تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 27978
بازدید دیروز : 749
بازدید هفته : 40072
بازدید ماه : 70583
بازدید کل : 10462338
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 20 / 6 / 1399

رابطه تقوا و بصیرت

 مقدمه

 در ادبیات دینی ما »تقوا« و »بصیرت« هر دو جایگاهی بلند دارند. شاید بتوان گفت که در قرآن و سنت و سیره بزرگان دین بر مفهوم »تقوا« بیش از همه تأکید شده است. همچنین اهمیت والای »بصیرت« در قرآن و سنت و سیره بزرگان دین با نگاهی به متون و نصوص دینی و تاریخی بر ما مکشوف می شود. علاوه بر این در حال حاضر رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت اللَّه العظمی خامنه ای مدظله العالی بارها و بارها بر این دو مفهوم در سخنرانی ها و نمازهای جمعه تأکید کرده اند. این اهمیت و توجه ویژه ما را برمی انگیزاند تا ضمن شناخت این دو مفهوم به رابطه بین آنها توجه کنیم و از خود بپرسیم چگونه تقوا موجب بصیرت می شود؟

 مفهوم شناسی

 1. تقوا

 تقوا چنانکه می دانیم به معنای پاکدامنی و پارسایی است. انسانی که به اطاعت از دستورات خداوند می پردازد، باتقواست. بنابراین تقوا یعنی پیروی از خداوند و رعایت حلال و حرام، واجب و مستحب و مقابله با خواسته های نفسانی و شیطانی در راستای آنچه که خالق هستی از انسان خواسته است. به عنوان مثال ممکن است از غیبت دیگران لذت ببریم و لحظاتی به تعبیر برخی خوش باشیم، امّا اگر خودداری کردیم و از غیبت پرهیز نمودیم، پارسایی پیشه کرده ایم یا اگر با تهمت و افترا و جنگ روانی رقیب سیاسی خود را از صحنه بدر کردیم بی تقوایی کرده ایم و در صورتی که از این عمل زشت خودداری کنیم و در مقابلِ وسوسه خناسان و شیاطین جنّی و انسی خود نگه دار باشیم، اهل تقوا هستیم. به همین قیاس است بسیاری از خودداری ها در حوزه امور نامشروع.

 بی تردید تقوا تنها در این سطور خلاصه نمی شود. برای درک بهتر ناچاریم تا آن را تحدید و تعریف کنیم وگرنه درک عمیق مفهوم تقوا نیازمند فهم بسیاری از ابعاد آن است. بر این اساس از کتاب خدا قرآن کریم بهره می گیریم تا مفهوم تقوا را بیشتر درک کنیم، براین مبنا؛ تقوا یعنی ایمان به غیب، برپاداری نماز، انفاق، ایمان به انبیاء الهی و به ویژه رسول اعظم صلی الله وعلیه وآله و یقین به آخرت.(بقره: آیات 2 - 5)

 تقوا با کار نیک همراه است و نیکی آن است که پارسایی پیشه کنیم. در هر کاری از مسیر اصلی قانونی و شرعی آن وارد بشویم نه از راه خلاف و گناه و جرم.(بقره، آیه 189)

 نیکی مترادف تقوا آن است که غرب زده و شرق زده نشویم، بلکه ایمان به خدا و آخرت، فرشتگان و کتاب های الهی و پیامبران پیشین داشته باشیم و به رغم علاقه به مال و ثروت، آن را برای خویشاوندان و یتیمان، مسکینان و در راه ماندگان و سائلان و بردگان بخواهیم، یعنی به محرومان و مستضعفان انفاق کنیم. علاوه بر برپایی نماز، زکات دهیم، به عهد و پیمان خود وفادار باشیم، در برابر سختی ها و محرومیت ها و هنگامه نبرد، استقامت به خرج دهیم. در چنین شرایطی است که صفت تقوا بر ما به درستی صدق خواهد کرد.(همان، آیه 177)

 با توجه به این ویژگی هاست که خداوند بهترین توشه و ذخیره برای انسان را تقوا معرفی می کند و از صاحبان عقل می خواهد تقوا پیشه کنند.(همان، آیه 197)

 تقوا اگر در کنار صبر قرار گیرد، کید دشمن نمی تواند به افراد مؤمن آسیب برساند، نیز امدادهای الهی را برای انسان ها نازل می کند.(آل عمران، آیه 120)(آل عمران، آیه 125)

 تقوا یعنی انفاق در توانگری و تنگدستی، کنترل خشم، عفو مردم.

 تقوا یعنی اگر خدای ناکرده دچار عمل زشتی شدیم یا به خود ستم کردیم، از خدا غافل نشویم بلکه با یاد خدا و طلب استغفار برای گناهان، خود را پاک کنیم و بر گناه اصرار نورزیم.(آل عمران، آیه 134 - 135)

 تقوا یعنی رستگاری در دنیا و آخرت. یعنی کاری کنیم که محبوب خدا شویم. چه این که خداوند پرهیزگاران و خود نگه داران را دوست می دارد، تقوا یعنی این که خداوند را ولی و حاکم و سرپرست خود بگیریم وَاللَّهُ وَلِی الْمُتَّقِینَ.(جاثیه، آیه 19)

 آری وَلِبَاسُ التَّقْوَی ذلِک خَیرٌ؛ اگر لباس تقوا بر تن کنیم، اولاً؛ خدا با ماست (إِنَّ اللَّهَ(اعراف، آیه 26)

 مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا)(نحل، آیه 128)

 ثانیاً: اهل نجات خواهیم بود (ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا) و عاقبت از آن ماست (وَالْعَاقِبَةُ(مریم، آیه 72)

 لِلْمُتَّقِینَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَی)(اعراف، آیه 128)(طه، آیه 132)

 ثالثاً: خداوند نوری در اختیار ما قرار می دهد که مسیر حق را بپیماییم (وَیجْعَل لَکمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ)(حدید، آیه 28)

 رابعاً: راه خروج از مشکلات و راه نجات را پیدا می کنیم (وَمَن یتَّقِ اللَّهَ یجْعَل لَهُ مَخْرَجاً) و کارها بر ما آسان می شود (وَمَن یتَّقِ اللَّهَ یجْعَل لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یسْراً)(طلاق، آیه 2)(همان، آیه 4)

 خامساً: صاحب فرقان یعنی جداکننده حق از باطل می شویم (إِن تَتَّقُوا اللّهَ یجْعَل لَکمْ فُرْقَاناً)(انفال، آیه 29)

 و ده ها و شاید صدها و هزاران خیر دیگر که از تقوا نصیب پرهیزگاران می شود. خلاصه سخن آن است که اگر بخواهیم بدانیم پرهیزگار هستیم یا نه باید براساس معیارهای قرآنی خود را سنجش کنیم و چنانچه دیدیم امور بر ما واضح است و صاحب نوری هستیم که به روشنی می توانیم در مسیر حق گام نهیم و در دام باطل نیفتیم، اگر در سختی ها و گرفتاری ها راه نجات را به درستی پیدا کردیم، اگر در شبهات و زمانه ای که حق و باطل با هم مخلوط شد به راحتی توانستیم حق را از باطل جدا کنیم، پس آنگاه صاحب تقوا هستیم و باید به خود مژده دهیم.

 علاوه بر قرآن، در روایات و به ویژه نهج البلاغه نیز جایگاه تقوا بسیار والاست. در خطبه معروف به همّام که امام علی علیه السلام برای همّام بن شریح، شیعه عابدش از اوصاف پرهیزگاران سخن می گوید و علامات یقین پارسایان را برمی شمرد، یکی از دستاوردهای مهم تقوا را بینایی یا روشن ضمیری معرفی می کند. در خطبه همّام - که در پی سخنان امام ناله ای زد و جان به جان آفرین سپرد - می خوانیم:

 فهم و الجنّة کمن قد رآها، فهم فیها مُنعمّون و هم والنّار کمن قد رآها، فهم فیها مُعَذَّبون

 بهشت برای آنان چنان است که گویی آن را دیده و در نعمت هایش به سر می برند و جهنم را چنان باور دارند که گویی آن را دیده و در عذابش گرفتارند.(نهج البلاغه، ترجمه مرحوم محمد دشتی، خطبه 193)

 در خطبه 218 نیز امام علیه السلام، یکی از دستاوردهای بزرگ تقوا را برای سالک راه خدا چنین معرفی می کند:

 قد احیا عقله و امات نفسه، حتّی دقّ جلیله و لطف غلیظه و برق له لامع کثیر البرق، فابان له الطریق و سلک به السبیل...

 پوینده راه خدا، عقلش را زنده کرد و نفس خویش را کشت تا آنجا که جسم او لاغر و خشونت اخلاقش به نرمی گرایید و برقی پرنور برای او درخشید و راه را برای او روشن کرد و او را به راه راست کشاند...(همان ترجمه)

 2. بصیرت

 بصیرت به معنای بینش، بینایی، روشن ضمیری و دید عمیق است. به لحاظ اصطلاحی می توان آن را به »علم یقین« تعریف کرد. علمی که باور انسان را به گونه ای شکل دهد که گویی انسان، حقیقت را بی هیچ واسطه ای می بیند و درک می کند.

 همچنین گفته شده است: بصیرت؛ نیروی نهانی و قوه ای قلبی است که در شناخت حقایق تا عمق وجود و باطن ذات آن رسوخ می کند یا قوه ای قلبی و نیرویی باطنی است که به نور قدس روشن گردیده و از پرتو آن صاحب بصیرت، حقایق و بواطن اشیاء را درمی یابد، همان طور که نفس به وسیله چشم، صور و ظاهر اشیاء را می بیند.(جمعی از محققان، دایرة المعارف تشیع، ج 3، ص 271؛ و فرهنگ معین ذیل واژه بصیرت)

 گفتنی است که درک مفهوم بصیرت نیازمندِ درک مفهوم مقابل آن یعنی کورباطنی است، همان گونه که درک بینایی ظاهری (با چشم سر) نیازمندِ درک کوری ظاهری است.

 قرآن کریم از این تقابل برای شناساندن مفهوم بصیرت استفاده می کند، بصیرت یا بینایی در کتاب خدا از بارِ ارزشی بالایی برخوردار است و عکس آن، یعنی کوردلی بار منفی بسیاری دارد. در سوره فاطر می خوانیم:

 وَمَا یسْتَوِی الْأَعْمَی وَالْبَصِیرُ (فاطر: 19)

 و هرگز کوردل و روشن ضمیر یکسان نیستند.

 از نظر قرآن کریم، انسان کور در تاریکی و انسان بینا در روشنایی و نور قرار دارد. کسانی که از ابزارهای شناخت و درک حقایق مانند قلب و چشم و گوش، استفاده نمی کنند، همچون چهارپایان یا بدتر از آنانند.

 ممکن است کسی به ظاهر بینا باشد ولی در واقع کوردل باشد. در این میان آنچه مهم است، بینایی باطنی است نه ظاهری. در سوره عبس، خداوند از سرزنش فردی سخن می گوید که از نابینایی دوری جست و ترشرویی کرد، در حالی که ممکن است نابینای مذکور انسان مهذّب و روشن ضمیر باشد.(عبس، آیات 1 - 4)

 نگاهی به آیات قرآن به ما می فهماند که خداوند از واژه های برگرفته از »بصر« به معنای چشم سر، بسیار استفاده کرده است. اولی الابصار یعنی صاحبان بینش و پندگیری، بصیر یعنی: آگاه و بینا، روشن ضمیر، بینای صاحب برهان و دلیل. مبصّر: روشنایی دهنده و بیناکننده، آشکار، مبصرة: آشکارکننده و روشنی ده، مستبصر: تمیزدهنده حق از باطل، طالب بصیرت و آگاهی. تبصره: یادآور و بینش دِه.

 در مجموع می توان با توجه به واژه بصیرت و هم خانواده های آن در قرآن، بصیرت را به معانی چشم درون، عقل، فهم و ادراکات قلبی و نور، همچنین(ر. ک. آیات 13 آل عمران، 44 نور، 38 عنکبوت و 46 حج)(ر. ک. آیات 19 و 20 سوره فاطر)

 دلایل روشن، علم و آگاهی و یقین، اطمینان و شاهد و خودآگاه گرفت.(ر. ک. آیات 104 انعام، 203 اعراف، و 43 قصص)

 آنجا که خودِ واژه بصیرت - نه هم خانواده های آن - آمده است به دو مفهوم اخیر بوده است که آنها را بیان می کنیم.

 مفهوم یقین و اطمینان در آیه 108 سوره یوسف بیان شده است آنجا که می خوانیم:

 قُلْ هذِهِ سَبِیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی

 بگو این راه من است! من و پیروانم با بصیرت [یقین و اطمینان] کامل به سوی خدا دعوت می کنیم.

 علامه طباطبایی ذیل آیه مذکور می نویسد:

 خدای سبحان بعد از آن که فرمود ایمان و توحید خالص بسیار عزیزالوجود است، اینک رسول خدا را مأمور نموده تا راه خود را اعلام بدارد و آن عبارت است از دعوت به چنین توحیدی، دعوتی که از روی بصیرت است. وی در ادامه می نویسد: این که فرمود: انا و من اتبعنی، خواست بفرماید: بار این دعوت تنها بر دوش من نیست بلکه بر دوش کسانی که مرا پیروی کرده اند نیز هست.(علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج 11، مترجم سیدمحمدباقر موسوی، ص 430 - 431)

 در آیات 14 و 15 سوره قیامت نیز، بصیرت به معنای شاهد و خودآگاه آمده است، آنجا که خداوند می فرماید:

 بَلِ الْإِنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ × وَلَوْ أَلْقَی مَعَاذِیرَهُ

 بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است، هر چند برای خود عذرهایی بتراشد.

 قبلاً بیان کردیم که قرآن کریم برای درک بهتر مفهوم بصیرت از واژه های مقابل آن نیز بهره گرفته است. در این باره خداوند برای روشن تر شدن مطلب از مثال های ملموس استفاده می کند، از »غشاوه« و »اکنة« یعنی پرده، از »وقر« یعنی پنبه و از سدّ و قفل و مهر و ظلمت به قرار زیر سخن می گوید:

 1. وَعَلَی أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ (بقره: 7)

 2.. .. عَلَی قُلُوبِهِمْ أَکنَّةً أَن یفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْراً (کهف: 57)

 3. وَجَعَلْنَا مِن بَینِ إِیدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً... (یس: 9)

 4. أَفَلاَ یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا (محمد: 23 - 24)

 5. خَتَمَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ (بقره: 7)

 6. وَمَا یسْتَوِی الْأَعْمَی وَالْبَصِیرُ × وَلاَ الظُّلُمَاتُ وَلاَ النُّورُ (فاطر: 19 - 20)

 در نهایت می توان گفت بصیرت به معنای آگاهی و شناخت عمیق، اطمینان بخش و علمی یقینی است و به منزله نوری است که راه حق را از باطل به ما نشان می دهد، و با توجه به مقایسه ای که خداوند در سوره فاطر آیات 19 تا 22 بین پدیده های متضاد دارد، آنجا که بین کوری و بینایی، ظلمات و نور، سایه و باد سوزان، و زندگان و مردگان مقایسه می کند، می توان گفت انسان بصیر کسی است که صاحب نور است و در فضای نورانی قرار دارد. او از محیط داغ و سوزان به دور است و از جمله زندگانِ حقیقی است نه ظاهری.

 نباید فراموش کرد که از جمله مهم ترین عوامل بصیرت، تقوا و ایمان است. رحمت الهی و نورِ روشنگر راه در پرتو ایمان و تقوا حاصل می شود. در سوره حدید می خوانیم:

 یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یؤْتِکمْ کفْلَینِ مِن رَحْمَتِهِ وَیجْعَل لَکمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ...(حدید، آیه 28؛ از ترجمه آیت اللَّه العظمی ناصر مکارم شیرازی)

 ای ایمان آورندگان! تقوای الهی پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و برای شما نوری قرار دهد که با آن راه بروید.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: بصیرت
برچسب‌ها: بصیرت
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی