شیخ بهائی (وفات 1030 ق)
همکاری مجتهدان شیعه با پادشاهان صفوی فقط و فقط برای ترویج دین بود.
امام خمینی رحمه الله در این باره می فرماید:
یک طایفه از علماء، اینها گذشت کرده اند از یک مقاماتی و متصل شده اند به سلاطین، لیکن برای ترویج دیانت و ترویج تشیع اسلامی، (با سلاطین) ترویج مذهب حق، اینها متصل شده اند به یک سلاطین و این سلاطین را وادار کرده اند، خواهی نخواهی برای ترویج مذهب تشیع.
اینها آخوند درباری نبودند. این اشتباهی است که بعضی نویسندگان ما می کنند... اینها اغراض سیاسی داشتند. اغراض دینی داشتند. نباید تا یکی کس به گوشش خورد که مثلا علامه مجلسی محقق ثانی شیخ بهائی (رضوان الله علیهم) با اینها روابط داشتند و می رفتند سراغ اینها، همراهیشان می کردند، خیال کند که اینها مانده بودند برای جاه...
آنها گذشت کردند، گذشت. یک مجاهده نفسانی کرده اند برای اینکه مذهب را به وسیله آنها، به دست آنها ترویج کنند.(44)
نوشته اند: زمانی شیخ بهائی به همراه گروهی از شاگردانش برای خواندن فاتحه به قبرستان رفت، بر سر قبرها می نشست و فاتحه ای نثار گذشتگان می کرد، تا اینکه به قبر بابا رکن الدین(45) رسید. آوایی شنید که سخت او را تکان داد. از شاگردانش پرسید: شنیدید چه گفت؟ گفتند: نه، شیخ بعد از آن، حال دیگری داشت همواره در حال دعا و گریه و زاری بود. گرچه او هیچ گاه از عبادت غافل نبود ولی اکنون بیش از پیش به مناجات و دعا اهمیت می داد. مدتی بعد یکی از شاگردانش از او پرسیدند آن روز چه شنیدی؟ او گفت: به من گفتند آماده مرگ باشم.(46)
نظرات شما عزیزان: