تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7149
بازدید دیروز : 344
بازدید هفته : 8008
بازدید ماه : 61286
بازدید کل : 10453041
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 10 / 3 / 1394

کلام عرشی

در آیه الکرسی شانزده مرتبه از خداوند، سخن آمده است، لذا پیامبر اکرم(ص) وائمّه معصومین اهمیت خاصی برای آن قائل بوده اند.
حضرت علی (ع) فرموده است: « اگر بدانید این آیه چه اندازه اهمیت دارد، در هیچ حال آنرا ترک نمی کردید.رسول خدا(ص) فرمود: آیه الکرسی از گنجینه ای در زیر عرش به من بخشیده شده است و قبل از من به هیچ پیغمبری داده نشده است. و از زمانی که این سخن را از پیامبر شنیدم، شبی بر من نگذشت که این آیه را نخوانم».
ابوذر غفاری از رسول اکرم سؤال کرد: برترین آیاتی که بر شما نازل شده، کدام ایه است؟ حضرت فرمود: بزرگترین آیه در قرآن آیه الکرسی است.
امام باقر (ع) می فرماید: « قرآن کلام برتر و بزرگ است و سوره ی بقره سید قرآن و ایه الکرسی سیّد بقره است. سپس فرمود: در ایه الکرسی پنجاه کلمه است و در هر کلمه پنجاه برکت و خیر وجود دارد».
رسول اکرم(ص) می فرماید: « هر کس موقع خواب آیه الکرسی بخواند، خداوند فرشته ای را برای نکهبانی و محافظت او می گمارد تا شب را به سلامت به صبح آورد».
رسول اکرم به حضرت علی (ع) فرمود: « یا علی مواظب باش که در تعقییب نماز های واجب حتماً- آیه الکرسی- را بخوانی، زیرا بر این عمل غیر از پیامبر و یا صدیق و شهید مواظبت نمی کند».
امام صادق (ع) فرمود: « برای هر چیزی نقطه ی اعلایی وجود دارد، و ایه الکرسی اعلا و برتر قرآن شریف است».
امام صادق فرمود: « دو برادر به محضر رسول اکرم رفتند و گفتند ما برای تجارت قصد مسافرت شام داریم، برای حفظ خود چه کنیم؟ حضرت در پاسخ فرمود: زمانی که به منزل وارد شدید، پس از بجا آوردن فریضه عشا و قتی به بستر خواب رفتید، در ابتدا تسبیحات حضرت فاطمهو سپس آیه الکرسی را بخوانید، تا صبح از هر حادثه و بلایی در امان خواهید بود».
امام صادق فرمود: « وقتی حیوان درنده ای را دیدی آیه الکرسی بخوان، ان شاالله آن حیوان از تو منصرف خواهد شد».
امام صادق (ع) فرمود: «هرگاه اراده کردی به جایی بروی که از آن خائف و ترسانی، آیه الکرسی را بخوان».
گویند: هرکه ایه الکرسی را بنویسد و بر بازوی خویش بندد، به هرجا وارد شود عزیز و محترم خواهد بود.
از حضرت علی روایت شده: « اگر کسی از شما از درد چشم خود بنالد، ایه الکرسی را بر آن بخواند و در قلب خود معتقد باشد که خوب می شود، خداوند او را شفا می بخشد. انشاالله».
گفته شده است: هیچ چیزی بیشتر از قرائت قرآن مخصوصاً آیه الکرسی در تقویت نیروی حافظه موثر نیست.
___________________________________
برگرفته از کتاب کلید های نجات

موضوعات مرتبط: دانستنی ها
برچسب‌ها: کلام عرشی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 10 / 3 / 1394

 

اولین ها در سوره ها

اولین سوره از سوره هایى که با «انا» آغاز مى شوند: سوره مبارکه فتح.
اولین سوره از سوره هایى که با «قل » آغاز مى شوند:
سوره مبارکه جن. علاوه بر سوره جن، 4 سوره کافرون، توحید، فلق و ناس نیز با «قل» شروع مى شوند که به این 4 سوره اخیر در زبان عامیانه، «4 قل» گفته مى شود.

اولین سوره از سوره هاى «حوامیم»:

به مجموعه سوره هایى که با حروف مقطعه «حم» (حا، میم) شروع مى شوند، سوره هایى «حوامیم» گفته مى شود. اولین سوره از این سوره ها، سوره مبارکه غافر است. نام دیگر سوره غافر، مؤمن است و منظور از مؤمن ، مؤمن آل فرغون بوده که در آیه 28 این سوره و چند آیه بعد از آن، به او اشاره شده است، وى از نزدیکان فرعون بود، ولى مخفیانه دعوت حضرت موسی(ع) را پذیرفته و به خدا و دین آن حضرت ایمان آورده بود و در آیات این سوره آمده است که «مؤمن آل فرعون» با سخنان مؤثر خود، مانع قتل حضرت موسی(ع) به دست فرعون شد.
از آنجا که سوره غافر نخستین سوره از سوره هاى حوامیم است، به آن «حم اولى » نیز مى گویند.

اولین سوره از سوره هاى «طواسین»:

به سوره هایى که با حروف مقطعه «طس» (طا، سین) و یا «طسم» (طا، سین ، میم) آغاز مى شوند، سوره هاى «طواسین» مى گویند. اولین سوره از سوره هاى طواسین، سوره شعرا ست.

اولین سوره از سوره هاى «حمد» یا «حامدات»:

پنج سوره در قرآن با عبارت «الحمدلله » شروع مى شوند که به این سوره ها، «حمد» یا «حامدات» مى گویند و نخستین آنها سوره فاتحه الکتاب است.
اولین سوره از سوره هایى که با «سوگند و «قسم» آغاز مى گردند:
بیست سوره با صیغه «قسم» شروع مى شوند که اولین سوره از این سوره ها، سوره مبارکه صافات است.

اولین سوره از سوره هاى «ال»:

سوره بقره. این سوره با حروف مقطعه «الم» (الف ، لام ، میم) شروع مى شود.

اولین سوره از سوره هاى «معوذتین» :

دو سوره پایانى قرآن یعنى سوره هاى «فلق» و «ناس» را که با عبارت «قل اعوذ» (بگو پناه مى برم) آغاز مى شوند، معوذتین نامیده اند. به همین جهت اولین سوره از سوره هاى معوذتین، سوره فلق است.

اولین سوره از سوره هاى «قرینتین»:

سوره مبارکه «انفال» . به 2 سوره انفال و برائت که بین آنها «بسم الله الرحمن الرحیم» وجود ندارد، قرینتین مى گویند. نام دیگر سوره برائت، توبه است. سوره توبه بدون «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع شده است.

اولین سوره از سوره هاى «زهروان»:

به دو سوره بقره و آل عمران، سوره هاى «زهروان» مى گویند. پس سوره بقره اولین سوره از سوره هاى زهروان است.

اولین سوره از سوره هاى «عتاق»:

سوره اسراء اولین سوره از سوره هاى عتاق است. به 5 سوره اسراء، کهف، مریم، طه و انبیاء سوره هاى عتاق مى گویند.

اولین سوره از سوره هاى «ممتحنات»:

به 16 سوره از سوره هاى قرآن کریم، سوره هاى «ممتحنات » گفته مى شود که اولین سوره از سوره هاى ممتحنات، سوره مبارکه سجده است.

موضوعات مرتبط: دانستنی ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 10 / 3 / 1394

قرآن و آفرینش

تأكید خداوند متعال در 10 مورد از قرآن كریم درباره حق بودن آفرینش (واقعیت شایسته وجود)، شدیدترین تذكر است به این كه بشر باید بداند در جهانی زندگی می كند كه بر مبنای حق آفریده شده است. بنابر این، نمی تواند وجود او كه قطعآ از نظر كرامت و حیثیت وعظمت، شایستگی برتری بر همه جهان كیهانی دارد، لغو و عبث و بیهوده باشد. در سوره انبیاء آیه 16 می فرماید :وَ مَا خَلَقنَا السَّمَاءَ وَ الاَرضَ وَ مَا بَینَهُمَا لاَعِبِین
"ما آسمان و زمین و بین آن ها را برای بازیگری نیافریدیم."
در سوره دخان آیه 38 نیز همین مطلب آمده است؛ با این تفاوت كه به جای "آسمان"، كلمه آسمان ها فرموده است. علاوه بر این آیات كریمه، آیات دیگری در قرآن، كه هدفدار بودن وجود آدمی را در این دنیا با كمال صراحت اثبات می كند، ذكر شده است. در بعضی از آیات نیز هدف اعلای حیات را بیان فرموده است، مانند :
وَ مَا خَلَقتُ الجِنَّ وَ الاِنسَ اِلاَّ لِیعبُدُون. (ذاریات/56)
"و من نیافریدم جن و انس را، مگر این كه مرا عبادت كنند."
بدیهی است كه معنای عبادت، چیزی جز قرار گرفتن در جاذبه كمال الهی نیست. هم چنین، این كه خداوند نیازی به عبادت ما ندارد، به هیچ گونه استدلال احتیاجی ندارد، زیرا قضیه بدیهی تر از آن است كه بر انسان عاقل پوشیده بماند.
مجموع این آیات با اشكال گوناگون دستور می دهد كه انسان ها باید موقعیت خود را در این دنیای معنادار درك نموده و مطابق این درك، مطیع دستورات عقل و وجدان درونی و انبیای الهی كه عقل و وجدان برونی هستند، باشند. همه احكام مربوط به این بعد انسانی نیز ثابت و اولیه محسوب می شوند.
عالم در علم خود، مکتشف در اکتشاف خود و مربي اخلاق در تعلميات خود و حکيم و فيلسوف در حکت و فلسفه خود مديون و مرهون شهدا هستند زيرا شهدا بودند که محيط آزاد به ديگران دادند تا آنها توانستند نبوغ خودرا ظاهر کنند
اسلام عقائدي که بر مبناهاي وراثتي و از روي جهالت به خاطر فکر نکردن و تسليم شدن در مقابل عوامل ضد فکر در انسان پيدا شده است اينها را هرگز اسلام به نام آزادي عقيده نمي پذيرد
علت اينکه در روايات داريم که امام حسين - عليه السلام از خلق کثيري شفاعت مي کند اين است که در اين جهان مکتب امام حسين بيش از هر مکتبي موجب احياء دين و هدايت مردم شده است

موضوعات مرتبط: دانستنی ها
برچسب‌ها: قرآن و آفرینش
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 10 / 3 / 1394

ارزش وقت در قرآن

وقت نفیس ترین و گرانبهاترین چیزی است که انسان دارد زیرا وقت ظرف هر عملی و هر تلاشی و هر چیزی است که انسان به دست می آورد بنابراین ، وقت در واقع چه برای افراد و چه برای جامعه سرمایه ی حقیقی است.
مهم‌ترین چیز در زند‌گی انسان که از ارزش والایی برخوردار است، وقت می‌باشد؛ که در واقع شیرازه حیات ما را تشکیل می‌دهد. ارزش وقت از آن جا دانسته می‌شود که خداوند در قرآن کریم سوره‌یی را به نام العصر «وقت یا زمان» فرو فرستاده و در جاهای دیگری از قرآن، به برهه‌هایی از زمان اشاراتی داشته است و در جای جای قرآن برای بیان اهمیت آن، به آن قسم یاد کرده است.
و در احادیث نیز داریم که رسول‌الله(صلی الله علیه وآله) فرمودند:
«در روز قیامت از عمر انسان به طور عموم و از جوانی به طور خصوص پرسیده می‌شود که در چه راهی سپری شده است» و فرمودند: «فراغت را قبل از این که مشغول شوی غنیمت بشمار.»
اینها همه بیانگر ارزش و اهمیت وقت است که به طور مختصر و فشرده بیان شد؛ پس حال بر ما است تا از وقت خویش به طور درست در قالب یک برنامه‌ریزی دقیق استفاده بهینه نماییم.
خصایص و ویژگی وقت
بر ما واجب است که این ویژگی ها را به درستی دریابیم و متوجه آنها باشیم و در پرتو این ویژگی ها با وقت و زمان بر خورد کنیم .
۱- سرعت انقضا و سپری شدن وقت
وقت چون ابر به سرعت می گذرد و چون بادتندی روان است خواه همراه با شادی باشد یا اندوه .(نازعات/ یونس)
۲- وقتی که گذشت بر نمی گردد و عوضی ندارد
حسن بصری چه زیبا گفته: (هیچ روزی نیست که سپیده بدمد و ندائی سر ندهد و انسان را مخاطب خود نسازد که : ای فرزند آدم ، من مخلوق تازه ای هستم و بر عمل تو گواهم پس از من توشه ای بیندوز زیرا چون گذشتم هرگز تا رستاخیز بر نمی گردم.)
۳- به راستی وقت گرانبهاترین چیزی است که انسان دارد.
با توجه به اینکه وقت وزد گذر است و گذشته ی آن هرگز بر نمی گردد و هیچ چیز جای آن را نمی گیرد و عوض ندارد پس وقت نفیس ترین و گرانبهاترین چیزی است که انسان دارد زیرا وقت ظرف هر عملی و هر تلاشی و هر چیزی است که انسان به دست می آورد بنابراین ، وقت در واقع چه برای افراد و چه برای جامعه سرمایه ی حقیقی است .
حسن بصر گفته : «ای فرزند آدم تو جزءمجموعه ای از ایام نیستی پس هر گاه روزی گذشت بعضی و برخی از تو گذشته است»! انسان زمانی قدر وقت را می داند که بدان دسترسی ندارد مانند ساعات و لحظه ای که اجلش فرا می رسد _ یا آن هنگام در آخرت جزای اعمال را می دهند آرزوی یک لحظه عمر می کند برای جبران گذشته ولی هیهات هیهات!(منافقون/ فاطر)
کسانی که با مشغول کردن خود به کارهای بیهوده می گویند ما می خواهیم وقت کشی کنیم! و این بیچارگان بینوا نمی دانند که هر کس وقت خود را بکشد به حقیقت خویشتن را کشته و نفس و زندگی خویش را از میان برده است و این خود کشی تدریجی است .

موضوعات مرتبط: دانستنی ها
برچسب‌ها: ارزش وقت در قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 9 / 3 / 1394

«سوره حجرات» مشهور به سوره «آداب اجتماعي» است و در مسير «اخلاق اجتماعي» بسيار راهگشا مي باشد.
يکي از نکات بارز سوره تکرار نداي مبارک «يَا أَيُّها الَّذيِنَ آمَنُوا» در ابتداي پنج آيه (1و2و6و11و12) است، اولين کاربرد اين عبارت، آيه 104 بقره است و در 84 مورد ديگر تا آخر قرآن اين خطاب ديده مي شود که حاکي از اهميت اين سبک بيان است و مي توان نتيجه گرفت که شارع از اين طرز بيان مقصودي را دنبال مي کرده است.

مراد از «اَلَّذيِنَ آمِنُوا» در قرآن و تفاوت آن با مومنين چيست؟
 

«اَلَّذيِنَ آمِنُوا» تعبير محترمانه اي است که قرآن، آن را به امت رسول خدا (ص) اختصاص داده و سياق اين آيات نشان از برتري و شرافت طبقه مشمول اين آيات بر طبقه ديگر دارد. (1) اين شيوه خاص از تخاطب، در مخاطب نوعي شوق ايجاد مي کند و او را تشويق به انجام دستورات آيه مي نمايد. تشويق يک روش مهم تربيتي است که خداوند براي ترغيب مسلمانان به اطاعت از دستوراتش در برخي آيات از اين روش استفاده مي کند. روانشناسان رفتارگرا (2)نيز شکل گيري هر رفتاري را به تقويتها و تشويقهاي محيطي نسبت مي دهند و معتقدند که اگر رفتاري منجر به دريافت پاداشي از محيط بشود تکرار مي شود و اين همان يادگيري است.

جايگاه هاي تشويق در قرآن
 

رسيدن به مقام قرب الهي، مستلزم سعي و تلاش است. انسان نفس خويش را به زحمت مي افکند و تلاش مي کند، به شرطي که نتيجه و پيامد خوشايندي در پي اين تلاش باشد. قرآن نتيجه صبر، پاداش مجاهدان في سبيل الله، برکات شکر، آثار امر به معروف و نهي از منکر و مواردي از اين قبيل را که همه در جهت قرب خدا هستند، به نمايش مي گذارد.
به صالحان وعده بهشت مي دهد «وَاَدخِلَ الَّذينَ آمِنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَناتٍ تَجري مِن تَحتَهَا الانهارُ» (ابراهيم/23) و به شاکرين، وعده ازدياد نعمت «لَئِن شَکَرتُم لأزِيدَنَّکُم» (ابراهيم/7)، و مستغفرين را به غفران مژده مي دهد «فَمَن تَابَ مِن بَعدِ ظُلمِهِ وَ أَصلَحَ فَاِنَّ اللهَ يَتُوبُ عَلَيهِ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ». اين چنين فضاسازيها، توصيفها و حتي امدادهاي غيبي و گشايشها در زندگي دنيا انسان را به حرکت و تلاش وامي دارد و در او شوقي ايجاد مي کند. هر آيه اي که در درون انسان شوق به انجام عمل يا ترک فعلي پديد مي آورد، در حقيقت انسان را به انجام آن عمل يا ترک آن فعل تشويق مي کند. صبر(3)، توکل(4)، اخلاص (5) و بسياري موارد ديگر، مواضعي هستند که قرآن نسبت به آنها ترغيب و تشويق مي کند.

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 9 / 3 / 1394

تاکید بر اندیشه در قرآن

علاوه بر آنچه درباره واژه و مفهوم عقل در قرآن ذکر شد، آیات متعددی وجود دارد که در آنها با واژگان و مفاهیم دیگری بر تفکر و اندیشه تاکید شده است که در زیر به اجمال به آنها اشاره می شود:
1- دعوت به تفکر: در آیات متعدد واژه هایی از ریشه تفکر به کار رفته است. در بعضی از این آیات، دنیا و موجودات حاضر در آن فرصتی برای اندیشه درباره هستی و خالق آن تلقی شده است.(9)
آیات دیگری هم به تفکر از جنبه معنوی آن اشاره دارند؛ مثلا علاقه بین زن و مرد در ازدواج و آرامشی که در کنار هم به آن خواهند رسید، یکی از آیات الهی برای اهل تفکر است که بیندیشند، خداوند چگونه این دو جنس را در کنار هم به آرامش می رساند.(10)
2- دعوت به تذکر: آیاتی از قرآن به ذکر و تذکر اشاره دارد. البته تذکر غیر از تفکر است، زیرا تفکر درباره چیزهایی است که انسان به تازگی نسبت به آنها شناخت پیدا کرده است؛ حال آنکه تذکر برای یادآوری چیزهایی است که انسان از قبل نسبت به آنها وقوف داشته و برای یادآوری و عدم فراموشی آنها باید به انسان تذکر داده شود.
بنابراین در بعضی آیات مستقیما به این لغت اشاره شده (11) و گاهی بر غفلت انسان از آنچه در این دنیا حائز اهمیت است، تاکید شده تا تلنگری باشد برای کسانی که دچار غفلت شده اند.(12)
3- گرامی داشتن صاحبان عقل و اندیشه:
واژه های «اولی الالباب» و «اولوالالباب» (به معنای خردمندان) در 16 آیه از قرآن به کار رفته و با انتساب افعال و صفاتی ممتاز به آنها، مورد ستایش قرار گرفته اند.(13)
4- اشاره قرآن به علم و فضیلت آن: اشاراتی که قرآن در آیات متعددی به علم و فضیلت کسب آن و همچنین جایگاه والای علما دارد، دلیلی دیگر بر تاکید قرآن بر اندیشه و کسب علم به کمک قوای عقلانی است. واژه هایی که از ریشه علم مشتق شده اند بیش از 100 بار در قرآن تکرار شده اند. در زیر نمونه های دیگری از جایگاه و منزلت علم و علما در قرآن فهرست شده است؛
- دلالت اولین آیات وحی: آیات یک تا پنج سوره علق نمونه بارزی از توجه به علم و آگاهی در اولین آیاتی است که بر پیامبر (ص) نازل شده و انسان را به دانستن آنچه از آنهایی اطلاع است، دعوت می کند.
- قسم خوردن به قلم: در آیه اول سوره قلم، قسم خوردن به قلم که ابزار دست علما برای تحصیل علم است، به طور غیرمستقیم به فضیلت علم اشاره دارد.
- مساوی نبودن عالم و جاهل: آیه 9سوره زمر به عدم تساوی عالمان با جاهلان بلکه برتری آنان اشاره دارد.
- اهل، علم، اهل خشیت الهی: در آیه 28 سوره فاطر علما اهل خشیت از خدا شمرده شده اند.
- قرار گرفتن گواهی اهل علم در کنار شهادت خدا و ملائکه: در آیه 18 آل عمران خداوند، خود، ملائکه و صاحبان خرد را در یک ردیف قرار داده، در حالی که همگی بر یگانگی خداوند شهادت می دهند که خود حاکی از برتری صاحبان علم و اهمیت علم در قرآن است.
- برتری آدم بر ملائکه به سبب علم: آیات 30تا32 بقره این برتری و رجحان را آشکارا بیان می کنند.
- انبیای الهی صاحب علم بوده اند: انبیا(ع) که از برترین انسان ها در دوران خود بوده اند، مجهز به سلاح علم و دانش بوده اند. شاهد این موضوع آیات فراوانی در قرآن است که در آنها بر این موضوع تاکید شده است (14)(قرضاوی).

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 9 / 3 / 1394

تربیت عقل از منظر قرآن کریم
قرآن کریم، همچون قوه هادی انسان در جهان، بر قوه خدادادی عقلانیت در آدمی در راه هدایت انسان حسابی ویژه گشوده است. خداوند متعال، آدمیان را به قدرت عقل و تدبر مجهز کرده است تا در عرصه های مختلف حیات راه را از بیراهه پیدا کنند و نشانه های وجود متعالی خالق را تشخیص دهند. در مقاله ای که خواهید خواند، نویسنده سعی کرده است تا با بررسی ابعاد و وجوه مختلف تاکیدات و اشارات قرآنی به عقل و عقلانیت، روشی را روشن کند که قرآن از آن طریق در پی تربیت و پرورش عقلانیت انسانی به سیاقی صالح و خداباورانه است.

مقدمه

یکی از جنبه های بارز و ممتاز وجود آدمی، برخورداری از قدرت تفکر، استدلال و به طور خلاصه عقل است. از دیدگاه اسلام، مهمترین مرحله صعود به مراحل عالی انسانی و نیل به هدف نهایی، پرورش و به کارگیری صحیح این توانایی و استعداد است.
توجه و عنایت خاص الهی به هدایت انسان از طریق عقل و اندیشه، در بسیاری از آیات و روایات به صورت های مختلف بیان شده و تاکید شده است که برای نیل به قرب الهی به کارگیری عقل و اندیشه اجتناب ناپذیر است.
بنابراین، پرورش استعدادهای ذهنی و شناختی و رشد عقلانی و فراگیری علوم و معارف برای بارور کردن هرچه بیشتر این توانایی ها، اهداف واسطه ای به شمار می آیند. اندیشه و تعقل، اصلی ترین تکیه گاه اسلام در عقاید، اخلاق و اعمال است. از نظر این آیین آسمانی، انسان حق ندارد آنچه را که عقل نادرست می داند باور کند، صفاتی را که عقل ناپسند می داند، بدان ها متصف شود و کارهایی را که عقل ناشایست می داند، انجام دهد.
از این رو در فرهنگ قرآن و احادیث اسلامی، واژه هایی که مردم را به تعقل و اندیشه دعوت می کنند مانند تفکر، تذکر، تدبر، تعقل، تفقه، ذکر، لُب و نُهی، مورد توجه و تاکید قرار گرفته اند.
در قرآن کریم، مشتقات علم 779 بار، عقل 49 بار، فقه 20 بار، فکر 18 بار، ذکر 274 بار، تدبر چهار بار و لُب 16 بار به کار رفته اند.
از نظر اسلام، عقل، اصل انسان، معیار ارزش و درجات کمال او، ملاک ارزیابی اعمال، میزان جزا و حجت باطنی خداوند متعال است. عقل از بهترین هدیه های الهی انسان، نخستین پایگاه اسلام، اساسی ترین پایه های زندگی و زیباترین تکیه گاه اهل ایمان است. از نظر اسلام، علم نیازمند عقل است. زیرا علم بدون عقل برای عالم زیانبار است و تنها راه تکامل مادی و معنوی و سازندگی دنیا و آخرت و رسیدن به جامعه مطلوب و مقصد اعلای انسانیت، درست فکر کردن است و همه گرفتاری های انسان، نتیجه به کار نگرفتن اندیشه و جهل است. آیات فراوانی در قرآن وجود دارد که بر اهمیت پرورش عقل تأکید کرده و انسان ها را برای رسیدن به قرب الهی و طی کردن مسیر تکامل، به استفاده از قوه عقلانی تشویق می کنند. علاوه بر آیاتی که به طور مستقیم انسان را به فکر کردن دعوت می کنند، آیاتی هم وجود دارد که در آنها از استدلال ها و براهین منطقی در قرآن مورد توجه قرار گرفته و عملا انسان ها را هم به منطقی و عقلانی بودن سوق داده است. استفاده از این استدلال های منطقی و همچنین واژه هایی که صراحتا بر تفکر و تعقل تأکید دارند، شواهد قاطعی بر ارزش این مقاله و اهمیت پرورش عقل از دیدگاه قرآن به دست می دهند.

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 9 / 3 / 1394

دروندادها:

دومین عنصر اساسی در نظام تعلیم و تربیت، دروندادهاست. منظور از دروندادها، تمامی امکانات - هزینه ها - افراد انسانی - قوانین و مقررات و سایر نهادهایی است که به نظام آموزش و پرورش تزریق شده تا از طریق تعامل آنها در مرحله فراگرد، بتوان به اهداف غایی نظام تعلیم و تربیت دست یازید. در این خصوص و از طریق کنکاش در جزء هفتم، مواردی در خصوص ویژگیهای معلم و محتوای آموزش و تربیت به عنوان ارکانی اساسی در بعد دروندادها قابل ذکر است.
یکی از موارد قابل تأمل در خصوص گزینش محتوی، اشاره آیه 104 از سوره مائده است که براساس استنتاج قرائتی (1376، ص 89) از این آیه، آنچه که باید اصل و محور قرار بگیرد، فرهنگ اسلام و نه فرهنگ پیشینیان است. در این آیه آمده است:
(و إذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْاْ إلی مَا أنزَلَ اللهُ و إلی الرَّسولِ قالُواْ حَسبُنَا مَا وَجدْنَا عَلَیْهِ آباءنَا أوَلَوْ کَان آباؤُهُمْ لا یَعلَمونَ شَیئاً و لا یَهْتَدُونَ)
که الهی قمشه ای در ترجمه آورده است:
"و چون به آنها گفته شد بیائید از حکم کتابی که خدا فرستاده و دستور رسول او پیروی کنید گفتند آن دینی که پدران خود را بر آن یافتیم ما را کفایت است. آیا باید آنها کورکورانه از پدران خود در صورتی که مردم جاهلی بوده و بحق راه نیافته باشند، باز پیروی کنند؟
علامه طباطبایی در صفحه 233 از جلد ششم تفسیر المیزان و در ذیل این آیه، تمایزی را بین حق و باطل قائل و دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دعوت به حق می داند. چرا که حق عبارت از راستی و درستی است که هیچ دروغی در آن راه نداشته و علمی که جهل آمیخته به آن نباشد. بنابراین یکی از نکات مهم در گزینش محتوای قابل ارائه، حق بودن آن و فاصله آن از مسیری است که فرد به تقلید کورکورانه و حفظ طوطی وار مطالب نزدیک شود. بلکه فرد باید به کمک قوه تعقّل خویش، در مطالب دخل و تصرف ذهنی نموده و بنابراین در محتوای درونداد شده برای نظام تعلیم و تربیت، برنامه ریزان باید به طبقات بالاتر حیطه شناختی و فراتر از تقلید و حفظ طوطی وار عنایت نمایند. (3)
معلم نیز به عنوان یکی از اجزاء دروندادی نظام تعلیم و تربیت، از دیدگاه قرآن دارای جایگاه ویژه ای است. در جزء هفتم، و در آیات 14 و 19 سوره انعام اشارتی در خصوص الگو بودن معلم و عامل بودن وی به عمل ارائه شده است.
قرائتی در تفسیر سوره نور (1376، ج 3، ص 236) یکی از پیام های آیه 14 را پیشگامی رهبر در آئین دانسته و عنوان می دارد که رهبر باید دارای بالاترین درجه اخلاص و تسلیم باشد (اول من أسلم). وی همچنین (همان منبع، ص 240) در تفسیر آیه 19، ویژگی هایی را برای رهبر آسمانی ذکر نموده که این شرایط را می توان برای معلم نیز به عنوان یک پیشوای تربیتی صادق دانست. به زعم وی این شرایط و ویژگی ها عبارتند از: ایمان به هدف (اوحی الی هذا القرآن) - امید به آینده (و من بلغ) - صلابت (قل لا أشهد) - و برائت از شرک (اننی بریء مما تشرکون)
براساس آنچه که گذشت، در قسمت دروندادهای نظام تعلیم و تربیت که در جزء هفتم مورد اشاره قرار گرفته اند، می توان به استنتاج های ذیل دست یافت:
1. در گزینش محتوی باید ملاک اصلی را در قرار گرفتن، محتوی در مسیر حق دانست.
2. مطالب محتوایی باید به گونه ای باشند که فرد را به حفظ و تقلید کورکورانه سوق نداده و قدرت تحلیل و دخل و تصرف ذهنی را در وی افزایش دهند. (4)
3. محتوی باید بر استدلال استوار باشد و نه بر تقلدی از سنن و ارزش های پیشینیان و یا سنن موجود
4. معلم باید در جهت تربیت آدمی، خود تربیت یافته و دارای تزکیه و تهذیب نفس باشد.
5. ایمان به هدف - امید به آینده - صلابت و برائت از پلیدی ها و نادرستی ها از ویژگی های لازم برای معلم است.

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 9 / 3 / 1394

چکیده:

برای تربیت آدمی باید او را شناخت و برای شناخت انسان بهترین شیوه، بهره گیری از پیام های تربیتی و رهنمودهای خالق است. مطالعه تربیت آدمی از طریق قرآن باید با نگاهی نظامدار (سیستماتیک) صورت پذیرد تا از این طریق بتوان از پیام های عدیده الهی به شیوه ای مناسب بهره گیری نموده و به گونه ای عملی تر انطباق آنها را با دید نظامدار تعلیم و تربیت پدید آورد.
اگرچه در پیوند طولی و عرضی میان آیات و در بررسی مجموعه کامل قرآن کریم می توان به یافته های بیشتری دست یافت، لیکن پژوهشگر صرفاً به بخشی از این کتاب گرانمایه آسمانی پرداخته و امیدوار است تا در آینده بتواند تمامیت این کتاب الهی را مورد بررسی قرار دهد. بر این اساس، این پژوهش تنها به آیات جزء هفتم قرآن معطوف بوده و عناصر پنجگانه نظام تعلیم و تربیت را که در رویکردهای سیستمی مورد تأکید هستند، مورد مداقّه قرار داده است.

مقدمه:

هر نظام تولیدی برای استفاده بهینه و بهره برداری از محصول، راهنمایی را تحت عنوان "کاتالوگ" عرضه می دارد. توجه به قواعد بهره برداری و استفاده بهینه از محصول است که ضمانت لازم کارخانه را به دنبال داشته و به خدمت گیری از بالاترین ظرفیت کالا را در بیشترین مدت زمانی به همراه می آورد. حال اینکه هنگامی که یک مؤسسه تولیدی با دانشی نسبی و غیر مطلق در زمینه محصول مادی خویش چنین حساسیت و توجهی را معطوف می دارد، چگونه می توان متصوّر گردید که خداوند علیم و حکیم برای بالاترین محصولات یعنی اشرف مخلوقاتی که آن را به مقام خلیفه الّلهی نائل نموده است. راهنمای زندگی و بهره برداری ارائه ننموده باشد. چنانچه قرآن کریم در قسمتی از آیه 115 سوره مؤمنون تصریح می دارد که:
(أفَحَسِبْتُمْ أنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً) «مگر پنداشتید که ما شما را عبث آفریده ایم»
بنابراین زمانی که زندگی آدمی عبث نباشد، هدفمند است و زمانی که هدفی برای حیات آدمی متصور گردد، باید شیوه هایی برای نیل به آن هدف قائل گردید.
در طبقه بندی اهداف آموزشی، علاوه بر آنچه که مد نظر مستقیم معلمان کلاسی است و معمولاً تحت عنوان هدفهای جزئی تعلیم و تربیت (Educational Objectives) از آنها یاد می شود، طراحان توسعه و برنامه ریزی کلان جامعه به اهدافی فراتر اندیشه نموده و آن غایت های تربیتی را تحت عنوان هدفهای غایی - آرمانی تعلیم و تربیت (Educational Goals) نامگذاری می نمایند. بدیهی است که این اهداف غایی متأثر از ارزش های حاکم اعتقادی - سیاسی بر جامعه بوده و مستقیماً از جهان شناختی و نگرش افراد حاکم بر آن جامعه نسبت به پدیده های عقلی و مادی نشأت می یابد.
بر این اساس است که اگرچه در یک نظام سرمایه داری و است،مارگر، هدف غایی تربیت به صورت پرورش انسانهایی هوشمند و دارای قابلیت به خدمت گرفتن دیگران قلمداد می شود، در تعلیم و تربیت مبتنی بر دیدگاههای اسلامی، پرورش انسان هایی دارای تعالی روح و سودمند برای دیگر آدمیان به عنوان هدفی غایی طراحی می شود. در این راستا، برای نگرش به تعلیم و تربیت باید به گونه ای سیستماتیک و نظم یافته نگریست تا بتوان به شیوه ای مؤثر تر دیدگاههای تربیتی یک مکتب را دریافته و مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
بر این اساس و در ادامه نوشتار، نگرش جزء هفتم قرآن را به تعلیم و تربیت با دیدی منظم و در قالب عناصر اصلی یک نظام و شامل اهداف - دروندادها - فراگرد - و برونداد و محصول نهایی بررسی می نماییم. اگرچه این عناصر پنجگانه هر کدام دارای تعریفی مجزا و متمایز بوده، لیکن نگارنده دو قسمت برونداد و محصول نهایی را به علت شباهت نسبی، به گونه ای تلفیقی مورد بررسی قرار داده است (2).

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 9 / 3 / 1394

2. کلان روایت ارتباط و تربیت دینی در قرآن

ایزوتسو می گوید نخستین و نیرومند ترین دریافتی که در مطالعه قرآن برای او به عنوان یک معناشناس، حاصل می شود، آن است که دستگاه قرآن یک دستگاه چندلایه است که بر روی عده ای تقابل های نظری قرار گرفته است. او تقابل انسان و خدا را به عنوان مهمترین تقابل نظری در قرآن معرفی می کند:
«می توان جهان قرآن را همچون دایره ای با دو مبدأ مختصات اصلی رو به روی هم، یکی در بالا و دیگری در پایین در نظر گرفت «نمودار» و این دایره را می توان نماینده جهان هستی به عنوان صحنه عمده ای تصور کرد که برروی آن همه درام های بشری بازی می شود(ایزوتسو، 90-93)
او به تعبیر خودش با بیانی غیر معنی شناختی اصافه می کند که این دایره جهانی است که بر آن جو نیرومندی از فشار و تنش حکومت می کند و در آن جا یک نمایش درام شدید روحانی در حال شکل گرفتن است. هر چند ایزوتسو تعابیر شاعرانه ای برای بیان مقاصدش به کار گرفته، اما برای ما نقطه ی عزیمت خوبی در این بخش فراهم آورده است. در این جا باید بپرسم ویژگی های این نمایش و فضای حاکم بر آن چیست؟ تنش هایی که ایزوتسو از آن یاد می کند از چه سنخی است و در قالب چه روایت هایی سامان می یابد؟
پیش از پاسخ به این پرسش باید یادآور شویم صورت بندی ساختمان معنایی متون دینی عمدتاً در قالب روایت های متداخل و منسجم سامان می یابد. روایت در این معنا مفهومی وسیع تر از قصص دارد و شامل هر داستان واره ای می شود که آغاز و انجامی دارد و اجزای متشکله آن پیوندی انداموار با یکدیگر دارند (sjoblom). روایت زندگی و خلقت انسان از آن حیث که طرح کلی خلقت آدمی و هدف از آن را روشن می کند کلان روایتی است که آموزه های ناظر به تعلیم و تربیت دینی در چارچوب این روایت سامان می دهند. در ادامه خواهیم دید که هویت الهی بشر چگونه بر اساس یکی از این روایات تعریف می شود. به نظر نگارنده داستان میثاق الست، روایت مادری است که سایر داستان و داستانک های (1) تربیتی و ارتباطی قرآن در چارچوب آن تحقق می یابند، و از منبع آن معنا می یابند و قابل تفسیرند.

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 8 / 3 / 1394

خداوند تبارک و تعالی، وجود مطلق و کمال مطلق است که هیچ گونه عیب و نقصی در آن نیست. وجود بی همتایی است که توانایی انجام هر کاری را دارد و به همه اشیاء در تمام حالات و زمانها آگاه است، شنوا و بیناست، دارای اراده و اختیار است، زنده و خالق همه چیز و سرچشمه تمام خیرات و خوبیهاست، و همه موجودات (مخلوقات) رادوست دارد و نسبت به آنها مهربان است.

 

مفهوم واژه خدا از عمومی ترین و ساده ترین مفاهیمی است که همه انسانها حتی کسانی که منکر وجود خداوند هستند، نیز آن را درک می کنند.

 

هر چند شناخت کنه و حقیقت ذات خداوند تبارک و تعالی برای انسان غیر ممکن است ولی از راههای بسیار زیادی می توان یقین به وجود خداوند تبارک و تعالی پیدا نمود. راههای شناخت خدا در یک دسته بندی کلی به راههای زیر تقسیم می شود:

 

1ـ راه عقلی (مثل برهان امکان و وجوب و مانند آن)

 

2- راه تجربی (برهان نظم)

 

3ـ راه دل (برهان فطرت)

 

آسان ترین و بهترین راهها، برهان فطرت (خدا شناسی از راه دل) می باشد که انسان با بازگشت به درون خویش، بی نیاز از هر گونه استدلال عقلی یا مشاهده تجربی خدای خویش را می یابد و از راه دل به کوی یار می رسد.

 

پاسخ تفصیلی

برای روشن شدن پاسخ لازم است به چند نکته توجه داشته باشیم:

 

1 ـ مفهوم واژه خداوند، از مفاهیمی است که هر انسانی حتی منکران وجود خداوند نیز تصویری از آن در ذهن خود دارند. چون همه می دانند خداوند یعنی موجودی که خالق همه موجودات، توانای بر هر کار، آگاه بر همه چیز، بینا، شنوا، حی و زنده، و... می باشد، گر چه وجود چنین خدائی را نپذیرند.

 

2 ـ هر چند مفهوم واژه خداوند از عمومی ترین مفاهیم است، ولی شناخت حقیقت و کنه ذات خداوند برای انسان ممکن نیست، چون ذات خداوند نامحدود و بی نهایت است و علم یعنی احاطه بر معلوم، و انسان چون ذات و خصوصیات او محدود است نمی تواند به حقیقت ذات خداوند پی ببرد.

 

«لا یحیطون به علما[1]، بر خداوند احاطه علمی پیدا نمی کنند» و شاید به همین دلیل است که قرآن مجید در معرفی خداوند از طریق بیان صفات جمال و جلال نظیر غنی، علیم، حکیم، سمیع، بصیر، علی، کبیر، رحمن، رحیم، کبیر، خالق، فاطر و... به معرفی پروردگار متعال پرداخته است.[2]

 

علاوه اینکه انسان از طریق حواس با اشیاء خارجی ارتباط برقرار می کند و معرفتی بدست می آورد و ذات خداوند تبارک و تعالی شبیه و مانند هیچ چیز نیست «لیس کمثله شی».[3]

 

3 ـ هر چند حقیقت ذات خداوند قابل شناخت کامل نیست ولی از راههای بسیار زیادی می توان یقین به وجود خداوند تبارک و تعالی پیدا نمود که در یک دسته بندی کلی به راههای:

 

الف ـ راه عقل مثل برهان امکان و وجوب

 

ب ـ راه حسی و تجربی یا برهان نظم[4]

 

ج ـ راه دل یا برهان فطرت ، تقسیم می شوند. [5]

 

4 ـ آسان ترین و بهترین راه شناخت وجود خداوند ، راه دل یا برهان فطرت است. یعنی در درون اعماق روح انسانی، شناخت، گرایش و عشق به خداوند نهفته است. همیشه یک نقطه نورانی و یک جاذبه نیرومند در درون قلب انسان وجود دارد که خط ارتباطی او با جهان ماوراء طبیعت و نزدیکترین راه به سوی خداست.[6]

 

5 ـ هر چند شناخت خداوند و گرایش به سوی او و نور توحید در درون جان همه انسانها نهفته است ولی آداب و رسوم خرافی، تربیتهای غلط، تلقینهای سوء، غفلت و غرور، مخصوصاً به هنگام سلامت و وفور نعمت، پرده هایی بر آن می افکند، ولی هنگامی که طوفان حوادث از هر سوی وزیدن گرفته و گرداب مشکلات در برابر انسان نمایان گردد، انسان دست خود را از همه اسباب ظاهری کوتاه می بیند و از همه جا نا امید می شود، در این هنگام است که پرده ها کنار می روند و آن نقطه نورانی دل آشکار می شود و هر گونه فکر شرک آلود را از دل زدوده و در کوره این حوادث از هر ناخالصی خالص می گردد[7] و انسان بی اختیار به سوی عالم ماورا طبیعت می رود.

 

به همین دلیل آیات متعددی از قرآن کریم از این طریق، نعمت فطرت خدا جویی را یادآوری می نمایند.[8]

 

پیشوایان بزرگ اسلام نیز کسانی را که در مساله خداشناسی سخت در تردید فرو می رفتند از همین طریق ارشاد می نمودند برای نمونه به این قطعه تاریخی توجه نمائید:

 

مرد سرگردانی که در امر خداشناسی گرفتار شک و تردید شده بود، خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد:

 

« ای فرزند رسول خدا(ص) مرا راهنمایی کن به این که خدا کیست! زیرا وسوسه گران مرا حیران ساخته اند، امام فرمودند: ای بنده خدا! آیا هرگز سوار بر کشتی شده ای ؟ عرض کرد آری، فرمود: هرگز کشتی تو در آنجایی که هیچ کشتی دیگری برای نجات تو نبوده، و قدرت بر شناگری نداشته ای، شکسته است ؟ عرض کرد: آری، فرمود: در آن حالت آیا قلب تو به این امر تعلق گرفت که موجودی هست که می تواند تو را از آن مهلکه نجات دهد ؟ عرض کرد آری. امام صادق علیه السلام فرمود: او خداوندی است که قادر بر نجات است در آنجا که هیچ نجات دهنده و فریاد رسی نیست.

 

نتیجه این که هر انسانی از راه دل و فطرت خود به وجود خداوند قادر، عالم، خالق حی و مهربان و... معرفت و شناخت و گرایش دارد و اگر هم در اثر عواملی از وجود خداوند غافل باشد، نمی تواند انکار کند در دوران زندگی اش حادثه ای رخ نداده است که دست او را از همه جا کوتاه ننموده، و او را متوجه وجود خداوند نکرده باشد. [9]

 

6. گاه آدمی با مشاهده دقیق و اندیشه ورزی در اوصاف و روابط پدیده های تجربی به وجود خداوند و اوصاف او، مانند علم، حکمت و قدرت، رهنمون می گردد. این راه، از آن جا که بر مشاهده جهان طبیعت و مطالعه تجربی پدیده های طبیعی استوار است، راه تجربه نامیده می شود. با توجه به امتیازات ویژه این راه، قرآن کریم توجه خاصی به آن مبذول داشته و در آیات پرشماری، انسان را به تدبر در پدیده های جهان پیرامون خویش، به مثابه آیات و نشانه های تکوینی خداوند، فراخوانده است. پاره ای از محققان اسلامی، با اتکا بر یکی از ویژگی های جهان طبیعت یعنی نظم و انتظام جاری در اشیای طبیعی، استدلالی را بر وجود خداوند سامان داده اند که به دلیل یا برهان نظم موسوم است. بر این اساس، می توان برهان نظم را نمونه روشنی از آنچه که آن را راه تجربی خداشناسی نامیدیم، دانست.

 

«شناخت آیه ای» در قرآن و روایات

 

در جای جای قرآن کریم، می توان آیاتی را یافت که از پدیده های گوناگون طبیعی یاد می کند و آنها را آیه و نشانه ای بر وجود خداوند می شمارد و انسان را به تدبر و تأمل در آنها فرا می خواند. شناخت خداوند از رهگذر نشانه های تکوینی او در جهان خلقت، که نمونه روشنی از راه تجربی خدایابی است، گاه به «شناخت آیه ای و آفاقی» نامیده می شود.[10]

 

گروهی از آیات، آدمی را به اندیشه ورزی در آیات تکوینی خداوند دعوت می کند و انتظام موجود در هستی و در وجود آدمی را دلیل و راهنمایی می داند که اهل خرد و اندیشه را به سوی مبدأ متعالی جهان راهبری می نماید:

 

"مسلماً در آفرینش آسمان ها و زمین، و در پی یکدیگر آمدن شب و روز، برای خردمندان نشانه هایی (قانع کننده) هست".[11]

 

و "روی زمین برای اهل یقین نشانه هایی (متقاعد کننده) است، در خود شما؛ پس مگر نمی بینید؟"[12]

 

گروه پرشماری از آیات قرآنی نیز بر روی پدیده های خاصی انگشت گذارده و آن را به عنوان آیه و نشانه ای بر وجود خدا و علم و قدرت الهی معرفی کرده است. این آیات به قدری فراوان اند که حتی ذکر نمونه هایی از آن ها مجالی بسیار گسترده می طلبد.[13]

 

پیشوایان دین نیز به پیروی از روش قرآن کریم، بر «شناخت آیه»ای خداوند تأکید بلیغی کرده اند. برای نمونه، در حدیث جامعی از امام صادق (ع) خطاب به یکی از یارانش آمده است.

 

ای مفضل! نخستین عبرت و دلیل بر خالق – جل و علا – هیأت بخشیدن به این عالم و گردآوری اجزا و نظم آفرینی در آن است. از این رو اگر با اندیشه و خرد درکار عالم، نیک و عمیق تأمل کنی، هر آینه آن را چون خانه و سرایی می یابی که تمام نیازهای بندگان خدا در آن آماده و گرد آمده است. آسمان همانند سقف، بلند گردانیده شده؛ زمین بسان فرش گسترانیده شده؛ ستارگان چون چراغ هایی چیده شده و گوهرها همانند ذخیره هایی در آن نهفته شده و همه چیز در جای شایسته خود چیده شده است. آدمی نیز چون کسی است که این خانه را به او داده اند و همه چیز آن را در اختیارش نهاده اند. همه نوع گیاه و حیوان برای رفع نیاز و صرف در مصالح او در آن مهیا است. اینها همه دلیل آن است که جهان هستی با اندازه گیری دقیق و حکیمانه و نظم و تناسب و هماهنگی آفریده شده است. آفریننده آن یکی است و او همان شکل دهنده، نظم آفرین و هماهنگ کننده اجزای آن است.[14]

 

7. راه عقل

 

در این راه، هستی خداوند به مدد مقدمات، اصول و روش های کاملاً عقلی ثابت می شود.[15]

 

براهین و ادله فلسفی اثبات خدا، نمونه های روشنی از کاوش های عقلی در راه اثبات خدا است. این راه، در مقایسه با دو راه پیش گفته، ویژگی هایی دارد که پاره ای از آنها بدین شرح است:

 

1. بسیاری از استدلال ها و تبیین های عقلی خدایابی به دلیل پیوند با مباحث پیچیده و عمیق فلسفی، برای کسانی که دستی در بحث های فلسفی ندارند، چندان مفید نیست.[16]

 

2. یکی از امتیازات راه عقلی آن است که می توان در مصاف علمی با شبهات ملحدان از آن سود جست و در مقام احتجاج و مناظره، ضعف و سستی دلالیل منکران را آشکار ساخت و به چالش عقل گرایانی که جز به استدلال عقلی گردن نمی نهند، پاسخ گفت.

 

3. راه عقلی خدایابی می تواند در تقویت ایمان دینی مؤثر باشد؛ زیرا هرگاه خرد آدمی در برابر حقیقتی خاضع گردد، قلب و دل او نیز بدان گرایش قوی تری می یابد. از سوی دیگر، زدودن شک و تردید در سایه استدلال استوار عقلی سهم به سزایی در پیش گیری از آسیب دیدن ایمان دارد.[17]

 

با توجه به کارکرد ویژه راه عقلی از یک سو و با نظر به تمایل فطری ذهن جست و جوگر انسان به بحث های عمیق عقلی و فلسفی از سوی دیگر، دانشمندان مسلمان پژوهش های ژرفی را در زمینه ی خدایابی عقلی به انجام رسانده اند که بخشی از آن به تأسیس براهین نوین وجود خدا یا تکمیل براهین پیشین انجامیده است. یکی از متقن ترین ادله عقلی اثبات هستی خدا، برهان معروف وجوب و امکان است. این برهان به چندگونه تقریر شده است که در این جا به ذکر نمونه ای بسنده می کنیم.

 

می توان چکیده برهان وجوب و امکان را (در تقریر حاضر) چنین بیان کرد: یقیناً در جهان خارج موجودی هست. این موجود اگر واجب الوجود باشد مطلوب ما (که وجود خداوند یا همان واجب الوجود است) ثابت می شود و اگر ممکن الوجود باشد، با توجه به نیازمندی آن به علت و با توجه به امتناع تسلسل و دور، به موجودی نیاز دارد که وجودش معلول موجود دیگری نباشد و چنین موجودی، واجب الوجود (یا همان خداوند) است.

 

تذکر: از آنجایی که سؤال شما از ابهام برخوردار بود و هم می شد آن را سؤالی از وجود خدا دانست و هم سؤالی از ویژگی ها و صفات خدا، در این پاسخ روی اثبات وجود خدا بحث بیشتری صورت گرفته است، چنانچه خواهان آشنایی بیشتر با صفات خدا هستید، مجددا با ما مکاتبه نمایید.

 

 

[1] ـ طه، 110.

[2] ـ تفسر نمونه ج 14، ص 161.

[3] ـ شوری، 11.

[4] تجربی نامیدن این راه به معنای استقلال آن از هر گونه استلال عقلی نیست، بلکه ناظر به این واقعیت است که یکی از مقدمات اساسی آن بر مشاهده تجربی پدیده های طبیعی استوارمی گردد.

[5] معارف اسلامی ،ج، 1،ص،41.

[6] ـ تفسیر نمونه، ج 16، ص 341 و 342.

[7] ـ همان، ص 418 – 422 و 423.

[8] ـ مانند آیه 65 عنکبوت و 30 روم، و 12 و 22 و 23 یونس، 67 اسراء ، 8 و 49 زمر.

[9]  ـ بحار الانوار، ج 3، ص 41.

[10]  گفتنی است که در تفسیر «شناخت آیه ای» که برگرفته از قرآن کریم است، چندین دیدگاه وجود دارد: گروهی از محققان آن را مقدمه ای برای تشکیل یک استدلال عقلی – شبیه به آنچه در تبیین برهان نظم گفته شد – بر وجود خداوند و علم و حکمت او می دانند؛ اما بر اساس تفسیر دیگر، آیات قرآن که آدمی را به تأمل در پدیده های طبیعی فرا می خواند، صرفاً موجب یادآوری معرفت فطری او به خدای خویش می شوند جز تذکر و غفلت زدایی ندارند. رأی سوم بر آن است که آیات مورد بحث در مقام جدال احسن با مشرکان اند؛ آنان که به غلط بت ها و معبودهای دروغین خویش را در کار تدبیر برخی امور دنیا دخیل می دانستند و درک درستی از توحید ربوبی خداوند نداشتند. (بنگرید به: المیزان، علامه طباطبایی، ج 18، ص 154؛ آموزش عقاید، مصباح یزدی، ج 2 – 1، ص 68 و تبیین براهین اثبات خدا، جوادی آملی، ص 43).

[11]  ان فی خلق السماوات والارض و اختلاف اللیل والنهار لآیات لاولی الالباب. (آل عمران، 190).

[12]  و فی الارض آیات للموقنین. و فی انفسکم، افلا تبصرون. (ذاریات، 20 و 21 و نیز بنگرید به: بقره، 164؛ جاثیه، 3-6؛ یونس، 100 و 101؛ ابراهیم، 10).

[13]  آیاتی که بر نشانه بودن پدیده های خاصی تأکید می کنند، در چند گروه کلی جای می گیرند. آیات مربوط به حوزه حیات انسانی عبارتند از:

1. نظام عمومی خلقت انسان: جاثیه، 4 و روم، 20. 2. نظام شکل گیری نطفه در رحم: آل عمران، 6؛ انفطار، 6-7؛ تغابن، 3؛ غافر، 64؛ حشر، 24؛ نوح، 13-14. 3. نظام معرفتی: نحل، 78. 4. نظام اختلاف زبان ها و رنگ ها: روم، 22؛ فاطر، 27 و 28. 5. نظام ارتزاق: غافر، 64؛ اسراء، 70؛ جاثیه، 5 و 20؛ فاطر، 3؛ روم، 4؛ سبا، 24؛ یونس، 31؛ نمل، 64؛ ملک، 21؛ انفال، 26؛ بقره، 22 و 172؛ ابراهیم، 22 و ذاریات، 58. 6. نظام خواب: روم، 23؛ نمل، 86؛ فرقان، 47؛ نبأ، 9 و زمر، 42. 7. نظام پوشاک: اعراف، 26 و نحل، 14 و 81. 8. نظام سکونتی: نحل، 80. 9. نظام ازدواج: روم، 21؛ شوری، 11؛ فاطر، 11؛ نجم، 45؛ قیامت، 39؛ نحل، 72؛ لیل، 3؛ نبأ، 8 و اعراف، 189.

[14]  و نیز بنگرید به: نهج البلاغه، خطبه 186؛ التوحید، شیخ صدوق، باب دوم، ح 2 و بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 3، صص 61، 82، 130، 152.

[15]  عقلی نامیدن این راه بدین معنا نیست که تنها در این راه از عقل استفاده می شود، بلکه از آن رواست که به مقدمات و روش های عقلی اکتفا کرده است.

[16]  این معنا با «عمومی» دانستن راه عقلی ناسازگار نیست؛ زیرا مقصود از عمومیت در این جا، عمومیت نسبی است که در مقابل «شخصی بودن» قرار می گیرد. بدین معنا که راه عقلی اختصاص به شخص و احدی ندارد، بلکه افراد متعددی می توانند از آن بهره گیرند.

[17]  راه عقلی به ویژه برای آنان که از شهود باطنی حق تعالی و مشاهده او با چشم دل محروم اند، سودمند است. به گفته مولانا:

چشم اگر داری تو کورانه میا       ورنداری چشم، دست آور عصا

 

آن عصای حزم و استدلال را       چون نداری دید، می کن پیشوا

 

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 8 / 3 / 1394

ترین های خداشناسی!

خدا

 

براهین وجود خدا متعدد و بسیارند و افراد مختلف با سطح معرفتی و عقلی گوناگون راه های متفاوتی را در اثبات خدای تبارک و تعالی می پیمایند. اما در این میان براهین و استدلال هایی وجود دارند که "ترین" های استدلال های خداشناسی اند! در این نوشتار به بررسی این ترین ها می پردازیم!


اولین ترین!

برهان نظم ساده ترین و آسان ترین برهان خداشناسی است که همه ی افراد آن را به راحتی می فهمند و درک می نمایند. در این برهان بر اساس مفهوم نظم که معنایی روشن است به وجود خداوند تبارک و تعالی استدلال می شود. خاصیت نظم این است که بین امور مختلف رابطه و تناسب و توازن خاصی به وجود می آورد و آنها را به سوی هدف خاصی هدایت می کند. برهان نظم دو مقدمه دارد:

اول آن که در عالم طبیعت، نظام استواری وجود دارد که انسان به خوبی آن را درک می کند. تمام کتاب های علمی جدید در واقع تفسیر و توضیح همین روابط و حقیقت در عالم طبیعت است. این مقدمه بیان گر همان مفهوم نظم است که قابل درک و روشن برای همه ی انسان هاست.

 

براهین سه گانه ای که به ترتیب آسان ترین، نزدیک ترین و محکم ترین براهین خداشناسی هستند "ترین" های سه گانه ای هستند که راه خداجویان را به سوی شناخت حق تعالی می گشایند

"ترین" دوم!

برهان دیگر خداشناسی که نزدیک ترین برهان است برهان انفسی نام دارد. این برهان انسان را فرا می خواند که با نظاره در خودش به وجود خالق پی ببرد، در این برهان چون خود انسان به خودش نزدیک ترین است این برهان نزدیک ترین و دومین "ترین" براهین خداشناسی است! قرآن کریم نیز به این برهان اشاره می نماید از جمله آنجا که می فرماید: "أولم یتفکروا فی أنفسهم، آیا در آفرینش خودشان تفکر نمی کنند؟!" (روم /8)

 

روشن ترین!

برای مفهوم شدن بیشتر این براهین که دو برهان خداشناسی مهم به شمار می روند، مثال ساده می زنیم مثلا ما می خواهیم وجود خورشید را برای کسی اثبات کنیم، به او می گوییم یک راه که ساده ترین است آن است که به اطراف خود بنگرد و ببیند که گیاهان رشد می کنند و همه جا نورانی است و غیره و این نشانه ها او را به وجود خورشید رهنمون می سازد. اما در یک راه دوم که نزدیک ترین است به او می گوییم که به خودش نگاه کند و مثلا تیره شدن رنگ پوستش و یا گرم شدن بدنش را ببیند که این خودش دلیل بر وجود خورشیدی است که گرما و نور تولید کرده است. اما در یک راه دیگر که محکم ترین راه استدلالی است به او می گوییم سرت را بالا بگیر و خورشید را ببین: آفتاب آمد دلیل آفتاب! یعنی خود خورشید دلیل بر وجودش است!

در عالم طبیعت، نظام استواری وجود دارد که انسان به خوبی آن را درک می کند. تمام کتاب های علمی جدید در واقع تفسیر و توضیح همین روابط و حقیقت در عالم طبیعت است

"ترین" سوم!

این راه اخیر که استدلال بر خورشید با خود خورشید است راهی است که در براهین خداشناسی محکم ترین برهان است که از خود خدا به او استدلال می شود. این برهان در اصطلاح اهل فن برهان "لم" نامیده می شود یعنی پی بردن از علت به معلول در مقابل برهان "إن" که حرکت از معلول به علت است. دو برهان قبلی براهین إنی بودند ولی این برهان که محکم ترین برهان خداشناسی است برهان لم است که خود خدا دال بر وجود خود اوست. این طریقه برهان صدیقین است که در نهایت ایجاز و ظاهر سهل آن به شدت دشوار است و فهم آن به سهولت امکان پذیر نیست! علاقه مندان به این برهان را به کتب تخصصی ارجاع می دهیم.

 

نتیجه گیری

براهین سه گانه ای که به ترتیب آسان ترین، نزدیک ترین و محکم ترین براهین خداشناسی هستند "ترین" های سه گانه ای هستند که راه خداجویان را به سوی شناخت حق تعالی می گشایند.

ن. رادفر                

 


منابع:

1- براهین خداشناسی – آیت الله جوادی آملی

2- سلسله بیانات آیت الله دکتر رفیعی در محرم الحرام سال 1391 در قم

3- جهان بینی توحیدی – شهید مطهری (ره)

4- تفسیر المیزان – علامه طباطبایی (ره)

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 8 / 3 / 1394

واسطه قراردادن پيامبر و اوليا 
وهّابيون مى گويند: اگر نام كسى را در كنار نام خدا ببريد شرك است !
در حالى كه اگر اين سخن آنها درست باشد، خداوند نعوذ باللّه خود مشرك است . زيرا در آيه 74 سوره توبه مى فرمايد: (وما نقموا الاّ اغناهم اللّه ورسوله من فضله ) خداوند و پيامبرش آنها را بى نياز نمودند. و در جاى ديگر مى فرمايد: (اللّه يتوفّى الانفس )(233) خداوند جان ها را مى گيرد. و در جاى ديگرى مى فرمايد: (يتوفّاكم ملك الموت )(234) ملك الموت جان شما را مى گيرد. بنابراين واسطه داشتن ، نه تنها شرك نيست ، بلكه اساس هستى بر مبناى واسطه است .
توسّل به پيامبر و اهل بيت او 
وهّابى ها مى گويند: پيامبر كه مُرد، مُرد، خاك شد و جماد گرديد!
در پاسخ مى گوييم :
اوّلاً ما اين مطلب را قبول نداريم . ثانياً، بر فرض محال ، قبول كرديم ، ما به مقام پيامبر متوسّل مى شويم و مقام زنده و مرده ندارد. مقام ابوعلى سينا محفوظ است چه زنده باشد و چه نباشد.
علاوه بر آن كه ما معتقديم كه پيامبر و اهل بيت او ائمّه ما زنده اند، قرآن مى فرمايد: (و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون )(235) و گمان مبريد كسانى را كه در راه خدا كشته شدند، مرده اند، بلكه آنها زنده و در پيشگاه خداوند روزى مى خورند.
شهدا نه تنها زنده اند، بلكه قرآن مى فرمايد: (فرحين بما اتاهم اللّه من فضله ) آنها به خاطر نعمت هايى كه خداوند به آنها داده است ، خوشحالند.(236)
سالى در مدينه باران نباريد، خليفه دوّم به عبّاس عموى پيامبر براى نزول باران متوسّل شد و گفت : خداوندا! ما در زمان پيامبر به او مراجعه مى كرديم و حالا به عموى او متوسّل مى شويم .
دليلى ديگر بر جواز توسّل 
علاوه بر آيات قرآن و استدلال هاى فوق كه توسّل را جايز مى داند، يك دليل تجربى هم بر جواز توسّل داريم و آن بر آورده شدن حوائج است . ميليون ها انسان مؤ من و معتقد، با توسّل به اهل بيت عليهم السلام حاجات خود را از خداوند مى خواهند و خداوند حاجت هاى آنها را برآورده كرده و مشكلاتشان را برطرف مى سازد. اگر انجام اين گونه كارها شرك است ، پس چرا حاجت ها برآورده شده و اينگونه دعاها مستجاب مى شود؟ چرا آنها ما را كمك مى كنند؟ آيا خداوند متعال و آن بزرگواران ، ما را به شرك سوق مى دهند؟!
نوشتن نام بر روى سنگ قبور 
وهّابى ها اعتقاد دارند نوشتن نام بر روى قبور شرك است . مثلاً وقتى به آنها پيشنهاد مى كنيم كه نام مبارك ائمّه بزرگوار بقيع را روى قبور مطهرشان بنويسيد، مى گويند: اين كار شرك است ! آيا نوشتن نام شرك است ؟
در پاسخ آنها بايد بگوييم ، چگونه نام فلان پادشاه را روى سنگ يادبود احداث و يا تعمير و توسعه فلان مسجد مى نويسيد! آيا به نظر شما اين عمل شرك نيست ؟!
چطور شما نام يك خيابان را در ابتداى آن خيابان مى نويسيد؟ براستى كجاى نوشتن نام و نشانى و مشخّصات شرك است ؟!
گريه بر مردگان و شهدا 
آنان گريه بر مرده را خلاف مى دانند، اگر پدر يك وهّابى فوت كرد، انگار نه انگار كه پدرش فوت كرده است !
بالاخره عاطفه انسانى و مهر پدرى كجاست ؟! مگر پيامبر در مرگ فرزندش ابراهيم نگريست ؟!
سلام و لعن در زيارتنامه ها 
وهّابى ها معتقدند سلام و يا نفرين بر مردگان شرك است ! شنيدم كه امام جماعت مسجدالنّبى گفته است : افتخار مى كنم كه چهل سال است به پيامبر، سلام نكرده ام !
خوب ، اگر سلام به انبيا شرك است ، پس نعوذ باللّه خدا هم مشرك است ، چون خود خداوند به پيامبرانش سلام مى كند؛ (سلام على نوح )(237)، (سلام على ابراهيم )(238)، (سلام على موسى و هارون )(239)، (سلام على ال ياسين )(240)، (سلام على المرسلين )(241).
در قرآن ، هم سلام داريم و هم لعن ؛ در آيات متعدّد خداوند ظالمان را لعن كرده است و ما نيز در زيارتى همچون زيارت عاشورا، كسانى را كه در حقّ اهل بيت پيامبر ظلم كرده اند، لعن مى كنيم . (لعنهم اللّه )(242)، (قاتلهم اللّه )(243)
تبرّك 
آنها مى گويند تبرّك شرك است !
در حالى كه اگر تبرّك شرك است ، پس چرا خليفه اوّل و دوّم را در كنار بدن مطهّر پيامبر دفن كردند؟
اگر شرك است ، پس چرا در مراسم حج ، استلام حجرالاسود و بوسيدن آن مستحبّ است ؟ مگر حجرالاسود، سنگى بيش نيست ؟
طواف دور قبور 
آنها مى گويند به دور قبرها چرخيدن شرك است !
يك پاسخ ظريف و لطيفى در اينجا وجود دارد و آن اينكه در كنار كعبه ، حِجراسماعيل واقع است كه در داخل آن قبور حضرت اسماعيل ، حضرت هاجر و تعدادى از انبيا قرار دارد. در اعمال حج و عمره ، به ما دستور داده اند كه هنگام طواف به دور خانه كعبه ، به دور حِجر اسماعيل هم بگرديم . به راستى اگر چرخيدن دور قبر شرك است ، پس چرا خداوند به ما دستور داده كه به دور قبر بچرخيم و طواف كنيم ؟
سجده بر مُهر 
آنها مى گويند: شما در هنگام نماز سر بر مهر مى گذاريد، بنابراين شما بت پرست و مشرك مى باشيد!
آيا هر كس پيشانيش را روى هر جا گذاشت ، يعنى آن را مى پرستد؟! اگر كسى سر بر روى مُهر گذاشت ، خاك پرست مى شود، پس شما هم مشرك هستيد و شرك شما بيشتر است ، چون سر بر هر چيزى مى گذاريد. بنابراين شما هم موكت پرست هستيد، هم فرش پرست و هم ... .!
در حالى كه چنين نيست ، بلكه در حقيقت ، سجده براى خداوند است و هركس سر بر مهر مى گذارد، خدا را مى پرستد. (وانّ المساجد للّه ، فلاتدعوا مع اللّه احداً)(244)
البتّه برخى از عوام كارهاى غلطى انجام مى دهند، كه مربوط به مذهب شيعه نيست . مثلاً هنگام وارد شدن به حرم مطهّر امام رضاعليه السلام ، پاشنه درب ورودى را سجده مى كنند. بوسيدن اشكال ندارد، ولى سجده ، مخصوص خداست .
روضه خوانى و يادبود 
وهّابى ها مى گويند: روضه خوانى و مراسم يادبود، بدعت است !
حال آنكه خداوند در قرآن ، روضه خوانى مى كند. آنجا كه مى فرمايد: (و كايّن مِن نبىّ قاتل معه ربّيّون كثير فما وَهنوا و ما استكانوا)(245)
يكى از اعمال حج وعمره ، سعى بين صفا و مروه است . حاجى بعد از طواف خانه خدا و بعد از آنكه دو ركعت نماز طواف را به جاى آورد، بايد هفت بار بين صفا ومروه سعى كند. چرا بايد هفت بار بين اين دو كوه را پيمود؟ به ياد حماسه فداكارى يك مادر! هاجر همسر ابراهيم ومادر اسماعيل عليهم السلام .
هاجر، براى يافتن آب ونجات كودك شيرخوار خود، هفت بار اين مسير را پيمود. خداوند مى خواهد اين خاطره همچنان در اذهان زنده بماند. لذا قرآن مى فرمايد: (انّ الصّفا و المروة من شعائر اللّه )(246) و در پايان اين آيه مى فرمايد: (فانّ الله شاكر عليم ) خداوند سپاسگذار و داناست . يعنى اى خانم ! اى هاجر! اگر تو يك روزى به خاطر خدا مشكلات فراوانى را تحمّل كردى ، من هم نمى گذارم نام و خاطره ات ، فراموش شود. در حقيقت شكرگزارى خدا به اين نحو است كه نام و خاطره او را زنده نگه مى دارد.

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسب‌ها: اصول عقاید
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 8 / 3 / 1394

4- اختلاف و تفرقه در جامعه 
در جامعه توحيدى ، حكم و قانون وخط، تنها يكى است ، آن هم راه خدا و قانون اوست و مردم همه يك سر پرست دارند. امّا در جامعه شرك ، به جاى يك قانون و يك راه ، مقرّرات و راه هاى متفاوت به وجود مى آيد، هر كسى در فكر تاءييد همان راه و چيزى است كه به وجود آورده و به قول قرآن ، (لذهب كلّ الهٍ بما خلق )(192) در آن جامعه بندگى خدا مطرح نيست ، بلكه بله قربان گويى به اين و آن مطرح است ؛ (إ نّا اءطَعنا سادتنا و كُبَرائنا)(193) مردم در فكر برترى جويى بر يكديگر هستند؛ (و لَعَلى بَعضهم على بَعض )(194) و هر حزب و گروهى فقط به آنچه نزد خودشان هست ، دل خوش مى كنند و كار به حقّ و باطل ندارند، تنها براى مرام و راه خود اصالت قايلند و براى مخالفان خود (گرچه داراى منطقى هم باشند) ارزشى قايل نيستند و به قول قرآن (كلّ حِزب بِما لَديهم فَرِحون )(195)
درگيرى ها وتفرقه ها از آثار اجتماعى شرك است . قرآن مى فرمايد: (لاتكونوا من المشركين من الّذين فَرّقوا دِينَهم )(196) از مشركان نباشيد و خيال نكنيد مشرك ، تنها بت پرست است ، بلكه هر كس با وارد كردنِ سليقه هاى شخصى و نظريّات از پيش ساخته خود، عامل تفرقه در مكتب شود، مشرك است . آرى ، علّت اصلى سقوط امّت ها و ملّت ها در طول تاريخ ، تكيه آنها به غير خدا بوده است .
5 - خوارى و ذلّت در قيامت 
رسوايى و دوزخ از آثار اخروى شرك است . در قرآن ، مكرّر مى خوانيم : در قيامت مشركان مخاطب قرار مى گيرند كه شما در دنيا به سراغ غير خدا مى رفتيد و خيال مى كرديد آنها مى توانند دردى را دوا كنند، اكنون روز گرفتارى شماست آنها را بخوانيد تا چاره اى بيانديشند، (لا تَجعلْ مع اللّه إ لهاً اَّخر فتُلقى فى جهنّم مَلوماً مَدحوراً)(197) به سراغ غير خدا نرويد كه با ملامت به دوزخ پرتاب خواهيد شد.
ريا شرك است 
ريا آن است كه انسان كار نيكى را براى غير خدا انجام دهد.
در حديثى مى خوانيم : ((كل رياء شرك ))(198) شرك مراتبى دارد: گاهى در جلوه اى روشن بروز مى كند، همچون بت پرستان و خورشيد و ماه پرستان و گاهى بسيار خفيف است به طورى كه خود انسان هم نمى فهمد.
ريا بسيار آرام و پنهانى در اعمال و كارهاى ما رسوخ پيدا مى كند، به نحوى كه غالباً انسان حضور ريا را در اعمال خود متوجّه نمى شود.
در حديث مى خوانيم : مساءله شرك و تشخيص آن ، به قدرى دقيق است كه مانند تشخيص حركت مورچه اى بر روى سنگ سياه در دل شب مى ماند، بنابراين ، جز با تلاش و مراقبت دائمى و امدادهاى الهى ، رهايى از مويرگ هاى شرك ممكن نيست .
نشانه هاى شرك 
1 - ايراد گرفتن به قانون خدا و ولىّ او. قرآن مى فرمايد: (اَفَكُلَّما جاءَكم رسولٌ بما لا تهوى انفسكم استكبرتم )(199) آنها قانونى را مى خواستند كه مطابق ميل آنان باشد و اين نفس پرستى است . اعتراض ‍ مى كردند كه مثلاً: (لِمَ كتبتَ علينا القِتال )(200) چرا به ما دستور جنگ و جهاد دادى ! و در برابر غذاى آسمانى مى گفتند: (لن نصبر على طعام واحد)(201)ما با يك غذا نمى سازيم . و هنگامى كه خدا مثَلى مى زد، اعتراض مى كردند اين چه مثالى است كه خداوند مى زند وسؤ ال مى كردند: (ماذا اراد اللّه بهذا مثلا)(202) خداوند چه اراده اى از اين مثال زدن ها دارد.
2 - طاغوت زدگى . طاغوت ، كسى است كه در برابر خداوند ايستاده است . فرمانبردارى از طاغوت شرك است .
3 - برترى دادن غير خدا. قرآن مى فرمايد: (قل ان كان اباؤ كم و ابناؤ كم احب اليكم من اللّه ...)(203) اگر انسان پدر و مادر، همسر و فرزند و خويشان خود را بيشتر از خدا دوست بدارد، اين شرك است .
حزب پرستى ، خط پرستى و باند پرستى شرك است . بعضى از تعصّبات ، وطرفدارى ها كه جنبه غير منطقى دارد ريشه در شرك دارد. البتّه صلابت ، قاطعيّت و استوارى در راه حقّ و دفاع از آن با تعصّب جاهلى و ناآگاهانه تفاوت دارد.

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسب‌ها: اصول عقاید
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 8 / 3 / 1394

آثار بى ايمانى 
كسى كه به خداى حكيم ايمان ندارد، انسانى است كه :
1- خود را بى اصالت ، بى هدف و تنها مى بيند و هدفش فقط رفاه و زندگى مادّى است مانند يك حيوان .
2- حركت خود را يك حركت جبرى مى داند، نه تكاملى .
3- آينده خود را پس از مرگ ، نابودى مى داند چون به زندگى بعد از مرگ و بقاى روح عقيده ندارد.
4- راهنماى او در زندگى ، يا طاغوت هاى بيرونى است و يا هوس هاى درونى !
5 - برنامه زندگى او مملوّ از انواع ترديدها، محدوديّت ها، نقص ها و اشتباهات است .
6- در تفسير هستى گيج است ؛ چون نمى داند چرا آمده ؟ و چرا مى رود؟ و هدفش از زندگى چيست ؟ تمام فكرش اين است كه چگونه زندگى كند، نه اين كه براى چه زندگى كند.
ايمان هاى مورد انتقاد 
در قرآن ، از چند نوع ايمان و گرايش ، انتقاد شده است :
1- گرايش هاى موسمى و فصلى . بعضى انسان ها فقط وقتى كه احساس خطر كردند و كشتى خود را در آستانه غرق شدن ديدند فرياد ((يا اللّه )) سر مى دهند. ولى همين كه از مشكل رهايى پيدا كردند و كشتى خود را در ساحل ديدند مجدّدا به سراغ غير خدا رفته ، شرك مى ورزند. در قرآن مى خوانيم : (فإ ذا ركبوا فى الفُلك دعوا اللّه مُخلصين له الدّين فلما نجّاهم الى البرّ إ ذا هم يشركون )(163)
2- گرايش هاى تقليدى . ايمان برخى به خدا، به خاطر تقليد از نياكان است بدون هيچ دليل و برهان منطقى ؛ همچون ايمان بت پرستان كه در جواب انبيا مى گفتند: ما اين عقيده به بت ها را از نياكان خود گرفته ايم . قرآن در اين باره مى فرمايد: (قالوا بل وَجدنا آباءَنا كذلك يفعلون )(164)
3- ايمان سطحى . ايمان برخى انسان ها، سطحى است و در روح و روان و دل آنان نفوذ نكرده است . قرآن مى فرمايد: (قالت الا عراب امنّا قل لم تؤ منوا و لكن قولوا اءسلمنا و لمّا يدخُل الا يمانُ فى قلوبكم )(165) گروهى از اعراب نزد پيامبر آمدند و گفتند: ما ايمان آورده ايم . خداوند به پيامبر فرمود: به اينها بگو: ايمان شما هنوز در قلبتان اثر نكرده است . و شما تنها اظهار ايمان مى كنيد. همانند چاهى كه از درون نمى جوشد، بلكه با دست در آن آب مى ريزند.
4- ايمان بدون عمل . با اينكه علم دارد امّا در مقام عمل تن پروراست . در قرآن آيات زيادى در مقام انتقاد از اين افراد ديده مى شود. (احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا امنّا و هم لا يفتنون )(166)
5 - ايمان متزلزل . در برخى ايمان ها ترديد، دودلى و تزلزل ديده مى شود، صاحب چنين ايمانى در انتظار پيشامدهاست كه كدام طرف را انتخاب كند.
قرآن درباره چنين افرادى مى فرمايد: برخى از مردم ، خدا را به حرف و ظاهر مى پرستند، هرگاه به خير و نعمتى برسند اطمينان خاطر پيدا مى كنند و اگر به شر و فقر و آفتى برخورد نمايند از دين خدا برمى گرداند. چنين كسانى در دنيا و آخرت زيانكارند. (فان اصابه خير اطماءنّ به و ان اصابته فتنة انقلب على وجهه ...)(167)
6- ايمان عاريه اى . در كتاب شريف اصول كافى بابى داريم به نام ((باب المعارين )) يعنى كسانى كه دينشان عاريه است . برخى در دنيا دين دارند ولى هنگام مرگ ، بى دين از دنيا مى روند. مانند كسى كه حج بر او واجب شود، ولى به حج نرود، و يا كسى كه زكات اموال خود را نپردازد، هنگام مرگ به او مى گويند: ((فليمت ان شاء يهوديّاً او نصرانيّا))(168)يا يهودى بمير و يا نصرانى .
پيامبر روزى وارد مسجد شد و به پنج نفر از نمازگزاران فرمود: بلند شويد و از مسجد ما خارج شويد، زيرا شما نماز مى خوانيد ولى زكات نمى دهيد.
7- ايمان تبعيضى وگزينشى . برخى ها، از اسلام و قرآن ، فقط آنچه را كه به نفع آنهاست مى پذيرند و آنچه را كه مطابق با اهداف و اميال خود نمى بينند، نمى پذيرند. (و ان يكن لهم الحقّ ياتوا عليه مذعنين )(169) چنين افرادى مى گويند: (نؤ من ببعض و نكفر ببعض )(170)
در صدر اسلام ، عدّه اى نزد پيامبر آمدند و گفتند: ما به تو ايمان مى آوريم به شرط اينكه نماز نخوانيم ، پيامبر فرمودند: دين ، بدون نماز نمى شود.
8 - ايمان تاكتيكى . تعدادى از سران يهود مدينه ، نقشه كشيدند كه يك روز صبح خدمت پيامبر اكرم برسند و ايمان بياورند و بعد از ظهرِ همان روز از اسلام دست برداشته ، مجدّداً يهودى شوند و ادّعا كنند كه اسلام بى فايده است .
آنها مى خواستند بدين وسيله اولاً از مسلمان شدن يهوديان جلوگيرى نمايند و ثانياً در ميان مسلمانان نيز شك و ترديد و تزلزل به وجود آورند كه لابد دين ما دين كاملى نيست ، چون دانشمندان و بزرگان يهودى ، صبح كه مسلمان شدند، غروب با اندكى آشنايى با اسلام از آن دست برداشتند.
خداوند از طريق وحى پيامبرش را آگاه ساخت و فرمود: به مسلمانان بگو: نه از آمدنشان خوشحال گردند و نه از رفتنشان غمناك شوند.(171)
ويژگى هاى ايمان مقبول 
ايمانى مورد پذيرش وارزشمند است كه داراى ويژگى هاى زير باشد:
1- ايمان همراه با استدلال . قرآن همواره از مخالفان خود، برهان و استدلال مى خواهد و مى فرمايد: (فاءتونا بسلطان مبين )(172) اگر دليلى داريد، بر ما ارائه دهيد. طبيعى است كه يك مسلمان نيز بايد در برابر ديگران از دين خود با دليل و برهان دفاع نمايد.
2- ايمان همراه با عمل . در بسيارى از آيات قرآن هنگامى كه سخن از اهل ايمان به ميان آمده است ، بلافاصله ((و عملوا الصالحات )) نيز ذكر شده است . كه اين عبارت به معناى انجام تمامى كارهاى نيك و شايسته است . زيرا همان گونه كه كلمه ((مسجد)) به معناى يك مسجد و كلمه ((مساجد)) به معناى چند مسجد و لغت ((المساجد)) به معناى تمامى مساجد است ، كلمه ((صالح )) نيز به معناى يك عمل نيك و ((صالحات )) به معناى چند عمل نيك و ((الصالحات )) به معناى تمامى كارهاى نيك است . قرآن مى فرمايد: (آمنوا و عملوا الصالحات ) يعنى تمام كارهايشان نيك و شايسته است . بنابراين ، لازم است كه تمامى اعمال مؤ منان صالح و نيك باشد، نه فقط برخى از اعمال آنها.
3- ايمان پايدار. قرآن از مؤ منانى كه در ايمانشان پايدار هستند، تمجيد مى فرمايد و آنها را به بهشت و نعمت هاى آن بشارت مى دهد. (انّ الّذين قالوا ربّنا اللّه ثم استقاموا تتنزّل عليهم الملائكة ...)(173)
4- ايمان كامل . در حديث مى خوانيم : ايمان ده درجه است . بديهى است هر مؤ منى به تناسب عمق ايمان و اعتقادش از درجاتى از ايمان برخوردار است .
شخصى از طرف امام صادق عليه السلام براى سفرى ماءموريّت يافت ، پس از برگشت ، خدمت امام رسيد و شروع كرد به انتقاد كردن از مردم آن منطقه و گفت : آنها ايمان ندارند. امام عليه السلام فرمود: ايمان ده درجه دارد، برخى داراى دو درجه اند و بعضى چهار درجه و گروهى از درجات بيشترى برخوردارند.
در حديث آمده است : اگر مى خواهيد بدانيد فردى چقدر ايمان دارد، ببينيد در برابر دريافت چه مبلغى گناه مى كند. امّا اميرمؤ منان عليه السلام مى فرمايد: به خدا قسم اگر هستى را به من دهند كه پوست جوى را از دهان مورچه اى به زور بگيرم چنين نخواهم كرد. اين مطلب بيان كننده درجه ايمان على عليه السلام است ، يعنى ايمان على عليه السلام از اهميّت هستى بيشتر است .
در دعاى مكارم الاخلاق مى خوانيم : ((الهى بلّغ بايمانى اكمل الايمان )) خدايا! ايمانم را به كامل ترين درجه برسان .
5 - ايمان خالص . ارزش اعمال و ايمان ما به ميزان اخلاص و خلوص ما بستگى دارد، هر چه خالص تر باشد، مقبوليّت بيشترى خواهد يافت . قرآن از كسانى كه ايمان آوردند و ايمان خود را به ظلم نيالودند، تمجيد مى كند. (الّذين امنوا و لم يلبسوا ايمانهم بالظلم )(174) كه مراد از ظلم در اين آيه شرك است .
6- ايمان بر اساس اختيار و آگاهى . انسان داراى اختيار است . شك و ترديد، پشيمانى ، انتقاد و تاءديب ، دليل اختيار انسان است . ايمانى ارزش دارد كه انسان بر اساس ‍ آگاهى و بدون هيچ گونه اجبارى به آن رسيده باشد. چنانكه قرآن مى فرمايد: (لا اكراه فى الدين )(175)
7- ايمان همراه با تفكّر. از ديدگاه قرآن ، ايمانى ارزشمند است كه بر اساس فكر و تعقّل در آفرينش باشد در قرآن مى خوانيم : (و يتفكّرون فى خلق السموات و الا رض ربّنا ما خَلقتَ هذا باطلا)(176) ابتدا در آفرينش زمين و آسمان فكر مى كنند و سپس مى گويند: خداوندا! اين آفرينش بيهوده نيست .

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسب‌ها: اصول عقاید
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 8 / 3 / 1394

هماهنگى نظام تكوين و تشريع 
علاوه بر وجود هماهنگى ميان موجودات ، در نظام آفرينش ، نظام تشريع و قانونگذارى الهى نيز شاهدِ هماهنگى هستيم :
1- نظام تكوين به بهترين وجه آفريده شده است .
(الذى احسن كل شى خلقه )(96)
نظام تشريع (قرآن ) نيز به بهترين وجه تدوين شده است :
(اللّه نزّل احسن الحديث كتاباً متشابهاً مثانى )(97)
2- در نظام تكوين دستور به تفكّر داده شده است :
(او لم يتفكّروا فى انفسهم )(98)، (او لم ينظروا فى ملكوت السموات والارض )(99)
در نظام تشريع (قرآن ) دستور به تفكّر و تدبّر وارد شده است :
(افلا يتدبّرون القرآن ام على قلوب اقفالها)(100)
3- در نظام تكوين هيچ عيب و نقصى نيست : (الّذى خلق سبع سموات طباقاً ما ترى فى خلق الرّحمن من تفاوت فارجع البصر هل ترى من فطور)(101)
در نظام تشريع (قرآن ) نيز هيچ نقص و اختلافى نيست :
(و لو كان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً)(102)
4- سرچشمه نظام تكوين ، بركت و عظمت الهى است :
(تبارك الذى جعل فى السماء بروجاً و جعل فيها سراجاً و قمراً منيراً)(103)
(و تبارك الذى له ملك السموات و الارض )(104)
سرچشمه نظام تشريع نيز بركت و عظمت الهى است : (تبارك الذى نزل الفرقان على عبده ليكون للعالمين نذيراً)(105)
جبران كمبودها در آفرينش 
يكى از راه هاى خداشناسى ، دقّت در اين مطلب است كه خداوند چگونه كمبودها را جبران مى كند.
مثلاً وقتى كه بدن انسان زخم مى شود و خون از آن خارج مى گردد، خداوند بدن را به گونه اى آفريده كه با خوردن آب و غذا، خون سازى مى كند، استخوان شكسته را ترميم و بدن ضعيف شده در اثر بيمارى را تقويت مى نمايد.
باران ، آلودگى ها وگرد وغبارها را مى زدايد وهوا را با صفا ولطيف مى سازد.
آب هاى آلوده وكثيف به زمين فرو مى رود وخاك همانند اسيدى كه پشم را مى سوزاند، ميكروب ها را از بين مى برد ومجدّداً از زمين آب زلال مى جوشد.
برگ درختان ، اكسيژن مصرف شده توسّط انسان ها وحيوانات را جايگزين مى كند.
ضعف كودك ، با حمايت و محبّت مادر جبران مى شود. مصيبت ها با فراموشى ، سبك و قابل تحمّل مى شود.
خداشناسى از راه فرض خلاف 
يكى ديگر از راه هاى خداشناسى كه در قرآن يافت مى شود، فرض خلاف است . بدين معنا كه ما در اطراف خود با واقعيّت هاى زيادى مواجه هستيم ، اكنون زمان و مكانى را تصور كنيم كه اين واقعيّت ها وجود نداشته باشد، در آن صورت چه چيزى اتفاق مى افتد و ما بايد چه كنيم ؟
# حركت زمين ، به گونه اى تنظيم شده است كه شب و روز را به وجود مى آورد، حال زمانى را تصوّر كنيد كه هميشه شب باشد. در چنين وضعيّتى ما چه مى كرديم ؟ (ان جعل اللّه عليكم الليل سرمدا)(106)
# هم اكنون زمين در زير پاى انسان مانند گهواره اى آرام است ، (والارض فرشناها فنعم الماهدون )(107) فرض كنيد اگر با شدّت در حال حركت بود آيا افراد مى توانستند بر روى آن راه بروند وزندگى كنند؟ (لونشاء نخسف بهم الارض )(108)
# اكنون با حفر قنات و چاه به آب گوارا مى رسيم ، اگر آب ، به اعماق زمين فرو رود چه كسى براى ما آب فراهم خواهد ساخت ؟ (ان اصبح ماؤ كم غورا)(109)
# اكنون آب شيرين در دسترس ماست ، اگر آبها تلخ و شور شود چه مى كنيم ؟ (لو نشاء جعلناه اجاجا)(110)
# شما درختان را سبز و خرّم مى بينيد، اگر همه آنها هيزم خشك بودند چه مى شد. (لو نشاء لجعلناه حطاما)(111)
# اگر ما حافظه خود را از دست بدهيم و حتّى نشانى منزل خود را فراموش كنيم چه خواهيم كرد؟!
خداشناسى از راه مقايسه 
خداوند در قرآن ، پس از بيان نمونه هايى از آفرينش الهى مى فرمايد:
(هذا خلق اللّه فارونى ماذا خلق الّذين من دونه ...)(112)
اين آفريده خداست ، شما هم به من نشان دهيد كه غير خدا چه آفريده اند؟!
(قل من يُنَجّيكم من ظلمات البرّ و البحر)(113)
چه كسى شما را از تاريكى هاى خشكى و دريا نجات مى دهد؟
(اءمّن يجيب المضطرّ اذا دعاه و يكشف السوء)(114)
چه كسى افراد گرفتار و درمانده را جواب مى دهد؟
(ءاله مع اللّه ...) آيا با خدا معبودى ديگر است ؟
(ءانتم تزرعونه ام نحن الزارعون )(115)
آيا شما دانه هاى بذر را كشت مى كنيد يا ما آن را كشت مى كنيم ؟
اى انسان ! تو از خاك چه چيزى مى توانى بيافرينى و به وجود آورى ؟! تو مى توانى از خاك خشت ، آجر و يا سراميك بسازى ، امّا خداوند از خاك صدها نوع گل ، ميوه ، درخت و برگ و... خلق مى كند. و بالاتر از همه او از خاك انسان مى آفريند. (فتبارك اللّه احسن الخالقين )(116)

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسب‌ها: اصول عقاید
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 7 / 3 / 1394

آدمی به عنوان پیچیده ترین و در هم تنیده ترین موجود، دارای نیازهای متعدد و متنوعی است . او سر پا نیازمند آفریده شده و همه زندگی او را نیاز دربرگرفته، و «دین » به تعبیر آلپورت گل سر سبد نیازهای اوست . ریشه احساس نیاز به دین، ژرف و عمیق است واین احساس یک وابستگی مطلق است . به دیگر سخن، انسان گرایش و کشش های دائمی به سوی آفریدگار خویش دارد و کوشش ها، زمزمه ها، طلب ها، راز و نیازهایش نیز برخاسته از آن کشش هاست . عبادت، تجلی خواست روحی بشر است و منظومه عبادات نیز شکل دادن و قالب ساختن برای آن حقیقت و تجلی فطری است که در عمق فطرت انسان وجود دارد . آدمی قادر نیست از قلمرو راز و نیاز بگریزد و خود را نیازمند خداوند احساس نکند . اگر احساس کرد که در زندگی او خدایی نیست، مثل مگس های خشک پاییزی می شود که به محض این که به شیشه می خورد، بی صدا می میرد . یکی از نیازهای بشر، گوش دادن به کلام خداوند است . آوای دلنشین قرآن حتی دردهای او را تسکین می دهد و نیازش را برمی آورد . 
مقاله حاضر، از چکیده سه تحقیق پزشکی سخن می گوید که در هر یک از آنها، تاثیر آوای قرآن کریم در کاهش استرس و اضطراب بیماران، مورد مطالعه قرار گرفته است . 
1 . بررسی میزان تاثیر آوای قرآن کریم بر کاهش سطح اضطراب قبل و بعد از انجام اقدامات تشخیصی و درمانی . 
در چکیده تحقیق فوق که در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، سال 1376 صورت گرفت، آمده است: «اضطراب پدیده شایع عصر ماست; اما پیشینه ای به طول تمامی تاریخ دارد، و از این رو، همواره مورد توجه بوده است . با این وصف، اضطراب کم، برای حیات و زندگی روزمره لازم است، ولی قطعا اضطراب زیاد، آثار و زیان های جدی بر جسم و روان و روابط اجتماعی می گذارد، و در نتیجه، کنترل و مهار آن همیشه توصیه شده است . شاید به این علت در سال های اخیر، پژوهشگران تاکید و توجه زیادی بر روش های غیر دارویی کاهش اضطراب دارند، و در این راستا، در تحقیقات فراوان، تاثیر انواع موسیقی بر کاهش اضطراب، ارزیابی شده است . یکی از اقسام موسیقی، موسیقی ناشی از تلاوت آیات قرآن کریم است . این موسیقی عرفانی و دلپذیر، یکی از باشکوه ترین ابعاد اعجاز بیانی قرآن مجید است .» 
هدف تحقیق، بررسی تاثیر آوای قرآن بر وضعیت استرس بیماران، قبل و بعد از اقدامات درمانی است . فرضیه تحقیق عبارت است از: آوای قرآن بر کاهش شدت اضطراب قبل و بعد از انجام اقدامات تشخیصی و درمانی، مؤثر است . این طرح تحقیقاتی، یک مطالعه نیمه تجربی به شمار می رود که جامعه آماری آن را، کلیه بیماران بخش های داخلی و جراحی بیمارستان امام حسین (ع) و امام خمینی (ره) اصفهان تشکیل می داد . این بیماران قرار بود تحت یک نوع پروسیجر تهاجمی قرار گیرند . حجم نمونه در این مطالعه 80 نفر بوده اند که به طور تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار داده شدند . در این تحقیق، برای کاهش اضطراب گروه آزمون، از 20 دقیقه آوای قرآن کریم با صدای اساتید بزرگ مصری و ایرانی که از بین آیات و سوره های مختلف انتخاب شده بود، استفاده گردید، و از طریق هدفون به استماع واحدهای بیمارستانی رسانده شد . اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم افزارEPL6 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، و نتایج زیر به دست آمد: 
در مرحله اول، کاهش اضطراب در دو گروه شاهد و آزمون محسوس نبود; در حالی که در گروه آزمون در مراحل دوم و سوم - قبل و بعد از انجام پروسیجر میزان اضطراب کاهش یافته بود; اما این کاهش در گروه شاهد مشاهده نشد . و نیز، در بررسی علائم حیاتی در گروه آزمون، میزان فشار خون سیستول و تنفس تعدیل یافته، ولی تعداد نبض، و میزان فشار خون دیاستول در مقایسه با گروه شاهد، تغییر معناداری نداشت . همچنین، عوامل دیگری مثل سابقه انجام پروسیجر، نوع عمل، سن، جنبش، سابقه استماع به موسیقی یا تلاوت آیات قرآن، تشخیص پزشکی و . . . بررسی گردید، که هیچ کدام ارتباط معناداری با کاهش سطح اضطراب نشان ندادند . بنابراین، نتایج تحقیق نشان داد که فرضیه تحقیق درست و قابل اثبات است; یعنی آوای قرآن کریم بر کاهش سطح اضطراب بیماران قبل و بعد از انجام تشخیصی و درمانی تاثیر دارد . 
2 . میزان تاثیر آوای قرآن کریم بر اضطراب بیماران، قبل از عمل جراحی در بیمارستان های منتخب تهران در سال 1376 . 
تحقیق مذکور نیز نیمه تجربی بود که به منظور بررسی میزان تاثیر آوای قرآن کریم بر اضطراب بیماران، قبل از عمل جراحی قلب صورت گرفت . این پژوهش، در بخش جراحی قلب بیمارستان امام خمینی (ره) تهران انجام یافت . هدف کلی پژوهش، تعیین میزان تاثیر آوای قرآن کریم بر اضطراب بیماران قبل از عمل جراحی بود . ابزار مورد استفاده در پژوهش را، سیاهه حالت فرم اضطراب اسپیل برگر، پرسش نامه اطلاعات فردی، چک لیست ثبت علائم حیاتی، برگه ثبت تعداد دفعات و مدت زمان گوش کردن به آوای قرآن تشکیل می داد . تعداد 80 نفر از بیماران با توجه به مشخصات نمونه انتخاب شدند . از این تعداد، 50 نفر در گروه آزمون، از بعد از ظهر روز قبل، دو بار و هر بار 15 دقیقه به آوای قرآن کریم گوش کردند، و 30 نفر در گروه شاهد قرار گرفتند، که تحت تاثیر دخالت و مداخله پژوهشگر قرار نداشتند، و تنها از مراقبت های معمول بخش جراحی استفاده می کردند . اضطراب بیماران در دو گروه با بعد از ظهر روز قبل از عمل و صبح عمل با پرسش نامه اضطراب اسپیل برگر و چک لیست ثبت علائم حیاتی سنجیده شد، و در پایان نمونه گیری، میزان کاهش اضطراب گروه آزمون و شاهد مقایسه گردید . تجزیه و تحلیل یافته های آزمون آماری نشان از آن داشت که میزان اضطراب بیماران قبل از عمل جراحی، به تاثیر از آوای قرآن، کاهش یافته است . 
3 . بررسی تاثیر آوای قرآن کریم بر میزان اضطراب بیماران بستری در بخش های مراقبت ویژه قلبی یکی از بیمارستان های منتخب تهران در سال 1376 . 
پژوهش مذکور، یک مطالعه نیمه تجربی بود که با هدف مطالعه تاثیر آوای قرآن کریم بر میزان اضطراب بیماران بستری در بخش های مراقبت ویژه قلبی یکی از بیمارستان های منتخب شهر تهران انجام شده است . تعداد نمونه های این پژوهش 60 نفر بودند که به صورتی تصادفی و با استفاده از قرعه کشی در دو گروه آزمایش کنترل قرار گرفتند . جهت گرد آوری داده ها، از پرسش نامه دو قسمتی استفاده شد . قسمت اول پرسش نامه مربوط به اطلاعات فردی و سؤالاتی در مورد موسیقی های مذهبی بود، و بخش دوم، شامل پرسش نامه استاندارد اسپیل برگر بود . در این پژوهش برای گروه آزمایش با صدای استاد عبدالباسط، آیات 10 تا 23 سوره یوسف با استفاده از ضبط صوت مجهز به هدفون به مدت 20 دقیقه پخش شد . قبل و بعد از پخش آوای قرآن کریم، در دو گروه آزمایش و کنترل فرم اضطراب اسپیل برگر توسط واحدها تکمیل و جهت تعیین میزان اثر بخش آوای قرآن کریم، اختلاف نمرات اضطراب قبل و بعد از مداخله، محاسبه گردید . برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری تی، فیشر، کای اسکوئر و کوکران استفاده شد . نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که استماع آوای قرآن کریم باعث کاهش اضطراب بیماران می شود . 
نتیجه 
در سال های آغازین قرن بیست و یکم نیز توجه و گرایش به معنویت مهم ترین پدیده زمان ماست، و دیگر همانند گذشته، جدال با معنویت و خداوند، جدالی ترقی خواهانه به نظر نمی رسد . از یک طرف علم در پاسخ به سؤالات انسان اظهار عجز و ناتوانی می کند و به قول سارتر (1971) علم مرده است، و از طرف دیگر احساس تنهایی، ناامنی، پوچی و وانهادگی او را سخت می آزرد . راه نجات از این بحران در آمیختن معنویت و عقلانیت است که یک پای آن وحی و پای دیگرش عقل است . 
منبع : حوزه

پدید آورنده : مرتضی شیرودی ، صفحه 28

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 7 / 3 / 1394

قرائت قرآن تدبر و فهميدن وعمل به قرآن در روح و روان و جسم انسان آن چنان تأثيري مي‌گذارد كه رفتار او متعادل، محبوب مردم و خدا مي‌گردد، در نتيجه سعادت دنيا و آخرت را براي خود به ارمغان مي‌آورد.  
به گزارش شفقنا به نقل از خبرگزاری حوزه آنچه در ذیل می خوانید بخشی از فضائل قرآن و آثار دنیوی و اخروی آن بر اساس روایات و منابع دینی است :

*قرآن داراي چه فضايلي است؟
قرآن كريم كاملترين پيام آسماني است كه بر پيامبر خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نازل شده است، زيرا اين كتاب آخرين كتابي است كه منشور سعادت بشر را داراست، از اين رو بايد جامع‌ترين، غني‌ترين و پرمحتواترين كتاب آسماني باشد، تا آن كه بتواند انسانها را در طول تاريخ براي تكامل رهنمون گردد. پيامبران و شرايع پيش از شريعت‌ پيامبر ما، براي مقطع خاصي از تاريخ بشر در نظر گرفته شده بودند، و پس از پايان آن مقطع، لازم بود شريعت و كتاب كاملتري نازل شود، تا انسانها را چند گام فراتر به سوي تكامل پيش برد. ولي وقتي كه نوبت به آخرين پيامبر الهي رسيد، از آن جا كه مراحل مقدماتي تكامل طي شده بود، قرآن كريم نازل شد تا با عمل به برنامه‌ها و دستورات اين كتاب آسماني از تمام ظرفيت‌ها و استعدادهاي بشري براي رسيدن به كمال نهايي بهره برداري گردد.
قرآن حاوي فضايل دنيوي و اخروي است به خاطر اختصار به برخي از آنها اشاره مي‌گردد:

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 7 / 3 / 1394

نزول مانند هبوط به معناى فرود آمدن است كه مصداق روشن آن فرود آمدن مكانى و مادى، يعنى از مكان بالا به پايين آمدن است; مانند فرود آمدن انسان از اسب يا فرود آمدن باران از آسمان.1
اما مفهوم نزول منحصر در معناى فرود آمدن مكانى مادى نيست; چرا كه در موارد ديگر مانند رسيدن سختى ها و شدايد به انسان نيز به كار رفته است.2 آيات فراوانى دلالت دارد بر اينكه قرآن كريم از سوى خداوند متعال نازل شده است، اما اينكه نزول قرآن چگونه است، دانشمندان بيان هاى مختلفى دارند كه عبارتند از:

الف. نزول روحانى
نزول دو معنا دارد:
1. نزول مادى: مانند نزول باران از آسمان، چنان كه در آيات فراوانى به چشم مى خورد; از جمله (وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الَّثمَراتِ رِزقاً لَكُم)(بقره: 22); (او خدايى است كه) از آسمان آبى فرو فرستاد و به وسيله آن ميوه ها را پرورش داد تا روزى شما باشد.
2. نزول روحانى: مانند نزول قرآن بر قلب مبارك پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)، چنان كه خداوند متعال مى فرمايد: (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمينُ عَلَى قَلْبِكَ)(شعراء: 193); قرآن را جبرئيل امين بر قلب تو فرو فرستاده است.
بنابر بيان مزبور، كاربرد واژه نزول و مشتقات آن اگرچه در هر دو قسم حقيقى است، اما نزول قرآن به معناى دوم مى باشد.3

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: نزول قرآن کريم
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 7 / 3 / 1394

مسئله تقدّم نزول دفعي قرآن به صورت يك موضوع مستقل در آثار مفسران و محققان علوم قرآني ذكر نشده است، بلكه شايد بتوان در ضمن مباحث نزول آيات قرآن به اين مسئله دست يافت. مفسران و محققان در چگونگي نزول قرآن و كيفيت نزول تدريجي و دفعي اختلاف نظر دارند و اولين سوره يا آيات نازل شده بر پيامبرصلي الله وعليه وآله، كدام، نيز بعثت پيامبرصلي الله وعليه وآله چه روزي مي‏باشد.
دانشمندان شيعه تقريباً متفقند كه پيامبر اسلام‏صلي الله وعليه وآله در بيست و هفتم ماه رجب، رسالت مبعوث گرديد و نبوت آن بزرگوار از همان روز آغاز گرديد. مشهور ميان دانشمندان اهل تسنن اين است كه پيامبرصلي الله وعليه وآله در ماه مبارك رمضان به اين مقام بزرگ نائل گرديده و دو ماه بعد در رمضان به نزول وحي مفتخر گرديد. از آن جا كه مكتب شيعه خود را پيرو عترت و اهل بيت پيامبرصلي الله وعليه وآله مي‏داند و به حكم حديث "ثقلين" گفتار امامان معصوم‏عليهم‏السلام خويش را از هر نظر، قطعي و صحيح مي‏شمارد، پيرو فرمايش اهل بيت پيامبرصلي الله وعليه وآله شدند كه پيامبر اكرم‏صلي الله وعليه وآله در بيست و هفتم ماه رجب به رسالت مبعوث گرديده و اولين آيات نازل شده بر آن حضرت آيات اول تا پنجم سوره علق است، اگر چه در مورد اولين آيات نازل بر پيامبر، نظريات ديگري نيز مطرح شده است.
 آيهالله جعفر سبحاني، فروغ ابديت، ج اول، ص 233 - 237؛ با تلخيص؛ محمد باقر حجتي، تاريخ قرآن كريم، ص 54 - 53، با اقتباس و تلخيص.
نزول قرآن
از روايات استفاده مي‏شود كه قرآن كريم داراي نزول‏هاي گوناگوني بوده و اين مطلب در روايات شيعه و سني مورد تأكيد قرار گرفته است.
جلال الدين سيوطي گويد: در مورد نحوه انزال قرآن از لوح محفوظ چند قول وجود دارد:
1 - قرآن به صورت يكپارچه در شب قدر بر آسمان دنيا نازل شده، سپس به تدريج در مدت 20 يا 23 يا 25 سال (به حسب اختلافي كه در مدت امامت پيامبرصلي الله وعليه وآله در مكه بعد از بعثت وجود دارد)، نازل گشته است. به نقل از ابن عباس، گفته شده كه قرآن يكباره نازل شده و در بيت العزّه در آسمان دنيا قرار گرفته، سپس جبرئيل آن را در جواب سخني مردم و اعمال آنها بر پيامبرصلي الله وعليه وآله نازل فرموده است.
2 - قرآن در شب 20 يا 23 يا 25 هر ماه رمضان به آسمان دنيا نازل شد، به طوري كه در هر شب قدر خداوند مقدار آياتي را كه نزول آن را در طول سال مقدر فرموده بود، نازل مي‏كرده است، بعد همين آيات به تدريج در طول سال نازل مي‏شد.
در رواياتي از طريق اماميه از نزول قرآن به بيت المعمور نام برده شده است كه در آسمان چهارم قرار دارد. اين كه آسمان چهارم كجا است و واقعيت بيت المعمور چيست، براي ما روشن نيست، ولي بعضي از علما از بيت المعمور به قلب مبارك پيامبرصلي الله وعليه وآله نام برده‏اند.
 استاد محمد تقي مصباح يزدي، قرآن‏شناسي، ص 95، چاپ سال 1380 ه' ش، نقل از فيض كاشاني، تفسير صافي، ج اول، ص 65، با اقتباس و تلخيص.
مرحوم علامه طباطبايي نزول دفعي قرآن را در ماه مبارك رمضان و در شب قدر صحيح دانسته و در مورد معناي نزول دفعي با استفاده از آيات مي‏فرمايد:
قرآن يك وجود جمعي، علمي واقعي دارد كه يكدفعه در ماه رمضان نازل گرديد. مراد از انزال قرآن در ماه‏ رمضان، انزال حقيقت كتاب آسماني بر قلب مبارك پيامبرصلي الله وعليه وآله به صورت يك مرتبه و دفعي مي‏باشد. نيز يك وجود تدريجي و مفصّل دارد كه آغاز نزول آن، روز بعثت بوده و تا پايان عمر حضرت به طور تدريج و در طول مدت نبوت، بر قلب حضرت نازل گشته است.
 تفسير الميزان، ج 2 ص 16 - 18؛ زنجاني، تاريخ القرآن؛ حسين جوان آراسته، درسنامه علوم قرآني، ص 64 - 62، با تلخيص و اقتباس.
علامه طباطبايي آيه 114 سوره طه و آيات 16 و 17 سوره قيامت را دليل بر اين مي‏داند كه چون حقيقت قرآن قبلاً بر قلب پيامبرصلي الله وعليه وآله نازل شده بود، پيامبرصلي الله وعليه وآله نوعي آگاهي بر آن چه نازل مي‏شد، داشت و به همين جهت از تعجيل در قرائت قرآن قبل از پايان يافتن وحي نهي گرديد.
 درسنامه علوم قرآني، ص 64.
با توجه به نظريات مختلفي كه در مورد نزول قرآن بيان شده و اين كه در بعضي از نظريات اصولاً نزول دفعي قرآن بر قلب پيامبر طرح نشده است، مسئله تقدّم نزول دفعي قابل اثبات نيست.
مسلّم است نزول آيات به صورت تدريج بعد از نزول دفعي بر قلب مبارك پيامبر بوده است، اما اين كه نزول تدريجي تمام آيات حتي آيات سوره علق بعد از نزول دفعي صورت گرفته، قابل اثبات نيست، بلكه شايد بتوان گفت ظاهراً اين آيات قبل از نزول بر قلب پيامبر بوده است، مگر آن كه دريافت حقايق قرآن و نزول آن بر قلب پيامبر قبل از بعثت بوده است، يا پيامبر قبل از بعثت به نوعي با حقايق قرآن آشنا شده بود.
 محمد تقي شريعتي، تفسير نوين، جزء سي‏ام قرآن، ص 276 - 274؛ ترجمه تفسير الميزان، ج 20، ص 762؛ آيه الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ص 180 - 183؛ آيه الله جعفر سبحاني، فروغ ابديت، ج اول، ص 233 - 237؛ حسين جوان آراسته، درسنامه علوم قرآني، ص 58 - 86؛ محمد باقر حجتي، تاريخ قرآن، ص 38 - 55؛ بهاءالدين خرمشاهي، دانشنامه قرآن، جلد دوم، ص 2226 - 2227.

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 6 / 3 / 1394

آرام+چیستان خنده دار

                             

 در این صفحه چند چیستان سخت با جواب برای شما قرار داده ایم . سعی کنید این چیستان های سخت با جواب را بدون نگاه کردن به پاسخ حل کنید . البته این چیستان های سخت با جواب کمی چیستان خنده دار هم هستند . در حقیقت ترکیب چیستان سخت و چیستان خنده دار را قرار داده ایم . امیدواریم این سوالات که به صورت چیستان سخت با جواب هستند مورد توجه شما قرار بگیرند. مراقب باشید این سوالات چیستان خنده دار هستند ولی شما رو گول می زنند !

 

بوسهچیستان سخت با جواب : معمای پل رودخانه و چراغ قوه

 
در این چیستان سخت با جواب ، شما مهارت تفکر منظم و آزمون و خطا را در خود تقویت می کنید. البته کمی هم این چیستان خنده دار است، خودتان متوجه خواهید شد! اگرچه این چیستان سخت با جواب است اما شما سعی خود را در حل این چیستان خنده دار به کار ببندید. این معما را از آن جهت چیستان خنده دار می گوییم که در زمان حل بارها به مشکلات میخورید، اما نگران نباشید، چراکه این چیستان سخت با جواب ارائه شده است. امیدواریم این سوال که به صورت چیستان سخت با جواب است مورد توجه شما قرار بگیرد.
زمانی چهار دوست با هم به سفر رفتند. آن ها در مسیر سفر خود به رودخانه ای رسیدن که پل باریکی بر روی آن بود که تنها ظرفیت عبور دو نفر از روی آن وجود داشت. شب بسیار تاریکی بود و آن ها تنها چراغ قوه با خود داشتند که می توانستند هنگام عبور از پل، از آن استفاده کنند. شخص A می تواند پل را در یک دقیقه بپیماید. شخص B در دو دقیقه، شخص C در 5 دقیقه و شخص D در 8 دقیقه. وقتی دو نفر روی پل حرکت می کنند باید هر دو نفر با سرعت فردی که آهسته تر حرکت می کند پیش بروند. آیا امکان دارد که همه این افراد در پانزده دقیقه یا کمتر از پل عبور کنند؟

پاسخ چیستان سخت با جواب معمای پل رودخانه و چراغ قوه

 
آیا از این چیستان سخت با جواب لذت بردید ؟ حال پاسخ این چیستان خنده دار را ملاحظه کنید :
بله، می توانند در پانزده دقیقه از روی پل عبور کنند.
 
 مراحل حل چیستان سخت با جواب پل رودخانه این است :
 
ابتدای پل
نوع حرکت
انتهای پل
زمان(دقیقه)
A B C D
---
---
0
C D
A و B با هم از پل عبور میکنند
A B
2
A C D
A برمی گردد
B
3
A
C و D با هم از پل عبور میکنند
B C D
11
A B
B برمی گردد
C D
13
---
A و B با هم از پل عبور میکنند
A B C D
15
 
 
آیا می توان زمان عبور را از 15 دقیقه کمتر نمود؟ در این صورت شما به حل جدیدی برای این چیستان سخت با جواب رسیده اید. نظر شما چیست؟ کمی فکر کنید تا ذهنتان به حل چنین چیستان سخت با جواب عادت کند !
 

چیستان سخت با جواب : کدام اسب برنده شد ؟

چندی پیش من و شش نفر از دوستانم برای تماشای یک مسابقه ی اسب دوانی رفته بودیم. در این مسابقه 16 اسب شرکت داشتند. (شماره های 1 تا 16) متاسفانه من در لحظات حساس پایانی مجبور به ترک آن محل شدم. بعد از خاتمه ی بازی از دوستانم نتیجه ی مسابقه و شماره ی اسب برنده را پرسیدم. این بود جواب هایی که شنیدم:
جواب اول چیستان سخت با جواب اسب- زوج بود.
جواب دوم چیستان سخت با جواب اسب - فرد بود.
جواب سوم چیستان سخت با جواب اسب - عدد اول بود.
جواب چهارم چیستان سخت با جواب اسب - مربع کامل بود.
جواب پنجم چیستان سخت با جواب اسب - دو رقمی بود.
جواب ششم چیستان سخت با جواب اسب - بین 6 و 12 بود.
البته من می دانم که تنها 4 جواب در ست است . آیا شما هم مثل من می توانید شماره اسب برنده در این چیستان سخت با جواب را حدس بزنید ؟ خوب فکر کنید تا به پاسخ صحیح چیستان سخت با جواب برسید ... مراقب باشید ! این چیستان خنده دار و کمی گول زننده است.
 

پاسخ چیستان سخت با جواب کدام اسب برنده شد ؟ 

اسب شماره 11 (چرا ؟)
سعی کنید حتما علت پاسخ این چیستان سخت با جواب را متوجه شوید . البته کمی چیستان خنده دار است چراکه شرط های زیادی برای این چیستان سخت با جواب قرار داده شده است .
حال به یک چیستان خنده دار توجه کنید . مطمئن باشید از خواندن این چیستان خنده دار پشیمون نمی شید . این چیستان خنده دار را میتوانید در میان دوستان مطرح کنید تا از این چیستان خنده دار لذت ببرند.
 

چیستان خنده دار : پول غیب شد !

سه نفر به ساعت فروشی رفتند و یک ساعت 30 هزار تومنی خریدند. نفری 10 هزار داد. فروشنده به آنها تخفیف داد 5 تومن را به شاگرد داد تا به آنها بدهد اما شاگرد 2 تومن را برای خود برداشت و سه تومن پس داد نفری هزار تومن رسید یعنی آنها هر کدام 9 تومن دارند. سوال اینه که اگر این سه نفر 3*9=27 تومن دارند و شاگرد 2 تومن، پس هزار تومن دیگه کجا رفت؟
چیه ؟ منتظر پاسخ این چیستان سخت با جواب هستید ؟ این چیستان خنده دار شما را گیج کرده ؟

پاسخ چیستان سخت با جواب پول ( شاید هم خنده دار )

پاسخ اینه که آن سه نفر پول خود را دست فروشنده داده اند و فقط نفری هزار تومن دارد به همراه یک ساعت که متعلق به هرسه است. پس متن چیستان خنده دار شما را گول زده است . امیدوارم از این چیستان سخت با جواب لذت برده باشید .
من صمیمانه از شما عذر خواهی می کنم
به نظر شما این چیستان خنده دار واقعا خنده دار بود ؟ به نظر من که اصلا این طوری نبود . اصلا کی اینو گذاشته این جا ؟ آخه کجای این چیستان خنده دار ه ؟ مر ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا د کجایی ؟!!!! باز دو دقیقه سایت رو سپردم به تو دست گل به آب دادی ؟ من صمیمانه از شما عذر خواهی می کنم !!! قول می دم دیگه تکرار نشه . . . اصلا خودم در اسرع وقت با چند تا چیستان سخت با جواب و چند تا چیستان خنده دار حسابی از خجالت تون در میام . به امید دیدار 
 

چیستان سخت با جواب ، چیستان خنده دار

 
چیستان سخت اول : جواد از طبقه دهم ساختمان به زمين افتاد ولی نمرد . چه طور چنين چيزي ممكن هست ؟
 
پاسخ چیستان سخت :
 
چون که در متن بالا گفته شده است که جواد از طبقه دهم ساختمان افتاد " ولی " نمرد . به این دلیل که ولی که از ساختمان نیفتاده است ؛ پس ممکن است .
 
چیستان سخت دوم :
روزی یک فردی که اهل منطق بود به شهری رفت و قصد داشت که به سلمانی برود . در آن شهر بیشتر از دو سلمانی وجود نداشت . به سراغ سلمانی اول که رفت او را بسیار ژولیده و نامرتب دید و پس از آن به سراغ سلمانی دوم که رفت او را با ظاهری بسیار آراسته یافت . سپس او تصمیم گرفت که به نزد سلمانی اول برود . به نظر شما چه دلیلی داشت ؟
.
.
.
.
.
پاسخ چیستان سخت : 
چون در آن شهر دو سلمانی بیشتر وجود نداشت پس مسئول سلمانی به نزد دیگرس رفته تا سر او را اصلاح کند بنابراین چون سلمانی دوم موهایی آراسته داشته ، پس سلمانی اول موهای او را اصلاح کرده و کار او بهتر است .

 

 

 چیستان سخت و خنده دار

؟؟؟؟ اگر 3 تا فــیــل بــره بالا درخـت چـی میـشه ؟
ســه تا فیـــل از روی زمیـــن کــم میـشــــه
؟؟؟؟ اگر چهار تــا فـیــل برن بـالا درخـت چی میشه ؟
چهار تا فـیــل رو درخـت میـشه
؟؟؟؟ اگر پنج تـا فـیــل برن بالا چی ؟
درخــت می شکنـــه چـون خـیـلی دیـگه سـنــگیــن میـشـــه
؟؟؟؟ حالا یه فـیــل چه جوری می تونه از روی درخــت بیـاد پــائین ؟
ســــوار یه بــــرگ میـشـــه میـــاد پــائین
؟؟؟؟ چه جوری پنج تــا فـیـــل سـوار یه فـــولـکــس میشــن ؟
دو تــا جـلـو و ســـه تـا عـقـب می شـیـنن
؟؟؟؟ چه جوری سی تـا فـیــل سـوار بـنــــز مـیـشـــن ؟
بــنـــز رو می فروشــن شش تــا فـولـــکـس می خـــرن بـعــد پنج تــا پنج تـــا ســوار میـشــن

 

 چیستان سخت و خنده دار

آن چیست که خون سیا را می خورد ولی راه سفید می رود ؟ ؟ ؟

پاسخ : قلم نی

 

 چیستان سخت و خنده دار

آن چه چیزی است که من می روم ولی او می ماند ؟ ؟ ؟

پاسخ : ردپــــــــا

 

 چیستان سخت و خنده دار

به نظر شما این خطی که وسط قرص ها می گذارند ، برای چیست ؟ ؟؟

پاسخ : برای اینکه اگر قرص با آب نرفت پایین ، با پیچ گوشتی بره پایین . . .

 

 چیستان سخت و خنده دار
آن چیست که همانند سه دکان تو در تو که اولی همانند چرم فروشی ، دومی همانند پرده فروشی و سومی همانند یاقوت فروشی ؟ ؟ ؟ 
پاسخ : انـــار


 چیستان سخت و خنده دار
فک می کنین فرق بلال با خیار چیه ؟ ؟ ؟
پاسخ : بلال تو فیلم " محمد رسول الله " بازی کرده ولی خیار نه . . .


 چیستان سخت و خنده دار
حالا فک می کنین شباهت بلال و خیار تو چیه ؟ ؟ ؟ 
پاسخ : اینه که دوتاییشون تو تایتانیک بازی نکردن . . .

 

 چیستان سخت و خنده دار
آن چه درختی است که پروردگار او را آفریده ؛ دوده شاخه برای آن برگزیده ؛ هرشاخه را سی برگ داده و هر برگ را دو میــوه ؟ ؟ ؟
پاسخ : سال مـــاه شــب روز


 چیستان سخت و خنده دار
آخرین دندانی که در دهان دیده می شود چیست ؟ ؟ ؟
دندان مصنوعی


 چیستان سخت و خنده دار

چطر میشه 4 نفر برن زیر یه چتر و هیچکدومشون خیس نشن ؟ ؟ ؟
پاسخ : هوا آفتابی باشه . . .

 


 چیستان سخت و خنده دار
فک می کنین ژاپنی ها به بچه گاو چی میگن ؟ ؟ ؟ 
پاسخ : نی نی گاوا

 

 چیستان سخت و خنده دار
اون چیه که همه می خورن غیر از حضرت آدم ؟ ؟ ؟
پاسخ : شیـــر مادر


 چیستان سخت و خنده دار
به نظر شما فرق ژیان با ماشین های دیگه چیه ؟ ؟ ؟ 
پاسخ : ماشین های دیگه فقط آدم رو می برن ولی ژیان هم آدم رو می بره هم آبروی آدم رو . . .


 چیستان سخت و خنده دار
اون چیه که همه می بینن و خدا نمی بینه ؟ ؟ ؟ 
پاسخ : خواب


 چیستان سخت و خنده دار
اگه یه نقطه آبی روی دیوار دید که داره حرکت می کنه چیه ؟ ؟ ؟

پاسخ : یه مورچه که شلوار لی پوشیده . . .


 چیستان سخت و خنده دار
اون چیه که همه دارن ولی رسول اکرم (ص) داشتند ؟ ؟ ؟
پاسخ : سایه
 

 چیستان سخت و خنده دار
چرا هنگامی لک لک ها می خوان بخوابن یه پاشونو بالا می گیرن ؟ ؟ ؟
پاسخ : چون اگه دو تا پاشونو بالا بگیرن می افتن ! ! !
 

 چیستان سخت و خنده دار
اون چیه که خداوند اون رو به زن ها واگذار نکــرد ؟ ؟ ؟
پاسخ : رسالت پیغمبـــری


 چیستان سخت و خنده دار
چرا دو دو تا میشه پنج تا ؟ ؟ ؟

پاسخ : چون علم پیشرفت کرده . . .


 چیستان سخت و خنده دار
اگه یه نقطه آبی روی دیوار دید که داره حرکت می کنه چیه ؟ ؟ ؟
پاسخ : یه مورچه که شلوار لی پوشیده . . .


 چیستان سخت و خنده دار
چرا اول اسم سایت ها سه تا دبلیو می ذارن ؟ ؟ ؟
پاسخ : چون که کار از محکم کاری عیب نمی کنه . . .

 

 چیستان سخت و خنده دار
اگه اسکلت از بالای دیوار بپره پایین چی میشه ؟ ؟ ؟ 
پاسخ : اسکلت هیچ وقتی این کارو نمی کنه چون جیگرش رو نداره ! ! !


 چیستان سخت و خنده دار
فرق عینک با تفنگ چیه ؟ ؟ ؟
پاسخ : عینک رو می زنن و می بینن ولی تفنگ رو می بینن و می زنن ! ! !


 چیستان سخت و خنده دار
چرا مار نمی تونه بره مسافرت ؟ ؟ ؟  
پاسخ : چون مار دست نداره که واسه خداحافظی کردن تکون بده . . .


 چیستان سخت و خنده دار
دندان کرسی واسه ما چی فایده ای داره ؟ ؟ ؟
تو زمستون ما رو گرم می کنه ! ! !
پس چرا تو زمستون دندون هامون از سرما به هم دیگه می خوره ؟ ؟ ؟
چون در اون لحظه کرسی خاموشه ! ! !


 چیستان سخت و خنده دار
واسه این که جریان برق رو قطع کنیم چه باید کرد ؟ ؟ ؟
باید قبض اون رو پرداخت نکنیم . . .


 چیستان سخت و خنده دار
نصف النهار چیست ؟ ؟ ؟
همون شامه که از نصف باقی مونده ناهار تشکیل شده . . .

 

 چیستان سخت و خنده دار
واسه چی آب به هنگامی که به جوش میاد قل قل می کنه ؟ ؟ ؟
واسه این که میکروب های توی اون می سوزن و فریاد می کشن . . .


 چیستان سخت و خنده دار
چرا دوچرخه خودش نمی تونه بایسته ؟ ؟ ؟
برای اینکه خسته است . . .


 چیستان سخت و خنده دار
اگه یه زنبور وارد دهان یه گربه بشه ؛ گربه چی میگه ؟ ؟ ؟
میـــوز . . . . . . میــــوز . . . . .


 چیستان سخت و خنده دار
اگه سر پرگار  گیج بشه چی می کشه ؟ ؟ ؟ 
بیضی . . .


 چیستان سخت و خنده دار
اگه دست پخت کسی خوب نباشه ، چی کار باید بکنه ؟ ؟ ؟
باید با پاهاش غذا درست کنه . . .


 چیستان سخت و خنده دار
اگه کسی قبلش وایستاده بود براش باید چی کار کرد ؟ ؟ ؟
باید واسش صندلی بذاریم . . .


 چیستان سخت و خنده دار
دارچین چه جوری درست میشه ؟ ؟ ؟
وقتی که یه چینی رو دار بزنن . . .


 چیستان سخت و خنده دار
اگه یه نفر یه آدم خیلی سرشناسی باشه ، ، فک می کنین شغلش چیه ؟ ؟ ؟
آرایشگر . . .


 چیستان سخت و خنده دار
اگه یه تلویزیون روشن نشه باید چی کار کنیم ؟ ؟ ؟
باید اون رو هل بدیم و بزنیم کانال دو . . .


 چیستان سخت و خنده دار
به نظر شما شباهت بین دماسنج و ورقه امتحانی چیه ؟ ؟ ؟
وقتی که هر دو تاشون به صفر برسن ؛ آدم می لزره . . .


 چیستان سخت و خنده دار
چرا همه مردم میگن : " عرضی ندارم  . . . " چرا نمیگن : طولی ندارم . . . ؟ ؟ ؟

 

جوابش رو اگه بخوام خدمتتون " عرض " کنم دو ساعت " طول " می کشه . . .
 
 چیستان سخت و خنده دار
به نظر شما بهترین موقع برای چیدن میوه های باغ چه وقتی است ؟ ؟ ؟
وقتی که توی باغ سگ نباشه و باغبان رفته باشه بیرون . . .
 
 چیستان سخت و خنده دار
اگه خواستین خواب از سرتون نپره چیکار می کنین ؟ ؟ ؟
کله مون رو می ذاریم تو قفس و می خوابیم . . .
 
 چیستان سخت و خنده دار
فک می کنین چرا قبل از اینکه لقمه به دهان برسه ؛ دهان قبلش باز میشه ؟ ؟ ؟
چون حیفه که چنین مهمون عزیزی پشت در بمونه . . .

 چیستان سخت و خنده دار
چرا دود از داخل دودکش به طرف بالا میره ؟ ؟ ؟
به ظاهر که چاره دیگه ای نداره . . .

 چیستان سخت و خنده دار
اگه توی مترو نه جای نشستن باشه نه جای وایستادن چی کار می کنین ؟ ؟ ؟ 
دراز می کشیم . . . 

 چیستان سخت و خنده دار
چه شباهتی بین یه زن حامله و آدم غرق شده و نون سوخته وجود داره ؟ ؟ ؟
هر سه تاشون رو دیر کشیدن بیرون . . .

 چیستان سخت و خنده دار
فرق یخمک با آتروپات فک می کنین چیه ؟ ؟ ؟ 
یخمک خوشمزه تره . . . 

 چیستان سخت و خنده دار
واسه چی دو دو تا میشه پنج تا ؟ ؟ ؟
واسه این که علم پیشرفت کرده . . . . .

 چیستان سخت و خنده دار
چه طوری میشه فهمید که تو سرازیری هستیم یا سر بالایی ؟ ؟ ؟
یه توپ فوتبال می ذاریم روی زمین اگه به طرف پایین رفت یعنی توی سرازیری هستیم اگه هم به سمت بالا رفت رفت یعنی به سمت سر بالایی رفتیم . . . 

 چیستان سخت و خنده دار
چه طوری میشه زیر دریایی غضنفر رو غرق کرد ؟ ؟ ؟
کافیه بری دم زیر دریاییش در بزنی . . . 

 چیستان سخت و خنده دار
ناف چیــــست ؟ ؟ ؟ 
نمره صفری است که که طبیعت به شکم بی هنر داده است . . . 

 چیستان سخت و خنده دار
خطی که وسط قرص قرار می دهند به چه منظور است ؟ ؟ ؟
به جهت این که اگر با آب پایین نرفت با پیچ گوشتی پایین برود . . .
 
 چیستان سخت و خنده دار
چرا غضنفر با دوستانش همیشه 18 نفری به سینما می روند ؟ ؟ ؟ 
چون دیدن آن فیلم برای زیر 18 ممنوع می باشد . . .

 چیستان سخت و خنده دار
غضنفر چگونه پرنده ای که به او داده شده را می کشد ؟ ؟ ؟ 
می رود بالای یک صخره و آن را پرتاب می کند . . . 

 چیستان سخت و خنده دار
چرا قورباغه ها در بیس بال مهارت خاصی دارند ؟ ؟ ؟ 
چون که هر روز یه عالمه مگس می گیرند . . . 

 چیستان سخت و خنده دار
اگه دو تا قورباغه با همدیگه تصادف کنن چی میشه ؟ ؟ ؟
زبوناشون به هم گره می خوره . . .

 

 

موضوعات مرتبط: معما
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 6 / 3 / 1394

معما کوتاه دندانپزشکی (معما با جواب)

 در یک دندانپزشکی بسیار زیبا هفت نفر در صف این معما با جواب منتظر هستند که به کار ایشان رسیدگی شده و درمان لازم دندانپزشکی بر روی آن ها انجام شود. آن ها روی صندلی هایی در مطب به طور منظم نشسته اند. نام های آنها نزد منشی است. آیا می توانید با داشتن اطلاعات زیر، ترتیب نشستن آنها را مشخص نمایید؟ (معما با جواب)

توماس، بین سوزان و جولیا نشسته است.

کتی کنار جورج نشسته است.

صندلی برایان بین صندلی های جولیا و جورج قرار دارد.

پیتر در انتهای صف می باشد.

سوزان نفر اول صف انتظار است


پاسخ معما کوتاه 'سالن انتظار مطب دندانپزشکی' (معما با جواب)

به ترتیب (نفر اول سمت راست):

سوزان، توماس، جولیا، برایان، جورج، کتی، پیتر

امیدوارم از این معما کوتاه کمال لذت را ببرید و این را بدانید با حل معما با جواب می توانید به رشد خوبی دست پیدا کنید.

 

معما کوتاه ماجراجو (معما با جواب)

 

یک نفر که ماجراجو است می خواهد از بیابان بی علف بگذرد . اگر عبور از اين بيابان شش روز طول بکشد و او بتواند هر تعداد که می خواهد همراه با خود ببرد ، در صورتی که خود او و هر کدام از همراهانش قادر به حمل آذوقه کافی برای چهار روز يک نفر باشند . (معما با جواب)

وی با ياری چند تن می تواند به خواسته اش در معما با جواب برسد ؟

به دنبال ساده ترين جواب باشيد.


پاسخ معما کوتاه: (معما با جواب)

کاشف می تواند مسافت شش روزه را به ياری دو همراه به پايان برساندسه مرد در حالی که هر کدام ذخيره ی آب و غذای چهار روز را حمل می کنند به راه می افتند. در پايان اولین روز يکی از همراهان جيره يک روز را به هر يک از دو مرد ديگر تحويل دهد و خود به نقطه ی شروع سفر برمی گردد . در پايان روز بعد همراه دوم جيره ی يک روز ديگر را به کاشف تحويل می دهد و خود نيز به نقطه ی آغاز بر می گردد . اکنون کاشف ، آب و غذای کافی در اختيار دارد و می تواند سفر چهار روزه ی باقيمانده را به تنهايی به پايان برساند. (معما با جواب)

معما کوتاه صد نفری

 

100 نفر هستند که صد جمله را این جوری میگن:
نفر اول می گوید:
"دست کم یکی از مواردی که بیان می شود، نادرست است."
نفر دوم می گوید:
"دست کم دو تا از جملاتی که بیان شده یا می شود، نادرست است."
نفر سوم می گوید:
"دست کم سه تا از جملاتی که بیان شده یا می شود، نادرست است."
نفر چهارم معما کوتاه می گوید:
"دست کم چهار تا از جملاتی که بیان شده یا می شود، نادرست است."

 نفر صدم می گوید:
"دست کم 100 تا از جملاتی که بیان شده یا می شود، نادرست است." معما کوتاه 
آیا می توانید بگویید چند تا از جملات بیان شده توسط این 100 نفر میتواند درست باشد؟ آیا اصلا می توان آنها را مشخص نمود؟

پاسخ معما کوتاه: (معما با جواب)
جمله صدم، قطعا نادرست است زیرا می گوید دست کم تمام 100 جمله بیان شده (و در نتیجه جمله خود او) نادست است. پس بنابراین جمله اول درست خواهد بود.
 به همین ترتیب، جمله 99 ام، نیز نمی تواند درست باشد. زیرا جمله اول صحیح است و جمله 99 ام نیز باید صحیح باشد تا پذیرفته شود، و بنابراین نمی تواند 99 جمله نادرست وجود داشته باشد. بنابراین در این معما با جواب جمله دوم درست خواهد بود.  
اگر به همین ترتیب، جملات معما با جواب را تحلیل کنیم، این را با توجه به قرائن و شواهد در خواهیم یافت که پنجاه جمله ی اول درست بوده و هیچ اشکالی در آن ها نیست. این در حالی می باشد که در این معما با جواب پنجاه جمله ی دوم غلط می باشند. (معما با جواب)

 

 

 

موضوعات مرتبط: معما
برچسب‌ها: معما
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 6 / 3 / 1394

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

 

صدای خدا را می خواستم بشنوم 

ندا آمد: به ناله و  توبه گنهکار گوش کن

***********************

 می خواستم خدا را نوازش کنم...

 ندا رسید: کودک یتیم را نوازش کن

 ***********************

 می خواستم دستان خدا را بگیرم...

 گفتند: دستان افتاده ای را بگیر


 ***********************

 خواستم چهره خداوند را ببینم... 

ندا آمد: بصورت مادرت بنگر...
 

***********************

خواستم رنگ خدا را ببینم... 

گفتند: بی رنگی عارفان را بنگر...

 ***********************

می خواستم دست خدارا ببوسم

ندا رسید: دست کارگری را که درست کار می کند ببوس...

***********************

خواستم به خانه خدا بروم

  صدا آمد: قلب انسان مومن را زیارت کن

***********************
خواستم صدای نفس خدا رااحساس کنم...

 ندا آمد: صدای نفس عاشق صادق را بشنو


 ***********************

خواستم خدا را در عرش ببینم

 ندا رسید: به انسانی که به دستور خدا حرکت میکند بنگر...


 ***********************

 خواستم نور الهی را مشاهده کنم

 گفتند: از پرخوری و شکم سیر فاصله بگیر...

***********************

 می خواستم به خدا به پیوندم...

 ندا آمد: از بقیه ببر...حتی از خودت...


 ***********************

خواستم صبر خدای را ببینم...

 صدا آمد: بر زخم زبان بندگان تحمل کن

 

***********************

 خواستم سیاست الهی را مشاهده کنم...

 ندا آمد: عاقبت گردنکشان را ببین...


 ***********************

 خواستم خدای را یاد کنم...

 ندا آمد: ارحام و خویشانت را یاد کن.

 ***********************

خواستم که دیگر نخواهم...

 ندا آمد: امورت را به او واگذار کن و برو...

**********************

کعبه را گفتم تو از خاکی من از خاک

چرا باید به دورت من بگردم؟

ندا آمد: تو با پا آمدی باید بگردی

برو با دل بیا تا من بگردم

 

موضوعات مرتبط: داستانها
برچسب‌ها: داستان دیدار یار
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 6 / 3 / 1394

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَآئِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ كَذَلِكَ  زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ . 

 هرگاه آدمی به رنج و نیازی افتد همان لحظه به هر حالت که باشد به پهلو یا نشسته یا ایستاده ما را به دعا بخواند، آنگاه که رنج و زیانش برطرف شود باز به حال غفلت و غرور چنان باز می گردد که گوئی هیچ ما را برای دفع ضرر  و رنج خود نخوانده، همین غفلت است که اعمال زشت را در نظرشان زیبا نموده است.

                                  ﴿سوره یونس ۱۲- منبع- پارس قرآن دات کام﴾

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام كه هر وقت در كوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند " چه كسی مرده است؟ " چه غفلت بزرگی كه می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل كرده است .

  قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یك نسخه عملی به یك افسانه موزه نشین مبدل كرده ام . یكی ذوق میكند كه ترا بر روی برنج نوشته،‌ یكی ذوق میكند كه ترا فرش كرده، ‌یكی ذوق میكند كه ترابا طلا نوشته، ‌یكی به خود میبالد كه ترا در كوچك ترین قطع ممكن منتشر كرده و ... ! آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی كنیم ؟

قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان كه ترا می خوانند و ترا می شنوند ،‌آنچنان به پایت می نشینند كهخلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند . اگر چند آیه از ترا به یك نفس بخوانند مستمعین فریادمیزنند" احسنت ...! " گویی مسابقه نفس است ...

   قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یك فستیوال مبدل شده ای حفظ كردن تو با شماره صفحه ،‌خواندن تو آز آخر به اول، ‌یك معرفت است یا یك ركورد گیری؟ ای كاش آنان كه ترا حفظ كرده اند، ‌حفظ كنی، تا اینچنین ترا اسباب مسابقات هوش نكنند .

  خوشا به حال هر كسی كه دلش رحلی است برای تو . آنانكه وقتی ترا می خوانند چنان حظ می كنند،‌گویی كه قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.

   آنچه ما با قرآن كرده ایم تنها بخشی از اسلام است كه به صلیب جهالت كشیدیم.

 

 

موضوعات مرتبط: داستانها
برچسب‌ها: داستان قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 6 / 3 / 1394

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

ظهر یک روز سرد زمستانی ، وقتی امیلی به خانه برگشت ، پشت در پاکت نامه ای را دید که نه تمبری داشت و نه مهر اداره ی پست روی آن بود . فقط نام و آدرسش روی پاکت نوشته شده بود.
او با تعجب پاکت را باز کرد و نامه ی داخل آن را خواند :« امیلی عزیز ، عصر امروز به خانه ی تو می آیم تا تو را ملاقات کنم . با عشق ، خدا »

امیلی همان طور که با دست های لرزان نامه راروی میز می گذاشت ، با خود فکر کرد که چرا خدا می خواهد او را ملاقات کند ؟ او که آدم مهمی نبود . در همین فکرها بود که ناگهان کابینت خالی آشپزخانه را به یاد آورد و با خود گفت : « من ، که چیزی برای پذیرایی ندارم ! » پس نگاهی به کیف پولش انداخت . او فقط ۵دلار و ۴۰ سنت داشت. با این حال به سمت فروشگاه رفت و یک قرص نان فرانسوی و دو بطری شیر خرید .
وقتی از فروشگاه بیرون آمد ، برف به شدت در حال بارش بود و او عجله داشت تا زود به خانه برسد و عصرانه را حاضر کند. در راه برگشت ، زن و مرد فقیری را دید که از سرما می لرزیدند.
مرد فقیر به امیلی گفت : « خانم ، ما خانه و پولی نداریم . بسیار سردمان است و گرسنه هستیم. آیا امکان دارد به ما کمکی کنید؟ »

 امیلی جواب داد : « متأسفم ، من دیگر پولی ندارم و این نان ها را هم برای مهمانم خریده ام . »

 مرد گفت : « بسیار خوب خانم ، متشکرم » وبعد دستش را روی شانه همسرش گذاشت و به حرکت ادامه دادند.

همان طور که مرد و زن فقیر در حال دور شدن بودند ، امیلی درد شدیدی را در قلبش احساس کرد . به سرعت دنبال آنها دوید : «آقا ، خانم ، خواهش می کنم صبر کنید . » وقتی امیلی به زن و مرد فقیر رسید ، سبد غذا را به آنها داد و بعد کتش را درآورد و روی شانه های زن انداخت . مرد از او تشکر کرد و برایش دعا کرد.

 وقتی امیلی به خانه رسید ، یک لحظه ناراحت شد چون خدا می خواست به ملاقاتش بیاید و او دیگر
چیزی برای پذیرایی از خدا نداشت . همان طور که در را باز می کرد، پاکت نامه دیگری را روی زمین دید .

 نامه را برداشت و باز کرد : « امیلی عزیز ، از پذیرایی خوب و کت زیبایت متشکرم ، با عشق خدا »

 

 

موضوعات مرتبط: داستانها
برچسب‌ها: داستان رقابت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 6 / 3 / 1394

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

روزی يک مرد روحانی با خداوند مکالمه ای داشت: 'خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ 

 خداوند او را به سمت دو در هدايت کرد و يکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق يک ميز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن يک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردنی و مريض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق هايی با دسته بسيار بلند داشتند که اين دسته ها به بالای بازوهايشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جايی که اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.


مرد روحانی با ديدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگين شد، خداوند گفت: 'تو جهنم را ديدی، حال نوبت بهشت است'،

 آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقيقا مثل اتاق قبلی بود، يک ميز گرد با يک ظرف خورش روی آن و افراد دور ميز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خنديدند،

 مرد روحانی گفت: 'خداوندا نمی فهمم؟!'، خداوند پاسخ داد: 'ساده است، فقط احتياج به يک مهارت دارد، می بينی؟ اينها ياد گرفته اند که به یکديگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند!'

هنگامی که موسی فوت می کرد، به شما می اندیشید، هنگامی که عیسی مصلوب می شد، به شما فکر می کرد، هنگامی که محمد وفات می یافت نیز به شما می اندیشید، گواه این امر کلماتی است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند، این کلمات از اعماق قرون و اعصار به ما یادآوری می کنند که یکدیگر را دوست داشته باشید، که به همنوع خود مهربانی نمایید، که همسایه خود را دوست بدارید، زیرا که هیچ کس به تنهایی وارد بهشت خدا (ملکوت الهی) نخواهد شد.

 

موضوعات مرتبط: داستانها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 5 / 3 / 1394

با مطالعه و بررسى زبان قرآن مى توان به ارزش سبك يا معانى بلاغى آن, به گونه اى كه عيناً در اين متن آمده است, پى برد. در صورتى كه براى كسى جالب باشد, مى تواند در اين باره نيز به بحث و احتجاج بپردازد كه آيا قرآن, آن چنان كه مسلمانان مى انديشند, واجد جمال الهى هست يا نه; يا او مى تواند در اين باره به بحث بپردازد كه آيا محمد(ص) آن سان كه نولدكه و شوالى مى انديشند, يك (صاحب سبك معمولى)3 بود يا نه. با اين همه, دشوار مى توان اين امر را مورد ترديد قرار داد كه در سرتاسر تاريخ دريافت وحى همواره گزارش شده است كه قرآن واجد اثرى زيبايى شناختى است كه هيچ متنى ديگر در عالَم ادبيات توان هماوردى با آن را ندارد.

با مطالعه و بررسى زبان قرآن مى توان به ارزش سبك يا معانى بلاغى آن, به گونه اى كه عيناً در اين متن آمده است،پى برد. در صورتى كه براى كسى جالب باشد, مى تواند در اين باره نيز به بحث و احتجاج بپردازد كه آيا قرآن, آن چنان كه مسلمانان مى انديشند،واجد جمال الهى هست يا نه; يا او مى تواند در اين باره به بحث بپردازد كه آيا محمد(ص) آن سان كه نولدكه و شوالى مى انديشند،يك (صاحب سبك معمولى)3 بود يا نه. با اين همه، دشوار مى توان اين امر را مورد ترديد قرار داد كه در سرتاسر تاريخ دريافت وحى همواره گزارش شده است كه قرآن واجد اثرى زيبايى شناختى است كه هيچ متنى ديگر در عالَم ادبيات توان هماوردى با آن را ندارد. تا امروز،اظهاراتى كه ناشى از شيفتگى نسبت به زبان قرآن است يا گزارشاتى كه مربوط به اوضاع و احوال مختلفى است كه در آنها تلاوت قرآن موجب بروز واكنش هاى خلسه آورى شده است, يا تمجيدى كه متوجه قاريان مهم و استثنايى [به هنگام تلاوت] مى شود، در سرتاسر تاريخ كلام و ادبيات اسلام ـ خصوصاً ميان عرب زبانان ـ مشهور است. اين گزارشات گروه ها،موقعيت ها و دوره هاى بسيار متنوعى را پوشش مى دهند و هر پژوهشگر اسلامى در كار خود قطعاً و پيوسته با آنها روبرو مى شود. بنابراين، دشوار مى توان اين موضوع را انكار كرد كه تجربه مسلمانان از قرآن،به مثابه متنى كه داراى ساختارى شاعرانه و تقريرى است،نيز در ماهيت خود نوعى زيبايى شناختى است. دست كم در دنياى عرب زبان، نحوه مواجهه با كتاب مقدس به عنوان يك پديده زيبايى شناختى مى بايد به منزله بخش مهمى از آيين دينى اسلامى تلقى گردد.
با وجود اين، اهميت اين واقعيت آشكار با انعكاس آن در تحقيقات اسلامى هنوز هم تناسبى ندارد ـ چنانكه پيشتر ذكر شد و از اين پس نيز هر از چندگاه آن را متذكر خواهيم شد ـ اين تحقيقات فقط گاه و بيگاه به اين موضوع مى پردازند. حال دليل كم رنگ بودن اين گونه تلاش ها را به هيچ وجه نمى توان اين امر دانست كه گزارش هايى كه غالباً از اسلام داده مى شود، فقط به نحو ضمنى به جذبه هاى خلسه آورى كه قرآن آنها را پديد مى آورد, اشاره دارند.از سويى ديگر، در خودآگاهى جامعه اسلامى، جنبه زيبايى شناختى [قرآن] براى بسيارى از متكلمان يك عنصر مقوّم و اساسى است؛ يعنى براى آنها يگانه معجزه تأييدكننده پيامبر اسلام، زيبايى و كمال زبان قرآن است. اين در حالى است كه در رساله هايى كه غربيان در باب تاريخ اسلام نگاشته اند،اساساً مى توان دلايل ايدئولوژيك،سياسى، روانشناختى، اجتماعى يا نظامى،براى توفيق رسالت نبوى محمد(ص) يافت. مؤلفان مسلمان طى قرن ها بر ويژگى ادبى قرآن به منزله عاملى قطعى و مؤثر براى انتشار اسلام اشاره مى كنند كه تأثير بيش از اندازه قرائت قرآن بر معاصران محمد(ص) را نشان مى دهد. اين داستان ها شامل حكاياتى است درباره تحول ناخودآگاه و خارج از اختيار مردم، فرياد كشيدن، جيغ زدن، به خلسه درافتادن،بيهوش شدن،يا حتى از دنيا رفتن به هنگام شنيدن آياتى از قرآن. از كتب سيره و مجموعه هاى حديثى، تفاسير قرآن،رساله هايى كه در باب نبوّت محمد[ص] نوشته شده و همچنين از [مجموعه] مكتوبات جديد درباره پيامبر و زندگى او ـ كه تا حدّى با دلبستگى و قدرى هم با جهت گيرى علمى همراه است ـ پيشينه اى فراهم مى آيد كه در آن آرايش زبانى قرآن يك عنصر اساسى در (تاريخ نجات) مى گردد؛ پيشينه اى كه در آن زيبايى متافيزيكى قرآن به منزله يك واقعيت تاريخى به ظهور مى رسد.آرى ما حق داريم وثاقت گزارش هاى مربوط به قرآن را در تاريخ صدر اسلام زير سؤال ببريم و نيز حق داريم تأثيرى را كه مسلمانان براى قرآن ذكر كرده اند،در بوته ترديد نهيم؛اما اين كارى كم اهميت و نسبتاً پيش پا افتاده است. تنها شخصى كه دوگانگى ميان افسانه و واقعيت را مورد توجه قرار مى دهد،از تشخيص اعتبار حتى ذهنى ترين و نامعقول ترين شواهد ايمانى درمى ماند و از اين رو، او دقيقاً به تشخيص اعتبار گزارش هاى مربوط به دريافت وحى،در تاريخ فرهنگ و پديدارشناسى دينى قادر نمى باشد. از چنان منظرى، داستان هاى مربوط به مستمعين قرآن مى بايست چيزى شبيه افسانه هاى پريان به نظر آيند؛ افسانه هايى كه احتمالاً خوشايندند؛ اما به لحاظ محتواى خبرى از اهميتى برخوردار نيستند و مقاصد دينى روشنى دارند؛ زيرا از اين منظر, اين داستان ها فقط براى اين منظور ترتيب داده شده اند كه معجزات را به اسلام نسبت دهند. [البته] ما اين نكته را ناديده مى انگاريم كه اين داستان ها به طور قطع راه دستيابى به چيز خاصى،مثل وحى و ايمان را در اختيار ما مى نهد،و همين طور از اين نكته نيز چشم مى پوشيم كه اينها راه دست يافتن به تاريخ خودشان را از نگاه مسلمانان در اختيار ما مى گذارند. بدين رو مجموعه گزارش هاى مربوط به واكنش هاى معاصران محمد(ص) نسبت به تلاوت قرآن،در حقيقت به منزله رهيافتى نقدى ـ تاريخى به (آنچه در آن روزگار واقعاً رخ داده است) نمى باشد،بلكه تصويرى است كه براساس منابع اسلامى ترسيم مى شود. با نظر به دوران تأسيس اسلام, اين تصوير به معناى بررسى يك پديدار است كه جان اسمان، مصرشناس، آن را به مثابه (حافظه فرهنگى) das kulturelle Gedchtnisوصف كرده است. جان اسمان خاطرنشان كرده است كه (حافظه يك گذشته مشترك جاافتاده)4 براى هويّت يك جامعه امرى ضرورى است. چنين حافظه اى، جدا از اعتبار تاريخى اش, هميشه يك ساختار اجتماعى است كه ويژگى هايش از نياز به سر درآوردن و چارچوب ارجاعى واقعيت هاى متشخص ناشى مى شود.
اين امر كه حافظه فرهنگى، رويدادهايى را حفظ مى كند كه هويت خاصى را تثبيت مى كنند و آنها را با جزئيات و شاخ و برگ هاى جديدى مى آرايد و يا حتى آنها را كاملاً به هم مى بافد، به اين معنا نيست كه روابط ميان آنها را تغيير مى دهد. براى درك يك فرهنگ مى بايد حتى رواياتى را كه به لحاظ تاريخى نامعتبرند, به منزله (پيشينه) در نظر گرفت، زيرا جامعه آن را به همين صورت [نامعتبر] دريافته است.در اين مقام اهميت روايات كمتر به وسيله واقعيت تاريخى شان سنجيده مى شوند تا به وسيله نقش آنها در حافظه فرهنگى. اين مطلب بايد در مورد بحث مربوط به آموزه ، يعنى ماهيت اعجازآميز قرآن مورد توجه قرار گيرد؛زيرا پژوهش هاى اسلامى براى مدتى ريشه هاى اين اصل را در قرآن مورد ترديد قرار داده اند. ظاهراً آياتى كه به منزله گواهِ مستند براى اعجاز به كار مى روند (كه به آنها اصطلاحاً آيات تحدّى گفته مى شود و در اين آيات خدا كافران را براى آوردن سوره اى مثل سوره هاى قرآن به چالش مى خواند)اساساً اشاره اى به كمال سبك و اسلوب زبان قرآن ندارند.معذلك،در مفاهيم فرهنگى و دينى ـ تاريخى،اين نكته برجسته و قابل توجه است كه مسلمانانِ روزگاران بعد،آيات تحدّى را به منزله هماوردى زيبايى شناختى تلقّى كرده اند. سنت هاى مختلف مربوط به شعراى عرب كه بيهوده مى كوشند تا اثرى مثل قرآن خلق كنند، تا حدّ زيادى از حافظه فرهنگى جامعه اسلامى ـ و در نتيجه هويت آن ـ كه به لحاظ تاريخى محقق شده است،براى ما حكايت مى كنند. همانطور كه اسمان مى گويد فقط بايد اين مطلب را فهميد كه حافظه هيچ ربطى به علوم تاريخى ندارد.بيان اين دو مقدمه كه در حافظه فرهنگى جامعه اسلامى محفوظ مانده است، براى [بررسى] تاريخ صدر دريافت قرآن ضرورى است،اولاً: درك اين امر كه اعراب قبل از اسلام يك جامعه فرهنگى بودند؛ يعنى آنان اساساً از طريق زبان و شعرشان شناخته مى شدند و از ديگران متمايز مى گشتند، و ثانياً جاذبه عظيم و باشكوهى كه مى گويند ناشى از تلاوت قرآن است؛ جاذبه اى كه هيچ كس ياراى مقاومت در برابر آن را ندارد. اين دو مقدمه، مبناى همه گزارشاتى قرار مى گيرد كه به اوضاع و احوال ويژه دريافت قرآن مربوط مى شود. آن گزارشات عبارتند از اينكه: مخالفانى هستند كه آشكارا اعلام مى كنند كه پنهانى مشتاق شنيدن قرآن بودند،خبائثى هستند كه نمى توانند به جاى آنكه به تلاوت كننده قرآن حمله كنند،از خود در برابر قدرت قرآن دفاع كنند و شاعرانى هستند كه نمى توانند در مقابله با قرآن شعرى بسرايند كه كمال زبانى قرآن را داشته باشد و لذا به هنگامى كه پيامبر(ص) قرآن را تلاوت مى كند، پنهانى در اطراف كعبه رفت و آمد مى كنند. پاره اى از پيروان پيامبر در عشق به تلاوت قرآن بر يكديگر سبقت مى گيرند. [در اين زمينه] حكاياتى درباره يكايك قاريان وجود دارد. و البته گفته اند پيامبر خود زيباترين صدا را داشته است و با اين همه،او كسى بود كه هرگز فرصت گوش دادن به تلاوتى ماهرانه را از دست نمى داد.عنصر ديگرى كه در تاريخ صدر دريافت قرآن از جايگاهى محورى برخوردار بود، عصبانيت و خشمى است كه زبان قرآن آن را ايجاد مى كرد، زيرا قرآن نظير هيچ يك از انواع شعر نبود و كلامى نامتعارف مى نمود؛ اما در عين حال، جاذبه غيرقابل توصيفى داشت. عنصر ديگر در كنار عناصر پيشين، كنجكاوى اى است كه مردم را از سرتاسر شبه جزيره عربستان و حتى از سرزمين هاى دور به مكه و مدينه مى آورد تا خودشان به قرآن گوش كنند،و همزمان تلاش پر تب و تاب قريش است كه مى كوشيدند اهالى آن منطقه و نيز كسانى را كه از خارج به آن منطقه آمده بودند، از گوش كردن به قرآن منصرف كنند.اگرچه آوردن مثال براى همه اين انگيزه هايى كه در تاريخ صدر دريافت وحى وجود داشته،از حوزه اين مقاله خارج است،اما من مايلم نوع خاصى از مستمعين را معرفى كنم، مستمعينى كه بى اختيار و بى اراده تغيير دين مى دهند. مصطفى صادق رافعى، اهل مصر (م1937) گفت: هركس قرآن را مى شنيد راهى جز تسليم شدن نداشت. او مكرر اين پديده مورد بحث را توضيح مى دهد و دلايل زير را براى آن برمى شمرد:
صداى خالص موزيك،يكايك اجزاى مغز او را لمس كرد،و او، آن را جزء به جزء و نُت به نُت فراگرفت و همخوانى،كمال الگو و ساخت آهنگِ قاعده مند آن را دريافت. و چنان نبود كه گويى چيزى براى او خوانده مى شد، بلكه چنان بود كه گويى چيزى روح او را در خود شعله ور مى ساخت.
براى آنكه تاريخى را كه به صورت كنونى بر جاى مانده است بفهميم،گزارش بعدى فقط بر مجموعه محدودى از متون اصلى حديث و سيره مبتنى نمى باشد. افزون بر اين،من مى خواهم به مجموعه اى از گزارشات مربوط به چندى بعد از تاريخ صدر اسلام نزديك شوم; يعنى،به مطالعات اسلامى واضحى كه روى منابع اسلامى صورت گرفته است. از سويى ديگر، اين منابع شامل متون كلامى, از قرن نهم تا سيزدهم،مى باشند; يعنى دورانى كه بر آموزه هاى ذى ربط و برداشت هاى تاريخى اسلام بنا شده اند، و دورانى كه گزارشات مربوط به زمان مؤسس نه تنها باز توليد مى شدند، بلكه به نحو بسيار روشنى تنظيم شده و در يك مفهوم دينى جاى مى گرفتند. از سوى ديگر, اين منابع جديد،در محافل كلامى و دينى ـ سنتى كتاب هاى مربوط به قرآن و تاريخ صدر اسلام پذيرفته شد; كتاب هايى كه منابع اصلى را تحليل و ارزيابى مى كنند و يا تا حدّى آنها را به لحاظ روانشناسى مى آرايند و يا از آنها براى تأييد تفسيرى خاص استفاده مى كنند.9 در نتيجه ـ دقيقاً بايد گفت ـ دست كم سه سطح مختلف از حافظه بايد از هم تفكيك شوند. اما گاه اين سه سطح به تفكيك در نظر گرفته نمى شوند و همين موجب خلط و تكرار مى شوند.10 با اين همه، من مايلم در پايان اين مقاله، خاطرنشان كنم كه چگونه مى توان (با نظر به تاريخ دريافت قرآن) استحاله مفاهيم خاصى را در درون حافظه فرهنگى مشاهده كرد.
بديهى است كه گزارش زير فقط تعداد كمى از درون مايه هاى تاريخ دريافت را روشن مى كند؛ درون مايه هايى كه به زيبايى شناختى مربوطند. البته اين مطلب نبايد ما را به پذيرش اين امر سوق دهد كه در حافظه فرهنگى، قرآن از سوى مستمعين محمد(ص) فقط به منزله (جمال) مشاهده شده است و اينكه موفقيت رسالت پيامبر فقط به دليل ويژگى زبانشناختى آن بوده است. [زيرا] براى يك سرى از گرايش هايى كه به اسلام صورت گرفته ـ از جمله اسلام آوردن خديجه در ابتداى اسلام ـ هيچ گزارشى وجود ندارد مبنى بر اينكه دريافت زيبايى شناختى [قرآن]، به نحوى از انحاء، علت اين گرايش ها بوده است.
_________________________
نويسنده: نويد كرمانى/مترجم:اعظم پويا

 
موضوعات مرتبط: دانستنی ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 5 / 3 / 1394

حقیقت شب قدر

«قدر»
در لغت به معنای اندازه و اندازه‏ گیری است. (1) «تقدیر» نیز به معنای اندازه‏ گیری و تعیین است.(2) اما معنای اصطلاحی «قدر»، عبارت است از ویژگی هستی و وجود هر چیز و چگونگی آفرینش آن(‏3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودی هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)
بنابر دیدگاه حكمت الهی، در نظام آفرینش، هر چیزی اندازه ‏ای خاص دارد و هیچ چیزی بی‏ حساب و كتاب نیست. جهان حساب و كتاب دارد و بر اساس نظم ریاضی تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.
استاد مطهری در تعریف قدر می ‏فرماید: « ... قدر به معنای اندازه و تعیین است...
حوادث جهان ... از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعیت مكانی و زمانی آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهی است.»(5) پس در یك كلام، «قدر» به معنای ویژگی‏های طبیعی و جسمانی چیزهاست كه شامل شكل، حدود، طول، عرض و موقعیت‏های مكانی و زمانی آنها می‏گردد و تمام موجودات مادی و طبیعی را در برمى‏گیرد.

«قدر»
در لغت به معنای اندازه و اندازه‏ گیری است. (1) «تقدیر» نیز به معنای اندازه‏ گیری و تعیین است.(2) اما معنای اصطلاحی «قدر»، عبارت است از ویژگی هستی و وجود هر چیز و چگونگی آفرینش آن(‏3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودی هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)

بنابر دیدگاه حكمت الهی، در نظام آفرینش، هر چیزی اندازه ‏ای خاص دارد و هیچ چیزی بی‏ حساب و كتاب نیست. جهان حساب و كتاب دارد و بر اساس نظم ریاضی تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.

استاد مطهری در تعریف قدر می ‏فرماید: « ... قدر به معنای اندازه و تعیین است...
حوادث جهان ... از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعیت مكانی و زمانی آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهی است.»(5) پس در یك كلام، «قدر» به معنای ویژگی‏های طبیعی و جسمانی چیزهاست كه شامل شكل، حدود، طول، عرض و موقعیت‏های مكانی و زمانی آنها می‏گردد و تمام موجودات مادی و طبیعی را در برمى‏گیرد.

این معنا از روایات استفاده می‏شود؛ چنان كه در روایتی از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معنای قدر چیست؟ امام فرمود: «تقدیر الشی‏ء، طوله و عرضه»؛ «اندازه‏ گیری هر چیز اعم از طول و عرض آن است.» (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معنای قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقای آن است.»(7)

در
این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه می‏شود و وی از سرنوشت
خود و دیگران با خبر می‏گردد. امام باقر علیه السلام می‏فرماید: «انه ینزل
فی لیلة القدر الی ولی الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فی امر نفسه
بكذا و كذا و فی امر الناس بكذا و كذا؛ در شب قدر به‏ ولی امر (امام هر
زمان) تفسیر كارها و حوادث نازل مى‏ شود و وی درباره خویش و دیگر مردمان
مأمور به دستورهایی می‏شود.»

موضوعات مرتبط: دانستنی ها
برچسب‌ها: حقیقت شب قدر
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 5 / 3 / 1394

 

قرآن چیزی جز کتاب هدایت در زندگی نیست: "هدی للمتقین". قرآن کتابی است برای انتخاب بهترین زندگی که سعادت جاودانه در پرتو آن تحقق می‌یابد.
________________________________________
زندگی حقیقی و حیات طیبه در پرتو علم به دستورها و رهنمودهای قرآن شکل می‌گیرد: "ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اجابت کنید خدا و رسولش را هنگامی که شما را به چیزی می‌خواند که مایه حیات شما است"( انفال (8) آیه 24) نیز فرمود: "هر کس کار شایسته انجام دهد، مرد باشد یا زن، در حالی که مۆمن باشد، پس او را حیات و زندگی پاکیزه بخشیم".( نحل آیه 97)
چون قرآن روش درست زیستن را به انسان می‌آموزد و برنامه‌ای را که در بر گیرنده تمام ابعاد زندگی انسان و تضمین کننده سعادت فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی اوست، ارائه می‌دهد، به میزانی که انسان آموزه‌ها و دستورهای قرآن را در زندگی به کار بندد، موفقیت کسب خواهد کرد اما هر اندازه از قرآن فاصله بگیرد، دچار خسارت و ضرر خواهد شد.
زندگی قرآنی بر اساس رعایت مقررات و عدالت و احسان و صفا و صمیمیت است و مردمی که این گونه زندگی کنند، دارای اطمینان خاطر و آسایش خواهند بود و سعادت ابدی و جاودانه را در آغوش خواهند گرفت؛ البته آگاهی کامل نسبت به این موضوع نیازمند بحث و بررسی گسترده و تأمل در آیاتی از قرآن است که چگونگی رفتار مسلمان را تبیین می‌کند.
جهت اطلاع بیشتر با استفاده از فهرست موضوعی تفسیر نمونه موضوع "رفتار یک مسلمان و چگونگی جامعه اسلامی" را ملاحظه فرمایید.( فهرست موضوعی تفسیر نمونه، ص 315)
راهکارهای برای اثر گذاری قرآن
حضرت امام صادق علیه السّلام مى‏فرماید که: هر که تلاوت قرآن کند و تلاوت او مقارن خضوع و خشوع نباشد و از تلاوت قرآن او را رقّتى حاصل نشود و ترس الهى در دل او بهم نرسد، پس به تحقیق که سهل گرفته است این قارى، مرتبه و منزلت‏ قرآن‏ را، حقیر شمرده است مرتبه صاحب قرآن را، چنین قارى هر آینه زیانکار و نقصان روزگار است، زیانى بیّن و واضح.
فایده فراغ خاطر در وقت تلاوت قرآن، آن است که هر گاه فارغ باشد دل قارى از اسباب تشویش خاطر، خاطر او متوجّه تلاوت مى‏شود، و از عروض چیزهائى که مانع ادراک برکت نور قرآن و محرومى از آن است، ایمن مى‏شود. مى‏داند که چه مى‏خواند و چه مى‏گوید، و با که متکلّم است. و اگر تلاوتش به محض تحریک لسان باشد و با یاد دنیا و شغل به دنیا، قرآن خواند، هر آینه از منافع تلاوت، ممنوع و از ادراک نور قرآن، محروم خواهد بود
حضرت در جایی دیگرمى‏فرماید که: قارى قرآن در رسیدن به ثواب تلاوت قرآن و رسیدن به فواید آن، محتاج به سه چیز است:
یکى: دل خاشع
دوم: بدن فارغ از شغلها
سوم: جاى خالى(فراغ خاطر)
و هر کدام از این سه خصلت، منشأ فایده‏اى است عظیم، امّا خشوع، سبب گریختن شیطان است.
قال اللَّه تعالى: فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ‏ (نحل- 98)
چنان که حضرت بارى تعالى در مقام تعلیم آداب قرائت، خواه در نماز و خواه در غیر، فرموده است: هر گاه که تلاوت قرآن مى‏کنى، استعاذه کن و پناه بر به خداى تعالى، از شیطان رجیم محروم از رحمت الهى.( مصباح الشریعة / ترجمه و شرح عبد الرزاق گیلان، ص: 113)

موضوعات مرتبط: دانستنی ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 5 / 3 / 1394

چکیده

آیا در قرآن به عنوان یک سامانه ی تربیت و ارتباط دینی مطالب مصرّحی در خصوص اصول بنای این سامانه می توان یافت؟ یا اینکه باید این اصول را کشف و استنباط کرد؟ این مقاله در پاسخ به این پرسش به لحاظ روش شناختی بر سنت مطالعات روایت(1) و معنی شناسی(2) ساختاری و تحلیل استعارات(3) مبتنی است و می کوشد منظومه ی تربیت و ارتباط دینی در قرآن را در چارچوب کلان روایت حاکم بر آن در سنت اسلامی بفهمد و مفاهیم اساسی این منظومه را از طریق تحلیل استعارات به کار رفته در آن روایت بکاود و پیوند معناشناختی این استعارات را با ساختمان دیگر مفاهم قرآنی دریابد. در این مقاله «میثاق الست» و تفاسیر آن به عنوان کلان روایت حاکم بر گفتمان قرآنی تربیت و ارتباط دینی معرفی شده است و استعارات ارتباط به مثابه ی یادآوری و انسان به مثابه ی بنده در این روایت کلیدی تلقی شده اند.

کلید واژه ها

استعاره، الگو، روایت، ارتباط دینی، تربیت دینی، ذکر (یادآوری)، قلب، الست.

مقدمه

ایضاح معنای تربیت و ارتباط دینی از آن سهل و ممتنع هایی است که در بیست و اندی سال گذشته آنقدر دستکاری شده و پرداختن به آن آنقدر رنگ کهنگی دارد که حتی اگر به گونه ای متفاوت به آن نگریسته شود توجهی حاکی از تازگی را بر نمی انگیزد. پرسش از تربیت و ارتباط دینی در قرآن به لحاظ محتوا و مضمونی که در تعقیب آن است با پرسش از موضوعاتی نظیر ایمان در قرآن یا اسراف و عمل صالح در قرآن متفاوت است. کسی که به دنبال موضوع خاص تعلیم و تربیت و ارتباط دینی در قرآن کریم است نخست باید به این پرسش پاسخ دهد که مگر هر آنچه در قرآن کریم اتفاق افتاده خود تربیت و ارتباط دینی نیست؟ به نظر می آید جستجوی تربیت و ارتباط دینی در قرآن به همان میزان سهل و ممتنع است که جستجوی چیزی در خودش. شاید پرسش را بتوان این گونه سامان داد که آیا در قرآن به عنوان یک سامانه ی تربیت و ارتباط دینی مطالب مصرّحی در خصوص اصول بنای این سامانه می توان یافت؟ یا اینکه بایستی این اصول را کشف و استنباط کرد؟
پس از این، پرسش دیگری اهمیت افزونتری می یابد آن اینکه استعاراتی که در قرآن درباره ی ارتباط و تربیت دینی به کار گرفته شده تا چه میزان ناظر و اوضاع و شرایط تاریخی جغرافیایی شبه جزیره است و تا چه میزان فرازمانی و فرامکانی است؟ چگونه می توان این ها را از یکدیگر تفکیک کرد؟

موضوعات مرتبط: تربیتی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی