دین خدا بُنبست ندارد:
خداوند از سر مُحبت و به خاطر علم و احاطهای که به ضعف انسان دارد راههای متعددی برای جبران و تدارک خطاهای او در نظر گرفته است اینکه انسان خود را در بنبستی تصور کند که هیچ راه برگشتی ندارد بقیة استعداد او را در ادامة راهی که در پیش رو دارد کور میکند.
مثلاً دانشآموزی که اوقات خود را در چهار ماه از سال تحصیلی زائل کرده است اگر تصور کند راهی برای جبران خطا و کمکاری او در گذشته وجود ندارد پنج ماه آینده را نیز از دست خواهد داد پنج ماهی که میتوانست هر لحظة آن توأم با شکوفایی تازهای باشد. لذا یک مربی و یک مدیر موفّق، کسی است که بتواند با موضعگیری مناسب، راهی برای جبران اشتباهات گذشته و استفاده از فرصتهای باقیمانده را مهیّا سازد.
این اصل تربیتی در قرآن کریم از لسان خداوند متعال مورد تأیید و توجّه واقع شده، ائمة اطهار علیهمالسلام نیز به عنوان مبیّن و مفسّر قرآن، همیشه راه جبران و تدارک را بابی گشوده در پیش خطاکاران ترسیم کردهاند.
و لذا با قاطعیّت میتوان گفت در اسلام به هیچ عنوان «بُنْبَسْت» وجود ندارد و شارع مقدس دین مبین اسلام، در هر وضعیّتی راهی را برای جبران گذشته در نظر گرفته حتی ممکنست آن راه رهایی، اعدام باشد اما همان اعدام هم از آن جهت که راهی برای تطهیر و پاکسازی مجرم صورت میگیرد نجات بخش بوده؛ برای درک بهتر این مطلب، فرض کنید خداوند برای مجرمی که فرضاً انسانی را بیگناه کشته است حکم اعدام در نظر نمیگرفت و به او میفرمود:
برای تو حکم اعدام در نظر نمیگیرم اما گناهت را هم نمیبخشم! اگر اینگونه بود مجرم با بنبست مواجه میشد ممکن است کسی اشکال کند و بگوید: چه ایرادی داشت که خداوند بدون اعدام، گناه او را میبخشید! در این صورت پاسخ میدهیم حکم قصاص و اعدام دارای مبانی عقلی فراوانی بوده علاوه بر این صحیح نیست خداوند از حق دیگری به نفع مجرم ببخشد کسی که در حق او ظلم شده صاحب حقی است که نادیده گرفتن آن حق از طرف خداوند قبیح بوده و خداوند حکیم و عادل از آن منزه است. آنچه به ساحت کبریایی خداوند صدمه نمیزند توصیه به عفو و گذشت است چنانکه در آیه 128 سوره نساء، صلح و گذشت و عفو را بهتر معرفی کرده است: وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ.
از آنجایی که فاء در فَأحْسِن بر سرِ جملة جزاء، وارد شده لازم نیست احسانِ پس از اسائه، فوری و بدون ترخی باشد بلکه اگر پس از مدتها هم صورت بگیرد باعث اذهاب سیئه خواهد شد هر چند فور آن تأثیر بیشتری خواهد داشت.
خداوند از سر مُحبت و به خاطر علم و احاطهای که به ضعف انسان دارد راههای متعددی برای جبران و تدارک خطاهای او در نظر گرفته است اینکه انسان خود را در بنبستی تصور کند که هیچ راه برگشتی ندارد بقیة استعداد او را در ادامة راهی که در پیش رو دارد کور میکند.
مثلاً دانشآموزی که اوقات خود را در چهار ماه از سال تحصیلی زائل کرده است اگر تصور کند راهی برای جبران خطا و کمکاری او در گذشته وجود ندارد پنج ماه آینده را نیز از دست خواهد داد پنج ماهی که میتوانست هر لحظة آن توأم با شکوفایی تازهای باشد. لذا یک مربی و یک مدیر موفّق، کسی است که بتواند با موضعگیری مناسب، راهی برای جبران اشتباهات گذشته و استفاده از فرصتهای باقیمانده را مهیّا سازد.
این اصل تربیتی در قرآن کریم از لسان خداوند متعال مورد تأیید و توجّه واقع شده، ائمة اطهار علیهمالسلام نیز به عنوان مبیّن و مفسّر قرآن، همیشه راه جبران و تدارک را بابی گشوده در پیش خطاکاران ترسیم کردهاند.
و لذا با قاطعیّت میتوان گفت در اسلام به هیچ عنوان «بُنْبَسْت» وجود ندارد و شارع مقدس دین مبین اسلام، در هر وضعیّتی راهی را برای جبران گذشته در نظر گرفته حتی ممکنست آن راه رهایی، اعدام باشد اما همان اعدام هم از آن جهت که راهی برای تطهیر و پاکسازی مجرم صورت میگیرد نجات بخش بوده؛ برای درک بهتر این مطلب، فرض کنید خداوند برای مجرمی که فرضاً انسانی را بیگناه کشته است حکم اعدام در نظر نمیگرفت و به او میفرمود:
برای تو حکم اعدام در نظر نمیگیرم اما گناهت را هم نمیبخشم! اگر اینگونه بود مجرم با بنبست مواجه میشد ممکن است کسی اشکال کند و بگوید: چه ایرادی داشت که خداوند بدون اعدام، گناه او را میبخشید! در این صورت پاسخ میدهیم حکم قصاص و اعدام دارای مبانی عقلی فراوانی بوده علاوه بر این صحیح نیست خداوند از حق دیگری به نفع مجرم ببخشد کسی که در حق او ظلم شده صاحب حقی است که نادیده گرفتن آن حق از طرف خداوند قبیح بوده و خداوند حکیم و عادل از آن منزه است. آنچه به ساحت کبریایی خداوند صدمه نمیزند توصیه به عفو و گذشت است چنانکه در آیه 128 سوره نساء، صلح و گذشت و عفو را بهتر معرفی کرده است: وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ.
از آنجایی که فاء در فَأحْسِن بر سرِ جملة جزاء، وارد شده لازم نیست احسانِ پس از اسائه، فوری و بدون ترخی باشد بلکه اگر پس از مدتها هم صورت بگیرد باعث اذهاب سیئه خواهد شد هر چند فور آن تأثیر بیشتری خواهد داشت.
مصادیق اسائه و احسان:
ابن فارس در معجم مقاییساللغه، معنای ریشهای لغات مرکب از سین و واو و همزه را قُبح در نظر گرفته است[4] این مطلب از تقابل حسنه و سیئه و مشتقات این دو در قرآن به سادگی قابل برداشت است.
هرگاه تقابل حسنه و سیئه پذیرفته شود میتوان از هر یک از این دو واژه برای درک معنای دیگری بهره جست فیالمثل:
1. راغب در ذیل لغت حُسْن مینویسد:
الحُسْنُ: عبارة عَنْ کلِّ مبهجٍ مرغوبٍ فیه (مفردات/ص235)؛
حُسْن عبارت است از هر چیز بهجتآوری که مورد آرزوی دیگران باشد که از تقابل آن دانسته میشود سوء به چیز حزنْآوری اطلاق میشود که مورد آرزوی دیگران قرار نگیرد.
راغب در مفردات به این معنا تصریح نموده است:
السُّوءُ: کُلُّ ما یَغُمُّ الإنْسان (مفردات/ص441)؛
سُوء هر چیزیست که انسان را مغموم و محزون میکند. طبق گفتة راغب در مفردات و با عنایت به اینکه تمام عبادات دارای حُسْن هستند میتوان گفت انجام عبادات در انسان، بهجتْآفرینی میکند و بالعکس، ارتکاب گناه و سیئه، حزن و غم را برای انسان به ارمغان میآورد.
ابن فارس در معجم مقاییساللغه، معنای ریشهای لغات مرکب از سین و واو و همزه را قُبح در نظر گرفته است[4] این مطلب از تقابل حسنه و سیئه و مشتقات این دو در قرآن به سادگی قابل برداشت است.
هرگاه تقابل حسنه و سیئه پذیرفته شود میتوان از هر یک از این دو واژه برای درک معنای دیگری بهره جست فیالمثل:
1. راغب در ذیل لغت حُسْن مینویسد:
الحُسْنُ: عبارة عَنْ کلِّ مبهجٍ مرغوبٍ فیه (مفردات/ص235)؛
حُسْن عبارت است از هر چیز بهجتآوری که مورد آرزوی دیگران باشد که از تقابل آن دانسته میشود سوء به چیز حزنْآوری اطلاق میشود که مورد آرزوی دیگران قرار نگیرد.
راغب در مفردات به این معنا تصریح نموده است:
السُّوءُ: کُلُّ ما یَغُمُّ الإنْسان (مفردات/ص441)؛
سُوء هر چیزیست که انسان را مغموم و محزون میکند. طبق گفتة راغب در مفردات و با عنایت به اینکه تمام عبادات دارای حُسْن هستند میتوان گفت انجام عبادات در انسان، بهجتْآفرینی میکند و بالعکس، ارتکاب گناه و سیئه، حزن و غم را برای انسان به ارمغان میآورد.
نظرات شما عزیزان: