نويسنده:علی آقا جانی قناد
تحریف و آسیبها متوجه هر پدیده اجتماعی و به ویژه تحریف مربوط به قیام حسینی و عزاداری، اساسا از بعد جامعه شناختی، معلول علت هایی در درون آن جامعهاند که شناخت درست آنها، نخستین و شاید مهمترین گام برای برخورد مناسب با آن باشد. از این رو، ما نیز در ابتدا باید به طرح ریشهها و عوامل ایجاد و گسترش تحریف و آسیبها متوجه موضوع مورد بحث بپردازیم. بنابراین، عوامل یاد شده را با طرح مثالهایی بدین صورت بر میشماریم:
1. دگرگونی فضای اجتماعی و تغییر در گفتمان عاشورا
یکی از آسیبهایی که به شدت متوجه فرهنگ عاشوراست، آسیبی است که از راه تغییرات زمانه به وجود میآید. از آن جا که فرهنگ عاشورا و عزاداری، سنتی اجتماعی در درون جامعه شیعی است، به ناچار ممکن است با تحول زمان، تغییر پذیرد. همین موضوع است که وظیفه اندیشوران و دل بستگان فرهنگ ناب عاشورایی را دو چندان میکند ؛ اگر چه بی نهایت کاری سخت و سترگ به شمار میآید. اگر نگاهی به ادبیات منثور و منظوم عاشورا در دورههای مختلف بیفکنیم، خواهیم دید که تا حدود بسیاری، رابطهای متقابل و متعامل میان رویکردهای عاشورا با وضع اجتماعی ـ سیاسی ویژه هر دورهای وجود دارد. فرضیه این نظریه آن است که دگرگونی شرایط وضعیت و منطق هر زمان، تأثیری عمیق بر نگرش غالبی مردمان آن عصر دارد و این تغییرات در سنتهایی اجتماعی به ویژه سنتهای دینی چون فرهنگ عاشورا و عزاداری نقش به سزایی دارد. بر این اساس گفته میشود «دورههایی که جامعه شیعی، جامعه سیاسی و کنش گرا از نظر اجتماعی است، قرائت و ادبیات عاشورا، صبغهای سیاسی و فعال به خود گرفته و وجه مبارزهجویانه و حماسی عاشورا، شاخصه فرهنگ مکتوب یا شفاهی، منظوم یا منثور سیاسی میگردد و در شرایطی که به هر دلیل و سبب اجتماعی ـ تاریخی، جامعه شیعی غیر سیاسی و «پولیتیزه» میشود، وجه فاجعه بار، غمانگیز، سوگوارانه و منفعلانه عاشورا بر جسته میگردد.»(1) از این دست میتوان در سدههای نخست تاریخ شیعه، ادبیات حماسی و انقلابی شاعران حماسه سرای شیعی چون فرزدق، کمیت اسدی، سید حمیری و دعبل خزائی و مقتلهایی چون مقتل ابی مخفف و ارشاد را مشاهده کنیم.
در دوران آل بویه و سلجوقی، ادبیات عاشورا، غیر حماسی و غیر سیاسی میشود که در آثار سنایی، کسایی و قوامی رازی و نیز کتابهایی چون اللهوف علی قتلی الطفوف میبینیم. در فاصله زوال ایلخانان تا تأسیس صفویه، شاهد سیاسی شدن جامعه شیعی و به تبع آن، حماسی شدن ادبیات عاشورا هستیم که ادبیات نهضت را رقم میزند.
با تبدیل شدن نهضت به نظام در دوران صفویه، بار دیگر قرائت غیر سیاسی و غیر حماسی از عاشورا برتری یافته، این وضعیت تا پایان دوران رضا خان ادامه مییابد. از شهریور 1320 تا اواخر جنگ تحمیلی ایران و عراق، دوباره رویکرد حماسی اوج میگیرد این رویکرد آثار کسانی چون امام خمینی (ره)، محمد تقی شریعتی، آیت الله کاشانی، آیت الله طالقانی، فدائیان اسلام، شهید مطهری، مهندس بازرگان، دکتر علی شریعتی است.
از اواخر جنگ به این سو، به تدریج با فروکش کردن تکاپوی انقلابی، گفتمان عاشورا نیز به تدریج و در مراتبی غیر حماسی و غیر سیاسی شد. البته این نظریه، به حتم نمیتواند تمامی مسایل مرتبط با فرهنگ عاشورا را توضیح دهد و پرسشهایی چند نیز در برابر آن، قابل طرح است. البته میتوان آن را یکی از عمدهترین ـ و نه تمامی ـ عوامل تحریفزا دانست ؛ چرا که در هر یک از این دورهها، که فرهنگ عاشورا به تبع جامعه، سیاسی و یا غیر سیاسی میشود، ابعاد دیگر آن مورد غفلت قرار میگیرد و نیز تحریفهای لفظی و معنوی بر اساس گفتمان رایج زمان در آن صورت میگیرد. برای مثال در فضای سیاسی، همه ابعاد فرهنگ عاشورا، سیاسی، ایدئولوژیک و کار کردی شده و بر آن اساس تفسیر میشود. یا در فضای غیر سیاسی، این ابعاد به بعد عاطفی و احساسی فروکاسته میشود که هر یک از این دو رویکرد در بردارنده تحریف فرهنگ عاشورا است.