتگان و خادمان و موجودات بهشتى قرار خواهد گرفت و او را خوشبختى عظيمى خواهد بود كه از فرط خوشى و لذت اگر مرگ در بهشت وجود داشت، غالب تهى مىكرد، مستند به همان نظامى كه براى بهشت وصف شد و روايات قطعيه در اين زمينه و مهمتر از آن به شهادت قرآن، رشك و حسرت و حسادت در بهشت نخواهد بود. هيچ كس نسبت به بهشتيان بالاتر از خود احساس بدى نخواهد داشت و از شأن و مرتبت خود شرمگين و اندوهناك نخواهد شد همچون كودكى كه از داشتن اسباب بازى لذت مىبرد و از لذات نهفته در ازدواج و ديگر چيزهاى مربوط به بزرگان غافل است. در حقيقت هر كس بسته به ظرفيتى كه در دنيا براى خود ايجاد كرده و البته با احسان پروردگار مضاعف شده، لذتهاى بهشتى را درك مىكند. «به همين جهت با وجود آنكه در بهشت تكليف و عبادت نيست، باز هم بندگان بلندمرتبهاى چون اولياى خدا كه در بالاترين مقامات بهشتى قرار دارند در محلى كه برترين محل بهشت است، از لذت عبادت و ستايش پروردگار بهره مىبرند حال آنكه ديگران از آن غافلاند و لذت آن را درك نمىكنند.»(1)
دورنماى بهشت (فضاى كلى بهشت)
بهترين اوقات شبانهروز در دنيا، هنگام صبحدم است كه هواى لطيف و نور كم حرارتش روح را نوازش مىدهد. در توصيف هواى بهشت آمده است كه هوايى همچون بامداد تابستان و بلكه بسى جانفزاتر و باطراوتتر دارد خورشيدى نيست كه نزديكش گرم و دور از آن سرد باشد. بلكه هوايى است همواره نورانى و معطر كه موجب ايجاد شادابى و نشاط در بهشت مىگردد.
در اين زمينه نيز سخن از سايه به ميان مىآيد سايهاى كه آرامبخش و لطيف و گسترده و جاودانه است و هيچ حرارتى آنان را نمىرنجاند (و ظل ممدود) خاك بهشت و به عبارتى ديگر آنچه كف بهشت را پوشانده هيچ شباهتى به خاك زمين ندارد. رنگين است و خوشبو كه در روايتى به زعفران تشبيه شده است. خاكى كه در فضا پخش نمىشود و لباس و بدن بهشتيان را نمىآلايد. بلكه خود از الطاف چشمنواز بهشتى است.
مصالحى كه در، در و ديوارها و عمارتهاى بهشتى بكار برده شده عبارتند از: طلا و نقره و مرواريد و ياقوت و زبرجد كه گذشت زمان هيچ تغييرى در زيبايى و تازگى آنها ندارد. دربهاى پهناور ساختهشده از طلا و تزيينشده به كتيبههاى مقدس و ديوارهايى با آجرهاى طلا و ملاط نقره و ساختمانهايى يكپارچه از مرواريدهاى سفيد و درخشان و بناهايى از ياقوت سرخ و ... از جمله عجايبى است كه در توصيف بهشت هر خوانندهاى را به شگفتى وامىدارد.
از در و ديوار كه بگذريم فضاى سرسبز و انبوه درختان است كه توصيفش مشكل است، فضايى كه از شدت سرسبزى و بسيارى درختانش، رنگ آن از سبزى، مايل به سياهى گشته است. آنها كه در جنگلهاى انبوه سير كردهاند، گاهى ديدهاند فضاهايى را كه از تراكم زياد درختان و گياهان، سبز مايل به سياه به نظر مىرسند. البته بايد به اين فضا نهرهاى بهشتى و آبشارها و چشمهها را نيز افزود. نهرهايى كه ويژگىهاى عجيب آنها فقط با همان نظام استثنايى بهشت سازگار است. در وصف نهرها گفتهاند كه سطحشان با كف بهشت يكسان است به گونهاى كه اگر مورى بخواهد از آنها بنوشد مىتواند.
اين نهرها گاهى به صورت جويبارها در زير درختان جارىاند و گاهى به صورت آبشارهاى خروشان و البته معطر و داراى اصوات و الحان دلنشين موسيقىاند.
بهشتيان در كنار آبهاى ريزان و همواره جارى كه بسان آبشارها منظرهاى دلانگيز و تماشايى دارد و در جويبارها جريان مىيابد، غرق در نعمتها هستند.
نغمههاى بهشتى
بايد به اين فضاى زيبا، آواز خوش پرندگان بىنظير بهشتى و اصوات دلنشين برخاسته از نهرها و آبشارها و برگها و شاخههاى درختان و ... را نيز افزود. البته بحث موسيقى در بهشت بسيار فراتر از اينهاست و از وجود موسيقى به معناى خاص در آن نيز خبر داده شده كه خوانندگان و نوازندگان مخصوص دارد.
روزى رسول خدا(ص) در باره ازدواج همسران و نعمتهاى بهشتى مطالبى را متذكر شدند در اين بين يك اعرابى از شدت شوق بر روى زانوهايش نشست و عرض كرد يا رسولاللَّه آيا در بهشت موسيقى هم هست؟ فرمود: آرى اى اعرابى. همانا در بهشت نهرى وجود دارد كه در دو طرفش دوشيزگانى سپيدروى و سپيدپوش نشستهاند و مشغول تغنى (آواز خواندن) هستند. و با چنان صدايى مىخوانند كه خلايق تاكنون چنين صدايى را نشنيدهاند. و اين نعمت بالاترين نعمات بهشتى است.(2)
از امام صادق(ع) نيز روايت شده است كه: به درستى كه در بهشت درختى است كه خداوند به بادها امر مىكند به آن بوزند، از اين درخت صداهايى بلند مىشود كه خلايق تاكنون به زيبايى آن صدا را نشنيدهاند. سپس فرمود اين نعمت به عوض ترك سماعى است كه مؤمنين از خوف خداوند در دنيا نمودهاند.
غرفههاى بهشتى
با توجه به آنچه در زمينه مسكن بهشتيان در آيات و روايات آمده است، بهتر است از آن مساكن طيبه به قصرهاى بهشتى تعبير نماييم. قصرهايى كه در و ديوارش از طلا و نقره و مرواريد و ديگر سنگها قيمتى و نورانى ساخته شده و هزاران فرشته بر دربهاى آنها گماشته شده و خدمتكاران زيباروى و جوان در اين قصرها با علاقه و اشتياق آماده به خدمتند.
قرآن كريم مىفرمايد: «در بهشت غرفههايى است براى مؤمنين و بر فراز آن، غرفههاى ديگر است كه زير آنها نهرها جارى است.»(3) (لهُم غُرف مِن فوقِها غُرَف مَبنيَّة تَجرى مِن تَحتِهاالانهار)
غرفه به قسمتهاى فوقانى ساختمان و طبقات بالاى منازل گفته مىشود. اين غرفهها در ارتفاعات بالا و مشرف به فضاى بهشت است. در روايتى از رسول اكرم(ص) نقل شده كه؛ «چون اهل بهشت در بهشت وارد مىشوند، بر بالاى سر خود غرفههايى ببينند كه بعد مسافت بين ايشان و غرفهها چون بعد زمين به آسمان مىباشد و اهل آن همانند ستارگان درخشندهاند.»(4)
تجسم نمودن قصرهايى در آسمان بهشت كه اهل آن همچون ستارگان مىدرخشند، چنان تصوير زيبايى در ذهن پديد مىآورد كه لذت معنوى به دنبال دارد.
فرشهاى زمردين
از فرشهاى بهشتى كه اسباب رفاه اهل جنت و زينت قصرها و غرفهها هستند، در قالب عبارتهايى كوتاه و پرمعنا و با ظرافت توصيفاتى آمده كه حيرتانگيز است. فرشهايى كه فقط آسته زيرين آنها از ابريشم ضخيم و لايى فوقانىشان از نور و تار و پودشان از مواد خوشبويى چون مشك و عنبر بهشتى است. فرشهايى كه از آنها نور به فضا مىپاشد و رنگهاى متنوع و زيبايشان چشمها را خيره مىكند.
در قرآن توصيف اين فرشها با عبارت «زرابى مبثوثه»(5) آمده. زرابى از كلمه زربفت فارسى گرفته شده و نشان مىدهد كه الياف اين فرشها از طلاست(6) و در برخى روايات نيز سخن از حرير به ميان آمده است. در حديثى از رسول اكرم(ص) نقل شده كه «قسمت رويين آن فرشها نورى است درخشنده»(7)
تختهاى بلندپايه
در آيات قرآنى سخن از دو نوع تخت بهشتى به نام «سرر» و «ارائك» به ميان آمده است. سرر، جمع سرير و از ماده سرور به معناى شادمانى و خوشحالى است و گوياى آنست كه جلوس بر اين تختها باعث شادى و نشاط اهلش مىگردد. اين تختها به صورت صف اندر صف و مقابل هم با نظم و ترتيب خاصى قرار گرفتهاند و مربوط به مجالس انس و همنشينى مؤمنان با يكديگر است. (متكّئين على سرر مصفوفه، فيها سرر مرفوعه)
خصوصيت ديگر اين تختهاى بلندپايه و عظيم آنست كه همچون بسيارى از نعمات بهشتى با شعور و احساساند و براى خدمت به مؤمنين و ايجاد نشاط و آسايش به صور مختلفى تنظيم شده و كوتاه و بلند مىشود و يا به حركت در مىآيند.
در مجمعالبيان آمده است كه «مقربان بارگاه احديت بر تختهايى كه بسان حلقههاى زره به هم بافته شده و در صفهاى منظم رديف شدهاند قرار دارند.»(8)
همچنين به باور گروهى از مفسرين اين تختها با شمشها و شاخههايى از طلا كه با دُر و جواهرات زيباى ديگر آراسته گرديده ساخته شدهاند.(9)
ارائك، جمع اريكه نام نوعى ديگر از تختهاى بهشتى است كه در حجلهها قرار دارند. اين تختها براى جلسات خصوصى و خلوت با همسران مهيا شدهاند. در قرآن كريم آمده كه مؤمنين با همسرانشان در زير سايهبانها بر اريكهها تكيه زدهاند. (هم و ازواجهم فى ظلال علىالارائك متكئين)
لباسهاى بهشتى
در وصف لباسهاى بهشتى بيشتر از همه سخن از حرير و ابريشم و رنگ سبز به ميان آمده است. سندس و استبرق دو نام لباس بهشتى هستند. سندس، به معنى پارچههاى ابريشمى نازك و استبرق، ابريشم ضخيم است. ديباج و حرير نيز پارچهاى است كه تار و پود آن ابريشم است. اگر بسيار لطيف و نازك باشد سندس و اگر ضخيم باشد استبرق ناميده مىشود.(10) نقل است كه وقتى مؤمن به قصرهايش در بهشت داخل مىگردد بر سرش تاج كرامت نهاده مىشود و لباسى ابريشمين با بافتى از زر و نقره مزين به ياقوت سرخ و مرواريد سفيد چيده شده و غير از اينها نيز با لباسهاى حرير و ابريشمى ديگرى به رنگهاى مختلف پوشانيده مىشوند اين لباسها نه بدن را مىآزارند و نه گرما توليد مىكنند بلكه فقط موجب زينت و شكوه بهشتيان هستند. «همچنين در حديث است كه اگر يك جامه از جامههاى اهل بهشتيان را در دنيا باز كنند مابين مشرق و مغرب را روشن مىكند و دنيا از بوى عطر آن پر مىشود و احدى قدرت نگريستن به آن جامه را ندارد. از حضرت زهرا(س) نقل شده كه فرمودند: يك نخ از لباس اهل بهشت بهتر است از آنچه در دنيا بر او آفتاب مىتابد.»(11)
علاوه بر لباسهاى فاخر، زينتآلاتى از جنس جواهرات بىنظير بهشتى بر زيبايى ايشان مىافزايد. چون دستبندهايى كه حتى مردان نيز در دست دارند و از جنس نوعى نقره شفاف است كه دست از ماوراى آن ديده مىشود.(12) البته اين ويژگى تبلور و شفافيت را لباسهاى بهشتيان نيز دارد چنانچه در برخى روايات آمده كه ساق پايشان از پس لباس ديده مىشود.
ظروف و جامهاى زرين
هرچند در خصوص غذا، طعم و خاصيت آن حائز اهميت است اما تأثير ظروف نيز در لذتبخشى به غذا كم نيست. جلوهاى كه ظرفهاى زيباى بلورى، نقرهاى و ... به ميز غذا مىدهند در ميزان اشتها و لذت غذا تأثير مهمى دارد. قرآن كريم در آيات متعددى از ظرفها و جامهاى گرانبهاى بهشتى، ترسيم زيبايى دارد كه البته حقيقت آنها ماوراى تصور ماست.
صحاف، اكواب، اباريق و كأس نام برخى از ظروف بهشتىاند كه ظاهراً در مصرف شراب طهور مورد استفاده قرار مىگيرند. صحاف به معنى ظرفهاى بزرگ و اكواب به معنى قدحهاى بدون دسته و اباريق نام ظروفى است كه داراى دسته و لوله براى ريختن مايعات هستند و سپس كأس كه از آنها كوچكتر است به معنى جام لبريز از نوشيدنى است. تنوع و اندازههاى مختلف اين ظروف نشان از نوعى تشريفات بهشتى و اكرام بهشتيان دارد.
در مورد جنس اين ظروف نيز بيشتر اشاره به طلا و نقره و بلور شده است. در آيه 16 سوره دهر به ظرفهاى بلورين از نقره اشاره شده در حالى كه بلور از شيشه و نقره از فلزات است و جمع اين دو با هم محال است اما تعجبى ندارد كه خداوند متعال نقرهاى بلورين بيافريند. چنانكه امام صادق(ع) فرمودند: «نور چشم در نقره بهشتى نفوذ مىكند آنگونه كه در شيشه و بلور دنيا نفوذ مىكند.»(13)
غذا و نوشيدنىها
تنوع فراوان غذاها، عطرآگين بودن و هضم كامل آنها در بدن و دفع غذا از بدن به طريق عرق خوشبو بدون نياز به دفع بول و غائط و ... از ويژگىهاى مهم و شگفتانگيز غذاهاى بهشتىاند. در سفرهاى كه براى اهل بهشتيان مىگسترانند هفتاد نوع از غذا مىباشد كه از هر يك بوى دلنشينى متصاعد مىشود و خداوند لذت غذا را به اهل بهشت مىچشاند. كه هزار برابر دنيا از غذاهاى بهشتى لذت مىبرند و پس از آنكه سير شدند و شربتى از آبهاى گواراى بهشتى را خوردند آن غذا مبدل به عرقى خوشبو مىشود و از بدنشان خارج مىگردد و لذا اهل بهشت بول و غائط ندارند. امام صادق(ع) در اين مورد به شخص زنديقى فرمود: «غذاهاى بهشتى چون رقيق و باصفا مىباشند، تفاله ندارند تا نيازى به دفع داشته باشند.»(14) حضرت على(ع) نيز در مقابل حيرت شخصى كه از اين مسئله سؤال مىكرد جنين در رحم مادر را مثال زد كه با وجود آنكه غذا مىخورد نيازى به دفع بول و غائط ندارد. غذاهاى بهشتيان بسيار متنوع و نامحدودند اما به نظر مىآيد كه مطلوبترين آنها گوشت پرندگان هستند. هنگامى كه مؤمنى ميل به گوشت پرندهاى پيدا كند، هر قسم از پرندگان كه به نظرش بيايد فوراً پخته در طبقى حاضر مىشود و چون از آن گوشت ميل نمود و سير شد مىگويد الحمدللَّه پس به قدرت حقتعالى آن مرغ زنده شده و پرواز مىكند و به ساير پرندگان مباهات مىنمايد.
ميوههاى بهشتى
ميوههاى بهشت چه بر شاخههاى درختان و چه در ظرفهاى مخصوص در حضور بهشتيان همه در دسترس اهل بهشت قرار داشته و بسيار باصفا و داراى طعمهاى متنوع بوده و طمع آنها بسته به سليقه و مزاج مؤمنى كه تناول مىكند متغير است. در حديث نبوى است كه: «هر يك از ميوههاى بهشتى يكصد هزار طعم دارد.»(15) همچنين در حديث ديگرى از پيامبر اكرم آمده است كه فرمودند: «شبى در عالم رؤيا عمويم حمزه را ديدم در حالى كه طبقى از انگور بهشتى نزد او بود و يك مرتبه انگور مبدل به خرما شد.»(16) بنابراين گفتنى است كه ميوهها نيز چون ديگر نعمات بهشتى داراى احساس و شعورند چنانچه كسى نشسته بر تخت و يا خوابيده بر بسترى باشد و ميل به ميوه پيدا كند، شاخه درخت پايين آمده و ميوه در دست او قرار گرفته و از درخت جدا مىشود و همان لحظه مثل آن بر درخت مىرويد. امام صادق(ع) در پاسخ شخص زنديقى كه با حيرت از اين مسئله سؤال نمود ميوههاى بهشتى را به چراغى مثال زد كه نور آن خارج مىشود بدون اينكه از نورش كاسته شود هر چند كه تمام دنيا از نور آن چراغ پر شود.(17)
شراب و نوشيدنىها
در بهشت نوشيدنىها و شرابهاى متنوع و گوارايى وجود دارد كه گاهى در نهرها جارىاند. «وصف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده چنين است كه در آن نهرهايى است از آب صاف و خالص كه هرگز بوى آن تغيير نكرده و نهرهايى از شير كه طعمشان دگرگون نگشته و نهرهايى از شراب كه مايه لذت نوشندگان است و نهرهايى از عسل تصفيه شده.»(18) گاهى نيز صحبت از نوشيدنىهايى است كه در ظرفهاى مخصوص و مهر و موم شده قرار دارد. مهرى كه بر اين ظرفهاى دست نخورده مىنهند از مشك است. كه ماده عطرآگين بسيار معروفى است وقتى بهشتيان مهر را بشكنند بوى عطر دلنشين آن در فضا پراكنده مىشود. گاهى نيز به صورت چشمههايى هستند كه از آسمان بهشت يا طبقات بالاى آن فرو مىريزد. به نظر مىرسد كه برترين شراب طهور بهشتى همين است كه شراب تسنيم نام دارد. «برترين شراب اهل بهشت، نوشيدنى خاصى است كه از بالا به سوى آنها مىآيد و آن چشمهاى است كه مقربان از آن مىنوشند ...»(19) و گاهى نيز در جامها و ظرفهاى مخصوص قرار دارد كه با آنها ساقيان بهشتى از اهل جنت سقايت مىكنند.
خادمان و ساقيان
هر چند در بهشت نيازى به وجود خدمتكار نيست چرا كه همه نعمات و موجودات بهشتى ذىشعورند و در خدمت بهشتيان هستند اما اين خود احترام و اكرام فوقالعاده است كه خدمتكارانى در اوج زيبايى و كرامت و صفاى باطن از آنها پذيرايى كنند. قرآن خدمتكاران بهشتى را نوجوانان و جوانانى در اوج زيبايى و نيكويى معرفى مىكند و آنها را عاشق اربابان و آرزومند خدمت مىداند به گونهاى كه براى خدمت به مؤمنين با يكديگر رقابت كرده و از هم سبقت مىگيرند. قرآن كريم مىفرمايد: «بر گرداگرد آنها نوجوانانى براى خدمت گردش مىكنند كه مانند مرواريدهاى در صدفند؛ يطوفُ عليهم غلمان لهم كأنهم لؤلؤ مكنون»(20)
تعبير لؤلؤ مكنون كه در مورد خادمان و ساقيان بهشتى در قرآن آمده است به مرواريد درون صدف اطلاق مىشود كه در شفافيت و زيبايى بىنظير است بنابراين خدمتكاران بهشتى آنقدر زيباروى و سفيدچهره و باصفا هستند كه گويى دُرهاى در صدف و يا تازه برون آمدهاند.
البته بديهى است كه اربابان در هر درجه و مرتبهاى كه باشند بر خدمتكاران برترى دارند و به نقل برخى روايات برترى بهشتيان بر خادمينشان چون برترى ماه است در شب چهارده بر ستارگان(21) همچنين در مورد چگونگى و نوع خدمتشان در آيات 17 و 18 سوره واقعه اشارهاى آمده است. «پيوسته در اطراف آنها نوجوانانى جاودان در طراوت و شكوه و با قدحها و كوزهها و جامهايى از نهرهاى بهشتى مىگردند؛ و يطوف عليهم ولدان مخلدون باكواب و اباريق و كأس من معين»
طبق فرمايش اين آيات اين خدمتكاران پرى چهره براى پذيرايى و سقايت اهل بهشت هميشه ملازم خدمتند. خدمتكارانى در سنين نوجوانى و جوانى كه هرگز پير نشده و نمىميرند و همچون حوريان و ديگر موجودات بهشتى از اهل بهشتند.
همسران بهشتى
همسران بهشتى كه مثل زيبايىشان در شيرينترين افسانهها نيز يافت نمىشود موجوداتى آفريده از خاك بهشتند. با طهارت و پاكى و بهشتى، نيك سيرت و نيك صورت، شيفته همسر و هميشه جوان كه «حورالعين» ناميده مىشوند و بعيد نيست كه شامل هر دو جنس مذكر و مؤنث باشند. «بايد توجه داشت كه هم واژه «حوره» و هم واژه «عين» بر مذكر و هم بر مؤنث هر دو اطلاق مىگردد لذا مفهوم گستردهاى دارد كه همه همسران بهشتى را شامل مىشود. همسران زن براى مردان باايمان و همسران مرد براى زنان مؤمن ...»(22) برخى ديگر از اين حد نيز پيشتر رفته و در زمينه جنسيت حورالعينها مطلب جديد و جالب توجهى بيان كردهاند در مقالهاى مستند در اينباره چنين آمده است:
«يكى از مهمترين نعمتهاى بهشتى در رستاخيز انسان، زنان و مردانى است كه از آنها به حورالعين تعبير مىشود از آنجايى كه پرسش اصلى از سوى مردان مطرح مىشود و زنان در هالهاى از حيا و عفت به مسئله مىنگرند، پاسخ ظاهراً به مردان داده مىشود و اينگونه گمان مىشود كه مراد از حورالعين و سيهچشمان، تنها زنان بهشتى است در حالى كه به نظر مىرسد حورالعين يعنى سيه چشم و اشاره به وصف غالب مردان و زنانى كه در اختيار مؤمنان و بهشتىها قرار مىگيرند، دارد اين ساكنان بهشتى و همسران متقين از مرد و زن، اختصاصى به انسانها نداشته و بلكه جنيان مؤمن و متقين نيز از آنان بهرهمند مىشوند.»(23)
بنابراين از نظر ساختار به گونهاى هستند كه هر دو نوع انس و جن مىتوانند از آنها بهره ببرند اين استعداد و توانايى در حوريان خود بيانگر آن است كه ساختار وجودى آنان به گونهاى است كه مىتوانند به شكل مرد يا زن و يا مطابق گرايش و سليقه انسان و يا جن تغيير ماهيت و شكل بدهند در حقيقت تنوع و تغيير آنان همانند ميوههاى بهشتى است كه قابليتهاى چندگانه و مزههاى گوناگون را دارا مىباشد. و هر كسى هر ميوهاى را مىتواند اراده كرده و طعم و مزه آن را به دلخواه تغيير دهد. چنين امكانى نيز نسبت به حورالعينها وجود دارد. از اين رو خداوند در آفرينش آنان بيان مىدارد كه مىتوان جلوه قدرت و عظمت خداوندى را در حورالعينها يافت.(24) (واقعه آيات 43 تا 63) بر اين اساس بايد گفت قرآن بيشتر به توصيف زيبايى زنان حورى پرداخته است كه مىتواند از باب خطاب ساختن مردان و يا اصلاً به دليل جذابيتها و زيبايىهاى جسمانى بيشتر در زنان باشد ضمن آنكه در برخى از روايات شرح سينههاى ستبر و شانههاى پهن مردان بهشتى و قدرت و زيبايى آنها شده است نيز در نقل برخى صفات، مشترك بودن آنها بين زن و مرد بهشتى ذكر شده است و اما در وصف زيبايى زنان حورى آمده است كه به جز موى سر مويى بر اندام ايشان نباشد و هرگز نرويد و روىهاى ايشان درخشان و نورانى است و چون در سينههاشان نگرند از شفافيت و درخشندگى روى خود را بينند. از نازكى و لطافت مغز در ميان استخوان ايشان ديده مىشود صاحب چشمان درشتى هستند كه سياهىاش به غايت سياه و سفيدىاش به غايت سفيد و بسيار گيرا و جذاب است و فقط چشم بر روى شوهران خويش باز مىكنند و به بيگانه نظر ندارند. بسيار نورانى و خوشبو هستند چنانچه يك تار مويى از حور در دنيا افتد همه عالم به بوى آن مشكين شود و اگر آب دهانش در دريايى بريزد كه همه تلخ و شور باشد همه زلال و شيرين گردد.
به پايشان خلخال و كفش زرين باشد كه با گوهرهاى درخشان آراسته شده و از هرگونه دستبند و زينت در دستها كرده و گوشوارهها از گوش آويخته دارد و نور زيورشان در قصرهاى بهشتى افتاده كه اگر مرگ در بهشت روا بود هر بينندهاى از فرط اشتياق جان مىسپرد. همه خرم و خندان، همه شوهر كن و ناپستان و جوان هميشه باكره كه هرگز حيض و آلودگى نبينند و به اندازه شوهران شهوت داشته و براى معاشقه مشتاقاند. اين حوريان مرگ و نيستى ندارند و به هر اندازه كه بهشتيان بخواهند موجودند. در برخى از روايات آمده كه اين حوريان در برخى باغهاى بهشتى و يا در كنار نهرها مىرويند و چنانچه مؤمنى بپسندد و دست ايشان را بگيرد و ببرد حورى ديگرى بر جايش خواهد روييد. اينها كه بيان شد همه در وصف حوريان بهشتى است كه كنيزان و دوستان و همسران بهشتيان مىگردند اما در شرح زنان دنيوى ساكن در بهشت بسيار برتر از اينها نقل شده و در قياس حوريان از شرف و زيبايى بيشتر برخوردارند چنانكه در حديث است كه اگر حورى به زن دنيوى نظر كند از شرم سر به زير مىاندازد و عرق بر پيشانىاش جارى شود.(25) از حضرت رسول(ص) روايت است كه نيكبختترين مردان در بهشت كسى است كه جفتش زن دنيايى باشد زيرا كه او جهازمند است و حوران به اندازه ايشان نباشد و هركه را حال چنين باشد از نصيب زن بهرهمند شود و زن را نصيب وى بهره گيرد.(26)
اين است شرح حال همسران بهشتى كه به نقل قرآن بر تختها تكيه زده و از مصاحبت هم لذت مىبرند. (هم و ازواجهم فى ...) و اين نعمت از برترين نعمتهاى بهشتى است معاشقه بين همسران كه گاه تا پانصد سال به طول مىكشد و لبريز از عشق و لذت است به شهادت اوليا خدا بالاترين نعمت جسمانى در بهشت مىباشد.
پىنوشتها: -
1) ر.ك اسرار معراج حضرت رسول جواد گلپايگانى، اقتباس از ص98.
2) بحار، ج8، ص196.
3) زمر، آيه20.
4) تفسير خلاصه منهجالصادقين، ج3، ص112.
5) غاشيه، آيه 16.
6) تفسير، اقتباس، ص235.
7) همان.
8) ترجمه تفسير مجمعالبيان، ج14، ص397.
9) همان.
10) پيام قرآن، خلاصه ص255 و 256.
11) اسرار معراج، ص257.
12) ترجمه مجمعالبيان، ج26، اقتباس از صفحه178.
13) مجمعالبيان، ج10، ص410.
14) اسرار معراج حضرت رسول، ص261.
15) قيامت در قرآن، ص36.
16) همان.
17) بحارالانوار، ج8، ص126.
18) محمد، آيه 15.
19) تفسير علىبن ابراهيم، ج2، ص412.
20) طور، آيه34.
21) پيام قرآن، ص267، به نقل از مجمعالبيان
22) پيام قرآن، ص261.
23) الرحمن، آيات 65 و 75 و نيز آيات 27 و 47.
24) روزنامه كيهان، تاريخ 9/8/87، مقاله حورالعين پاداش اهل تقوا.
25) بحار، ج8، ص216.
26) شهابالاخبار با ترجمه، متن، ص246.
منبع:ماهنامه پيام زن ـ شماره 212
نظرات شما عزیزان: