انسان از منظر قرآن، مسافری است رهسپار لقای خداوند سبحان و این سالک توشه ای می طلبد تا بتواند به سرمنزل مقصود برسد. بالاترین توشه مسافر زندگی، خو گرفتن به اخلاق اله و مهمترین محور آن تزکیه نفس است که در آیات و روایات متعددی یکی از مهمترین اهداف نزول قرآن و بعثت پیامبران شمرده شده است.
قلمرو اخلاق، اعمال و رفتار فردی و اجتماعی و بینالمللی انسان را شامل می شود و روابط میان انسان با خدا و انسان با خود و انسان با دیگران و طبیعت را تنظیم می کند و نتیجه آن رسیدن فرد و جامعه به رستگاری و کمال است.
مراد از اخلاق بین الملل چگونگی رفتار و برخورد یک جامعه اسلامی با جامعه ای است که اعتقادی به اسلام ندارد. در برقراری روابط با جوامع غیر اسلامی باید بدانیم که طرف مقابل ما از کدام یک از گروه های غیر اسلامی است. غیر مسلمانان را می توان به طور کلی به دو دسته تقسیم کرد:
۱. کفار محارب: جوامعی که حقوق مسلمانان را محترم نمی شمارند و در صدد نابودی مسلمانان و براندازی اسلام هستند.
۲. کفار غیرمحارب: جوامعی که مسلمان نیستند، اما حقوق مسلمانان را محترم می شمارند.
بحث ما درباره روابط با کفار غیرمحارب است. بعضی از مسائل اخلاقی و حسن و قبحها را عقل، با صرف نظر از شرع و دین درک می کند و دستور دین اسلام در این امور، ارشادی است. در این مختصر به بعضی از این امور اشاره میشود:
۱. عدالت و احترام متقابل:
این مسئله یکی از مسائل انسانی و عقلی و جزء حقوق بین الملل است. رابطه بین انسانها از هر ملت و مذهبی، باید بر اساس عدالت و احترام متقابل باشد. از آن جا که این مسئله یک اصل اساسی و قانون کلی است، اسلام به تمام افراد باایمان فرمان میدهد که به عدالت قیام کنند:
(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِینَ بِالْقِسْطِ)[۱]; ای کسانی که ایمان آوردهاید، قسط و داد را برپای دارید.
کلمه «قوّام» در این آیه صیغه مبالغه است که به معنای بسیار قیام کننده است; یعنی باید در هر حال و در هر کار و در هر عصر و زمانی به عدالت قیام کنید.
امیرالمؤمنین(علیه السلام)رمز پیروزی را اجرای عدالت می داند و می فرماید:
«اجعل الدین کهفک و العدل سیفک تنجح من کل سوء و تظفر علی کل عدو»;[۲]دین را پناهگاه خود ساز و عدالت را به جای شمشیر به کار بر، تا از هرگونه پیشامدی آسوده شوی و بر هر گونه دشمنی پیروز آیی.
عدالت با دشمن: در قرآن با صراحت از ظلم کردن حتی نسبت به دشمن منع شده است:
(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِینَ لِلّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَئانُ قَوْم عَلی أَلاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی)[۳]; ای کسانی که ایمان آورده اید، برای خدا برپا باشید و به عدالت گواهی بدهید. دشمنی گروهی وادارتان نکند که عدل و داد نکنید، عدالت را پیشه سازید که به تقوا نزدیکتر است.
این آیه شریفه به یکی از عوامل انحراف از عدالت اشاره میکند و به مسلمانان می گوید که نباید کینه ها و عداوتها و تصفیه حسابهای شخصی مانع اجرای عدالت و موجب تجاوز به حقوق دیگران گردد; زیرا عدالت از همه اینها بالاتر است.[۴]
مرحوم طبرسی در ذیل این آیه می گوید: معنای آیه این است که ای مؤمنان، با دوست و دشمن عادلانه رفتار کنید.[۵] علی(علیه السلام)به امام حسین(علیه السلام) دستور می دهد:
بالعدل علی الصدیق و العدو;[۶] با دوست و دشمن به عدالت رفتار کن.
همچنین خداوند می فرماید:
(لا یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ);[۷] خدا شما را از دوستی آنان که با شما در دین قتال و دشمنی نکرده و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند نهی نمی کند تا بیزاری از آنها بجویید; بلکه با آنها با عدالت و انصاف رفتار کنید که خداوند مردم با عدل و داد را بسیار دوست دارد.
و در مقابل نیز می فرماید:
(إِنَّما یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ)[۸]; خداوند شما را از دوستی با کسانی که با شما عناد می ورزند و می جنگند و شما را از وطنتان اخراج کرده اند و یا در این راه کمک کرده اند، بازمیدارد، دوستداران آنها ستمگران اند.
عدالت در حق اقلیتها: در اسلام آنقدر به رعایت حقوق مخالفین و اقلیتها اهتمام شده است که اگر کسی از اهل ذمه کاری را انجام دهد که از نظر اسلام خلاف است ولی در شرع خودشان خلاف نیست، به شرط آن که تظاهر به آن نکند، تحت تعقیب قرار نمی گیرد; ولی اگر کاری که در شرع خودشان هم حرام است، انجام دهد، قاضی حق دارد او را محاکمه کند یا به ملت خودشان تحویل دهد تا طبق موازین خودشان محاکمه شود:
(فَإِنْ جاؤُکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ);[۹] اگر از اهل کتاب کسانی برای رفع مرافعه پیش تو آمدند، پس حکم کن میان آنها، یا این که از آنها اعراض کن.
حضرت علی(علیه السلام) در سر راه خود پیرمردی نصرانی را دید که گدایی می کرد، فرمود:
استعملتموه حتی اذا کبر و عجز منعتموه، انفقوا علیه من بیت المال;[۱۰] در جوانی از او کار کشیدید، آن گاه که پیر شد او را به حال خود واگذاشته اید! هزینه اش را از بیت المال بپردازید.
عدالت در جنگ: حتی جنگ هم نباید تبدیل به انتقام و اسراف شود;
(وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ);[۱۱] در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند بجنگید، ولی از اندازه در نگذرید; زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست ندارد.
علامه طباطبایی(رحمه الله) در ذیل این آیه میفرماید: نه (لاتعتدوا) مطلق است و شامل هر عملی میشود که عنوان تجاوز بر آن صادق باشد; مثل جنگ قبل از پیشنهاد مصالحه بر سر حق، جنگ ابتدایی، قتل زنان و کودکان و جنگ قبل از اعلان جنگ با دشمن.[۱۲]
۲. عهد و میثاق
یکی دیگر از مسائل اخلاق بین الملل، عهد و میثاق است. وفای به عهد و میثاق جزء امور عقلی است; یعنی جزء اموری است که عقل انسان حسن آن را درک میکند و نیازی به راهنمایی خارجی ندارد و اگر اسلام به آن دستور میدهد، حکم مولوی نیست، بلکه ارشاد به حکم عقل است; لذا این مسأله یک مسأله انسانی و همگانی است و تمام ملتها احترام به عهد و میثاق را تحسین و نقض پیمان را تقبیح مینمایند. امیر المؤمنین(علیه السلام) در نامه خود به مالک اشتر مینویسد:
همه مردم جهان با تمام اختلافاتی که در افکار و تمایلات دارند، در آن (وفای به عهد) اتفاق نظر دارند، تا آن جا که مشرکین زمان جاهلیت به عهد و پیمانی که با مسلمانان داشتند وفادار بودند; زیرا آینده ناگوار پیمان شکنی را آزمودند، پس هرگز پیمان شکن مباش و در عهد خود خیانت مکن.[۱۳]
به خاطر این که عهد و میثاق جزء امور انسانی است، خداوند میفرماید:
(إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ... الَّذِینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّة وَ هُمْ لا یَتَّقُونَ)[۱۴]; به یقین بدترین جنبندگان نزد خدا... کسانی هستند که با آنها پیمان بستی، سپس هر بار عهد و پیمان خود را میشکنند و پرهز ندارند.
از این آیه کاملاً معلوم میشود که پیمانشکنی با انسانیت انسان سازگار نیست; چون فرمود بدترین جنبندگان این گونهاند. عهد و میثاق گاه بین چند نفر، گاه بین چند گروه و گاه هم بین چند جامعه است که اصطلاحاً به آن معاهده نیز گفته میشود; مانند پیمان جامعه اسلامی با دولتها و ملتهای دیگر که این خود انواع مختلفی دارد: معاهده ترک مخاصمه و آتشبس، معاهده صلح، معاهده همکاری سیاسی، اقتصادی، نظامی و...; لذا خداوند میفرماید:
(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ)[۱۵]; ای کسانی که ایمان آوردهاید، به پیمانها و قراردادها وفا کنید.
کلمه «عقود» جمعی است که بر سر آن «ال» آمده است که افاده عموم و شمول میکند; لذا این آیه دلیلی است بر وجوب وفا به تمام عهدها و پیمانها، اعم از سیاسی، اقتصادی، نظامی، اجتماعی، فردی و گروه، و عهد و پیمانهایی که بین مسلمانان و غیر مسلمانان منعقد میشود.
وفای به عهد حتی با دشمن: چون وفای به عهد جزء امور انسانی و عقلایی است، خداوند به مسلمین دستور میدهد که اگر با گروه از مشرکین که عهدشکن نیستند پیمان بستید، به آن پایبند باشید:
(إِلاَّ الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی مُدَّتِهِمْ);[۱۶] مگر کسانی از مشرکین که با آنها عهد بستید و چیزی از آن را در حق شما فروگذار نکردند و احدی را بر ضد شما تقویت ننمودند; پس پیمان آنها را تا پایان مدتشان محترم شمارید.
علی(علیه السلام) در نامه خود به مالک اشتر میفرماید:
و ان عقدت بینک و بین عدوک عقدة او البسته منک ذمة فَحُط عهدک بالوفاء وَ ارعَ ذمتک بالامانة;[۱۷] حال اگر پیمانی بین تو و دشمن منعقد شد یا در پناه خود او را امان دادی به عهد خویش وفادار باش و به آنچه برعهده گرفتی امانتدار باش.
مدت وفای به عهد: شرط اصلی لزوم وفای به عهد و پیمان این است که التزام دو طرفی باشد; اما اگر یک طرف آن را نقض کرد یا در صدد توطئه و نقض عهد بود، طرف مقابل ملزم به وفاداری نیست:
(وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْم خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواء إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنِینَ);[۱۸] اگر از گروه خوف آن داشتی که در پیمان خیانت کنند، یکسره پیمان را لغو کن و به آنان اعلام کن که همانند خودشان عمل خواه کرد، همانا خداوند خائنان را دوست ندارد.
پس اگر در جایی قرائنی یافت شود بر این که دشمن درصدد توطئه و هجوم است، باید پیشدستی کرد و پیمان را تا زمانی که بیم توطئه نباشد لغو کرد.
۳. ادای امانت
یکی دیگر از مسائل اخلاق بین الملل، ادای امانت است. این مسأله مختص به مسلمانان نیست، بلکه تمام ملل و ادیان آن را قبول دارند و اگر کسی آن را رعایت نکند مورد مؤاخذه واقع می شود و این موضوع جزء مستقلات عقلیه است; یعنی عقل بدون کمک وحی آن را درک میکند:
(إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها);[۱۹] خدا به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبشان بازگردانید.
امانت معنای وسیعی دارد و هرگونه سرمایه مادی و معنوی را در تمام شئون زندگی اجتماعی، سیاسی و اخلاقی شامل می شود و طبق آیه فوق، در هچ امانتی نسبت به هیچ کس نباید خیانت کرد و، در حقیقت، این مسأله جزو حقوق بشر حساب می شود. در شأن نزول آیه فوق آمده است: زمانی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مکه را فتح کرد، عثمان بن طلحه را که کلیددار کعبه بود احضار کرد و کلید را از او گرفت، تا درون کعبه را از وجود بتها پاک سازد. عباس عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله)پس از انجام این مقصود تقاضا کرد که پیامبر(صلی الله علیه وآله) با تحویل کلید کعبه به او، مقام کلیدداری بیت الله را که در میان عرب یک مقام برجسته بود، به او بسپرد; ولی پیامبر(صلی الله علیه وآله)، برخلاف این تقاضا، پس از تطهر خانه خدا از لوث بتها، در حالی که آیه (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها) را تلاوت مینمود در خانه را بست و کلید را به عثمان بن طلحه داد.[۲۰]
خداوند در کنار امر به ادای امانت، از خیانت در امانت هم نهی فرموده است:
(...[لا]تَخُونُوا أَماناتِکُمْ);[۲۱] در امانتهای خود خیانت روا مدارید.
حتی خداوند عده ای از اهل کتاب را به خاطر این که ادای امانت می کنند، می ستاید و عده ای را که در امانت خیانت می کنند نکوهش می کند:
(وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطار یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینار لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً);[۲۲] بعضی از اهل کتاب اگر ثروت زیادی را به رسم امانت به آنها بده، به موقع آن را پس خواهند داد و بعضی دیگر، حتی اگر یک دینار به آنها بسپاری از ادای آن سرباز می زنند، مگر این که در برابر آنها توانایی و قدرت داشته باشی.
اهمّیّت ادای امانت به حدی است که امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
«ان ضارب علی بالسیف و قاتله لو ائتمنی و استنصحنی و استشارنی ثم قبلت منه لادیت الیه الامانة»;[۲۳] اگر قاتل علی امانتی پیش من می گذاشت و یا از من نصیحتی می خواست و یا با من مشورت می کرد و من آمادگی خود را اعلام می داشتم، قطعاً حق امانت را ادا می کردم.
پی نوشتها
[۱]. نساء: ۱۳۵.
[۲]. عبدالواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، (تهران: چ چهارم، ۱۳۳۷) ج ۱، ص ۱۲۴.
[۳]. مائده: ۸.
[۴]. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، (قم: انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چ چهاردهم، ۱۳۷۴) ج ۴، ص ۳۰۲.
[۵]. طبرسی، مجمع البیان، (قم: مکتبة آیة الله مرعشی، ۱۴۱۳) ج ۲، ص ۶۹.
[۶]. شعبة الحرانی، تحف العقول، (قم: انتشارات علمیة الاسلامیه، چ اول، ۱۳۶۳) ص ۸۹.
[۷]. ممتحنه: ۸.
[۸]. ممتحنه: ۹.
[۹]. مائده: ۴۲.
[۱۰]. وسائل الشیعه، ج ۱۵، باب ۱۹، ح ۱.
[۱۱]. بقره: ۱۹۰.
[۱۲]. محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، (قم: منشورات جامعه مدرسین) ج ۲، ص ۶۱.
[۱۳]. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
[۱۴]. انفال: ۵۵ ـ ۵۶.
[۱۵]. مائده: ۱.
[۱۶]. توبه: ۴.
[۱۷]. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
[۱۸]. انفال: ۵۸.
[۱۹]. نساء: ۵۸.
[۲۰]. طبرسی، مجمع البیان، (بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ اول، ۱۴۱۵) ج ۳، ص ۱۲.
[۲۱]. انفال: ۲۷.
[۲۲]. آل عمران: ۷۵.
[۲۳]. حویزی، تفسیر نور الثقلین، (بیروت: مؤسسة التاریخ العربی، چ چهارم، ۱۴۲۲) ج ۲، ص ۸۲.
نویسنده: محمد رضا هفت تنانیان
نظرات شما عزیزان: