16: ريشه هاى تاريخى ((جهانى شدن)) از چه زمانى است؟
ريشه هاى تاريخى جهانى شدن را مى توان به عمق تاريخ بشر مربوط دانست، طبق نظر جامعه شناسان و باستان شناسان زندگى هاى محدود خانوادگى و انفرادى در جنگل ها و غارها و پناهگاه ها شروع شده و به تدريج به جمعيت هاى عشيره اى و اجتماعات محدود در كنار چشمه ها و رودخانه ها تبديل شده، بعدا تبديل به روستاها و واحدهاى كوچك شده اند و سپس شهرها تشكيل شده و از شهرها به تدريج كشورها و دولت ها پديد آمده اند. بنابراين، در مجموع، زندگى بشر به سوى جهانى شدن در حركت است. يعنى هر چه كه به پيش مى رويم تفرقه ها كم و تجمع ها زياد مى شود البته اين حركت در قرون اخير سرعت بيشتر به خود گرفته است، و با بهره گيرى از وسايل جديد ارتباط جمعى حركت به سوى جهانى شدن شتاب بيشترى خواهد گرفت.
17: غربى ها از ((جهانى شدن)) چه اهدافى را دنبال مى كنند؟
به نظر مى رسد با سه وجه مهم و اساسى و گاهى متمايز از هم روبه رو هستيم كه به اشتباه يا تسامح به هر سه عنوان جهانى شدن اطلاق مى گردد:
1- فرايند طبيعى و تدريجى جهانى شدن.
2- جهانى سازى غربى.
3- جهانى سازى آمريكايى.
((جهانى شدن)) گر چه يك روند و حركت تدريجى طبيعى و تكاملى را طى كرده و در عصر جديد به مراحل بالايى از بالندگى و شكوفايى علمى، اقتصادى و تكنولوژى دست يافته است، ولى همين روند طبيعى در حركت رو به رشد و تكاملى خود شاهد دست اندازى و دخل و تصرف قدرت هاى اقتصادى و سياسى بزرگ بوده و در بعضى موارد در خدمت منافع و آمال آنها قرار گرفته است، كه از آن به ((جهانى كردن)) تعبير مى شود. به عبارت روشن تر قدرت هاى پيشرفته غربى و صاحبان شركت هاى بزرگ اقتصادى و تجارى و... اين روند را در خدمت منافع خود گرفته و به نوعى خود را بر اين فرايند طبيعى تحميل كرده و حتى در مسير حركت آن انحراف ايجاد كرده اند.
پروژه ((جهانى سازى)) آمريكايى دقيقا همان آمريكايى سازى و تحت سلطه قرار دادن كل جهان از سوى آمريكا است و امرى كاملا متمايز با روند ((جهانى شدن)) است. پس در حقيقت بين ((جهانى شدن طبيعى)) و ((جهانى كردن غربى)) با ((جهانى سازى آمريكايى)) فرق فاحشى است. ((جهانى كردن اقتصاد)) به دنبال تحول عميق سرمايه دارى و حاكميت نظام سلطه و مبادله نامتوازن صورت مى پذيرد. اين پروژه، اوج پيروزى سرمايه دارى جهانى و حاكم شدن رقابت بى قيد و شرط در سراسر جهان است.
((جهانى سازى آمريكايى)) در زمينه نظامى، سياسى و حتى اقتصادى پروژه اى است كه ناشى از سياست ها و استراتژى هاى كلان ايالات متحده آمريكا است. به عبارت ديگر جهانى سازى همان آمريكايى سازى است.
18: ((جهانى شدن)) چه جنبه هاى منفى دارد؟
جهانى شدن به رغم آنكه يك روند و حركت تدريجى طبيعى و تكاملى را طى كرده و در عصر جديد به مراحل بالايى از بالندگى و شكوفايى علمى، اقتصادى و تكنولوژى دست يافته است، ولى در عين حال آثار منفى نيز در پى داشته است كه مى توان به برخى از آنها اشاره كرد:
1- نبود رهبرى واحد و تاءثيرگذار در عرصه بين الملل و فزونى رقابت ها و ستيزه جويى ها.
2- ترويج فساد و بى بند بارى، فحشا و فرهنگ منحط غربى و از بين رفتن آموزه هاى اخلاقى و معنوى در پرتو اين فرآيند.
3- به وجود آمدن نابرابرى هاى اقتصادى در برخى از كشورها.
4- افزوده شدن بر معضل بيكارى به جهت رشد سريع فن آورى و مكانيكى شدن بسيارى از امور زندگى.
5- جهانى شدن جرايم و خلاف ها از قبيل قاچاق مواد مخدر، قاچاق زنان و كودكان و... و نيز شيوع بيمارى هايى از قبيل ايدز و....
6- تسلط فرهنگ غربى بر ديگر فرهنگ ها به شكل تلاش براى مسخ كردن هويت فرهنگى ملت هاى ديگر و مطرح كردن فرهنگ غربى به عنوان جايگزين.
19: آيا در منابع دينى به ((جهانى شدن)) اشاره شده است؟
در قرآن كريم و روايات اسلامى به موضوع ((جهانى شدن و جهانى سازى)) اشاره شده است، هر چند معنا و مفهومى را كه اسلام از اين دو واژه ارائه مى دهد يا معنا و مفهوم غربى و غير اسلامى آن متفاوت است. ولى در عين حال اگر ((جهانى شدن)) به صورت طبيعى خود پيش برود مى تواند زمينه ساز حكومت جهانى باشد كه اسلام آن را معرفى كرده است.
اينك به برخى از آيات و روايات در اين باره اشاره مى كنيم:
1-ولقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر اءن الارض يرثها عبادى الصالحون (4)؛ ((و ما بعد از تورات در زبور داوود هم نوشتيم كه حتما بندگان نيكوكار من ملك زمين را وارث و متصرف خواهند شد.))
2-وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا... (5)؛ ((خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند وعده مى دهد كه قطعا آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده پا برجا و ريشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل مى كند....))
3-هو الذى اءرسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون (6)؛ ((او كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه اديان غالب سازد هر چند مشركان كراهت داشته باشند.))
در روايت آمده كه حضرت على عليه السلام هنگام تلاوت اين آيه از ياران خود پرسيد: آيا اين پيروزى حاصل شده است؟ گفتند: آرى. حضرت فرمود: ((نه، سوگند به كسى كه جانم به دست اوست، اين پيروزى آشكار نمى شود مگر زمانى كه هيچ آبادى روى زمين نماند مگر آنكه صبح و شام بانگ لا اله الا الله از آن به گوش رسد.))
امام باقر عليه السلام فرمود: ((همانا اين پيروزى به هنگام قيام مهدى از آل محمد صلى الله عليه و آله خواهد بود، آن چنان كه هيچ كس در جهان باقى نمى ماند مگر آنكه اقرار به رسالت محمد خواهد كرد.))
20: ((جهانى شدن)) و ((جهانى سازى)) كه اسلام معرفى مى كند چه امتيازاتى دارد؟
همان گونه كه اشاره شد، جهانى شدن و جهانى سازى و جهانى كردن كه اسلام معرفى مى كند با آنچه ديگران به تصوير كشيده و در صدد پياده كردن آن هستند فرق اساسى دارد. آنچه را كه اسلام تصوير مى كند از امتيازات خاصى برخوردار است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:
1- حكومت واحد جهانى اسلامى، تحت رهبرى افراد صالح و وارسته و شخصيت هاى برجسته دينى كه معصوم از خطا و تالى تلو معصومند اداره مى شود، و قانون خدا در آن جامعه حاكم است ولى حكومت واحد جهانى پيشنهادى غرب، تحت نظر و اشراف قدرتمندان و زورمداران و ستمگران است.
2- از ديد اسلام محور تمام امور در جامعه، خدا و احكام اوست، ولى در جهانى شدن و جهانى سازى غرب، محور، قوانين موضوعه بشرى است.
3- حكومت جهانى امام مهدى عليه السلام بر محور توسعه اخلاقى، اجتماعى، امنيتى استوار است در حالى كه در حكومت جهانى غرب معنويت هيچ جايگاهى ندارد.
4- توسعه علمى از ويژگى هاى حكومت جهانى امام مهدى عليه السلام است (7)؛ در حالى كه در عصر جهانى شدن غربى دانش پيشرفته در انحصار كشورهاى خاصى است كه اين كشورها از انتقال آن به كشورهاى ديگر جلوگيرى مى كنند.
5- حكومت جهانى حضرت مهدى عليه السلام حكومتى است مبتنى بر آموزه هاى حياتى و دينى، در حالى كه جهانى شدن، پيامد و حاصل آگاهانه و ناآگاهانه پيشرفت هاى سياسى، اقتصادى، فن آورى، در ارتباط با نظام سرمايه دارى و سلطه طلبى است.
6- حكومت واحد جهانى مهدى عليه السلام ولايى است و مشروعيت خود را از خدا دارد، كه از ناحيه مردم نيز مورد پذيرش است، در حالى كه جهانى شدن مشروعيت حكومت جهانى را از ناحيه مردم مى داند آن هم با هزاران فريب كارى كه در گرفتن آراى مردم به كار مى گيرد.
7- حكومت واحد جهانى حضرت مهدى عليه السلام بر مبناى حكميت عقل است زيرا عقل انسان ها در عصر ظهور به كمال مى رسد در حالى كه حكومت، بر اساس جهانى شدن بر مبناى هواهاى نفسانى و تمايلات حيوانى شكل مى گيرد.
از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود:اءذا قام قائمنا وضع يده على روؤس العباد فجمع بها عقولهم و كملت بها احلامهم (8)؛ ((هنگامى كه قائم ما قيام كند دستش را بر سر مردم مى گذارد و عقول آنها را كامل و افكارشان را پرورش داده و تكميل مى كند.))
8- در حكومت واحد جهانى حضرت مهدى عليه السلام به خاطر توسعه اى كه در دانش و عقل بشر پيدا مى شود، تمامى ظرفيت هاى اقتصادى طبيعت كشف مى شود و سرمايه به حد وفور در اختيار مردم قرار مى گيرد و سيستم توزيع نيز درست عمل مى كند... (9) در حالى كه در نظام هاى اقتصادى حاكم بر جهان، شكاف هاى اقتصادى وحشتناكى وجود دارد.
9- طبق كلام اميرالمومنين عليه السلام در حكومت واحد جهانى حضرت مهدى عليه السلام مومنان به دور او اجتماع مى كنند و از افراد فاسق و فاجر و كافر در آن حكومت اثرى نيست (10)، در حالى كه در جهانى سازى غربى، مومنان واقعى جايگاهى ندارند و اطراف حاكمان و قدرتمندان را افراد هواپرست و لاابالى گرفته اند.
10- در حكومت جهانى حضرت مهدى عليه السلام ستمگران و طاغوتيان و كارگزاران بد كيفر مى شوند (11)، زيرا حكومت حضرت بر اساس عدل و قسط اداره مى شود ولى در عصر ((جهانى سازى و جهانى شدن)) درست قضيه به عكس است، به جنايتكاران لقب مصلح مى دهند و عدالت خواهان را ((تروريست)) مى نامند.
11 - پديده جهانى، هر چند به سرعت در حال گسترش و پيشروى در عرصه هاى مختلف جهانى است ولى در عين حال امرى مبهم، نارسا و پيچيده است. ژان مارى گينو در اين باره مى گويد: ((وضعيت اجتماعات انسانى در تجربه جهانى شدن با وضعيت شخص نابينايى قابل مقايسه است كه ناگهان بينايى اش را به دست مى آورد... رويارويى بى واسطه فرد با جهانى شدن دنيا سكر آور است...)) (12). در حالى كه تصوير حكومت جهانى حضرت مهدى عليه السلام به روشنى در روايات و احاديث بيان شده و ويژگى ها و ساختار كارآمد و جامع نگرى اين حكومت، با دقت هر چه تمام تر، ترسيم و تبيين گشته است و هيچ گونه ابهام و كاستى در آن وجود ندارد.
12- جهانى سازى غربى در حقيقت باعث تسلط غرت و آمريكا در عرصه هاى سياسى و اقتصادى است و به دنبال خود ناامنى و رفتارهاى خصمانه به همراه دارد. چيزى كه هيچ ملتى حاضر به پذيرش آن نيست، در حالى كه اساس و برنامه اصلى حضرت مهدى عليه السلام گسترش و برقرارى صلح و امنيت و آسايش و ريشه كنى ظلم و ستم، جنگ و خونريزى از جهان است. همان گونه كه قرآن مى فرمايد، ترس مردم به امنيت و آسايش مبدل خواهد شد:وليبدلنهم من بعد خوفهم اءمنا.(13)
13- جهانى شدن از نظر فرهنگى و اجتماعى، ادعاى نزديكى فرهنگ ها و جوامع را دارد، اما روشن است كه - بر خلاف نظر مدعيان غربى - در جهان آينده يكپارچگى به وجود نخواهد آمد و پس از تقابلى بنيادين، تمدنها و فرهنگ هايى نوين سر بر كشيده و چهره جهان را متحول خواهند ساخت و در نتيجه برخورد و تضاد تمدن ها و فرهنگ ها جهان را آبستن التهاب، تنش و ناامنى مى كند، در حالى كه در عصر ظهور حضرت مهدى عليه السلام نشانى از اختلاف و كشمكش فرهنگى و سياسى و حتى سلطه جويى تمدن ها و فرهنگ ها نخواهد بود، و مردم با گزينش و انتخاب خود، آيين و فرهنگ واحدى را پذيرا خواهند شد و در سايه آن با آرامش و آسودگى خاطر زندگى خواهند كرد.
---------------------------
1-كشورهاى در حال توسعه و سازمان جهانى تجارت.
2-فصلنامه پژوهشى و سنجش، شماره 25، ص 123.
3-جامعه شناسى سياسى معاصر.
4-سوره، انبياء، آيه 105.
5-سوره ى نور، آيه 55.
6-سوره صف، آيه 9.
7-بحارالانوار، ج 52، ص 336.
8-بحارالانوار، ج 52، ص 328، ح 47. و اصول كافى، ج 1 كتاب العقل و الجهل ح 21.
9-منتخب الاثار، ص 482؛ بحارالانوار، ج 52 ص 338، ح 83.
10-بحارالانوار، ج 52، ص 342.
11-نهج البلاغه، خطبه 138.
12-آينده آزادى، ص 17.
13-سوره ى نور، آيه 55.
نظرات شما عزیزان: