تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 51777
بازدید دیروز : 113413
بازدید هفته : 199561
بازدید ماه : 197490
بازدید کل : 1806688
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 31 / 6 / 1395

اولین کسی که وارد بهشت می شود

 


رسول اکرم صلی الله علیه وآله خطاب به امیر مۆمنان علیه‌السلام فرمودند :

«مهر تو، ایمان و دشمنی تو، نفاق است. دوستدارت اولین کسی است که وارد بهشت می‌شود و دشمنت نخستین کسی است که وارد دوزخ می‌شود. (ابن صباع المالکی؛ علی بن محمد بن احمد، الفصول المهمة فی معرفة احوال الائمة علیهم السلام، ص 127)»

 


امام علی

سپاس آن ذات بی همتا را که نام مبارک علی علیه‌السلام را بر صدر کاینات نوشت تا خلقت انسان بی آغاز و انجام نماند و سلام بر علی علیه‌السلام که ابتدای عشق و منتهای عاشقیست.

کاش در این نورانی‌ترین لحظات زندگی با باران مداوم حضورش این عطش بی پایان را به پایان برساند که تنها عشق او شایسته تسخیر دل‌هاست.

بیاییم دلِ اهل خانه را آب و جارو زنیم، گرد و غبار کدورت از آن‌ها بزداییم و پنجره‌هایش را به روی نسیم بهاری بگشاییم.

آن‌ها هم که سرشتی فاطمی دارند همراه نسیم بهاری خواهند شد و این مزه شادمانی در کامِ آن‌ها سرایت خواهد کرد. آن گاه می‌توانی در صفحه دیوار اتاق بنویسی:

خانه‌ام پُر زِ عطر ِنام علی - علیه‌السلام- است .

 

راه های سعادت و رستگاری را به هموار کنیم

در کتب روایی گفتگویی میان امام باقر علیه‌السلام و جابر داریم که حضرت به جابر می‌فرماید :

ای جابر! آیا برای رستگاری و سعادت انسان، همین قدر کافی است که بگوید: دوستدار علی علیه‌السلام هستم، اما به دستورات خدا عمل نکند؟ اگر کسی بگوید: من دوستدار پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله هستم. اما از دستورات و رفتار آن حضرت پیروی نکند، دوستی رسول خدا و علی علیه‌السلام سبب رستگاری او نمی‌شود.

ای شیعیان! از خدا بترسید و به دستوراتش عمل کنید. خدا با هیچ کس قرابت و خویشی ندارد. گرامی‌ترین مردم نزد خدا کسی است که پرهیزکارتر و با عمل‌تر باشد. ای جابر! به خدا سوگند، وسیله ای برای تقرب به خدا نیست، جز اطاعت و فرمان برداری.

برات آزادی از دوزخ در دست ما نیست، هرکس مطیع خدا باشد، دوست و محب ما است، و هر کس از دستورات خدا سرپیچی کند، دشمن ما است. ولایت و دوستی ما جز با عمل صالح و پرهیزکاری حاصل نمی‌شود. (وافی، جلد یک، جزء سوم، ص 38)

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 30 / 6 / 1395

«اِنِّما وَليُّكُمْ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصلَّوهَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاهَ وَ هُمْ راكِعُونَ» مائده/55
[ولي و سرپرست و رهبر شما تنها خدا است و پيامبر او ، و آنها كه ايمان آورده‏اند و نماز را بر پا مي‏دارند و در حال ركوع زكات مي‏پردازند].


شأن نزول
بسياري از مفسّران و محدثان در شأن نزول اين آيه نقل كرده ‏اند كه اين آيه در شأن علي (ع) نازل شده است .
«سيوطي» در «الدّرالمنثور» در ذيل اين آيه از «ابن عباس» نقل مي‏كند كه علي (ع) در حال ركوع نماز بود كه سائلي تقاضاء كمك كرد و آن حضرت انگشترش را به او صدقه داد ، و پيامبر (ص) از او پرسيد: «چه كسي اين انگشتر را به تو صدقه داد؟»، که آن مرد سائل اشاره به امیرالمومنین علي (ع) كرد و گفت: «آن مرد كه در حال ركوع است». و در اين هنگام آيه «اِنِّما وَليُّكُمْ اللهُ وَ رَسُولُهُ ...» نازل شد. (تفسير الدر المنثور 2/293).
برای مطالعه و تحقیق و اطمینان بیشتر می توانید به ادرسهای زیر که برگرفته از تفسیرهای اهل تسنن است
مراجه نمایید :
تفسير الطبري
http://www.altafsir.org/Tafasir.asp?tMadhNo=2&tTafsirNo=91&tSoraNo=5&tAyahNo=55&tDisplay=yes&Page=1&Size=1&LanguageId=1
تفسير الغرناطي
http://www.altafsir.org/Tafasir.asp?tMadhNo=2&tTafsirNo=88&tSoraNo=5&tAyahNo=55&tDisplay=yes&UserProfile=0&LanguageId=1
تفسير الحلبي
http://www.altafsir.org/Tafasir.asp?tMadhNo=2&tTafsirNo=79&tSoraNo=5&tAyahNo=55&tDisplay=yes&UserProfile=0&LanguageId=1
تفسير مقاتل بن سليمان
http://www.altafsir.org/Tafasir.asp?tMadhNo=2&tTafsirNo=67&tSoraNo=5&tAyahNo=55&tDisplay=yes&UserProfile=0&LanguageId=1
تفسيرالمدقق والمصنف ابو السعود
http://www.altafsir.org/Tafasir.asp?tMadhNo=2&tTafsirNo=28&tSoraNo=5&tAyahNo=55&tDisplay=yes&UserProfile=0&LanguageId=1
تفسير السيوطي
http://www.altafsir.org/Tafasir.asp?tMadhNo=2&tTafsirNo=26&tSoraNo=5&tAyahNo=55&tDisplay=yes&UserProfile=0&LanguageId=1
تفسير السمرقندي
http://www.altafsir.org/Tafasir.asp?tMadhNo=2&tTafsirNo=11&tSoraNo=5&tAyahNo=55&tDisplay=yes&UserProfile=0&LanguageId=1
تفسير الطبري
http://www.altafsir.org/Tafasir.asp?tMadhNo=1&tTafsirNo=1&tSoraNo=5&tAyahNo=55&tDisplay=yes&Page=2&Size=1&LanguageId=1

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 30 / 6 / 1395

دلالت آیه ی انما ولیکم الله، بر ولایت علی علیه السلام

«إنما ولیکُم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یُقیمونَ الصلاه و یؤتون الزکاه و هُم راکعون».[1]
همانا ولی شما خدا و رسول او و کسانی هستند که ایمان آورده، نماز بر پا می-دارند و در حال رکوع زکات می دهند. 


در بسیاری از کتب اسلامی و منابع اهل سنت، روایات متعددی ناظر بر این که آیه ی فوق در شأن علی (علیه السلام) نازل شده، نقل گردیده که در برخی از آنها به مسأله ی بخشیدن انگشتر، در حال رکوع اشاره شده و در برخی دیگر، تنها به نزول آیه-ی شریفه در حق علی (علیه السلام) بسنده شده است.
در میان کتب معروف اهل سنت، بیش از سی کتاب یافت می شود که در میان آنها این حدیث نقل شده که از جمله ی آنها می توان این کتب را نام برد:
محبّ الدین طَبَری در ذخار العُقبی صفحه ی 88 سیوطی در لباب النقول صفحه ی 90    طبری در تفسیر طبری صفحه ی 165   رازی    فخر رازی در تفسیر کبیر ذیل آیه ی مذکور
نکته ی قابل توجه در آیه این است که شروع آن با لفظ «إنَّما» است. این لفظ مفید حصر است، یعنی: «ولی و سرپرست شما فقط این افراد هستند».
* شاید رکوع به معنی خضوع باشد!
شکّی نیست که رکوع در این آیه ی شریفه، به معنای رکوع نماز است نه به معنای خضوع و خشوع. چرا که در عرف شرع و اصطلاح قرآن، هنگامی که لفظ «رکوع» به کار گرفته می شود به همان معنای عرفی و اصطلاحی خود (یعنی رکوع در نماز) حمل می شود، و علاوه در شأن نزول آیه روایات متعدّدی از طریق شیعه و سنی نقل شده که همگی بر این دلالت می کنند که آیه ی شریفه در شأن علی (علیه السلام) وارد شده که در حال رکوع انگشتر خود را به سائل بخشید. همچنین ذکر «یُقیمونَ الصَّلاه» نیز خود شاهد بر این موضوع است؛ چرا که در هیچ موردی در قرآن کریم نداریم که تعبیر شده باشد، زکات را با خضوع بدهید، بلکه زکات را باید با اخلاص و عدم منّت داد.
* شاید «ولیّ» به معنی دوست باشد!
همچنین شکی نیست که کلمه ی ولیّ در این آیه ی شریفه به معنای دوست و یا ناصر نیست؛ چرا که دوستی و یاری کردن مخصوص کسانی نیست که نماز می خوانند و در حال رکوع زکات می دهند بلکه دوستی و نصرت، یک حکم عمومی است که همه ی مسلمانان را در بر می گیرد. همه ی مسلمین باید یکدیگر را دوست بدارند و یاری کنند؛ حتی کسانی که زکات بر آنها واجب نیست.
* شاید منظور آیه شخص علی (علیه السلام) نباشد!
عبد الحمید آلوسی عالم اهل سنت، در کتاب «نثر اللآلی علی نظم الأمالی»[2] هنگامی که به این آیه می رسد می گوید: اگر منظور از آیه خصوص علی است چرا با لفظ «الَّذین» که برای جمع است، آمده است؟ در حالی که لفظ جمع، قابل تطبیق بر یک نفر نیست. اما جواب بر اشکال:
1. اگر حکمی به صورت عمومی صادر شود ـ برای تشویق دیگران ـ و سپس موضوع آن به حسب انطباق خارجی مقید به فردی خاص شود، این گونه سخن گفتن بسیار بلیغ تر می باشد.  به عبارت دیگر این تعبیر یا به خاطر آن است که اهمّیَّت موقعیّت و نقش مؤثّری که آن فرد در این کار داشته روشن شود و یا به خاطر آن است که حکم در شکل کلّی عرضه شود اگر چه مصداق آن منحصر در یک نفر باشد؛ برای آن نظایر زیادی در قرآن کریم وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
* «و منهم الذین یؤذون النبی و یقولون و اذن…»[3]
همه مفسران اتّفاق نظر دارند که این آیه در مورد تنها یک نفر از منافقین نازل شده است. با وجود این که آیه با لفظ «الّذین» که لفظ جمع است، موضوع توهین به ساحت مقدّس پیامبر اکرم  (صلی الله علیه وآله) را بیان می کند.[4]
* «و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا و آخر سیئا…».[5]
در این آیه ی شریفه خداوند متعال با لفظ جمع از برخی منافقین یاد می کند که به گناه خود اعتراف کردند، در حالی که این آیه در مورد یک نفر نازل شده است و او «ابو لبابه ی انصاری» است.[6]
توجّه: زَمَخشری مفسّر اهل سنت در کتاب کشّاف می گوید: این آیه در شأن علی (علیه السلام) نازل شده. و علّت جمع آمدن ضمیر آن را این می داند که دیگران هم به انجام چنین کاری بپردازند تا از پاداش آن بهره مند گردند.[7]
2. در ادبیات عرب مکرّر دیده می شود که از لفظ مفرد به لفظ جمع تعبیر می شود، مثلاً در آیه ی مباهله[8] می بینیم که کلمه ی «نسائنا» به صورت جمع آمده در صورتی که با توجه به شأن نزول ها منظور از آن خصوص فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) است. همچنین «أنفسنا» جمع آمده است در صورتی که از مردان غیر از وجود مقدس پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)  و علی (علیه السلام) کسی در آن جریان نبود.

احــمد نبـــاتی
________________________________________
[1]   . سوره ی مائده، آیه ی 55     
[2]   . نثر اللآلی، ص169 
[3]   . سوره ی توبه، آیه ی 61
[4]   . به عنوان مثال رجوع کنید به تفسیر جامع الأحکام قُرطُبی، ج8، ص122 
[5]   . سوره ی توبه، آیه ی 102
[6]   . تفسیر القرطبی، ج8، ص242  
[7]   . تفسیر کشّاف، ذیل آیه ی (إنَّما ولیکم الله)  
[8]   . سوره ی آل عمران، آیه ی 61
------------------------------------------
برگرفته از وبلاگ هم اندیشی دینی

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 30 / 6 / 1395

 

آيه ولايت در قرآن

بسم الله الرحمن الرحيم
انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يؤتون الزكوه و هم راكعون
آقاي ليند اين بار به سراغ آيه ولايت ( آيه 55 سوره مائده ) كه به اجماع نظر تقريبا همه محدثين و راويان حديث و تاريخ اسلام ، در شان مولي الموحدين ، امام علي ابن ابيطالب (ع) نازل شده است ، رفته و با دلايل بسيار ضعيف سعي در نفي اين فضيلت بزرگ الهي در مورد اميرالمومنين علي (ع) مي نمايند
با توجه به اينكه اين بحث بنوعي مكمل بحث قبلي در خصوص ولايت امير المومنين علي (ع) مي باشد، دلایل ایشان را بررسی می کنیم.

اين داستان دروغ را زياد شنيده و خوانده ايد که علي(ع) در حال نماز بود که سائلي از راه رسيد و طلب کمک کرد و چون علي(ع)صداي او را شنيد در حال رکوع به انگشتريش اشاره کرد و سائل جلو آمد و انگشتر را بيرون آورد و آنگاه اين آيه نازل شد که انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنو الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزکوه و هم راکعون و اين آيه در مورد علي(ع) و اين عمل او نازل شده است؟اصولا اين آيه ربطي به اين داستان دروغين ندارد .
بنده از ايشان مي پرسم معيارهاي دروغ دانستن يك حديث از نظر ايشان چيست ؟ وقتي قرينه هاي بسياري در خود اين آيه صحت اين روايت را تصديق مي كند و اكثريت قريب به اتفاق محدثين اهل سنت (علاوه بر عموم محدثين شيعه ) نزول اين آيه را با اسناد مختلف و متواتر ، در شان امام المتقين علي بن ابيطالب (ع) وارد مي دانند و صحت اين روايت بنا به دلايلي كه ذيلا آورده مي شود كاملا مورد پذيرش عقل نيز هست . با چه معياري و مدرکی، سخن پروردگار عالميان را در مورد امام علي (ع) دروغ مي انگارند؟
لازم به ذكر است با وجود اين كه شان نزول اكثر آيات قرآن بيش از دو يا سه راوي ندارد ، در مورد شان نزول اين آيه بخصوص قرآن، علاوه بر منابع شيعه ، متجاوز از سي كتاب از معتبرترين منابع اهل سنت نيز به عناوين ذيل الذكر ، روايت مذكور را تاييد كرده و شان نزول آن را در مورد امام علي (ع) و زكات دادن ايشان در موقع ركوع صحيح دانسته اند .
برخي از منابع عبارتند از :
ذخائر العقبي محب الدين طبري ، صحيح نسايي ، مسند ابن شيخ ، مسند ابن مردويه ، تفسير در المنثور ، كنز الاعمال، الكافي الشاف ابن حجر عسقلاني ، لباب النقول سيوطي ، نور الابصار شبلنجي ، فتح االقدير و همچنين جامع الاصول علامه قاضي شوكاني، تذكره سبط ابن جوزي، اسباب النزول واحدي، الجمع بين الصحاح السته ، تفسير طبري ، تفسير در المنثور ، مفاتيح الغيب رازي و کتابهاي متعدد ديگر.
با اين حال چگونه مي توان اين همه احاديث را ناديده گرفت در حالي که در شأن نزول آيات ديگر معمولا به يک يا دو روايت اکتفا مي شود . گويا تعصب و غرض ورزي اجازه نمي دهد که بعضي ها اين همه روايت و اين همه گواهي علماي هر دو فرقه اهل سنت و شيعه را بپذيرند . و بنابراين جاي تعجب نيست آقاي ليند به راحتي به اين حديث متواتر مارک دروغ مي زند و حتي احتمال درست بودن آن را هم رد مي کند .
دليل اول -الذين در اين ايه جمع است اما علي مفرد است در قران هر جا که الذين امده است منظور هر کسي است مثلا الذين ينفقون اموالهم في سبيل الله يا الذين يقاتلون في سبيل الله... و موارد ديگر اما الذي معناي مفرد دارد و منظور از ان شخص معلومي است مثلا الم تر الي الذي حاج ابراهيم ...که منظور نمرود است يا او کاالذي مر علي قريه ...که منظور عزير پيامبر است فکر کنم دليل نخست نياز به تو ضيح ديگري ندارد.
جواب :
در ادبيات عرب مکرر ديده مي شود که از مفرد به لفظ جمع تعبير شده است . در قرآن نيز اين مساله به وفور ديده شده است . يک نظر اجمالي به شان نزولهاي آيات قرآن نشان مي دهد که در اکثر موارد آيه اي که بخاطر عمل يک فرد واحد نازل شده است با الذين شروع شده و خطاب جمع دارد.
مثلا آيه 172 سوره آل عمران که در ماجراي جنگ احد نازل شده است :
الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ايمانا ..... بسياري از مفسران شان نزول آن را درباره نعيم بن مسعود که يک فرد بيشتر نبود مي دانند .
و همچنين در آيه 52 سوره مائده مي خوانيم : يقولون نخشي ان تصيبنا دائره ... که در مورد عبدالله بن ابي نازل شده است . و همچنين در آيه اول سوره ممتحنه ، آيه 8 سوره منافقون و آيات 215 و 274 سوره بقره و آيه 135 سوره آل عمران تعبيراتي ديده مي شود که عموما به صورت جمع است ولي طبق آنچه در شان نزول آنها آمده ، به يک فرد واحد اشاره دارند. فكر مي كنم رددليل اول آقاي ليند نياز به توضيح ديگري ندارد.
دليل دوم- اقامه نماز - يقيمون الصلوه - يعنی انجام همه ارکان نماز بشکل مطلوب ... که شامل رکوع هم ميشود ..اگر منظور ايه رکوع نماز باشد اوردن ان پس از اقامه بی معنی است بعبارت ديگر در اقامه نماز رکوع وجود دارد
به جمله زير دقت كنيم : قرآن مي خواندم و در حين خواندن سوره مائده اذان گفته شد... آيا مي توانيم بگوييم كه چون در اول جمله به خواندن قرآن اشاره شده و قرآن شامل سوره مائده هم مي شود پس عبارت ( در هنگام خواندن سوره مائده ) يك عبارت اضافي است و نبايد گفته شود . اين ديگر چه استدلالي است؟ آيا آدم عاقل مي تواند چنين استدلالي كند؟
مثال هايي از اين قبيل ، بيشمار مي توان آورد اما فكر مي كنم مثال مذكور به حد كافي روشن بود وهيچ لزومي به ذكر مثال ديگر نيست.
دليل سوم- در زمان پيامبر کسی انگشتر بدست نميکرد . رسم داشتن انگشتر مربوط به سالها بعد است ..حتی زمانی که پيامبر نامه ای به کسری پادشاه ايران نوشتند اصحاب به ايشان گفتند اين نامه مورد قبول ايرانيان نيست زيرا انها در زير نامه مهر ميزنند و مهر انگشتری خاص يک رهبر است لذا رسول خدا فرمان داد مهری با عنوان لااله الا الله و محمد رسول الله ساختند و در زير نامه زدند . در هيچ جای ديگری حتی برای يکبار نقل نشده که پيامبر انگشتر بدست ميکرد همينطور در مورد علی نيز اينگونه بود در حاليکه مثلا کيفيت لباس پوشيدن يا غذا خوردن انها نقل شده است

 

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 30 / 6 / 1395

اشاره
روز بیست و چهارم ذی الحجه در تاریخ اسلام، روزی بسیار مهم و سرنوشت ساز است، روزی است که بر اثر یک حادثه کوچک، ولی بسیار عظیم و دارای اهمیت، یکی از آیات الهی بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد. در اثر نزول همین آیه، پیامبر صلی الله علیه و آله پرده از یک مسئله بسیار مهم برداشت و جریان خاتم بخشی علی علیه السلام را به اطلاع مردم رساند.
آیه ای که نازل شد، آیه ولایت بود و خبر مهم، اعلام ولایت و جانشینی امیرمؤمنان علیه السلام بود، که پیامبر صلی الله علیه و آله از سوی پروردگار، از این واقعیت خبر داد و پرده برداشت.


خاتم بخشی امیرمؤمنان علیه السلام
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون»(1)؛ ولیّ شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند ؛ همان کسانی که نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع، زکات می دهند.
از سدّی، مجاهد، حسن، اعمش، عتبة بن ابی حکیم، غالب بن عبد الله، قیس بن الربیع، عبایة بن الربعی، ابن عباس، ابوذر، عبید الله بن عمر بن علی بن ابی طالب، انس، عمار، عبد الله بن سلام و جابر بن عبد الله انصاری چنین روایت کرده اند که: روزی گدایی به مسجد پیامبر آمد و از مردم تقاضای کمک کرد، امّا هر چه درخواست کرد، کسی به او کمک نکرد. او که از کمک مردم مایوس گشته بود، رو به سوی آسمان کرد و اظهار داشت: خدایا! من به مسجد پیامبرت آمدم و از مردم تقاضای کمک کردم، امّا کسی به من کمک نکرد. امیرمؤمنان علیه السلام با دست خود به او اشاره نمود. او نیز به طرف علی علیه السلام رفته و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد و از مسجد خارج شد. این جا بود که آیه ولایت توسط جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد. پیامبر صلی الله علیه و آله برای پیدا کردن مصداق واقعی آیه شریفه، با جمعی از یاران خود به مسجد آمد. آن ها گدایی را دیدند که از درب مسجد بیرون می آید.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله به او فرمود: آیا کسی چیزی به تو داد؟ گدا گفت: آری. آن حضرت پرسید: چه چیزی داد؟ فقیر گفت: این انگشتر را. آن حضرت فرمود: چه کسی این را به تو داد؟ گدا گفت: آن که در حال نماز است. و به امیرمؤمنان علیه السلام اشاره کرد. آن حضرت فرمود: در چه حالتی بود؟ گدا گفت: در حال رکوع.
پیامبر صلی الله علیه و آله که می دید نشانه های آیه، به خوبی بر علیّ بن ابی طالب علیه السلام انطباق پیدا کرده است، بی درنگ تکبیر گفت و اهل مسجد به دنبال تکبیر پیامبر، تکبیر گفتند.
حسان بن ثابت (شاعر معروف زمان پیامبر) که شاهد گفتار و خوشحالی پیامبر صلی الله علیه و آله بود، بلافاصله این صحنه را در چند بیت به نظم در آورد. ترجمه اشعار او چنین است:
ای ابا الحسن! جان من و جان هر آن که دیر یا زود به هدایت و ایمان روی می آورد، به فدای تو باد! این تویی که در حال رکوع زکات خود را پرداختی. ای بهترین رکوع کننده! جان ها فدایت باد. خداوند در باره تو بهترین نوع ولایت را نازل کرد و آن را در کتاب آسمانی ثبت گردانید.(2)
خاتم بخشی علی علیه السلام به روایت جابر انصاری
جابر بن عبد الله انصاری می گوید: در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که مرد عربی با لباس های کهنه و با حالت پریشانی ـ که فقر و بیچارگی از میان دو چشمش کاملاً آشکار بود.ـ وارد شد. وقتی که نگاه مرد به پیامبر صلی الله علیه و آله افتاد، گفت: به سوی تو آمدم، در حالی که دخترکم سخت به گریه افتاده و مادر کودک از این حالت نگران کننده مات و حیران است. همچنین خواهر و دو دختر و مادر سالخورده ای را پشت سر گذارده ام؛ نزدیک است از فقر و بیچارگی، عقل خود را از دست بدهم.
بدان که فقر و ذلت و پریشانی مرا فراگرفته است، به گونه ای که نه چیز تلخی نزد من یافت می شود و نه چیز شیرینی. هیچ منتهی و مقصودی نیست مگر به سوی تو. قرار بندگان به کجا خواهد بود، جز به سوی پیامبران.
هنگامی که پیامبر سخن مرد عرب را شنید، به شدت گریست. سپس رو به یاران کرد و فرمود: ای گروه مسلمانان! خداوند پاداشی را به سوی شما فرستاده است. خداوند غرفه ها و منازلی را به عنوان پاداش قرار داده است همانند منزل حضرت ابراهیم خلیل الرحمان. پس چه کسی از شما با این فقیر مواسات می کند؟ کسی جواب پیامبر را نداد، امّا علی علیه السلام ـ که طبق عادت همیشگی خود در گوشه ای از مسجد مشغول نماز نافله بود.ـ بادست به مرد فقیر اشاره نمود تا به نزد او برود. مرد عرب همین که به نزد حضرت علی علیه السلام رفت، وی دست خود را دراز کرد تا انگشتر را از دستش بیرون آورد. او نیز چنین کرد و پس از درود فرستادن بر پیامبر، گفت: تویی آن مولایی که امید می رود از طرف خدا دین را در دنیا به پاداری... . در همان حال، جبرئیل برپیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد وگفت: سلام برتو ای محمد! خدای علیّ اعلی به تو سلام می رساند و می فرماید: این آیه را بخوان: «انما ولیکم الله و رسوله...»پیامبر صلی الله علیه و آله از جای برخاست و فرمود: ای گروه مسلمانان! امروز چه کسی از شما کار خوبی انجام داده است که خداوند او را ولیّ هر مؤمنی قرار داده است؟ گفتند: ای رسول خدا! کسی را جز عموزاده ات ـ علی ـ سراغ نداریم که کار خیری انجام داده باشد. این جا بود که پیامبر آیه ولایت را بر آن ها تلاوت کرد. باشنیدن این آیه، حاضران نیز بر آن مرد عرب انفاق کردند. او که از انفاق علی علیه السلام به شدت خوشحال به نظر می رسید، در حالی که از مسجد بیرون می رفت، زیر لب این اشعار را زمزمه می کرد:
من بنده و غلام آن پنج تنی هستم که سوره آل طه و هل أتی درباره شان نازل گشت. پس به دقت بنگرید، تا خبر آن برای شما روشن گردد.
همچنین سوره های طواسین و حوامیم و زمر در مقام و منزلتشان نازل شده است. من غلام و بنده آن ها و دشمن کسی هستم که به آن ها کفر بورزد.(3)
فخر و مباهات خدا به امیرمؤمنان علیه السلام
در چند مورد، خدای متعال نزد فرشتگان به امیرمؤمنان علیه السلام مباهات می کند. ابن شهر آشوب از کتاب ابوبکر شیرازی نقل کرده است: وقتی که سائل انگشتر را از دست علی علیه السلام بیرون آورد، برای آن حضرت دعا کرد و رفت. خداوند در برابر این اخلاص و ارادتی که علی علیه السلام نسبت به خدای خویش ابراز کرد، نزد فرشتگان به آن حضرت مباهات کرد و فرمود: «ملائکتی اما ترون عبدی جسده فی عبادتی و قلبه معلق عندی و هو یتصدق بماله طلبا لرضای اشهدکم انی رضیت عنه و عن خلفه یعنی ذریّته»؛(4) فرشتگانم! آیا به بنده ام نگاه نمی کنید که چگونه بدنش در عبادتم و قلبش در اختیار من می باشد و در همان حال، برای خشنودی من با مال خود انفاق می کند و صدقه می دهد؟ شما را شاهد می گیرم که من از او و فرزندانش راضی هستم.
خاتم بخشی و پرسش ها :
اینک با طرح چند پرسش پیرامون همین ماجرا، به تبیین برخی ابهامات می پردازیم.
1 ـ آیا آیه شریفه به فرد خاصی نظر دارد؟ آیا مراد از مؤمنین در آیه مبارکه، فرد خاصی است؟
پاسخ: فیض کاشانی می نویسد:
بنابر اخبار بسیار زیادی که از عامه و خاصه نقل شده، آیه درباره علی علیه السلام نازل شده است. بنابر نقل «مجمع البیان»، همه مفسران بر این باورند که آیه درباره حضرت علی علیه السلام نازل شده است(5)
2 ـ آیا فقط حضرت علی علیه السلام مصداق آیه است؟
پاسخ: فیض می فرماید: بین امت اسلامی خلافی نیست که در آن روز، احدی در حال رکوع، زکات پرداخت نکرده بود؛ جز یک نفر(6) که همان علی بن ابی طالب علیه السلام است.
3 ـ آیا سنّی ها به خاتم بخشی اشاره کرده اند؟
پاسخ: گفته شد که همه مفسران برآنند که علی علیه السلام انگشتر خود را در حال نماز به گدا داد. از گفته ابن شهرآشوب برمی آید که همه مفسران، اعم از شیعه و سنی، بدان مسئله اشاره کرده اند. چنانچه فرمود: ثعلبی، ماوردی، قشیری، قزوینی، رازی، نیشابوری، فلکی و طبری در تفاسیر خود آن را ذکر کرده اند. همچنین ابن البیع در کتاب معرفة اصول الحدیث، سمعانی در فضایل الصحابه، سلمان بن احمد در معجم اوسط، ابو بکر بیهقی در مصنف، نظری در خصایص(7) و ده ها مفسّیر و محدّث دیگر در کتاب های خود به آن اشاره کرده اند. با این بیان، گفته امثال ابن تیمیه که مدعی شده اند: «علما اجماع دارند که روایت ساختگی است.» سست و بی پایه است و به فرموده علامه طباطبائی، ادعای ابن تیمیه یکی از ادعاهای عجیب است. (8)
4 ـ انفاق امیرمؤمنان علیه السلام در چه حالی بود؟
پاسخ: آیه به صراحت بیان می کند که انفاق علی علیه السلام در حال رکوع بود: «سرپرست و ولی شما تنها خداست و پیامبر و آن ها که ایمان آورده اند، همان ها که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع، زکات می دهند.»(9) تمام مفسران و راویان نیز اتفاق نظر دارند که این انفاق در وقتی صورت گرفت که علی علیه السلام در حال رکوع بود.
5 ـ این انفاق در چه نمازی صورت گرفت؟
پاسخ: برخی از ابوذر نقل کرده اند که جریان خاتم بخشی در نماز ظهر واقع شده بود.(10)
نظر برخی این است که وقوع این ماجرا در نافله ظهر بود.(11)
6 ـ آیا در آن زمان ، پیامبر در مسجد حضور داشت؟
برخی بر آنند که پیامبر در زمان انفاق، در مسجد نبود. استدلال آنان این است: هنگامی که عده ای همراه عبد الله بن سلام به حضور پیامبر رسیدند و از دوری منزل خود به مسجد شکوه کردند، آیه ولایت بر پیامبر نازل گردید.(12)
امام محمد باقر علیه السلام فرمود: گروهی از یهودیان، از جمله عبد الله بن سلام، اسید بن ثعلبه، بنیامین، سلام و ابن صوریا مسلمان شدند و خدمت پیامبر آمدند و عرضه داشتند: ای رسول خدا! حضرت موسی، یوشع بن نون را وصی خود قرار داد. پس وصی و جانشین شما کیست؟ در این هنگام، این آیه نازل شد. پیامبر فرمود: برخیزید. همه از جای برخاسته، به همراه پیامبر به مسجد رفتند و سائلی را دیدند که از درب مسجد در حال خارج شدن بود. پیامبر به وی فرمود: ای سائل! کسی چیزی به تو نداد؟ گفت: این انگشتر را به من داد. آن حضرت فرمود: چه کسی این را به تو داد؟ گفت: آن مردی که در حال نماز است. آن حضرت فرمود: در چه حالتی بود؟ گفت: در حال رکوع. این جا بود که پیامبر تکبیر گفت. مسلمانان حاضر در مسجد نیز با شنیدن تکبیر پیامبر، تکبیر گفتند. در این هنگام ، پیامبر فرمود: بدانید که پس از من، علی بن الی طالب علیه السلام ولی شما است. آنان نیز در پاسخ پیامبر گفتند: ما نیز خدا را به عنوان پروردگار، اسلام را به عنوان دین، محمد صلی الله علیه و آله را به پیامبری و علی را به ولایت و جانشینی پیامبر قبول کردیم.(13)
از برخی روایات چنین بر می آید که پیامبر صلی الله علیه و آله زمان انفاق، در مسجد حضور داشت و در حال نماز بود. سائل از این که درخواست کمک از مسلمانان کرده بود و کسی به او کمک نکرده بود، رو به سوی آسمان برد و اظهار داشت: خدایا! تو شاهد باش که من در مسجد پیامبر از مردم کمک خواستم امّا کسی چیزی به من نداد. علی علیه السلام که در حال رکوع بود، به دست راست خود اشاره نمود و سائل نزد علی علیه السلام رفت و انگشتر را از دستش بیرون آورد. همین که پیامبر از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان بالا برد و فرمود: خدایا! برادرم، موسی بن عمران از تو درخواستی کرد و گفت: «رب اشرح لی صدری»(14)، دعایش را مستجاب کردی و به او فرمودی: «سنشدّ عضدک باخیک و نجعل لکما سلطانا فلا یصلون الیکما»(15)؛ به زودی بازوان تو را به وسیله برادرت محکم و نیرومند می کنیم و برای شما سلطه و برتری قرار می دهیم و به برکت آیات ما، بر شما دست نمی یابند. خدایا! من پیامبر و برگزیده تو هستم. خدایا! سینه مرا گشاده کن و کار مرا آسان گردان و وزیری را از خاندانم برای من قرار ده که پشتم را به وسیله او محکم کنم و نیرومند گردم.
هنوز دعای پیامبر تمام نشده بود که جبرئیل بر آن حضرت نازل گشت و گفت: یا محمد! بخوان. پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل گفت: این آیه را بخوان: «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون.»(16)
بنابر روایت فوق، حضرت محمد صلی الله علیه و آله در زمان انفاق، در مسجد حضور داشت. از روایت استفاده نمی شود که انفاق در نماز جماعت بوده است؛ زیرا ممکن است انفاق در نماز نافله رخ داده باشد و پیامبر پس از برگزاری نماز جماعت دست به دعا برداشته باشد. بسیار بعید است که فرد نیازمند در حالی که تمام صفوف برای جماعت برپا شده بود، از بین صفوف حرکت کند، از مردم کمک مالی بطلبد و انگشتر را از دست حضرت علی علیه السلام خارج کند. پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام در حال خواندن نماز نافله بودند و برخی مسلمانان نیز در انتظار به پاشدن نماز ظهر و برخی دیگر در حال خواندن نافله بودند که سائل بین نماز گزاران رفته و درخواست کمک کرد.
7 ـ بهای انگشتر !
علامه طریحی می نویسد: امام صادق روایت فرمود: وزن حلقه انگشتری که علی علیه السلام به سائل انفاق کرد، چهار مثقال بود و وزن نگین که یاقوتی سرخ بود، پنج مثقال بود و بهای آن با مالیات شام برابری می کرد. خراج شام برابر بود با ششصد بار شتر نقره و چهار بار شتر طلا.(17)
مگر ممکن است که چنین انگشتر با قیمتی در آن زمان پیدا شود؟ حضرت علی علیه السلام انگشتر را از کجا به دست آورده بود؟ آیا چنین انگشتر با قیمتی با زهد و بی رغبتی آن حضرت نسبت به دنیا تنافی ندارد؟
پاسخ: اولاً: بسیاری بر این عقیده هستند که انگشتری که آن حضرت صدقه داد، انگشتری معمولی بود.
ثانیا: انگشتر جزو وسایل شخصیِ طرار بن حران بود که در جنگ به دست علی بن ابی طالب علیه السلام کشته شد. امیرمؤمنان انگشتر را از دست او بیرون آورد و همراه غنایمی که از آن جنگ به دست آورده بود، به محضر رسول الله صلی الله علیه و آله برد و پیامبر به عنوان تقدیر و ارج نهادن به عمل خالصانه اش، انگشتر را به او هدیه کرد.(18) خداوند نیز برای آزمایش علی علیه السلام ونشان دادن روش زاهدانه او که حاضر است گرانبهاترین چیز را در راه خدا بدهد، سائلی را به مسجد فرستاد و با یک زمینه سازی، آن حضرت را به عنوان رهبر و جانشین پس از پیامبر به جامعه اسلامی معرفی کرد.
8 ـ آیا این گونه انفاق با حالات عرفانی علی علیه السلام منافات ندارد؟
حضرت علی علیه السلام هنگام نماز، غرق در عبادت بود و هیچ توجهی به غیر از خدا نداشت. تیری در جنگ صفین در پای حضرت علی علیه السلام فرو رفت و به دستور امام حسن علیه السلام ، تیر را در زمانی که حضرت علی علیه السلام در حال عبادت و خلوت با خدا بود، از پای وی بیرون آوردند.(19)
پاسخ: اولاً: نماز و عبادت علی علیه السلام و هم انفاق و تصدّق او برای خدا بود. چه مانعی دارد که علی علیه السلام غرق نماز باشد و صدای سائل به گوشش برسد و برای رضای خدا، در وسط نماز انفاق کند. علاوه بر آن، خداوند مقدّر کرده بود که چنین اتفاقی رخ دهد، تا آیه ولایت نازل شود و جانشینی حضرت علی علیه السلام به خلافت، به گوش همه مردم برسد.
ثانیا: حالات عرفانی معصومین علیهم السلام با هم فرق می کند. آن ها در نماز همیشه یک سان نبوده اند. گاهی معصومین علیهم السلام چنان غرق در عبادت بودند که اصلاً توجهی به این عالم نداشتند، همانند برخی حالات امیرمؤمنان علیه السلام و امام سجاد علیه السلام و گاهی هم با حفظ حضور قلب، به عالم ماده نیز توجه داشته اند. روزی پیامبر صلی الله علیه و آله نماز جماعت را زودتر از سایر روزها به پایان رساند. برخی علت این کار را جویا شدند. آن حضرت فرمود: آیا گریه کودک را نشنیدید؟ من نماز را زودتر از روزهای دیگر به پایان رساندم تا (مادر) بچه اش را ساکت کند.(20)
9 ـ واکنش یاران در برابر جانشینی علی علیه السلام ؟
عکس العمل یاران پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در برابر جانشینی حضرت علی علیه السلام متفاوت بود. برخی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله اظهار خوشحالی کردند و رضایت کامل خودشان از این جانشینی را اعلام داشتند.(21)
عمر گفت: به خدا قسم! من چهل انگشتر را در حال رکوع صدقه دادم، تا چیزی که درباره علی علیه السلام نازل شد، درباره من هم نازل شود، امّا چیزی نیامد.(22)
گروهی از نزول آیه ولایت و تعیین جانشینی علی علیه السلام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله سخت برآشفته و عصبانی شدند. آن ها در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله جمع شدند و به گفت و گو با یک دیگر پرداختند. برخی اظهار داشتند: اگر نسبت به این آیه کفر بورزیم، لازمه اش این است که به تمام آیات الهی کافر شویم و اگر ایمان بیاوریم، ذلّتی بالاتر از این نیست که علی بر ما مسلّط شود. ما می دانیم که محمد صلی الله علیه و آله در هر چه می گوید، راستگو است. ما از او و گفتارش پیروی می کنیم، ولی از دستوری که درباره علی داده است، هرگز اطاعت نخواهیم کرد.(23)
10 ـ آیا خاتم بخشی حضرت علی علیه السلام فعل کثیر ـ که مبطل نماز است ـ نیست؟
پاسخ: اولاً: این مقدار از حرکات (اشاره با دست و نشان دادن انگشتر به سائل) را کسی فعل کثیر نمی گوید، تا جزو مبطلات نماز شمرده شود.
ثانیا: فقیهان برای عدم بطلان فعل قلیل در حال نماز، به خاتم بخشی علی علیه السلام در نماز استناد جسته اند و گفته اند: «فعل قلیل در نماز مبطل نیست، به دلیل کاری که علی علیه السلام انجام داد.» نیز با استناد به آن گفته اند: «پرداخت زکات در حال نماز، جایز است.»(24)
ثالثا: خداوند به عنوان تقدیر و ارج نهادن به کار ارزشمند بنده صالح خود، او را راکع و نمازگزار خطاب کرده است. چگونه خداوند به کسی که نمازش باطل است، راکع خطاب می کند و از او تشکر می نماید؟!

نویسنده : محمد جواد طبسی
--------------------پی نوشت ها :---------------------
1 ـ سوره مائده، آیه 55.
2 ـ مجمع البیان، ج 3، ص 325 و تفسیر المیزان، ج 6، ص 23. مرحوم شیخ عباس قمی در سفینة البحار، ج 1، ص 378، اشعار دیگری از حسان در این باره نقل کرده است.
3 ـ الدر الثمین، ص 20.
4 ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 4.
5 و 6 ـ تفسیر صافی، ج 1، ص 451.
7 ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 3.
8 ـ تفسیر المیزان، ج 6، ص 25.
9 ـ سوره مائده، آیه 55.
10 ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 4.
11 ـ همان.
12 ـ همان. سفینة البحار، ج 1، ص 378.
13 ـ تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 647 و الدرالثمین، ص 17 .
14 ـ سوره طه، آیه 25.
15 ـ سوره قصص، آیه 35.
16 ـ سوره مائده، آیه 55.
17 و 18 ـ مجمع البحرین، ص 92.
19 ـ منتهی الامال، ج 1، ص 150.
20 ـ بحار الانوار، ج 88، ص 93.
21 ـ در روایتی آمده است که عبد الله بن سلام گفت: یا رسول الله! من دیدم که علی(ع) انگشتر خود را در حال رکوع به فقیر داد، پس ما از او تبعیت می کنیم. (مجمع البیان، ص 3، ص 325.)
22 ـ طیبات، ص 12.
23 ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص4.
24 ـ مجمع البیان، ج 3، ص 327.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 29 / 6 / 1395


 

 


مفهوم عيد

هيجدهم ذي الحجه روز غدير خم را مسلمين خصوصا شيعيان عيد شمرده اند.
لغويون عيد را از مشتقات ماده"ع و د"به معناي بازگشت مي دانند و درنوروز بازگشت حيات را به پيكر سرد گرامي مي دارند حياتي كه در هجوم خزان به سردي مي گرايد و دربيداد سرماي زمستان تا مرز نيستي پيش مي رود تا آنجا كه گويي هرگز نبوده است. 

در مقام تطبيق ايننكته با موازين مكتبي و مذهبي بايد گفت عيد آدمي بزرگداشت بازگشت حيات معنوي انسان است. 

در چنين باوري نوروز انسان روزي استكه وي به خويشتن باز گردد و گمشده اش را دريابد. مثلا در ماه مبارك رمضان آدمي بعد از سي روز جهاد و مجاهده با نفس سركش تمام ناخالصي هاي وجودش راذوب مي كند تا عبوديت ناب در آن تجلي كند و آنگاه عيد فطر است. 
پس عيداسلامي بازگشت حيات است و تعيين آن بر عهده شرع اقدسغدير بنا بر اين تفسير هر دو شرط را دارد يعني هم بازگشت به خوبشتن است.

و هم از طرف شرع مشخص شده است.غدير بازگشت حيات دوباره اسلام است علاوه اينكه عيد غدير تشريع هم شده است.

در زير به نمونه هايي از رواياتي كه غدير را عيد شمرده اند اشاره مي شود.

فرات بن ابراهيم كوفي از امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه ايشان به نقل از پيامبر اكرم فرمودند:

يوم غدير خم افضل اعياد امتي 

روز غدير بزرگترين عيدامت من است.

حسن بن راشد مي گويد از امام صادق عليه السلام پرسيدم غير از عيد فطر وقربان براي مسلمانان عيد ديگري هم هست ؟

فرمودند بلي و اين عيد از آن دو عيدديگر با فضيلت تر است. 

گفتم كدام روز است ؟

فرمود روز هيجدهم ماه ذي حجه عيد غدير خم .

عرض كردم قربانت شوم در آن روز چه اعمالي انجام دهيم ؟

فرمودند :روزه بگيريد بر محمد و آلش صلوات بفرستيد ...... 

يقين بدانيدفرمودندانبيا عليهم السلام روزي كه وصي خود را نصب مي كردند امر مي كردند كه آن روزرا جشن بگيرند .

وقتي به سيره ائمه و پيامبر اكرم مراجعه مي شود در مي يابيم كه پيامبر وامير مومنان و ساير ائمه با روز غدير به عنوان يك عيد برخورد كرده ومسلمانان را به تبريك و تهنيت گفتن به هم دعوت كرده اند .

امام حسن عليه السلام روز عيد غدير در كوفه مهماني بزرگي برپا مي داشتند.

امام علي با فرزندان و گروهي ازپيروانش بعد از نماز براي شركت در مجلس به منزل امام حسن عليه السلام مي رفتند و پس از اتمام مهماني امام حسن عليه السلام هدايايي به مردم اعطا مي فرمود. 

لذا اين حركت امام حسن عليه السلام موجب شد مردم به روز عيد غدير عادت كنند.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: مفهوم عيد
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 29 / 6 / 1395


 



غدیر این نام مقدس عنوان عقیده واساس دین ما است ...

غدیر عصاره ونتیجه خلقت وچکیده تمام ادیان الهی وخلاصه مکتب وحی است ...

غدیر ثمره نبوت میوه رسالت وتعیین خط مشی مسلمین تا اخرین روز دنیاست ...

غدیر
 صراط است با یامان به غدیر می توان از این صراط گذشت

وگرنه لبه شمشیری است که هر منافق وملحدی را دونیمه خواهد ساخت .....


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: غدیر
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 29 / 6 / 1395

كتاب فضل ترا آب بحر كافى نیست!

امام علی

گرچه بحث پیرامون شخصیت بزرگ مردى هم چون امیرمۆمنان علیه السلام كارى بس دشوار است، لكن در حد توان، نگاهى گذرا به زوایایى از وجود این نمونه كامل «خلیفة الله» خواهیم داشت تا از این رهگذر، بر معرفت خود نسبت به آن حضرت بیفزاییم .

فضایل و مناقب امیرالمۆمنین على علیه السلام به اندازه‌اى است كه یكى از بزرگان در پاسخ به سۆالى در مورد آن حضرت، گفت:

«چه بگویم درباره كسى كه دشمنانش از روى حسد و كینه، و دوستانش از ترس جان خود، مناقب او را مخفى كردند و در عین حال فضایل او عالم را پر كرده است.» این جا است كه باید گفت:

كتاب فضل تو را آب بحر كافى نیست                    كه تر كنم سر انگشت و صفحه بشمارم

 

فضایل آن حضرت به گونه‌اى است كه نه تنها شیعیان، بلكه پیروان مذاهب و ادیان مختلف درباره آن به بحث و بررسى پرداخته و در این زمینه كتاب‌هاى فراوانى به رشته تحریر در آورده و قصاید و غزلیاتى زیبا سروده اند. شاید در طول تاریخ، فردى دیگر را نتوان یافت كه مانند امیرالمۆمنین علیه السلام از چنین محبوبیتى در میان ادیان، فِرَق و ملل گوناگون برخوردار باشد.

 

انواع فضائل امیرمومنان

در یك تقسیم، فضایل و مناقب حضرت امیر علیه السلام را مى‌توان به دو دسته تقسیم كرد:

الف) فضایل اكتسابى.

ب) فضایل غیر اكتسابى.

فضایل غیر اكتسابى نیز خود به دو قسمت تقسیم مى‌شوند: فضایل غیر مۆثر در شخصیت آن حضرت و فضایل مۆثر در شخصیت ایشان.

در روایات، درباره امیرالمۆمنین علیه السلام چنین آمده است كه مَثَل على علیه السلام در میان مردم، مَثَل ملكه زنبور عسل نسبت به سایر زنبورها است؛ گرچه همه زنبورها از یك جنس هستند، اما ملكه با دیگر زنبورها تفاوت دارد. همه زنبورها به طفیل ملكه به وجود مى‌آیند و همه خدمت گزار او هستند

 فضایل اكتسابى دسته اول از فضایل حضرت على علیه السلام فضایلى است كه حضرت به اختیار خود آنها را كسب نموده است. عبادت‌هاى آن حضرت، خدمات ایشان به مردم، تدبیر امور امت و موارد دیگرى از قبیل خون دل خوردن‌ها و سكوت ایشان براى حفظ كیان اسلام، شمشیر زدن‌ها، فریادها، ناله‌ها و اشك ریختن‌ها، از جمله فضایل اختیارى امیرالمۆمنین علیه السلام به شمار مى‌روند.

 

فضایل غیر اكتسابى و غیر مۆثر

مقصود از فضایل غیر اكتسابى فضایلى است كه آن بزرگوار، خود نقشى در كسب یا ایجاد آنها نداشته و كاملا غیر اختیارى بوده است. از این دسته برخى ـ گرچه براى آن حضرت شرف و افتخار محسوب مى‌شوند ـ تأثیرى در شكل گیرى شخصیت ایشان نداشته است. تولد آن حضرت علیه السلام در كعبه معظّمه نمونه بارز چنین فضایلى است. از زمان خلقت حضرت آدم ـ على نبینا و آله و علیه السلام ـ تا پایان خلقت انسان، شخص دیگرى را نمى‌توان یافت كه از چنین فضیلتى برخوردار باشد. خداوند این ویژگى را تنها براى امیرالمۆمنین، على علیه السلام ، قرار داده است. با وجود تلاش‌هاى فراوانى كه براى تشكیك در مورد این واقعه بى نظیر و محو آثار آن انجام گرفته، اما دوست و دشمن آن را در كتب تاریخ خود ثبت كرده اند. به شهادت قطعى تاریخ، شخص دیگرى غیر از آن حضرت به عنوان «مولود كعبه» شناخته نشده است. این فضیلتى است كه به حضرت على علیه السلام اختصاص دارد. هیچ یك از پیامبران، ائمه علیهم السلام و اولیاى خدا ـ حتى شخص رسول الله صلى الله علیه وآله ـ در این شرافت با آن حضرت شریك نیستند و از چنین فضیلتى برخوردار نشده اند.

البته این فضیلتى است كه خود آن حضرت در كسب آن نقشى نداشته و خداوند آن را به ایشان عطا فرموده است. هم چنین این فضیلت به گونه‌اى نیست كه كسى بتواند از آن تقلید كند یا توقع داشته باشد كه نصیب او یا فرزندش شود. این فضیلتِ اختصاصى، موهبتى از طرف خداى متعال براى شخص حضرت على علیه السلام است.

البته ما نمى‌دانیم خداوند بر اساس چه حكمتى این فضیلت را از میان تمام انبیا و اولیا به آن حضرت اختصاص داده است. تردیدى نیست كه مقام پیغمبر اكرم صلى الله علیه وآله از امیرالمۆمنین علیه السلام بالاتر است، اما چه حكمتى اقتضا كرد كه خداوند این فضیلت را حتى براى ایشان نیز قرار نداد، خدا خود بهتر مى‌داند.

 

یک نکته مهم

در این جا اشاره به این نكته لازم است كه اصولا كرامت‌هایى كه خداى متعال در این عالم به بعضى از اولیاى خود عطا مى‌فرماید بر اساس مصلحت‌هاى خاصى است و لزوماً نشانه برترى صاحب آن كرامت بر تمام انسان‌ها نیست. مثلاً حضرت عیسى بن مریم علیه السلام پس از تولد، در گهواره لب به سخن گشود. هنگامى كه مردم اطراف گهواره او جمع شدند، نسبتى ناروا به حضرت مریم علیها السلام داده و گفتند:  «ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْء وَ ما كانَتْ أُمُّكِ بَغِیًّا (مریم/28)؛ در خانواده شما فردى نبود كه چنین كارهاى ناپسندى از او سر زده باشد، چگونه در حالى كه هنوز شوهر نكرده‌اى این طفل را آورده اى؟»

 حضرت مریم به امر الهى با اشاره به گهواره به مردم فهماند كه از خود طفل بپرسید. آنها با تعجب گفتند:

«كَیْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا (مریم/29)؛ چگونه با طفلى كه تازه متولد شده است گفتگو كنیم؟!»

در این حال حضرت عیسى علیه السلام در گهواره به سخن در آمد و گفت:

«إِنِّی عَبْدُ اللّهِ آتانِیَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا (مریم/30)؛ من بنده خدا هستم، خدا مرا پیامبر قرار داده و به من كتاب عطا كرده است».

این فضیلت در بین همه پیامبران مخصوص حضرت عیسى علیه السلام است و سایر پیامبران از آن بهره‌اى ندارند. حتى رسول مكرّم اسلام صلى الله علیه وآله نیز این فضیلت را نداشت؛ لكن مصلحتى وجود داشت كه این فضیلت باید در مورد حضرت عیسى علیه السلام ظهور پیدا كند.

فضیلت تولد در خانه كعبه به این معنا نیست كه ایشان از پیغمبر اكرم صلى الله علیه وآله افضل هستند. مصلحت چنین اقتضا مى‌كرد كه برترى على علیه السلام بر دیگران، قبل از تولد ثابت شود تا توجه همه مردم به او معطوف شود و آن حضرت تا روز قیامت شاخصى در میان همه انسان‌ها باشد

در مورد امیرالمۆمنین علیه السلام نیز همین گونه است. فضیلت تولد در خانه كعبه به این معنا نیست كه ایشان از پیغمبر اكرم صلى الله علیه وآله افضل هستند. مصلحت چنین اقتضا مى‌كرد كه برترى على علیه السلام بر دیگران، قبل از تولد ثابت شود تا توجه همه مردم به او معطوف شود و آن حضرت تا روز قیامت شاخصى در میان همه انسان‌ها باشد. با بروز چنین فضیلتى براى آن حضرت، اگر كسى در جستجوى حق باشد او را راهنمایى كرده‌اند كه دلش باید به كدام جهت تمایل پیدا كند.

از آن جا كه حضرت على علیه السلام مى‌بایست بعد از پیغمبر اكرم صلى الله علیه وآله بار رسالت آن حضرت را به منزل برساند و الگوى كاملى از حكومت اسلامى را ارائه كند، حكمت الهى اقتضا مى‌كرد كه آن بزرگوار از آغاز تولد به گونه‌اى باشد كه مورد توجه قرار گیرد و همه مردم بدانند او تافته‌اى جدا بافته است.

در روایات، درباره امیرالمۆمنین علیه السلام چنین آمده است كه مَثَل على علیه السلام در میان مردم، مَثَل ملكه زنبور عسل نسبت به سایر زنبورها است؛ گرچه همه زنبورها از یك جنس هستند، اما ملكه با دیگر زنبورها تفاوت دارد. همه زنبورها به طفیل ملكه به وجود مى‌آیند و همه خدمت گزار او هستند.

در هر صورت، دسته‌اى از فضایل امیرالمۆمنین علیه السلام به طور كامل مواهبى هستند كه از جانب خداى متعال به آن حضرت عطا شده است. بعضى از این فضیلت‌ها نیز تنها به حضرت على علیه السلام اختصاص دارد و هیچ كس از ابتدا تا پایان دنیا در آنها شریك نبوده و نیست.

بیان مطالبى از این قبیل درباره آن حضرت، براى این است كه ما بدانیم خداوند چه گوهر گران بهایى آفریده و این شخصیت بلند مرتبه تا چه حد نزد خداوند عزیز است؛ تا در یابیم كه رهبرى او براى انسان‌ها به اندازه‌اى اهمیت دارد كه خداوند تولد او را نیز به گونه‌اى دیگر قرار داده است.

ادامه دارد ...


منبع: استاد مصباح یزدی، کتاب «در پرتو ولایت»، صص 16-20 و ص 29.

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 29 / 6 / 1395

فضایلی از بزرگترین مربّی عالم !

در نوشتار گذشته، به بررسی آن دسته از فضائل امیرمومنان على علیه السلام پرداختیم که یا اکتسابی یودند و یا غیر اكتسابى و غیر مۆثر در شخصیت آن حضرت بود. اکنون به دسته دیگری از فضایل ایشان که غیر اكتسابى اما در عین حال مۆثر در شخصیت آن بزرگوار است، نظر می افکنیمفضایل غیر اكتسابى و مۆثر در شخصیت این دسته از فضائل، با این كه منشأ الهى دارد، لكن در زندگى و كیفیت شكل گرفتن رفتارها، سیره و سنّت آن حضرت تأثیر دارد. تولد در خانه كعبه، شخصیت حضرت على علیه السلام را تغییر نمى‌دهد و تنها، كرامت و شرافتى الهى است تا مردم متوجه شوند كه این انسان با سایر انسان‌ها تفاوت دارد. لكن برخى موهبت‌هاى خدادادى و غیر اكتسابى كه به امیرالمۆمنین علیه السلام و انبیا و اولیاى دیگر عطا شده است، در شكل گرفتن شخصیت، زندگى، اعمال، سیرت و سنّت آن بزرگواران تأثیر داشته است؛ موهبت‌هایى مثل درك و فهم، دلِ بیدار و روح با صفا.

البته ما نمى‌دانیم حقیقت این مواهب چه بوده است، اما آثار آنها را درك مى‌كنیم. ما نمى‌توانیم آن نورانیت دل و صفاى باطن را درك كنیم؛ ولى قراین و آثار فراوانى از آن بزرگواران نقل شده كه تعبیرى ندارد جز این كه بگوییم این آثار در نتیجه نورانیت قلب و صفاى روح ایشان بوده است و وجود این بزرگواران «وجودى نورانى» است. این تعبیر در قرآن و نیز در روایات بى شمارى از طریق سنّى و شیعه آمده است. بر اساس روایات، پیغمبر اكرم صلى الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام وجودى نورانى دارند و قبل از این كه در این عالم به صورت وجود جسمانى ظاهر شوند، خداوند متعال نور آنها را خلق كرده است.(1) البته ما حقیقت این تعابیر را درك نمى‌كنیم و نمى‌دانیم كه آیا نور ایشان از جنس نورى است كه ما به چشم مى‌بینیم یا نورى دیگر است؟ البته بعید است از جنس این نور باشد. همین قدر مى‌دانیم كه این بزرگواران حقیقتى بسیار متعالى، شریف و مقدس هستند و ما عنوانى پاك تر و ارزنده تر از «نور» نداریم كه در مورد آنها به كار بریم؛ همان‌طور كه درباره خداوند مى‌گوییم:  «اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (نور /35)، و لفظ مناسب دیگرى نداریم كه بتوانیم با آن، رابطه خدا با عالم هستى را توضیح دهیم. خداوند مى فرماید:«خدا نور آسمان‌ها و زمین است» و در روایات آمده است كه خداوند از نور خود نور واحدى را آفرید كه بعد از خلقت حضرت آدم علیه السلام در صلب او قرار داده شد.(2)

این نیز كرامت و نورانیت دیگرى بود كه خدا به آن حضرت عطا كرده بود و خود ایشان در كسب آن نقشى نداشت. مگر امكان دارد انسان در حالى كه طفلى شیرخواره است چنین كرامات و مقاماتى را به اختیار خود كسب كند؟! این فضیلت از آن دسته موهبت‌هاى الهى و غیر اكتسابى بود كه در شكل گرفتن شخصیت، رفتار، سیره و سنّت آن حضرت مۆثر بود

در این جا نیز ما نمى‌توانیم مفهوم قرار گرفتن نور در صلب حضرت آدم علیه السلام را درك كنیم؛ اما روایات زیادى وجود دارد كه بسیارى از آنها را اهل تسنن نیز نقل كرده‌اند و در آنها چنین تعبیراتى نقل شده است. بر حسب روایات، این نور از صلبى به صلب دیگر منتقل مى‌شد تا زمانى كه به صلب عبدالمطلب رسید. در این مرحله نیمى از این نور در صلب عبدالله قرار گرفت كه از آن پیغمبر اكرم صلى الله علیه وآله آفریده شد و نیم دیگر آن در صلب ابوطالب قرار داده شد و از آن امیرالمۆمنین علیه السلام آفریده شد؛ یعنى تا آن زمان این دو نور اتحاد داشتند و نور واحد بودند.(3) این حقیقت نورانى به گونه‌اى است كه حتى زمانى كه این بزرگواران در شكم مادر بودند، بیش از من و شما كمالِ عقل و قدرت درك و فهم داشتند. اهل بیت علیهم السلام به گونه‌اى بودند كه قبل از تولد و در شكم مادر بیش از فیلسوفان ما قادر به درك مطالب بودند. این بزرگواران حتى قبل از تولد تسبیح خدا مى‌گفتند و هنگامى كه متولد مى‌شدند و به این عالم قدم مى‌گذاشتند، به سجده مى‌افتادند. طبعاً درك حقیقت این عوالم و مقام‌ها، براى انسان‌هاى عادى نظیر ما میسّر نیست.(4)

 

نور در بیان نور

در مورد حضرت على علیه السلام ممكن است بعضى تصور كنند كه ایشان هم طفلى مثل اطفال دیگر و انسانى مثل انسان‌هاى دیگر بوده اند.  براى تحقیق این مسأله بهتر است به كلام خود امیرالمۆمنین علیه السلام مراجعه كنیم و ببینیم خود آن حضرت درباره خودش چه مى‌گوید؛ چرا كه ما معتقدیم این بزرگواران سخنى به گزاف نمى‌گویند

نهج البلاغه

در یكى از خطبه‌هاى معروف نهج البلاغه به نام «خطبه قاصعه» امیرالمۆمنین علیه السلام ابتدا به شخصیت پیغمبر اكرم صلى الله علیه وآله اشاره مى‌كند. امیرالمۆمنین علیه السلام مى‌فرماید:

«هنوز رسول خدا شیرخوار بود كه خدا بزرگ ترین فرشته‌اش را قرین او قرار داد،تا او را به بهترین كارها راهنمایى كند».(5)

طبق فرمایش حضرت امیر علیه السلام، پیغمبر صلى الله علیه وآله از زمان شیرخوارگى تحت تربیت و مراقبت بزرگ ترین ملك آسمانى بوده است. آن حضرت با برخوردارى از این تربیت الهى، قبل از رسالت نیز مرتكب سهو و خطا نمى‌شد و حتى لحظه‌اى به خدا شرك نورزیده و از یاد خدا غفلت نكرد. در آن زمان هنوز شریعت اسلام نازل نشده بود، ولى آن ملك آنچه را كه آن حضرت مى‌بایست انجام دهد، به ایشان الهام مى‌كرد.

در این جا این سۆال به ذهن مى‌آید كه ذكر این مطلب در این خطبه چه مناسبتى داشته است؟ با دقت در ادامه خطبه مناسبت آن روشن مى‌شود. حضرت در ادامه مى‌فرماید:

«زمانى كه من متولد شدم رسول خدا مرا در آغوش گرفت و به سینه خود چسبانید، غذا را در دهان خود مى‌جوید و به دهان من مى‌ریخت تا تناول كنم ...».

یعنى پیامبر صلى الله علیه وآله تربیت شده فرشته الهى بود و من تربیت شده پیغمبر صلى الله علیه وآله هستم. گوشت و پوست حضرت على علیه السلام از آب دهان مبارك پیغمبر اكرمصلى الله علیه وآله رویید. زمانى كه آن حضرت هنوز دندان غذا خوردن نداشت، پیغمبر اكرم صلى الله علیه وآله غذا را در دهان خود مى‌جوید و به دهان على علیه السلام مى‌گذاشت. حضرت امیر علیه السلام در این خطبه تعبیرات عجیبى دارد؛ از جمله مى‌فرماید:

«من در سن طفولیت، عطر بدن رسول خدا را استشمام مى‌كردم و از آن لذت مى‌بردم. حضرت رسول آن چنان مرا به سینه خود مى‌چسباند كه من نفس‌هاى او را احساس مى‌كردم و از بوى بدن او لذت مى‌بردم. از همان ابتدا پیامبر به تربیت من همت گماشت و هر روز درسى به من مى‌داد و علمى به من مى‌آموخت

من در سن طفولیت، عطر بدن رسول خدا را استشمام مى‌كردم و از آن لذت مى‌بردم. حضرت رسول آن چنان مرا به سینه خود مى‌چسباند كه من نفس‌هاى او را احساس مى‌كردم و از بوى بدن او لذت مى‌بردم. از همان ابتدا پیامبر به تربیت من همت گماشت و هر روز درسى به من مى‌داد و علمى به من مى‌آموخت

 حضرت رسول همان علومى را كه از ملایكه دریافت مى‌كرد به حضرت على علیه السلام تعلیم مى‌داد.

سپس اضافه مى‌فرماید:

«حتى زمانى كه بررسول خدا وحى نازل شد، من صداى عجیبى را شنیدم كه شبیه ناله سوزناكى بود. گفتم: یا رسول الله! این چه صدایى است؟ آن حضرت فرمود: این ناله شیطان است كه بعد از بعثت من، دیگر از گمراه كردن بندگان خدا ناامید شده است

جالب این است كه پیامبر صلى الله علیه وآله در ادامه فرمود:

« اِنَّكَ تَسْمَعُ ما اَسْمَعُ و تَرى ما اَرى اِلاّ اَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِىٍّ؛ هر چه من مى‌بینم تو نیز مى‌بینى و هر چه من مى‌شنوم تو نیز مى‌شنوى، جز این كه تو پیامبر نیستى».

حضرت على علیه السلام مى‌فرماید:  «من نور نبوت را در چهره رسول خدا مى‌دیدم و صداى وحى را مى‌شنیدم».

البته وحى بر پیغمبر صلى الله علیه وآله نازل مى‌شد و مخاطب آن پیغمبر صلى الله علیه وآله بود، اما حضرت على علیه السلام نیز صداى وحى را مى‌شنید.

این نیز كرامت و نورانیت دیگرى بود كه خدا به آن حضرت عطا كرده بود و خود ایشان در كسب آن نقشى نداشت. مگر امكان دارد انسان در حالى كه طفلى شیرخواره است چنین كرامات و مقاماتى را به اختیار خود كسب كند؟! این فضیلت از آن دسته موهبت‌هاى الهى و غیر اكتسابى بود كه در شكل گرفتن شخصیت، رفتار، سیره و سنّت آن حضرت مۆثر بود.


منبع: استاد مصباح یزدی، کتاب «در پرتو ولایت»، صص 21-29. (با تلخیص)

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 29 / 6 / 1395

امام علی علیه السلام، مردی فراتر از شعار

امام علی

 


مولای متقیان علی علیه السّلام الگوی تمام نمای سیره رفتاری پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه وآله است. امـام عـلى عـلیـه السـّلام تـلاش مـى كـرد تـا چـونـان رسـول خـدا صـلى الله عـلیـه و آله بـخـورد و بـیـاشـامـد و زنـدگـى كـنـد. 


سفره ای ساده و بی ریا

امام على علیه السّلام تهیدست نبود، از دسترنج خود تولید فراوانى داشت وقتى فقراء و یـتـیـمـان را دعـوت مـى كرد، بر سر سفره انواع غذاهاى رنگارنگ مى گذاشت ، و همگان را دعوت به تناول غذاها مى كرد، امّا خود بر سر همان سفره ، نان خشك مى خورد.

احنف بن قیس مى گوید:

روزى بـه دربار معاویه رفتم ، وقت نهار آن قدر طعام گرم ، سرد، ترش و شیرین پیش من آوردند كه تعجّب كردم .

آنگاه طعام دیگرى آوردند كه آنرا نشناختم .

پرسیدم : این چه طعامى است ؟

معاویه جواب داد: ایـن طـعـام از روده هـاى مـرغـابى تهیّه شده ، آن را با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ كرده و شكر نِیشكر در آن ریخته اند.

احنف بن قیس مى گوید: در اینجا بى اختیار گریه ام گرفت و گریستم .

معاویه با شگفتى پرسید: علّت گریه ات چیست ؟

گفتم : به یاد على بن ابیطالب علیه السّلام افتادم ، روزى در خانه او بودم ، وقت طعام رسید. فرمود : میهمان من باش .آنگاه سفره اى مُهر و مُوم شده آوردند.

امـام عـلى عـلیـه السـّلام در سـاده زیـسـتـى یـك الگـوى كامل بود، كار مى كرد و زندگى را با كار روزانه اداره مى فرمود، مشك آب درماندگان راه را بر دوش مى كشید. درخت مى كاشت ، با دلوِ آب ، باغ دیگران را آبیارى مى كرد و مُزد مى گرفت

گفتم : در این سفره چیست ؟

فرمود: آرد جو .

گفتم : آیا مى ترسید از آن بردارند یا نمى خواهید كسى از آن بخورد ؟

فـرمـود: نـه ، هـیـچ كدام از اینها نیست ، بلكه مى ترسم حسن و حسین علیهماالسلام بر آن روغن حیوانى یا روغن زیتون بریزند.

گفتم : یا امیرالمۆمنین مگر این كار حرام است ؟

حضرت امیرالمۆمنین علیه السّلام فرمود:

نه ، بلكه بر امامان حق لازم است در طعام مانند مردمان عاجز و ضعیف باشند تا فقر باعث طغیان فقرا نگردد. هـر وقـت فـقـر بـه آنـها فشار آورد بگویند: بر ما چه باك ، سفره امیرالمۆمنین نیز مانند ماست .

مـعـاویـه گـفـت : اى احـنـف مـردى را یـاد كـردى كـه فـضـیـلت او قابل انكار نیست.(1)

همچنین ابورافع مى گوید :

روز عـیـدى خـدمت امام على علیه السّلام رسیدم ، دیدم كه سفره اى گره خورده در پیش روى حضرت امیرالمۆمنین علیه السّلام است ، وقتى آن را باز كرد دیدم نان جوین است .

گفتم : چرا گره مى زنى ؟

فرمود : براى اینكه بچه ها دوغى یا روغنى بر آن نیافزایند.

امام على علیه السّلام بیشتر از سبزیجات استفاده مى فرمود و اگر غذاى بهترى مى خواست شیر شتر میل مى كرد. گوشت بسیار كم مى خورد و مى فرمود :

«شكم ها را مدفن حیوانات نكنید». با این همه، از همه قدرتمندتر و قوى تر بود. (2)

ساده زیستی

ساده زیستى در كمال توانائى

امـام عـلى عـلیـه السـّلام در سـاده زیـسـتـى یـك الگـوى كامل بود، كار مى كرد و زندگى را با كار روزانه اداره مى فرمود، مشك آب درماندگان راه را بر دوش مى كشید. درخت مى كاشت، با دلوِ آب، باغ دیگران را آبیارى مى كرد و مُزد مى گرفت. هـیـزم جـمـع مـى كـرد و در بازگشت به منزل، پُشته هیزم را بر دوش ‍ مى كشید، تا با آن تنور را براى پختن نان آماده كنند. در كار خانه كمك مى كرد. خانه را جاروب مى زد، هر كس به حضرت امیرالمۆمنین على علیه السّلام نزدیك مى گشت، مـى فـهمید كه دور از هرگونه خود بزرگ بینى، چون دیگر اقشار جامعه، بلكه همچون محرومین زندگى مى كند.(3)

اصبغ بن نباته مى گوید:

امام على علیه السّلام خطاب به مردم كوفه فرمود:

من در شهر شما با مختصر توشه و وسائل زندگى وارد شدم، اگر به هنگام خارج شدن از شهر شما بیش از آنچه كه با خود آورده ام ببرم خیانتكار خواهم بود.(4)

در صورتى كه قدرت داشت تا انواع امكانات را براى خود فراهم آورد.

 

پیراهن وصله دار

امام على علیه السّلام الگوى كامل فرهنگ ساده زیستى بود. از لباس هاى معمولى كه عموم مردم مى پوشیدند استفاده مى كرد. شـخـصـى در كوفه خدمت امام على علیه السّلام رسید، دید كه لباس هاى حضرت امیرالمۆمنین على علیه السّلام كم قیمت و ساده و وصله داراست ،

با شگفتى به امام على علیه السّلام نگریست و گفت:

چرا لباس شما وصله دارد؟

امام على علیه السّلام در جواب فرمود:

«یَخشَعُ لَهُ القَلب ، وَتَذِلُّ بِهِ النَّفس وَیَقتَدى بِهِ المُۆ مِنُونَ؛ با این لباس دل خاشع و نفس اماره، خوار مى گردد، و الگوى مۆ منان مى شود».(5)

همچنین نقل شده است که علاء بن زیاد گفت:

یا امیرالمۆمنین از برادرم عاصم بن زیاد به شما شكایت مى كنم.

فرمود: چه شكایتى؟

عـرض كـرد: عـبـائى پـوشیده و كار عبادت و رهبانیّت پیشه كرده و دست از كار دنیا كشیده است .

امام على علیه السّلام فرمود: او را پیش من بیاورید.

لباس هاى على علیه السّلام در فرهنگ آن روز بد منظره نبود و انگشت نما نمى شد، اگر الان بود و همان لباس ها را مى پوشید، انگشت نما مى شد، گـرچـه قـائم مـا وقـتـى ظهور مى كند همان لباس على علیه السّلام را پوشیده به روش على علیه السّلام رفتار مى كند

چون عاصم آمد، حضرت به او فرمود:

«اى دشـمـنـك جان خویش، شیطان سرگردانت كرده، آیا تو به زن و فرزندانت رحم نمى كـنـى؟ تـو مـى پـنـدارى كـه خـداونـد نـعـمـتـهـاى پـاكـیـزه اش را حـلال كـرده امـّا دوسـت ندارد تو از آنها استفاده كنى ؟ تو در برابر خدا كوچك تر از آنى كه اینگونه با تو رفتار كند».

عاصم گفت: اى امیرمۆ منان، پس چرا تو با این لباس خشن ، و با آن غذاى ناگوار بسر مى برى ؟

حضرت امیرالمۆمنین على علیه السّلام فرمود:

واى بـر تـو، مـن همانند تو نیستم ، خداوند بر پیشوایان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى ، تنگدست را به هیجان نیاورد، و به طغیان نكشاند.(6)

 

جایگاه ساده پوشى

امامان عادل هر قدر در ساده پوشى دقّت كنند ارزشمند است، امّا دیگران آزادند و مى توانند بـراى زن و فـرزنـد خـود لباس هاى قیمتى و نرم بخرند، كه دیگر امامان معصوم علیهم السـّلام نـیـز چـون رهـبـرى امـّت را در دسـت نـداشـتند گرچه از انواع لباس ها استفاده مى كردند، امّا در ساده زیستى همواره الگو بودند.

شخصى به امام صادق علیه السّلام اعتراض كرد كه شـمـا كـه از سـاده پـوشـى حضرت امیرالمۆمنین على علیه السّلام فرمودید، خودتان چرا لباس نرم و زیبا دارید؟

امام صادق علیه السّلام فرمود:

لباس هاى امام على علیه السّلام در فرهنگ آن روز بد منظره نبود و انگشت نما نمى شد، اگر الان بود و همان لباس ها را مى پوشید، انگشت نما مى شد، گـرچـه قـائم مـا وقـتـى ظهور مى كند همان لباس امام على علیه السّلام را پوشیده به روش امام على علیه السّلام رفتار مى كند.(7)

 

پی نوشت:

1) اصل الشّیعه و اصُولُها، ص 65 .

2) شرح ابن ابى الحدید، ج 1 ، ص 7.

3) كامل مبرّد، ص 153.

4) بحارالانوار، ج 40، ص 327 و 325.

5) شرح خوئى، ج 21، ص 152 ؛ نهج البلاغه، حكمت 103.

6) نهج البلاغه، خطبه 209.

7) اصـول كـافـى، ج 1، ص 411 ؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 279. 

                                                                                                                                فرآوری: ابوالفضل صالح صدر

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 29 / 6 / 1395


 


╬◆◆◆╬ برکه خورشید ╬◆◆◆╬
ویژه نامه عید غدیر و آغاز امامت حضرت علی علیه السلام





خورشيد شكفته در غدير است علي 

باران بهار در كوير است علي 
 برمسند عاشقي شهي بي همتاست 
بر ملك محمدي امير است علي 
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 28 / 6 / 1395


 

 

 

 

محمد جواد حیدری

چکیده

در آیات قرآن از لفظ «غنا» استفاده نشده، و امر و نهى خاصّى صریحا بدان تعلّق نگرفته‏است؛ بلکه تمسّک‏کنندگان به آیات، آنها را به‏واسطه‏ىِ دلایل خارجى همچون احادیث وارده در این باب دلیل بر حرمت گرفته‏اند. در این آیات الفاظى نظیر «قول زور»، «باطل» و «لهوالحدیث» آمده‏است که برخى آنها را به «غنا» معنا کرده‏اند.
در باب غنا و موسیقى، آیات و احادیثى دال بر حرمت و حلّیّت وجود دارند که هیچ یک توانایى اثبات حکم مطلق غنا را نداشته و وافى به مقصود قائلان به حرمت مطلق یا حلیّت مطلق نیست.
نتیجه‏ىِ این بررسى کوتاه این است که غناى شهوانى و فسادانگیز حرام و غیر آن حلال و مباح است؛ لذا معناى غناى حرام در آواز لهوى و مفسده‏انگیز متعیّن مى‏گردد.

کلید واژه‏ها:

غنا، موسیقى، قول زور، باطل، لهو الحدیث، لهو و لعب.

1. مقدمه

موسیقى با کارکردهاىِ گوناگونى که در دوره‏ىِ معاصر یافته، موضوعى نو به شمار مى‏رود که از قرآن کریم به عنوان راهنمایى جاودانه انتظار مى‏رود، در خصوص حرمت یا حلیت آن ارائه‏ىِ طریق کند. در این مقاله، تلاش مى‏شود، با استناد به آیاتى از قرآن و روایات تفسیرى مربوط و نقد و بررسى آنها به بررسى این موضوع پرداخته شود.

2. تحلیل مفهومى غنا و موسیقى

مفهوم شرعىِ «غنا» و «موسیقى» مهم‏ترین مسائلِ این مبحث به شمار مى‏رود. اجمالِ آیات و روایاتِ این باب در خصوصِ این مورد، سبب شده است که این مسئله در ابهام و پیچیدگى از بى‏نظیرترین مسائل به حساب آید.
شاید عدمِ معرفى ملاک واحدى براى یافتن معناى غنا و موسیقى، علّت بروز این مشکل باشد. چرا که عدّه‏اى از فقها، در فتاواى خود، معناى لغوى غنا، پاره‏اى معناى عرفى آن و برخى دیگر مفهومِ خاصّى از آن را ملاک قرار داده‏اند.
اوّلین قدم در این راه، آن است که با پژوهشى دقیق، مناط و ملاک معینى در اخذِ معناىِ شرعىِ غنا مشخّص شود.
افزون بر این مشکل، ابهام برخى دیگر از اصطلاحاتِ مرتبط با این بحث، بر این پیچیدگى دامن مى‏زند. نقشِ تعیین کننده‏ىِ معناى این واژگان، هنگامى روشن مى‏شود که بدانیم، بسیارى از فقها، احکامِ بابِ غنا و موسیقى را با احکام خاصِّ این موارد به دست مى‏آورند و در بعضى موارد نیز، از آنها در تعریفِ غنا بهره مى‏جویند. اصطلاحاتى همچون، طرب، ترجیع، لهو، لعب، باطل و... که هر یک داراى تفصیلات و توضیحاتِ بسیارى است.
لذا براى ورود موفّق به بحثِ فقهى موسیقى، لازم است، معانىِ مراد از اصطلاحاتِ این باب را مورد بررسى قرار دهیم:

2. 1. معناى موسیقى

موسیقى در زبان فارسى به کسر قاف و سکون یاء و در زبان عربى به فتح قاف و الف مقصور تلفظ مى‏شود و از کلمه یونانى Mousike گرفته شده‏است. Mousikez نیز از کلمه‏ىِ Musa گرفته شده که نام یکى از نُه ربّ‏النوع اساطیرى یونان است که حامى هنرهاى زیبا بوده است.(1)
معادل لاتینى آن Musike و معادل انگلیسى آن Music و معادل فرانسوى آن Musique و معادل آلمانى آن Musikمى‏باشد.(2)
کلمه‏ىِ موسیقى از کلمات معرّب است و در رسائل «اخوان الصفا» مرادف غنا به معناى آواز خوش و سرور آمده است.(3)
برخى، در تعریف موسیقى گفته‏اند:
موسیقى علم به احوالِ نغمات است و روح از آن لذت مى‏برد. کارشناسان، آن را هنر بیانِ احساسات، به وسیله‏ىِ صدا دانسته‏اند؛ صداهایى با ارتعاشاتِ منظّم، هم‏آهنگ و متناسب.(4)
آقاى آذرى صاحب «جواهر الاسدار» موسیقى را مرکب از دو کلمه‏ىِ «مو» و «سقى» مى‏داند و مى‏گوید:
«
مو» در لغت سریانى یعنى «هوا» و «سقى» به معنى «گره» است؛ یعنى موسیقى‏دان به واسطه‏ىِ ظرافت کار گویى هوا را گره مى‏زند.(5)
عبدالحمید لازقى در رساله‏ىِ زین اللحان فى علم تألیف والاوزان مى‏نویسد:
موسیقى مرکب از «موسى» و «قى» است «موسى» در لغت یونانى نغمه و سرود و «قى» به معناى موزون و دلپسند است.

2. 2. غنا

به منظور روشن شدن معناى غنا نخست باید ملاکى براى تعریف آن به دست داد و پس از آن تعریف‏هاىِ عرضه شده را بر آن محک زد.

2. 2. 1. ملاک تعریف غنا

باید تحقیق کنیم: آیا مرادِ روایات از لفظ «غنا» معناى لغوىِ آن است یا نه و اگر جواب منفى است، چه معنایى، مراد است. حقیقت آن است که درکِ مرادِ شارع از «غنا»، و سنجش معناى آن با مفهومِ لغوى بدونِ بررسى‏هاى تاریخى، عقلى و لغوى، میسّر نیست. در این راه، ابتدا باید معانى مختلف، فهرست شود و سپس با تحلیلى درست و واقع‏بینانه، نسبتِ آن معانى با معانى مُجْمِلِ آیات و روایات سنجیده شود.
تحقیقِ تاریخى در احتمالاتِ معناىِ عرفىِ «غنا» در زمان صدور احادیث نیز در این زمینه راهگشا خواهد بود؛ چرا که مى‏توان آن را «قرینه‏ىِ حالیّه‏اى» براى تطابق یا عدم تطابقِ معناى شرعى غنا یا معناى لغوىِ آن دانست؛ هم چنین آن مى‏تواند ما را در تحدیدِ هر چه بیشترِ معناى مراد یارى کند و بسیارى از معانى محتمل را طرد نماید.
با استفاده از این توضیحات در مى‏یابیم که ملاکِ درست، در فهمِ معناىِ مراد«غنا» ترکیبى است از تحلیل‏هاى نقلى، تاریخى، لغوى و عقلى، و به عبارت دیگر، ملاکِ تعریف شرعىِ غنا عبارت است از:
آراء متخصّصانِ این مبحث (یعنى لغویان و فقها) و سنجشِ آن با معناىِ مجمل مراد از روایات با استفاده از قراین تاریخى و عقلى.

 

موضوعات مرتبط: موسیقی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 28 / 6 / 1395

فصل سوم : اثرات موسیقی برجسم و روان.


حال که تفاوت موسیقی وغنا و احکام آنها دانسته شد به یکی ازمهمترین بخشهای این نوشتاریعنی انواع اثرات موسیقی برجسم و روان انسان می پردازیم. دربارة حوزة تأثیرگذاری موسیقی و این که اصالتاً مخاطب آن کدام یک از این دو (جسم و روان) هست باید گفت : « مخاطب حقیقی این هنر ، مغز و روان انسانها است ، نه حس بینایی و نه حس شنوایی ؛ زیرا این دو حس چیزی جز واسطه انتقال اصوات فیزیکی به مغز و روان انسانها نیست .تیز گوش ترین انسانها که دریافت درونی از معنای موسیقی ندارند ، هیچ درکی درباره آن نمی توانند داشته باشند ، حتی تفسیر و چگونگی برداشت انسانهایی که در یک جامعه و در پوشش یک فرهنگ و یک محیط و سرگذشت زندگی می کنند گوناگون می باشد،اگرچه همه آنان ازحس شنوایی مساوی برخوردار بوده باشند(10)ولی بالاخره اثر موسیقی دوگونه است :1ـ اثرات معنوی 2ـ اثرات جسمی.

 

اثرات معنوی و روحی موسیقی:


روح انسان ، مهم ترین جنبة وجودی انسان است، لذا هر آن چه که برآن اثر بگذارد می تواند در کمال و سقوطش، مؤثّر باشد. از این جا اهمّیت اثر موسیقی بر روح و روان انسان مشخّص می شود. ما در این بخش مهمترین آثار موسیقی را بر روح بررسی می کنیم:

 

1ـ گمراهی و غفلت ازخدا :


از بزرگ ترین آثاری که برای موسیقی ذکر شده است دور شدن از یاد و ذکر خداست . قرآن در سورة لقمان يكى از عوامل گمراهى و ضلالت را «لهو الحديث» دانسته است. «ومِن النّاسِ مَن یشتری لَهوالحدیثِ لیُضلَّ عن سبیلِ الله(11)«لهویعنی غفلت ،یعنی دورشدن از ذکرخدا ، دورشدن از معنویت ، دورشدن از واقعیتهای زندگی ، دورشدن ازکار وتلاش و فرو غلتیدن در ابتذال و بی بند وباری».(12) در روايات اسلامى از «لهو الحديث» نیز به «غنا» تفسير شده است.(13) شنيدن غنا و موسيقى آن چنان اراده انسان را سست و غريزه جنسى شخص را تحريك مى‏كند كه شخص را از ياد خدا و قيامت باز می دارد لذا ازعوامل گمراهی به حساب می آید.

 

2- گرايش به فساد :


غنا و آواز مطرب و لهوى، انسان را به سوى شهوت و فساد اخلاقى مى‏كشاند و از راه پرهيزكارى باز مى‏دارد.مجالس غنا و موسيقى، معمولاً جزو مراكز مفاسد گوناگون است و این خود دلیل روشنی است بر این که موسیقی درگرایش به فساد نقش مؤثّری دارد . در حديثى از نبى اكرم(ص) آمده است : «الغناءُ رقية الزنا»:«غنا نردبان زنا است».(14)

 

3 ـ سوء عاقبت :


برای اثبات سوء عاقبت، به واسطة غنا و موسیقی به یک داستان کوتاهی که در زمان امام صادق (ع) اتفاق افتاده اکتفا می کنیم ، چرا که آن چه در زمان آن بزرگواران رخ داده، صرفاٌ یک داستان نیست بلکه باید عبرت برای سایرین وآنان که در زمانهای بعد می آیند قرار بگیرد. مردی به امام صادق(ع) عرض کرد: همسایگان من کنیزانی دارند که آواز می خوانند و با عود (یکی از آلات موسیقی) می نوازند . چه بسا به هنگام قضای حاجت نشستنم را طول می دهم، تا صدای آنها را بیشتر بشنوم.امام فرمودند: « این کار را نکن. در روز قیامت در برابر خداوند هیچ عذری نداری ؛ مگر سخن حق را نخواندی که می فرماید : گوش، چشم، دل، مسئولند و در برابر کارهایی که کرده اند، مورد سؤال واقع می شوند. » مرد عرض کرد : به خدا سوگند گویا این آیه را تاکنون نخوانده و نشنیده بودم. دیگر به خدا این کارها را انجام نمی دهم و از اوآمرزش می طلبم . امام سپس فرمودند: «برخیز و غسل کن و آن چه می توانی نماز بخوان، چون تا کنون به گناه بزرگی مشغول بودی و چه بد حال وتیره بخت بودی اگر بدون توبه و بر این حال از دنیا می رفتی.» (15) همین داستان کوتاه، خود مؤیّد بزرگی بر مطلب ما می باشد و تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل.

 

4- قساوت قلب :


يکي از اثرات شوم موسيقي بر روان انسان ها پديد آوردن بيماري قساوت قلب در انسان مي باشد. و مويّد اينکلام، سفارش رسول خدا (ص) به حضرت علي (ع ) مي باشد كه به ایشان فرموده اند:« يا على؛ سه كار دل راسخت كند: گوش دادن به آواز و موسيقى و شكار و به دربار سلاطين رفتن(16) افرادي که مداومت بر گوش دادن به موسيقي و مطربي دارند قلبشان مريض مي گردد. و نتيجه اين سختي و قساوت قلب اين مي شود که ديگر موعظه و پند در اين قلوب اثر نمي کند. زيرا طبق آيات قرآنی از آثار گناهکاري ، قساوت قلب است.خداوند متعال درقرآن مي فرمايد : قلوب افراد گناهکار مانند سنگ است يا سخت تر از سنگ . زيرا برخي از سنگ ها از ميانشان آب بيرون مي آيد يا از ترس خدا از بلندي ها فرو مي افتد.(17) ولي قلوب افراد گناهکار به قدري سخت است که ديگر چيزي از پندها و موعظه هاي الهي در آن اثر نمي نمايد.نشانه و علامت اين بيماري آن است که اين گونه افراد وقتي در مجلسي قرار مي گيرند که در آن سخن از خدا و قرآن و ياد مرگ و آخرت است، اهل موسيقي، حالشان بد مي شود و دوست دارند زود از اين گونه مجالس خارج شوند و بر عکس اگر در جايي باشند که سخن از دنيا و سرگرمي هاي گمرا ه کننده باشد . به اشتياق بر آن توجه مي کنند و دوست ندارند که تمام شود و باز تاييد کنندة سخنان فوق،آية 6 و7 سورة لقمان است که در آية 6 در مورد اهل «لهوالحدیث» توضيح و بلافاصله درآية 7 که مورد بحث ما است مي فرمايد: و چون آيات و گفتارما بر اهل لهو و موسيقي خوانده شود دوري گزينند و روي برگردانند و تکذيب آن گفتار نمايند مانند کسي که آن را نشنيده و گويا در گوش هاي ايشان سنگيني است از شنيدن آيات ما پس به ايشان عذابي دردناک را مژده بده.

 

 

موضوعات مرتبط: موسیقی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 28 / 6 / 1395

پنجمین روز جشنواره موسیقی فجر

 (بسم الله الرحمن الرحیم)

چکیده

در این مقاله که عنوان آن «پژوهشی در موسیقی واثرات آن» می باشد، سعی شده هم به لحاظ فقهی و هم به لحاظ علوم تجربی، تحقیق مختصری راجع به موسیقی و اثرات آن انجام گیرد. بحث موسیقی از جمله مباحثی است که با وجود این که دارای قدمت زیادی است ولی درعین حال، جزو مباحث روز بوده و از جمله مسائلی است که مخصوصاً جوانان زیادی را به خود مشغول داشته و بالتّبع سؤالات زیادی پیرامون آن مطرح شده و می شود. موسیقی را از جنبه های مختلفی ازجمله، فقهی، هنری و...می توان بررسی کرد، ولی آن چه بیشتر در این مقاله مدّنظر بوده، نگاه به موسیقی هم از جنبة علوم تجربی وهم ازمنظردین است که درکل، در مورد اثرات موسیقی برجسم و روان انسان، مطلب مختصری به دست می دهد. در مورد اهمّیّت وضرورت چنین بحثی همین بس که این بحث از قدیم الأیّام مطرح بوده ولی بیشتر جنبة فقهی آن مدّ نظر بوده و از جنبة علم تجربی کمتر مورد توجّه واقع شده لذا در این مقاله سعی شده بیشتر به جنبة علم تجربی پرداخته شود.این مقاله در 5 فصل تنظیم شده که در دو فصل نخست به تعریف موسیقی و انواع آن پرداخته و نیز ارتباط واژة موسیقی با واژة غنا ازنگاه مراجع عظام مطرح شده، سپس دریک فصل مجزّا وطولانی تری به انواع اثرات موسیقی بر جسم و روان که در بخشهای مختلفی ازآن، از روایات وآیات قرآن استفاده شده پرداخته شده است. و امّا فصل چهارم، برای آشنایی با نظرات علما و دانشمندان اسلام وغرب، راجع به موسیقی تنظیم شده ودر فصل آخر نیز بحث مختصری راجع به موسیقی درمانی وصحّت آن انجام شده است و درکل یک بحث نسبتاًجامعی که راجع به موسیقی نیاز بوده عنوان و ارائه گردیده است.

کلیدواژه : موسیقی، غنا، تأثیر، جسم، روان.

مقدّمه

آن چه در این نوشتارآورده شده است پژوهشی است پیرامون موسیقی و انواع آن و اثرات موسیقی بر جسم و روان انسان که البتّه اثرات آن بیشتر مورد توجّه قرار گرفته است.آن چه در این زمینه بیشتر مورد توجّه صاحب نظران بوده است پرداختن به موسیقی ازجنبة فقهی آن بوده است وکمتر به جنبة تأثیرات آن و خصوصاً تأثیرات جسمی آن پرداخته شده است. لذا برآن شدیم تا از جنبة تأثیرات جسمانی و فیزیکی نیز آن را بررسی کرده تا هم از یک زاویة جدید به مسئله پرداخته شود و هم این که به برخی سؤالات جدید مطرح شده پاسخی هر چند مختصر داده شود.

همان گونه که بیان شد اگر چه این بحث دارای سابقة طولانی است و از دیر باز مطرح بوده است ولی امروزه نیز جزو مباحث روز، مطرح است وعموم مردم، خصوصا ًجوانان با آن در ارتباط اند وگویا جزءلاینفکّ زندگی ما شده است. از طرفی نیز این هنر به ابزار و وسیله ای برای انتقال فرهنگ و حتّی تغییر فرهنگ جوامع، مبدّل گشته است و این گونه مسائل برضرورت تحقیق بیشترراجع به این هنر وکارایی آن و اثرات آن می افزاید.هم چنین همان گونه که مطرح شد بیشترین اثرات، راجع به هنر موسیقی به جنبة فقهی آن بر می گردد ولی از کتاب ها و مقالاتی نیزکه در این زمینه نگاشته شده است، نباید چشم پوشی کرد و ما نیز در این نوشتار که به روش اسنادی ـ کتابخانه ای تهیّه شده از برخی از آنها بهره برده ایم.برخی از این کتابها عبارتند از: تأثیر موسیقی براعصاب وروان، نوشتة زنده یاد، حسین عبداللّهی خوروش، موسیقی ازدیدگاه فلسفی وروانی، نوشتة علّامه محمدتقی جعفری، تاریخ موسیقی، نوشتة سعدی حسنی، بخشی ازکتاب سلامتی وطول عمر در احکام اسلام، نوشتة مهدی طاهری، بخشی ازکتاب نکته های ناب، نوشتة حسن قدّوسی زاده و نیز برخی از مقالات که در این زمینه نوشته شده اند.ازجملة وجه امتیاز این مقاله این است که مطالب این نوشته ها را به صورت موجز و مختصرجمع کرده و برخیمطالب پراکنده و زاید را ازآنها حذف کرده وآن چه در این باره مورد نیاز بوده است در حدّ این نوشتار ارائه گردیده است.بالأخره بعد از تحقیق دربارة انتخاب موضوع و پس از انتخاب آن به خاطر اهمیّت آن و پس از ارائه به مسؤولین مورد تأیید قرارگرفت و مشغول به تنظیم آن شدیم. البته درتنظیم آن مشکلاتی نیز پیش روی ما قرارداشت؛ ازجمله این که در این زمینه، کتابهای اندکی نوشته شده وکمتر قلم فرسایی شده است لذا منابع قابل دسترسی در این باره محدودتر می باشد. هم چنین بعد از رجوع به منابع ، بعضاً استناد به منابعی شده بود ولی از ذکر آن منابع به صورت کامل ودقیق، صرفنظر شده بود وحتّی گاهی مطلبی مستند به منبعی شده بودکه بعد از مراجعه به آن منبع چنین چیزی یافت نمی شد.یا مشکلات دیگری که نیازی به اطالة کلام در این مورد نیست.این مقاله، پیرامون 5 سؤال کلّی و جواب آنها تنظیم گشته که این سؤالات شاکله و پایة این مقاله را تشکیل می دهد و هرسؤالی یک فصل ازمقاله رابه خود اختصاص داده است که هرفصل، جواب یکی ازآن سؤالات وسؤالات ریزتر دیگر است و مجموعاً اطلاعات کلّی دراین زمینه رابه خواننده می دهد.

سؤالات کلّی هرفصل عبارتست از:

1ـ موسیقی چیست؟ وانواع آن کدام است؟

2ـ فرق موسیقی وغنا چیست؟

3ـ موسیقی چه تأثیری برانسان دارد؟

4ـ نظرعلما و دانشمندان در مورد موسیقی چیست؟

5 ـ آیا موسیقی درمانی واقعیّت دارد؟

البته تذکّراین نکته لازم است که در این نوشتار با توجّه به ظرفیّت وگنجایش آن، مطلب آمده و ممکن است مطالب فراوان دیگری نیز باشدکه به جهت اختصار، بیان نشده باشد و این مسئله در نقل قول افراد و دانشمندان و علما نیزصدق می کند یعنی ممکن است در میان دانشمندان، تنها به ذکراقوال برخی از آنان اکتفا شده باشد و این فقط به جهت رعایت اختصار بوده وترجیحی دراین مسئله صورت نگرفته است. ولی پیشاپیش از نواقص موجود، عذرخواهی می نمائیم.

 

فصل اول : موسیقی و انواع آن


در این فصل برآنیم که تعریف مختصری از موسیقی ارائه داده و با اقسام آن آشنا شویم که البتّه محصوردر این اقسام نبوده و ممکن است به اعتبارهای مختلف، اقسام مختلفی پیداکرد، ولی در یک تقسیم بندی کلّی می توان آن را به اقسامی که بعداً خواهد آمدتقسیم نمود.

تعریف موسیقی

برای موسیقی تعریفهای زیادی ارائه شده و از زوایای مختلفی به آن نگریسته شده است . موسیقی را می توان هم ازلحاظ لغوی و هم از لحاظ اصطلاحی مورد بررسی قرارداد. این واژه، یک واژة یونانی است که به آن «موسیقیا»گفته می شود و ازآن به عنوان غنا ولحن نیز یاد شده است :

«بدان که موسیقی در لغت یونان، لحن است و لحن عبارت است از اجتماع در نغم مختلفه که آن را ترتیبی محدود باشد و بعضی این قید را زیاده کنند که کلام مفید بدان مقرون بود....و بعضی این قید را زیاده کنند که آن کلام، دال بر معانی که محرّک نفس باشد به تحریکی که ملایم غرض و لفظ او موزون باشد(1)هم چنین درتعریف موسیقی گفته شده« عبارتست ازاصوات وآهنگهایی که انسان را در عالمی که برای وی قابل توصیف نیست سیر می دهد و چنان بر اعصاب آدمی مسلّط می شودکه گاهی می خنداند ، گاهی می گریاند گاهی اعضاء و جوارح انسان را بدون اختیار به حرکت در می آورد، و زمانی تهییج عشق و شهوت می کند و آدمی را برده و غلام خود ساخته و بر اعصاب ، فکر ، عقل و روانش فرمانروایی می کند».(2)مانند ساز زدن فارابی دربزم سیف الدّوله که با ساز زدن او مدّتی همه خندیدند و باتغییر آهنگ، همه را به گریستن وا داشت و در آخر بانواختن آهنگی دیگر ، همه اهل مجلس را به خواب فروبرد و سپس ازآن مجلس خارج شدکه این جریان در تاریخ ، مشهور است.«ارسطو موسیقی را یکی از شعب ریاضی دانسته و فیلسوفان اسلامی نیزاین قول راپذیرفته اند ولی از آنجاکه همة قواعد موسیقی مانند ریاضی مسلّم و غیرقابل تغییر نیست ، بلکه ذوق و قریحة سازنده و نوازنده هم درآن دخالت تام داردآن را هنر نیز محسوب دارند».(3)زیبایی موسیقی بر حسب اثری است که درذهن و احساسات شنونده می گذارد . این هنر با دقّت و محاسبه و اندازه گیری دقیق انجام می گیرد شاید به همین خاطر است که در تقسیم بندیهای علوم قدیم و همان گونه که ذکرشد از شعب علوم ریاضی به حساب آمده است.

 

موضوعات مرتبط: موسیقی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 27 / 6 / 1395

چهار ذکر و دعای اثرگذار برای آرامش در زندگی

چهار ذکر و دعای اثرگذار برای آرامش در زندگی,ذکر و دعا

ذکر هایی برای آرامش روح

چهار ذکر و دعای اثرگذار برای آرامش در زندگی

تکرار و مداومت داشتن بر چهار ذکری که در قرآن وارد شده است تاثیر بسیار زیادی در آرامش روح دارد.

چهار ذکر و دعای اثرگذار برای آرامش در زندگی

خداوند در قرآن برای از بین بردن مسائل فکری در زندگی اذکاری را برای بندگان قرار داده است که اگر به این اذکار دقت کافی و عقیده داشته باشیم و از ته دل آنها را بیان کنیم؛ بدون تردید در آرامش ذهن و زندگی ما اثرگذار است.

امام صادق (ع) در این زمینه فرموده است: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی‌برد!

در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ» (آل عمران آیه 173) پناه نمی‌برد.

در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند و هیچگونه بدی به آنان نرسید.

در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِین» (سوره انبیاء آیه 87) پناه نمی‌برد.

زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می‌بخشیم.» (سوره انبیاء آیه 88)

در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره غافر آیه 44)… پناه نمی‌برد.

زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه 45)

در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیبایی‌های دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لا قوه الا بالله» پناه نمی‌برد.

زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمت‌های دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمت‌ها برخوردار بود» فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می‌دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.

 

موضوعات مرتبط: آرامش در زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 27 / 6 / 1395

دعا برای آرامش اعصاب و روان

 

دعای آرامش اعصاب ، دعای آرامش اعصاب
دعای آرامش اعصاب وروان و ذکرهایی که در قرآن برای رفع اضطراب و دلشوره توصیه شده اند راهی مطمئن برای رسیدن به آرامش درونی و کسب آرامش اعصاب و روان است و بدانید که دلها تنها با یاد خدا آرام می شوند.

 

دعای آرامش اعصاب وروان و ذکرهایی که در قرآن برای رفع اضطراب و دلشوره توصیه شده اند راهی مطمئن برای رسیدن به آرامش درونی و کسب آرامش اعصاب و روان است و بدانید که دلها تنها با یاد خدا آرام می شوند.

بازدید : 319,745 نفر

آرامش اعصاب و وران با رسیدن به آرامش درون حاصل می شود. هرکسی می داند که یاد خدا آرامبخش دلهاست پس برای رهایی از دلهره و اضطراب و داشتن اعصابی آرام به خدا پناه ببرید.

برای آرامش اعصاب چه کنیم

اگر کسی اعصاب خود را کنترل کند، دیگر خشمگین و عصبانی نمی شود، که از آن در آیات و روایات به "کظم غیظ" تعبیر شده است. خداوند متعال یکی از مهم ترین ویژگی های انسان های الاهی و پارسا پیشه را کظم غیظ و عفو از مردم می شمارد و می فرماید:"مؤمنان در هنگام عصبانیت خشم خود را فرو می برند و از خطای مردم در می گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد".پس برای آرامش اعصاب این چند راه را پیش رو بگیرید:

 پناه بردن به خدا

 وضو گرفتن با آب سرد

 دور کردن اسباب خشم و عصبانیت، از خود

 صبر

 دعا و نیایش

  نماز و یاد خدا

 صبر، دعا و نیایش، نماز و یاد خدا و توبه ازعواملی هستند که در ایجاد آرامش و سکون و طمأنینه، تأثیر بسزایی دارند و در باره نماز باید گفت که نماز که یاد خداست احیاگر روح و روان است و باعث رفع نگرانى‏ها و اضطراب‏ها و آرامش انسان مى‏گردد.

 

آرامش اعصاب

دعا و ذکر برای آرامش اعصاب و کاهش اضطراب

 به طور کلی یاد خداوند به هر شکل و صورتی موجب آرامش قلب است .

 گفتن ذکر« ما شاءَ الله لا حَولَ وَ لا قوَّةَ إلّا باللهِ العَلِیِّ العَظیم » در ایجاد ارامش نقش موثری دارد .

 میرزا احمد آشتیانی (ره) در کتاب هدیه احمدی اورده اند:

علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان فرمودند:جهت ارامش پیدا کردن دست روی سینه بگذارید ودر حالت نشسته و ایستاده چند مرتبه ایه 28 سوره رعد را بخوانید:

«الذّینَ امَنوا وتَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بذِکرِ اللهِ اَلا بذِکرِ الله تَطمَئِنُ القلوب » زیرا در ایجاد ارامش بسیارمؤثر است

 

حجت الاسلام صحفی می گوید:در اواخر عمر مبارک علامه طباطبایی، از ایشان خواستم برای آرامش قلب، دستوری بفرمایند، فرمودند:

«دست را روی سینه بگذار و سه ـ چهار بار نشسته و ایستاده (یا فرمود:ایستاده و نشسته ـ که یادم نیست ـ)

این آیه را بخوان:

«الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله؛ ألا بذکر الله تطمئن القلوب؛

 کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد، آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد.» 

در اوقات فراغت به تفصیل درباره‏ى نعمت‏هاى الهى و الطاف خاص او نسبت به خود فکر کنید و از خداوند و ائمه اطهار(ع)  کمک بطلبید که ذکر خدا آرام‏بخش است و بدانید که محبت خداوند نسبت به بندگانش بیشتر از هر چیزى است که ما تصور مى‏کنیم طبق آیه ی " الا بذ کر الله تطمئن القلوب " به ذکر خدا دل آرام می گیرد، بنا بر این خواندن هر سوره ی از قرآن و همچنین خواندن  دعا های وارده در مفاتیح الجنان بخصوص دعای کمیل ، دعای ندبه ، دعای مکارم الا خلاق ، مناجات شعبانیه ، زیارت عاشورا ، زیارت جامعه ی کبیره ، باعث آرامش روح و رفع پریشانی و اضطراب از شما خواهد بود .

چرا که قرآن و دعا همه اش ذکر است.

البته خواندن سوره ی احقاف هر جمعه و مداومت بر سوره های قدر و عصرهمچنین آیت الکرسی در رفع پریشانی و اضطراب وارد شده است . همچنین بسیار استغفار کردن ( گفتن ذکر استغفر الله ربی و اتوب الیه ) ومداومت بر ذکر " لا حول ولا قوة الا با الله العلی العظیم " در رفع پریشانی مؤثر است .( کتاب مفاتیح الحاجات

 

موضوعات مرتبط: آرامش در زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 27 / 6 / 1395

بهترین آیات قرآن برای آرامش در زندگی

 

آیات قرآن برای آرامش ، آیه ای از قرآن برای آرامش

آیات قرآن برای آرامش در زندگی بهترین و پایدارترین آثار را برای هر شخصی در هر موقعیت و شرایط زندگی فراهم خواهد کرد چرا که آثار این آیات برای کسب آرامش در زندگی ثابت شده است.

بازدید : 67,491 نفر

نگاهی به آیات قرآن برای آرامش

آیات قرآن برای آرامش در زندگی بهترین و پایدارترین آثار را برای هر شخصی در هر موقعیت و شرایط زندگی فراهم خواهد کرد چرا که آثار این آیات برای کسب آرامش در زندگی شخصی و مشترک اثبات شده است. قرآن پراست از پیام ها و آیات پرمحتوی که برای رفع مشکلات و آرامش توصیه شده اند اما تکرار و مداومت داشتن بر چهار ذکری که در قرآن وارد شده است تاثیر بسیار زیادی در آرامش روح دارد.

 

پروردگار در قرآن برای از بین بردن مسائل فکری در زندگی اذکاری را برای بندگان قرار داده است که اگر به این اذکار دقت کافی و عقیده داشته باشیم و از ته دل آنها را بیان کنیم؛ بدون تردید در آرامش ذهن و زندگی ما اثرگذار است. امام صادق (ع) در این زمینه فرموده است:در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!

 در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر "حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ" (آل عمران ایه 171) پناه نمی برد.

 در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است:پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند و هیچگونه بدی به آنان نرسید. در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر "لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِین" (سوره انبیاء آیه 87) پناه نمی برد.

 قرآن

آیات قرآن برای آرامش

زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است:"پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم." (سوره انبیاء آیه 88)

 در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر "افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد" (سوره غافر آیه 44)... پناه نمی برد.

 زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است:"پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت." (سوره غافر آیه 45)

 در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیبایی های دنیاست چگونه به ذکر "ماشاءالله لا قوه الا بالله" پناه نمی برد.

 چراکه خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است:"مردی که فاقد نعمت های دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمت ها برخوردار بود" فرمود:اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.

 

موضوعات مرتبط: آرامش در زندگی
 زنا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 6 / 1395

زنا

از جمله گناهاني كه به كبيره بودنش تصريح شده زنا است، چنان که در روايات فرموده‌اند و براي كبيره بودنش به آيه‌ 68 سوره‌ فرقان تمسك شده كه مي‌فرمايد: «از جمله صفات بندگان خدا آن است كه نپرستند و نخوانند با خداي به حق، خداي ديگري را (يعني مشرك نباشند) و آن نفسي كه خدا كشتنش را حرام فرموده نكشند و زنا نكنند، و كسي كه اينها را به جا آورد (شرك، قتل، زنا)، برسد و ببيند جزاي خود را كه شكنجه‌اش در روز قيامت دو چندان است و هميشه به خواري در آتش است».[1]
معاني اثام وغي: در منهج است كه: «اثاماً» در اين آيه شريفه، نام يك وادي در دوزخ است كه زناكاران را در آن عقوبت مي‌كنند و گفته‌اند چيزي است كه از اجسام دوزخيان مانند چرك و خون سيلان مي كند.
و در روايات آمده كه: اثام در اين آيه و وغي در آيه‌ي ديگر[2] دو چاه در دوزخ است كه اگر سنگي را از كنارش رها كنند در مدت هفتاد سال به قعر آن مي‌رسد.
و در سوره‌ي بني‌اسرائيل مي‌فرمايد: «و نزديك زنا مشويد و گرد آن نگرديد به درستي كه آن خصلتي زشت و كاري فجيع و بد راهي است[3]

 

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: زنا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 6 / 1395

سبك شمردن نماز

شكي نيست كه بي اعتنايي به نماز گناهي است بزرگ. بنابراين شناسايي مصاديق اين تحقير ناپسند، مقدمه‌ پرهيز از اين عصيان نابخشودني است. عناوين زير از مصاديق سبك شمردن نماز است.
الف) تأخير نماز: امام صادق ـ عليه السلام ـ در تفسير آيه‌ي شريفه‌ي قرآن، كه در ارتباط با مذمت بي اعتنايي به نماز نازل گرديده است[1] مي‏فرمايد:
»
تاخير الصّلاة عن اوّل وقتها لغير عذرٍ»[2]
مراد از بي اعتنايي به نماز، «تأخير آن از اول وقت بدون عذر است
البته روشن است كه مراد از عذر، ضرورتي است كه بصورت اورژانسي پيش آيد و قابل تأخير نباشد و الاّ بايد به كار گفت نماز دارم نه به نماز بگوييم كار دارم.
ب) عدم رعايت آداب آن در خلوت: پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در روايتي چنين

 

 

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: سبك شمردن نماز
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 6 / 1395

سحر و جادو

سحر چيست؟
در اين که «سحر» در چه تاريخي به وجود آمده، تاريخ روشني در دست نيست، ولي اين قدر مي توان گفت: که از زماني خيلي قديم، اين کار بين مردم رواج داشته است.
اما چه کسي بار اول جادوگري را به وجود آورد؟ در اين قسمت نيز نقطه روشني در تاريخ ديده نمي شود.
ولي معني سحر را مي توان انجام نوعي اعمال خارق العاده دانست، که آثاري در وجود انسان ها پديد مي آورد، و گاهي يک نوع چشم بندي و تردستي مي باشد. سحر از نظر لغت به دو معني آمده است.
1.
به معني خدعه و نيرنگ و شعبده و تردستي و به تعبير قاموس: سحر کردن يعني خدعه نمودن.
2.
کل مالطف و دق: آنچه عوامل آن نامرعي و مرموز باشد.
در مفردات راغب که مخصوص واژه هاي قرآن است به سه معني اشاره شده.
1.
خدعه و خيالات بدون حقيقت و واقعيت همانند شعبده و تردستي.
2.
جلب شيطان ها از راه هاي خاصي و کمک گرفتن از آنان.
3.
معني ديگري است که بعضي پنداشته اند و آن اين که: ممکن است، با وسائلي ماهيت و شکل اشخاص و موجودات را تغيير داد، مثلا انسان را به وسيله آن به صورت حيواني در آورد، ولي اين نوع خيال و پنداري بيش نيست و واقعيت ندارد.[1]

 

 

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: سحر و جادو
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 25 / 6 / 1395

Image result for ‫تصاویر ازدواج‬‎

ازدواج به روش مدرن بهتر است یا سنتی

باورهاي منطقي در مورد انتخاب همسر

فرآيند انتخاب همسر براي هر فرد بالغ و مجرد، مرحله اي بسيار مهم و اغلب دشوار محسوب مي‌شود. شايد كمتر انتخاب ديگري ممكن است تا اين اندازه در طول زندگي زوج‌ها مركز توجه و بسيار با اهميت تلقي گردد.
اما متأسفانه، در بحبوحه‌ي دروان معاشقه (نامزدي) افراد جوان اغلب بي ملاحظه مي‌شوند و مشكلات اساسي را در ازدواج ناديده مي‌گيرند و يا اين كه آنها را بررسي نمي‌كنند. علاوه بر اين نگرش‌ها و عقايد خاصي در جامعه‌ي ما رواج يافته است كه موجب نا اميدي و نارضايتي در فرآيند انتخاب همسر مي‌گردند. در اين ميان برخي از عقايد و باورها در فرآيند ازدواج و انتخاب همسر غيرمنطقي و محدود كننده به نظر مي‌رسند.
باورها و يا عقايد غيرمنطقي (محدود كننده) درباره انتخاب همسر كه به عنوان باورهاي شخصي تعريف شده‌اند:
الف- زمان ازدواج و امتخاب فرد مورد نظر براي ازدواج را محدود مي‌كنند.
ب - تلاش براي پيدا كردن فرد مناسب براي ازدواج را دچار افراط و يا تفريط مي‌كنند.
ج - از بررسي انديشمندانه‌ي توانايي‌ها و ضعف‌هاي بين فردي و شناختن فاكتورهاي قبل از ازدواج كه در موفقيت ازدواج مؤثر هستند، جلوگيري مي‌كنند.
د- مشكلات و موانع انتخاب همسر را تداوم مي‌بخشند و گزينه‌هاي بعدي براي حل مشكلات را به حداقل مي‌رسانند.
به عنوان مثال يكي از اين عقايد محدود كننده مي‌تواند اينگونه باشد كه زوج‌ها با اين اعتقاد وارد زندگي شوند كه تنها عشقشان نسبت به يكديگر براي غلبه كردن بر تمام مشكلات كافي است.
نگرش‌ها و طرز تفكر منطقي و غيرمنطقي افراد درباره فرايند انتخاب همسر به هنگام ازدواج يكي از فاكتورهاي بسيار مهمي‌ است كه مي‌تواند ازدواج را با موفقيت يا شكست مواجه نمايند.
آگاه بودن افراد درباره‌ي نگرش‌ها و طرز تفكر و عقيده‌ي خودشان درباره‌ي انتخاب همسر و در پيش گرفتن نگرشي منطقي و واقع‌بينانه مي‌تواند در داشتن ازدواجي موفق آنها نقش بسزايي داشته باشد.
برداشت ما از نگرش مجموعه اي از شناخت‌ها ، باورها، عقايد و واقعيت‌ها (دانسته‌ها) است كه حاوي ارزشيابي‌هاي مثبت و منفي (احساسات) باشد.

نُه باور غير منطقي (محدود كننده) درباره انتخاب همسر
موضوعي كه به طور وسيع در پيشينه‌ي تجربي كه در زمينه‌ي انتخاب همسر ناديده گرفته شده است مربوط به نقش و تأثير باورهاي شخصي در فرايند انتخاب همسر مي‌باشد. از بررسي سوابق موجود در زمينه‌ي نقش باورها در انتخاب همسر: لارسن(1992) نُه باور غير منطقي كه افراد اغلب درباره انتخاب همسر دارند را بيان كرده است.

1 -
اعتقاد به اينكه من فقط مي‌توانم عاشق يك نفر باشم.
شخصي كه داراي اين عقيده است گمان مي‌كند كه تنها يك نفر در دنيا براي ازدواج با او مناسب است. اين تفكر بسيار شبيه اين عقيده است كه ما جايي در دنيا همزاد و يا نيمه‌ي دومي ‌داريم كه با ازدواج با او همه چيز به تكامل مي‌رسد.
اين افكار غالباً غيرمنطقي هستند، چرا كه بايد به هنگام روبرو شدن با تنها فرد به خصوص، او را شناخت. البته چگونه اين ديدگاه به سرانجام مي‌رسد روشن نيست. همچنين شايد اين عقيده دعوت به انتظار غير فعالي باشد براي رسيدن به دقيقه اعجاز برانگيزي كه چشم‌انداز يك ازدواج خوب را نويد مي‌دهد.

2 -
همسر كامل
اعتقاد به تفكر كه «تا زماني كه فردي كامل براي زندگي پيدا نكنم، نبايد ازدواج كنم». كسي كه اين اعتقاد را داشته باشد شايد براي تصميم گرفتن براي ازدواج دچار محدوديت شود چرا كه هيچ فردي كامل نيست و شايد براي پيدا كردن چنين فردي بايد زماني طولاني صرف شود.

3 -
تكامل خود
كسي كه اينگونه فكر مي‌كند و مي‌گويد:«تا زماني كه نتوانم به خودم به عنوان يك همسر اعتماد كنم، نبايد ازدواج كنم».
اين اعتقاد نيز محدود كننده و غير منطقي است از آن جهت كه هيچ كس كامل نيست و احساس كامل بودن به عنوان يك همسر را نخواهد داشت. احساس آمادگي براي ازدواج ضروريست، اما شايد اشخاصي را براي تصميم گيري درباره ازدواج دچار اضطراب كند.

4 -
ارتباط كامل
صاحب اين عقيده اين چنين مي‌انديشد:«ما بايد قبل از ازدواج ثابت كنيم كه ارتباط مؤثري خواهيم داشت».
توجه به فاكتورهاي پيش بيني كننده‌ي پيش از ازدواج بسيار عاقلانه است.
مانند ارتباط خوب و مهارت‌هاي حل مشكل و تشابه و همانندي ارزش‌ها و عقايد. جستجوي چنين ارتباطي و چنين همسري كه اين مهارت‌ها و قابليت‌ها را داشته باشد عاقلانه است.
با اين وجود ، از آنجا كه موفقيت در ازدواج را نمي‌توان تضمين كرد، براي كم كردن محدوديت اين تفكر مي‌توان اينگونه انديشيد كه هيچ راهي براي تضمين خوشبختي پيش از ازدواج ميسر نمي‌باشد.

5 -
تلاش بيشتر
اين اعتقاد با اين تفكر شكل مي‌گيرد كه من با هركسي كه براي ازدواج انتخاب كنم خوشبخت خواهم شد به شرط آن كه به قدر كافي تلاش كنم.
لارسن (1992) تأكيد مي‌كند كه تلاش دو همسر براي حل مشكلات و مؤثر ساختن يك ازدواج ، دو فرد بالغ و متفكر را مي‌طلبد. از آنجا كه هر كسي آنقدر متمايل به حل مشكلات نخواهد بود. بنابراين كمي‌دقت در انتخاب همسر در ابتداي ضروري به نظر مي‌رسد.

6 -
عشق كافي است
فرد داراي اين عقيده شايد چنين بگويد:«عاشق كسي شدن براي من دليل كافي براي ازدواج است». جامعه‌ي غربي عشق رمانتيك را به عنوان شرطي لازم براي ازدواج ارزشمند مي‌شمارد.
در واقع، اشخاص كمي‌هستند كه ازدواج را بدون عشق تصور كنند. اگر عشق به عنوان تنها معيار در نظر گرفته شود، ساير توانايي‌هاي اساسي فردي و بين فردي از نظر دور خواهد ماند.

7 -
همزيستي
اين عقيده چنين است: «اگر من و همسر آينده ام قبل از ازدواج با هم زندگي كنيم، شانس وخوشبختي مان را افزايش خواهيم داد».
مرور سوابق همزيستي و موفقيت‌هاي بعدي در ازدواج نشان داده است كه افرادي كه قبل از ازدواج با هم زندگي مي‌كنند آمادگي بيشتري را براي نارضايتي از زندگي وجدايي دارا مي‌باشند در مقايسه با كساني كه با هم همزيستي نكرده اند.
اين ارتباط معمولاً با خصوصيات كساني كه همزيستي مي‌كنند به نسبت كساني كه همزيستي نمي‌كنند مشكلات بيشتري در رابطه با تعهد دارند و تمايل كمتري براي ارزشمند شمردن ازدواج ونگرش مثبت تري نسبت به طلاق دارند.

8 -
فرد مكمل و تضاد
در اين نگرش شخص اينگونه مي‌انديشد: «من بايد با كسي ازدواج كنم كه خصوصيات شخصيتي او متضاد با خصوصيات من باشد».
اگر چه تفكر رايج مبني بر آنكه افراد با خصوصيات كاملاً متفاوت مي‌توانند كامل كننده‌ي ضعف‌ها و قوت‌هاي يكديگر باشند، اما فاكتورهاي پيش‌بيني كننده‌ي موفقيت در ازدواج نشان مي‌دهند كه قويترين عامل خوشبختي ، همانندي در ارزش‌ها، نگرش‌ها و خصوصيات شخصي است.

9 -
انتخاب بايد آسان باشد
اين عقيده كه انتخاب يك همسر بايد ساده باشد و اين انتخاب حامل يك شانس و يا اتفاق است. بنابراين فرد شايد تصور كند كه براي انتخاب همسر به جاي عمل كردن بايد در انتظار يك اتفاق بماند.
چنين فردي در انتظار شانسي براي ديدار و عشق در اولين نگاه است بدون آنكه از تفكر محتاطانه آمادگي لازم، يا انجام عملي براي نزديك تر شدن به هدف ازدواج كمك گرفته شود.
مواردي كه عنوان شدند فقط تعدادي از نگرش‌ها و باورهاي غير منطقي افراد نسبت به انتخاب همسر مي‌باشند.
نحوه‌ي نگرش افراد نسبت به فرايند انتخاب همسر امري بسيار حياتي است و همچنين با درك شيوع باورهاي غيرمنطقي و محدود كننده درباره انتخاب همسر در ميان افراد مجرد زن و مرد، در صورتي كه اين نگرش‌ها و عقايد نادرست و غير منطقي افراد تغيير يابند و در جهت صحيح هدايت شوند، شاهد افزايش ازدواج‌هاي مؤفق در جامعه خواهيم بود.
و همچنين با توجه به مشكل ساز بودن نگرش‌هاي نادرست، مي‌توان درمانگران ، مشاوران قبل از ازدواج و تعليم دهندگان ازدواج را ياري كرد تا به افراد كمك كنند تا براي ازدواج بهتر آماده شوند.


منبع:
دکتر اسماعيل اسد پور - مشاوره خانواده

 

موضوعات مرتبط: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 25 / 6 / 1395

Image result for ‫تصاویر ازدواج‬‎

باورهاي منطقي در مورد انتخاب همسر

فرآيند انتخاب همسر براي هر فرد بالغ و مجرد، مرحله اي بسيار مهم و اغلب دشوار محسوب مي‌شود. شايد كمتر انتخاب ديگري ممكن است تا اين اندازه در طول زندگي زوج‌ها مركز توجه و بسيار با اهميت تلقي گردد.
اما متأسفانه، در بحبوحه‌ي دروان معاشقه (نامزدي) افراد جوان اغلب بي ملاحظه مي‌شوند و مشكلات اساسي را در ازدواج ناديده مي‌گيرند و يا اين كه آنها را بررسي نمي‌كنند. علاوه بر اين نگرش‌ها و عقايد خاصي در جامعه‌ي ما رواج يافته است كه موجب نا اميدي و نارضايتي در فرآيند انتخاب همسر مي‌گردند. در اين ميان برخي از عقايد و باورها در فرآيند ازدواج و انتخاب همسر غيرمنطقي و محدود كننده به نظر مي‌رسند.
باورها و يا عقايد غيرمنطقي (محدود كننده) درباره انتخاب همسر كه به عنوان باورهاي شخصي تعريف شده‌اند:
الف- زمان ازدواج و امتخاب فرد مورد نظر براي ازدواج را محدود مي‌كنند.
ب - تلاش براي پيدا كردن فرد مناسب براي ازدواج را دچار افراط و يا تفريط مي‌كنند.
ج - از بررسي انديشمندانه‌ي توانايي‌ها و ضعف‌هاي بين فردي و شناختن فاكتورهاي قبل از ازدواج كه در موفقيت ازدواج مؤثر هستند، جلوگيري مي‌كنند.
د- مشكلات و موانع انتخاب همسر را تداوم مي‌بخشند و گزينه‌هاي بعدي براي حل مشكلات را به حداقل مي‌رسانند.
به عنوان مثال يكي از اين عقايد محدود كننده مي‌تواند اينگونه باشد كه زوج‌ها با اين اعتقاد وارد زندگي شوند كه تنها عشقشان نسبت به يكديگر براي غلبه كردن بر تمام مشكلات كافي است.
نگرش‌ها و طرز تفكر منطقي و غيرمنطقي افراد درباره فرايند انتخاب همسر به هنگام ازدواج يكي از فاكتورهاي بسيار مهمي‌ است كه مي‌تواند ازدواج را با موفقيت يا شكست مواجه نمايند.
آگاه بودن افراد درباره‌ي نگرش‌ها و طرز تفكر و عقيده‌ي خودشان درباره‌ي انتخاب همسر و در پيش گرفتن نگرشي منطقي و واقع‌بينانه مي‌تواند در داشتن ازدواجي موفق آنها نقش بسزايي داشته باشد.
برداشت ما از نگرش مجموعه اي از شناخت‌ها ، باورها، عقايد و واقعيت‌ها (دانسته‌ها) است كه حاوي ارزشيابي‌هاي مثبت و منفي (احساسات) باشد.

نُه باور غير منطقي (محدود كننده) درباره انتخاب همسر
موضوعي كه به طور وسيع در پيشينه‌ي تجربي كه در زمينه‌ي انتخاب همسر ناديده گرفته شده است مربوط به نقش و تأثير باورهاي شخصي در فرايند انتخاب همسر مي‌باشد. از بررسي سوابق موجود در زمينه‌ي نقش باورها در انتخاب همسر: لارسن(1992) نُه باور غير منطقي كه افراد اغلب درباره انتخاب همسر دارند را بيان كرده است.

1 -
اعتقاد به اينكه من فقط مي‌توانم عاشق يك نفر باشم.
شخصي كه داراي اين عقيده است گمان مي‌كند كه تنها يك نفر در دنيا براي ازدواج با او مناسب است. اين تفكر بسيار شبيه اين عقيده است كه ما جايي در دنيا همزاد و يا نيمه‌ي دومي ‌داريم كه با ازدواج با او همه چيز به تكامل مي‌رسد.
اين افكار غالباً غيرمنطقي هستند، چرا كه بايد به هنگام روبرو شدن با تنها فرد به خصوص، او را شناخت. البته چگونه اين ديدگاه به سرانجام مي‌رسد روشن نيست. همچنين شايد اين عقيده دعوت به انتظار غير فعالي باشد براي رسيدن به دقيقه اعجاز برانگيزي كه چشم‌انداز يك ازدواج خوب را نويد مي‌دهد.

2 -
همسر كامل
اعتقاد به تفكر كه «تا زماني كه فردي كامل براي زندگي پيدا نكنم، نبايد ازدواج كنم». كسي كه اين اعتقاد را داشته باشد شايد براي تصميم گرفتن براي ازدواج دچار محدوديت شود چرا كه هيچ فردي كامل نيست و شايد براي پيدا كردن چنين فردي بايد زماني طولاني صرف شود.

3 -
تكامل خود
كسي كه اينگونه فكر مي‌كند و مي‌گويد:«تا زماني كه نتوانم به خودم به عنوان يك همسر اعتماد كنم، نبايد ازدواج كنم».
اين اعتقاد نيز محدود كننده و غير منطقي است از آن جهت كه هيچ كس كامل نيست و احساس كامل بودن به عنوان يك همسر را نخواهد داشت. احساس آمادگي براي ازدواج ضروريست، اما شايد اشخاصي را براي تصميم گيري درباره ازدواج دچار اضطراب كند.

4 -
ارتباط كامل
صاحب اين عقيده اين چنين مي‌انديشد:«ما بايد قبل از ازدواج ثابت كنيم كه ارتباط مؤثري خواهيم داشت».
توجه به فاكتورهاي پيش بيني كننده‌ي پيش از ازدواج بسيار عاقلانه است.
مانند ارتباط خوب و مهارت‌هاي حل مشكل و تشابه و همانندي ارزش‌ها و عقايد. جستجوي چنين ارتباطي و چنين همسري كه اين مهارت‌ها و قابليت‌ها را داشته باشد عاقلانه است.
با اين وجود ، از آنجا كه موفقيت در ازدواج را نمي‌توان تضمين كرد، براي كم كردن محدوديت اين تفكر مي‌توان اينگونه انديشيد كه هيچ راهي براي تضمين خوشبختي پيش از ازدواج ميسر نمي‌باشد.

5 -
تلاش بيشتر
اين اعتقاد با اين تفكر شكل مي‌گيرد كه من با هركسي كه براي ازدواج انتخاب كنم خوشبخت خواهم شد به شرط آن كه به قدر كافي تلاش كنم.
لارسن (1992) تأكيد مي‌كند كه تلاش دو همسر براي حل مشكلات و مؤثر ساختن يك ازدواج ، دو فرد بالغ و متفكر را مي‌طلبد. از آنجا كه هر كسي آنقدر متمايل به حل مشكلات نخواهد بود. بنابراين كمي‌دقت در انتخاب همسر در ابتداي ضروري به نظر مي‌رسد.

6 -
عشق كافي است
فرد داراي اين عقيده شايد چنين بگويد:«عاشق كسي شدن براي من دليل كافي براي ازدواج است». جامعه‌ي غربي عشق رمانتيك را به عنوان شرطي لازم براي ازدواج ارزشمند مي‌شمارد.
در واقع، اشخاص كمي‌هستند كه ازدواج را بدون عشق تصور كنند. اگر عشق به عنوان تنها معيار در نظر گرفته شود، ساير توانايي‌هاي اساسي فردي و بين فردي از نظر دور خواهد ماند.

7 -
همزيستي
اين عقيده چنين است: «اگر من و همسر آينده ام قبل از ازدواج با هم زندگي كنيم، شانس وخوشبختي مان را افزايش خواهيم داد».
مرور سوابق همزيستي و موفقيت‌هاي بعدي در ازدواج نشان داده است كه افرادي كه قبل از ازدواج با هم زندگي مي‌كنند آمادگي بيشتري را براي نارضايتي از زندگي وجدايي دارا مي‌باشند در مقايسه با كساني كه با هم همزيستي نكرده اند.
اين ارتباط معمولاً با خصوصيات كساني كه همزيستي مي‌كنند به نسبت كساني كه همزيستي نمي‌كنند مشكلات بيشتري در رابطه با تعهد دارند و تمايل كمتري براي ارزشمند شمردن ازدواج ونگرش مثبت تري نسبت به طلاق دارند.

8 -
فرد مكمل و تضاد
در اين نگرش شخص اينگونه مي‌انديشد: «من بايد با كسي ازدواج كنم كه خصوصيات شخصيتي او متضاد با خصوصيات من باشد».
اگر چه تفكر رايج مبني بر آنكه افراد با خصوصيات كاملاً متفاوت مي‌توانند كامل كننده‌ي ضعف‌ها و قوت‌هاي يكديگر باشند، اما فاكتورهاي پيش‌بيني كننده‌ي موفقيت در ازدواج نشان مي‌دهند كه قويترين عامل خوشبختي ، همانندي در ارزش‌ها، نگرش‌ها و خصوصيات شخصي است.

9 -
انتخاب بايد آسان باشد
اين عقيده كه انتخاب يك همسر بايد ساده باشد و اين انتخاب حامل يك شانس و يا اتفاق است. بنابراين فرد شايد تصور كند كه براي انتخاب همسر به جاي عمل كردن بايد در انتظار يك اتفاق بماند.
چنين فردي در انتظار شانسي براي ديدار و عشق در اولين نگاه است بدون آنكه از تفكر محتاطانه آمادگي لازم، يا انجام عملي براي نزديك تر شدن به هدف ازدواج كمك گرفته شود.
مواردي كه عنوان شدند فقط تعدادي از نگرش‌ها و باورهاي غير منطقي افراد نسبت به انتخاب همسر مي‌باشند.
نحوه‌ي نگرش افراد نسبت به فرايند انتخاب همسر امري بسيار حياتي است و همچنين با درك شيوع باورهاي غيرمنطقي و محدود كننده درباره انتخاب همسر در ميان افراد مجرد زن و مرد، در صورتي كه اين نگرش‌ها و عقايد نادرست و غير منطقي افراد تغيير يابند و در جهت صحيح هدايت شوند، شاهد افزايش ازدواج‌هاي مؤفق در جامعه خواهيم بود.
و همچنين با توجه به مشكل ساز بودن نگرش‌هاي نادرست، مي‌توان درمانگران ، مشاوران قبل از ازدواج و تعليم دهندگان ازدواج را ياري كرد تا به افراد كمك كنند تا براي ازدواج بهتر آماده شوند.


منبع:
دکتر اسماعيل اسد پور - مشاوره خانواده

 

موضوعات مرتبط: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 25 / 6 / 1395

Image result for ‫تصاویرباور های غلط در ازدواج‬‎

ازدواج کردن: خرید هندوانه ای بدون شرط چاقو

همه می گویند ازدواج مثل هندوانه است. به شرط چاقو هم در کار نیست. اما امروزه از چیزهایی نام می برند که به دوام ازدواج کمک می کند. ازدواج موفق بستگی به عوامل مختلفی دارد که خیلی از آنها را باید در دوران نامزدی (قبل از ازدواج) ارزیابی کرد. عوامل دیگری نیز در موفقیت زندگی زناشویی موثر است که می توان آنها را بعد از ازدواج شناخت.

در ازدواج، توانایی سازش دایمی با شرایط گوناگون که ممکن است متغیر هم باشد و از خودگذشتگی فراوان لازم است اما اگر زن و مرد قبل از ازدواج با یکدیگر توافق بیشتری داشته باشند ، امکان سازش بعدی بیشتر خواهد بود. مهم ترین عوامل توافق در ازدواج عبارت اند از:

رشد عاطفی و فکری ، تشابه علایق و طرز تفکر ، تشابه مذهبی، تشابه تحصیلی و طبقاتی، تشابه طرز فکر نسبت به امور جنسی، تشابه علاقه به زندگی و سرعت عمل در کارها، رابطه با خانواده زن و شوهر.



مهم ترین عامل موفقیت ازدواج

مهم ترین عامل موفقیت در زندگی زناشویی، رشد عاطفی و فکری است البته درجه رشد عاطفی و فکری تنها بستگی به سن ندارد بلکه سن روانی، اجتماعی و عاطفی و سن جسمانی همه از عوامل موثر در رشد عاطفی است. رشد جسمانی نیز عامل مهمی در آمادگی و در نهایت دوام ازدواج است. مساله دیگری که از لحاظ بهداشت روانی قابل ملاحظه است اینکه آیا در ازدواج اختلاف هوش و معلومات سبب بروز اختلافات زناشویی خواهد شد یا خیر؟

شخصی که از لحاظ اجتماعی رشد کرده است، روابط اجتماعی را بهتر درک می کند. او می داند چگونه با دیگران، به خصوص خانواده و همکارانش سازش کند. او درک می کند که انتظارات اجتماع از او چیست و تا اندازه زیادی قادر است خود را با این توقعات تطبیق دهد. همچنین او آماده قبول مسوولیت است و نسبت به محدودیت های خود آگاهی دارد.

شخصی که رشد عاطفی کرده است، در مورد همسر و فرزند و دوستان و مشکلات زندگی نظریه واقع بینانه ای دارد. او دارای فلسفه زندگی معینی است که بر اساس آن می تواند از بحران های دایمی زندگی جلوگیری کند.
همسر

رشد عاطفی، کی و چقدر؟

یکی از مهم ترین عوامل رشد ، مقدار و چگونگی رشد عاطفی است. مثلاً شخص ممکن است 30 تا 40 سال عمر کرده باشد ولی از لحاظ رشد عاطفی عقب مانده محسوب شود. چنین شخصی قدرت کنترل احساسات و عواطف خود را ندارد و در نتیجه زندگی زناشویی او مختل می شود. شخصی که رشد عاطفی کرده است، در مورد همسر و فرزند و دوستان و مشکلات زندگی نظریه واقع بینانه ای دارد. او دارای فلسفه زندگی معینی است که بر اساس آن می تواند از بحران های دایمی زندگی جلوگیری کند. او به پیشرفت های فعلی خود متکی است و زیاد به گذشته خود ، هر چند هم با شکوه بوده باشد ، اتکا ندارد. در ضمن به مطالبی از قبیل امور جنسی، عشق، ازدواج و تربیت کودک نگاه روشنی دارد.
خیلی وقت ها مشکل اینجاست که آدم ها تغییر می کنند اما با هم تغییر نمی کنند: در دو مسیر یا با سرعت های متفاوتی تغییر می کنند.

مثلث عشق

با تمام این حرف ها، امروز دانشمندان به این نقطه رسیده اند که «اگر عشق و احساسات قابل اتکا نیستند پس چه چیزهایی باید وجود داشته باشد تا عشق افراد پایدار بماند. ابتدا نظریه ای شکل گرفت که اگر برخی شباهت های اولیه بین افراد وجود داشته باشد صمیمیت و رفاقت بیشتری بین آنان به وجود می آید که می تواند ازدواج موفق را تضمین کند اما تجربه نشان داد که این اتفاق هم نمی افتد. آقای استنبرگ که مثلث عشق را ارایه کرده بود به این نتیجه رسید که خیلی از طلاق ها، برخلاف انتظار، در مواردی اتفاق می افتد که انتخاب اولیه اشتباه نبوده است. یعنی افراد در ابتدای ازدواج، شباهت هایی به هم داشته اند اما پس از ازدواج تغییر کرده اند.

پس خیلی وقت ها مشکل اینجاست که آدم ها تغییر می کنند اما با هم تغییر نمی کنند: در دو مسیر یا با سرعت های متفاوتی تغییر می کنند. پس حالا این سوال به وجود می آید که «اگر شباهت اولیه هم ضامن صمیمیت نیست پس چه چیز می تواند صمیمیت و رفاقت درازمدت بین زوج ها را تضمین کند؟»



هوش عاطفی ات را به کار بینداز!

پژوهش های زیادی نشان داده اند که هوش عاطفی یکی از مهم ترین عوامل موفقیت ازدواج است. هوش عاطفی نوعی از هوش است که به ما کمک می کند به احساساتمان آگاه باشیم. بتوانیم عواطفمان را خوب بیان کنیم. آنها را خوب کنترل و هدایت کنیم. ظرفیت های خودمان را بشناسیم و در مجموع یک حس مثبت کلی نسبت به خودمان داشته باشیم. از طرف دیگر بتوانیم عواطف فرد مقابلمان را درک کنیم و نسبت به آن واکنش اجتماعی یا بین فردی مناسب داشته باشیم.
هوش عاطفی به ما کمک می کند که وقتی دچار تعارض در احساساتمان می شویم، فرو نریزیم و بتوانیم به عنوان مساله ای معمولی حلش کنیم. این نوع هوش ، یک چیز ذاتی نیست و در شرایط محیطی شکل می گیرد و در میان تمام عوامل موثر در موفقیت در ازدواج، کلیدی ترین نقش را دارد.

اگر دو طرف دارای هوش عاطفی بالایی باشند می توانند بفهمند که چه طور همراه و همگان با تغییر احساسات و عواطف یکدیگر تغییر کنند تا زندگی شان به رشد و صمیمیت بیشتری منجر شود.


منبع : چهار دیواری - با تلخیص
تنظیم برای تبیان : داوودی

 

موضوعات مرتبط: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 25 / 6 / 1395

Image result for ‫تصاویر ازدواج‬‎

اگر چنين هستيد ، صبر كنيد ، ازدواج نكنيد

ا - اگر در خانواده پدري و زندگي مجردي خود ، مسئوليت كاري را به عهده نمي گيريد يا در مسئوليت محوله تعلل مي ورزيد. ( تنبلي و بي مسئوليتي)

2 – اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود (‌كه به نظر شما غير منطقي بوده يا اخلاق دلخواه شما را ندارند) ارتباط سازنده و راضي كننده نداريد و نتوانسته ايد تعامل قابل قبولي ايجاد نمائيد. (عدم تعامل و ارتباط اجتماعي صحيح با ديگران)

3 – اگر در زندگي ، مرتب شغل خود را عوض كرده ايد، با دوستان زيادي به خاطر مشكلاتي قطع رابطه نموده ايد، رشته تحصيلي خود را تغيير داده يا ترك تحصيل كرده ايد، علائق خود را نيمه كاره رها كرده ايد و ثبات فكري ، احساسي و رفتاري نداريد.( عدم ثبات فكري، احساسي و رفتاري)

4 – اگر تصور مي كنيد ؛ افكار ، احساس و رفتار همسرتان را در آينده به دلخواه خود تغيير مي دهيد. (خطاي شناختي)

5 – اگر به دنبال همسر مناسبي هستيد به نحوي كه در زندگي مشتركتان در آينده با هيچ گونه مشكلي مواجه نشويد. (خطاي شناختي)

6 – اگر در پي كسب لذت و علائق خود ، كارها و مسئوليت هايتان بر دوش ديگران قرار مي گيرد. (اصالت لذت، و عدم مسئوليت پذيري)

7 – اگر فقط منطق و طرز نگرش خويش را قبول داريد و در برابر ديگران حالت دفاعي يا حالت تهاجمي مي گيريد و قادر به درك افكار ، احساس و رفتار ديگران نيستيد. (واكنش دفاعي و خود ميان بيني)

8 – اگر نقاط ضعف و نقاط قوت خود را به صورت شفاف نمي بينيد. (عدم خودآگاهي)

9 – اگر تا كنون با نظرات، انتقادات و پيشنهادات ديگران، تغييري در رفتار هاي شما ايجاد نشده است. (عدم مديريت خود يا خود مديريتي)

10 – اگر مسائل كاري شما مانع ارتباط دوستانه ، و ارتباط دوستان شما مانع ارتباط صميمي در خانواده ( خانواده پدري) مي شود يا مسائل و مشكلات شخصي شما در تمام حوزه هاي زندگيتان تاثير مي گذارد و در هم تنيده مي گردد. (مشكل در تقسيم وظايف و تعارض نقش ها)

11 – اگر به هيچ وجه قادر به تغيير برنامه هاي از قبل طراحي شده خود نيستيد( حتي اگر شرايط تغيير كند) و بسيار متعصب ، خشك و غير قابل انعطاف هستيد. (‌عدم انعطاف پذيري لازم)

12 – اگر قادر به درك احساسات ، رفتار و افكار خانواده ، دوستان و همكارانتان(كه متفاوت از شما عمل مي كنند)، نمي باشيد. (عدم اگاهي اجتماعي)

13 – اگر بيشتر به جاي گوش كردن ، صحبت مي كنيد و بيشتر از آنكه سعي كنيد ديگران را بفهميد ، سعي داريد كه ديگران شما را درك كنند. (عدم مديريت رابطه)

14 – اگر بسيار هيجان طلب هستيد و صرفاً ، هيجانات شما را به سويي مي كشاند و قادر به تعويق انداختن خواسته هايتان نيستيد. (خود يا اگو ضعيف ، هوش هيجاني پائين)

15 – اگر براي رفتار ، احساس و گفتار خود روش و برنامه اي نداريد و منفعلانه و واكنشي نسبت به ديگران عكس العمل نشان مي دهيد.( رفتار بي تعقل يا انعكاسي، مشكل در شيوه حل مسئله)

16 – اگر عادت داريد به جاي حل مشكلات از آنها فرار كنيد يا اجتناب بورزيد يا واكنش شما به مسائل بي تفاوتي هست. (پاسخ اجتنابي به رويدادها)

17- اگر در آينه نگاه ديگران، شما فردي غرغرو ، سرزنش گر، وابسته، احساساتي، بدبين، گوشه گير، پرخاشگر، دمدمي مزاج، خودخواه، گوشت تلخ، غمگين يا تكانشي ( كسي كه يكباره بدون مقدمه و از روي احساس دست به عملي مي زند و پيامدهاي آن را نمي سنجد) به نظر مي آئيد. (اختلال شخصيت)

18 – اگر فكر مي كنيد، از ميان چند ميليارد ساكنين كره زمين ، فقط و فقط يك شخص مناسب شماست و ارزش ازدواج دارد و در غير اين صورت زندگي شما بي معنا شده و بايد بميريد يا تا آخر عمر مجرد بمانيد.( خطاي شناختي ، عدم كنترل احساس ، هوش هيجاني ضعيف)

19 – اگر بدون اينكه خود را دقيقاً‌ ارزيابي كنيد و بشناسيد ،‌دنبال همسر مناسب مي گرديد. (‌عدم شناخت خود)

20 – اگر وضعيت فعلي اتان راضي كننده نيست و براي رهايي و فرار از موقعيت ، اقدام به ازدواج مي كنيد. (مشكل در شيوه حل مسئله)

موضوعات مرتبط: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 24 / 6 / 1395

****امام خامنه ای امام عشق****

****امام خامنه ای امام عشق****

****امام خامنه ای امام عشق****

****امام خامنه ای امام عشق****

با عشق علی حماسه ها می سازیم 
حیفا و تل آویو فنا می سازیم
در عرصه اقتصاد ما بیداریم 
کشور به سیاست علی می سازیم
در صحنه انتخاب مرد اصلح 
بر عاشق و دلسوز علی می نازیم
در خط ولایت فقیه ما امسال 
یک دولت پیرو ولی می سازیم
بر هر که مخالفت کند مولا را 
با نغمه یا سید علی می تازیم....

 

****امام خامنه ای امام عشق****

موضوعات مرتبط: امام خامنه ای امام عشق
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 24 / 6 / 1395

سی باور غلط در ازدواج :
Image result for ‫تصاویر باور های غلط در ازدواج‬‎

*
ازدواج باعث درمان مشکلات روانی می شود.
*
اساس ازدواج فقط و فقط عشق است (عشق کافی است).
*
عشق مال داستانهاست و در زندگی واقعی وجود ندارد.
*
ازدواج راهی برای سعادتمند شدن است.
*
ازدواج راهی برای تضمین زندگی فرزندان است (از دیدگاه والدین دختران و پسران جوان).
*
ازدواج راهی برای پیشگیری از انحراف فرزندان است.
*
ازدواج راهی برای فرار از مشکلات است.
*
ازدواج راهی برای جلب رضایت والدین است.
*
دوستی قبل از ازدواج، تضمین کننده یک ازدواج موفق است.
*
حالا ازدواج می کنم و بعد «او» را تغییر می دهم.
*
باید با کسی ازدواج کرد که از همه نظر کامل باشد.
*
زن باید وارد یک زندگی کامل شود.
*
مهم این است که جوان ازدواج کند، بقیه مسایل حل می شود.
*
یک ازدواج هرچند ناموفق بهتر از تجرد است.
*
کسی که به خانواده خود خیلی اهمیت می دهد پس حتماً در زندگی مشترک نیز موفق خواهد بود.
*
ازدواج می کنم و بعد طلاق می دهم (می گیرم).
*
اگر با فلانی ازدواج کنم خوشبختم، ولاغیر.
*
ازدواج یعنی خوشبختی و رفاه .
*
ازدواج یعنی اسارت.
*
مهریه تعیین کننده موفقیت در ازدواج است.
*
شاید اگر با دیگری ازدواج می کردم موفق تر بودم.
*
زن و شوهر باید کاملاً شبیه هم باشند.
*
زن و شوهر باید همه مسایل خود را به یکدیگر بگویند.
*
زن و شوهر باید کاملاً وقتشان را با هم بگذرانند.
*
زن باید تابع و مطیع محض مرد باشد.
*
شوهر باید همسرش را به همه خواسته هایش برساند؛ شوهر باید همه مشکلات او را حل کند.
*
به هیچکس نمی توان اعتماد کرد. («مردها غیر قابل اعتمادند» یا «زن ها فریبکارند»)
*
چون خودم تصمیم گرفتم باید تا آخرش بروم؛ هر قولی که می دهی باید تا آخرش بایستی.
*
زن و شوهر باید در همه مسائل اتفاق نظر داشته باشند. زن و شوهر باید تابع هم باشند. زن و شوهر باید همه فعالیت هایشان مشترک باشد.
*
مرد باید جلوی زنش در بیاید. به زن نباید رو داد. نباید محبتت را نشان دهی. نباید طرف مقابلت بفهمد که دوستش داری چون آن وقت سوءاستفاده می کند.
*
افرادی که طلاق می گیرند حتماً افراد مشکل داری هستند. کسی که طلاق می گیرد حتماً آدم بدی بوده است.
*
والدین نباید در تصمیم ما دخالت کنند اما باید زندگی ما را تأمین کنند.
*
هر نوع زندگی بهتر از طلاق است.
*
طلاق یعنی بدبختی.

 

موضوعات مرتبط: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 24 / 6 / 1395

Image result for ‫تصاویر ازدواج‬‎

نكاتي كه پيش از ازدواج بايد بدان توجه كنيم
"
ازدواج یک نـهاد فـوق الـعـاده اســت، امـا آیا کسی دوست دارد کـه در یـک نـهـاد قــرار بگیرد؟" ازدواج یکی از مـهمترین تصمیماتی است که شما در زندگی خـود می گیرید. من و هـمسرم چندين سـال پیش با هـم ازدواج کـردیــم. در آن زمان خیلی از چیزهایی را که الآن می دانیم را نمی دانستیم و مـطمئن هسـتم کـه تـعداد زیـادی از افراد نیز هستند که از همان موارد مشابه اطلاع کافی ندارند. در اينجا 12 نمونه از بینش هایی را که قبل از ازدواج طرفین رابطه باید نسبت به آن آگاهی داشته باشند را در این قسمت برای شما تشریح می کنم. اميد است مورد توجه قرار گيرد.

1-
ازدواج از سوی خدا برنامه ریزی و طراحی می شود. به همین دلیل در این امر خیر باید به دنبال رهنمود های خداوند باشیم. اغلب اوقات ما کاری را انجام می دهیم که دیده ایم دیگران انجام می دهند. افراد مختلف ایده های متفاوتی نسبت به ازدواج دارند، اما نمی توانیم نظر همه افراد را در مورد ازدواج بدانیم و در عین حال باید به خاطر داشته باشیم که چیزی که در مورد یک زندگی مشترک کار می کند، ممکن است در مورد سایر زندگی های مشترک درست از آب در نیاید. بنابراین به حرف چه کسی باید گوش کنید؟ خوشحالم که این سؤال برای شما پیش آمد. به عقیده من باید مطالعه خود را زیاد کرده و در برخی مواقع به کتب مذهبی نیز مراجعه کنید. از جمله کتاب های مفید در این زمینه می توان به موارد زیر اشاره کرد: "پیش از اینکه بله بگویید" نویسنده نورمن رایت، "خیلی زود، خیلی صمیمی" نویسنده جیم تالی.

2-
به نظر من بهتر است پیش از ازدواج چند جلسه مشاوره خانوادگی را طی کنید. مراکز مشاوره ای وجود دارند که می توانند به شما کمک کنند تا در وهله اول خودتان را بهتر بشناسید و سپس ببینید چه کسی می تواند شریک مناسبی برای زندگی با شما باشد. سوابق خانوادگی، خصوصیات اخلاقی، و سایر جنبه های زندگی توسط مشاور تحلیل و بررسی می شود. یک سری سؤال های از پیش تعیین شده در داخل یک پرسشنامه تهیه و تدوین شده اند و پر کردن آن می تواند کار جالب و سرگرم کننده ای باشد.

3-
زمانی که تازه وارد زندگی زناشویی می شوید، شور و هیجان بسیار زیادی از قبل از عروسی تا ماه عسل وجود دارد. به مرور زمان همه شور و هیجان ها آرام می گیرد و شما آهنگ زندگی جدید خود را احساس می کنید. در این زمان ناگهان نگاهی به شریک زندگی خود می اندازید و از خودتان سؤال می پرسید که: "چرا من اینکار را کردم؟" برخی از افراد به این مرحله که می رسند قدری می ترسند و احساس می کنند که کار اشتباهی انجام داده اند. باور کنید که این مسئله یک امر کاملاً عادی است. اولین دعوای شما شکل می گیرد و بر سر این مطلب که جعبه دستمال كاغذي باید در کجا گذاشته شود، با هم جر و بحث می کنید. به مرور زمان یاد می گیرید که باید مصالحه و سازش بیشتری با هم داشته باشید. به هر حال در همه مراحل زندگی انسان ها با شک و تردید های مختلفی روبرو می شوند. آگاهی از این مطلب می تواند شما را آرام کند. شما یک فرد کاملاً نرمال هستید.

4-
برای تفریح وقت بگذارید. یک زندگی موفق نیازمند کار و تلاش است. اما شما باید برای تفریح نیز وقت بگذارید. یاد گرفتن طریقه زندگی با یک فرد جدید در یک رابطه دو جانبه صمیمی، نیازمند تلاش هر دو نفر است. باید یاد بگیرید چگونه می توانید با هم ارتباط برقرار کرده و یکدیگر را درک کنید، در سمینارهای مربوط به ازدواج و زندگی مشترک شرکت کنید، هم فال است و هم تماشا. تفریح و خوشحالی را تبدیل به خاطره ای نامحسوس از زمان مجردی نکنید. با هم خاطرات جدید را خلق کنید. به هم توجه کنید و از بودن با هم لذت ببرید.

5-
این روزها به دلیل وجود فشارهای اجتماعی و اعتقادات غیر مذهبی تاکید چندانی به عدم برقراری رابطه جنسی پیش از ازدواج نمی شود. عدم رابطه جنسی پیش از ازدواج تبیین کننده بنیان اعتماد طرفین نسبت به یکدیگر است. بسیاری از افراد هستند که به دلیل عدم اطمینان به یکدیگر ساعت های طولانی در پی تعقیب هم هستند، یکدیگر را متهم به خیانت می کنند و هیچ ارزشی برای هم قائل نمی شوند. شاید قدری بی معنی باشد، اما به هر حال اینچنین است. ما به بسیاری از زوج هایی که به هم در مورد مسائل جنسی بدبین هستند پیشنهاد می کنیم که ازدواج نکنند. منظور از عدم برقراری رابطه جنسی کلیه رفتارهای جنسی است و فقط به نزدیکی محدود نمی شود. به عنوان مثال اورال سکس و یا حتی معاشقه نیز می تواند به عنوان نوعی رابطه جنسی در نظر گرفته شود. خداوند تعیین کرده که رضایت جنسی فقط باید در زندگی مشترک وجود داشته باشد. زمانیکه با هم نامزد می کنید به هیچ وجه دلیلی وجود ندارد که رابطه جنسی برقرار کنید. طبق روایات، بستر مکان مقدسی است و خداوند خود سزای افراد هرزه را می دهد. سکس نوعی ورزش نیست که هر زمان که اراده کردید آنرا انجام دهید بلکه یکی شدن فیزیکی، عشقی، و روحی است. سکس مسئله ای است که ازدواج را ازدواج می کند. شما با شریک زندگی خود یکی میشوید. همه ما نزد خداوند جایگاه ویژه ای داریم و او می خواهد ما از هر گونه گناه، شرمساری، بیماری، حقارت و ناپاکی به دور باشیم. او هم دوست دارد که ما صمیمانه ترین رابطه محبت آمیز را تجربه کنیم. اگر شما و نامزدتان در حال حاضر نمی توانید شهوت خود را کنترل کنید چه تضمینی وجود دارد که پس از ازدواج بتوانید این کار را انجام دهید؟

6-
باید بدانید که ارزش های شریک زندگیتان چه چیزهایی هستند. همچنین باید از ارزش های فردی خود نیز آگاهی داشته باشید. چه چیزی برایتان اهمیت دارد؟ آیا ارزش های شما دو نفر با هم سازگار هستند. در طول مدتی که صرف قرارهای ملاقات می کنید، باید در مورد یک چنین مسائلی با هم صحبت کنید. آیا بچه می خواهید؟ اگرجوابتان مثبت است، چند تا؟ عقاید مذهبی یکسانی دارید؟ آیا از نظر مذهبی عقاید یکسانی دارید؟ این مقوله از اهمیت خاصی برخوردار می باشد, شاید وقتی که فقط با هم قرار ملاقات می گذارید و حتی در ابتدای زندگی مشترک درگیری های چندانی در مورد مسائل دینی با هم پیدا نکنید، اما زمانیکه پای بچه ها به زندگی مشترک باز میشود، معمولاً مسائل مذهبی اهمیت بیشتری پیدا می کنند، چرا که هر یک از والدین تصمیم می گیرد به فرزندش اعتقادات و ارزش های مذهبی شخصی خود را منتقل کند.

7-
در مورد کلیه روابط عاشقانه گذشته با هم صحبت کنید. مسائل عاطفی گذشته را برای شریک زندگی خود باز کنید، چرا که درمیان گذاشتن یک چنین مسائل خصوصی و شخصی می تواند شما را به سطوح عمق تری از صمیمت برساند. هر کدام از طرفین حق دارند که از جزئی ترین مسائل زندگی شما آگاهی داشته باشند. زمانیکه با هم ازدواج کردید نباید هیچ نقطه مبهمی وجود داشته باشد که طرف مقابل را سورپریز کند. اگر با هم توافق می کنید که گذشته مربوط به گذشته است و بهتر است حرفی در این مورد نزنید، من به شما قول می دهم که یک روز وقتی اصلاً انتظارش را ندارید یک نفر از گذشته می آید و برای شما مشکل درست می کند. زمانیکه این اتفاق بیفتد احساس ناامنی ایجاد شده و درد و رنج بیشتری وارد رابطه می شود. اگر احساس میکنید که نمی توانید به طور کامل به طرف خود اعتماد کنید شاید هنوز به مرحله ای نرسیده باشید که آماده ازدواج باشید. این یک امتحان صداقت و آسیب پذیری است.

8-
هیچ گاه سازش نکنید. درست است که هیچ انسان کاملی وجود ندارد، اما شما استحقاق بهترین همسر را دارید. برخی از افراد پیشنهاد ازدواج را فقط به دلایل زیر قبول می کنند: فکر می کنند شاید دیگر یک چنین اتفاقی در زندگی برایشان رخ ندهد، بچه دارند و شاید کسی حاضر به زندگی کردن با آنها نباشد، فکر می کنند که: "من آدم خاصی نیستم به همین دلیل حق انتخاب ندارم"، و یا "دوستش ندارم ولی این فرد با ثبات است و می تواند حامی خوبی برای من باشد. هیچ کدام از این موارد نمی توانند دلیل خوبی برای "بله" گفتن به شمار روند. از آنجایی که ازدواج را خداوند پایه ریزی کرده می تواند مکان امنی برای اجتماع دو انسان که پایبند ارزش های الهی هستند، باشد. هدف اصلی ازدواج این است که انسان ها ابتدا بتوانند عشق را در روی زمین احساس کنند تا بعدها به جمع خانوادگی بزرگ خود در بهشت بپیوندند. از خداوند بخواهید که شریک مناسب زندگیتان را پیش رویتان قرار بدهد. منتظر نشانه خداوند باشید و جان فشانی نکنید.

9-
از یکدیگر سؤال های مهم بپرسید. زمانی که با هم قرار ملاقات می گذارید زمان مناسبی است که سؤال های مهم و کلیدی را مطرح کنید: در چه نوع خانواده ای بزرگ شدی؟ پدر و مادر در کنار هم زندگی می کردند یا از هم جدا شده بودند؟ با توجه به خانواده اصلی خود از زندگی مشترک خود چه انتظاراتی دارید؟ چه تصمیماتی در ابتدای زندگی برای تعلیم و پرورش بچه خواهید گرفت؟ این جمله را کامل کنيد: "زمانیکه ازدواج کنم و بچه دار شوم هیچ وقت...."
در مورد رابطه خود با والدین جنس مخالف خود صحبت کنید به عنوان مثال پسر و مادر، دختر و پدر. ارتباط با والدين جنس مخالف می تواند اثر مهمی بر روی نحوه رفتار ما با همسرمان داشته باشد. اگر پدر او با مادرش بدرفتاری کند به احتمال زیاد او نیز با خانمش بدرفتاری خواهد کرد. در این زمینه می توانیم یک کتاب به شما معرفی کنیم با نام "1000 سؤال برای زوج ها"

10-
قبول نامزد به عنوان همسر آینده مسئله مهمی است که در همان ابتدا شما باید بر روی آن فکر کنید. برای پذیرش یک فرد دیگر شما باید ابتدا خودتان را بپذیرید. شاید در خیلی از کارها خوب ظاهر شوید اما در عین حال اموری نیز وجود دارند که شما نیاز به تمرین و ممارست بیشتری در آنها دارید. تمام این نقاط ضعف و قوت در کنار هم جمع می شوند و شما را می سازند. پذیرش سبب می شود که افراد خودشان باشند و بی قید و شرط به هم عشق بورزند، همانطور که خداوند به بنده هایش عشق می ورزد. اگر فرد احساس کند که پذیرفته نمی شود و از عزت نفس پایینی برخوردار باشد، آنوقت پذیرش خود را برای دیگران نیز سخت می کند و هیچ کس نمی تواند او را واقعاً از صمیم قلب دوست بدارد. در اینجا به اهمیت مشاوره های قبل از ازدواج پی می بریم. زمانیکه ما دانه ای را می کاریم، بالای سر آن نمی ایستیم و نمی گوییم: "زود باش، زود باش، رشد کن، تو سریع رشد نمی کنی، خیلی کندی!" مانند گیاهان انسان ها نیز برای رشد و تعالی، نیازمند زمان هستند و برای این امر نیازمند مراقبت، اهمیت و عشق هستند، درست مانند یک گیاه که نیاز به آب و نور خورشید دارد. هر چقدر خودتان را بهتر بشناسید، آنوقت خیلی راحت تر می توانید شریک زندگیتان را بشناسید. هیچ وقت تلاش نکنید که طرف مقابل را عوض کنید.

11-
نسبت به انجام هر گونه آزار و اذیتی هشیار باشید. آیا شریکتان تاکنون سعی کرده با بی حرمتی، توهین و حقارت حرف خودش را به کرسی بنشاند؟ آیا شما را با برخوردهای فیزیکی تهدید کرده؟ آیا احساس می کنید تهدید می شوید؟ آیا تا کنون مورد اصابت قرار گرفته اید؟ شما را هل داده؟ اشیاء را پرتاب می کند؟ هر زمان به هر دلیلی سیلی میزند؟ هیچ یک از رفتارهای ذکر شده قابل قبول نیستند. کسی حق ندارد شما را مورد اصابت قرار دهد و تقصیر شما هم نيست که مورد آزار و اذیت قرار گرفته اید. آیا همسرتان قصد دارد تا شما را از دوستان و کسانیکه دوستشان می دارید، دور کند؟ با مشاهده هر یک از این موارد باید یا رابطه را تمام کنید و یا به آنها بگویید تا زمانیکه به روانپزشک مراجعه نکنند، قادر به ادامه رابطه نخواهید بود. خودتان را گول نزنید، هر رفتار بد قبل از ازدواج، پس از ازدواج چند برابر بدتر خواهد شد. همه روزه افراد بسیار زیادی قربانی خشونت کسانی می شوند که آنها را می شناسند. لطفاً این مسئله را جدی بگیرید.

12-
زمانی را نیز به عبادت دو نفری اختصاص دهید. ارزش این کار آن است که وقتی یک زندگی روحانی را پایه ریزی می کنید، در مسیری قرار می گیرید که خداوند در تمام مراحل زندگی حامی و پشتیبانتان خواهد بود. در یک ازدواج روحانی 3 طرف وجود دارد: شما، خدا، همسرتان. در زمان بروز مشکلات پیروی از رهنمون های الهی می تواند بزرگترین کمک را به شما کند.

13-
نکته اضافی: افراد مجردی که بچه دارند؛
زمانی که پای بچه ها به میان می آید، لطفاً از آنها سؤال کنید که احساسات خودشان را با شما در میان بگذارند. اگر احساسات منفی داشتند، روی این مسئله دقیقتر بشوید و به دنبال علت ها بگردید. من به شدت توصیه می کنم که تمام افرادیکه در ازدواج دخیل هستند تحت مشاره قرار بگیرند. باید برنامه هایی پیرامون تسهیل ارتباط میان همه افراد طراحی و تنظیم شود. اگر هر دو طرف بچه داشته باشند همه باید در مشاوره های خانوادگی پیش از ازدواج شرکت کنند. کتاب پیشنهادی "قبل از ازدواج مجدد"

14-
نکته اضافی: ازدواج با کسی که بچه دارد؛
از خود این سؤالات را بپرسید: آیا من با احساسات کودکان می توانم هماهنگ شوم؟ آیا می توانم به حرف های آنها گوش دهم؟ آیا آنقدر انعطاف پذیری دارم که بتوانم با آنها سازش کنم؟ آیا می توانم کلاس ها، کتب و مشاوره های لازم در این زمینه را پشت سر بگذارم؟ و برای آقایون: آیا می توانم مردانگی خود را وقف کنم و نکات منفی بچه ها را تحمل نمایم؟ آیا تصور می کنید که همسرتان بتواند از پس بچه ها بربیاید؟

15-
نکته اضافی: تست های پزشکی را جدي بگيريد؛
پیش از ازدواج توصیه می شود آزمایشات روبرو را انجام دهید: تست HIV، هپاتیت C، هپاتیت B و آزمایش خون

موضوعات مرتبط: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 24 / 6 / 1395

ازدواج مایه آرامش و سعادت
Image result for ‫تصاویر ازدواج‬‎

نشانه های خدا در قرآن (5)
«
هرکس که دوست دارد عاقبت بخیر بوده و با ایمان کامل و با دلی پاک از دنیا برود، حتما باید متاهل باشد»

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله

بهترین وسیله برای بقای نسل بشر و حفظ عفت عمومی جامعه بشری و احساس آرامش; مساله ازدواج است که خواسته طبیعی انسان است و اسلام هم روی آن تاکید زیادی نموده و جوانان را تشویق به ازدواج کرده است . و ازدواج را ضامن بقای بشر می داند .

زیرا منظور از ازدواج تنها امور مادی و ظاهری نیست که آنها جذب یکدیگر شوند، بلکه نکته مهم تر و باریک تری هم وجود دارد و آن این که نیازهای روحی و بقای نسل آنان هم باید تامین شود چون طراح آفرینش اصولا خلقت انسانها را جفت جفت قرار داده (1) که هرکدام از زن و مرد با شیوه های مخصوص خود برای یافتن جفت خود تلاش می کنند تا بهم برسند و به آن آرامشی که قرآن در آیه 21 سوره روم آن را مطرح کرده، برسند و در مکتب قرآن منظور از ازدواج رسیدن به نیازهای جسمی و روحی و داشتن و حفظ عفت عمومی جامعه است (4).

ازدواج از نظر قرآن
خداوند متعال در آیات متعدد سخن از ازدواج و انتخاب همسر به میان آورده و آن را مایه خوشبختی و بقای نسل بشر دانسته است . که در این زمینه به عنوان نمونه، به چند آیه از کلام خدا تبرک می جوییم که می فرماید:

فاطر السموات و الارض جعل لکم من انفسکم ازواجا و من الانعام ازواجا یذرؤوکم فیه لیس کمثله شی ء و هو السمیع العلیم » .

«
خداوند آفریدگار آسمانها و زمین است و برای شما از جنس خودتان جفت هائی قرار داده و برای چارپایان نیز از جنس خودشان جفت هایی آفریده است این جفت قرار دادن وسیله تکثیر نسل های شماهاست خداوند مثل و مانندی ندارد و اوست شنونده و دانا» (5).

همچنین در آیه دیگر به مساله ازدواج آنقدر اهمیت داده که حتی می فرماید: از فقر هم نترسید و ازدواج کنید که خداوند شما را بی نیاز می سازد:

«
و انکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله والله واسع علیم » (6).

«
مردان و زنان بی همسر; خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را، اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد، خداوند گشایش دهنده و آگاه است » .

و در آیه 223 سوره بقره زنان را تشبیه به کشتزار کرده می فرماید: «نسائکم حرث لکم » «زنان شما مانند کشتزاری برای شماها هستند» . چرا که کشتزار است که بذر را پرورش می دهد و به ثمر می رساند .

در اینجا ممکن است این سئوال پیش بیاید که اسلام نسبت به زنان بی احترامی کرده و آنان را از مقام انسانی; تنزل داده است . ولی غافل از این که با طرح این مساله معلوم می شود قرآن بقای نسل بشر را منوط به وجود زن می داند و معتقد است اگر زن نبود، بذر مردان بزرگی که تاریخ بشر و دنیا را عوض کرده اند، به ثمر نمی رسید .

ازدواج از نظر احادیث
از نظر پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ازدواج از اهمیت ویژه ای برخودار است چنانکه می فرماید: «النکاح سنتی و من رغب عن سنتی فلیس منی » . «ازدواج و انتخاب همسر سنت من است و هر کس از سنت من پیروی نکند، از من نیست » .

ازدواج باعث وسعت رزق در زندگانی می شود و درهای رحمت و بخشش الهی با ازدواج گشوده می گردد، چنانکه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

«
روزی را به وسیله ازدواج جستجو کنید» (7).

و در حدیثی دیگر می فرماید:

«
هیچ فایده ای بعد از اسلام، افضل تر از همسر مسلمان و مهربان صالحه برای انسان نیست که وقتی به او نگاه می کند، خوشحال می شود و هر وقت امر می کند، اطاعت می کند و در غیبت او مال و ناموسش را حفظ می کند» (8).

همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «کسی که ازدواج کند، نصف دینش را حفظ کرده پس باید در نگهداری نصف دیگر دینش برحذر باشد» (9).

کسی که دوست دارد خدا را طاهر و مطهر ملاقات کند، باید تزویج کرده او را ملاقات نماید (10).

امام صادق علیه السلام فرمود: «دو رکعت نماز فرد متاهل برتر از هفتاد رکعت نماز شخص مجرد است » (11).

«
هیچ بنائی در اسلام; که در پیشگاه خدا دوست داشتنی تر از بنای ازدواج باشد، نیست » (12).

وساطت در ازدواج
بر اساس آیه «تعاونوا علی البر و التقوی » ; (13) اسلام دین تعاون و مسؤولیت است و تمام پیروان آن به منزله یک خانواده بزرگ دور هم جمع شده و به نسبت امکانات در برابر یکدیگر مسؤولند . طبق فرموده پیامبر خدا تمام این افراد مانند اعضای یک پیکر بهم مربوط اند و اتصال آنان به همدیگر از اتصال شعاع های خورشیدی به مرکز آن محکم تر است (14).

بررسی احادیث اسلامی و گفتار ائمه علیهم السلام نشان می دهد که تمام مردم متمکن در رفع گرفتاریهای گرفتاران، و از جمله در موضوع ازدواج اشخاص غیر متاهل، باید نقش مؤثری داشته باشند و این عمل آنان، پاداش فراوانی را در پی خواهد داشت چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

«
هرکس با مال و تلاشش یک نفر شخص مجرد را متاهل نماید، خداوند کریم در روز قیامت با نظر رحمت بر وی نگاه می کند» (15).

در روایتی دیگر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است:

«
هرکس مقدمات ازدواج دو نفر را فراهم نماید، خداوند او را با حوریان بهشتی تزویج می فرماید و به هر قدمی که برداشته، و به هر کلمه ای که در این مورد بیان داشته، پاداش یک سال عبادت را برای وی مرحمت می فرماید» (16).

همچنین امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «بهترین شفاعتها و واسطگی، آن است که با تلاش خود عامل تزویج دو نفر باشی » (17).

آثار اخروی ازدواج
علاوه بر آثار دنیوی زناشویی که آرامش روحی و فرزندان صالح شاخص ترین آنها می باشد، از نظر معنوی و آنجهانی نیز این عمل خداپسندانه فوق العاده مورد توجه می باشد، ازدواج; انسان را از گناهان بیشتر باز داشته و عامل تقرب در پیشگاه خداوند است . این سنت نبوی پاداش عبادت را دوچندان نموده و خود نیز از بهترین طاعات الهی محسوب می گردد . چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«
هرکس که دوست دارد عاقبت بخیر بوده و با ایمان کامل و با دلی پاک از دنیا برود، حتما باید متاهل باشد» (18).

پی نوشت:

1)
آیه 8 سوره نبا «و خلقناکم ازواجا» و فاطر، آیه 11 «... جعلکم ازواجا . .» .

2)
آیه 11 سوره شوری «... یذرؤوکم فیه ...» .

3) 21
روم «. . لتسکنوا الیها . .» .

4)
هن لباس لکم .

5)
شوری: 11 .

6)
نور: 32 .

7)
شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 7، ص 286، حدیث 3 .

8)
شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 7، ص 287، حدیث 4 .

9)
شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 20، ابواب مقدمات النکاح، باب 1، ح 12، (30جلدی) .

10)
وسائل، ج 20، باب 1، ح 15 .

11)
تهذیب، ج 7، ص 286 .

12)
شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 20، ابواب مقدمات النکاح، باب 1، ح 4 .

13)
مائده: 2 .

14)
اصول کافی، ج 2، ص 166 .

15)
همان، باب 12، ح 1 .

16)
بحارالانوار، ج 103، ص 221 - وسائل الشیعه، همان، باب 12، ح 5 .

17)
روضة المتقین، ج 8، ص 111 - وسائل الشیعه، ج 20، ابواب مقدمات النکاح، باب 12، ح 2 .

18)
همان، باب 1، ح 15.


منابع مقاله:
فصلنامه مکتب اسلام، شماره 5 (سال 81)، فرج الله، فرج اللهی؛

 

موضوعات مرتبط: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 23 / 6 / 1395

فلسفه نشستن و برخاستن در نماز

* آن چه در فلسفه ایستادن در نماز مى‌توان بیان کرد این است که:

ایستادن، اشاره به توحید افعالى دارد؛ یعنى «عبد» در برابر حقِّ مطلق و مقام قیّومیّت، قیام کرده است؛ به گونه‌اى که نمازگزار خود را در محضر حق، حاضر مى‌بیند و در عالمى که محضر ربوبیت خداوند است خود را از حضّار مجلس واز کسانى که در پیشگاه خداوند مؤدبانه ایستاده‌اند، مى‌داند؛ نمازگزار با تمام وجود چنین احساسى داشته و اهمیت مناجات با حق‌تعالى را کاملا درک مى‌کند. امام باقر(علیه السلام)مى‌فرماید: پدرم (امام سجّاد(علیه السلام)) وقتى به نماز مى‌ایستاد گویى شاخه درخت بود که جز آن چه باد از او به حرکت درآورد چیزى از او تکان نمى‌خورد.[1]
امام زین‌العابدین(علیه السلام) مى‌فرماید: از حقوق نماز ][2]
آنچه در بیان فلسفه نشستن در نماز ]که همان تشهد است [مى‌توان گفت این است که: نمازگزار هنگام ورود به نماز در اذان و اقامه، شهادت به وحدانیت و رسالت و امامت مى‌دهد و در تشهد ـ هنگام خروج از نماز که در واقع خروج از فنا به بقا و از خودخواهى به خداخواهى است ـ در واقع یادآورى این حقیقت را دارد که نمازْ رسیدن به توحید حقیقى و شهادت به وحدانیت خداوند است و سرّ «اولیت» نماز که همان ایستادن در پیشگاه خداوند و سرّ نشستن که همان رسیدن به خداوند (تقرب به پروردگار) و شهادت به یکتایى او است، همه‌اش براى او است، چون همه چیز او است: (هُوَ الاَْوَّلُ وَ‌الاَْخِرُ وَ‌الظَّـهِرُ وَ‌الْبَاطِن)[3]؛ اول و آخر و پیدا و پنهان او است. ایستادن آغاز، سفر براى خدا و نشستن اوج تعظیم و کرنش براى حرکت به سوى او است: (کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ)[4]؛همان‌گونه که در آغاز شما را آفرید باز مى‌گردید. پس در همه حالات (ایستادن یا نشستن) شایسته است، مقصد فراموش نشود و حقیقت وحدانیت و الوهیتحق تمام وجود نمازگزار را بگیرد و قلبش را در این سفر معراجى، خدایى کند، تا شهادتش حقیقت پیدا کند و از نفاق و شرک منزه گردد. شهادتى که در حال ایستادن هنگام اذان و اقامه گفته مى‌شود، شهادت قبل از سفر است و شهادتى کهدر حال نشستن در تشهد گفته مى‌شود، شهادت پس از سفر است. پس خوب است انسانبر این حالت خویش که مقام قرب الهى است مواظبت کند، تا همیشگى باشد.
امام صادق(علیه السلام) مى‌فرماید: تشهد، ستایش خداوند بلند مرتبه است.[5]
آن چه از فلسفه ایستادن و نشستن در نماز گفته شد، تنها بخش بسیار کوچکى از آن است.[6]


پی نوشت ها:

1. وسائل الشیعه، ج5، ص474.

2. محدث نورى، مستدرک الوسائل، ج4، ص93.

3. حدید، آیه3.

4. اعراف، آیه29.

5. همان، ج5، ص17.

6. ر.ک: امام خمینى، آداب نماز، ص146ـ154 و ص362ـ363; عباس عزیزى، جامع آیات و احادیث نماز، ص171ـ192.

 

موضوعات مرتبط: نماز
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 23 / 6 / 1395

مخاطب سه سلام آخر نماز

* مخاطب سه سلام آخر نماز چه کسانى مى‌باشند؟

* جمله: (السلام علیک ایها النبى...) خطاب به پیامبر گرامى‌اسلام مى‌باشد. هم‌چنان که قرآن به آن سفارش کرده است (احزاب،56).
جمله: السلام علینا... خطاب به خود ما (به ویژه در نماز جماعت) و بندگان نیکوکار خدا است؛ مسلمانان، در هر نمازى پیوند دوستى با همه بندگان نیکوکارخدا را به خود تلقین مى‌کنند و درود صلح را بر بندگان نیکوکار مى‌فرستند.
و جمله: السلام علیکم و رحمة‌الله... بنابر یک نقلْ خطاب به انبیا، ملائکهو امامان معصوم مى‌باشد که نمازگزار آنان را در ذهنش مجسم مى‌نماید و بر آنان درود مى‌فرستند.[1] یا خطاب به جمیع مؤمنان است؛ یعنى سلام و رحمت و برکات خداوند برشما مؤمنان.[2]


پی نوشت ها:

[1]. ر.ک: شرح لمعه، ج1، ص82; شهید بهشتى، سرود یکتاپرستى، ص29.

[2]. ر.ک: میرزا جواد تبریزى، صراط النجاة، ج3، ص317; امام خمینى، توضیح المسائل، ص153، ط9.

 

موضوعات مرتبط: نماز
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی