۴. شاه پول ایران را خرج «عربها» میکرد
«کوشش همه ما باید این باشد که نه تنها مملکت ما بر طبق اصول عالیه اخلاقی و معنوی دین مبین اسلام اداره شود، بلکه انشاءالله در دنیا یک جامعه حقیقی اسلامی به وجود آید و دول و ملل مسلمان صرف نظر از مقتضیات خاص جغرافیایی و سیاسی و اقتصادی خود به صورت اتحادیهای در تحت لوای اصول اسلامی در آیند که وظیفه آن تقویت بنیاد صلح و حسن تفاهم بینالمللی و پیشرفت جامعه بشری به سوی اصول عالی معنوی باشد.» (در سلام عید مبعث، ۱۲ دی ۱۳۴۰)
تعجب نکنید، اینها سخنان شاهنشاه آریامهر است در سال ۱۳۴۰. شاهنشاه از اولین افرادی بود که یک چارچوب اسلامی برای همکاری در منطقه را پیشنهاد کرد (مصاحبه شاه با محمد حسنین هیکل). توجیه وی برای این موضوع تغییر شرایط منطقه و بهبود روابطش با دشمنان اسرائیل از جمله مصر بود. البته او بسیار پیشتر هم به همکاری دولتهای اسلامی نظر داشت.
در جریان جنگ یوم کیپور میان اعراب و اسرائیل، شاه همزمان که روابط استراتژیک خود را با اسرائیل حفظ میکرد به کشورهای عربی هم کمکهای مالی و نظامی میکرد. به طور مشخص مصر، سوریه و عربستان از کمکهای ایران بهره میبردند.
این کمکها جدا از حمایت شاه از شیعیان لبنان و کمکهای مالی به آنها بود.
روزنامه اطلاعات ۷ فروردین ۱۳۵۷
شاه در جریان جنگ یوم کیپور به مصر نفت میفرستاد و برای عربستان هواپیما و خلبان ارسال میکرد تا در پشتیبانی جنگی شرکت کنند. این هواپیماها نیروهای و تجهیزات را از عربستان به سوریه برده و مجروحان سوری را برای مداوا به ایران منتقل میکردند. محمدرضا پهلوی همزمان آسمان ایران را به روی شوروی گشود تا بتواند محمولههای تجهیزات نظامی برای عراق ارسال کند.
شاه به طور مشخص در مصاحبه با روزنامه کویتی السیاسه در تاریخ ۵ آذر ۱۳۵۲ گفت: «نظر ما این بود که اسرائیل باید از سرزمینهای عربی خارج شود و آن کشور ملزم است که به قطعنامه ۱۹۶۷ شورای امنیت گردن نهد، زیرا ما مخالف هرگونه اشغال از طریق توسل به زور هستیم. ما با باقی ماندن سرزمینهای مقدس اسلامی در دست مردمان غیر مسلمان مخالف هستیم.»
اسدلله علم در تاریخ ۱۴ خرداد ۵۳ در یادداشتهایش ذکر کرده که شاه به او گفته هواپیماهای اف۵ را به صورت مجانی به اردن داده خواهد شد. در «نامه ملک حسین را به من مرحمت فرمودند که تقاضای هواپیماهای اف ۵ کرده بود. همان حرفی که دیروز سفیر آمریکا به من میزد. فرمودند، به هر صورت به او خواهیم داد. چه معنی دارد هواپیمایی که جای دیگر نمی توانیم بفروشیم، حالا پولش را از بیچاره ملک حسن بگیریم؟» (یادداشتهای علم، جلد چهار، ص ۱۰۱).
ایران در همان سالها همزمان به مخالفان کرد دولت عراق کمک نظامی میکرد. البته در جریان قرارداد الجزایر شاه بر سر کردها معامله کرده و در ازای پذیرفتن خواستههایش در مورد خط مرزی، پشت مبارزان کرد در شمال عراق را خالی کرده به آنها پیشنهاد داد به ایران پناهنده شوند. این مانور سیاسی به شکست نیروهای کرد در مبارزه با دولت عراق منجر شد.
مداخله شاه در امور کشورهای عرب همسایه فراتر از این بود. در جریان شورش ظفار شاه با این تصور که اگر با چریکهای چپگرا در عمان نجنگند فردا باید در تهران با آنها بجنگد، نیروهای نظامی ایران را به عمان فرستاد تا در کنار نظامیان انگلیسی و عمانی شورشیان را سرکوب کنند.
این نمونهها نشان میدهند که محمدرضا شاه به طور سیستماتیک منابع مالی و انسانی ایران را خرج «عربها» میکرد.
۵. شاه ضد دموکراسی غربی بود
شاه با وجود تمام مواردی که گوشههایی از آنها را اینجا مرور کردیم سخت اعتقاد داشت دشمنان خارجی با توطئهای جهانی که حاصل اتحاد کمونیسم و سرمایهداری بود او را زمین زدند. او خود را قربانی جنگ تبلیغاتی رسانهها میدانست و باور نمیکرد که مردم ایران ممکن است از او به دلیل کارهایش ناراضی باشند.
«هفت سال تمام، علیه ناسیونالیسم ایران و علیه خود من، با انتشار ۳۴۰ نشریه و رسانه، تبلیغ بسیار وسیعی در سطح جهانی صورت گرفت؛ و این عظیمترین جنگ تبلیغاتی بود که بعد از جنگ دوم جهانی همه شاهد آن بودهاند. همه مراکز خبری چپ و راست، علیه من و کشورم بسیج شدند. این پیوند جهان سرمایهداری و جهان کمونیست، مسلماً از پدیدههای جالب عصر ماست.» (مصاحبه با مجله «اکتبر» در مصر ۱۹۸۰)
او، که با توافق قدرتهای جهانی جانشین پدرش شده و با کودتایی انگلیسی-آمریکایی قدرتش را تحکیم کرده بود، به ویژه مشکوک بود که سرنوشت حکومتش در کنفرانس گوادلوپ و به دست قدرتهای غربی تعیین شده بود (و نه اینکه آن کنفرانس واکنشی به سقوط ناگزیر سلطنت بود).
به طور ویژه محمدرضا شاه، و پس از او سلطنتطلبها، نفرت خاصی را نسبت به جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا ابراز کردهاند. کارتر پیش از انقلاب مواضعی درباره ضرورت پایبندی به موازین حقوق بشر در ایران گرفته بود.
البته انتقاد از غرب تنها به کارتر و به مقطع انقلاب خلاصه نمیشود.
شاه در مصاحبه با فالاچی، همزمان که ایران را دموکراتیکتر از غرب دانست، در انتقاد از آزادی احزاب گفت:
«من دموکراسی آن شکل را نمیخواهم. من هیچ بخشی از آن را نمیخواهم، همهاش مال خودتان… خواهید دید که ظرف چند سال کار دموکراسی شگفتانگیز شما به کجا میرسد».
او میگفت ایران تنها باید «کیفیتهای مثبت» غرب را بگیرد و آنها را با «اخلاقیات ایرانی» تطبیق دهد.
محمدرضا شاه به غربیها هشدار میداد که اگر «جامعهتان به همین شکل ولنگار و بی انضباط ادامه پیدا کند، نابود میشوید. شما به اندازه کافی کار نمیکنید و میخواهید برای کار اندک پول گزاف بگیرید. این قابل تداوم نیست.» (مصاحبه با بیبیسی) او میگفت «چشمآبیها باید از خواب بیدار شوند.»
آریامهر همچنین از آمریکایی شدن دانشگاهها نگران بود. مثلا به هوشنگ نهاوندی رئیس دانشگاه پهلوی شیراز میگوید به «آمریکاییبازی» در دانشگاه خاتمه دهد: «در پایان شرفیابی به من گفت که کمی در دانشگاه پهلوی در آمریکاییبازی افراط میکنند شما باید به این آمریکاییبازی خاتمه بدهی و بعد از یک آن تامل گفتند که من یک دانشگاه ایرانی میخواهم.»
شاید نگاه شاه به دموکراسی و غرب را بتوان در این گفتهاش خلاصه کرد:
«غرب غرق در انحطاط و تباهی است. چیزی ندارد که ما از آنجا بیاموزیم. آنها میخواهند اندیشههای منحط خودشان را که دموکراسی مینامند احیا کنند… ما نمیتوانیم بپذیریم.» (محمد حسنین هیکل، ایران: روایتی که ناگفته مانند، ترجمه حمید احمدی، انتشارات الهام، چاپ سوم، تهران، ۱۳۶۳، ص ۱۷۸) (نقل شده در لیلاز، موج دوم تجدد آمرانه در ایران، انتشارات نیلوفر، ۱۳۹۲، ص ۴۹۱)
نظرات شما عزیزان: