غدیر در یک نگاه :
غدیر در لغت به تالاب و آبگیر گفته می شود که آب باران و سیل در آن جمع می شود(1) و غدیر خم آبگیری است بین مکه و مدینه در ناحیه جُحفه واقع در دو میلی جحفه که چشمه ای در آن می ریخته و ماجرای ابلاغ ولایت علی(علیه السلام) در آنجا واقع شده است.(2)
در آخرین سال عمر پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) مراسم حجه الوداع با شکوه هرچه تمام تر با حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله) به پایان رسید. قلبها در هاله ای از نور و معنویت فرو رفته و لذّت معنوی این عبادت بزرگ هنوز در ذائقه جانها انعکاس داشت.
یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله) که عدد آنها را 90 تا 124 هزار نوشته اند، از خوشحالی درک این فیض و سعادت بزرگ، در پوست نمی گنجیدند. این مجموعه تنها از مردم مدینه نبود، بلکه مسلمانان نقاط مختلف جریره عربستان برای کسب این افتخار تاریخی بزرگ، حضرت را همراهی می کردند.
بعد از پایان مراسم، در روز پنج شنبه سال دهم هجرت کاروان به سرزمین جحفه و بیابان خشک و سوزان غدیر خم رسید. این نقطه در واقع چهار راهی است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا می کند، راهی به سوی مدینه در شمال، راهی به سوی عراق در شرق، راهی به سوی غرب و سرزمین مصر و راهی به سوی سرزمین یمن در جنوب پیش می رود و در همین جا بود که می بایست آخرین خاطره و مهم ترین فصل این سفر بزرگ انجام پذیرد.
خورشید از نصف النهار گذشت و مؤذّن پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) با صدای اللّه اکبر، مردم را به نماز ظهر دعوت کرد و مردم به سرعت آماده نماز شدند، ولی داغی هوا به قدری زیاد بود که عدّه ای مجبور شدند که قسمتی از عبای خود را به زیر پا و طرف دیگر آن را به روی خود بیفکنند.
بعد از پایان نماز، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بر فراز منبری از جهاز شتر قرار گرفت تا پیام مهمّ و تازه الهی را به مردم برساند.
آن حضرت بعد از حمد و ثنای الهی و گرفتن اعتراف از مردم بر انجام امر رسالت و تبلیغ آن و بیان حدیث ثقلین و...
غدیر و اکمال دین :
دست علی(علیه السلام) را بالا برد و فرمود: «من کنت مولاه فعلیٌّ مولاه؛هر کس من مولا(و رهبر) او هستم، علی مولا (و رهبر) اوست.» و این سخن را سه بار و به گفته برخی از راویان حدیث، چهار بار تکرار کرد و به دنبال آن آیه «اکمال» نازل شد و مراسم بیعت با امیر مؤمنان(علیه السلام) به عنوان ولی و جانشین پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) انجام گرفت.(3)
آیه اکمال :
«الیوم یئس الّذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً؛(4) امروز کافران از دین شما ناامید شده اند. بنابراین، از آنها نترسید و از من بترسید. امروز دین شما را کامل و نعمتم را برای شما تمام کردم و راضی شدم که اسلام برای شما دین و آیین باشد.»
شرح واژه های آیه :
یوم در چهار معنا استعمال شده است:
1. مدّت زمانی که از طلوع فجر آغاز و به غروب خورشید ختم می شود. بنابراین معنای یوم در مقابل لیل است مانند: «یوم سبتهم»(5) و «فعدّه من أیّام اخر»(6).
2. به معنای مجموع شبانه روز، مانند نماز یومیّه.
3. به معنای عصر، روزگار و برهه ای از زمان، همچون: «تلک الایّام نداولها بین النّاس».(7)
4. به معنای مرحله، چنان که درباره خلقت آسمان و زمان فرمود: «فی ستّه أیّام».(8)
الف و لام الیوم در آیه اکمال، برای عهد است و اشاره به روز معیّن و مشخّصی دارد که نزد گوینده و شنونده معلوم است. بدین ترتیب، واژه الیوم به معنای امروز در مقابل دیروز و فردا می باشد و الیوم دوم تأکید و تکرار آن برای اهمیت آن روز بزرگ است.
تمام شدن یک چیز بدین معنی است که به جایی برسد که تمام اجزای آن بدان ملحق شود و احتیاج به چیز دیگری نداشته باشد، در حالی که ناقص، به اشیای خارج از خودش احتیاج دارد.(9)
کمال شی ء به این است که به جایی برسد که غرض از آن شی ء حاصل شود.(10)
دین در لغت به معنای خضوع و انقیاد در برابر برنامه و مقررات معین است(11) و در اینجا بر مجموعه احکام و معارفی اطلاق
غدیر و اکمال دین :
شده که از جانب خدای سبحان نازل گشته تا برنامه زندگی بندگان او باشد.
اسناد اکمال به دین نشان می دهد که چیزی به این مجموعه اضافه شده است ولیکن از سنخ سایر اضافات نیست، بلکه از اموری است که تغییر اساسی در دین ایجاد کرده و آن را از جهت عمودی پیش برده است.
ذکر کلمه لَکُم برای اشاره به این است که در اکمال دین، منفعت و مصلحت مکلّف ملاحظه شده است.
نعمت مطلق و مشروط :
نعمت بیانگر نوع خاصی از برخورداری و خوشگواری است که گاهی مشروط است، مانند تمام موجودات هستی که در خدمت انسان اند تا در مسیر سعادت از آنها استفاده کند و چنانچه در این مسیر قرار گرفت، نعمت است و گرنه نقمت است، ولی ولایت الهی و ولایت اولیای او، نعمت مطلق است که همیشه نعمت است و هرگز نقمت نخواهد شد؛ زیرا اگر این نعمت برای کسی وجود داشته باشد، حتماً مایه تقرّب و بلکه عین تقرّب است.(12)
اضافه نعمت به ضمیر متکلّم ی که به خدا بر می گردد، حکایت از شرافت این نعمت می کند. رضیت از ماده رضی است و آن به معنای موافقت و تمایل داشتن نسبت به چیزی است و مفسّران آن را به معنای اختیار و برگزیدن دانسته اند.(13)
اسلام از ریشه سلم مقابل خصومت و به معنای موافقت شدید ظاهری و باطنی است، به گونه ای که هیچ اختلافی وجود نداشته باشد.(14)
الیوم کدام روز است؟
آنچه از آیه استفاده می شود، این است که در یکی از روزهای صدر اسلام حادثه ای عظیم رخ داد که قرآن کریم ویژگیهای ذیل را برای آن ذکر می کند:
1. امید تمام دشمنان را که برای نابودی اسلام دندان طمع تیز کرده بودند، به یأس مبدّل کرد: «یئس الّذین کفروا».
2. افزون بر تبدیل شدن امیدشان به یأس، آن چنان زمینه فعالیت آنها را خنثی کرد که ترس مسلمانان را از آنان بی جهت دانست: «فلاتخشوهم».
3. امکان داشت که مسلمانان با پشت پا زدن و نادیده گرفتن آن نعمت بزرگ، کفران نعمت کنند و زمینه غضب الهی و بازگشت سلطه کفار را فراهم و امید تازه ای در آنان ایجاد کنند. از این رو، برای پیشگیری از این مسئله فرمود: «واخشون».
4. پیشرفتی کیفی (کمال) در دین الهی ایجاد کرد و مایه تکامل آن گردید: «اکملت لکم دینکم».
5. پیشرفت کمّی (تمامیّت) در نعمت مطلق الهی (ولایت) ایجاد کرد و آن را به مراحل پایانی رساند: «اتممت علیکم نعمتی».
6. در مرحله ابلاغ نیز خدا راضی شد تا اسلام دین ابدی مردم گردد: «رضیت لکم الاسلام دیناً».(15)
پس باید روزی را در تاریخ اسلام پیدا کرد که این خصوصیات شش گانه را داشته باشد.
روزهای برجسته ای که در تاریخ اسلام وجود دارد و ممکن است همان روز معین باشد، عبارت است از:
1. روز تولد پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) که هر چند سر فصل مهمی در تاریخ بشر بود و موجب حوادث مهمّی شد، لیکن هیچ یک از خصوصیات اکمال دین، اتمام نعمت، یأس دشمنان و... در آن وجود نداشت و با تاریخ نزول آیه هم سازگاری ندارد.
2. روز مبعث، چنان که ممکن است مراد از «والعصر» عصر بعثت باشد. این هم نمی تواند مراد باشد، زیرا بعثت حادثه ای بود که فقط علی(علیه السلام) و خدیجه(س) از آن باخبر شدند و کافران از آن حادثه عظیم مطّلع نشدند تا ناامید شوند. افزون بر این، در آن روز دین کامل نشده بود.
3. «یوم الانذار» و روز اعلام عمومی دعوت از ناحیه پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) در سال سوم هجرت. این هم نمی تواند مقصود باشد، زیرا اعلان عمومی، نه تنها موجبات یأس سران شرک را فراهم نکرد، بلکه طمع آنان را به نابودی اسلام برانگیخت، گذشته از این، بخش ناچیزی از دین تا آن روز ابلاغ شده بود و تا رسیدن به مرحله کمال فاصله فراوانی داشت.
4. روز هجرت از مکه و نجات از آزار مشرکان. این روز نیز مدّ نظر نیست، چرا که اوّلاً هجرت بر اثر هراس از آزار و اذیت مشرکان مکه صورت گرفت. پس موجب ناامیدی کافران نشده بود و ثانیاً روز هجرت روز کمال دین نبود.
5. روز ورود به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی. این هم نمی تواند مقصود باشد، چرا که این روز مایه یأس مشرکان نشد. نشانه اش جنگ بدر و احد و خندق است که مشرکان خودشان را به مدینه رساندند. افزون بر این، بسیاری از آیات پس از آن روز نازل شده است.
6. روز فتح مکه، این هم نمی تواند مدّ نظر باشد، زیرا اوّلاً بسیاری از احکام و آیات پس از فتح ـ که در سال هشتم هجری اتفاق افتاد ـ نازل شد. پس دین در این روز کامل نشده بود، ثانیاً فتح مکه نیز مایه یأس کامل نشده بود؛ به دلیل اینکه به پیمانهای عدم تعرّض پایبند بودند و به سنت جاهلی خود نیز ـ مانند برهنه حج کردن زنها ـ عمل می کردند. به قول امیرمؤمنان (علیه السلام) «اسلام نیاورده اند، بلکه (اظهار اسلام کرده اند و) اجباراً تسلیم شده بودند و کفرشان را پنهان می داشتند. پس آن گاه که یاران(وعِدّه و عُدّه) فراهم شد، علیه اسلام آشکار کردند.(16)
و ثالثاً تاریخ نزول این سوره مدّتها بعد از فتح مکّه بوده است.
7. روز نزول آیات اوّل سوره برائت و اعلام آن در سال نهم هجرت.
این هم نمی تواند مراد باشد؛ زیرا اگرچه اعلام برائت، مشرکان مکه و حتی مشرکان و بت پرستان حجاز را تحت فشار قرار داد، ولی در آیه می فرماید: همه کافران، یعنی مشرکان مکه، یهودیها، نصرانیها، امپراطور قدرتمند ایران و روم و...مأیوس شدند.
همچنین دین نیز در آن روز به کمال خودش نرسیده بود. افزون بر آن سوره برائت مدّتها قبل از نزول این سوره بوده است.
8. روز عرفه، یعنی نهم ذی الحجه سال دهم هجرت که اسلام به اوج شکوفایی خود رسیده بود و بسیاری از مسلمانان مراسم عبادی حج را همراه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به جا آوردند. محور اصلی تفاسیر عامّه در آیه اکمال، همین احتمال است و مدّعی هستند که این آیه در سرزمین عرفات نازل شده است ؛ ولی با دقت، روشن می شود که این روز نیز منظور نیست، زیرا در این روز حادثه قابل توجهی پیش نیامد تا موجب یأس کفار و تکمیل دین باشد.یأس مشرکان قریش در ماجرای فتح مکه حاصل شد و یأس مشرکان حجاز هنگام نزول آیات برائت و اعلام آن توسط امیرمؤمنان(علیه السلام) در سال نهم هجری اتفاق افتاد، امّا بقیّه کفار اعم از یهود، نصاری، مجوس، و... در آن روز یعنی روز عرفه سال دهم هجری هنوز امیدوار بودند.
علاوه بر این، وقوع چنین حجّی با حضور پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) موجب کمال حج است و هرگز موجب کمال دین نمی شود، هر چند در روز عرفه هنوز اعمال حج هم تمام نشده بود.
همچنین پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) حدود هشتاد روز بعد از روز عرفه حجه الوداع در قید حیات بود و برخی از احکام و آیات در این مدّت نازل شد. بدین جهت، روز عرفه، دین به حدّ کمال خود نرسیده بود.(17)
احتمال معقول :
شایان توجه است که منافقان و مشرکان لجوج همواره از طرق مختلف تلاش می کردند جلوی تبلیغات پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) را بگیرند. آنان از طریق تهمت و افترا، محاصره اقتصادی و اخراج از مکّه کارشکنی کردند و در مدینه نیز منافقان بارها در جنگهای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با مشرکان سرپیچی کردند و با مشرکان روابط مرموز سیاسی ـ اطلاعاتی برقرار کردند و عقاید مردم را به بازی گرفتند، امّا هیچ یک به نتیجه نرسید.
در کنار این توطئه ها، پیوسته به مرگ آن حضرت دل بسته بودند و می گفتند: «او پادشاهی همانند سایر پادشاهان است که با مرگ او تمام ادعاهایش فراموش خواهد شد؛ زیرا فرزند پسر ندارد تا بعد از او راهش را ادامه دهد. به همین علّت، او را «ابتر» و بلاعقب و بی دنباله می نامیدند.»(18) که سوره کوثر در ردّ این نسبت نازل شد.
زمخشری با اشاره به این ماجرا می گوید: «کانوا یقولون انّ محمداً صنّورٌ اذا مات مات ذکره؛(19) آنان می گفتند: به راستی محمد صنور(فرد ضعیف، ذلیل، بدون اهل و دنباله و بی یار و یاور) است که با مرگش یاد او می میرد.»
شکی نیست که نه تنها ملک و سلطنت با مرگ مَلِک و سلطان می میرد، بلکه دین، آیین و قانون نیز هرچند کامل، عادلانه و حق باشد، با مرگ آورنده آن با تهدید مواجه می شود، زیرا با مرور ایّام و حوادث، نیازهای جدیدی پیش می آید که پاسخ گویی به آنها و تطبیق آن حوادث بر خطوط کلّی دین و اصول قانون از عهده هر کسی بر نمی آید.
اگر برای دین و قانون، متولّی مشخص و معین وجود داشته باشد، در کوران حوادث و بحران اجتماعی محفوظ می ماند؛ خواه آن فرد مشخص شده باشد یا اینکه به بیان شرایط و معیارهای شایستگی وی اکتفا شده باشد، ولی اگر متولّی معین نشده باشد و دین بدون متولّی بماند، حتی از جانب هواداران در معرض تهدید است و با افزوده شدن دشمن بیگانه، خطر بسیار جدّی تر خواهد بود.
بنابراین، انتظار و تحلیل دشمنان قسم خورده نسبت به نابودی و از هم پاشیدگی دین اسلام با مرگ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) انتظاری طبیعی و تحلیلی مطابق با سنّت اجتماعی بوده است.
بدین ترتیب، اگر با تعیین جانشینی برای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) رهبری دینی از فرد حقیقی با عنوان و حقیقت عصمت منتقل می شد، نتایج زیر به دست می آمد:
1. تمام نقشه های دشمنان نقش بر آب می شد و آخرین امیدشان به یأس مبدّل می گشت.
2. تغییر کیفی و پیشرفت عمودی در دین حاصل می شد و سبب تکامل آن می گردید؛ زیرا دین، متولّی و مفسّر رسمی پیدا می کرد و از تحریف محفوظ مانده، با دفاع جانانه از آن موجبات استقامت دین در مقابل بیگانه را فراهم می کرد. از آنجا که این حکم، از سنخ سایر احکام نیست، نزول احکام و آیات دیگر در باقی مانده عمر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) منافاتی با اکمال دین پیدا نمی کرد.
3. نعمت ولایت الهی که در ولایت پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) تبلور یافته بود، با جعل ولایت برای جانشینان آن حضرت به اتمام می رسید.
4. در چنین شرایطی ترسیدن مسلمانان از دسیسه های دشمنان بی جهت بود.
5. اسلام با داشتن چنین متولّیانی می توانست دین برگزیده الهی برای جامعه بشری برای همیشه تاریخ باشد.
6. باید از خدا ترسید و در پذیرش یا ردّ چنین متولّیان و جانشینانی حبّ و بغضهای شخصی را دخالت نداد.(20)
بنابراین، تمام خصوصیّتهای شش گانه ای که در آیه مطرح شده است، با تعیین جانشینی برای آن حضرت حاصل می گردید.
بدین ترتیب، اگر الیوم مصداقی در تاریخ اسلام داشته باشد. که با توجه به اخبار، آیه کریمه، قطعاً چنین مصداقی وجود دارد...روزی جز هیجده ذی الحجه سال دهم هجری که در آن روز پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به دستور خدای سبحان علی(علیه السلام) را به جانشینی خود نصب کرد، نخواهد بود.
این همان احتمالی است که تمام مفسّران شیعه در کتب خود آورده اند و روایات متعددی از طریق فریقین آن را تأیید می کند و با محتویات آیه کاملاً سازگار است.
آری، روز غدیرخم روزی است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) امیر مؤمنان علی(علیه السلام) را رسماً برای جانشینی خود تعیین کرد و کفار در امواجی از یأس فرو رفتند، چرا که مشاهده کردند مردی چون علی(علیه السلام) که از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در میان مسلمانان بی نظیر بود، به عنوان جانشینی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) انتخاب شد و از مردم برای او بیعت گرفته شد و یأس و نومیدی نسبت به آینده اسلام آنها را فرا گرفت ؛ زیرا فهمیدند با تعیین ولایت، اسلام آیینی ریشه دار و ماندگار گشت و با تعیین متولّی و مفسّری چون علی(علیه السلام) و فرزندان معصومش بعد از او، اسلام کامل شد و نعمت به نهایت رسید.
روایات مؤیّده :
روایات فراوانی از طرق معروف اهل سنّت و شیعه نقل شده است که به صراحت بیان می کنند که آیه اکمال در روز غدیر خم و به دنبال ابلاغ ولایت علی(علیه السلام) نازل گردید. در ادامه به نمونه هایی اشاره می شود:
1. حافظ ابو نعیم اصفهانی در کتاب «ما نزل من القرآن فی علیٍ(علیه السلام)» از ابوسعید خدری (صحابی معروف) نقل کرده که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در غدیر خم علی(علیه السلام) را به عنوان ولایت به مردم معرفی کرد و مردم متفرق نشده بودند که آیه «الیوم اکملت لکم...»نازل شد. در این هنگام، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اللّه اکبر علی اکمال الدّین و اتمام النّعمه و رضی الرّبّ برسالتی و بالولایه لعلیّ (علیه السلام) من بعدی ثم قال من کنت مولاه فعلیّ مولاه...؛(21) اللّه اکبر بر کامل شدن دین و تمام شدن نعمت و خشنودی خداوند از رسالت من و ولایت علی(علیه السلام) بعد از من. سپس فرمود: هر کس من مولای اویم، علی(علیه السلام) مولای اوست. خداوندا! آن کس که او را دوست بدارد، دوست بدار و آن کس که او را دشمن دارد، دشمن بدار! هر کس که او را یاری کند، یاری اش کن و هر کس دست از یاریش برداشت، دست از او بردار!»
2. جلال الدین سیوطی این گونه نقل کرده است: «لمّا نصب رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) علیّاً یوم غدیر خمٍّ فنادی له بالولایه هبط جبرئیل علیه بهذه الآیه (الیوم اکملت لکم دینکم؛(22) وقتی که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در روز غدیر خم علی بن ابی طالب(علیه السلام) را به جانشینی خود نصب کرد و به ولایت او ندا داد، جبرئیل با آیه «امروز دین شما را کامل کردم...» بر آن حضرت نازل شد.»
3. امام باقر(علیه السلام) فرمود: «آخر فریضه انزلها اللّه تعالی الولایه ثمّ لم ینزل بعدها فریضه ثمّ نزّل (الیوم اکملت لکم دینکم) بکراع الغمیم؛(23) آخرین فریضه ای که خدای تعالی نازل کرد، ولایت بود که پس از آن فریضه ای را نازل نکرد. آن گاه آیه (الیوم اکملت لکم دینکم) را در منطقه کراع الغمیم (نام وادی بین مکه و مدینه که در حوالی جحفه واقع شده و ماجرای غدیر در آن اتفاق افتاده است.) نازل کرد.»
و به طور کلّی، در کتاب الغدیر شانزده روایت در این زمینه، ودر تفسیر برهان و نور الثقلین ده روایت از طرق مختلف نقل شده که این آیه درباره علی(علیه السلام) و در روز غدیر خم نازل گردیده است.(24)
مرحوم علامه سید شرف الدین می نویسد: «نزول این آیه در روز غدیر در روایات صحیحی از امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) نقل شده و اهل سنّت، شش حدیث با اسناد مختلف از پیامبر(ص) در این زمینه نقل کرده اند که صراحت در نزول آیه در این جریان دارد.»(25)
بحث را با قسمتی از اشعار غدیریه آقای سازگار به پایان می بریم:
پیام نور به لبهای پیک وحی خداست
بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست
غدیر، عید خدا، عید احمد، عید علی
غدیر عید نیایش غدیر عید دعاست
غدیر سلسله دار کمال دین تا حشر
غدیر آینه دار علی ولی اللّه است
غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر
غدیر میوه توحید اولیاء همه جاست
غدیر هدیه نور از خدا به پیغمبر(ص)
غدیر نقش ولای علی به سینه ماست
غدیر یک سند زنده یک حقیقت محض
غدیر خاطره ای جاودانه و زیباست
غدیر صفحه تاریخ وال من والاه
غدیر آیه توبیخ عاد من عاداست
هنوز لاله اکملت دینکم روید
هنوز طوطی اتممت نعمتی گویاست
هنوز خواجه لولاک را نداست بلند
که هر که را که پیمبر منم علی مولاست
چنان که من همگان را به نفس اولایم
علی وصیّ من از نفس او به او اولاست(26)
پی نوشت ها :
1. فرهنگ معین، ج 2، ص 2393.
2. همان، ج 6، ص 1244؛ التحقیق، علامه مصطفوی، چاپ اعتماد، 1385، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی ج، ص 139.
3. ر.ک: ترجمه الغدیر علامه امینی، احمد امینی، نجفی، تهران، چاپ دوم، 1372 ش، ج 1، ص 34 - 29؛ تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1370 ش، ج 5، ص 11 - 8.
4. سوره مائده، آیه 3.
5. سوره اعراف، آیه 163.
6. سوره بقره، آیه 184:»پس تعدادی از روزهای دیگر.«
7. سوره آل عمران، آیه 140، »و ما این روزها را بین مردم می گردانیم.«
8. سوره اعراف، آیه 54،»در شش روز«.
9. المفردات راغب اصفهانی، دفتر نشر الکتاب، ص 76 - 75.
10. همان، ص 441.
11. ظهور ولایت در صحنه غدیر، محمد صفایی،نشر اسراء، 1380ش، ص 47.
12. همان، ص 52.
13. الکشاف، محمود زمخشری، بیروت، دارالکتاب، ج 1، ص 605.
14. التحقیق، همان، ج 5، ص 228.
15. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، دارالکتب الاسلامیه، چهارم 1362 ج 5، ص 185 - 184.
16. نهج البلاغه، نامه 16.
17. ر.ک: ظهور ولایت در صحنه غدیر، ص 77 - 63، تفسیر نمونه، ج 4، ص 264 - 263؛ تفسیر المیزان، همان، ص 185 - 183.
18. تفسیر المیزان، همان، ص 185.
19. الکشاف، ج 4، ص 808، ذیل آیه 1 سوره کوثر.
20. ظهور ولایت در صحنه غدیر، ص 87 - 84، با تلخیص؛ المیزان، همان، ج 5، ص 190 - 185.
21. فرائد السمطین، محمد جوینی، بیروت، مؤسسه المحمودی، 1398 ق، ج 1، ص 78، ح 46 و 47؛ الغدیر، علامه امینی، تهران، دارالکتب السلامیه، ج 1، ص 230.
22. درالمنثور، سیوطی، ج 3، ص 19؛ ر.ک: الغدیر، ص 232 - 231.
23. نورالثقلین، جوینی، ج 1، ص 588.
24. الغدیر، ص 237 230، تفسیر برهان، ج 1،ذیل آیه 3 مائده، به نقل از: تفسیر نمونه، ج 4، ص 267.
25. المراجعات، سید شرف الدین چاپ چهارم، ص 38.
26. نخل میثم، غلامرضا سازگار)میثم(، قم، نشر حق بین، 1376 ش، ص 68 - 67.
منبع : پاسدار اسلام ، آذر 1387 ، شماره 324
نظرات شما عزیزان: