موانع تحقق اخلاص حب به نام و نان، مانع اخلاص برايم فرقي نمي كند نيت اخلاص، بي پاداش و سپاس
از سوي ديگر، روان آدمي به سبب گرايش به علو و بزرگي و عزت و مجد، به ماديات بسنده نمي كند و خواسته هايي را دارد كه مي خواهد آن را ارضاء كند. اين گونه است كه امور اعتباري براي پاسخ گويي به اين نيازها نيز خود را مطرح مي كند و خواهان پاسخ هاي مناسب و شايسته مي شود. بنابراين، دومين مانع در سر راه اخلاص و پيراستگي انسان از غير خداوند خودنمايي و شهرت طلبي است كه اجازه نمي دهد اخلاص تحقق يابد.
به سخن ديگر، نان و نام به عنوان دو نماد از خواسته هاي مادي و اعتباري، مهم ترين موانع در سر راه تحقق اخلاص هستند.
انسان به طور طبيعي در جهان مادي نيازمند پاسخ گويي به نيازهاي جسماني و مادي خود است و نمي تواند آن را به كنار نهد. فشاري كه تشنگي و گرسنگي و شهوت هاي ديگر جنسي و غيرجنسي بر انسان وارد مي سازد، چنان سنگين است كه هيچ بشري نمي تواند به عنوان بشريت از زير بار آن شانه خالي كند؛ زيرا شانه خالي كردن به معناي نيستي و نابودي و مرگ و هلاكت است. از اين رو بيشترين تلاش آدمي در زندگي دنيوي در پاسخ گويي به نيازهاي جسماني و مادي از جمله نوشيدن و خوردن و خواب و شهوت جنسي و مانند آن است؛ زيرا جسم مادي انسان، در تفسير آسايش و آرامش، معنايي ديگر جز ارضاي آنها نمي يابد. بنابراين، در تعريف سعادت و خوشبختي، پاسخ گويي به لذت هاي مادي و شهوات را اصل اساسي برمي شمارد و به عنوان مؤلفه و عناصر قوام بخش سعادت معرفي مي كند.
از سويي ديگر، روان آدمي نيز خواسته هايي دارد و به عنوان كمالات در پي پاسخ گويي به آنهاست، از اين رو اموري به عنوان امور اعتباري كه به شكل امور معنوي مي باشد، خود را بر انسان تحميل مي كند. شهرت، اعتبار، نام و نشان، قدرت، حكومت، فرمانروايي و مانند آنها از اموري است كه روان آدمي به شدت در پي آن است و آن را همه چيز خود مي شمارد و خواهان پاسخ هاي كمال و تمام مي باشد تا ارضا شود.
اگر به انسان هاي معمولي و عادي پيرامون خود بنگريد، همه اين موارد را به خوبي مي توانيد شناسايي و ردگيري كنيد. كساني كه همه همت و تلاش خويش را كسب مال و ماديات قرار داده و حتي اگر شده با ظلم و تجاوز به حقوق ديگران، آن را كسب مي كنند و با شمارش آن خود را خوشبخت مي شمارند، اهل كنز و گنج اندوختن هستند؛ چرا كه آن را مايه خلود و جاودانگي مي دانند. (همزه، آيات 2 و 3 و آيات ديگر)
از نظر قرآن اين دسته از انسان ها، خداي خويش را نان و ماديات قرار داده اند و به جاي اينكه متاله و خدايي شوند، مادي مي شوند و حب و عشق آن به عنوان هدف كمالي تمام تن و روان ايشان را دربرمي گيرد: و تحبون المال حبا جما؛ و مال را دوست داريد، دوست داشتني بسيار.» (فجر، آيه 20) اين گونه است كه دنيا پرستان، هر چيزي غير از خداوند را همانند خدا، محبوب خويش قرار مي دهند و حتي گاه غير خدا را بيش از خدا محبوب مي دارند: و من الناس من يتخذ من دون الله اندادا يحبونهم كحب الله؛ از مردمان كساني است كه غير خدا را شريك خداوند قرار داده و آن غير خدا را دوست مي دارند، همانند دوستي خداوند. (بقره، آيه169)
اينان نسبت به خدا و آخرت اهل زهد هستند و به جاي اينكه نسبت به دنيا و ماديات اهل زهد باشند، برعكس عمل مي كنند و دنيا تمام عشق ايشان است. پيامبر(ص) فرمود: اي علي! چگونه اي هنگامي كه زاهدترين مردمان را نسبت به آخرت مي بيني؟! آناني كه به دنيا رغبت دارند و ميراث را در هم مي خورند و جمع كردن مال را دوست مي دارند و دين خدا را ابزار دغل كاري خود قرار داده اند. (تفسير فرات الكوفي، ص210 و نيز مجمع البحرين، طريحي، ج5، ص372)
محبت دنيا و ماديات در دل هاي ايشان چنان خانه كرده كه اگر همه آن را پر نكرده باشد و جايي براي آخرت و خدا هم باقي گذاشته باشد، اين خدا و آخرت در گوشه اي و در كنجي قرار گرفته كه در بسياري از اوقات ديده نمي شود و شخص يا اين شريك را فراموش كرده يا از آن غفلت دارد؛ زيرا همه همت و تلاش خويش را ماديات و نان قرار داده است و خدا ديگر ديده نمي شود. بدين ترتيب دنيا براي ايشان زينت و آراسته مي شود و ماديات و دنيا اصالت مي يابد. خداوند درباره اين گونه مردم مي فرمايد: «محبت امور مادي از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسب هاي نشاندار و دامها و كشتزارها براي مردم زيبا جلوه داده شده اما اينها مايه تمتع زندگي دنياست، و حال آنكه فرجام نيكو نزد خداست.» (آل عمران، آيه14)
دسته ديگر از مردم كه كمي معنويت گرا هستند، مي خواهند افزون بر غرايز و جسم خويش، روان خود را نيز ارضا كنند. اين گونه است كه دنياي اعتباريات براي ايشان ارزش مي يابد و عناوين و اسم و نام براي آنان چنان جلوه گري مي كند كه گاه حتي نان و ماديات خويش را فداي آن مي كنند. اينان چنان نام و نشان برايشان ارزش مي يابد كه چشم بر همه چيز مي بندند تا به اين خواسته روان و نفس خويش پاسخ گو باشند اينان، همان دولت مردان و صاحب منصبان و اشراف و ثروتمنداني هستند كه با ماشين و كاخ و اسب و ديگر چيزهاي مادي پز مي دهند و عده اي را اجير مي كنند تا با آنان در خيابان و مجالس حركت كنند و چشم مردم را از مقام و منصب خويش پر كنند. براي عبور و مرور ايشان مي بايست خيابان ها بسته شود و همگي دست به سينه بايستند و براي نام و نشان آنان هورا بكشند تا اين گونه ارضا شوند. خداوند درباره قارون مي گويد: «قارون از قوم موسي بود و بر آنان ستم كرد و از گنجينه ها، آن قدر به او داده بوديم كه كليدهاي آنها بر گروه نيرومندي سنگين مي آمد، آن گاه كه قوم وي بدو گفتند: «شادي مغرورانه مكن كه خدا شادي كنندگان مغرور را دوست نمي دارد... پس قارون با كوكبه خود بر قومش نمايان شد، كساني كه خواستار زندگي دنيا بودند گفتند: «اي كاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما هم داده مي شد واقعا او بهره بزرگي از ثروت دارد.» (قصص، آيات76تا 79)
همين پز دادن هاي اهل نام و نشان موجبات گمراهي بسياري از مردم را فراهم مي آورد. از اين رو برخي از مردم با ديدن شوكت كاروان حمال هاي گنج و نگهبانان قدرتمند و محافظان شخصي، آرزو كردند كه مانند قارون شوند. (همان آيات و آيات ديگر)
ساخت كاخ هاي بزرگ و راه اندازي مهماني هاي باشكوه و مانند آن، از مواردي است كه اهل اعتبار به آن دل خوش داشته اند و مي كوشند تا اين گونه روان خويش را ارضا كنند.
خداوند در آياتي از جمله22 و 23 سوره يونس و آيات65 و 66 سوره عنكبوت، از مهم ترين موانع اخلاص را رفاه طلبي و تمتع بسيار از نان و نام مي داند و از مردم مي خواهد تا همواره خود را فقير ذاتي بدانند و هرگز فراموش نكنند كه مضطر به سوي خداوند هستند؛ چرا كه اين اضطرار آگاهانه و عالمانه به انسان كمك مي كند تا هدف، وسيله، بلكه همه چيزش را خدا قرار دهد و تنها به خداوند چشم داشته باشد و از غير او چشم بپوشد.
بر اين اساس، اگر كسي به قصد كسب روزي حلال تلاش كند و يا از نام خود براي رسيدن خود و ديگران به كمالات بهره گيرد، اين همان عبادت محض است زيرا شخص، نيت خدايي شدن دارد و مقصود و مقصد عمل و كارش، خداست و در حقيقت ناظر به خدا عمل مي كند.
اين همان معناي انقطاع از غير خدا و اتصال به خداوند است كه بركات و آثار بيروني و دروني بسياري را به همراه خواهد داشت. اينكه خداوند مي فرمايد از غيرالله ببريد و به سوي خداوند بگريزيد: ففر واالي الله (ذاريات، آيه50) به معناي بريدن از همه چيز از جمله نان و نام براي رسيدن به خداست.
كسي كه مثلا مقاله اي مي نويسد، كتابي منتشر مي كند، مسجد و مدرسه اي مي سازد مداحي و سخنراني مي كند، مهماني مي دهد، كمك به بينوايان مي كند و هزاران كار خير ديگر انجام مي دهد، اگر قصد و هدفش رسيدن به رضاي خدا و در عين حال كسب مال و منال يا شهرت و اعتبار و نظاير آن باشد بداند كه كارش براي خدا نيست و ذخيره اي در روز بازپسين براي او اندوخته نخواهد شد. حكايت زير بسيار گويا و شنيدني است:
علامه محمدتقي جعفري فرمود: «هركاري كه مي كنيد براي خدا بكنيد نه براي خودتان و نه حتي براي آيندگان، كار بايد براي خدا باشد و نيت بايد خالصا لوجه الله باشد، آن گاه مثالي از زندگي خود ذكر كردند و فرمودند:
آن زماني كه من در نجف شروع كردم به شرح مثنوي مولوي، يكي از بزرگان اهل معرفت درنجف به بنده گفت: «فلاني اگر اين چيزهايي كه مي نويسي، روزي به نام كس ديگري منتشر شد و يا اينكه گفتند مثلا از پشت كوه پيدا كرده ايم و نمي دانيم نويسنده اش كيست، شما در درون خودت ببين نارضايتي و يا چيزي احساس مي كني يا نه؟ اگر ديدي ناراضي و ناراحت بودي و علاقه مند بودي كه به نام تو اين كارها انجام شود پس بشوي اين اوراق را و بريز دور آنها را كه زحمت بيهوده است و فايده اي ندارد؛ ولي اگر ديدي برايت هيچ مسئله اي نيست كه اينها به نام كس ديگري منتشر شود و يا بدون ذكر نام شما منتشر گردد، خوب، پس ادامه بده كه براي خداست. و ايشان فرمود: من هم از همان ابتدا حقيقتاً نيتي اينچنين كردم كه اگر اين كتاب (شرح مثنوي) روزي به نام كس ديگر چاپ شد و يا اصلا نام مرا ذكر نكردند برايم هيچ فرقي نكند.»
(روزنامه اطلاعات، يادنامه نخستين سالگرد درگذشت علامه جعفري)
كسي كه خالصاً لوجه الله كاري مي كند آخرت خود را دارد و دنيايش هم امكان دارد تامين شود و به پول و شهرتي برسد اما اگر براي آخرت نباشد و براي دنيا كار كند، آخرت خود را از دست داده و براي دنيا هم معلوم نيست برسد يا نرسد.
تجربه نشان داده اگر انسان از نام و نشان خواهي بگريزد، خداوند نام و نشان او را بزرگ مي كند و در مقابل، كساني كه به دنبال مشهورشدن و مطرح كردن خود هستند، به جايي نرسيده اند و اگر در ظاهر به مقصود خود برسند، فاقد بهره اخروي و اجر معنوي خواهند بود.
بسياري از ما انسانها كاري را كه براي ديگري انجام مي دهيم هرچند در زبان مي گوييم كه براي خدا بوده اما در دل خود توقع جبران و پاداش و يا حداقل تشكر را داريم و اين خود نشان از آن دارد كه كار ما ناخالصي دارد و صددرصد براي خدا نيست.
براين اساس بايد گفت معيار اينكه بدانيم كار ما خالصانه بوده يا نه اين است كه اگر پس از انجام كاري، انتظار تلافي كردن و جبران و يا تشكر و تقدير داشتيم عمل ما به طور حتم براي خدا نبوده، اما اگر براي ما فرقي نكند كه كسي از ما تشكر كند و يا جبران نمايد يا نه، پس بايد بدانيم عمل خالصانه به محضر خدا تقديم نموده ايم.
خداوند در سوره انسان با اشاره به اهل بيت(ع) به عنوان الگوها و اسوه هاي كامل اخلاص مي فرمايد كه ايشان در كارهاي نيك خويش نيت خير و خالصي داشته اند و كاري را براي مزد و تشكر انجام نمي دادند: انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء و لاشكورا؛ «ما براي خشنودي خداست كه به شما مي خورانيم، توقع پاداش و تشكر از شما نداريم» (الانسان، آيه9)
اما اينكه نيت ايشان وجه الله بوده و پاداش و سپاسي را در كارهايشان نمي خواستند، به معناي اين نيست كه ديگراني كه براي ايشان كاري انجام شده پاداش ندهند و يا سپاس نگويند؛ زيرا مي بايست از خداوند چنان كه خود درهمين سوره گزارش داده يادگرفت؛ خداوند خود از اهل بيت(ع) ستايش كرده و پاداش بزرگ در دنيا و آخرت به ايشان عطا نموده و بهشت را به آنان بخشيده است. (انسان، آيات 11 تا 15)
به عبارت ديگر اهل بيت كارشان را بدون چشم داشت پاداش و تشكر و صرفا براي رضاي خدا انجام مي دادند: انما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاء ولاشكورا، و خداوند هم به بهترين نحو از آنان تشكر كرده و پاداش گرانقدر به آنها داد: «ان هذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكورا».
پس، از آنچه گفته شد نتيجه گرفته مي شود كه انسان بايد در همه كارها و نيات خويش، وجه الله و رضاي خداوند را مدنظر قراردهد و اخلاص را تمام كند و بداند كه قيد و بند نام و نان، زائل كننده اخلاص و برباددهنده تمام زحمات و كارهاي اوست.
منبع : روزنامه کیهان
نظرات شما عزیزان: