اختلاف شيعه و سني در امامت
معناي امامت
امامت در لغت به معناى پيشوايى و رهبرى است و هر كسى كه متصدى رهبرى گروهى شود "امام" ناميده مىشود خواه در راه حق باشد يا در راه باطل. چنانكه در قرآن كريم، واژه «ائمة الكفر» درباره سران كفار به كار رفته است، و كسى كه نمازگزاران به او اقتدا مىكنند «امام جماعت» ناميده مىشود. اما در اصطلاحعلم كلام،امامت عبارت است از: «رياست همگانى و فراگير بر جامعه اسلامى در همه امور دينى و دنيوى.» و ذكر كلمه "دنيوى" براى تاكيد بر وسعت قلمرو امامت است، وگرنه تدبير امور دنيوى جامعه اسلامى، جزيى از دين اسلام است.
از ديدگاه شيعه،چنين رياستى هنگامى مشروع خواهد بود كه از طرف خداى متعال باشد، و كسى كه اصالهً (و نه به عنوان نيابت) داراى چنين مقامى باشد معصوم از خطا در بيان احكام و معارف اسلامى و نيز مصون از گناهان خواهد بود. در واقع، امام معصوم همه منصبهاى پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) به جز نبوت و رسالت را دارد و هم سخنان او در تبيين حقايق و قوانين و معارف اسلام، حجت است و هم فرمانهاى وى در امور مختلف حكومتى، واجب الاطاعه مىباشد.
بدين ترتيب اختلاف شيعه و سنى در موضوعامامت، در سه مساله ظاهر مىشود:
نخست آن كه امام بايد از طرف خداى متعال، نصب شود.
دوم آنكه بايد داراى علم خدادادى و مصون از خطا باشد.
سوم آنكه بايد معصوم از گناه باشد.
بر حسب آنچه از روايات متعدد استفاده مىشود پيامبر اكرم قبلاً مامور شده بودند كه امامت اميرمومنان (عليه السلام) را رسماً اعلام كنند ولى بيم داشتند كه مبادا مردم، اين كار را حمل بر نظر شخصى آن حضرت كنند و از پذيرفتن آن، سر باز زنند از اين روى، در پى فرصت مناسبى بودند كه زمينه اين كار فراهم شود.
البته معصوم بودن، مساوى با امامت نيست زيرا به اعتقاد شيعه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) هم معصوم بودند هر چند مقام امامت را نداشتند. چنانكه حضرت مريم (سلام الله عليها) نيز داراى مقام عصمت بودهاند و شايد در ميان اوليا خدا كسان ديگرى نيز چنين مقامى را داشتهاند هر چند ما اطلاعى از آنان نداريم و اساساً شناختن شخص معصوم جز از طريق معرفى الهى، ميسر نيست.
اثبات لزوم امامت
ختم نبوت بدون نصب امام معصوم، خلاف حكمت الهى است و كامل بودن دين جهانى و جاودانى اسلام، منوط به اين است كه بعد از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) جانشينان شايستهاى براى او تعيين گردند به گونهاى كه بجز مقام نبوت و رسالت، داراى همه مناصب الهى وى باشند اين مطلب را مىتوان از آيات كريمه قرآن و روايات فراوانى كه شيعه و سنى در تفسير آنها نقل كردهاند، استفاده كرد: از جمله در آيه سوم از سوره مائده مىفرمايد: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً» اين آيه كه به اتفاق مفسرين در حجة الوداع و تنها چند ماه قبل از رحلت پيامبر اكرم نازل شد بعد از اشاره به نااميدى كفار از آسيب پذيرى اسلام «اليوم يئس الذين كفر و امن دينكم ...» تاكيد مىكند كه امروز دين شما را كامل و نعمتم را بر شما تمام كردهام .
در روايتى كه بعضى از بزرگان اهل سنت (حموينى) نيز نقل كردهاند آمده است كه ابوبكر و عمر از جابر خاستند و از رسول خدا پرسيدند كه آيا اين ولايت، مخصوص على است؟
حضرت فرمود: مخصوص على و اوصيائ من تا روز قيامت است. پرسيدند: اوصياي شما چه كسانى هستند؟ فرمودند: «على اخى و وزيرى و وارثى و وصيى و خليفتى فى امتى و ولى كل موئمن من بعدى، ثم ابنى الحسن، ثم ابنى الحسين، ثم تسعة من ولد ابنى الحسين واحداً بعد واحد، القرآن معهم و هم مع القرآن، لايفارقونه ولا يفارفهم حتى يردوا على الحوض.»
و با توجه به روايات فراوانى كه در شان نزول اين آيهها وارد شده كاملاً روشن مىشود كه اين «اكمال و اتمام» كه توام با نوميد شدن كفار از آسيبپذيرى اسلام بوده با نصب جانشين براى پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از طرف خداى متعال، تحقق يافته است. زيرا دشمنان اسلام، انتظار داشتند كه بعد از وفات رسول خدا ـ مخصوصاً با توجه به اين كه فرزند ذكورى نداشتند ـ اسلام بدون سرپرست بماند و در معرض ضعف و زوال قرار گيرد، ولى با نصب جانشين براى وى دين اسلام به نصاب كمال، و نعمت الهى به سرحد تمام رسيد و اميد كافران بر باد رفت. و كيفيت آن، چنين بود كه پيامبر اكرم هنگام بازگشت از حجة الوداع همه حجاج را در محل "غدير خم" جمع كردند و ضمن ايراد خطبه مفصلى از ايشان سوال كردند: «الست اولى بكم من انفسكم؟» آيا من از طرف خداي متعال بر شما ولايت ندارم؟ همگى يكصدا جواب مثبت دادند، آنگاه زير بغل على (عليه السلام) را گرفته او را در برابر مردم بلند كردند و فرمودند: «من كنت مولاه فعلى مولاه» و بدين ترتيب، ولايت الهى را براى آن حضرت، اعلام فرمودند. سپس همه حضار با آن حضرت بيعت كردند و از جمله، خليفه دوم ضمن بيعت با امير مومنان على (عليه السلام) به عنوان تهنيت گفت: "بخ بخ لك يا على، اصحبت مولاى و مولى كل مومن و مومنة."
و در اين روز بود كه اين آيه شريفه نازل شد: "اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً" و پيامبر اكرم تكبير گفتند و فرمودند: «تمام نبوتى و تمام دين الله ولاية على بعدى» و در روايتى كه بعضى از بزرگان اهل سنت (حموينى) نيز نقل كردهاند آمده است كه ابوبكر و عمر از جابر خاستند و از رسول خدا پرسيدند كه آيا اين ولايت، مخصوص على است؟
حضرت فرمود: مخصوص على و اوصيائ من تا روز قيامت است. پرسيدند: اوصياي شما چه كسانى هستند؟ فرمودند: «على اخى و وزيرى و وارثى و وصيى و خليفتى فى امتى و ولى كل موئمن من بعدى، ثم ابنى الحسن، ثم ابنى الحسين، ثم تسعة من ولد ابنى الحسين واحداً بعد واحد، القرآن معهم و هم مع القرآن، لايفارقونه ولا يفارفهم حتى يردوا على الحوض.»
از ديدگاه شيعه، چنين رياستى هنگامى مشروع خواهد بود كه از طرف خداى متعال باشد، و كسى كه اصالهً (و نه به عنوان نيابت) داراى چنين مقامى باشد معصوم از خطا در بيان احكام و معارف اسلامى و نيز مصون از گناهان خواهد بود.
بر حسب آنچه از روايات متعدد استفاده مىشود پيامبر اكرم قبلاً مامور شده بودند كه امامت اميرمومنان (عليه السلام) را رسماً اعلام كنند ولى بيم داشتند كه مبادا مردم، اين كار را حمل بر نظر شخصى آن حضرت كنند و از پذيرفتن آن، سر باز زنند از اين روى، در پى فرصت مناسبى بودند كه زمينه اين كار فراهم شود تا اين كه اين آيه شريفه نازل شد:
«يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس» و ضمن تاكيد بر لزوم تبليغ اين پيام الهى ـ كه همسنگ با همه پيامهاى ديگر است و نرساندن آن به منزله ترك تبليغ كل رسالت الهى مىباشد ـ به آن حضرت مژده داد كه خداى متعال تو را از پيامدهاى آن، مصون خواهد داشت. با نزول اين آيه، پيامبر اكرم دريافتند كه زمان مناسب، فرا رسيده و تاخير بيش از اين، روا نيست. از اين روى، در غدير خم به انجام اين وظيفه، مبادرت ورزيدند .
نظرات شما عزیزان: