حاج آقا حسین قمی (وفات 1325 ق)
اهالی مشهد از علامه متقی میرزا محمد تقی شیرازی در خواست عالمی با تقوا و مجتهدی دانا و توانا نمودند. حضرتش صاحب عنوان مرحوم آبت الله قمی را به آن ارض مقدس گسیل فرمود.
آن مرجع بزرگ به وظیفه تدریس، اقامه جماعت، زعامت حوزه علمیه خراسان و رهبری مردم مشغول می شوند. چند سال بعد اقدامات خلاف شرع و خلاف اصول آزادی رضا خان که در سطح کشور اجرا می
شود. آن مرجع مجاهد بر علیه ظلم رضا خانی مبارزه یک تنه می نمود رضا خان علاوه بر تبعید و آزارش او را شکنجه روحی می داد اما او مصمم و استوار بود و روح بلندی داشت که خود را پیروز می یافت.
رضا شاه یکی از صاحب منصبان بانکی را با چک سفید امضاء شده به حضور آقا فرستاد تا ایشان هر چه می خواهند بنویسند:
آقا فرمودند: من پول دولت را نمی خواهم.
به ایشان عرض شد که اطلاع داریم شما پولی ندارید مدتی هم در محاصره هستید و به جائی دست رسی ندارید لذا هر چه پول بخواهید به شما خواهیم داد، ولی در جواب فرمودند: من رعیت امام زمانم تا بحال مخارج مرا امام زمان (عج) مرحمت کرده اند بعد از این هم مرا فراموش نخواهند کرد. اما زمان از طریق غیر طبیعی هم می تواند نوکرهای خود را اداره کند.
جالب است بدانید که بر حسب اظهار همین ریاست کلانتری چون برای انجام این کار بسیار وحشت داشته است وجه مذکور را کف پای خود گذاشته، جوراب را به پا کرده و چکمه نظامی روی آن می پوشد و به قصد دیدار آقا به باغی که آقا در محاصره بود می رود و بیان می کند وحشت داشتم که هنگام ورود شاید مرا هم جستجو کنند. به هر حال وجه مذکور را بدست مرحوم آیت الله قمی می دهد.
آن مرجع عالیقدر می فرماید: من مطمئن بودم امام زمان (عج) در چنین موقعیتی خاص رعیت خود را تنها نخواهد گذاشت.(70)
به فرموده امام علیه السلام: در قیامت نزدیکترین شما به من کسی خواهد بود که بیش از همه راستگو باشد، امانت را بهتر حفظ کند و تحویل دهد و به پیمان خود وفادارتر از همه بوده و از نظر اخلاق هم از همه بهتر باشد.(71)
مرحوم حاج آقا حسین قمی در ماجرای کشف حجاب فرمود:
اسلام امروز فدایی می خواهد و من حاضرم فدا شوم و نیز فرمود:
من قصد اقدام دارم، خود را موظف می دانم که اقدام کنم و چنانچه برای جلوگیری از کشف حجاب اجباری، ده هزار نفر که یکی از آنها من باشم کشته شود، جایز است.
صحیفه حوزه ضمیمه روزنامه جمهوری اسلامی
مرحوم آیت اللَّه العظمی آقای حاج آقا حسین طباطبایی قمی اعلی اللَّه مقامه فرزند مرحوم حاج سید محمود، از علمای اعلام و رجال علمی قم در اعصار اخیر است. پدر ایشان مرحوم حاج سید محمود از تجّار محترم قم بوده است. فرزندان او که همگی از صلحا و اخیار و اکثر آنها از علمای اعلام بوده اند، عبارتند از: حاج آقا احمد، حاج سید ابوالقاسم، حاج سید ابراهیم، حاج سید فخرالدین، آقای حاج آقاحسین اعلی اللَّه مقامهم. لیکن حاج آقا حسین از همه آنان در مقامات علم و فضل برتر و بالاتر بلکه سرآمد بسیاری از علمای عصر خود بوده است.
آن بزرگوار علوم مقدماتی را در قم فرا گرفته و سپس به نجف اشرف رفته، از محضر درس مرحوم آقای سید محمدکاظم یزدی در فقه و آقای آخوند ملامحمدکاظم خراسانی در اصول و آقای حاج میرزا حسین نوری در روایه و درایه بهره مند شده و سپس به سوی مرحوم میرزای دوم آقای حاج میرزامحمدتقی شیرازی شتافته و از محضر وی اسفاده کرده، بیست و چند سال به تدریس و وظایف مقرّره سرگرم بود و مقبول عموم و مورد توجه علما و فضلا و مردم مشهد قرار داشت و بعد علیه رضاخان و حرکات ناشایست او قیام کرد، به تهران آمد و بالاخره غائله خراسان پیش آمد و منجر به تبعید ایشان به کربلا شد. ده سال در کربلا اقامت کرد تا در سال 1363 قمری به عزم زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السّلام به ایران آمد و استقبال بسیار گرم و باشکوهی در شهرهای مختلف از قصرشیرین تا قم و تهران از ایشان به عمل آمد و به مشهد رفته، یکماه توقف کرده به تهران برگشت و بار دیگر دنبال مطالب قبلی خود را گرفت و با کمک مرحوم آیت اللَّه العظمی بروجردی و ملت مسلمان، موفق شد که کشف حجاب اجباری را بردارد و بعد به کربلا برگشت.
درباره مقامات علم و کمال و تقوای ایشان بسیار مطلب گفته شده است که در این میان مرحوم محدّث قمی اعلی اللَّه مقامه که نمونه صدق و عدالت بوده کلامی دارد که ما به همان اکتفا می کنیم. او می گوید: "از الطافی که خداوند به برکت حضرت رضا علیه السّلام درباره من - در مشهد مقدس - کرد این بود که مرا فرود آورد در منزل السید الاجلّ و الکهف الاظل، العالم المحقّق و الفاضل المدقّق الورع البارع، التّقی الزّکی، ثقةالاسلام، ملاذالانام، ابی المکارم و المحاسن، حجةالاسلام و سیدنا الحاج آقا حسین قمی.
و راجع به پدر آن بزرگوار می فرماید: السید الحسیب الجلیل، ذی الشرف الاصیل، غرّة ناصیة العزّة و الجلال و قدوة ارباب الشرف و الکمال و الواصل الی رحمة ربّه الودود، المرحوم المغفور السید محمود عطّراللَّه مرقده و نوّر مضجعه.
بعد می گویند: "و از این سید سعادتمند این است که فرزندانی به او عطا شد که علما و فقها و اتقیاءند. "
بار دیگر به ذکر آیت اللَّه قمی می پردازند و می گویند: "از جمله فرزندان سید محمود، سید اجلّ یاد شده - آقای حاج آقاحسین - است؛ الّذی هو من اعاظم فضلائنا المتأهّلین للثناء بکلّ جمیل عادم العدیل و فاقد الزمیل، مسلّماً تحقیقه فی الاصول، بل ماهراً فی المعقول و المنقول حسین الاسم، حسن الرسم و الاخلاق جید الخلق طیب الخلق و الاعراق.
و در اینجا می گوید: من در قدسیت ذات، دومی برای او ندیدم و در ملکات و صفات انسانی کسی را که حتی نزدیک به او باشد نیافتم. گویا وجودش سرشته به رضا و تسلیم است و به سوی خدا نیامده است، جز با قلب سلیم. " [1]
باری، زعیم بزرگ شیعه، مرحوم آیت اللَّه العظمی آقای سیدابوالحسن اصفهانی قدّس سره در نهم ذی الحجّة سال 1365 هجری قمری دارفانی را وداع گفت و بعد از وفات او مرجعیت مرحوم حاج آقاحسین قمی رسمی و عمومی گردید، به خصوص که از قبل مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی مردم مشهد را در احتیاطات خود ارجاع به آن بزرگوار فرموده بود و خلاصه چندنفر از اعاظم بودند که در این هنگام در مقام مرجعیت عامه واقع شدند و دو نفر از آنان دو سید جلیل طباطبایی والامقام و بلندپایه، هردو حسین نام، یکی حاج آقا حسین بروجردی و دیگری حاج آقاحسین قمی، بیشتر در معرض قرار گرفتند؛ هرچند عدّه زیادی آقای بروجردی را بالخصوص برای مرجعیت نام می بردند، ولی گروهی هم آقای قمی را مقدّم می دانستند و رسماً ایشان را می گفته اند. ولی بالاخره مرجعیت ایشان دوامی نیافت، زیرا حدود سه ماه و ده روز بعد از وفات مرحوم اصفهانی، آقای قمی هم در بیمارستان بغداد در 14 ربیع الاوّل سال 1366 هجری قمری از دنیا رفت و جنازه شریفش را از کاظمین به نجف آوردند و در صحن مقدّس در حجره مرحوم شریعت اصفهانی مدفون گردید.
آن بزرگوار از علمای کثیرالاولاد بوده اند که مشهورترینشان حضرت آیت اللَّه حاج آقا حسن قمی، ساکن مشهد مقدس از مراجع عالیقدرند که یک بار در چندسال قبل توفیق زیارتشان را در رواق حرم حضرت علی بن موسی الرضا علیه السّلام پیدا کردم.
در پایان این بحث دو مطلب که یکی مربوط به زندگی بی آلایش و سراسر صداقت و یکرنگی آن بزرگوار است و دیگری مربوط به حال احتضار ایشان می باشد را ذکر می کنیم:
1- مرحوم آیت اللَّه العظمی آقای گلپایگانی قدّس سره فرمودند:
روزی برای صرف ناهار از مرحوم آقای حاج آقاحسین قمی و از مرحوم آقای صدر، دعوت کرده بودیم. اتفاقاً آن روز آقای صدر روزه گرفته بودند و نیامدند. آقای حاج آقا حسین قمی آمدند و ما آش پخته بودیم و ایشان میل کردند، بعد که رفتند فرستاده مرحوم آقای صدر آمد و گفت ایشان می فرمایند: یک مقداری از آن آش برای من بدهید که از بس آقای حاج آقا حسین از آش منزل شما تعریف کردند، من هم میلم کشید.
سبحان اللَّه! از این پاکی و بزرگواری و یکرنگی مرحوم آقای قمی و صفا و صمیمیت آقای صدر و دوستی این سه شخصیت علمی با هم!!
2- آن بزرگوار در آخر عمر، دچار سرطان شده و در بیمارستان بغداد بستری گردیده و از دنیا رفتند. در روزهای واپسین عمر در حالت اغما بودند، یکی از بزرگان از قول حاضران کنار بستر ایشان نقل می کردند که: "آن بزرگوار در ساعات آخر و در همان حالات، ناگهان فرموده بودند: مرا بنشانید. حاضران خیال کردند که این سخن از عوارض حالت بیهوشی و اغمای اوست. بار دیگر به طور جدّی فرمود: مرا بنشانید که حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام آمده اند. ایشان را نشاندند، در این حالت به حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام سلام کرد و سپس خوابیده و از دنیا رفت.
پی نوشت:
نظرات شما عزیزان: