هر ساله گروههاى بسیارى از مسلمانان براى اداى مناسك حج و رفع مشكلات و مسائل عملى و نظرى خود به حرمین (مكّه و مدینه) رهسپار مى شدند و در آنجا بود كه آنان با امام صادق علیه السلام و مدرسه بزرگ آن حضرت برخورد مى كردند و هر آنچه را كه مى خواستند در نزد حضرتش مى یافتند. فتوحات اسلامى، موجب شد تا برخوردهاى نیرومندى میان مسلمانان و تازه مسلمانان پدید آید. از آنجا كه بیشتر مسلمانان درك و بینشى شایسته و استوار از اسلام نداشتند، این برخوردها به نتیجه اى نامطلوب و منفى انجامید، و مسلمانان را به دو گروه تقسیم كرد. گروه اوّل محافظه كاران و قشرى گرایانى بودند كه تنها جنبه ظاهرى دین را گرفته و از فهم جوهر و حقیقت و كُنه آن بازمانده بودند. اینان عقل و خرد خود را همراه با آن معیارها گم كرده بودند. گروه خوارج از پیشتازان این گرایش بودند چنان كه اشاعره نیز این گونه بودند، البته با ملاحظاتى در طوایف آنها از نظر اختلاف در كمیّت و كیفیّت. گروه دوّم تندروهایى بودند كه شدیداً از وضع موجود در جامعه تأثیر پذیرفته بودند. اینان معیارها را به كنارى افكنده و تنها بدانچه عقلهاى كوته آنها بر حسب اختلاف گرایشها و دگرگونى شرایط، به آنان دیكته مى كرد، اكتفا كرده بودند. در پیشاپیش این گروه، ملحدان و پس از آنها بافاصله بسیار، معتزله و دیگر فرقه هایى كه بدیشان نزدیك بودند، جاى داشتند. بنا به طبیعت وضع اجتماعى موجود در آن روزگار كه مرتد، بد حال تر از كافر اصیل قلمداد مى شد، آنان مجبور به استتار بودند. اگر چه مرتدان در همان هنگام جزو اقلیّت به شمار مى آمدند، امّا اندیشه هایشان را از آبشخور فلسفه یونان، سیراب مى كردند. اعراب تا آن روزگار با اندیشه هاى یونانى هیچ آشنایى نداشتند، آشنایى آنان هنگامى آغاز شد كه نهضت ترجمه در عصر امام صادق علیه السلام و پس از آن صورت پذیرفت. از این رو تنها شمار اندكى از مسلمانان كه تمام ابعاد فلسفه نظرى اسلام را درك كرده و به وجوه تفاوت میان آنها و دیگر تئوریها پى برده بودند، مى توانستند با اقامه دلیل و برهان اصول فكرى اسلام را اثبات كنند و اصول و تئوریهاى دیگر مكاتب را در هم بكوبند. طوایف گوناگونى از گوشه و كنار جهان اسلام در آن روزگار به فرا گیرى علم و دانش شتاب ورزیدند و براى دستیابى به دانش بیشتر، خود را به محضر امام صادق علیه السلام رساندند. مركز حساسى كه آن حضرت انتخاب كرده بود، دستیابى آنان را به وى آسان مى ساخت چرا كه آن حضرت در بیشتر عمر خود، مدینه را كه به مثابه عصب حساس جهان اسلام به شمار مى آمد به عنوان مقرّ و پایگاه خود اختیار كرد این عده اندك با كسانى برخورد مى كردند كه معلومات آنها بر مجموعه اى از احادیثى كه از ابوهریره و امثال او روایت شده بود محدود بود و اصلاً به تناقضات فراوانى كه در آنها به چشم مى خورد، توجه نشان نمى دادند. اینان خود را بر حقّ گمان مى كردند و مى پنداشتند كه از توانایى كافى براى اثبات ادعاهاى تو خالى و بى اساس خود بهره مندند. از این رو مى بینیم كه هر كدام از آنها حزبى راه مى اندازد و مردم را پنهانى به خود فرا مى خواند. بنابر این، امام بر خود لازم دید كه در برابر این گروهها به ستیزه برخیزد و اوهام باطل آنها را از هم بشكافد. امام صادق علیه السلام براى مقابله با موج الحادی سه طرح خردمندانه ترسیم كرد: 1 - او قسمتى از مدرسه اش را به كسانى اختصاص داد كه از فلسفه یونان بالأخص و سایر فلسفه ها بالأعم آگاهى داشتند و بخوبى از نظر اسلام درباره آنها و دلایلى كه آن فلسفه ها را نقض مى كرد، آگاه بودند. كسانى همچون هشام بن حكم متكلم پرآوزه و عمران ایمن و محمّد بن نعمان احول و هشام بن سالم و دیگر مشاهیر علم و حكمت و كلام كه به معیارهاى نظرى اسلام نیز آگاه بودند. 2 - آن حضرت به نوشتن رساله هاى همچون "توحید مفضل"(2) و"اهلیجه"(3) اقدام كرد. 3 - رویارویى شخصى با سران اندیشه هاى الحادى. خدایا به آبروی امام صادق علیه السلام ما را در زمره دانشجویان ممتاز دانشگاه بزرگ جعفری قرار بده. پی نوشت: 1- مفضل بن عمر- مجلسى، توحید مفضل، ص 11. 2- حدیث «اهلیجه» متضمن مناظره امام صادق علیه السلام است با طبیب هندی که در نتیجه شبهه هائی که آن طبیب در زمینه توحید داشته است رفع گردیده است.
شکل گیری موجی الحادى در دوران زندگى امام
عملکرد خردمندانه امام در برابر موج الحادی
فرآوری: فاطمه سر فرازی
نظرات شما عزیزان: