*این کوزه ، چون من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده است
این دست که برگردن او می بینی
دستی است که ، بر گردن یاری بوده است . (خیّام)
*اندکی با تو نوشتم غم دل ، ترسیدم
که دل آزرده شوی ، ورنه سخن بسیار است . (چونی)
*آه از شب هجران تو و روز قیامت
کانرا شبی از پی نی ، و اینرا سحری نیست . (درویش عبدالمجید)
*اظهار عجز ، پیش ستم پیشگان خطاست
اشک کباب ، باعث طغیان آتش است . (صائب تبریزی)
*انسان یکی هزار شود از فتادگی
هر دانه ای که خاک نشین گشت ، خرمن است . ( میرسند کاشانی)
*افتادگی آموز ، اگر طالب فیضی
هر گز نخورد آب ، زمینی که بلند است ! (پوریای ولی)
*آهها ی آتشینم ، پرده های شب بسوخت
بر دل آمد و زتف دل، هم زبان هم لب بسوخت . (عطّارنیشابوری)
*آخر از راه دل و دیده سر آورده برون
نیش آن خار ، که از دست تو در پای من است . (فوقی یزدی)
*از آن خموش بکنجی نشسته بودم دوش
که شرح حال مرا ، شمع انجمن می گفت . (صائب تبریزی)
*از خامی دیگ است که ، در جوش وخروش است
چون پخته شد و لذّت دم یافت ، خموش است . (ابوالحسن جلوه)
*امشب دگر از شهر برون خواهم خفت
مجنونم و در دشت جنون خواهم خفت
ای دیده بپالان بخون بستر خاک
کامشب به میانِ خاک و خون خواهم خفت . (محمد حسین شهریار)
*افتاده به پا زلف سمن سای تو از چیست؟
دیوانه منم ، سلسله در پای تو از چیست؟ (فنائی)
*از هر قدمش قیامتی بر می خاست
خون دل کافر کافر و مسلمان می ریخت ! ؟
*آهوی چشم تو ، غارتگر دلهای خراب
طاق ابروی تو ، سر مشق کدام استاد است؟ ؟
*این خرقۀ صد پارۀ ما دوختنی نیست
چون زهد در آن نیست ، چرا سوختی نیست؟ ( حبیب خراسانی)
*ای که تمام ا نس و جان ، گشته ز جان فدائیت !
بُرده ز هر تنی روان ، جذبۀ دل دل ربائیت! (نیّر)
*ای سرِاهل وفا ، در خم چوگان تو!
غلطان از هر طرف ، چو گو به میدان تو! (سینا)
نظرات شما عزیزان: