«شك» در قرآن : در يك نظر «شك» سه قسم است: 1. شك قانونى؛ عبارت است از تردّد و نوسان، ذهن در باب ارتباط ميان موضوع و محمول قضيه، براى تحقيق در مسير واقع. اين شك، طبيعى بوده و موجب برطرف شدن احتمالات اضطراب آميز است. بر اين اساس گفته مى شود: يقين هاى اصيل و مفيد، آن سوى پل شك و ترديد قانونى است. چنين شكى ـ كه انسان را به يقين مى رساند ـ به مراتب بهتر از ايمان ظاهرى بى اساس است. زلت او به زطاعت نزد حق پيش كفرش جمله ايمان ها خلق[244] 2. شك بيمارى؛ اين شك، ناشى از ناتوانى ذهن از رويارويى با مدعاها، دلايل، تجزيه، تحليل و ... در باب «واقعيات» است. در واقع ملاك اين بيمارى، وحشت ذهن از بررسى واقعيات و تفكيك آنها از خيالات و حقيقت نماها است. يكى از اساسى ترين مختصات شك، بيمارى جست و جوى آسايش فكرى در فرار از فعاليت هاى مغزى است. اين شك در واقع ضد «معرفت» مى باشد. 3. شك حرفه اى؛ اين براى نشان دادن اوج فكرى افراد ضعيف النفس است كه مدعى اند ما به مقامى از مراحل درك و شناخت رسيده ايم كه جز شك و ترديد، راهى ديگر نمى بينيم؛ يا به دليل عشق ورزيدن به شكاكان است تا عشق به يافتن حقيقت و واقعيت! شكى كه در قرآن از آن سخن رفته و مورد مذمت قرار گرفته است، شك «قانونى» نيست؛ بلكه به شك «بيمارى» و شك «حرفه اى» اشاره دارد.[245] شكاكان از ديدگاه قرآن؛ مراد از «شاك» در تعابير قرآن، آن كس نيست كه طالب برهان است؛ بلكه منظور كسى است كه نظير شكاكان (Scepticists) امروز، به نوعى شك بيمارى مبتلا شده است. او تحصيل جزم و يقين را محال مى داند و شك را امرى غيرقابل زوال تلقى مى كند! بر اين اساس، شكاكانى كه در آيات قرآن كريم از آنان ياد مى شود، بر دو دسته اند: دسته اوّل: كسانى كه با گفتن «لاادرى» (Agnosticism) و «نمى دانم»، تصريح بر شك خود مى كنند؛ يعنى، اين گروه شكاكانى اند كه به رغم آيات بيّنى كه براى آنان اقامه شده است، نسبت به مبدأ آفرينش، معاد، وحى و آموزه هاى دينى در شك اند.[246] دسته دوّم: اشخاصى كه به نفى رسالت و يا انكار مبدأ و معاد مى پردازند؛ ليكن در واقع جزم بر اين انكار نداشته و در آن شاك اند. به بيان ديگر اين دسته با زبان به انكار مى پردازند؛ ولى دليلى بر مدعاى خود ندارند و در حالت شك به سر مى برند.[247] از ديدگاه قرآن، شكاكان همان منكران امور غيرمحسوس اند و اينان ـ به رغم ادعاى جزم گرايانه خود ـ نسبت به بطلان پندارى دعوت پيامبران، طريقه و وسيله اى ندارند كه ادعايشان را اثبات كند.[248] 4. آثار شك؛ با توجّه به آيات قرآن در باب شك و ترديد در مبدأ، معاد، رسالت، وحى و آموزه هاى دينى، دو مطلب اساسى استفاده مى شود: 1. شك و ترديد موجب انكار قلبى يا زبانى يا هر دو مى گردد.[249] 2. گاهى اين شك به مشركان[250] و گاهى به كافران نسبت داده مى شود.[251] بنابراين، يكى از علل شرك و كفر «شك و ترديد» است. نكته : «ريب» و «شك» در آيات قرآن با يكديگر متفاوت است. «ريب» در لغت، حالت اضطرابى است كه بر اثر جهل و شك همراه با تهمت و مانند آن، در نفس ايجاد مى شود. از اين رو، كلمه «مريب» در آيات وصف شك قرار مى گيرد؛ يعنى، شكى كه اضطراب مى آورد. به عنوان مثال در سوره «سبأ»[252]، مى فرمايد: كافران «در شك مريب اند»؛ يعنى، دچار شكى اند كه اضطراب آور است. گاهى انسان ـ مثلاً ـ نمى داند فلان درخت، سالى چندبار ميوه مى دهد؛ در اينجا شك ايجاد شده است؛ ولى ريبى وجود ندارد. اما گاهى نمى داند كه مثلاً فلان راه، راهزن دارد يا خير؛ در اينجا علاوه بر وجود شك و ترديد، اضطراب نيز هست.[253] شك در اعتقادات پرسش 33 . با توجه به تحقيقى بودن اصول دين، بنده نسبت به مسائل اعتقادى دچار شك و ترديد شده ام و اين موضوع مرا در انجام اعمال عبادى به وسواس انداخته است، مرا راهنمايى كنيد. ابتدا بايد اين نكته را خاطر نشان سازيم كه وسوسه، شك، ترديد و تزلزل از خطرات و القائات شيطانى است؛ چنان كه طمأنينه، يقين، ثبات و امثال آن از افاضات رحمانى و ملكوتى است. شيطان براى بيرون راندن بندگان خدا از راه مستقيم و صراط حق، از وسايل و حيله هاى متفاوتى استفاده مى كند و از آنجا كه اهل كيد و مكر است، روش گمراه نمودن افراد را به حسب آمادگى هاى ايشان تشخيص داده و از همان راه وارد مى شود. براى مثال شخصى كه نسبت به احكام و مسائل شرعى بى مبالات است، هرگز به وسواس در وضو يا نماز دچار نمى شود. وسواس از تحريكات شيطان است و شيطان، انسان بى مبالات و كم اعتنا به مسائل شرعى را نسبت به آنها حسّاس و مقيّد نمى كند؛ بلكه براى دورتر كردن او از وظايف شرعى و تكاليف الهى، راهى مناسب با حالات و تمايلات درونى او بر مى گزيند. بنابراين، شيطان لعين ـ كه شما را گرفتار شك و ترديد در مسلّمات دين كرده است ـ توجّه به امور دينى را در شما سراغ داشته و درست روى همين نقطه دست گذاشته است و مى خواهد اين موهبت الهى را از شما بگيرد: سال ها او را به بانگى بنده اى در چنين ظلمت نمد افكنده اى هيبت بانگ شياطين خلق را بند كرده ست و گرفته حلق را تا چنان نوميد شد جانشان زنور كه روان كافران ز اهل قبور[254] با توجه به اين مطلب، بايد بگوييم: يكم. اينكه شما به جهت تحقيقى بودن اعتقادات خود، تلاش نموده و با مطالعه و تفكر كوشيده ايد در پذيرفتن اصول دين تقليد نكنيد، كارى بسيار شايسته و سزاوار تحسين انجام داده ايد و پاداش بسيارى براى اين امر نزد خداوند خواهيد داشت. دوم. هرگز نگوييد و به خود تلقين نكنيد كه به دليل شك در اعتقادات، اعمال من نزد خداوند پذيرفته نيست و يا مثلاً پس از انجام واجبات و يا ترك محرمات، سودى براى من حاصل نمى شود! اين خود دنباله توطئه هاى شيطانى است كه نخست اعتقادات را در درون شما سست نموده و اينك به دنبال خدشه دار كردن اعمالتان است. همين كه شما مى گوييد خدا از من نمى پذيرد، دليل بر آن است كه شما خدا را از صميم وجود و باطن خويش قبول داريد و در وجود او شكى نداريد. پس به رغم وسوسه هاى شيطان و خواسته هاى او، به عبادت خويش ادامه دهيد و همچون بندگان ديگر خدا، اميدوار باشيد كه اعمال شما نزد او پذيرفته است. چون چنين وسواس ديدى زود زود با خدا گرد و درآ اندر سجود سجده گه را تَر كن از اشك روان كاى خدا تو وارهانم زين گمان[255] سوم. بدانيد شيطان ضعيف است و كيد و مكر او به انسان هاى عاقل و انسان هاى خداجو و حقيقت طلب و آنان كه با ياد خدا زندگى مى كنند و تنها از او فرمان مى برند، كارگر نيست. با توجه به اين سه نكته، بهتر است تا مدتى به جاى اينكه در باب مسائل اعتقادى بينديشيد، به مبارزه با شيطان و وسوسه هاى او بپردازيد. راه مبارزه با شيطان نيز چند چيز است: نخست آنكه، به وسوسه ها و القائات او بى اعتنايى كنيد. وقتى شما را به پندارهاى بد و باطل وا مى دارد، فكر خود را به مسائل ديگر مشغول سازيد. در روايتى معصوم (علیه السلام) مى فرمايد: «جز اين نيست كه آن خبيث (شيطان)، مى خواهد اطاعت شود؛ پس وقتى كه سرپيچى شود، به سوى هيچ يك از شما باز نمى گردد».[256] الحذر اى گِل پرستان از شرش! تيغ لاحولى زنيد اندر سرش كاو همى بيند شما را از كمين كه شما او را نمى بينيد، هين دايما صياد ريزد دانه ها دانه پيدا باشد و پنهان دغا هركجا دانه بديدى، الحذر تا نبندد دام بر تو بال و پر[257] دومين راه مبارزه با شيطان اين است كه ما در همه امور زندگى و در هر كارى كه مى خواهيم انجام دهيم و هنگام مواجهه با هر مشكلى، از خداوند و از وسايط فيض و رحمت او كمك بگيريم و با دعا، تضرع و درخواست عاجزانه، توجّه خدا را به خويش جلب كنيم. خداوند متعال نيز اين حقيقت را با لحن خاصى بيان كرده است: «قُلْ ما يَعْبَؤا بِكُمْ رَبِّى لَوْ لا دُعاؤكُمْ»[258]؛ بگو اگر دعاى شما نباشد، پروردگارم اعتنايى به شما نمى كند». بعد از خداوند متعال، بايد از رسول اكرم (صلی الله علیه وآله) وسلم و ائمه (علیهم السلام) درخواست كرد تا ما را از وسوسه هاى شيطانى نجات دهند و حالت بيدارى و انتباه را در ما مستقر سازند تا بر اثر غفلت، شيطان با وسوسه هاى خود بر ما مستولى نشود. تلاوت يا شنيدن آيات قرآنى و تدبّر در آنها، تفكر در آيات خلقت و نظاير اينها نيز، همه در وجود انسان ايجاد آمادگى مى كند تا نور يقظه و جذب الهى به سراغ او آمده، وى را از غفلت، اوهام و وسوسه هاى شيطان نجات دهد و به خود بياورد. قرآن كريم در هر بابى از ابواب خود، براى انسان، هدايت ها، تذكرها، هشدارها و انذارها دارد و هر كس صادق تر و دردمندانه به سراغ قرآن رود و در كلام حضرت معبود صادقانه «فكر» كند، كلام، رموز و اشارات كلام الهى راهگشاى وى خواهد بود. گفت پيغمبر كه نفحت هاى حق اندرين ايام مى آرد سبق گوش وهش داريد اين اوقات را در رباييد اين چنين نفحات را نفحه آمد مر شما را ديد و رفت هر كه را مى خواست جان بخشيد و رفت نفحه ديگر رسيد، آگاه باش تا از اين هم وانمانى خواجه تاش[259] سومين راه، آن است كه در همه احوال، از «غفلت» اجتناب ورزيد و در همه احوال در «ياد» حضرت حق باشيد؛ چرا كه شيطان همواره مى كوشد انسان را به غفلت كشانده، از اين راه آدمى را دچار تزلزل، شك و ترديد سازد. از اين رو بايد تصميم بگيريد كه مراقب حال خود باشيد و هر وقت به هر بهانه اى غافل شديد، فورا متذكر شويد و استعاذه و استغفار كنيد و به حالت ذكر و ياد خدا برگرديد. آيات 200 و 201 سوره «اعراف» به اين حقيقت اشاره كرده، مى فرمايد: «اگر وسوسه اى از جانب شيطان بر تو راه يافت، پس به خداى متعال پناه ببر، كه او سميع و عليم است. پرهيزگاران را هر وقت وسوسه شيطانى رسد و طايف شيطانى بر دل آنها روى بياورد، فورا به خود آيند و به حقيقت حال آگاه شوند». اگر حقيقتش را بخواهيد، اين غفلت است كه آدمى را در دام شيطان و وسوسه هاى او قرار مى دهد و يكى از تبعات آن، همان ترديد، اضطراب و شك و تزلزل است. به بيان ديگر، غفلت از حق ـ به اين معنا كه انسان باطنا خداى متعال را فراموش كند، از او و ذكر او غافل شود و مستغرق در اين و آن و اين سو و آن سو گردد ـ اساس همه گرفتارى ها و وسيله راه يافتن شيطان بر دل و وسوسه هاى او است؛ امام صادق (علیه السلام) مى فرمايد: «فان الغفلة مصطاد الشيطان و رأس كل بلية و سبب كل حجاب»؛[260] «حقيقت آن است كه غفلت صيدگاه شيطان، ريشه هر بلا و بدبختى و سبب همه حجاب ها است». جليس دل و قرين آدمى به هنگام غفلت، جز شيطان نيست؛ چنان كه خود غفلت هم از ناحيه شيطان است و اوست كه انسان را به غفلت مى كشد و از ياد خدا غافل مى گرداند: «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللّهِ...»[261]؛ «شيطان بر آنان سخت احاطه نمود و آنان را از ياد خدا غافل كرد...». پيام غيبى اين آيه آن است كه آنجا كه فكر و دل تو و باطن تو به كلى از خدا غافل شد، او را فراموش كرد و مستغرق در اوهام و خيالات و اين و آن گشت؛ بدان كه شيطان بر تو استيلا يافته و فكر و دل تو را و يا «تو» را به آنجاها كشانيده است، تا از ياد معبود خويش بازمانى و خسران بينى: «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ»[262]؛ «هر كس از ذكر خداى رحمان روى برگرداند، شيطانى را بر او مى گماريم كه دوست و مصاحب او مى گردد. و اين شياطين مسلما آنان را از راه باز مى دارند و خودشان گمان مى كنند كه در راه هدايت پيش مى روند». اميدواريم كه با دقت در مطالب پيش گفته و به كارگيرى آنها، شك و ترديد شما به آرامش و ثباتى پايدار مبدل گردد و هميشه در زندگى پيروز و بهروز باشيد. اى خدا فرياد زين فرياد خواه! داد خواهم نه ز كس زين دادخواه دادِخود از كس نيابم جز مگر ز آن كه او از من به من نزديك تر[263]
نظرات شما عزیزان: